دکتر کاظم ودیعی
یکی از وزرای سابق دولت جرج واکر بوش پرزیدنت خود را به مرد کوری تشبیه میکند در اتاقی پر از مردان کر. این جمله فضای درونی هیأت دولت بوش را قبل از جنگ یکسویه با عراق تصویر میکند.
اما سؤال خود آقای بوش در آغاز دوره ریاست جمهوریاش و بعد آن واقعه شوم یازدهم سپتامبر از همه و از خود این بود که چرا دنیا تا این حد از آمریکا نفرت دارد؟ و اینک خود موضوع این سؤال است؟!
مادلین آلبرایت میگفت: ملت آمریکا ضرور همه جهان است و بوش پرزیدنت فعلی گفت: همه کشورها، یا با ما هستند یا با تروریستها... و اضافه کرد به هر حال ما روزی تنها خواهیم ماند برای من مسألهای نیست: ما کشورهای متحد آمریکائیم.
آیا بوش دچار غروری کاذب است؟ وقتی از مأموریت الهی حرف زد و انتقاد را نپذیرفت و حقوق بینالملل را حقوق آمریکا دید، وقتی اروپای کهن و سازمان ملل را تحقیر کرد؟ وقتی به قول وزیر انگلیسی Clare Short "روابط مبتنی بر اعتماد متقابل را بهم ریخت". وقتی در وجود سلاحهای مخرب عراق شک نکرد و به مردمش راست نگفت؟ اینها همه از سر غرور کاذب بود یا از سر ضعف شدیدی که عارض نظام اطلاعاتی غرب شده است.
حقایقی هست که براساس آن میتوان گفت پرزیدنت بوش آلت یا قربانی بحران اطلاعاتی غرب شده است.
سازمانهای اطلاعاتی به عهد استعمار کند ولی عمیق کار میکردند و خبرگان شرقشناس و مستعمرهگر به مطالعه مأمور میشدند و این خبرگان غالباً در زمینهای صاحب تخصص بودند و دستگاه سفارت و گزارشگران از آنها تغذیه میکردند. بعد از مرگ استعمار هم و غم غرب، شوروی شد سپس جهان کمونیست از آنها جلو زد و غرب حالتی دفاعی در تمام دوره جنگ سرد به خود گرفت. اما وقتی شوروی که از درون فرو ریخت غرب به اسنادی دست یافت و دریافت که دشمن را خوب نمیشناخته است و چون جهان میرفت تا یک قطبی شود چنانکه آرزوی محافظهکاران جدید هم هست پس تلاش تازهای جز تسخیر مواضع رها شده شوروی در اروپای مرکزی در غرب پدید نیامد. درین حال بود که انقلاب فنی مهمی در جهان صنعتی پدید آمد که الکترونیک بود. این انقلاب و آن اقمار چنان آمریکا را سرمست کرد که ندید در جهان دوم و سوم این ابزار تجاری شده را برای اهدافی دیگر از جمله خیزش بزرگ اسلامیون افراطی بکار میبرند. در حالی که عوامل افراطی تا عمق اروپا و آمریکا نفوذ کرده بودند آمریکا گرم اقتصاد کاذب بورسهای خود شد و غفلت بزرگ در شناخت حرکات تروریستی روی داد. اما با آنکه بعضاً به اشتباه، اعتراف شد آمریکا اطلاعات خود را در خاورمیانه و نزدیک متوجه فلسطین و چند گروه تندرو کرد. در این ایام پرزیدنت بوش فعلی حکومت تگزاس را داشت و گرچه هوس کاخ سفید به ارث به او رسیده بود اما مطلقاً درصدد شناخت دیگران با بررسی عمقی دستگاههای اطلاعاتی آمریکا برنیامد. اینکه نام آنرا غفلت بنهیم یا غرور در صورت مسئله و بحران اطلاعاتی غرب تغییری حاصل نمیکند. حاصل جز این نیست که غرب تا خرخره در بحران است و نمیداند با خاورمیانه چه کند. آنچه کرده جز مزید بر بحران نشده هیچ شکاف عمیقی هم بین اروپا و آمریکا و سازمان ملل پیدا نشده است. دنیای غرب نه به دار است و نه به بار. چین با رشد 5/9 درصد و آمریکا با کسر بودجه 580 میلیارد دلاری و اروپا با رشد اقتصادی 1 و 2 درصد و تقاضاهای اجتماعی عظیم رو در روست.
قدری به عقب که نگاه کنیم از خود میپرسیم چه شد و چه گزارشی به آقای بوش داده شد تا به اصرار آقای بوش عراق تسخیر و زیر و رو شد ولی نه سلاح مخرب در آنجا یافتند و نه دموکراسی آقای ریچارد پرل به آنجا آمد. امروز ضعف اطلاعاتی بدان پایه است که نمیدانند با مقتدا صدر چه کنند پس به التماس نزد جمهوری اسلامی دست دراز میکنند.
از 1976 آمریکا در جنگ با کوباست. تحمل یک کشور کمونیستی در جوار سواحل شرقی ناگوار است ولی ضعف اطلاعاتی موجب شده تا بیشتر بر مرگ فیدل کاسترو امید نهند تا بر یک اقدام اساسی.
اینک این بحران اطلاعاتی ادامه دارد و البته ضعف اطلاعات از حریف موجب اقداماتی شده است که نتایج آن نیاز به زمان دارد. بعض مثالها به روشنتر دیدن حوادث کمک میکند.
مجله معروف گاردین در شماره 7 آوریل 2004 مدعی است که در کودتای رومانی 1980 گورباچف عامل اصلی بود و چائوشسکو مزاحم طرح او بود و آمریکائیها نمیدیدند زیرا بیشتر به آلمان شرقی سابق مشغول بودند و این هنگری بود که اسلحه بسیار به ژنرالهای چائوشسکو رساند. پس آنهمه سرود پیروزی برای CIA در این قضیه کار که بود؟ میگویند و بد هم نمیگویند که هالیوود وزارت ارشاد ملی آمریکائیان است حال که نمیتوانند به حرکات تروریستی و افراطگرایان توقف دهند خود به بسیج بنیادگرایان مسیحی میپردازند زیرا به قول پرزیدنت بوش: "ملت آمریکا در جنگ است" و البته انتخابات دور دوم ریاست جمهوری در پیش و مصائب و آلام مسیح بر پردههای سینما.
در سال 1996 نماینده مخصوص سازمان ملل کشف کرد: که "در سودان تجارت بردگان و کار اجباری به طور وحشتناکی ادامه دارد."
ـ کتاب ژنرال Wesley Clark در باب عراق و تروریسم و امپراطوری آمریکا مدعی است که بوش تروریسم را بهانه حمله به عراق قرار داد و از مبارزه علیه تروریسم واقعی القاعده واماند. چه سازمان و کدام دست گزارشها را برای تصمیمگیری او تهیه کرده است.
ـ تمام سازمانهای اطلاعاتی در همه کشورها اینک در تعلیمات خود به شناخت و مبارزه با تروریسم اهمیت دادهاند. در اروپای مرکزی هنگری مدسه بینالمللی پلیس بوداپست مرکز مهمی شده به جهت بازآموزیهای اطلاعاتی در سطح اروپای مرکزی و شرقی.در ایتالیا نیز در دانشگاه Sapienza و پنج مرکز مهم در نقاط دیگر به جز رم برنامههای بسیار تجدیدنظر شده به اجرا درآمده است. در این کشور نگاه مردم به امر اطلاعات بدبینانه بود و اینک در انتخاب داوطلب و در مواد درسی تحول بسیار وارد شده است. زیرا دستگاههای کهنه و مأموران خبرچین سبکسر امر اطلاعات را وحشتزا و نه وحشتزدا دانسته بودند.
در لهستان مأموران کهنهاندیش ولی ماهر در تقلبات رو به مافیا کردند. سپس پدیدهای حاصل شد و آن تقویت بدی از طریق بدها بود.
چه میشود کرد وقتی در آمریکا تکنولوژی جاسوسی تجاری میشود آنهم از طریق موزهها (موزهای مهم در این زمینه در حوالی FBI و کاخ سفید وجود دارد).
همه میدانند و روزنامه گاردین افشا کرده است که در آمریکا گوشهای عظیم اطلاعاتی وجود دارد. به قرار فوق آمریکا در واقعه عراق بیشتر به گزارش تبعیدیان عراقی تکیه کرده است و Lewis Libby رئیس دفتر معاون رئیسجمهوری ادعای گوشهای عظیم الکترونیک را مبنی بر اینکه عراق سلاح مخرب ندارد رد کرده است و آقای چنی نیز.
گزارشگران تبعیدی در بعضی اوپوزیسیونهای وابسته به آمریکا در سالهای 90 – 1980 در جامعه ایران و در جامعه مهاجران ایرانی اشتباهات بسیار کردند. دستگاههای اطلاعاتی به خیال آنکه اینها از داخل ایران خبر دارند به بهای کم آنها را خریدند و نتیجه آن گزارشهای تهی از واقعیتهایی شد که ده دوازده سال به مردم و به امران خود دادند که سر سوزنی کارگشا نبود. دستگاههای اطلاعاتی آمریکا نه تنها خود بلکه گاه کشورهای عربی نفتی را به دادن پول به این اوپوزیسیونهای بیخبر تشویق میکردند. به همین دلیل است که نباید همیشه پرزیدنت بوش یا دیگری را مسئول پنجری و بدخبری و دروغ! نشان داد بلکه باید به ارزانخری مهاجران از سوی دستگاهها و رقابت بین آنها توجه کرد. روزنامه نیویورکتایمز The New York Times بارها به این مسئله تکیه کرده است.
در مواردی کار پیچیده است از جمله در ژوئن 1952 وقتی هواپیمای DC.3 سوئدی مأمور جاسوسی بر فراز شوروی شد به سود NATO ولی یک مأمور دو سره آنرا نزد شورویها لو داد و شورویها آن هواپیما را سرنگون کردند (روزنامه Stokholm Svensika Dagbladet به قلم میکائیل هولمشَرون). این مثالی کمی دور از زمان ماست، ولی در حال حاضر در سازمانهای غربی آدمهای دو سره کم نیستند. حتی نزد خودمانیها.
ـ در انگلستان که به لحاظی مهد جاسوسی است مشکل استخدام افراد شایسته پیش آمده است. مثلاً وقتی سایت سرویس جاسوسی M.I.5 و نیز M.I.6 آگهی استخدام دادند از میان 3000 نامزد تنها سی تا چهل نفر واجد شرایط شدند. و میدانیم که طی دو سال اخیر چه فضاحتها که به بار نیامد. اینکه غربیها به اقمار خبررسانی و تکنولوژی پیشرفته خود بنازند و مردم فکر کنند آنها از همه چیز مطلع و همه را میبینند گزافهگویی است.
عامل انسانی اهمیت اساسی دارد در شناخت واقعی از دیگران به همین دلیل خانم ترزا هانس کری T.H.KEARY میگوید در یک دموکراسی کار با شکستن اعتمادها پیش نمیرود. روی سخن او به پرزیدنت بوش است که اعتماد از میان اروپا و سازمان ملل و آمریکا برداشته است. چه دستگاهی تخم عدم اعتماد میکارد؟
میگویند بوش شخصیتی است ناشکیبا و خودرأی. میگویند او ابزار و عروسکی است در دست محافظهکاران نو که از او در آمریکا بانفوذترند(کتاب Paull Oneill ـ وزیر سابق دارایی) ولی نمیگویند که چرا جمهوری اسلامی با آنهمه شرارت و نقطه ضعف 25 سال است بدون آمریکا سر پاست و جابجا به همه دول بزرگ ضربه زده است و هر با سالم جسته است. این نیست مگر به خاطر سردرگمی نظام اطلاعاتی غرب. کشوری مثل آمریکا که به قول Carlos Casta(مأمور سابق FBI) در سالهای 2002 – 1999 در برزیل که کل پلیس برزیل را خریده است آنهم با چند میلیون دلار چگونه نمیتواند اطلاعات لازم را از درون عراق یا ایران بدست آورد و آلت خبرسازان نشود؟
آقای انور اقبال در روزنامه واشینگتون تایمز مینویسد که اسلامیون پاکستان در ارتش و جاسوسان پاکستانی در میان اسلامیون نفوذ کردهاند. نتیجه صفر بر صفر به نفع طرفین است. اما ایشان نمیبینند که در حملات اخیر ارتش به مناطق مرزی مظنون جز چند کشته سودی عاید پاکستان که به خرج آمریکا میزید بدست نیامد.
مصریان روشهای اطلاعاتی آمریکا را رد میکنند. در الاهرام هفتگی مقاله مهمی است به قلم آقای احمد لطفی و آقای نداءالحق. آنها مدعیاند کار CIA تحریف اخبار شده است. پشت هر توطئه دست CIA مشهود است. این حرفها باب دل اتحادیه عرب هم هست که مشکل بزرگی دارد از باب طرحهای متعدد و همیشه نامتحقق آمریکا از جمله راهنامه، عراق، طرح خاورمیانه بزرگ و جراید تهران هم همراه آنها هستند.
کارهای اطلاعاتی پیچیدهاند گاهی خانوادههای مأموران متلاشی میشوند و مرد مأمور در سنین بالا دروغهای خود را که لازمه شغلش بوده است افشا میکند. پول و زن و شعارهای دروغین جای فکر و مطالعه را میگیرد. استماع تلفنی وحشت میآفریند. یعنی امنیت تبدیل به ضد امنیت میشود. گاهی خود دستگاه افراد خود را قربانی میکند. ضعفهای جنسی غوغا میکند. خانم Katrina Lieung مأمور سیا مدت 20 سال معشوقه دو مسئول FBI بود و به چین خبر میداد و نیز مأمور پول جمعکن حزب جمهوریخواهان بود(روزنامه Veja, Saopaulo).
در سال 1996 حزب دموکرات آمریکا مبلغ 65000 دلار از کاهنان معبد بوداییها واقع در نزدیکی لوسآنجلس اعانه گرفت به بهانه اینکه واسطه خیر بیگانگاناند. این کار را یک زن جاسوس چین هدایت میکرده است. در این قبیل مسائل و رویدادها هر دو حزب بزرگ آمریکا اغماض میکنند(Washington Monthly).
جون کیگان J.Keegan استاد مدرسه نظامی Sundhurst میگوید: اطلاعات چندان به درد پیروزی نظامی نمیخورد چرا که به وقت نمیرسند و معمولاً تفسیرهای نابجا آنها را بیاثر میسازند. (دیلی تلگراف) در این صورت چه انتظاری داریم از نیروهای ائتلافی در عراق.
به عکس، بسیاری معتقدند بدون سرویسهای مخفی پیروزی محال است. آقای توماس پاور Th.Power از جمله طرفداران این نظریه است. او متخصص امور اطلاعاتی است و معلوم نیست چرا انگلستان این همه طی سالهای دراز راز مقاومت شیعیان را نفهمیده است و مفتخر به جنایات بصره است؟ شخصیت مذکور کتابی دارد به نام از هیتلر تا القاعده که اسم درستی نیست چرا که هیتلر شخص است و القاعده سازمان و بایست که مینوشت هیتلر تا بنلادن. این است که نویسندگان وقت بررسی ندارند؟
گاهی ما ندانسته بسته و بنده اطلاعات میشویم. این اخبار که از رادیو و جراید و همه رسانهها به ما میرسند جمله از طریق سه خبرگزاری بزرگ تنظیم شدهاند ولی سرگردانی ما ریشه دیگری هم دارد و این تنها پرزیدنت بوش نیست که سرگردان بحران اطلاعاتی و قربانی گزارشهاست. مشکل، آنجاست که گاه سازمانهای اطلاعاتی کار سیاسی میکنند یعنی گزارش را باب طبع رؤسای عالیقدر خود تهیه میکنند(در این باب آقای هانس بلیکس مصر است) و بعد روزنامهنگاران جای روشنفکران حرف میزنند یعنی از رسانه بودن دست میکشند تا روشنفکری کنند و بعد خود روشنفکران به جای روشنگری میروند به خدمت رمانهای باب دل هالیوود. و وقتی در میمانند جملگی بیگدار به آب میزنند. این بلا سر ما آمد. خطر وندا. دنیای ما 3/6 میلیارد نفر جمعیت دارد. سی درصد این جمعیت زیر 15 سال و 50 درصد آن زیر 25 سال دارند. اما در جامعه عرب مسلمان 40 درصد جمعیت زیر 15 سال هستند. اگر اینها درست تعلیم نبینند و تربیت نشوند وای به حال فردا زیرا عدد نفر کامیکازهها صدها برابر خواهد شد. باید به آموزشها فکر کرد. فعلاً هدف جهان غرب انرژی و ژئوپولتیک است و این دو هدف اگر توام با انسانیت و احترام و شناخت دیگران نشود غرب بیتردید از بحرانی به بحران دیگر خواهد رفت. به قول آگوست هانینگ August Nanning تروریسم را با اسلحه نمیتوان مغلوب کرد. وی رئیس سرویس اطلاعات آلمان است.