صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۹:۳۹  ، 
کد خبر : ۱۸۹۶۶۴

رقص چینی اروپایی هنگام پیری امریکا


بصیرت: کشورهای اروپایی همواره امریکا را به عنوان برادر بزرگتر خود شناخته و تلاش کرده‌اند تا اهداف اقتصادی، نظامی و سیاسی خود در عرصه داخلی و خارجی را با سیاست‌های آن همسو سازند.
هرچند که این کشورها، اتحادیه اروپا را تشکیل داده‌اند اما در نهایت خود را پیرو امریکا می‌دانند و نمود آن را در مشارکت این کشورها در جنگ افغانستان و سایر بحران سازی‌های جهانی می‌توان مشاهده کرد. اگرچه اروپایی‌ها بر ادامه همگرایی با امریکا تأکید دارند اما روند تحولات نشانگر دگرگونی‌هایی در ساختار همکاری اقتصادی این کشورهاست.
کشورهای اروپایی که با موجی از بحران اقتصادی مواجه شده‌اند، اکنون گرایش به چین را از اصول کاری خود قرار داده و برآنند تا از موقعیت اقتصادی این کشور برای رسیدن به منافع خود برخوردار شوند. این امر را در مواضع و عملکردهای اخیر کشورهای اروپایی در قبال چین در قالب روابط دو جانبه و چند جانبه می‌توان مشاهده کرد.
اقدام سارکوزی، رئیس‌جمهور فرانسه در دعوت از هوجین تائو، رئیس‌جمهور چین به فرانسه برخلاف چالش‌هایی که در سال‌های اخیر در روابط دو کشور وجود دارد، تأکید دولتمردان آلمان بر لزوم همگرایی به چین و توسعه مناسبات اقتصادی با آن، سفر دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس به چین و درخواست آن بر ارتقای هرچه بیشتر سطح روابط دو کشور، همصدایی کشورهای اروپایی با چین در نشست گروه 20 در سئول و نیز نشست اوپک در ژاپن با مواضع پکن در برابر سلطه طلبی امریکا در جهان و... را می‌توان از نشانه‌های گرایش غرب به چین دانست.
نکته قابل توجه آنکه این کشورها تلاش‌هایی را برای لغو تحریم تسلیحاتی چین اعمال شده از سال 1989 در پیش گرفته‌اند. البته آنها همچنان از ابزار حقوق بشری برای رسیدن به منافع خود بهره‌برداری می‌کنند اما ابعاد آن نسبت به گذشته کاهش یافته است.
نحوه عملکرد کشورهای اروپایی نشان می‌دهد که این کشور به دلیل بحران اقتصادی و تشدید اعتراض‌های مردمی به سیاست همگرایی به امریکا برآنند تا با گسترش مناسبات با چین فضایی جدید از تحولات را در عرصه سیاست خارجی خود ایجاد کنند تا شاید راهکاری برای خروج از این بن‌بست کنونی باشد.
البته رویکرد اروپا صرفاً به چین نمی‌باشد بلکه آنها هند، خاورمیانه، آفریقا، روسیه را نیز به عنوان مؤلفه‌های بعدی خود قرار داده‌اند اما هدف نهایی آنها را می‌توان دوری هر چند موقت از امریکا دانست به ویژه اینکه ملت‌های اروپایی، امریکا را عامل اصلی بحران اقتصادی و تزلزل جایگاه جهانی خود می‌دانند و از این رویکرد دولتمردان خود به سایر کشورهایی از جمله چین برای دوری از امریکا تأکید دارند.
البته باید در نظر داشت که چین نیز از این رویکرد استقبال می‌کند؛ چراکه اولاً این مسئله بازگشایی ابعاد جدیدی از فضای بین‌المللی به روی کالاها و اقتصاد چین می‌باشد. پکن که در اکثر نقاط جهان فعالیت اقتصادی دارد از شرایط کنونی برای گسترش آن به اروپا بهره‌برداری می‌کند و تا حدود زیادی نیز موفق بوده است.
ثانیاً، این روند می‌تواند از فشارهای اروپا بر چین به ویژه در قبال تایوان و تبت و نیز تحریم‌های تسلیحاتی این کشور کاسته و فضا را برای معطوف شدن بیشتر چین به امور اقتصادی هموار سازد.
ثالثاً این مسئله ابزاری برای پکن در برابر امریکا خواهد بود. جدایی هرچند نسبی و موقت اروپا از امریکا، موفقیت بزرگی برای چین است که می‌تواند از حجم فشارهای واشنگتن بر این کشور بکاهد. امریکا اکنون با حربه بحران‌سازی در شرق و حمایت از همسایگان چین به دنبال مهار و اعمال فشار بر آن است. پکن با تحرکات سیاسی و اقتصادی در منطقه و جهان برای مقابله با آن تلاش می‌کند.
رویکرد به اروپا آن هم در شرایطی که اروپا نیازمند اقتصاد چین می‌باشد می‌تواند تا حدودی تأمین‌کننده خواسته چین در یار‌گیری در برابر امریکا باشد؛ هرچند که اروپا نیز برای رسیدن به منافع خود گامی با اعمال فشارهای امریکا بر پکن همسویی می‌نماید.
در جمع‌بندی کلی از مناسبات اروپا با چین می‌توان گفت که بحران اقتصادی حاکم بر قاره اروپا موجب شده تا این کشورها چاره‌ای جز گرایش به پکن نداشته باشند که نتیجه آن نیز دوری اقتصادی از واشنگتن است.
البته این به معنای جدایی کامل اروپا از امریکا نیست؛ چراکه اروپا همواره امریکا را برادر بزرگتری برای تأمین منافع خود می‌داند اما در شرایط کنونی از تزلزل جهانی امریکا برای کاهش این وابستگی و برخوردار شدن از سایر کشورها برای خروج از بن بست سیاسی بهره‌برداری می‌کند؛ هر چند که این رویکرد به ویژه در قبال چین هزینه‌هایی را برای امریکا‌ برادر بزرگ‌تر همراه خواهد داشت.
قاسم غفوری
 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات