تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱۳۹۰ - ۰۷:۴۴  ، 
کد خبر : ۲۰۹۹۹۵

غرش اژدها زیر گوش عمو سام


نویسنده: Fred Reed
ترجمه و تنظیم: جعفر بلوری
در زمان های قدیم مردمان قبیله ای در گوشه ای از دنیا برای شکار میمون از ظرفی بزرگ با سوراخی کوچک استفاده می کردند. بدین شکل که پس از ریختن مقداری غذا داخل ظرف آن را نزدیک محل زندگی میمون ها گذاشته و از دور به انتظار می نشستند. وقتی میمون برای به دست آوردن غذا دست خود را داخل سوراخ کرده و خوراکی را به مشت می گرفت قادر به بیرون آوردن دست خود نمی شد و از آنجایی که حاضر نبود خوراکی را رها کند به راحتی توسط شکارچی شکار می شد. میمون گرفتار به طور طبیعی برای رهایی از بند، به اطرافیان خود چنگ و دندان نشان داده و اگر می توانست آنها را گاز می گرفت.
اوضاع امروز آمریکا بی شباهت به وضع میمون داستان ما نیست. این واقعیتی است که آمریکا خود را در وضعی گرفتار کرده که قادر به نجات خود نیست. به وضعی که این کشور در عراق یا افغانستان گرفتار شده توجه کنید.
و یا به عنوان مثال، اخیرا وقتی مردم آمریکا متوجه شدند که دیگر بیش از این نمی توانند از عهده خرید خانه ها و ماشین های لوکس و خریدهای بی ارزش در بازارهای مصرفی و رقابتی برآیند، به جای رهانیدن خود از این عادت بد به سوی خریدهای اعتباری و نسیه روی آورده اند؛ درست مثل میمون قصه ما، قادر نیستند خود را از این وضع رها کنند. مردم از آنچه در مشت دارند سرخوشند.
ایالات متحده آمریکا در اداره امور داخلی خود نیز دچار وضع مشابهی شده است. این کشور بیش از نیم قرن است در حال مبارزه با قاچاق موادمخدر است با این وجود اما هیچ دستاوردی عایدش نشده است. برعکس، این کشور در تولید موادمخدر دستاوردهای فراوانی داشته طوری که گفته می شود بخشی از اقتصاد این کشور از همین صنعت تغذیه می شود. از این نوع فعالیت ها در آمریکا فراوان بوده و گویا رهایی از آن برای این کشور ناممکن شده است.
این کشور در مسیرهایی که برای خود برگزیده، یعنی قدرت برتر نظامی، قدرت برتر اقتصادی و یا قدرت دیپلماتیک برتر، به خوبی حرکت کرده است. اما هرگز نباید وجود کشور قدرتمندی چون چین را نادیده گرفت. یقین بدانیم آمریکایی ها به زودی درمقابل این کشور تسلیم خواهندشد. دراین مورد نیز کاری از دست ما ساخته نیست و با ادامه این روند مطمئن باشید تلاش های کاخ سفید در جهت ورشکستگی سریعتر کشور خواهدبود.
اگر به برنامه های فاکس نیوز نگاه کنید، اگر به فراسوی مرزهای آمریکا نگاهی بیندازید، اگر خبرهایی را که هر روز درگوشه و کنار منتشر می شود مروری کنید همه اینها به وضوح ماهیت واقعی آمریکای امروز را مشخص خواهدکرد.
براساس استانداردهای موجود در چین، آمریکا کشور کوچکی است که تنها یک چهارم جمعیت چین را داراست. اقتصاد این کشور تقریبا از رشدی دو رقمی برخوردار است. آری، ممکن است این رشد کاهش یابد یا شاید هیچ کاهشی هم نیابد. با بحران های احتمالی هم کاری نداریم. مسئله اصلی این نیست بلکه موضوع این است که اقتصاد چین باعث رکود و تضعیف اقتصاد آمریکا خواهدشد.
تمام جهش ها در قدرت، از قدرت اقتصادی نشأت می گیرد. در کنار آمریکای در حال حرکت به سمت تباهی و سرگرم گرفتاری های خودساخته، کشوری مثل چین در حال افزایش سرمایه گذاری های خود است. وقتی آمریکا در حال تحریم بخش وسیعی از جمعیت و کشورهای دنیاست، چین در حال انجام تجارت با تمام نقاط دنیاست. هیچ مسئله غیراصولی و پیچیده ای وجود ندارد جز این که چین در حال انجام یک تجارت هوشمندانه است.
هرگز نباید چینی ها را دست کم گرفت. من سال ها پیش در تایوان تجربه زندگی با چینی ها را داشته ام. آنها افراد دوست داشتنی، منضبط، باهوش، پرکار، وطن دوست و از لحاظ نژادی افراد بسیار هوشیاری هستند. نه، ما آمریکایی ها فکر نمی کنیم این خصوصیات، خصوصیات مناسبی باشند. اصلا مهم نیست ما چه فکری می کنیم. به یاد داشته باشید که چین آن دولت کامل و بی نقص را داراست؛ یک حکومت باهوش و علاقه مند به خودکامگی با کشوری بسیار پیشرفته. و اما دولت آمریکا که ترکیبی است از یک سری لابی های خودخواه و غارتگران وال استریت. در حالی که چین توسط مهندسان اداره می شود آمریکا توسط وکلا کارهای خود را پیش می برد.
ایالات متحده در میانه راه یک خودکشی سخت قرار دارد. اگر کشوری به کار تولید و صنعت نپردازد طبیعتا اقتصادی هم نخواهد داشت. اکنون تولید در جامعه آمریکا با رکود مواجه شده است. اوضاع فعلی کشتی سازی، صنعت فولاد و الکترونیک و حتی راه آهن آمریکا گواه این ادعاست. شاید فکر کنید کامپیوتر لپ تاپ HP شما محصول کشور آمریکاست، اما اشتباه می کنید، هر محصولی که اکنون به عنوان کالای خارجی در اختیار شما شهروند آمریکایی قرار می گیرد، یا ساخت چین است یا یک کشور خارجی دیگر و یا در تایوان مونتاژ شده است.
این کشور (آمریکا) گویا به کالاهای وارداتی چشم دوخته و متوجه اوضاع بد خود نیست؛ متوجه نیست که چه کارها و فعالیت هایی خارج از مرزهای این کشور در حال انجام است.
ایالات متحده آمریکا بدهکارترین کشور دنیاست و چین بزرگترین طلبکار دنیا. ما آمریکایی ها احتمالا نخواهیم توانست بدهی های خود را پرداخت کنیم. کسی که نتواند بدهی خود را بپردازد یا باید در پرداخت بدهی خود قصور کند (بدهی خود را ندهد) یا بهره آن را افزایش دهد. اگر انتخاب دیگری هست من از آن آگاهی ندارم. حال به این اوضاع اشتهای سیری ناپذیر دولت آمریکا برای هزینه کردن را اضافه کنید. دولت آمریکا وام می گیرد و هزینه می کند و باز هم وام می گیرد و... در این بین هیچ کس مسئولیت نمی پذیرد، هیچ کس مراقب نیست. مقصد نهایی تمام این پول ها نیز جایی نیست جز جیب گشاد سردمداران آمریکایی.
منطقا، بدهکاری باید باعث کنار گذاشتن تجمل گرایی و خوش گذرانی های آنچنانی شود. اما نه، ایالات متحده همچنان خریدهایی می کند که نمی تواند بهای آن را بپردازد. نقشی را برعهده گرفته که دیگر قادر به ادامه آن نیست چرا که این کشور از غرور ملی بیجا و پوچی رنج می برد که قادر به نجات خود نیست. درست مثل میمون قصه ما.
سنگ آسیاب دور گردن آمریکا، پنتاگون است. هزینه های مستقیم برای تغذیه مالی پیمانکاران نظامی آمریکا به تنهایی برای فروپاشی اقتصاد این کشور کفایت می کند. 720 میلیارد دلار برای سال 2010 بعلاوه یک درخواست 120 میلیارددلاری برای جنگ های بی پایان، بعلاوه هزینه برنامه های سنگین و سیاه نظامی بعلاوه هزینه اداره کهنه سربازان و... مجموعه این هزینه ها رقمی بالغ بر یک تریلیون دلار می شود. داستان وقتی غم انگیز می شود که بدانید بسیاری از این مبالغ که صرف مثلا پروژه های تحقیقاتی و فنی می شوند، بدون کسب کمترین نتیجه ای حیف و میل می شود.
چین، روسیه، کشورهای اسلامی، آمریکای لاتین و تمام کشورهایی که از آمریکا تنفر دارند حتما از تماشای این وضع لذت می برند.
ما برای اینکه ممکن است ارتش کره شمالی به مرزهایمان در آرکانزاس حمله کنند نیست که به کره جنوبی نیرو اعزام کرده و با ارتش این کشور مانورهای نظامی برگزار می کنیم بلکه تصور می کنیم این حقی است مسلم و قطعی که به خاطر حکمرانی برجهان به ما داده شده است. در این توهم نیز مثل میمون داستان گیر کرده ایم. در زمینه نظامی نیز ما دو گزینه پیش رو داریم؛ یا عقب بکشیم و یا به شدت زمین بخوریم. اما گویا قصد عقب نشینی نداریم. وقتی کشوری اقتصاد خود را با هزینه های سنگین و بی حاصل تباه می کند، قطعا راه نجاتی ندارد. احتمالا کاهش شمار نظامیان مستقر در کره جنوبی به 30هزار نفر عاقلانه به نظر می رسد اما این حقیقت را نباید فراموش کرد که این لشکرکشی ها به راحتی نرخ بیکاری را به طرز خطرناکی افزایش می دهند. از آنجایی که اکثر این نظامیان کار مفیدی در دفاع از آمریکا انجام نمی دهند، هدایت تمام سربازان بی استفاده به سوی بیکاری، احتمالا به وقوع یک شورش مسلحانه ناگهانی منجر می شود.
از این بدتر هم وجود دارد. شهرک ها در اطراف پایگاه های نظامی بزرگ رشد می کنند تا نظامیان و خانواده هایشان را تأمین کنند. مردم گاهی نزدیک این پایگاه ها و شهرک ها می میرند. نزدیکی به این پایگاه ها گاهی باعث قتل عام هایی همچون آنچه در «فورت هود، جکسون ویلی، فورت براگ، فایتوایل و کیلن» روی داد می شود. (اشاره به حوادثی است که طی آن نظامیان آمریکایی بنا به دلایل گوناگون اقدام به کشتار همقطاران و هموطنان خود کرده اند) برخی شرکت های بزرگ دیگر مانند لاکهید- مارتین، بخش بزرگی از شرکت بوئینگ و ده ها مورد دیگر قادر به رقابت اقتصادی با بخش غیرنظامی نیستند لذا تبدیل به تولیدکنندگان موظف نظامی می شوند. با حذف چند برنامه بزرگ، به راحتی ده ها هزار نفر از افرادی که قادر به فعالیت در بخش های غیرنظامی نیستند از کار بیکار می شوند.
بوروکراسی و تشریفات اداری نیز در جامعه آمریکا وضع مشابهی دارد؛ تولید به اندازه افراد استخدام شده صورت نمی گیرد. سیاستمداران مرتب از خواسته هایشان سخن می گویند مثلا خواستار «دولت کوچکتر»ند. اما چگونه؟ حذف آموزش و پرورش، یا مجلس نمایندگان یا وزارت بازرگانی؟ و در صورت حذف این ارگان ها، مردم باید به کجا رجوع کنند؟
ما می توانیم وانمود کنیم که اوضاع نابسامان فعلی موقتی است و نشانه تضعیف و مرگ توانگری ما نیست. ما شاید بتوانیم تا مدت کوتاهی در حالی که دیگران در حال رشد هستند خرج کنیم و کالاهای آنها را به طور نسیه و با کارت های اعتباری خریداری کنیم. اما باید بپذیریم تا زمانی که همچون میمون به اهداف متوهم خود چنگ زده و قصد رهایی از آنها را نداشته باشیم، رها نخواهیم شد و در نهایت شکار شکارچیانی مثل چین و روسیه و یا هند خواهیم شد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات