محمد ایمانی
شرق بیدار میشود
اقتصاد جهانی و قطبهای قدرتمند آن دوران پرتلاطمی را میگذرانند. در این میان به نظر میرسد قطب سرمایهداری غرب از آن رونق همیشگی به دور افتاده و هاضمه قدرتمند آن که زمانی نه چندان دور برای دههها و سدههای متمادی، با عملکرد شتابان خود، انرژی بقا و سیطره غرب مدرن را فراهم میکرد، اینک متورم و بیمارتر از آن شده که بتواند سوخت و ساز این بلوک را به نظم سابق درآورد.
میتوان ادعا کرد که به لحاظ اقتصادی، دیگر آن شادابی پیشین در اقتصاد کاپیتالیستی دیده نمیشود. حتی سناریوی 11 سپتامبر و قشونکشی مغولوار آنها که برای منابع غنی خاورمیانه دندان تیز کرده بودند، نتوانسته رونق و روانی سابق را به چرخهای جهان سرمایهداری برگرداند.
این اما همه ماجرا نیست. اتفاق شگرف دیگری این سوی دنیا در حال وقوع است. به موازات هویدا شدن نشانههای فرتوتی بلوک غرب، قطبهای قدرت تازهای از آسیا در شرق سر بر میآورند و برای ریختن رخوت سالیان دراز، خود را تکان میدهند. حادثهها و فعل و انفعالات، خبر از یک چیز میدهند؛ «اژدها وارد میشود».
شرق آسیا آبستن قدرت چندقلویی است که این «قلو»ها یا متولد شده یا در حال چشم گشودن به دنیا هستند؛ نوزادانی که با جهش ژنی به سرعت رشد میکنند و به شتاب، هیبتی غولآسا به خویش میگیرند.
کنکورد بالی 2
دو هفته پیش پایگاه اینترنتی روزنامه «گاردین» در خبر هشدارآمیزی اعلام کرد «ابرقدرت اقتصادی در مشرق زمین ظهور میکند». این منبع انگلیسی گزارش داده بود:
«10 کشور جنوب شرقی آسیا شامل مالزی، اندونزی، سنگاپور، فیلیپین، تایلند، ویتنام، لائوس، کامبوج، برمه و برونئی با جمعیتی 500 میلیون نفری طی نشستی در جزیره ییلاقی بالی در اندونزی پیمان مهمی را تحت عنوان کنکورد بالی 2 برای تبدیل شدن به یک بلوک اقتصادی متمرکز با بهرهگیری از تجارت بدون تعرفه تا سال 2020 امضا کردند.
این اقدام آنها مشابه تأسیس اتحادیه اروپاست. اعضای این پیمان توافق کردند پیمانهای خود با چین، هند و ژاپن را تا سال 2012 تکمیل و نهایی کنند. پیمان منعقده اتحادیه آسهآن با چین موجب خواهد شد که بزرگترین منطقه آزاد تجاری ایجاد شود... تحلیلگران میگویند این ترس واقعی وجود دارد که چین از این پیمان، بهره بیشتری ببرد».
انفجار رشد اقتصادی در چین
فعلا از بحث درباره اقتصاد هند و ژاپن میگذریم اما نگرانی نشریه انگلیسی گاردین، بازتاب هراس بزرگی است که به ویژه «اژدهای زرد» (چین) در اعماق ذهن استراتژیستهای آمریکایی و اروپایی انداخته است.
درست در دورانی که بلوک سرمایهسالاری یکی از بدترین دورانهای رکود خود را میگذراند، چینیها تازه سر ذوق آمده و هر از چند گاهی دستی میافشانند و ضرب شستی نشان میدهند.
دو سال و نیم پیش (فروردین سال 1379) «فرد تامپسون» رئیس کمیته امور دولتی کنگره آمریکا طی سخنانی در مرکز مطالعات استراتژیک واشنگتن به بررسی مناسبات پکن ـ واشنگتن پرداخت. وی در آن سخنرانی گفته بود:
«کشور یک میلیارد نفری چین با پتانسیلهای فراوانی که پیشرو دارد، در آینده میتواند تهدید بزرگی برای آمریکا به شمار آید. چین ممکن است بر ناحیه آسیا و اقیانوس آرام که دربردارنده منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی آمریکاست، مسلط شود. افراد خوشبین در بین سیاستمداران کاخ سفید معتقدند چین در کوتاهمدت تهدیدی علیه آمریکا محسوب نمیشود. از سوی دیگر این کشور برخلاف شوروی سابق از نظر ایدئولوژیک نیز تهدیدی را متوجه ما نمیکند اما حتی به زعم خوشبینها نیز، چین در حال تحول است.
چین طی دو دهه 200 میلیون نفر از مردم خود را از زیر خط فقر بیرون کشیده است. درآمد سرانه این کشور حدفاصل سالهای 1978 تا 1987 به 2 برابر افزایش یافت و مجدداً از سال 1987 تا 1996 باز هم دو برابر شد در حالی که آمریکا این رشد درآمد سرانه را بعد از 50 سال به دست آورده است.... سیاستمداران بدبین خاطرنشان میسازند که پکن قدرت رو به رشدی است که بیش از آنکه در پی سازگاری با چهارچوب جهانی موجود باشد تمایل به تغییر واقعیتهای دنیا دارد.
آنها میگویند نرمشهای آمریکا، میوهای جز افزایش روحیه تخاصمی چین به بار نیاورده است.... در گزارش سال 1998 رامسفلد که کنگره آن را دریافت کرده، موشکهای بالستیک (دوربرد) چین تهدیدی استراتژیک معرفی شده که طی 5 سال آینده با پیشرفت سریع تکنولوژیک آن کشور میتواند صدمات اساسی به آمریکا وارد کند.... چین بزرگترین توزیعکننده فناوری موشکی در دنیاست».
آمار اقتصادی به خصوص آمار تطبیقی، روایت جالبی از دو اتفاق متضاد در دو سمت عالم بیان میکنند. اجازه دهید از اینجا به بعد ماجرا را، خود آمار حکایت کنند.
آمریکا؛ عقبگرد 616 میلیارد دلاری
«جاشوا بولتون» رئیس دفتر مدیریت و بودجه دولت بوش، دوشنبه هفته گذشته در گزارشی اعلام کرد «کسری بودجه دولت فدرال آمریکا در سال میلادی جاری به بیش از 374 میلیارد دلار رسیده است و انتظار میرود که این رقم در سال آینده (2004) بیشتر شود و حتی از مرز 500 میلیارد دلار نیز بگذرد.» اداره بودجه کنگره ضمن تأیید این رقم بیسابقه کسری بودجه برای سال 2004 میلادی، تأکید میکند که رکود کسری بودجه اخیر در تاریخ آن کشور بیسابقه است.
بالاترین رکود قبلی که مربوط به سال 1992 (ریاست جمهوری بوش پدر) میباشد، حداکثر 290 میلیارد دلار بوده است. طبق گزارش این نهاد، «افت اقتصاد جهانی، حملات 11 سپتامبر و جنگ علیه افغانستان و عراق باعث شد مازاد بودجه بیسابقه 236 میلیارد دلاری که در دهه پایانی قرن بیستم توسط دولت آمریکا اندوخته شده بود، تدریجاً از دست رفته و امروز به کسر بودجه 380 میلیارد دلاری تبدیل گردد»؛ یک عقبگرد 616 میلیارد دلاری.
در همین حال به تازگی مجله آلمانی اشپیگل در گزارشی با عنوان «دام بدهیها» نوشته است:
«بدهیهای رو به افزایش دولت آمریکا، انتخاب مجدد بوش به ریاست جمهوری را به مخاطره انداخته است. او در سرعتی بیسابقه بدهیهای کشورش را افزایش میدهد. نام او به عنوان رئیسجمهوری که یک مازاد بودجه 237 میلیارد دلاری را به یک کسری بودجه حدوداً 400 میلیارد دلاری تبدیل کرد، در کتابهای تاریخ ثبت خواهد شد. بدهیهای جدید دولت در سال آینده به 480 میلیارد دلار (5 درصد تولید ناخالص ملی) افزایش مییابد».
از سوی دیگر آخرین خبرها حاکی است ارزش برابری دلار با ارزهای دیگر همچنان رو به کاهش است. کسری بودجه نقش مؤثری در این باره دارد و وخامت آن، کسری تراز تجاری آمریکا و نیاز بیشتر به ارز خارجی را به همراه خواهد داشت. نظرسنجی مشترک مؤسسه گالوپ، شبکه تلویزیونی سیانان و روزنامه یواس تودی در هفته گذشته نیز نشان میدهد «40 درصد مردم این کشور اوضاع اقتصادی را خوب و 4 درصد خیلی خوب میدانند اما 56 درصد دیگر وضع اقتصادی را بسیار ضعیف یا ضعیف میدانند. 77 درصد شهروندان آمریکایی میگویند میزان بیکاری در مقایسه با 3 سال قبل افزایش یافته است.»
رشد اقتصادی آلمان، صفر!
این وضعیت اقتصادی متلاطم و ضرباهنگ نامنظم آن حتی به اقتصاد اتحادیه اروپا نیز سرایت کرده است. براساس گزارش هفته گذشته مجله اشپیگل، اقتصاد آلمان در سال میلادی جاری دچار رکود بوده و هیچ رشدی نداشته است. به نظر میرسد کسری بودجه به بیش از حد مقرر در بودجه اتحادیه اروپا رسیده و در سال جاری به سطح رکوردگونه 3/4 درصد ارزش تولید ناخالص داخلی آلمان افزایش یابد.
هانس ایشل وزیر دارایی قصد دارد این کسری بودجه 80 میلیارد یورویی (93 میلیارد دلاری) را که در 30 سال گذشته بیسابقه است در کمیته بودجه مجلس اعلام کند». وزیر دارایی آلمان چهارشنبه گذشته هم اعلام کرد رشد اقتصادی این کشور در سال میلادی جاری به صفر درصد رسیده است.
ایتالیا: چین به ما ضربه میزند
ایتالیا نیز وضعیت مشابهی دارد. مؤسسه ملی آمار ایتالیا «ایستات» اخیراً در گزارشی تأکید کرد کسری بودجه این کشور رو به افزایش است و جالب اینکه همزمان، روزنامه لیبرال از قول برلوسکونی نخستوزیر نوشته است:
«کشور چین با تولید و فروش ارزانتر کالاها به اقتصاد ما ضربه میزند و ما نمیتوانیم به این مسئله بیتفاوت بمانیم. ما نمیخواهیم مانع از واردات محصولات چینی به ایتالیا شویم اما باید از تولیدات خود در برابر این محصولات دفاع کنیم. این معضل نه تنها کشور ما بلکه آمریکا را هم با مشکل مواجه کرده است.»
دولت فرانسه نیز در جریان ماراتن سنگین جهانی از سوی اتحادیه اروپا تحت فشار است. کمیسیون اروپا (بازوی اجرایی اتحادیه) چند روز پیش یک سال به پاریس مهلت داد تا کسری بودجه خود را که از حداکثر میزان تعیین شده توسط اتحادیه فراتر رفته، کاهش دهد.
اقتصاد تیره و تار انگلیس
انگلیس نیز دچار وضعیت مشابهی است. هفتهنامه ابزرور چاپ لندن هفته گذشته نوشت:
«کسری بودجه امسال 50 درصد بیشتر از برآورد دولت شده و به 40 میلیارد پوند (بیش از 70 میلیارد دلار) رسیده است. طبق آمار مالیه عمومی دولت تنها در ماه سپتامبر گذشته 6 میلیارد پوند استقراض کرده است. وضعیت اقتصادی انگلیس طی 6 ماه گذشته همیشه با اخبار بد برای وزیر خزانهداری همراه بوده است به گونهای که 3 هفته پیش اداره ملی آمار در گزارشی اعلام کرد افزایش هزینههای دولت در حوزه خدمات عمومی، بودجه عمومی را در وضعیت ناگواری قرار داده است.
بنابراین گزارش، بدهیهای بخش دولتی در ماه اوت امسال به مرز 408 میلیارد پوند (706 میلیارد دلار) رسید در حالی که این رقم در مدت مشابه سال گذشته، 108 میلیارد پوند بود». هفته قبل نیز «مروین کینگ» رئیس جدید بانک مرکزی انگلیس اعلام کرد: «آینده سختی در انتظار ماست. نرخ فزاینده بهره یکی از مهمترین چالشهای اقتصادی انگلیس طی دهه آینده است.
نرخ بهره 5/3 درصدی در 50 سال گذشته بیسابقه است. وضعیت آینده اقتصاد ما مثل وضعیت بحران باشگاه فوتبال لسترسیتی است و در آستانه فصلی طولانی و سخت قرار گرفته است.» روزنامه اقتصادی فایننشال تایمز با اشاره به این سخنان رئیس بانک مرکزی انگلیس نوشت:
«اگر این پیشبینیها محقق شود، گرانی و تورم به سراغ کشور خواهد آمد و نرخ کنونی 5 درصدی بیکاری که پس از مدتها به متوسط جهانی نزدیک شده بود، یکبار دیگر فزونی خواهد گرفت.»
آنچه گفته آمد، گزارش بالینی اقتصاد قدرتهای رقیب در بلوک کاپیتالیسم است. اما گزارشهای تطبیقی درباره اقتصاد چین اعجابانگیز مینماید. روزنامه انگلیسی گاردین شنبه گذشته ضمن انتشار پژوهش انجام گرفته در این باره نوشت: «وضع اقتصاد چین طی 2 سال آینده در رتبه بهتری در مقایسه با انگلیس قرار میگیرد.
چین، سریعترین رشد اقتصادی را در جهان به نام خود ثبت کرده و حجم فعالیت اقتصادی این کشور طی 9 ماهه نخست سال میلادی جاری به 57 میلیارد پوند (قریب 100 میلیارد دلار) بالغ شد و در مسیر دستیابی به نرخ رشد اقتصادی 5/8 درصدی طی امسال قرار دارد.
این وضعیت سریعترین روند رشد طی 5 سال گذشته به شمار میرود و چنانچه حفظ شود، چین از مرز انگلیس و فرانسه میگذرد و پیش از پایان سال 2005، چهارمین قدرت بزرگ اقتصادی جهان میشود. چین اینک به محلی مناسب برای سرمایهگذاری خارجی تبدیل شده است.»
یوان در برابر دلار
به زورآزمایی کشور اژدهای زرد با مملکت کابویها برگردیم. دوشنبه هفته قبل رادیو فرانسه با اشاره به نشست کشورهای عضو اپک در تایلند، گفت:
«آمریکا همچنان نگران ثبات یوان (واحد پول چین) در برابر دلار است. کارشناسان اقتصادی آمریکا معتقدند ارزش یوان باید در برابر دلار به صورت شناور درآید چرا که ثبات آن موجب زیانهای سهمگین به اقتصاد آمریکا خصوصاً مبادلات میان دو کشور شده است.»
روز بعد جرج بوش در آستانه سفر به سنگاپور مجدداً خواستار شناور شدن ارزش یوان چین شد چرا که رشد اقتصادی 5/8 تا 1/9 درصدی چین و ثبات واحد پولی آن به عنوان رونق رشد منطقهای تلقی شده و باعث میگردد به جای صادرات آمریکا، صادرات کشورهایی چون کره جنوبی، ژاپن و تایوان را جذب کند. چین البته اعتنایی نکرد.
کمیته مرکزی حزب کمونیست چهارشنبه اعلام کرد: «ما با اتخاذ تدابیر مؤثر، اصلاحات در بخش مالی را تقویت کرده و با قویتر کردن نظارت بر بازار مالی، به تثبیت ارزش یوان کمک خواهیم کرد. ما قصد داریم ساختار تبادل یوان را برای حفظ ارزش آن بهبود بخشیده و از ثبات منطقی پول خود و توازن تجاری محافظت کنیم».
توازن تجاری نیز میان دو ابرقدرت جوان و پیر به هم خورده است. خبرگزاری فرانسه 18 مهر به نقل از وزارت بازرگانی آمریکا اعلام کرد:
«کسری تراز تجاری آمریکا با چین در ماه اوت افزایش یافته و به رقم رکوردگونه 11 میلیارد و 700 میلیون دلار رسید، در حالی که کسری تراز تجاری آمریکا با ژاپن در همان ماه به 8/4 میلیارد دلار کاهش یافت. آمریکا با کسری تراز تجاری 2/39 میلیارد دلاری مواجه است».
دومین ذخیره ارزی بزرگ دنیا
گفته میشود چین پس از ژاپن که دارای ذخیره ارزی 600 میلیارد دلاری است، دارای دومین ذخیره ارزی بزرگ جهان شده و حتی از اتحادیه و اروپا هم جلو زده است و باز، «چیو شیائوخوا» معاون اداره آمار ملی چین هفته گذشته در جمع خبرنگاران خارجی و داخلی اعلام کرده است:
«نسبت به سال گذشته، رشد اقتصادی چین 6/0 درصد، تولید ناخالص داخلی 1/9 درصد، حجم سرمایهگذاری 7/8 درصد و رشد صنعتی 3/4 درصد افزایش داشته است».
مناسبات اقتصادی چین با اتحادیه کشورهای آسیا جنوب شرقی (آسهآن) رو به گسترش است و پکن خواستار توسعه آن تا سقف یکصد میلیارد دلار (2 برابر) است. و همه اینها در حالی است که غولهای رسانهای آمریکا و انگلیس و اروپا متفقاً کمر همت بسته بودند تا با خورهای تبلیغاتی به نام «سارس»، اژدهای زرد را بر زمین بکوبند. با این همه، شورای جهانگردی و مسافرتهای جهانی (دبلیوتیتیسی) 10 روز پیش در گزارشی اظهار داشت:
«تأثیرات مثبت مالی صنعت گردشگری در اقتصاد چین تدریجاً افزایش مییابد و این کشور به یک قطب قدرتمند در حوزه گردشگری جهانی تبدیل خواهد شد. پیشبینی میشود این صنعت چین 13 میلیون و 600 هزار شغل جدید ایجاد کند و 36 میلیارد دلار بر تولید ناخالص ملی این کشور بیفزاید».
«فرانچسکو فرانجیالی» رئیس سازمان جهانی جهانگردی هم 27 مهر طی نشست این سازمان در پکن گفت:
«چین طی دو دهه به محبوبترین مقصد گردشگری در جهان تبدیل خواهد شد. این کشور با وجود تأثیر منفی بیماری سارس و برخی جنگهای تازه درگرفته در جهان، رشد صنعت گردشگری خود را با جذب 8/36 میلیون گردشگری سرعت داد و بتدریج میتواند از فرانسه پیشی بگیرد و به نخستین مقصد گردشگری بدل شود».
شوک فناوری
در حوزه فناوری هم ماراتن چین با رقبایی چون آمریکا هر روز نفسگیرتر میشود. چین به تازگی نخستین فضاپیمای سرنشیندار خود موسوم به «شنجو ـ 5» را با موفقیت به فضا فرستاد و بدینترتیب سیگنالهای اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی مهمی به رقبای فرامنطقهای خود ارسال کرد. این اتفاق آنقدر خیرهکننده بود که نشریه انگلیسی «دیلی میرور»، بلافاصله طی گزارشی تأکید کرد:
«موفقیت فضایی چین آمریکا را شوکه کرد و نشان داد یک غول خفته خود را وارد باشگاهی کرده که تنها تعداد معدودی از کشورها در آن حضور دارند. چین سومین کشوری است که فضانورد به فضا میفرستد و صحنهای جدید در رقابتهای جهانی گشوده است. چین به زودی یک ابرقدرت خواهد شد و عمدهترین صادرات آن در 30 سال قبل در خلال جنگ سرد، محصولات کشاورزی بود اما اینک به سومین صادرکننده بزرگ فناوری اطلاعرسانی پس از آمریکا و ژاپن تبدیل شده است.
«شیه مینگبائو» رئیس اداره مهندسی فضاپیمای سرنشیندار چین بلافاصله پس از این آزمایش، خبر داد که کشور متبوعش در خلال یکی دو سال آینده فضاپیمای پیشرفته «شنجو ـ 6» را هم به فضا پرتاب خواهد کرد. وزارت آموزش و پرورش چین چند روز بعد اعلام کرد قصد دارد ظرف 2 سال آینده 100 شهرک علمی ـ تحقیقاتی در سراسر این کشور تأسیس کند.
بیحکمت نبود که 10 روز پیش وقتی نمایشگاه بینالمللی فناوری پیشرفته «شن جن» در جنوب چین دایر شد، بازدیدکنندگان در همان روز اول قراردادهایی به ارزش 400 میلیون دلار با چینیها و دیگر شرکتکنندگان نمایشگاه به امضا رساندند و جالب اینکه نمایشگاه مذکور سال 1999 میلادی تأسیس شده و عمری 4ساله دارد.
چین ـ مستعمره گاه به گاه ژاپنیها ـ اینک طی نیم قرن خود را به چنان جایگاهی از قدرت رسانده که ارباب دیروز آماده پرداخت غرامت شده است. به نوشته روزنامه «آساهی شیمبون» ژاپن قصد دارد 300 تا 400 میلیون دلار برای جبران خسارت ناشی از حملات شیمیایی به دولت چین بپردازد.
جایگزین آمریکا در آسیا
پکن بیسروصدا نفوذ خود را در شرق آسیا که مدتها حیات خلوت یانکیها بود، گسترش داده و انحصار آمریکا را شکسته است. اخیراً روزنامه نیویورک تایمز طی تحلیلی نوشت:
«با روی آوردن کشورهای آسیایی به چین به عنوان یک قدرت رو به رشد منطقهای، بیش از 50 سال سلطه آمریکا در آسیا رو به پایان میرود. رهبران سیاسی و تجاری منطقه میگویند موتور اقتصادی چین به همراه توافقنامههای تجاری و دیپلماسی دوستانه، چین را از کشوری که دیگران را میترساند به کشوری تبدیل کرده که دیگران را به اشارهای با خود همراه میکند... اقدامات اخیر دولت بوش برای متقاعد کردن چین به تغییر ارزش پول ملی خود از نظر بسیاری در منطقه، هزینه بیهوده و بیثمر از سرمایه سیاسی آمریکاست.
چین در حال پیشروی و توسعه فناوری است... دیوید شامبو استاد روابط بینالملل دانشگاه جرج واشنگتن و متخصص در امور نظامی چین میگوید هنوز زود است که بگوییم آسیا چین محور شده اما همه چیز در آن جهت پیش میرود. این به آن معنی است که آمریکا جای خود را در آسیا واگذار میکند.»
سرقت مسلحانه به نام دموکراسی
با این اوضاع چرا باید شگفتزده شویم وقتی میبینیم آمریکا و انگلیس مانند گرگهای گرسنه به قلب استراتژیک دنیا و کانون انرژی (خاورمیانه) هجوم آورده و رقبای اروپایی خود را هم به صرافت و سهمخواهی انداختهاند.
رقابت 145 شرکت بزرگ بینالمللی بر سر حضور در عراق بحث دیگری است و اعماق پنهان این جنگ جهانی ـ به تعبیر خود آمریکاییها جنگ جهانی چهارم ـ شاید تا سالها ناشناخته بماند اما کافی است این گفته «تونی بن» پرسابقهترین عضو مجلس عوام انگلیس را که سال 2001 از سیاست کنار کشید، مورد تأمل قرار دهیم که 10 روز پیش در گفتوگو با شبکه تلویزیونی بیبیسی اذعان کرد:
«نیروهای آمریکایی و انگلیسی در جنگ اخیر، 30هزار شهروند عراقی را کشتند. هدف جنگ، نفت است و این درواقع سرقت مسلحانهای بیش نیست. رامسفلد که به بهانه آزادی مردم عراق از دیکتاتوری نیرو به آن کشور فرستاده همان فردی است که سالها پیش در دیدار با طارق عزیز سلاحهای شیمیایی در اختیار رژیم صدام قرار داد تا علیه مردم حلبچه به کار گرفته شود...
شکاف بین کشورهای فقیر و ثروتمند همچنان رو به گسترش است و اختلاف طبقاتی در آمریکا و انگلیس در عصر حاضر به مراتب بیشتر از 100 سال گذشته است. در آمریکا بیش از 40 میلیون نفر از بیمه همگانی محرومند. بقای جهان سرمایهداری به غارت کشورهای فقیر و بهرهکشی از آنها وابسته است.» نیز از نگاه استراتژیک جای تعجبی ندارد که کشوقوس چهارجانبه چین، ژاپن، کره شمالی و کره جنوبی طی ماههای اخیر بخصوص بر سر مسائل نظامی و هستهای شدت یافته و این منطقه به یکی از کانونهای بحران جهانی تبدیل شده است.
خود را جای آمریکا و انگلیس یا اتحادیه اروپا قرار دهید و به شرق (آسیا) بنگرید که کانونهای پرظرفیتهای قدرت در آن به هم نزدیک میشوند. تصور کنید در کنار 10 کشور آسیای جنوب شرقی (امضاکنندگان پیمان «کنکورد بالی 2»)، چین، دو کره و حتی ژاپن با فاصله گرفتن از سایر مراکز قدرت، به همدیگر نزدیک شوند.
در چنان وضعیت نه چندان دور از ذهنی، قدرتهای سرمایهسالار غرب (استراتژیستهای راهبرد تفرقهبینداز و حکومتکن) باید چه خاکی بر سر کنند؟ حالا غرب آسیا (خاورمیانه) که از دیرباز نبض قدرت در آنجا بوده و در معرض خیزش اسلامی است، به کنار. نه، آسیا سیگنالهای دهشتباری میفرستد.
ما هم میتوانیم
چین و دیگر قدرتهای شرق آسیا طی 50 تا 60 سال به اینجا رسیدهاند که امروز میبینیم. همت کرده، خود را یافته و از اسارت فرهنگی و ذهنی، نجات بخشیدهاند. یقین کردهاند که باید انحصار غرب و رعب از او را شکست. آنها توهم «جبریت اربابی غرب» را از ذهن خود جارو کردهاند.
و چنین است که به طور مثال چینیها با وجود جمعیت یک میلیارد و 281 میلیون نفری، نرخ بیکاری را در رقم 2/4 درصد مهار کردهاند حال آنکه همین نرخ در آمریکا با جمعیت 288 میلیون نفری (یک چهارم جمعیت چین) 1/6 درصد است. چگونه آن جمعیت میلیاردی تبدیل به تهدید نشده اما بعضی از برنامهریزان و سیاستمداران ما تصور میکنند جمعیت جوان، نوعی تهدید است؟
جا دارد بپرسیم در این سالیان چرا یک طیف غربباور در حرکتی سازماندهی شده کوشش کردند اقتصاد جنگزده و آسیبدیده ایران را در هاضمه نابسامان و مریض اقتصاد سرمایهداری بلع و هضم کنند؟ چرا دترمینیسم و جبریت تقلید از اقتصاد بیمار کاپیتالیستی را به فرهنگ و فضای کشور حاکم کردند؟!
چرا دستیابی جهشگونه ایران تازه مستقل به فناوری بالای اتمی ـ که بیش از 25 سال از انقلاب آن نمیگذرد ـ آنچنان که دیدیم آمریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه را وحشتزده کرد؟ چین پس از 60، 70 سال به اینجا رسیده که گفته شد اما ایران با وجود تحمیل جنگ و کودتا و تحریم همهجانبه از سوی غرب و شرق، و در نوباوگی انقلاب خویش به مدد ایمان، به آن فناوری بالا و انحصاری دست یازیده است. این اتفاق مهیبی است.
پیداست که رکوردی تازه در زمینه سرعت رشد بر جای گذاشتهایم. و این برای غرب رعبانگیزتر است، اما افسوس که طی سالیان، عملگرایی و کارآفرینی و خودکفایی را پیش پای گفتمانهای وارداتی فریبنده و لفاظیهای بیثمر سیاستزدگان مرعوب غرب خواباندیم و به مسلخ بردیم.
ما نمیخواهیم به چین و ژاپن برسیم همچنان که غرب وحشی مدعی دموکراسی مقصد ما نیست. اما به مدد ایمان و آرمانی که انقلاب به ارمغان آورد میتوانیم تمدن بزرگ ایران را بنیانی تازه نهیم.
اگر نجنبیم و سیطره فرهنگ و تبلیغات غرب را درهم نشکنیم، دیر نیست که هنگام فروپاشی قدرت این بلوک، از حسرت و تأسف انگشت در دهان بمانیم.
شرق، دیگر بار از لقاح عزم و اندیشه و عمل بارور شده است. اژدهاهای اقتصادی سر بر میآورند. اما ما ادعای دیگری هم داریم. ما میخواهیم کرامت انسانی را زنده کنیم، در کنار رونق اقتصاد و بهرهگیری از مواهب الهی. ما دو رسالت بر دوش داریم و ایمان و توکل تواند که شانههای ما را زیر بار تکلیف استوار نگاه دارد.