عراقیها به دلایل مختلف، ایده کشیدن پای اسرائیل به هر جنگی را داشتند، بغداد میخواست با این کار اینگونه جلوه دهد که اقدامات آمریکا به نفع اسرائیل است و کشورهای متحدین عرب به عنوان متحدین ناراضی این پیمان میباشند. عراقیها اظهار داشتند که آنان اسرائیل را هدف قرار خواهند داد چرا که در واقع جنگ بر سر اسرائیل است. آنها همچنین تاکید میکردند که هر هواپیمای اسرائیلی را که از آسمان سوریه یا اردن بگذرد، هدف حملات خود قرار خواهند داد. مقامات سوری قبلاً قول داده بودند از آسمان خود در برابر هرگونه تجاوز هوایی از سوی هواپیماهای اسرائیلی دفاع خواهند داد. با این وجود، سوریها در اظهارات خود چندان جدی نبودند.
سومین راه ممکن برای اسرائیل، پرواز از آسمان عربستان بود که ریاض از این امر بسیار وحشت داشت. این اقدام به ادعای صدام مبنی بر ارتباط درگیریهای خلیج فارس و اسرائیل جهت تجزیه جهان عرب صورت حقیقی میداد. صدام با این ادعا قصد داشت، خود را حامی فلسطینیان جلوه دهد و این به خاطر آنهاست که دست به چنین اقداماتی میزند. بدین ترتیب میتوانست از حمایت آنها بهرهمند گردد.
در واکنش به این اقدام صدام حسین، شیح اسدالطیفی، رهبر جنبش جهاد اسلامی فلسطین اعلام داشت که هواداران وی در اراضی اشغالی، پس از پرتاب موشکهای عراقی به سمت اسرائیل، بر علیه این رژیم قیام خواهند کرد.
درگیری 18 اکتبر 1990 فلسطینیان با پلیس اسرائیل در کوه معبد، واقع در اورشلیم، فرصت مناسبی به صدام داد. در این درگیری 19 فلسطینی کشته و 140 نفر مجروح شدند. بلافاصله عراق نسبت به این واقعه عکسالعمل نشان داده و برای کشتهشدگان، اعلام عزای عمومی کرد. دو روز بعد از آن یک سخنگوی عراقی پاسخ صدام را در تلویزیون، قرائت کرد. صدام در این پاسخ ضمن ابراز همدردی عمیق با ملت فلسطین، تاکید کرده بود که نیروی نظامی عراق از مردم فلسطین حمایت خواهد کرد. براساس اظهارات صدام، عراق همچنین دارای موشکهای دوربرد نیز بود که حجره یا سنگ نام داشت. این موشکها بدین علت، سنگ لقب گرفت که مؤید اتحاد عراق با ملت فلسطین در انتفاضه یا انقلاب پرتاب سنگ به سوی اسرائیلیها باشد. صدام ادعا کرد که این موشکهای برای گرفتن انتقام فلسطینیها از اسرائیل ساخته شدهاند و «مواضع شیطان» را هدف قرار خواند داد.
با وجود این ادعاها، در عراق هیچ موشکی به جز موشکهایی که غرب از وجودشان اطلاع داشت، موجود نبود. صدام سعی کرد با بهرهگیری از واقعه اورشلیم، مرگآور بودن موشکهای خود و نیز اتحاد عراق با فلسطینیان را خاطرنشان سازد. زمانی که پرتاب موشکهای عراقی به اسرائیل آغاز شد، رسانههای گروهی عراق حملات موشکی علیه اسرائیل را حمله موشکهای «سنگ» عنوان کردند.
بخش دوم ارزیابی توان صدام، شامل آزمایش موشکهای بالستیک بود. موشکهای اسکاد بدون کلاهک، قبل از جنگ حداقل سه بار آزمایش شده بود تا بدین وسیله تمایل صدام در استفاده از این موشکها در جنگ، نشان داده شود. همچنین احتمال داشت که صدام میخواست قدرت برد و توان تشخیص محل پرتاب این موشکها را به رخ متحدین بکشد. در نهایت نیز موشکهایی مورد آزمایش قرار گرفت که عمدتاً به سوی اسرائیل نشانهگیری شد تا به طرف نیروهای متحدین سازمان ملل. صدام احتمالاً با این اقدام قصد داشت عزم خود را در کشاندن اسرائیل به جنگ نشان دهد و نیز احتمال واکنش آمریکا را نسبت به آزمایش موشکها، کاهش دهد.
کاربرد موشکها در طول جنگ خلیج فارس
در 17 ژانویه سال 1991، نیروهای متحدین به رهبری آمریکا، عملیات نظامی علیه عراق را آغاز کردند، یک روز بعد، عراقیها اولین حمله موشکی اسکاد را شروع نمودند. استفاده از موشکهای اسکاد در روزهای اول جنگ یکی از معدود راههایی بود که عراقیها به وسیله آن میتوانستند به نیروهای متحدین ضربه وارد کنند. تنها تعداد اندکی از هواپیماها جنگی عراق ماموریت حمله به مواضع متحدین را یافتند. اما این هواپیماها بدون آنکه آسیبی به نیروهای دشمن برسانند، سرنگون شدند. به خاطر حملات هوایی دشمن، نیروهای زمینی صدام از انجام حملات بازماندند. اکنون صدام ناچار بود تنها به موشکهای اسکاد خود امیدوار باشد.
حملات موشکهای اسکاد به مواضع نیروهای متحدین نیز به خاطر استفاده این نیروها از ضد موشکهای پاتریوت آن طور که باید و شاید موثر واقع نشدند. موشکهای پاتریوت ابتدا به عنوان موشکهای ضد حملات هوایی ساخته شده بودند در حالی که بعد از این مرحله، ساخت موشکهای بالستیک به عنوان یک سلاح تدافعی صورت گرفت. برای تبدیل موشک پاترویوت به شکلی که بتواند در انهدام موشکهای تهاجمی موثر واقع شود، در سیستم نرمافزار آنها تغییراتی صورت داده شد که در اروپا علیه موشک «لانی» ایالات متحده آزمایش شد.
این سیستم نرمافزار مشهور به «توان موشکی پاتریوت» یا PAC-1 بود و پیشرفتهترین سلاح منهدمکننده موشکهای تهاجمی PAC-2 یا پاتریوت محسوب میشد در جریان بحران خلیج فارس، تعداد بسیاری از این موشکها در منطقه تعبیه شدند.
ارتش ایالات متحده تعداد 60 فروند موشک پاترویوت را جهت دفاع از شهرهای ریاض و «ظهران» به محل فرستاد. این سیستمها در پشتیبانی از نیروهای متحدین در برابر موشکهای اسکاد، بسیار مؤثر بودند. به وسیله این موشکها، تمامی حملات موشکی عراق خنثی شد و تنها دو فروند از موشکهای عراقی به مواضع نیروهای متحدین اصابت کرد و فقط یکی از آنها، تلفات زیادی به جای گذاشت.
عراقیها نیز به نوبه خود تلاش کردند تا با پرتاب موشکهای اسکاد، عملیات را بر موشکهای پاتریوت آسان نمایند. البته این به عنوان یک امتیاز محسوب میشد چرا که تعداد زیادی از این حملات موشکی یا تداوم شکستهای اضافی سبب شده بود که سیستم دفاعی پاتریوت مختل شود. در ضمن عراقیها راه گریزی نداشتند. زیرا قادر نبودند حملات هوایی نیروهای متحدین را با موشکهای اسکاد خود دفع کنند. و پرتاب بار دوم موشک نیز به خاطر پرتابهای موشک متحدین غیرممکن مینمود و سکوهای پرتاب پیشرفته شناسایی شده بودند. در قبال حملات هوایی ایالات متحده، اهداف از اولویت برخوردار بودند.
سنگینترین حمله موشکی اسکاد در 26 فوریه سال 1991 صورت گرفت یعنی یک روز قبل از اعلام آتشبس. در این حمله یک فروند موشک اسکاد از موشک پاتریوت پیشی گرفت و به پایگاه نظامی آمریکا در شهر طهران عربستان اصابت کرد. در این حمله حدود 28 نفر از پرسنل نظامی آمریکا کشته و حدود 100 نفر از آنان زخمی شدند. این حادثه، بیشترین تلفات جانی را برای آمریکا طی یک حمله و در جریان جنگ خلیج فارس به بار آورد. و نیز تنها مورد شکست سیستم موشکی پاتریوت در حمیات از سربازان ایالات متحده در عربستان سعودی بود. علت این شکست، اختلال در سیستم کامپیوتری احتمالاً ناشی از عملیات چهار روزه در صحرا و عملیات سریعتر موشکهای اسکاد بود.
اسرائیلیها نیز مجهز به دو آتشبار (دوازده واحدی) موشکهای پاتریوت ایالات متحده بودند که در دسامبر 1990 به دنبال تهدیدهای مکرر صدام مبنی بر درگیر ساختن تلآویو در هرگونه جنگ احتمالی، به اسرائیل تحویل داده شده بود. پس از نخستین حمله به اسرائیل، ایالات متحده به منظور پشتیبانی از این موشکها، آتشبارهای موشکی بیشتری را از آلمان به اسرائیل فرستاد. این موشکها توسط 6000 نفر از سربازان ایالات متحده به راه افتادند که در تمام دوران جنگ، در اسرائیل آماده حمله بودند.
کشور هلند نیز چند فروند از موشکهای خود را به اسرائیل منتقل کرد. به کمک واحدهای موشکی دیگر، سیستمهای پاتریوت توانست تعدادی از موشکهای اسکاد را که به سوی اسرائیل پرتاب شده بود، سرنگون سازد. اگرچه این نیز نمیتوانست اسرائیل را از خطر موشکهای عراقی مصون نگاه دارد مضاف بر اینکه اغلب موشکهای پرتاب شده به سمت اسرائیل به علت طولانی بودن مسافت، از دقت لازم برخوردار نبودند. بعضی دیگر نیز فاقد ثبات لازم بودند و قبل از آنکه به هدف اصابت کنند در هوا منفجر میشدند. موشکهای دیگر نیز به علت عدم دقت کافی در نشانهگیری به اهداف کماهمیتر ـ مثل محل جمعآوری زباله اصابت نمودند.
نظر عامه مردم اسرائیل در این مقطع زمانی، حول این محور میگشت که درگیر شدن در جنگ، آن هم در حالی که نیروهای متحدین به طور بیوقفه در حال انهدام ارتش عراق و تاسیسات نظامی آن کشور هستند، به نفع اسرائیل نیست. مثلاً شهردار تلآویو، به رغم حملات موشکی به این شهر، قویاً با تلافیجویی مخالفت نمود. یکی دیگر از شهرداران به نام «زوی بار» به همکاران خود در حزب لیکود (از قبیل وزیر مسکن، آریل شارون) توصیه کرد که از زیر بار جنگ شانه خالی کنند نه اینکه به فکر مشارکت در آن باشند.
البته این احتمال نیز وجود داشت که صدام متوسل به استفاده از کلاهکهای شیمیایی گردد. ولی اگر برای عراق چنین اقدامی مقدور بود، باید انتظار حمله هستهای اسرائیل به بغداد و یا به طریق اولی، استان تکریت، محل تولد صدام، را نیز میداشت.
هر چند که موشکهای اسکاد نتوانست تلفات قابل توجهی به اهداف خود در کشورهای مختلف وارد سازد یا توان نظامی آنها را به مخاطره افکند، اما مشکلات استراتژیک و جدی نظامی را به دنبال داشت. پس از آنکه اولین سری از موشکهای اسکاد به اسرائیل اصابت کرد، ایالات متحده تلاشهای همهجانبهای برای نابود ساختن این موشکها و سکوهای پرتاب آنها آغاز نمود.
علیرغم وجود دلایل مختلف، ایالات متحده از انهدام تمامی سکوهای پرتاب موشک صدام ناتوان بود. به عبارت دیگر آمریکا نتوانست حملات موشکی عراق به تدریج کاهش مییافت.
موشکهای اسکاد، مشکلات بسیاری برای ایالات متحده به بار آورد. گزارشات روزانه پنتاگون نشان میداد که مقامات وزارت دفاع بیشترین اولویت را برای انهدام موشکهای اسکاد قائل بودند. ژنرال «کلی» در پاسخ به این سؤال که چرا با وجود تلاشها از سوی آمریکا در انهدام موشکهای اسکاد، هنوز حملات موشکی عراق ادامه دارد، گفت: رسیدن به این هدف مشکل است. سکوهای پرتاب موشک اسکاد قابل حرکت و اختفا هستند .. عراق در حدود 000/170 مایل مساحت دارد و میتوان تعداد زیادی از موشکها را در این 000/170 مایل مخفی ساخت .... ما باید هر روز به تلاش خود در یافتن موشکهای اسکاد ادامه دهیم و دیر یا زود آنها را پیدا خواهیم کرد. پیدا کردن موشکها با ساخت ماکتهای موشکهای اسکاد مشکلتر میشود زیرا هواپیماها با دیدن این ماکتها گمراه میشوند.
تلاشهای لازم و زمان زیاد جهت انهدام موشکهای اسکاد، نتایج جنگ را تغییر نداد. در حالی که این امر میتوانست در فضای بینالمللی متفاوتی منجر به این وضعیت شود.
در دوران قبل از درگیری، عراق قویاً سعی داشت جهان عرب و کشورهای اسلامی را به هر وسیله ممکن به حمایت از خود وادارد. ولی اقدامات صدام باعث شده بود که کشورهای اسلامی به دو دسته متفاوت تقسیم شوند. از طرفی به خاطر اینکه صدام فاقد اعتبار لازم برای یک رهبر اسلامی بود، نتوانست، حمایت مذهبی گروهها و کشورهای اسلامی را به خود جلب نماید. به هر ترتیب، درخواستهای صدام از جهان عرب، بیپاسخ ماند.
اگر صدام میتوانست حمایت بینالمللی را به خود جلب نماید، قبل از آن که نیروهای متحدین به اهداف خود نایل آیند، آتش بس را با کمک کشورهای طرفدار خود به متحدین میقبولاند.
تعداد زیاد پروازهای هواپیماهای متحدین برای سرنگون ساختن موشکهای اسکاد و نیز زمان مناسبی که به این امر اختصاص یافت موجب شد که موشکها به اهداف خود اصالت نکنند.
نکته قابل توجه دیگر آن است که صدام حداقل 30 کلاهک شیمیایی برای موشکهای اسکاد خود داشت. صدام زمانی به وجود این کلاهکها در عراق اعتراف کرد که در جنگ شکست خورده بود و سازمان ملل ماموریت داشت تمام توان شیمیایی عراق را نابود نماید. هر چند که عراق ادعا کرد به دلیل مشکلات فنی از این کلاهکهای شیمیایی استفاده نکرده است، اما این امر قطعیت ندارد. از طرف دیگر قبول این واقعیت منطقی است که صدام از بکارگیری سلاحهای شیمیایی امتناع ورزیر چرا که استفاده از این تسلیحات در جنگ، آمریکا را در ادامه و تشدید جنگ، تحریک میکرد. از سوی دیگر، اگر عراق این سلاحها را به سمت اسرائیل پرتاب میکرد احتمال حمله هستهای اسرائیل قطعی بود. اثرات این امر دارای دو جنبه بود. از طرفی تهدید به اقدامات تلافیجویانه عراق از بکارگیری موشکهای بالستیک مجهز به کلاهکهای شیمیایی برای کسب برتری نظامی یا سیاسی بازداشت و از طرف دیگر، اگر صدام احساس میکرد که حکومتش در خطر است و نیروهای متحدین در پی رسیدن به پیروزی کامل هستند، چه بسا از این موشکها استفاده میکرد. چه بسا عراق تصور میکرد که استفاده از موشکهای اسکاد مجهز به کلاهک شیمیایی، به عنوان سلاحهایی بازدارنده، از سرنگونی رژیم آن کشور جلوگیری میکند.
انعکاس کارآیی موشکها در طول جنگ خلیج فارس در خاورمیانه
در طول جنگ و طی گزارشهای خبری بغداد، عراق پیروزیهای حاصل از حملات موشکی خود را به طور پیاپی اعلام میداشت. در این گزارشها اینگونه وانمود میشد که موشکهای اسکاد در اصابت به اهدافی مثل مقرهای نظامی و فرودگاهها فوقالعاده دقیق عمل میکند. به طور مثال عراق در یک گزارش خبری از اصابت دقیق موشک اسکاد به تاسیسات هستهای اسرائیل در «دیمونا» سخن گفت: در گزارش مشابهی ادعا شد که به خاطر حملات موشکی عراق، زندگی در اسرائیل به جهنمی بدل شده است و اغلب یهودیان برای همیشه خواستار ترک اسرائیل هستند تا جان خود را از خطر مرگ برهانند. طبق گزارشهای رادیو بغداد، مردم اسرائیل نگرانند که در کشیتهای اسرائیل جایی برای آنها وجود نداشته باشد، صدام ادعا میکرد که اسرائیل به خاطر حملات موشکی عراق در آستانه نابودی است.
اخبار در کشورهایی که رسانههای خبری آنها به نفع عراق تبلیغات میکردند حول محور حملات موشکی عراق به اسرائیل میگشت. به طوری که در کشورهای اردن، تونس، یمن، سودان و سایر نقاط، اخبار مربوطه به کارآیی موشکهای عراق در حمله به اهداف عمدتاً نظامی، با آب و تاب ذکر میشد و در این تحلیلها هیچ سختی از اصابت موشکها به مناطق مسکونی گفته نمیشد. یکی از تحلیلگران رسانههای فوقالذکر ادعا کرد که راکتور اتمی دیمونا هدف یک حمله موشکی «کوبنده» قرار گرفته است. در این حمله خساراتی به قسمت جنوب شرقی ساختمانی که رآکتور در آن قرار دارد، وارد آمده است. در در حالی که علیرغم تلاش عراق جهت حمله به «دیمونا» هیچگونه خسارتی به این رآکتور وارد نشد.
تحلیلگران خبری اردن نیز ادعا میکردند که موشکهای اسکاد عراق که برد آنها افزایش یافته دقیقاً و عمدتاً اهداف نظامی تلآویو را اهداف قرار میدهند نه مناطق مسکونی شهر را. مطبوعات اردن اهداف منهدم شده را شامل کارخانههای نظامی، موسسات تحقیقات دفاعی و تاسیسات پشتیبانی سلاحهای هستهای ذکر میکردند. از سویی گزارش میشد که اسرائیلیها میترسند که موشکهای اسکاد، به زرادخانههای زیرزمینی تولید سلاحهای شیمیایی نیز برخورد نماید. براساس اینگونه تحلیلها، این وضعیت منجر به تخلیۀ تعداد زیادی از شهروندان یهودی تلآویو خواهد شد. تمامی این گزارشهای خبری و تحلیلی از سوی منابع فلسطینی مورد تائید قرار گرفت.
در حالی که مردم اغلب کشورهای عربی میتوانستند هم طرف عراق و هم طرف عرب را بگیرند اما بیشتر آنها ترجیح میدادند که از مواضع عراق پشتیبانی کنند. این مردم میپنداشتند که قدرت موشکی صدام تردیدناپذیر است و غرب کارآیی موشکهای عراق را نادیده گرفته است. در بعضی مناطق نوعی احساس خشنودی و رضایت از حملات موشکی عراق وجود داشت. مردم احساسات خود را در قالب نمایش با ماکتهای اسکاد، ابراز میکردند. این اشتیاق و شادمانی بیشتر در کرانه باختری رود اردن وجود داشت یعنی جائی که ادعاهای جنگی هر دو گروه به اطلاع مردم میرسید اما حمایت از عراق بیشتر بود تا نیروهای متحدین.
در سوریه نیز مردم علیرغم تلاشهای دولت در تقبیح عراق طرف صدام را میگرفتند.
حال سؤال این است که چرا مردم برخی از کشورهای عربی، عمیقاً با صدام احساس همدردی میکردند و طرف او را میگرفتند، و چرا نمیخواستند بپذیرند که ماشین جنگی صدام، طبلی توخالی بیش نیست؟