احمد جاودانی
حیره که در لغت سریانی به معنی قلعه و حصار است، مهمترین شهر عربنشین در مرز غربی ایران بود که اعراب لخمی در آن سکونت داشتند. این شهر در عراق و نزدیک کوفه واقع بود. مردم حیره ظاهرا از مهاجران جنوب (قحطانیان) بودند و در کنار آنان اقوام عدنانی نیز سکونت داشتند. دولت حیره همانند سدی مابین صحرا و متصرفات ایران قرار گرفته بود. امرا و پادشاهان آن از یک سو مانع از نفوذ عربهای بیابانگرد به حوزه جغرافیایی سرزمینهای دولت ساسانی بودند و از طرف دیگر با کمک ایرانیان به غسانیان که متحد امپراتوری روم بودند، میجنگیدند.
برخورداری از آب و هوا و اوضاع طبیعی مساعد و فراوانی جویبارهای فرات، این شهر را در موقعیت ممتازی قرار داده بود و توانست فرمانروایان صحرا را به تمدن و شهرنشینی دعوت نماید و به سبب مجاورت و همسایگی با ایران از فرهنگ و تمدن ایرانی نیز برخوردار شود.
مردم این شهر (حیره) در آشنا ساختن عربها با اصول تمدن ایران نقش بسزایی داشتند زیرا بسیاری از مردم آن که با تمدن ایرانی آشنا بودند، در نواحی مختلف عربستان برای تجارت سفر میکردند. اینان از این طریق علم و دانش را در عربستان گسترش دادند و خواندن و نوشتن را ـ که در آن روزگار، هنری کمیاب بود ـ به عربها آموختند. پادشاهان حیره پس از دست کشیدن از بتپرستی و گرایش به آیین مسیحیت در توسعه این دین در عربستان سعی زیادی کردند و توانستند عدهای از عربها را نیز به سوی دین جدید بکشانند.
اصل و نسب حنین
ابوزید حنین بن اسحاق العبادی معروف به شیخالمترجمین از مسیحیان حیره بود که در سال 194 هجری در آنجا پا به عرصه هستی گذاشت. در قرون وسطای مغرب زمین به نام یوهانیتوس (Yohannitus) یا یوآنیتوس (Yoannitus) شناخته شده بود.
پدرش در حیره داروساز و داروفروش بود. خانواده حنین وابسته به یک شعبه کوچک از مسیحیان بود که در یکی از دهات نزدیک حیره ساکن بوده و منسوب به قبایل عرب بودند. اعضای آن قبیله مدتها قبل از ظهور اسلام با دین مسیحیت درآمده و از کلیسای نسطوری سریانی تبعیت میکردند.
دوران تحصیل
روحیه کنجکاو و جستوجوگر حنین همراه با علاقه وافرش به کسب علم، عاملی شد تا این که او به فکر مهاجرت به شهرهای دیگری که از فیض وجود دانشمندان و منابع علمی غنی برخوردار بودند، بیفتد. حنین تصمیم گرفت که به بصره عزیمت نماید. او در بصره در حلقه درس خلیلبناحمد عروضی که در آن زمان استاد زیان عربی بود، وارد شد تا بتواند این زبان را فرا گیرد. به همین جهت مدتی را در بصره گذراند و تلاش زیادی در بهرهگیری از محضر استادش کرد. آموختن زبان عربی در سن بزرگی نشاندهنده این است که وی از طبقه حاکمه عربی زبان حیره نبوده زیرا مردم حیره سریانی زبان بودند و این فرض با نام وی (عبادی) که نماینده تعلق او به طبقه رعایای حیره است، تأیید میشود.
پس از آشنایی با ادبیات عرب جهت فراگیری علوم پزشکی به بغداد رفت. بغداد با وجود اطباء و پزشکان نامداری چون جبرائیلبنبختیشوع و یوحنابنماسویه از موقعیت ممتازی برخوردار بود، لذا حنین تصمیم گرفت تا پزشکی را از اساتید درجه اول آن روز بیاموزد. نکته قابل ذکر این که در این قسمت از زندگی حنین در بین محققان اتفاقنظر وجود ندارد. عدهای از آنها معتقدند که حنین پس از رشد جهت انجام تحصیلات، نخست به بصره نزد خلیلبناحمد رفت تا زبان عربی را بیاموزد و آنگاه برای تحصیل علم پزشکی به بغداد رفته و در حلقه درس یوحنابنماسویه قرار گرفت.
گروهی نیز بر این باورند که حنین ابتدا به بغداد برای آموزش پزشکی عزیمت کرد و مدتی بعد به بصره نزد خلیلبناحمد برای فراگیری زبان عربی رفت. اما آنچه به واقع نزدیکتر است اینکه حنین پس از مهاجرت از محل زندگی خود (حیره) راهی بصره شد تا با زبان عربی آشنا شود. آنگاه پس از فراگیری زبان عربی جهت ادامه تحصیلات به بغداد رفته است زیرا همانطوری که در ادامه ـ این نوشته ـ میآید پس از برخورد بین او و استادش ـ یوحنابنماسویه ـ وی به اسکندریه رفت تا با زبان یونانی آشنا شود و پس از بازگشت از اسکندریه به کار ترجمه و نقل علوم پرداخت و خیلی زود توانست به واسطه ترجمههای دقیق و عالمانهاش نظر مثبت استادان بزرگ بغداد مثل جبرائیلبنبختیشوع و یوحنابنماسویه را جلب کند.
در همین زمان جبرائیل او را به مامون برای ترجمه کتب معرفی کرد. با این وصف میتوان گفت که وی ابتدا به بصره رفته و سپس به بغداد عزیمت کرد.
اساتید حنین
حنین در فراگیری علم طب دچار مشکلات و زحمات زیادی شد زیرا ورود به حلقه درس پزشکی برای او کار آسانی نبوده است. تعلیم پزشکی در آن زمان یکسره در دست یوحنابنماسویه ـ پزشک جندیشاپور ـ بوده است. پزشکان جندیشاپور مردم حیره را که شغل اصلی آنها تجارت و صرافی بود، تحقیر میکردند و از گرویدن تاجرزادگان به پزشکی ناراضی بودند. همین امور باعث بروز تحولی در زندگی حنین گشت که اگرچه نخست بر حنین گران آمد، ولی اثرات بسیار سودمندی را در پی داشت ـ که در ادامه به آن اشاره میشود ـ آنچه مسلم است اینکه حنین علیرغم وجود موانع مختلف توانست از مجالس درس دو تن از استادان بزرگ آن روز یعنی؛ جبرائیلابنبختیشوع و یوحنابنماسویه استفاده نماید.
فراگیری زبانهای بیگانه
حنین قبل از ورود به حلقه درس یوحنا در بغداد برای فراگیری علوم به بصره رفته بود. در بصره در مجلس درس خلیلبناحمد عروضی حاضر شد و با تلمذ از محضر این استاد عظیمالقدر با ادبیات عرب آشنا گشت. او سپس در ادامه تحصیلاتش به بغداد رفته و وارد حوزه درسی یوحنابنماسویه شد. پس از اخراج از مجلس یوحنا، شوق و علاقهاش به تحصیل علم طب، آن هم به زبان یونانی بیشتر شده بود، لذا از بغداد به اسکندریه رفته و دو سال در آنجا به تحصیل زبان و ادبیات یونانی پرداخت. در این مدت بر زبان یونانی مسلط شد.
سرانجام زمانی که به بغداد برگشت علاوه بر عربی، زبانهای یونانی، سریانی و فارسی را به خوبی میدانست و سرشار از علوم بود تا جایی که پزشکان بغداد از جمله یوحنابنماسویه به وی نیازمند بودند.
عدهای نیز در تمجید از مقام علمی حنین او را با اسکندر افرودیسی ـ معاصر جالینوس و مفسر بزرگ کتب ارسطو ـ مقایسه میکردند و میگفتند که حنین بعد از اسکندر عالمترین مردم به زبان یونانی بوده است.
ابنندیم مینویسد: حنین از فصحاء در زبان یونانی و سریانی و عربی بود.
توجه حنین به علم پزشکی
حنین از ابتدای تحصیلات خود به علم پزشکی علاقهمند بود. به همین دلیل هنگامی که وارد بغداد شد به سراغ حلقههای درس طبابت و استادان این فن رفت. پس از منازعه او با استادش ـ یوحنابنماسویه ـ که حنین پزشکی را نزد وی آموخته بود، تصمیم گرفت طب را به زبان اصلی آن یعنی یونانی بیاموزد تا محتاج طبیبان نگردد و با همین فکر به اسکندریه رفت.
او پس از بازگشت از روم و آمدن به بغداد مساعی و کوششهای بیش از اندازهای در رابطه با موضوعات طبی اعم از ترجمه و تالیف انجام داد. تالیفات حنین در مقایسه با ترجمههایش در درجه دوم اهمیت قرار دارند. از مهمترین تالیفات او در پزشکی کتابی است به نام «المسائل فیالطب» که نظامی در چهار مقاله خود از آن نام میبرد و اظهار میدارد که برای هر دانشجوی طبی لازم است تا آن را مورد مطالعه قرار دهد. بر این کتاب شرحهایی نوشتهاند که هماکنون شرح «ابنابیصادق» در دست است.
از دیگر کتابهای معروف حنین کتاب «العشر مقالات فیالعین» ـ ده مقاله درباره چشم ـ در چشم پزشکی است. این کتاب در سالهای اخیر توسط دکتر میرهوف به انگلیسی ترجمه شده و در اختیار دانشجویان رشته چشم پزشکی قرار گرفته است و از کتب معتبر طبی در اوایل تمدن اسلامی بوده و در سراسر جهان اسلام معروفیت تام داشته است.
حنین مدتی نیز به عنوان پزشک مخصوص معتصم در دربار وی بود و این علاوه بر تقرب او در دربار خلفا به جهت ترجمه آثار گرانبهای علوم دخیله بوده است. مولفان متاخر تعدادی از آثار وی را به عنوان کتاب مرجع در تالیفات خود مورد اشاره و استفاده قرار دادهاند.
مسافرتهای علمی حنین
حنین برای فراگیری علوم مختلف و دست یافتن به کتب و منابع علمی گوناگون سفرهای زیادی انجام داده بود. از جمله برای فراگیری زبانهای عربی و یونانی به بصره و روم و برای آشنایی با فلسفه و طب به اسکندریه، فارس و مناطق دیگری مسافرت کرد.
وی به دلیل تسلط بر زبانهای علمی آن روز چندین بار از طرف مامون ـ خلیفه عباسی ـ جعفر برمکی و فرزندان موسیبنشاکر جهت شناسایی و جمعآوری منابع و متون علمی به سرزمینهای مختلف سفر کرد. عشق و علاقه حنین به یافتن منابع مختلف و ترجمه آنها از وی یک شخصیت خستگیناپذیر ساخته بود که هیچگاه سختی کار او را از ادامه راه باز نمیداشت. بسیار اتفاق میافتاد که وی برای دستیابی به یک کتاب چند سفر را به چندین شهر انجام میداد تا بالاخره به آن میرسید. حنین، خود درباره یافتن کتاب «البرهان» جالینوس میگوید: «من به جستن آن فراوان پرداختم و برای یافتن آن شهرهای جزیره، شام، فلسطین و مصر را گشتم تا این که به اسکندریه رسیدم اما چیزی از آن نیافتم، فقط در دمشق بود که به حدود نیمی از آن دسترسی پیدا کردم.»
حنین و جبرائیلبنبختیشوع
جبرائیلبنبختیشوع پزشکی متبحر و عالمی توانمند بود. وی به دلیل عظمت علمیاش نزد خواص و عوام تقرب زیادی داشته و سخت مورد احترام هارون، امین و مامون بوده است. یوحنابنماسویه که استاد حنین بود، خود شاگرد جبرائیلبنبختیشوع بوده است.
جبرائیل علاوه بر تدریس و طبابت به ترجمه آثار یونانی نیز توجه میکرد. حنین هنگامی که اسکندریه به بغداد برگشت نزد جبرائیلبن بختیشوع رفته و برای وی کتاب «التشریح» جالینوس را ترجمه کرد. جبرائیل با حنین رفتار خوبی داشت و برای او احترام خاصی قائل میشد تا جایی که حنین از «زینحنین» یعنی «استاد حنین» خطاب میکرد.
به طور طبیعی مقام و منزلت حنین نزد جبرائیل ـ که در آن زمان از موقعیت بسیار ممتازی برخوردار بود راه را برای فعالیت و رشد وی (حنین) در محیط علمی آن روز فراهم آورده بود و خیلی زود توجه علاقهمندان به علم و دانش همچون فرزندان موسیبنشاکر و مامون را به خود جلب کرد. تشویق و معرفی جبرائیل، حنین را در موقعیتی قرار داد که خلیفه خود از او خواست تا به شمار مترجمان بیتالحکمه بپیوندد و از آنجا نیز خیلی زود با نبوغ سرشار و تسلط گستردهای که بر زبانهای مختلف داشت، توانست ریاست بر مترجمان را از آن خود کند.
ورود به بیتالحکمه
بیتالحکمه یک مرکز علمی ـ فرهنگی بود که فعالیتهای بسیاری در گسترش و اعتلای تمدن اسلامی در آن انجام میشد، به دستور خلفای وقت، کتب گوناگون علمی از سراسر جهان به بیتالحکمه حمل میشد و در آنجا توسط مترجمان به زبان عربی ترجمه میگشت. درخشش بیشتر بیتالحکمه در زمان مامون بود.
فرید رفاعی در کتاب خود مینویسد: «تا زمان مامون هشت کتاب از افلاطون، 19 کتاب از ارسطو، 10 کتاب از سقراط، 48 کتاب از جالینوس، 18 کتاب از زبان فراسی و بیش از 25 کتاب از هندی و دهها کتاب از یونانی، نبطی، عبری و لاتین به زبان عربی ترجمه شد.
همچنین منقول است که در دربار مامون 101 تن به ترجمه آثار ملل مختلف اشتغال داشتند.
جبرائیلبنبختیشوع که از نبوغ سرشار حنین بر زبانهای علمی آن روز اطلاع داشت، کمی قبل از مرگ خود، حنین را به مامون معرفی کرد و خلیفه حنین را به ریاست دارالحکمه برگزید.
از این زمان کار ترجمه با گامهای استوار بنای پیشرفت گذاشت و چیزی نگذشت که ترجمه شمار فراوانی از تالیفات جالینوس، بقراط، بطلمیوس، اقلیدس، ارسطو و دانشمندان مورد اعتماد دیگر یونان در دسترس دانشجویان قرار گرفت. کار ترجمه مضاعف بود به این معنی که در آن واحد آثار یونانی را هم به عربی و هم به سریانی ترجمه میکردند و ترجمه سریانی برای آن بود که جانشین ترجمههای نارسای سابق شود. همه این ترجمهها از ترجمههایی که سابق میشناختند، بهتر بود و آنها را از نسخههای صحیح یونانی ترجمه کرده بودند. بیشتر این نسخهها را فرستادگان خلیفه با صرف مبالغ گزاف از قسمتهای مختلف امپراتوری روم فراهم آورده بودند.
آشتی حنین با یوحنابنماسویه
حنین برای فراگیری طب به نزد یوحنابنماسویه ـ که در آن زمان در بغداد به تدریس پزشکی مشغول بود ـ رفت. در حین تحصیل، سوالات و ایرادات بیش از حد حنین از یوحنا منجر به اخراج او از کلاس درس توسط استاد شد. با برخورد تندی که یوحنا با حنین کرد وی را سخت رنجیده خاطر ساخت. مدتی از این واقعه گذشت و در این مدت حنین با هجرت به اسکندریه با زبان یونانی آشنا شده و دوباره به بغداد برگشت. او در بغداد به خدمت جبرائیلبنبختیشوع رسید.
ترجمه و تالیف حنین
زمان حیات و فعالیتهای علمی حنین ـ خوشبختانه درست ـ مصادف با دورهای بود که خلفای وقت عباسی آزادیهای زیادی برای ترجمه کتب به عربی قائل شده و فضای فرهنگی را به گونه ترتیب داده بودند که بتوانند از علوم مختلف در تمدن اسلامی استفاده نمایند و حتی پا را فراتر نهاده و در این مسیر کمکهای مادی و معنوی فراوان به مترجمان و دانشمندان میکردند.
حنین توانست با استفاده از وضع موجود و انجام فعالیتهای گسترده علمی به میزانی وسیع، مفید واقع شود. لکلرک (Leclerc) در این مورد میگوید: «اگر حنین را بنیانگذار اصلی رنسانس آموزش در شرق ندانیم، بدون شک باید بگوییم که هیچکس به اندازه او در این امر حیاتی سهم نداشته است.»
او از هفده سالگی به کار ترجمه پرداخت و تا پایان عمر به این کار اشتغال داشت. وی کار اصلی ترجمه را با برگرداندن دو کتاب از جالینوس به نامهای «فرقالطب» و «فیالعضل» شروع کرد و آنها را برای مطالعه در اختیار جبرائیلبنبختیشوع ـ که در آن هنگام در دربار خلیفه بود ـ قرار داد.
زمانی که مامون تصمیم گرفت تا فلسفه یونانی را به عربی برگرداند، حنین را برای ترجمه و مطالعه و اصلاح ترجمههای مترجمانی چون حجاجبنمطر، ابنالبطریق و سلم صاحب بیتالحکمه و دیگران انتخاب کرد.
اطمینان و اعتقاد مامون از کار حنین به حدی بود که هموزن هر کتاب ترجمهشدهاش به او طلا میداد و همین امر باعث شده بود که حنین به منشی و کاتب خود ـ الازرق ـ دستور میداد که ترجمهها را با خط کوفی بر اوراقی ضخیم و با فاصله بنویسد تا وزن کتاب بیشتر شود. ابنابیاصیبعه مینویسد: «خود از اینگونه کتب حنین را که به خط کاتب او ـ الازرق ـ نوشته شده بود، دیده است.»
رفتن حنین به یونان برای آوردن کتب علمی
تعداد کتب علمی، فلسفی و طبی که در زمان مامون ترجمه شد از زمانهای دیگر بیشتر بود. ابنابیاصیبعه علت اقدام مامون به ترجمه کتب یونانی را چنین بیان میکند: «شبی مامون در خواب پیرمرد بسیار خوش قیافهای را دید که بر منبر نشسته و میگوید من ارسطاطالیس (ارسطو) هستم. خلیفه از خواب بیدار شد، پرسید ارسطاطالیس کیست؟ به وی گفتند: از حکمای یونان است. مامون حنین را خواست که به ترجمه کتب یونانی بپردازد.
ابنندیم نیز در این باره چنین مینویسد: «مامون در خواب دید مرد سپیدرویی که سرخفامیاش بیشتر بود با پیشانی فراخ و ابروانی پیوسته و از جلو سر کممو و دیدگانی شهلا و شمائلی زیبا بر تخت خود نشسته، مامون میگوید؛ چنان مینمود که من در مقابل او ایستادم و هیبت او مرا گرفته است. پرسیدم تو کیستی؟ گفت؛ ارسطو، من بسیار شادمان گردیده و گفتم ای حکیم سوالی دارم. گفت؛ بگو، گفتم زیبایی چیست؟ گفت؛ هر چه که عقل آن را زیبا داند. گفتم پس از آن، گفت: آن که شرع زیبایش خواند. گفتم پس از آن گفت؛ آن که جمهور مردم زیبا شمرند. گفتم پس از آن، گفت: دیگر پس از آنی ندارد. (و به روایتی دیگر) گفتم بیش از این امر آگاه بدار، گفت؛ رفیق راهت را چون زرناب نگهدار و به یگانگی خداوند ایمان داشته باش.»
به دنبال این موضوع، مامون یک هیات علمی را جهت تهیه کتب علمی به بیزانس فرستاد و دستور داد که هر اندازه میتوانند نسخههای علمی در موضوعات مختلف را شناسایی و تهیه نمایند. احتمالا یکی از اعضای این هیات حنین بوده است.
ابنندیم در مورد سفرهای حنین برای جمعآوری کتب مینویسد: «حنین برای جمعآوری کتابهای باستانی به شهرستانها رفته و به روم مسافرت کرده بود.