تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۸:۱۱  ، 
کد خبر : ۲۰۹۳۰۴
رقابت داغ در سایت‌های انتخاباتی

نبض انتخابات در نِت می‌زند


احمد توکلی، آقای انتقاد
DRTAVAKOLI.COM
احمد توکلی سومین بار است که شانس خود را در انتخابات ریاست‌جمهوری می‌آزماید. در دوبار قبل، او یک بار رقیب هاشمی رفسنجانی شد و یک بار هم رقیب خاتمی. تحصیل در انگلستان اجازه رقابت دوم با هاشمی را به او نداد و حضور بزرگتری چون علی‌اکبر ناطق نوری اجازه رقابت اول با خاتمی را. اما این بار مصمم است که بار دیگر رقابت را تجربه کند. رقابتی که اگر چه با حضور هاشمی رفسنجانی او نیز مصم به حضور می‌شود، اما این بار رقابت با خودی‌ها است.
صفحه اصلی سایت احمد توکلی با تصویری از او آغاز می‌شود. تصویری که به مربع‌هایی تقسیم شده است و در هر مربع تصویری از کوه دماوند گرفته تا تظاهرات مردمی و نمادهای سازندگی که خود منتقد سرسخت آن دوران است و عکس بزرگ از او که یادآور سال‌های قبل است. همان سال‌هایی که سپیدی ریش او یک دست نبود و در کنار عکسش، تبریک سال نو است با دستخط او: «بار الها! سال جدید را سال شادکامی و سربلند ملت شرافتمند ایران قرار ده. هموطنان نورزتان مبارک. احمد توکلی»
جالب‌تر آنکه در کنار عکس‌ها و در جایی که شاید مهمترین قسمت سایت باشد گزیده‌هایی از نامه سرگشاده زمستان 78 او به مسئولان نظام آمده است. نامه‌ای که از سران سه قوه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌خواهد که «اصلاحات را با اعتراف آغاز کنند». اگر صفحه اول را با نگاهی گذرا مرور کنی، این کلمات بیش از دیگران به چشم می‌آید و تکرار می‌شود: «پاک‌دستی، سلامت، تحول حوزه اقتصادی، مبارزه با فساد، احیای سلامت سیستم، همزیستی قدرت و ثروت غده بدخیم اقتصاد، جسارات جراحی، رانت‌خواری، شکاف طبقاتی، رفتارهای اشرافی ....» این کلمات نمای تفکری است که احمد توکلی تئوریسین آن است.
اما اولین بخش سایت توکلی، زندگینامه‌اش است: «متولد 1330 بهشهر، از مبارزاتش گفته و از 8 ماه بازداشتش و 4 سال حبسش. از مهاجرت به قم پس از آزادی از زندان ساواک و مطالعات اسلامی، از تأسیس نهادهای انقلاب پس از پیروزی انقلاب اسلامی و از انتخابش به نمایندگی مردم بهشهر برای اولین دوره مجلس شورای اسلامی و عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما. سال 59 محمدعلی رجایی او را برای وزارت کار و امور اجتماعی پیشنهاد می‌دهد.» اما به نوشته این سایت، «بنی‌صدر به دلیل مخالفت‌های جدی و صریح توکلی با خودکامگی و غرب‌گرایی او از پذیرش این پیشنهاد سرباز می‌زند.» اما با تشکیل دولت میرحسین موسوی به آرزویش می‌رسد اما در سال 62 باز هم در اعتراض به مشی تمرکزگرایی و دولتی کردن امور از وزارت استعفا می‌دهد. سال 63 با همفکری دوستانش، روزنامه «رسالت» را بنیان می‌نهد و باز به نوشته این سایت، «مقالات صریح و نقادانه‌ای در ارزیابی عملکرد مسئولان ارائه می‌‌دهد» سال 68، راه دانشگاه شهید بهشتی را در پیش می‌گیرد تا بتواند در آینده، به «انتقادهای صریح و جدی‌اش» پایه و مبنای علمی بدهد. سال 72 در ششمین انتخابات ریاست‌جمهوری و در فضایی که به سبب سیاست‌های اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی، عامه مردم نسبت به فشارهایی که به جهت سازندگی کشور به ایشان وارد آمده بود، معترض و ناراضی بودند، احمد توکلی توانست با شعارهای انتقادی‌اش نسبت به سایت‌های آن دوران با بیش از 4 میلیون رأی رقیب اصلی هاشمی رفسنجانی شود. «نطق‌های انتخاباتی وی در اعتراض به بی‌عدالتی اقتصادی اجتماعی، ناکارآمدی سیاست‌ها و مدیریت‌ها، امتیازطلبی و تجمل‌گرایی کارگزاران و کم‌اعتنایی به مشارکت سیاسی مردم همراه با تأکیر بر ارزش‌های اسلامی و انقلابی، اصلاح‌طلبی[!] اصولگرایانه[!] وی را آشکار ساخت.»
پس از انتخابات ریاست جمهوری، با بورس دولتی راهی دانشگاه ناتینگهام انگلستان می‌شود و سال 75 با کسب درجه دکترای اقتصاد بازمی‌گردد و روزنامه «فردا» را تأسیس می‌کند: «این روزنامه با ارائه روشی نو و بی‌طرفانه در انعکاس اخبار و ارائه تحلیل‌های علمی و اصولی در صحنه مطبوعات مورد استقبال اهل فکر واقع شد. «فردا» با استقلالی که بر آن پای می‌فشرد و عدم وابستگی به جریان‌های موجود سرانجام در سال 77 به دلیل مشکلات مالی تعطیل شد.» فردا روزنامه‌ای بود که اذعان اهل فن روزنامه‌ای حرفه‌ای به شمار می‌رفت و حتی سیدمحمد خاتمی هم به عطاءالله مهاجرانی دستور داد تا با ابزارهایی که دارد، تا می‌تواند مانع تعطیلی روزنامه «فردا» شود، اما نشد. «تداوم بی‌تدبیری‌ها و بی‌اعتنایی‌ها به خواسته‌های به حق مردم بعد از دوم خرداد 76 و ریشه گرفتن تدریجی فساد و تبعیض در ساختار روابط حاکمیت و ملت، توکلی را بر آن داشت تا با آرای «جمهوری دوم» و شعار «دولت پاک برای ملت پاک» در هشتمین انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند.»
به نوشته سایت توکلی «تعداد نامزدهای آن دوره» مانع از رسیدن پیام او به عموم مردم شد ولی «اقبال 4 میلیون و پانصد هزار نفری به برنامه‌های مبارزه با فساد، عدالت‌خواهی و اصلاح امور اقتصادی وی باعث شد تا امید به تحول و برپایی عدالت همچنان در نزد طرفداران این «دولت پاک برای ملت پاک» زنده بماند.»
به نوشته سایت‌ «توکلی، اکنون عضو هیأت علمی دانشکده علوم اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی است و به تدریس و تحقیق در اقتصاد ایران مشغول است» و جالب‌تر اینکه «هم اکنون نامزد انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران است» و ما به جای آنان اضافه می‌کنیم که او اکنون رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی است و به نوشته یکی از روزنامه‌ها: «فرمانده اقتصادی مجلس هفتم»!
دومین بخش، «آثار» توکلی است. که عناوین آن به قرار زیرند:
1 اصلاح معیشت عمومی از طریق افزایش ثروت ملی و کاهش فقر و بیکاری. طرح اصلاح معیشت پیشنهاد دکتر توکلی برای راه‌اندازی تولید و خارج کردن اقتصاد ایران از بن‌بست می‌باشد که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 80 به عنوان برنامه اقتصادی وی ارائه شد و بعد از انتخابات آن سال، با مشورت تعدادی از اقتصاددانان با تجربه و میهن‌دوست[!] تکمیل و در سال 82 به رئیس‌جمهور ارائه شد. (7/3/82)
2 پیشگیری از جهش تورم در برنامه چهارم
3 تحلیل سری‌های زمانی همگرایی و همگرایی یکسان (76)
4 اقتصاد یا مشارکت مردمی (71)
5 مالیه بخش عمومی (82)
6 بازار دولت، کامیابی‌ها و ناکامی‌ها (80) ، کتاب برگزیده دانشگاه تهران در رشته اقتصاد.
اما بخش «اخبار» سایت توکلی علیرغم اینکه سابقه اخبارش به قبل از انتخابات مجلس هفتم زمانی که او هنوز نماینده مردم نشده بود برمی‌گردد و اما تا اندازه‌ای به روز است.
اخبار سایت او، منحصر به یک فرد است: «احمد توکلی». اما در خیال این اخبار که تمامی‌اش منحصر به توکلی است این بار نام «هاشمی» بیشتر از دیگر کلمات تکرار شده است: «اصلاح‌طلبان ترجیح می‌دهند هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور شود. آنها با توجه به اشتراکات در سیاست و مجریان در 16 سال گذشته ترجیح می‌دهند اگر نامزدشان رأی نیاورد هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور شود. اگر اکبر هاشمی رفسنجانی در عرصه انتخابات ریاست‌جمهوری حاضر شود با او رقابت خواهم کرد. من همواره این تمرین را کرده‌ام که هو شوم و از کوره در نروم. یک زمانی هم برای هو کردن به زندان رفتم.»
بخش «مصاحبه‌ها و مواضع» سایت توکلی هم «منحصر به فرد» است تمامی مصاحبه‌های او در این بخش آمده است. حتی پاسخ به نظرخواهی «همشهری ماه» که در این شماره به چاپ رسیده است از یک ماه قبل روی سایت قرار گرفته بود. او طرح‌های اقتصادی را که در زمان نمایندگی او در مجلس هفتم تصویب شده را نماد «قصد مجلس شورای اسلامی برای جراحی اقتصاد ایران» می‌داند، که براساس محاسبات کارشناسی صورت گرفته بود. اما «هیاهو و شانتاژ کر کننده چند سیاستمدار و مدیر دولتی در مقابل این خواسته نمایندگان مجلس خیلی زود فروکش کرد اما تجربه و خاطره تلخی بر جای گذاشت.»
آخرین اهداف او «هدفمند کردن یارانه‌ها و تقسم اموال دولت میان ملت به روش کوپن سهام» [.] است.
پرسش‌های انتقادی، پاسخ‌های انتقادی‌تر!
اما بخش پرسش و پاسخ سایت احمد توکلی هم جذاب است. جداب از آن جهت که همه پرسش‌ها، انتقاد به احمد توکلی و شعارهایش و برخی دستگاه‌ها است و پاسخ‌های او انتقاد از عملکرد مدیران دولتی:
بعضی‌ها می‌گویند مهم نیست مدیران چقدر دستمزد می‌گیرند و یا در چه خانه‌هایی زندگی می‌کنند، مهم این است که خوب برای مردم کار می‌کنند. شما با این نظر موافقید؟ (ح ش 32 ساله ـ کارمند)
و پاسخش توأم با انتقاد به دولت سازندگی است:
«من حتماً با این نظر مخالف هستم. یکی از آثار مذموم در دوران سازندگی، جا افتادن همین نظریه بود که یک مدیر وقتی خوب برای مردم کار می‌کند که زندگی او به خوبی تأمین باشد. البته با تأمین زندگی محترمانه و آبرومندانه مسئولان موافقم. اما تا تعریف ما از تأمین زندگی مسئولان چه باشد. اگر این نظریه فوق را بپذیریم، مفهوم آن این است که مدیران موفق جامعه ما در دوران اوایل انقلاب و جنگ تحمیلی، یا خوب کار نمی‌کردند و یا از جای دیگری تأمین بودند و حال آنکه هر دو غلط است. اگر انگیزه مدیران خدمت صادقانه به مردم و انقلاب ـ و البته تأمین مکفی زندگی شخصی باشد، مشکلی نخواهد بود اما اگر کسیه‌ای برای دوران مدیریت دوخته شود، دیگر هدف خدمت به مردم کنار می‌رود.»
مهدی کروبی؛ صریح اما ....
KAROOUBI.IR
مهدی کروبی، خبرسازترین رئیس مجلس در دوران نظام جمهوری اسلامی، اینک خود را نامزد ریاست‌جمهوری کرده است. صریح و بی‌پرده سخن می‌گوید. مصلحت‌سنجی هم نمی‌کند. بر این اساس است که بی‌پرده می‌گوید: «حالا که آمده‌ام به نفع هیچکس کنار نمی‌روم. هر کس هم که می‌خواهد در صحنه باشد، برای من فرقی نمی‌کند.» او خود همواره خبرساز است. چه رئیس مجلس باشد و چه نباشد. اما مجلس‌هایی هم که او ریاست آنها را عهده‌دار بوده، خبرسازترین مجلس‌ها بودند. او هم اینک در اینترنت حضور دارد. هر چند پیش از آن در orkut هم حضور داشت اما اینک وب سایت رسمی او در معرض دید علاقمندان قرار دارد. شروع جالبی دارد. با یک آهنگ «سنتی» و شروعی که از «ایران باستان» الهام گرفته است.
صفحه اصلی او تنها یک عکس دارد و آن عکس شخصی اوست درکنار اسمش و یک نقشه ایران. مطلب اصلی صفحه‌اش، «وب نوشت» اوست که تبریک سال نو را دارد و تسلیت درگذشت پاپ ژان پل دوم را.
همچون دیگر سایت‌ها اولین بخش سایت مهدی کروبی بیوگرافی اوست با این تفاوت که زندگینامه او مفصل‌ترین زندگینامه کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری است، خود اینگونه دوران زندگی‌اش را نقل می‌کند:
«در سال 1316 در الیگودرز به دنیال آمدم. تا کلاس ششم ابتدایی در آن شهرستان بودم و در ابتدای دهه سی تحصیلات جدید را همراه با تحصیلات حوزوی در قم ادامه دادم. با شرکت در انتخابات متفرق دیپلم ادبی و پس از آن «تصدیق مدرسی» دریافت کردم.
در سال 1341 زندگی مشترک با همسرم را آغاز نمودم.
پس از حدود یک دهه حضور در قم و همزمان با آغاز مبارزات امام(ره) به همراهان ایشان پیوستم و از همان زمان دستگیری‌ها و زندان و تبعید‌ها آغاز شد.
در سال 1342 در آزمون ورودی دانشگاه تهران برای تحصیل در رشته فقه و حقوق اسلامی پذیرفته شدم. قبولی دانشگاه پس از اولین بازداشت بود. این بازداشت در سال 1342 و چهار روز بعد از دستگیری امام و برقراری حکومت نظامی در قم بود و 50 روز به طول انجامید.
آذر ماه سال 43 دومین بازداشت من بود که در قم دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شدم و مدت 25 روز همراه با حاج‌آقا مصطفی خمینی و مرحوم ربانی شیرازی در آن زندان بودیم.
در سال 1344 بعد از انجام سخنرانی در شهرهای آبادان و کرمانشان دستگیر و پس از چند روز بازداشت، از آن شهرها اخراج شدم.
در ابتدای سال 1345 و به دنبال برخی تحریکات در قم، آیت‌الله منتظری و تعداد دیگری از روحانیون دستگیر شدند و حکم بازداشت من هم صادر شد که من مخفیانه از کشور خارج و به نجف رفتم. در اوایل زمستان همان سال پس از بازگشت به ایران دستگیر و بعد از چند روز بازداشت به گنبدکاووس تبعید شدم.
دو ماه پس از بازگشت از تبعید، مجدداً به خاطر توزیع نامه سرگشاده امام به هویدا تحت تعقیب قرار گرفتم و دستگیر شدم و یکی از سخت‌ترین بازداشت‌ها را تجربه کردم. در این مدت مأموران ساواک با انواع شکنجه‌ها می‌خواستند منبع اصلی توزیع نامه را شناسایی کنند. منبع اصلی توزیع این نامه آقای دعایی مدیر فعلی روزنامه اطلاعات بود که علیرغم شکنجه‌های زیاد، ایشان را معرفی نکردم.
بعد از بازجویی‌ها و شکنجه‌های زیاد مرا به زندان قزل قلعه منتقل کردند که در آنجا با آقایان رفسنجانی، مرحوم ربانی شیرازی، شریعتی سبزواری، فهیم کرمانی و مرآتی ـ داماد مرحوم سیدحسن معینی ـ هم زندان بودیم. پس از سه ماه بازداشت در قزل قلعه مرا به بند 4 زندان قصر منتقل کردند که در آنجا با گروه‌های مختلف مذهبی، ملی و کمونیست‌ها هم‌بند شدیم.
بهرحال این زندان 6 ماه طول کشید، اما در روزهای پایانی 6 ماه دادگاه تجدید نظر به پرونده من رسیدگی کرد و مرا به 3 ماه زندان محکوم نمود اما بهر حال 6 ماه، حبس را کشیده بودم!
در سال 1349 که ماجرای شهادت آیت‌الله سعیدی پیش آمد، شبانه به منزل بسیاری از افراد یورش بردند و آنها را دستگیر کردند که من فراری شدم و مدتی با نام مستعار اسلامی در مدرسه‌ای در شهرری تدریس می‌کردم. در سال 50 شناسایی و دستیگر شدم اما بخاطر آنکه پرونده مشمول مرور زمان شده بود پس از مدت کوتاهی آزاد شدم.
همچنین در اوایل سال 58، امام حکمی صادر کردند و نمایندگی‌ تام‌الاختیار خود در لرستان را به اینجانب محول نمودند. بنده هم به تناسب مسئولیت‌ها، هم در تهران و هم در لرستان حضور داشتم. زمستان سال 58 از سوی مردم الیگودرز به نمایندگی اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزیده شدم. پس از آن در حالیکه برای سرکشی به امور لرستان در خرم‌آباد بودم، از رادیو حکم امام را شنیدم که دستور تأسیس بنیاد شهید توسط اینجانب را صادر کردند.
در سال 1362 با رأی یک میلیون و چهارصد و چهل هزار نفر بعنوان نماینده دوم مردم تهران به مجلس راه یافتم. پس از آن نیز در سال 1367 ـ در حالیکه با انشعاب از جامعه روحانیت مبارز تهران، مجمع روحانیون مبارز را به همراه آقایان موسوی خوئینی‌ها، خاتمی و بعضی دوستان دیگر تأسیس کرده بودیم، باز هم بعنوان دومین نماینده مردم تهران به مجلس رفتم. البته جرقه‌های اولیه انشعاب از جامعه روحانیت مربوط به سال 62 و در آستانه انتخابات مجلس دوم بود که شرح آن را قبلاً اعلام کرده‌ام، در کنار سایر مسئولیت‌ها، امام نمایندگی خود در امور حج را در سال 64 به بنده محول کردند و آخرین مسئولیتی که در سال 1368 توسط ایشان به بنده محول شد سرپرستی برخی از اموال به وکالت از طرف امام بود. البته تقریباً همزمان با این حکم در یک حکم جمعی به همراه تعداد دیگری از مسئولان کشوری به عضویت مجلس بازنگری قانون اساسی درآمدم.
پس از رفتار بی‌سابقه شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم، ترجیح دادم که چند سال از حضور مستقیم در عرصه‌های سیاسی خودداری کنم. اگر چه در برخی از مناسبت‌ها و حوادث مانند دستگیری آقای عباس عبدی در سال 72 ناچار به موضعگیری صریح شدم. اما به همراه دوستان و همفکران به این نتیجه رسیدیم که مدتی از دخالت مستقیم در امور سیاسی خودداری کنیم تا کشور مدتی به صورت یکپارچه در اختیار دوستانی باشد که در مجلس و دولت هم‌عقیده بودند.
در بخشی دیگر از این سایت، مهدی کروبی با سایتش مصاحبه کرده است.
مصاحبه‌ای که به ادعای این سایت، از دو ساعت گفت‌وگوی صریح با مهدی کروبی شکل گرفته است. در این مصاحبه به تمامی انتقاداتی که نسبت به رفتار مدیریتی او در مجلس ششم وجود داشته، پاسخ داده است. رفتارهایی که مصاحبه کننده آن را «مقتدرانه خوانده که مخالفانش تحسینش کرده‌اند و دوستان، از او انتقاد کرده‌اند.» کروبی در پاسخ اما از قبل از شکل‌گیری مجلس ششم آغاز می‌کند و از تلاش‌هایش می‌گوید و از فعالیت‌های گسترده‌اش و ملاقات‌های فراوانش با اعضای شورای نگهبان که صلاحیت نامزدان تأیید شود و این تلاش‌ها را حتی برای تک تک نامزدان شهرستانی هم انجام داده است و ثمره آن تلاش‌ها، تأیید صلاحیت بسیاری از نامزدان می‌شود.
کروبی در ادامه از تک‌روی‌هایی که توسط برخی نمایندگان در جلسات خصوصی در مجلس ششم انجام شد، انتقاد می‌کند که هزینه‌آن تک‌روی‌ها را همه نمایندگان پرداخت می‌کردند. کروبی تحصن نمایندگان در آخرین روزهای عمر مجلس را یکی از آن اقدامات و نه همه آنها برمی‌شمرد و اعتراض می‌کند که چرا در چنین اقداماتی قبل از اجرایی شدن، به مشورت جمعی گذارده نشد.
یکی از مواردی که در آن رفتار کروبی مورد انتقاد شدید اصلاح‌طلبان قرار گرفت، موضعی بود که او در جریان حکم حکومتی مقام معظم رهبری در قضیه اصلاح قانون مطبوعات اتخاذ کرد. همان زمان در صحن علنی مجلس اصلاح‌طلبان از جمله رجبعلی مزروعی عضو فراکسیون مشارکت مجلس ششم صریحاً علیه کروبی موضع گرفت و او را به عقب‌نشینی از آرمان‌های اصلاح‌طلبان متهم کرد. کروبی این قضیه را این گونه توضیح می‌دهد:
«هنگامی که در آغاز کار مجلس ششم، موضوع اصلاح قانون مطبوعات مطرح شد مقام رهبری پیامی برای بنده و یکی از نواب رئیس مجلس فرستادند و اعلام کردند که مخالفتی با اصلاح قانون مطبوعات ندارند. اما تقدیم طرح دو فوریتی برای قانونی که تنها چند ماه از تصویب آن گذشته و هنوز اجرا نشده، انعکاس مطلوبی ندارد. در آن موقع بحث این بود چون هنوز کمیسیون‌های مجلس شکل نگرفته و در ضمن کمیسیون‌ها بعد از تشکیل، هیچ طرح و لایحه‌ای در دستور کار ندارند اصولاً لزومی به طرح دو فوریتی نیست و می‌توان از طریق یک طرح دو شوری و به طرز عادی آن را اصلاح کرد. اما کثرت مصاحبه بعضی از دوستان بخصوص در زمانی که هنوز اعتبار ما به نمایندگان تصویب نشده بود و نمی‌توانستند قانونی تصویب کنند، شرایط را تغییر داد. من با اطمینان به شما می‌گویم رهبری نظام هم هیچ تمایلی به صدور حکم حکومتی در این مورد نداشتند. در جریان این موضوع بعضی دوستان مثل آقای خاتمی تأکید داشتند که نگذاریم این موضوع به مرحله حاد برسد، اما متأسفانه به توصیه‌های مشفقانه ما که آنها با هدف اصلاح قانون مطبوعات در فضای آرام بود، توجهی نشد و کار به جایی رسید که برای هیچ کس مطلوب نبود.»
کروبی نظر صریح خود را درباره حکم حکومتی اینگونه ابراز می‌کند:
خیلی صریح بگویم: حکم حکومتی را فقط برای موارد اضطراری و استثنایی برای حل مشکلات می‌دانم و این موضوعی است که در بعضی کشورهای دیگر هم به طرق دیگر وجود دارد.
و در پاسخ به این سئوال که اگر در زمان ریاست‌جمهوری، با احکام متعدد حکومتی مواجه شدید، چه خواهید کرد؟ می‌گوید:
مگر می‌شود احکام متعدد حکومتی صادر شود؟ مگر در 4 سال فعالیت مجلس بیش از یک حکم حکومتی صادر شد.
من معتقدم اگر همه ما به صورت دقیق و صحیح عمل کنیم نیازی به حکم حکومتی پیش نمی‌آید و اگر در یک شرایط اضطراری حکم صادر شود هم، از آن استقبال خواهند کرد. البته خوب است بدانید دوستان، در دو جناح تاکنون از این موضوع استفاده کرده‌اند، اما فقط وقتی به نفع خودشان باشد سکوت می‌کنند. مثلاً همین اواخر که استیضاح وزیر آموزش و پرورش مطرح شد، به رغم اینکه استیضاح حق قانونی و طبیعی مجلس است، اما با توجه به مصلحت‌اندیشی رهبری و با دستور ایشان، این استیضاح از دستور کار خارج شد. همان دوستانی که به صدور حکم حکومتی مربوط به قانون مطبوعات اعتراض می‌کردند، در مورد این موضوع نه تنها اعتراضی ننمودند، بلکه تشکر هم کردند.
اما بدون تردید جالب‌ترین بخش سایت کروبی، پرسش و پاسخ است. پرسش‌هایی که همچون خود کروبی لحنی بسیار صریح و گاه تند دارد و این پرسش‌ها در صفحه اول سایت هم آمده است. سئوالات جالبی است که از گوشه گوشه زوایای فکری و زندگی او پرسش کرده است. حتی از او به عنوان نماد نظام جمهوری اسلامی، از آرمان‌ها، اهداف و شعارهای جمهوری اسلامی از بدو پیروزی تاکنون سئوالات بسیاری پرسیده شده و او را به چالش کشانده است:
علی لاریجانی؛ به امید هوای تازه‌تر
LARIJANI.IR
«دولت امید، هوای تازه» ، عنوانی است که دکتر لاریجانی برای مبارزات انتخاباتی‌ خود برگزیده است. این عنوان شباهتی به هیچ یک از شعارهای انتخاباتی سایر نامزدها ندارد. لاریجانی در ده سال مدیریت در صدا و سیما به عنوان مدیری شفاف و پاسخ‌گو و البته پوست کلفت، صیقل خورده است. سایت لاریجانی در این زمینه نقطه ابهامی باقی نمی‌گذارد.
«دولت امید» لاریجانی مقولاتی همچون پیشرفت زندگی، دولت کارآفرین، اقتصاد دانش‌محور و کارآمدی نظام را با کاربران در میان گذاشته است.
لاریجانی به حکم سابقه مدیریت در صدا و سیما که آثار تصمیمات بلافاصله در شبکه‌های مختلف رادیو و تلویزیون آشکار می‌شود، درصدد است با جملات ساده و مشخص با مردم ارتباط برقرار کند.
لاریجانی اما محکم به میدان آمده است. حتی در تعطیلات نوروز هم که هیچکدام از نامزدها، نه سخنرانی کردند و نه مصاحبه، سراسر در سفر بود و در شهرهای مختلف با مردم دیدار کرد. او لازم می‌دید که به جای تأکید بر واژه «آبادگران» که استفاده‌اش واکنش آبادگران عضو شورای شهر تهران را برانگیخت ـ از واژه «دولت امید، هوای تازه» استفاده کند. «دولت امید»ی که نگاهش عملگرایانه است و این نگاه را در قالب کتابی با نام «پیمان با مردم» که حاوی مواضع و دیدگاه‌هایش برای مدیریت کشور و یکصد و ده موضوع مهم در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی را در آینده‌ای نزدیک عرضه خواهد کرد، چرا که در دو ساعت برنامه تلویزیونی نمی‌توانم برنامه‌هایم را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری به مردم عرضه کنم و ناچاراً کلیاتی را به عنوان محورهای عملکرد چهار ساله ریاست‌جمهوری عرضه کنم.» وی در یکی از دیدارهایش آنگاه که با سئوالات تند دانشجویان روبرو می‌شود که: «اگر رئیس‌جمهور شوید با آقازاده‌ها برخورد می‌کنید یا نه؟ می‌گوید که: «زور» برخورد با آقازاده‌ها را دارم اما در کشور مقداری رودربایستی وجود دارد که مسلماً با رودربایستی نمی‌توان کشور را اداره کرد.» او از اینکه برخی در کشور آدرس‌های غلط به دشمن می‌دهند، ابراز تأسف می‌کند: «مسئله اصلی این است که آنها نمی‌خواهند که ایران همتراز یک کشور درجه یک شود، بلکه آنها می‌خواهند ما رب گوجه، کولر گازی و آب معدنی تولید کنیم.» او روش رقابت انتخاباتی کنونی در اصولگرایان را برای توانمندی نهادهای مدنی جامعه مفید می‌داند. او در پاسخ به این سئوال که: گفته می‌شود بعد از دیدار با عسگراولادی، از کاندیداتوری انصراف داده‌اید؟» می‌گوید: «شهر شلوغ است. هر کس حرفی می‌زند. نه دیداری با وی داشته‌ام و نه انصراف داده‌ام.»
در سایت لاریجانی مصاحبه بسیار معروف 26 آبان83 وی نیز درج شده است. لاریجانی در این مصاحبه گفت:
«مهمترین نکته آن است که خودمان چکش به انگشت خودمان نزنیم، بحث‌هایی مثل عضویت در سازمان تجارت جهانی و یا مذاکرات برای عقد قراردادهای تجاری با اروپا مثل دادن مروارید غلطان در ازای آب‌نبات است. به گفته لاریجانی ما باید در مذاکرات استراتژیک، مثل یک کشور استراتژیک درخواست‌های استراتژیک داشته باشیم. اخطار لاریجانی خیلی صدا کرد و لاریجانی به تندروی متهم شد اما با گذشت 6 ماه مسئله دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای وارد محافل مردم شد.
لاریجانی در سایت خود در بخش دیدگاه و در بخش سخن روز از مهمترین دغدغه‌های خود می‌گوید و به کاربر فرصت می‌دهد به افکار او نقد بزند. این بخش از سایت بیشتر به وبلاگ شباهت دارد.
اما سایت انتخاباتی علی لاریجانی حقیقتاً سایت زیبایی است ـ این را به حساب جانبداری از یک کاندیدای خاص نگذارید. جداً سایت او در میان سایت‌های کاندیداهای انتخابات هم به لحاظ طراحی و هم به لحاظ محتوایی از همه برتر است ـ همه چیز دارد. هم آخرین اخبار روز کشور و جهان را همانند یک خبرگزاری دارد و هم اخبار منحصر به لاریجانی را. اخبارش ساعت به ساعت به روز می‌شود. اما سایتش علیرغم همه مزایایی که دارد، همچون سایت معین، از دیدگاه‌های لاریجانی خالی است. اگر چه در بخش «دیدگاه» سه اصل مسئولیت‌پذیری، افزایش کارآمدی و توجه به جزئیات همراه با توضیحات مختصری وجود دارد، اما از آن کتابی که لاریجانی آن را «جامع» و حاوی «یکصد و ده موضوع مهم» می‌نامد، خبری نیست! مسئولیت‌پذیری را لاریجانی، اینگونه تبیین می‌کند: «ما عادت کرده‌ایم ناتوانی و شکست و عدم توفیقات خود را یا به حساب نخواستن خداوند و یا شرایط محیط و یا بدی روزگار و یا دشمنان و رقیبان و خلاصه دیگران بگذاریم، مدیریت عالی کشور باید شرایطی فراهم آورد که همه باور کنند که موفقیت و شکست ما بیش از همه ناشی از خود ما است. اگر این گونه باوری تحقق یابد آن وقت هر کسی کار و شغل و منصب خود را مهم‌ترین کار می‌داند و تلاش می‌کند آن را به بهترین نحو انجام دهد و در آن ارتقا یابد و به آن افتخار می‌کند. مهمترین کار مدیریت اجرایی کشور، تدبیر آینده است.» و برای «افزایش کارآمدی» یک مثال ساده می‌آورد:
«شما از هر خانواده ایرانی بپرسید که آقا یا خانم هزینه بهداشت شما در ماه چقدر است؟ فکر نمی‌کنم کسی جواب دقیقی بدهد. اما اگر مقایسه کنیم می‌بینیم که ما هزینه هنگفتی را برای پودر شوینده، شامپو، صابون، مایع ظرفشویی، مایع سفید کننده، پول شوفاژ، آب گرم و .... می‌پردازیم. چرا این هزینه هنگفت ما را آزار نمی‌دهد. چون با همه وجود پذیرفته‌ایم که هر هدفی داشته باشیم باید مملکت جسم‌مان پاک و تمیز باشد و در مقابل بیماری‌ها مقاومت داشته باشیم، این فرض در مورد خانه و اتومبیل ما هم صدق می‌کند. اما برای ما که این قدر به پاکیزگی خانه، اتومبیل و خودمان اهمیت می‌دهیم باید این شعار را بنویسند که «شهر ما خانه ما».
این مثال ساده حاکی از آن است که کارآمدی نظام فردی ما تا حدی استقرار یافته است. اگر از کثیفی جوی خیابان‌های شهرمان به اندازه سیاه بودن یقه‌ پیراهنمان ناراحت شویم به همین اندازه در راه کارآمدی نظام اجتماعی خود هم پیش رفته‌ایم.»
و معیار اصلی در «توجه به جزئیات» از نگاه علی لاریجانی «رضایت مردم» است. در زندگی شهری گرفتاری‌ها و مصائب خاص خود را دارد، اما بپذیریم که مردم ما گرفتاری‌های مضاعفی دارند. بیماری خود رنجی جانکاه است، اما در کشورها گاهی بیماران و اطرافیان آنان، علاوه بر تحمل رنج بیماری، رنج مشکلات بیمارستان و مسائل مدیریتی را هم تحمل می‌کنند. بیمارستان یک مثال است (و مثالی جالب) وقت و عمر مردم در پیگیری امور جاری تلف می‌شود. فقط این نیست که پروژه‌های عمرانی دولت طولانی می‌شود، بلکه پروژه‌های مردم هم وقت‌گیر و اعصاب خردکن است. این عارضه همه‌گیر شده است.» اینها مجموعه دیدگاه‌های علی لاریجانی است که در سایتش آمده، همین و بس!
اما لاریجانی «مکتوب» هم دارد. بهتر بگویم «تألیف». نامش «متافیزیک و علوم دقیقه» است. او این بار «دیدگاه کانت» را نقد کرده است. سایتش اینگونه به تعریف از او می‌پردازد: «دکتر علی لاریجانی در این اثر تلاش کرده است دیدگاه کانت را در باب علوم دقیقه، بخصوص در دوران قبل از نقادی، را ارائه نماید. چرا که پایه‌های نظری تفکر کانت در دوره نقادی، متأثر از سیر تکوینی اندیشه‌های او در دوران قبل از نقادی است. کتاب «متافیزیک و علوم دقیقه در فلسفه کانت» برای دانشجویان فلسفه و کسانی که به مباحث فلسفه علم علاقمندند و همچنین برای دانشجویان علوم دقیقه که دارای علایق فلسفی هستند، سودمند خواهد بود، ناگفته پیداست که پیش شرط ضروری مطالعه این کتاب، آشنایی اولیه با فلسفه کانت و همچنین ریاضیات جدید است.»
اما زندگی‌نامه لاریجانی هم نکات جالبی دارد: متولد 1336 ، فرزند آیت‌الله میرزا هاشم آملی، داماد شهید مطهری، سال 54 به دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) می‌رود و 58 در رشته ریاضیات و علوم کامپیوتر با رتبه اول فارغ‌التحصیل می‌شود. بعد تغییر رشته می‌دهد و در رشته فلسفه غربی از دانشگاه تهران فوق لیسانس و دکترا می‌گیرد. حقیقتاً ریاضیات و کامپیوتر با فلسفه، آن هم از نوع غربش ارتباط‌های فراوانی دارد! پس از پیروزی انقلاب به «صدا و سیما» می‌یود و مدیر کل برون‌مرزی و واحد مرکزی خبر می‌شود. سال 60 هم، در 24 سالگی [!] رئیس سازمان می‌شود! و سال بعد معاون وزیر می‌شود. تا سال 70. یک دهه از عمرش را در معاونت وزارتخانه‌های کار، پست و تلگراف و تلفن و سپاه می‌گذراند تا اینکه «وزیر» فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌شود. 2 سال بعد هم به «اصل خویش»‌ بازمی‌گردد و دوباره رئیس صدا و سیما می‌شود این بار هم یک دهه از عمرش را در «ریاست سازمان» می‌گذراند. هنگامی که از صدا و سیما بیرون آمد، همگان خروجش از صدا و سیما را نشانه ورود به عرصه‌ای دیگر ـ انتخابات آینده ریاست جمهوری ـ عنوان کردند و او هم همواره تکذیب کرد تا اینکه نهایتاً «نامزد» شد. فعلاً نماینده رهبری نظام در شورای عالی امنیت ملی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی است. به علاوه «نامزد انتخابات» هم هست!
سایت او عکس‌های فراوانی دارد که همه آنها طبقه‌بندی شده‌اند. از «محضر بزرگان» شروع می‌شود و به «ورزشکاران» ختم می‌شود. در میانه راه هم عکس‌هایش با «چهره‌های ماندگار» و «هنرمندان» دیده می‌شود. سایت انتخاباتی لاریجانی، سایت جالبی است. ارزش یک بار دیدن را دارد.
علی‌اکبر ولایتی؛ دیپلمات کهنه‌کار
VELAYATI.IR
16 سال وزیر خارجه بودن، حضور در اکثریت قریب به اتفاق اجلاس‌های بین‌المللی و ملاقات با مهمترین چهره‌های سیاسی جهان و همواره در صفحه تلویزیون حاضر، همه و همه از علی‌اکبر ولایتی دیپلماتی می‌سازد که همه او را می‌شناسند. تفاوتی نمی‌کند که شهری باشی یا روستایی. بالای شهر یا پایین شهر، همین که تلویزیون داشته باشی کافی است که علی‌اکبر ولایتی را نه یک روز و دو روز که 16 سال در حال مذاکره با خارجی‌هایی که نمی‌شناسیشان، ببینی. او 24 سال قبل برای تصدی نخست‌وزیری معرفی شد اما مجلسی که «هم‌خط» او نبود، از پذیرش او امتناع کرد تا میرحسین موسوی جایگزینش شود. در عوض 16 سال به وزارت خارجه رفت و پس از دوم خرداد با آنکه پیشنهادهایی در جهت ماندنش در کابینه اصلاح‌طلب خاتمی به او شد نپذیرفت و کنار رفت، با این امید که 8 سال بعد به صحنه بازگردد البته با قدرتی دو چندان. و اینک او بازگشته است. بازگشتی که خیلی از پیش‌بینی‌ها و محاسبات اولیه را برهم زد. این بر هم زدن نه با آمدنش که مواضعی که در طول این مدت اتخاذ کرد، شکل گرفت. آغازین آن خروج از شورای هماهنگی نیروی انقلاب اسلامی بود. خروجی که انتقاد و بعضاً اعتراض‌های تند اصول‌گرایان را در پی داشت تا جایی که او را «خارج شده از دایره اصول‌گرایی» نامیدند. اما او به طور غیرقابل پیش‌بینی از شورا خارج شد و خود را «اصول‌گرای مستقل» نامید.
ولایتی تفاهم 4 نفره توکلی، احمدی‌نژاد، رضایی و قالیباف را امضا نکرده اما خود را از آنها جدا نمی‌بیند و اصطلاح 1+4 را به کار می‌گیرد که گویای روابط صمیمانه‌اش با آن 4 نفر است. ولایتی در ایام تعطیلات نوروز هیچ فعالیتی نکرد و به هیچ جا نرفت تا سخنرانی نکند. چرا که معتقد است: «باید به ایام فراغت مردم احترام بگذاریم و این گونه نباشد که آنها را که بعد از یک سال فشار کاری در استراحت بسر می‌برند در گوشه و کنار کشور پیدا کنیم و به آنها یادآوری کنیم به ما رأی بدهند.»
ولایتی همچون کروبی و معین در برنامه‌ «تا انتخابات» شبکه دو سیمای جمهوری اسلامی شرکت نکرد. عقیده او این است: «من برای شرکت در این برنامه دعوت شدم اما به جهت برخی ابهامات در آن شرکت نکردم. اصل حضور کاندیداها در صدا و سیما و بیان دیدگاه‌هایشان حق آنها است، به همین دلیل موافقت مبنایی خود را برای شرکت در برنامه‌های صدا و سیما اعلام داشته‌ام. ولی در مورد قانونی بودن این کار قبل از اعلام نظر شورای نگهبان ابهام وجود دارد. همچنین ملاک برای دعوت از افراد هم دارای ابهام است. امیدواریم به سمتی برویم که بعضی ابهامات در مورد بی‌طرفانه برخورد کردن صدا و سیما در خصوص انتخابات ریاست جمهوری برطرف شود.»
ولایتی در مصاحبه‌ای که در سایت او آمده است درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی در پاسخ به این سؤال که آیا مشکل دیپلماسی کشور در حال حاضر کمبود نیروهای توانا برای مذاکره است، می‌گوید: «به نظر نمی‌رسد، ما در حال حاضر با بحران کمبود نیروی خوب در دیپلماسی روبرو باشیم، هم اکنون نیروهای توانا و خوبی در وزارت خارجه حضور دارند که از وزارت خارجه به دیگر نهادها منتقل شده‌اند. البته این به معنای آن نیست که نباید نیروهای توانا و جدیدی را به مجموعه اضافه کرد؛ اما به اعتقاد من، نقش مدیریت و هدایت در مذاکرات دیپلماتیک، مهمتر از تأثیر عملکرد مذاکره کنندگان است. برای مثال، شما مذاکرات 598 را بازنگری کنید. همین نیروهای فعلی، در آن شرایط که طبیعتاً نسبت به الان تجربه کمتری داشتند، با هدایت و مدیریت صحیح، درخشان‌ترین دستاورد دیپلماتیک تاریخ ایران را به دست آوردند. دستاوردهای ایران در این مذاکرات، قطعاً از مذاکرات «ارزنه الروم» مهمتر بوده و در تاریخ دویست ساله وزارت خارجه در ایران، این پیروزی بی‌نظیر است و این نشان می‌دهد که اگر مدیریت و هدایت درستی بر جریان دیپلماسی حاکم باشد، با استفاده از همین نیروها نیز می‌توان دستاوردهای درخشانی را کسب کرد.»
او در این مصاحبه، مسأله ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را کالبد شکافی می‌کند و در لابه‌لای این توضیحات، سعی می‌کند تا گوشه‌هایی از تلاش‌هایش را که نتایج مؤثری برای مجموعه نظام دربرداشته بیان کند: «من در اینجا تنها به یکی از دستاوردهای وزارت خارجه اشاره می‌کنم و آن، دوبار جلوگیری از ریاست و میزبانی عراق برای اجلاس سران عدم تعهد بود. در سال 1979 در اجلاس ششم سران عدم تعهد که با حضور دکتر یزدی، وزیر خارجه وقت در کوبا برگزار شد، میزبانی و ریاست عراق در اجلاس هفتم سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، تصویب و اعلام شد.
در این اوضاع، عراق به ایران حمله کرد و پس از آن، بنده به مسئولیت وزارت خارجه منصوب شدم. طبیعتاً مشخص بود که میزبانی و ریاست عراق در این اجلاس، چه پیامدهای منفی می‌توانست علیه ایران داشته باشد و به همین دلیل و در زمانی که وزارت خارجه در آغاز فعالیت خود بود و عملاً با کمبود شدید تجربه و نیرو روبه‌رو بود، فعالیت‌های گسترده را برای برگزار نکردن اجلاس عدم تعهد در بغداد آغاز کرد. صدها سفر دیپلماتیک به کشورهای مؤثر جنبش عدم تعهد انجام شد و ملاقات‌های متعددی با سران این کشورها صورت گرفت و سرانجام، نتیجه آن شد که میزبانی اجلاس هفتم سران کشورهای عدم تعهد، به جای بغداد، در دهلی‌ برگزار شد و به این ترتیب، هند، میزبانی و ریاست این اجلاس را بر عهده گرفت. اما هم‌زمان با موافقت با انتقال اجلاس هفتم از بغداد به دهلی، همه کشورهای عدم تعهد، اعلام کردند که اجلاس هشتم در بغداد تشکیل خواهد شد.
اجلاس سال 1983 کشورهای عدم تعهد کشورهای عدم تعهد ـ‌ سال 1362 ـ تشکیل می‌شد برای ما بسیار سرنوشت‌ساز بود. ریاست صدام بر اجلاس آینده، به معنای مدیریت 102 کشور عضو جنبش عدم تعهد در نظام بین‌المللی بود و می‌توانست در مجامع حساسی چون سازمان ملل، نقش موثری در تصویب قطعنامه‌های به نفع عراق و به ضرر ایران داشته باشد، بنابراین، دادن شعار و ایراد نطق در مجمع عمومی سازمان ملل، در شرایطی که عملاً لابی و روابط تعیین کننده سیاسی به ضرر ما در جریان است، تنها نشان دادن دکوری جذاب از شرایط بحران دیپلماسی کشور بود.
در اجلاس وزرای خارجه عدم تعهد که پیش از اجلاس سران برگزار می‌شود، قرار بود برای برگزاری اجلاس دوره بعد (هشتم) تصمیم گرفته شود، در جلسه‌ وزرای خارجه که با ریاست وزیر خارجه یوگسلاوی برگزار شد، 53 کشور به نفع عراق و تنها ایران و سه کشور در مخالفت با ریاست عراق صحبت کردند و تقریباً اجماع بر برگزاری اجلاس هشتم در عراق شد. در این شرایط بود که ما در اجلاس سران در دهلی حضور پیدا کردیم که بیشتر اعضا در سطح سران کشورها و چند کشور از جمله ایران در سطح وزارت خارجه شرکت کرده بودند.
شب پایانی اجلاس و ساعتی پیش از اعلام میزبانی عراق برای اجلاس بعدی، شرایط برای ما بسیار دشوار بود. حتی به خاطر دارم که به وزیر خارجه نیکاراگوئه که کشیشی به نام «پدر دسکوتو» بود، گفتم: «پدر چه کمکی می‌توانید به ما بکنید.» که وزیر خارجه نیکاراگوئه پاسخ داد: «فقط می‌توانم برای شما دعا کنم.»
در آخرین ساعات، ایده‌ای به ذهنم رسید، از طریق سفیر وقت هند در ایران به خانم گاندی، نخست‌وزیر فقید هند و رئیس اجلاس هفتم، پیام دادم، در صورتی که عراق، به عنوان رئیس و میزبان اجلاس بعدی اعلام شود، بلافاصله در جمع خبرنگاران، خروج رسمی ایران از جنبش عدم تعهد را اعلام خواهم کرد. پس از رسیدن پیام به خانم گاندی، وی بلافاصله خواست تا من را ببیند، وقتی به اتاق او رفتم، دیدم یاسر عرفات را نیز به عنوان واسطه دعوت کرده است. در حضور خانم گاندی با صراحت تهدیدم را که ابتکار و یک تصمیم شخصی و بدون هماهنگی با تهران بود، اعلام کردم و سپس از اتاق رئیس اجلاس خارج شدم. خانم گاندی، عرفات را مأمور مذاکره با طارق عزیز، وزیر خارجه وقت عراق کرد و پس از لابی‌های گسترده‌، زمانی که عرفات به طارق عزیز، تصمیم رئیس اجلاس، مبنی بر معرفی نکردن عراق به عنوان میزبانی بعدی را اعلام کرد، طارق عزیز به شدت عصبانی و با عرفات به صورت لفظی درگیر شد.
سرانجام حدود ساعت یک نیمه شب، خانم گاندی در اجلاس پایانی به معرفی نکردن عراق به عنوان میزبان بعدی اعلام کرد که دو سال بعد در اجلاس وزرای خارجه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در آنگولا در مورد اجلاس آینده سران، تصمیم‌گیری خواهد شد. این حادثه مثل یک بمب خبری در دنیا منفجر شد. ضمن آن که این رخداد، یک پیروزی درخشان برای دیپلماسی ایران در شرایطی نابرابر محسوب می‌شد.»
اما سایت انتخاباتی ولایتی، در پاسخ به سؤال یکی از کاربران در مورد تحولات اخیر خاورمیانه، ترور رفیق حریری، خروج نیروهای سوری و تحولات لبنان می‌گوید: خاورمیانه پیچیده‌ترین منطقه جهان به شمار می‌آید که محل تلاقی منافع و سیاست‌های قدرت‌های مهم جهانی و بازیگران مهم منطقه‌ای است. در این میان نقش جریانهای داخلی نیز در سمت دهی به تحولات بسیار حائز اهمیت می‌باشد.
به نظر می‌رسد سیاستهای آمریکا در منطقه خاورمیانه در پرتو تحولات عراق و فلسطین وارد مرحله جدیدی شده است. در این مرحله سیاستها و منافع اسرائیل برای آمریکا تنها اهمیت ویژه‌ای دارد، شاید حتی بیش از گذشته. به همین دلیل شاهد آن بودیم که قطعنامه 1559 در حقیقت با همکاری اسرائیل و آمریکا طراحی و در مرحله بعدی پیش‌نویس آن به طور مشترک از سوی فرانسه و آمریکا تنظیم و به شورای امنیت ارائه شد. که با تلاش برخی کشورها تا حدی تعدیل گردید و از ذکر نام سوریه در آن خودداری شد.
اما در واقع خواست اصلی آمریکا و اسرائیل که خلع سلاح حزب‌الله در لبنان باشد در آن درج گردید. از همان تاریخ فشار شدیدی جهت خروج نیروهای سوری از لبنان آغاز شد.
در مرحله جدید ترور رفیق الحریری اتفاق افتاد. رفیق الحریری در طول دو دوره نخست‌وزیری خود خدمات بسیاری به کشورش داشت. بازسازی لبنان بعد از جنگ‌های طولانی داخلی حاصل کار اوست. نمی‌توان از کنار این اقدام توطئه‌گرانه به سادگی عبور کرد.
اما آخرین موضع او که چند بار هم در سایتش تکرار شده این است که: «با تصمیم قاطع وارد صحنه انتخابات شده‌ام، قاطعانه آن را ادامه خواهم داد و با حمایت مردم به سوی انتخابات پرشور خرداد می‌رویم و به پیروزی امیدوارم. تلاش برای حل مشکلات فراوان مردم با تشکیل دولتی مقتدر و تیمی کارآمد ضرورت حضور اینجانب در عرصه انتخابات بود.» او هنوز غیرقابل پیش‌بینی است.
محسن رضائی؛ فرزند ملت
FARZANDEMELLAT.COM
محسن رضایی بالاخره به صحنه سیاست آمده است، این بار آمده است تا به طور رسمی شانس خود را در انتخابات ریاست‌جمهوری بیازماید. شاید 8 سال پیش که از سپاه پاسداران خارج شد؛، به همین هدف خارج شد و اکنون آرمان را از «قوه» به «فعل» درآورده است. «حضور رسمی در صحنه سیاست کشور». بسیار تأکید دارد که دیگر نظامی نیست و نمی‌خواهد نظامی باشد که اگر می‌خواست هرگز از آنجا خارج نمی‌شد. اما سایت انتخاباتی او همه ویژگی‌های او را در خود دارد: در بالایش آیه «نصر من الله و فتح غریب» آمده است تا یادآور روزهای جبهه و جنگ باشد. درکنارش شعر «چو ایران نباشد تن من مباد» آمده است و در سمت دیگر پرچم جمهوری اسلامی ایران با زیرنویس «فرزند ملت».
اولین بخش «پرتو» است که در آن سخنان بزرگان درباره محسن رضایی آمده است. از امام امت که می‌گویند: «نظام الهی مقرر کرده است تا شما برای خدمت به اسلام انتخاب شوید و این پیش خدا ثبت است و ملائکه‌الله و خداوند پشتیبان شماست و دلتان قوی باشد ... جناب آقای محسن رضایی مورد علاقه و تأیید اینجانب است.» و مقام معظم رهبری: «من به برادر عزیزمان آقای محسن رضایی از ته دل اعتماد دارم و ایشان را از ته دل دوست دارم». حتی در سخنان محمد خاتمی هم آمده است که محسن رضایی را «اهل توکل، شکیبایی و مرد ایمان و استواری» عنوان می‌کند.
زیر آن مواضع حامیانش آورده شده است. حامیانی که همه و همه از خطه جنوب هستند: «نمایند بوشهر، دبیر کل جبهه مالک اشتر، هیأت انصارالمهدی سوسنگرد، فعالان سیاسی غرب کشور، نماینده مسجد سلیمان، نماینده اهواز» و «جبهه نسل سوم» که خطاب به شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی می‌گویند: «انتخابی جز محسن رضایی نداشته باشید.»
اما زندگی محسن رضایی را گویی خودش ننوشته؛ چرا که برای او کلیه «افعال» به صورت «جمع» به کار رفته، شاید یکی از «مریدان» زندگی‌نامه وی را بازنویسی کرده باشد:
«دکتر محسن رضایی متولد 1333در یکی از روستاهای مسجد سلیمان به دنیا آمد، پدر ایشان چوپان بود و درکارها به کمک پدر کمک می‌کرد و مبلغی را نیز برای امرار معاش دریافت می‌نمود. فرد خیری به علت این که به جای تحصیل مشغول به کار بود زمینه تحصیل ایشان را در سال 1340 فراهم کرد.
کلاس ششم و هفتم را در مسجد سلیمان به اتمام رسانید و در کلاس هشتم، کنکوری در سراسر خوزستان برای جذب هنرستان شرکت نفت برگزار شد و ایشان رتبه نهم را به دست آوردند و بعد از آن دوران دبیرستان را در اهواز سپری نمودند.
ایشان بعد از اتمام کلاس ششم و ورود به دبیرستان در مسجد محل مؤسسه‌ای با حداقل امکانات به نام دین و دانش تأسیس کردند و محلی برای جذب جوانان گردید.
ایشان در آنجا با قرآن و نهج‌البلاغه آشنا شدند و در کلاس هشتم هنگام ورود به هنرستان با مسایل سیاسی آشنا شد و در ابتدا با کتاب‌های دکتر شریعتی و مهندس بازرگان شروع نمودند و بعد از آن در سال 1350 متصل به گروه‌های چریکی شدند.
در سال 52 توسط عوامل رژیم پهلوی دستگیر و بعد از مدت 6 ماه در زندان‌های انفرادی به طور موقت آزاد شدند. تحصیل ایشان به مدت یک سال به تعویق افتاد و در سال 53 مدرک فارغ‌التحصیلی را دریافت و در کنکور سراسری شرکت کردند و در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه علم و صنعت قبول شد و بعد از آن به تهران آمدند. در این مدت ایشان به همراه دوستان خود به این نتیجه رسیده بودند که منافقین دچار انحرافات فکری و عقیدتی شده‌اند و به همین خاطر گروهی به نام منصورون تأسیس کردند. این گروه ادبیات فعالیت‌های چریکی را به سمت ادبیات اسلامی سوق دادند و از انحرافات به وجود آمده فاصله گرفتند و یک گروه صددرصد پیرو خط امام خمینی(ره) و روحانیت ایجاد نمودند.
ایشان از سال 55 تا 57 به علت این که توسط رژیم تحت تعقیب بودند به طور مخفیانه فعالیت می‌نمودند و به طرق مختلف به مبارزات امام(ره) و مردم یاری می‌رساندند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به همراه شهید بروجردی به علت کودتا یا احتمال شورش منافقین فعالیت‌های سیاسی سازماندهی شده خود را شروع کردند. بعد از گذشت 7 ماه متوجه شدند که با سازماندهی سیاسی نمی‌توان جلوی کودتا را گرفت به همین علت یک سازمان اطلاعاتی در سپاه ایجاد کردند که در برخورد با منافقین نیز کارایی بسیار بالایی داشت و بعد از یک سال فعالیت سیاسی، در سپاه حضور پیدا کردند.
ایشان به دلیل این که در بحث ضدانقلاب و بعد از آن هم جنگ نقش بسزایی ایفا می‌کردند تحصیلات خود را بعد از جنگ در حالی که فرمانده سپاه بودند با تغییر رشته از مهندسی مکانیک دانشگاه علم و صنعت در رشته اقتصاد دانشگاه تهران ادامه دادند و تا مقطع فوق لیسانس پیش رفتند و پس از بیرون آمدن از سپاه مقطع دکتری را نیز به پایان رساندند.
ایشان در کنار تحصیلات سعی نمود که تمامی تلاش‌های ممکن را از سپاه در اختیار دولت قرار دهد لذا با تأسیس قرارگاه بازسازی خاتم‌الانبیاء صدها پروژه از جمله ساختن سد کرخه که بزرگترین سد ایران است را در دستور کار قرار داد.»
محسن رضایی با آن که خود را از بدنه حاکمیت می‌داند، اما مدعی است که در طول این سال‌ها در هیچ یک از قوای سه گانه جمهوری اسلامی نبوده است. به همه انتقاد دارد، اما همچون احمد توکلی نیست! می‌گوید: «با آن که جزو نظام هستم اما هر کجا احساس کرده‌ام، انتقاد کرده‌ام. او هم، همچون توکلی، نامه‌های سرگشاده‌اش را روی سایتش قرار داده که از جمله آن نامه‌ای است که در 5/2/80 «موضع بسیاری از دلسوزان نظام را با آقای خاتمی در میان می‌گذارد: «جنابعالی امثال ما را می‌شناسید، ما فرزند شهادت هستیم. اگر تمامی این حکومت‌ها را به ما بدهند، ولی بخواهند از آرمان شهیدان و مردم وفادار و مسلمان دست بکشیم حتی یک لحظه بر صندلی آن تکیه نخواهیم زد و اگر ببینیم هیچ بخشی از حکومت در دست ما نیست ولی دیگرانی که حکومت می‌کنند راه و آرمان شهیدان و مردم را دنبال می‌کنند، برایمان از عسل شیرین‌تر خواهد بود.
جوانان عزیز و فرزندان امام(ره)، در دستی آرمان شهیدان و در دست دیگر منافع مردم، به صحنه انتخابات خواهند آمد و از شهادت سیاسی و جسمانی هم باکی به خود راه نخواهند داد.
متواضعانه عرض می‌کنم هر چه جنابعالی برنامه شفاف‌تر، صریح‌تر، آرمانی‌تر و مردمی‌تر ارائه نمایید ما به شما نزدیک‌تر و هر چه از اسلام و مردم فاصله بگیرید ما هم به همان میزان از شما فاصله خواهیم گرفت.
ما به هیچ وجه حاضر نیستیم از معامله‌ای که با خدا کرده‌ایم که راه شهیدانمان را ادامه دهیم و به فکر منافع مردم و اسلام باشیم صرف‌نظر کنیم و با هیچ کس و با هیچ قیمتی هم معامله نخواهیم کرد.
او خود را «دارای برنامه» می‌داند در حالی که معتقد است: «هاشمی و خاتمی دارای برنامه نبودند. او خاتمی را در چهار سال اول موفق می‌داند ولی می‌گوید که او در چهار ساله دوم بسیاری از دستاوردهایش را از دست داد و بر همین اساس نباید در چهار سال دوم شرکت می‌کرد و اگر شرکت نمی‌کرد امروز چهره فوق‌العاده مؤثری بود.» [!] او مدعی است: «اگر من رئیس‌جمهور شوم دولت ثبات و آرامش در منطقه ایجاد خواهد شد. او در سایت اینترنتی‌اش خود را «فرزند ملت» می‌خواند و در همایش طرفدارانش «فدایی ملت» براساس دیدگاه او مردم دیگر به چپ و راست رای نخواهند داد. چرا که: «دوستان راست، محور کارشان دین است و اگر قرار باشد پرچمی سیاسی داشته باشند روی آن می‌نویسند دین و دوستان چپ هم محور کارشان، آزادی است، اما من اگر پرچمی داشته باشم روی آن می‌نویسم مردم. زیرا که دین و آزادی برای مردم آمده و آنها را به صورت اختصاصی و منهای مردم نمی‌پذیرم. ایران دیگر به اصلاحات نیازی ندارد، بلکه به تحول نیاز دارد.
بخش‌های دیگر سایت رضایی، «سوابق و رتبه‌های علمی، طرح‌های پژوهشی، فعالیت‌های آموزشی و پرورشی، سوابق اجرایی و ارتباط مستقیم با دکتر رضایی» می‌باشند.
علاوه بر سایت «بازتاب» که از حامیان او به شمار می‌رود، پایگاه خبری «شوشان» هم که به نوعی خبررسان مناطق جنوبی کشور است، در لابلای اخبارش از محسن رضایی حمایت می‌کند. فعلاً این دو سایت، حامیان رضایی به شمار می‌روند.
مصطفی معین؛ بودن یا نبودن مانیفست
MOEEN.IR
«بسان رود ... که در نشیب دره سر به سنگ می‌زند، رونده باش، امید هیچ معجزی ز مرده نیست، زنده باش.»
این آغازین جمله سایت انتخاباتی مصطفی معین نامزد مشترک حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. سایتی که عنوانش «ایران برای همه ایرانیان» است حتماً هست! یک تصویر کوچک از معین دارد و دیگر متن. سایتی که بیشتر به سایت‌های خبری اصلاح‌طلبان نزدیک است تا یک سایت تبلیغاتی. اما علاوه بر یادداشت ستونی که دیگر سایت‌ها ندارند بخش‌های ثابتی هم دارد که از جمله آنها اخبار، دانشگاه، زنان، زندگینامه، وبلاگ شخصی، مانیفست، پرسش از معین و کمک‌های مردمی است.
در این میان بخش‌های «مانیفست» و «پرسش از معین» وجود خارجی ندارند. یعنی درون این بخش ها هیچ نیست. شاید مانیفست ندراند! یادم هست در دیداری که با محمدعلی ابطحی آن زمان که رئیس دفتر خاتمی بود داشتم علت و علل همه ناکامی‌های اصلاحات را در این می‌دانست که «مانیفست نداشتیم!» چرا که یک مرتبه پیروز شدیم و هرگز باور نمی‌کردیم. شاید طرفداران معین هم با همین امید آمده باشند اما خودش در دیدار با همشهری ماه از تشکیل‌ گروه‌هایی سخن گفت که وظیفه‌شان برنامه‌ریزی دولت آینده است و حتی رویکرد برنامه‌اش به مقوله اقتصاد را هم «محسن صفایی فراهانی» تبیین کرده است، اما هر چه که هست، در سایت انتخاباتی معین، از مانیفست خبری نیست. امکان پرسش هم علیرغم وجود «تابلو»اش، فعلاً‌ وجود ندارد! نکته جالب دیگر آن است که شعار حسابی هم از بانک ملی شعبه «دانشگاه» اعلام شده تا مردم کمک‌هایشان را به این حساب واریز کنند. همه چیز پیش‌بینی شده است.
اما زندگینامه، سوابق اجرایی و مسئولیت‌هایی که معین بر عهده داشته است، همه و همه باهم آمده است. این زندگینامه هم با «احترامات فراوان» نوشته شده اما یک حسن دارد که فعل «جمع» به کار برده نشده است.
دکتر مصطفی معین در یازدهم فروردین ماه 1330 در خانواده‌ای مذهبی در نجف‌آباد به دنیا آمد. فضای مساعد خانواده و مدرسه و ارتباط با رهبران دینی و انقلابی شهر باعث آشنایی وی با مسائل فرهنگی اجتماعی و مبارزاتی و شرکت در اعتراضات مردمی نسبت به دستگیری امام خمینی گردید. او آموزش ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود و دوره متوسطه را در دبیرستان سعدی اصفهان گذراند و در زمره دانشجویان ممتاز در سال 1348 به دانشگاه شیراز راه یافت. دکتر مصطفی معین تحصیلات عالی را با برخورداری از بورس دانشگاه در دوره پزشکی عمومی و سپس با کارورزی مستقیم و به عنوان دستیار ارشد در دوره تخصصی بیماریهای کودکان ادامه داد. او در دوران دانشجویی و در مراحل مختلف شکل‌گیری و گسترش مبارزات ضداستبدادی و پیروزی انقلاب اسلامی حضوری فعال داشت که در مواردی به بازداشت و تعقیب او منجر شد. او در عرصه‌های اجتماعی مانند آموزش و کمک به دانش‌آموزان یتیم و خانواده‌های محروم و انجام خدمات بهداشتی و فرهنگی در حلبی‌آباد حاشیه شیراز فعالیت می‌کرد.
با پیروزی انقلاب و اتمام دوره تخصصی کودکان (1358) ، سمینار طب ملی و مردمی در خرداد ماه 1358 با هدف تحقق عدالت در بهداشت و درمان کشور از سوی ایشان طراحی و برگزار گردید و پس از آن سرپرستی طرح طب روستایی را با همکاری دانشگاه اصفهان، جهاد سازندگی و وزارت بهداری آن زمان در جهت محرومیت‌زدایی فرهنگی، آموزشی، پژوهشی و بهداشتی درمانی در مناطق محروم استان اصفهان به عهده گرفت. او در سال 1360 با تشکیل شورای برنامه‌ریزی بهداشت و درمان استان فارس، مسئولیت آن را عهده‌دار گردید و سپس با مشارکتی فعال و مستمر، مسئولیت‌های مختلفی را در بخش‌های علمی و دانشگاهی، فرهنگی و اجتماعی، سیاستگذاری و مدیریت اجرایی طی سالهای بعد پذیرا شد که از آن میان به موارد ذیل اشاره می‌شود:
رئیس دانشگاه شیراز (60 - 1361)
نماینده مردم شیراز در نخستین دوره مجلس (63- 1361)
دبیر شورای مرکزی جهاد دانشگاهی (64 - 1361)
سرپرست گروه برنامه‌ریزی پزشکی ستاد انقلاب فرهنگی (63 - 1361)
عضویت در ستاد و شورای عالی انقلاب فرهنگی به نمایندگی از امام امت و رهبری (1382 - 1362)
نماینده مردم تهران در سومین دوره مجلس (68 - 1367)
وزیر فرهنگ و آموزش عالی در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی (72 - 1368)
بازگشت به فعالیت‌های علمی و دانشگاهی، مطالعه و تحقیق در دوره فوق تخصصی ایمونولوژی و آلرژی (75 - 1372)
نماینده مردم اصفهان در پنجمین دوره مجلس (1376)
وزیر فرهنگ و آموزش عالی در دولت محمد خاتمی (79 - 1376)
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در دولت محمد خاتمی (82 - 1379)
مشاور رئیس‌جمهور (1382 تاکنون)
معین هم به مانند برخی اصلاح‌طلبان به وبلاگ‌نویسی روی آورده است و خاطراتش را در وبلاگش می‌نویسد. در میان اخبار که هر روز، به روز می‌شود، بیشتر از سخنان معین، حرف‌های دیگران آمده است. گزارش‌های تصویری و... از سخنران‌های اعضای شورای مرکزی حزب مشارکت در نقاط مختلف و حتی متن کامل سخنرانی سخنگوی دکتر معین در نشست کمیسیون مقام زنان در نیویورک.
از مطالب شخصی معین تنها پیام نوروزی او، گفت‌وگوی «جالب» ـ [ادعای سایت است نه ما] همشهری ماه با دکتر معین و گفت‌وگو با هفته‌نامه چلچراغ در این سایت آمده است [این آمار تا زمان چاپ نشریه است]. اما تا بخواهید حرفها و سخنرانی‌های مصطفی تاج‌زاده، محمدرضا خاتمی و الهه کولایی در این سایت به چشم می‌خورد.
اما تفاوتی که سایت معین با سایت دیگر نامزدها دارد این است که طرفداران معین هم فعال شده‌اند و برای تبلیغ او، سایت‌های جداگانه‌ای ایجاد کرده‌اند. از جمله آنها وبلاگ «در برابر باد» است که «وبلاگ طرفداران دکتر مصطفی معین» است. اگر چه در اخبار و مقالات تشابه بسیاری به لحاظ محتوایی با سایت معین دارد و آن این است که نامه‌هایی هم به معین نوشته شده. نامه‌هایی که گاهی تند و صریح هستند: «خواهشاً از من نخواهید که تمام تقصیرها را به خاتمی بدانم و عملکردش که او یک شخص بود در میان هزارانی چون شما. شما که امروز با قاطعیت می‌گویید وزیر اطلاعات دولت آینده من هرگز نفر شانزدهم نخواهد بود و من اگر مجبور شوم هر سه ماه یک سرپرست برای کابینه‌ام معرفی می‌کنم چرا در 18 تیر ماه گفتنی‌ها را نگفتید و تنها به استعفا اکتفا کردید. چرا معاون اول شما بارها و بارها ماجراهای پشت پرده را بیان نکرد. ناراحت نشوید آقای معین
اما باید بگویم که این حقیر اکبر گنجی و عماد باقی را بیشتر و بیشتر و صدها بار بیشتر از چون شمایی که امروز برای فردا نوید می‌دهید که قتل‌های زنجیره‌ای را پیگیری خواهید کرد قبول دارم و می‌پسندم و برای شما نصیحت که نه خواهشی دارم که اگر قرار است فراد و در زمان ریاست‌جمهوری حرفی از قتل‌های زنجیره‌ای بر زبان بیاورید، همین امروز بگویید.
و سایت دیگر طرفدارانش، «یاران دبستانی» است. مهمترین خبرش این است: «سند مطالبات و نگرش‌های یاران دبستانی تقدیم دکتر معین می‌شود.» فعلا طرفداران معین در اینترنت فعال‌تر از طرفداران دیگر کاندیدا هستند. البته فعلاً!
محسن مهرعلیزاده: پدیده انتخابات
MEHRALIAZDEH.COM
اما محسن مهرعلیزاده، معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی است. او نیز علیرغم آن که خود از اصلاح‌طلبان به شمار می‌رود، پا به میدانی گذاشته است که دو رقیب اصلاح‌طلب سرسخت دیگر نیز در آن حضور دارند و او خود را «بهتر» از آنان برمی‌شمرد. مهرعلیزاده هم همچون سلف خود مصطفی هاشمی‌طبا که با آن که معاون سیدمحمد خاتمی بود در انتخابات هشتم، رقیب او شد تا نامزدی‌اش همچون «علی شمخانی» انتقاد و اعتراض اصلاح‌طلبان را برانگیزد. تا جایی که در مجلس ششم هنگامی که علی شمخانی برای وزارت دفاع از سوی خاتمی به مجلس معرفی شده بود، نمایندگان مخالف تنها دلیل مخالفتشان با شمخانی را نامزدی او در انتخابات همزمان با کاندیداتوری خاتمی عنوان می‌کردند و مصطفی هاشمی‌طبا نیز این گونه بود. این بار نیز اگر چه مهرعلیزاده، رقابت با خاتمی را تجربه نمی‌کند اما رقیب نامزدهای گروه‌های اصلی اصلاح‌طلبان شده است. حضور او اما همچون دیگر نامزدهای جبهه اصلاحات، پررنگ نیست و این شاید به دلیل نبود حامیان مؤثر در جبهه اصلاحات باشد. وب سایت رسمی او در آخرین ماه سال 83 راه‌اندازی شد و دو هفته بعد تغییر ظاهر داد. ظاهر سایت او نه به لحاظ کمی و نه به لحاظ کیفی قابل مقایسه با سایت‌های دیگر نامزدها نیست و محتوای پایینی دارد و طراحی‌اش پایین‌تر. اما گویی هر 2 هفته تغییر ظاهر می‌دهد تا به ایده‌آلش برسد.
در صفحه اصلی‌اش به جای یک عکس، چندین عکس در حالت‌های متفاوت از او به نمایش گذاشته و شعار اصلی‌اش «اقتدار، آرامش و کارآمدی» در بالای صفحه جلوه می‌کند. در صفحه اصلی سایت، 2 دسته خبر به چشم می‌خورد، یک دسته اخبار انتخابات است و بخش دیگر اخبار ورزشی. اخبار انتخاباتی‌اش، گزارش دیدارها، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های اوست و اخبار ورزشی‌اش هم منحصر به فوتبال، ورزشگاه آزادی و حادثه‌ای که پس از بازی ایران و ژاپن به وقوع پیوست.
اخبار انتخاباتی‌اش، سخنان مهرعلیزاده در میزگرد تلویزیونی «تا انتخابات» ـ که مورد اعتراض اصلاح‌طلبان و بخشی از اصول‌گرایان واقع شد آمده است. سخنانی که تا اندازه‌ای بیانگر عقاید و دیدگاه‌های اوست. دولت رفاه ملی را برای ایجاد عدالت اجتماعی در کشور و براساس اصل 3 قانون اساسی تشکیل خواهم داد. برنامه‌ریزی‌های اقتصادی باید به دور از شعار و تنش‌های بی‌حاصل که بین گروه‌های سیاسی رخ می‌دهد و با توجه به شرایط موجود کشور صورت گیرد.
مهرعلیزاده بر نقش جوانان تأکید فراوانی می‌کند و دستگاه متبوعش را سازمان اصلی جوانان می‌نامد «چرا که نقش اصلی در ارتباط با جوانان را سازمان او ایفا می‌کند.» می‌گوید: «برای اشتغال جوانان برنامه ویژه‌ای دارد. برای ایجاد هر شغل 20 هزار دلار لازم است و ما باید سالی یک میلیون اشتغال در جامعه تولید کنیم که به عبارتی 20 میلیون دلار سرمایه‌گذاری می‌شود و این در حالی است که کل درآمد سالیانه ما 21 میلیارد دلار است که براین مبنا باید فکر اساسی برای حل این مشکل انجام دهیم و قوانین بستر لازم را برای حضور سرمایه‌گذاری خارجی در کشور فراهم نماییم. اگر راه را برای سرمایه‌گذاری برای سالی حدود 20 میلیارد دلار فراهم و قوانین و بستر لازم را ایجاد کنیم اشتغال دراز مدت درست کرده‌ایم.»
اما محسن مهرعلیزاده، متولد 1335 ، صادره از مراغه، فارغ‌التحصیل مهندسی مکانیک از دانشگاه تبریز است. فوق لیسانس را هم همان جا خوانده و از سال 76، دانشجوی دکترای اقتصاد در دانشگاه تیلبرگ است. پایان نامه‌اش را هنوز ارائه نکرده تا «آقای دکتر» شود. پس از پیروزی انقلاب به جهاد سازندگی تبریز می‌رود و پس از 2 سال، سایپا را برمی‌گزیند و از آن پس راهش در «صنعت خودرو» ادامه می‌یابد. مراتب رشد را در وزارت صنایع و سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران طی می‌کند تا به معاونت وزیر و عضو هیأت عامل سازمان گسترش برسد. پس از آن به سازمان عمران کیش می‌رود و مدیر عامل آن می‌شود. در سال 76 به خراسان می‌رود و استانداری را برمی‌گزیند. در دوره دوم ریاست‌جمهوری خاتمی، معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی می‌شود. در طول این مدت اگر چه در «ورزش» بوده لیکن فعالیت‌های «سیاسی ورزشی» یا بهتر بگویم «ورزشی سیاسی» هم داشته. از انتخابات رئیس فدراسیون‌ها گرفته تا جاهای دیگر. آخرین آن هم انتخابات کمیته ملی المپیک بود که توانست رقیب دیرینه را از صحنه بیرون کند. کاری که بدون رایزنی‌های فراوان و لابی‌های پشت و پس پرده ممکن نبود.
گویی در این دوره از انتخابات هم حضور «خانم‌»ها اگر چه در ظاهر در دستور کار نامزدها قرار گرفته است. پس از مصطفی معین که الهه کولایی را به سخنگویی خود برگزید، مهرعلیزاده هم فاطمه خاتمی را به ریاست ستاد انتخاباتی خود منصوب کرد.
از دیگر مطالب جالب سایت مهرعلیزاده، خبری است از نظرسنجی‌ها: «نظرسنجی‌های اخیر جبهه اصلاحات نشان می‌دهد مهندس محسن مهرعلیزاده معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی شانس مسلم و اول [!] پیروز شدن در انتخابات آتی ریاست‌جمهوری در خرداد ماه است. این صراحت نهایت اعتماد به نفس مهرعلیزاده را به رخ رقیبانش می‌کشد.
جالب‌تر این که نویسندگان سایت برای این ادعای خود دلیل هم می‌آورند. دلایلی که از نظرسنجی‌ها و منابع آن سخنی به میان می‌آورند بلکه بر ویژگی‌های فردی و صفات او تکیه می‌کنند: «پاسخ این است که مهرعلیزاده در طول تقریباً چهار سال زمامداری بر مسند سازمان ورزش که بایستی به سازمان واقعی جوانان تعبیر شود بیشترین خدمت را به جوانان مرز و بومش کرده است، اما دو نفر بعدی [معین و کروبی] علیرغم در اختیار داشتن پست‌های حساس و کلیدی در طی چند سال اخیر توانایی پرداختن به مطالبات مردم را نداشتند [!!!] مهرعلیزاده با اتکا به آراء جوانان می‌تواند در کارزار انتخابات شرکت کند و به موفقیت نیز دست یابد زیرا نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد مهرعلیزاده می‌تواند رئیس‌جمهور شود.»
اما سایت انتخاباتی مهرعلیزاده علیرغم همه کمبودهایی که دارد، «پرسش و پاسخ» هم دارد. هر چند خیلی محدود است. یکی از خوانندگان از او می‌پرسد: «به نظر جنابعالی روند اصلاحات در دو دوره ریاست آقای خاتمی رضایت‌بخش بوده یا نه؟ و شما در صورت پیروزی آیا معتقد به ادامه این روند می‌باشید؟ و سؤال آخر این که تا چه حد بر این باورید که مردم از شما حمایت خواهند کرد؟»
اما پاسخی که به او داده می‌شود چندان ربطی به این سؤالات ندارد: «تز فکری و کاری من برپایه پاسخگویی به نیازهای اساسی مردم و تبدیل شعار به عمل است. البته هر جامعه‌ای مادام نیاز به اصلاح دارد و غفلت از بررسی شرایط و عدم توجه به تهدیدها و فرصت‌ها موجب رکود و عقب‌ماندگی است. لذا با تمام توان خود و تیم خود مصمم به گشودن درها به سوی انتظارات و خواسته‌های مردم و رفع نیاز آنها هستم. درک مردم به گونه‌ای است که به خوبی و با سرعت قادر به شناخت افراد هستند و آرزوی من برآوردن آرزوهای تحقق نیافته جامعه و هموطنان عزیزم است.»
تنها سؤال دیگری هم که در این سایت آمده است که «آیا در دولت جنابعالی سیاسی عمل می‌شود یعنی اعضای دولت از یک جناح انتخاب می‌شوند» و مهرعلیزاده پاسخ می‌دهد که: «خردسالاری و شایسته‌سالاری ملاک انتخاب بنده می‌باشد.»
این سایت همچون دیگر سایت‌ها، بخش «ارتباط مستقیم با مهندس مهرعلیزاده» را دارد. نگارنده شخصاً به عنوان خبرنگار همشهری ماه به وسیله این بخش، پیامی را برای ایشان فرستاد اما با گذشت بیش از یک ماه هرگز جوابی دریافت نکرد! مستقیم‌تر از این ارتباط دیده بودید؟
محمدباقر قالیباف؛ سردار خوش‌تیپ
GHALIBAF.IR
نامش یک بار در رسانه‌ها آمد و همان یک بار کافی بود تا همه جدی بگیرند و شوخی شوخی، جدی شد. «یک منبع آگاه» خبر نامزدی احتمالی‌اش را اعلام کرد، کوتاه و رسا. بعد «یک منبع آگاه‌تر» استعفایش از فرماندهی نیروی انتظامی را خبر داد و خبر همین منبع آگاه‌ها از صدها منابع موثق، صحیح‌تر از آب درآمد و محمدباقر قالیباف نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شد. اگر اصولگرایان تا قبل از نامزدی او، روی 5 گزینه اختلاف داشتند او آمد تا انتخاب از میان 6 نامزد انجام شود.
به هر حال او هم آمد تا پس از محسن رضایی دومین سردار سیاسی باشد که به سوی ریاست‌جمهوری دورخیز کند. هر چند، نشانی سایت انتخاباتی او مدت‌ها قبل از اینکه نامزدی‌اش «رسماً» اعلام شود، در سایت‌ها آمده بود، اما سایت او یک صفحه «سفید خالی» بود و به محض اینکه استعفایش از سوی رهبری پذیرفته شد، سایت او فعال شد. عکسی بزرگ با یک شعار زیبا:
«زندگی خوب برازنده ایرانی» و یک پرنده!
فعلاً سایتش «14 گام با قالیباف» دارد. 14 گامی که مراحل زندگی او را تبیین می‌کند. در شهریور ماه 1340 در مشهد و درخانواده‌ای توسط متولد شد. «پاکی و صداقت را از دل‌های باوفای زائرین حرم آقا امام‌رضا(ع) آموختم». تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان خود را در مشهد همراه با کار و تلاش اقتصادی ادامه داد: «درس می‌خواندم و کار می‌کردم ... دوره نسبتاً سختی بود.» ‌دوره تحصیلی دبیرستان وی با فضای مبارزاتی و انقلابی توأم شد تا فرصتی برای او باشد جهت حضور در فعالیت‌های اجتماعی و مطالعات عمیق سیاسی و مذهبی: «انقلاب برایم فرصت تولد دوباره بود. در حقیقت من و نسل من متولد همان سال‌هاییم.» در شهریور 1359 و با شروع جنگ تحمیلی در کسوت بسیجی داوطلب، عازم میدان مبارزه شد: «باید دشمن را از خانه بیرون می‌کردیم....» به واسطه برنامه‌ریزی در 22 سالگی فرمانده لشکر نصر شد: «بار سنگین مسئولیت در جوانی کار راحتی نبود. اما تنها نبودم.» سال 73 راهی دانشگاه شد. جغرافیای سیاسی را برگزید و در همان رشته کارشناسی ارشد گرفت: «خیلی مشتاق بودم به کلاس درس و تحصیل برگردم.» سال 76، فرمانده نیروی هوایی سپاه شد و همان سال اولین پرواز با «ایرباس» را تجربه نمود. «آسمان زیبای ایران خانه جدیدم بود.»
سال 79 و در مقطعی که نیروی انتظامی به دلایل مختلف از چهره خوبی در جامعه برخوردار نبود، با حکم فرماندهی کل قوا، فرمانده این نیرو شد اما برخلاف فرمانده قبلی نیز از حمایت‌های فراوان مادی و معنوی خاتمی و وزیر کشور برخوردار بود: «خیلی کار داشتم، می‌خواستم پلیسی مقتدر و مهربان ترسیم کنم.» پس از موفقیت‌هایش در نیروی انتظامی، خاتمی هم حکم ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز را به او داد: «سعی کردم در این دوره با قاطعیت جلوی تعارف‌ها و تبانی‌ها را بگیرم.» اکنون هم آخرین فردی است که در اصولگرایان، نامزدی خود را اعلام کرده است.
او از یک طرف به عنوان یک بسیجی، برادر شهید و بالاخره به عنوان یک سردار سپاه به دنبال جذب رأی نیروهای حزب‌اللهی است و از سوی دیگر با انتخاب یک کارگردان صاحب نام و دوم خردادی به عنوان مشاور تبلیغاتی و توجه به لباس و دکور و محل سخنرانی و استفاده از دختران و پسران جوان در ستاد انتخاباتی و تأکید بر پروازهای خود با ایرباس و دادن وعده زندگی خوب، خواهان جلب آرای اقشار متوسط‌الحال جامعه است. در هر حال ورود او به صحنه انتخابات، معادلات اصولگرایان را پیچیده‌تر کرده است. چرا که به سه کاندیدای مورد نظر اصولگرایان رادیکال یعنی احمدی‌نژاد، توکلی و محسن رضایی، او هم اضافه شده است و خود را هم‌پیمان با آنان می‌داند اما شعارهایش برخلاف این سه تن، گروه‌هایی را هدف گرفته که کمتر مورد توجه حامیان سیاسی او بوده‌اند. همان گروه‌هایی که به نیروی انتظامی تحت فرماندهی او خرده می‌گرفتند که چرا با لباس‌های پلنگی در معابر به حجاب خانم‌های بدحجاب گیر می‌داد و با رانندگان جوانی که صدای پخش اتومبیل خود را بلند می‌کردند، برخورد می‌نمود.
خود می‌گوید: «آماده‌ام ... تا مردم چه بخواهند.»
اکبر هاشمی رفسنجانی، آمدن یا نیامدن؟
اما در این میان اکبر هاشمی رفسنجانی تنها فردی است که همگان منتظر اعلام نظر او هستند. هنوز هیچ کس تکلیفش را نمی‌داند. در میان نامزدان، او تنها کسی است که سایت انتخاباتی ندارد. شاید نیازی هم ندارد. خودش می‌گوید: «همه مردم مرا می‌شناسند، نیازی به تبلیغ ندارم.»
بالاخره سایت‌های انتخاباتی کاندیداها، بهترین مرجعی است که می‌توان شخصیت کامل کاندیدا را تحلیل کرد. همه چیز وجود دارد. از زندگینامه، دیدگاه‌ها، مواضع، عقاید، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها. همه چیز را می‌توان از طریق آن فهمید. هر چند همه مطالبی که در سایت‌ها وجود دارد،‌ «پاستوریزه» شده‌اند!

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات