تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱۳۹۰ - ۱۱:۳۰  ، 
کد خبر : ۲۱۱۰۲۱
گفت‌وگو با مرتضی نبوی

امام معتقد بود روحانیت باید محور فکری مبارزه باشد


مرتضی بیات
* براساس چه تحلیلی به این نتیجه رسیدید که بر علیه رژیم طاغوت وارد مبارزات انقلابی شوید؟
** ما از دوران دبیرستان با حضرت امام و اطلاعیه‌‌های ایشان آشنا بودیم، پدربزرگم شاه را ظالم و ضد دین می‌دانست این به جهت رویکرد مذهبی بود. بعد که به دانشگاه آمدم و با تفسیر قرآن بیشتر آشنا شدم دیدم که به عنوان مخاطب قرآن نمی‌توانم با این نظام کنار بیایم و به این نتیجه رسیدم که وظیفه دارم علیه نظام اقدام کنم زمینه این کار نیز در جامعه ایجاد شده بود و آقای شریعتی هم از لحاظ ایدئولوژیک، فضای مبارزات مسلحانه علیه رژیم را شروع کرده بود.
* نقش روحانیت در پیروزی انقلاب چگونه بود؟
** روحانیت بعد از سال 42 تفکر اسلامی انقلابی را از طریق خطابه‌ها، منابر و کتاب‌ها منتشر می‌کردند آن موقع اوج انتشار کتاب بود و در قم کتاب‌های زیادی در این راستا منتشر می‌شد. بعد از سال 42 کار فرهنگی عمیق و زیادی صورت گرفت. مکتب اسلام و دیگر نشریات فعالیت می‌کردند ما از طریق این جلسات، کتاب‌ها و منابر با فرهنگ اسلام آشنا می‌شدیم، علاقه‌ به قرآن سبب نهادینه شدن تفکرات ضد رژیم در درون بنده شد.
* زمینه‌های ایجاد انقلاب اسلامی را بیشتر در چه حوزه‌هایی می‌بینید؟
** نهضتی که در 15 خرداد 42 آغاز شد و در سال 43 نیز ادامه یافت، حضرت امام (ره) چند سخنرانی علیه کاپیتولاسیون داشتند که در نهایت منجر به تبعید‌شان شد. بعد در فواصل زمانی سال‌های 43 تا 47 که گروه‌های مسلح علیه رژیم اعلام موجودیت کردند. این فضا ادامه داشت تا سال 53، 54 به بعد فضا آرام شد، رژیم به گروه‌های مسلح مسلط شد و آنها را دستگیر و متلاشی کرد. میان آنان نفوذ کرد آنها هم منحرف و منشعب شدند سال 56 دوباره با پیام‌های حضرت امام(ره) و حادثه‌ای که درباره آقا مصطفی فرزند ارشد حضرت امام اتفاق افتاد و با چهلم‌ها دوباره اوج گرفت، ریشه‌های انقلاب در 3 عامل که بیشتر رنگ مذهبی داشت و در شعارهای مردم هم مشخص است شکل گرفت. یکی اینکه شاه از سوی امریکا مأموریت داشت که با دین و اسلام مخالفت کند و در این راستا تاریخ هجری شمسی را تغییر داد و تاریخ شاهنشاهی را جایگزین کرد و رسماً ضد دین عمل کرد و فضای رادیو و تلویزیون و تبلیغات همه در جهت محو دین بود. او با عنوان ژاندارم امریکا از اربابش تبعیت می‌کرد از این رو خانواده‌های مذهبی ضد شاه شدند و از او نفرت پیدا کردند. عامل دیگر وابستگی شاه بود، او ژاندارم و دست نشانده امریکا و حامی رژیم منحوس صهیونیسم بود. مردم ایران مبارزات فلسطین و سوریه را می‌دیدند تحمل کمک شاه حتی مخفیانه برای مردم سخت بود زیرا مشخص بود که با آنها همپیمان است. مسئله سوم اختناق حاکم در رژیم گذشته بود. با ایجاد فضای بسته کسی قدرت حرف زدن نداشت، این مسائل در شعار مردم مشهود بود. مبارزین با شعار استقلال خواهان از بین رفتن وابستگی بودند و با شعار آزادی خواهان رفع اختناق و در نهایت با جمهوری اسلامی بدنبال طرح اسلام بودند.
* امر به معروف و نهی از منکر در شیوه مبارزاتی حضرت امام چه جایگاهی داشت؟
** حرکت در راستای عمل به امر به معروف و نهی از منکر از سخنان امام خمینی(ره) کاملاً مشخص است. «ان تقوموا لله مثنی و فرادی» ایشان از جایگاه احساس وظیفه دست به قیام زدند و در آن زمان رساله‌های عملیه باب امر به معروف و نهی از منکر وجود نداشت. ایشان اولین مرجعی بود که این موضوع را به رساله‌ها برگرداند. تحریر‌الوسیله پس از ترجمه به صورت مخفیانه چاپ و منتشر می‌شد.
* حضرت امام(ره) تصوری از پیروزی انقلاب اسلامی داشتند یا خیر؟
** در این مورد می‌شود گفت، منحصراً ایشان چنین تصوری داشت ما که در دانشگاه و فضای روشنفکری بودیم کسی را سراغ نداشتیم که تحلیلش این باشد که در این مقطع انقلاب می‌شود. اواخر که امام پاریس بودند شهید مطهری به دیدار امام می‌روند امام به ایشان گفته بودند ریشه‌های گندیده رژیم از خاک بیرون آمد.
* با توجه به اینکه امام تصوری از پیروزی انقلاب داشتند و این پیروزی نیز در مخیله دیگران هم نمی‌گنجید،حضرت امام (ره) برای حفظ تشکیلات کادر‌سازی هم کرده بودند؟
** ایشان در خلأ مرجعیت درخشیدند. تا زمانی‌که حضرت آیت‌الله بروجردی زنده بودند یک نوع رابطه بین رژیم و مرجعیت بود و رژیم هم حریم ایشان را مراعات می‌کرد و محدودیت‌های امریکا را به تأخیر می‌انداخت. سال 40 یا 41 که ایشان رحلت کردند با توجه به اینکه مرجعیت آیت‌الله بروجردی در دنیا بی‌بدیل بود شاه فکر کرد خلأ مرجعیت می‌تواند سبب شود که او هر کاری را انجام دهد و مأموریتی را که بر عهده دارد انجام دهد. لذا با دستپاچگی آمد لایحه کاپیتولاسیون را مطرح کرد. در این برهه امام که در زمان مرجعیت آیت‌الله بروجردی ساکت بودند، قیام کردند به فاصله کمی مرجعیت‌شان تثبیت شد. فضلای حوزه علمیه مرجعیت‌شان را امضا کردند. بعد با کاپیتولاسیون مخالفت کردند و مسیر را ادامه دادند بعد از این ایام ارتباط با هیأت‌های عزاداری مذهبی داشتند. یکسری از شاگردان که تحت تربیت ایشان بودند در شهرهای مختلف و استانها رهبری انقلاب را به عهده داشتند، در تهران کسانی که مؤسس جامعه روحانیت مبارز بودند مثل آقای هاشمی‌رفسنجانی، مقام معظم رهبری، آیت‌الله مهدوی کنی، آیت‌الله مطهری، آیت‌الله مفتح، آیت‌الله دستغیب در شیراز، آیت‌الله مدنی و آیت‌الله اشرفی اصفهانی اینها گسترده شدند و رهبری انقلاب را پوشش دادند.
* با این اوصاف روحانیون در سراسر کشور عامل انسجام مردم علیه رژیم و انتقال دهنده پیام‌های امام به مردم بودند؟
** همین‌طور است، امام همواره روی تشکل روحانیت تأکید داشتند، معتقد بودند روحانیت باید محوریت هدایت فکری سیاسی را داشته باشد و در تهران آقای مطهری نقش زیادی در این خصوص داشتند. ائمه جماعات و روحانیت را برای گفت‌وگو دور هم جمع می‌کردند که در نهایت منجر به تأسیس روحانیت مبارز تهران شد.
* برخی از تحلیلگران یکی از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی را این موضوع می‌دانند که شاه تحت تاثیر فضای باز سیاسی مجبور شد فشارها را در داخل کاهش دهد و در نهایت منجر به وقوع انقلاب شد؛ نظر شما در این رابطه چیست؟
** هدف امریکا و غرب در جهت عکس این مطلب است، زیرا آن زمان جهان دو قطبی بود و در راس یک قطب شوروی (شرق) و رأس قطب دیگر امریکا (غرب) قرار داشت. ایران به عنوان پایگاه امریکا در همسایگی شوروی بود مانند کوبا که در جوار امریکا پایگاه شوروی بود و دو کشور ایران و کوبا دارای اهمیت زیادی از این نظر بودند. امریکا نگران این مسئله بود که بخاطر همجواری و سابقه حزب توده در ایران انقلاب مارکسیستی رخ دهد. اصلاحات ارضی انقلاب سفید برای جلوگیری از انقلاب در ایران بود می‌گفتند خود ما یک آزادی صوری بدهیم که انقلابیون خلع سلاح شوند. این موضوع مؤثر بود و توانستند، گروه‌های چپ را در ایران خلع سلاح کنند، افرادی که در پی انقلاب کارگری در ایران بودند با وجود این شرایط و سهیم شدن کارگران، منصرف شدند و جبهه ملی هم می‌گفت منتهای آمال‌ ما این است که شاه اجازه‌ انتخابات آزاد در کشور بدهد. آنها هم با شعار کارتر به خواست خود می‌رسیدند. فضای ایجاد شده برای خلع سلاح و خنثی کردن انقلاب در ایران مؤثر بود. اگر بگوییم شرایط محیطی کمک کرده، کسی که توانست از این فضا استفاده کند حضرت امام بود و ظرفیتی که توانست انقلاب ایجاد کند اسلام بود. ظرفیت مذهبی از سال 42 در کشور ساخته شده بود. ما در اوج اختناق به این نتیجه رسیدیم که به عنوان یک دانشجو یا یک دانش‌آموز باید با شاه مبارزه کنیم، امام با سرعت حداکثر استفاده را از فضا کرد، آنها می‌خواستند با این فضا ضمن خلع سلاح، انقلاب را خنثی کنند و حضرت امام از این فرصت استفاده کرد، فضای خاصی هم نبود بله در یک زمانی گفتند زندانیان را آزاد کنیم فضا سبک‌تر شود. عرض کردم یکی از انگیزه‌های ملت براساس اعتقادات دینی‌شان ضد وابستگی و ضد اختناق بودن‌شان بود. این فضا توانست ظرفیت را آزاد کند هوشیاری حضرت امام و زمان سنجی‌شان کارساز بود از سال 54 تا 56 خبری از عملیات مسلحانه نبود سکوت و اختناق محض بود، رژیم کاملاً بر مردم مسلط بود در مخیله کسی نمی‌گنجید که علیه شاه حتی مبارزه سیاسی کند. در حقیقت اگر خدا بخواهد اتفاقی بیفتد شرایطش را فراهم می‌کند، مثلاً کارتر می‌گوید فضای باز سیاسی باید ایجاد شود شاه نیز برای ماندن به صورت صوری این را می‌پذیرد.
شاه در تبلیغات انتخابی که کارتر پیروز شد کمک‌هایی کرده و رابطه‌ خوبی با امریکا داشت. همان کسی که از فروش اسلحه به شاه انتقاد می‌کرد حاضر شد بیشتر از گذشته به شاه اسلحه بفروشد و به نفع شاه سخنرانی کرد و گفت‌، ایران جزیره ثبات است.
* چه زمانی مبارزات انقلابی خود را آغاز کردیدو توسط چه کسی و چگونه وارد این مبارزات شدید؟
** پدربزرگم که فردی مؤمن و مذهبی بود اعلامیه‌های حضرت امام را برای مطالعه ما می‌آوردند، یکی از همکلاسی‌هایم فرزند یکی از روحانیون بود و اعلامیه‌های حضرت امام را به عنوان انشای سر کلاس می‌خواند که در نهایت منجر به بازداشت چند روزه ایشان هم شد. در همین دوران به بحث‌های مذهبی علاقه پیدا کردم، و بعد از دبیرستان دانشجوی دانشگاه تهران در رشته فنی شدم، دانشکده فنی میان دانشکده‌های دیگر فضای انقلابی‌تری داشت و هر وقت تظاهرات و اعتصابی شکل می‌گرفت منشأ آن از دانشکده فنی بود. در این دوران کلاس تفسیر قرآن می‌رفتم و در دانشگاه نیز با مرحوم دکتر لواسانی آشنا شدم، ایشان متخصص گوش، حلق و بینی بودند منتها اطلاعات مذهبی عمیقی داشتند؛ پدرشان روحانی بود. در جلساتی که عمدتاً اعضای آن دانشجو و نسل جوان بودند، ایشان تفسیر قرآن می‌کرد و معمولاً این جلسات مخفیانه و بین سال‌های 45 تا 50 برگزار می‌شد. آقای لواسانی در انفجار دفتر حزب جمهوری به شهادت رسیدند ایشان تأثیر زیادی در آشنایی ما با قرآن داشتند. من در این برهه علاقه‌ام به قرآن بیشتر شد. در زمانی که دانشکده‌ فنی بودیم دو اتفاق افتاد یکی اینکه آقای شریعتی از فرانسه برگشتند و در حسینیه ارشاد جلسه برگزار ‌کردند که تقریباً ما جلسات‌ ایشان را بدون استثنا شرکت می‌کردیم. اتفاق دوم این بود که مجاهدین خلق اعلام موجودیت کرده و مبارزه مسلحانه را آغاز کردند، این دو حادثه فضای دانشکده را تغییر داد تا آن روز فضا به اصطلاح دست چپی‌ها یعنی مارکسیست‌ها و توده‌ای‌ها بود. تقریباً آنها سردمدار تظاهرات بودند و شعار می‌دادند بعد از این حادثه مذهبی‌ها منسجم شدند و هویت پیدا کردند.
* یعنی قبل از آن حادثه روحانیون در مبارزات نقشی نداشتند؟
** در دانشگاه تقریباً روحانیت نقشی نداشت، البته به صورت خاص آقای مطهری در فضای دانشگاه سخنرانی می‌کردند. حضور آقای شریعتی و کتاب‌هایش به علاوه اعلام موجودیت سازمان مجاهدین خلق که خود را مسلمان معرفی کرده و مبارزاتشان را اسلامی می‌دانستند و شاخه‌ای از نهضت آزادی که صبغه‌ اسلامی داشت بودند که بخاطر مشی سیاسی سازشکار نهضت آزادی از آنها منشعب شده بودند. این مسائل سبب شد که فضا به تعادل برسد و بچه‌های مذهبی میدانی برای عرض اندام داشته باشند و در این برهه ما به اخبار و اطلاعیه‌های امام علاقه‌مند شدیم و برخی از مؤسسان سازمان مجاهدین خلق از بچه‌های دانشکده ما بودند.
* اسامی آنها را نام می‌برید؟
** آقای میهن دوست که همشهری ما و از جمله اعضای مجاهدین خلق بود؛ پایگاه مجاهدین در دانشگاه‌ تهران بیشتر بود و در آنجا اعلامیه‌های آنها پخش می‌شد. با کسانی که رسماً عضو سازمان بودند به این نتیجه رسیدیم که برای تبلیغات مخفیانه‌شان به آنها کمک مالی کنیم، به طور مشخص شهید لبافی‌نژاد و شهید فیاض بخش از بچه‌های جلسه دکتر لواسانی بودند. دوران سربازی‌ام را بین سال‌های 50 تا 52 در دانشکده فنی گذراندم، آموزش حین خدمت بود. دوره آموزش را تابستان سپری کردم و در آزمایشگاه برق دانشکده فنی مشغول ادامه خدمت شدم. در این برهه ما کمک جمع‌آوری می‌کردیم، یکی از آنهایی که از او کمک می‌گرفتیم یک دوره از ما جلوتر بود، برادرش را دستگیر کردند و زیر شکنجه کشته شد. وقتی خود ایشان را دستگیر کردند اقرار کرد که به ما کمک کرده بود این موضوع سبب دستگیری ما شد.
* زمان دستگیری‌تان چه تاریخی بود؟
** اواخر مهر ماه 52.
* بعد از اتمام خدمت سربازی؟
** بله، یک ماه بعد از اتمام خدمت بود که در دانشکده مخابرات مشغول کار بودم.
* چند سال زندان بودید؟
** 2 سال و چند ماه.
* در زندان با توجه به آشنایی قبلی با سازمان مجاهدین خلق با اعضای این سازمان چه رابطه‌ای داشتید؟
** در سال 52 که بازداشت شدم اعضای سازمان گرایش مارکسیستی و ایدئولوژی چپ خود را آشکار نکرده بودند ولی ما بدلیل آموزش‌های دکتر لواسانی برایمان روشن شد که آنها با روحانیت و احکام اسلام مشکل دارند و متوجه انحراف اعضای سازمان مجاهدین خلق شدیم.
* آیا شما هم عضو رسمی سازمان مجاهدین خلق بودید؟
** خیر، سمپات بودم.
* چه زمانی به طور کامل رابطه‌تان را با اعضای سازمان مجاهدین خلق قطع کردید؟
** وقتی از زندان بیرون آمدم سال 54، یک پرونده‌ هم داشتم به اسم ابراهیم ذاکری که بعد آجودان مسعود رجوی شد. او در دانشکده فنی یک سال از ما جلوتر بود و در دانشکده‌ مخابرات هم زودتر از ما استخدام شده بود، ایشان را نیز دستگیر کردند و یک‌سال زندان بود و سپس آزاد شد. وقتی بنده از زندان آزاد شدم، او آمد که رسماً مرا برای سازمان مجاهدین خلق عضو‌گیری کند. من با تردیدی که برایم پیدا شده بود استخاره کردم، جواب بد آمد. به او گفتم حاضر نیستم رسماً عضو شوم. چند روز بعد دوباره او را گرفتند مدتی در زندان بود بعد بُرید و مایل به تفکرات مارکسیستی مجاهدین خلق شد.
* شما بیشتر در زندان قصر بودید یا اوین؟
** بیشتر در زندان قصر بودم و چند ماهی نیز هم زندان اوین بودم اواخر که دوران محکومیت رسمی تمام شد ما را به اوین منتقل کردند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات