تاریخ انتشار : ۰۶ آبان ۱۳۹۱ - ۱۳:۱۴  ، 
کد خبر : ۲۱۷۶۴۹

فرهنگ سیاسی در ایران

علیرضا قاضی‌زاده پیش درآمد: فرهنگ سیاسی (Political Culture) در هر جامعه متأثر از فرهنگ عمومی آن جامعه است. فرهنگ سیاسی مفهومی است که اهداف سیاسی کلان جامعه را دربرمی گیرد و توجه خود را بر مفاهیمی چون قدرت، آزادی، برابری، دولت، حکومت، مردم، مشروعیت، مشارکت و … معطوف می دارد. فرهنگ سیاسی محصول عملکرد نظام سیاسی(Political system) است که برآیندی از رفتار عمومی و نیز سلیقه ها و تجربه های شخصی است. این محصول، به مطالعه فرآیند تبدیل تقاضاها و خواستها به تصمیمات، استراتژیها و سیاستها می پردازد. براین اساس تحلیل چندجانبه فرهنگ سیاسی، تصویری واقعی از رابطه اقتدار سیاسی (Political Authority) و ارزشها (Values) ارایه می دهد که در طی این روند می توانیم میزان مشروعیت (Legitimacy) نظام سیاسی را بررسی نماییم. فرهنگ سیاسی با توجه به اینکه در یک محیط ارزشمند قرارگرفته است، سوگیری مردم نسبت به نهادها، ساختارها و عملکردهای سیاسی را نیز مشخص می کند. میزان مشارکت سیاسی (Political Participation)، شیوه رأی دادن (Voting)، حمایت یا بی اعتنایی نسبت به نظام سیاسی در مقوله فرهنگ سیاسی بررسی می شود.

مفهوم فرهنگ سیاسی
فرهنگ سیاسی که تعاریف فراوانی از آن ارایه شده نخستین بار توسط هردر (Herder) و بنا به دیگر قول توسط وربا (S.Verba) و لوسین پای (L.pye) به کار رفته است.
وربا فرهنگ سیاسی را مجموعه‌یی از ‌ایده‌ها و ارزشها‌ می‌‌داند که عمل سیاسی در قالب آن رخ‌ می‌‌دهد.(۱) بر این اساس کنش بین توده و نخبگان و ‌ میزان دخالت توده در حاکمیت، در فرهنگ سیاسی تبیین ‌ می‌‌شود.
بال (Ball) در تعریف فرهنگی سیاسی به شور و احساس و هیجانات افراد و گروهها در نظام سیاسی‌ می‌‌‌‌‌‌‌‌پردازد و آن را ترتیبی از امتیازها، اعتقادات پرشور و ارزشهای جامعه‌ می‌‌داند که با نظام سیاسی و مسائل سیاسی ارتباط دارد.
نگرش و جهت‌گیری‌های سیاسی یک جامعه نسبت به پدیده قدرت، حکومت و نظام سیاسی، همچنین کیفیت خواستها و تکالیف متقابل بین مردم و حکومت، در فرهنگ سیاسی بررسی‌ می‌‌شود که خود شاخه‌یی از جامعه‌شناسی سیاسی (Political Sociology) است.
فرهنگ سیاسی در طول حیات سیاسی - اجتماعی یک ملت و تحت‌تأثیر عوامل مختلف اعم از وضعیت اقلیمی‌ و موقعیت ژئوپولیتیک، شرایط تاریخی، نظام اعتقادی، ساختار سیاسی - اجتماعی و بالاخره آداب و رسوم و سنت‌ها و اندیشه‌های سیاسی شکل‌ می‌‌گیرد و سپس در یک فرآیند مستمر و درازمدت جامعه‌پذیری سیاسی (Political Socialization) نهادینه گشته و از نسلی به نسل دیگر انتقال‌ می‌‌یابد. مشارکت سیاسی به مفهوم دخالت افراد، گروهها، سازمانها و توده مردم در سرنوشت و حیات سیاسی خویش نقش عمده‌یی در کیفیت فرهنگ سیاسی دارد.
در جوامعی که فضا جهت‌ ایجاد ساختارهای دموکراتیک، نهادهای سیاسی مدرن و مشارکتی موجود باشد، فرهنگ سیاسی توسعه‌یافته پرورش‌ می‌‌یابد اما در جوامعی که درگیر فرهنگهای سنتی هستند، طبعاً نهادهای مردمی‌ و‌ ایجاد جامعه قانونمند، جایگاهی ندارد. در‌ اینگونه جوامع ممکن است به واسطه پاره‌یی تحولات و شرایط خاص سیاسی نهادهای مدرن نیز متولد شوند اما‌ این فرهنگ نخواهد توانست بستر مطلوبی جهت رشد و استمرار آنها فراهم آورد.
سطح بالای مشارکت سیاسی از جمله شاخص‌های مهم توسعه سیاسی (Political development) است که در مقابل بی‌تفاوتی سیاسی قرار دارد. ساخت قدرت مطلقه نمی‌‌تواند رقابت (Competition) و مشارکت سیاسی را تحمل نماید و از ‌این‌رو همیشه در تلاش است تا در جهت حذف و یا محدودیت مشارکت گام بردارد.
توده‌ می‌‌خواهد همواره در جامعه دارای نقش باشد و بتواند تأثیرگذار بر تصمیم‌گیری‌ها و سیاستها باشد. چنانچه بستر‌ این نقش فراهم نباشد منجر به احساس بی‌قدرتی‌ می‌‌شود که آن نیز به احساس بیگانگی و بدبینی سیاسی‌ می‌‌انجامد. عدم امکان تحرک اجتماعی (Social mobility) بدبینی نسبت به نظام سیاسی را به دنبال دارد که خود در نهایت به اعتراض و آشوب منتهی‌ می‌‌شود.
اما برعکس در فرهنگ سیاسی مشارکتی، افراد شناسایی متقابل نسبت به نظام سیاسی و عضویت خود در آن دارند و گرایش نسبت به ساختهای سیاسی، اداری و روندهای تصمیم‌گیری و اجرایی دارا بوده و اعم از ‌اینکه با نظام شناخته شوند یا آن را رد کنند، از نفوذ آن در زندگی خود آگاهند و سعی در نفوذ و تأثیر در خط‌مشی‌ها و تصمیمات دارند.
در‌ این فرهنگ شاخص‌هایی نظیر محدودیت و نظارت‌پذیری قدرت سیاسی، خویشاوندی نظام سیاسی، تقدم حقوق بر تکالیف، خردباوری (به مفهوم برتری خرد انسانی بر قوانین سنتی و کهنه) مورد برتری هستند. در کنار آن به ارزشهایی نظیر اعتماد، برابری، آزادی و وفاق ملی نیز پرداخته‌ می‌شود.
مشارکت سیاسی تنها به ‌این دلیل که ابزاری جهت تحت فشار قرار دادن نخبگان سیاسی است، ارزشمند نیست بلکه به‌ این دلیل که در افراد احساس رقابت به وجود‌ می‌‌آورد و شأن و اعتبار آنان را افزایش‌ می‌‌دهد نیز دارای ارزش است.
فرهنگ سیاسی در ‌ایران معاصر
فرهنگ سیاسی‌ ایران دارای خصوصیات مهم و در عین حال پیچیده است که مطالعه آن ما را در شناخت بهتر تاریخ سیاسی یاری‌ می‌‌دهد. بعد از انقلاب مشروطه، حاکمیت الهی تفویضی مورد قبول تصویب‌کنندگان قانون اساسی قرار گرفت. بر این اساس حاکمیت، منبعث از مردم شد. مجلس شورای ملی طبق اصل دوم قانون اساسی، نماینده مردم شد. مجلس شورای ملی طبق‌این اصل نماینده مردم بود.
ولی توسط اصل دوم، متمم و نیز اختیارات شاه و مجلس سنا محدود شده بود. در عین حال شاه، مقام تشریفاتی داشت و تفکیک قوا مورد پذیرش قرار گرفته بود. ولی در زمان رضاشاه، قوه مجریه بر سایر قوا مسلط گردید و در درون قوه مجریه نیز شاه، با وجود آنکه در قانون اساسی مسؤول نبود، به صورت حاکم مطلق درآمد.
در جمهوری اسلامی‌، علاوه بر رییس‌جمهور به عنوان رییس قوه مجریه و وجود سایر قوا، نظارت عالی رهبری برای تأمین و تضمین مشروعیت سایر دستگاهها و تصمیمات آنها مورد پذیرش قرار گرفته است. نظارت شرع، از صورت اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه به حالتی همه‌جانبه تبدیل شده است.
نقش نخبگان دینی افزایش چشمگیری یافته و در رابطه با رهبری به صورت واسطه بین مردم و رهبری‌ ایفای نقش‌ می‌‌کنند. بطور کلی باورهای دینی از صبغه و پشتوانه قانونی برخوردار شده است. در مشروطه مردم در تعیین شاه نقشی نداشتند ولی در جمهوری اسلامی‌ از طریق شرکت غیرمستقیم در انتخاب رهبری، زمینه مشارکت بیشتر مردم فراهم شده است.
در هر دو ساختار، احزاب و گروههای سیاسی از حالت نهادی و منبسط برخوردار نبوده، در فرهنگ مردم و فرآیند سیاسی کشور دارای کارکرد تثبیت‌یافته‌یی نیستند. از‌ این‌رو ناچار به ‌ایفای نقش ضعیفی بوده، نتوانسته‌اند وظیفه و نقش اصلی خود را به عنوان واسطه بین مردم و حکومت انجام دهند، هرچند بعضی از تشکلها فعالیت داشته و دارند.
در هر جامعه، ‌ایدئولوژی و نگرش سیاسی (Political attitude) گروه حاکم نقش تعیین‌کننده‌یی در توسعه سیاسی دارد. متقابلاً تغییر در ‌ایدئولوژی و نگرش گروه حاکم نیز بر روند توسعه سیاسی مؤثر است.‌ ایدئولوژی و نگرش سیاسی واسطی متغیر در تعیین شرایط توسعه سیاسی است.
در‌ ایران، فرهنگ و نگرش سیاسی گروههای حاکم به دلایل عمیق تاریخی و اجتماعی و روانشناختی نگرش پاتریمونیالیستی بوده که در آن ساخت قدرت به عنوان رابطه‌یی عمودی و آمرانه از بالا به پایین‌ میان حکام و مردم تصور‌ می‌‌شده است. فرهنگ سیاسی‌ ایران ترکیبی از آمریت و تابعیت در مقابل مشارکت است.
در فرهنگ سیاسی تابعیت، رفتارهای سیاسی افراد، ترکیبی است از فرصت‌طلبی، انفعال و کناره‌گیری، اعتراض پنهان و ترس. چنین فرهنگی، توانایی افراد در همکاری و اعتماد به یکدیگر را تضعیف‌ می‌‌کند. فرآیند فرهنگ‌پذیری و جامعه‌پذیری در چنین فرهنگی، در اتباع و نیز رهبران، نگرشها و گرایشهایی منفی نسبت به کار ویژه (Function) قدرت سیاسی ‌ایجاد‌ می‌‌کند.
آر.دی. گاستیل پژوهشی درباره ویژگی‌های عمده فرهنگ سیاسی و نظام ارزشی در بین اقشار مختلف طبقه متوسط ‌ایران انجام داده است. براساس‌ این پژوهش، فرهنگ سیاسی ‌ایران زمینه مساعدی برای مشارکت و رقابت سیاسی ‌ایجاد نمی‌‌کند. در ‌این پژوهش نشان داده شده است که‌ ایرانیان معتقدند که آدمیان طبعاً شرور و قدرت‌طلبند، همه چیز در حال دگرگونی و غیرقابل اعتماد است، آدم باید نسبت به اطرافیانش بدبین و بی‌اعتماد باشد، حکومت دشمن مردم است و...
ماروین زونیس، فرهنگ سیاسی نخبگان‌ ایران را در چهار ویژگی خلاصه کرده است: بدبینی سیاسی، بی‌اعتمادی شخصی، احساس عدم امنیت آشکار و سوءاستفاده از افراد.
در دوران پهلوی چهار نوع فرهنگ سیاسی متفاوت، مشهور بود: 1.فرهنگ سیاسی اسلامی‌ - شیعی 2.فرهنگ سیاسی شاهی 3.فرهنگ سیاسی لیبرال - ملی 4.فرهنگ سیاسی سوسیالیستی. چندپارگی فرهنگ سیاسی در ‌ایران موجب عدم انسجام فرهنگ سیاسی مشترک در دوره پهلوی گردید.
علاوه بر خصوصیات فوق، ویژگی‌های دیگری نیز برای فرهنگ سیاسی ‌ایران ذکر کرده‌اند از جمله:
الف: آمریت در فرهنگ ‌ایرانی حکام و پادشاهان با استفاده از زور و استبداد، توده را به اطاعت دستورات خود فرا‌ می‌خواندند.
ب: نظریه توطئه: فکر توطئه در فرهنگ سیاسی ‌ایران مبتنی بر علل تاریخی و روانی است. در مواجهه با نظریه توطئه دو نوع برخورد وجود دارد: برخورد علمی‌ و برخورد بیمارگونه. در برخورد علمی‌ براساس اسناد و مدارک تاریخی، توطئه قابل ابطال و یا اثبات است. اما در برخورد بیمارگونه اعتقاد راسخ، جزمی‌ و تعبدی، مانع اندیشیدن درباره توطئه است. شعارهایی مانند توطئه استکبار جهانی، توطئه امپریالیسم، توطئه صهیونیستی، توطئه شیطان بزرگ و... در ‌این ویژگی ارایه‌ می‌‌شوند.
ج: عدم تساهل و سعه صدر: تساهل بطور خلاصه عبارت است از بردباری و شکیبایی فرد در قبال چیزی که نسبت به آن گرایش منفی دارد. فرهنگ سیاسی ‌ایرانی همواره فرهنگی استبدادی بوده است. عدم تساهل در جامعه منجر به جزم‌اندیشی و جزم فکری‌ می‌‌شود.
د: خشونت (سیاسی): به کارگیری یا تهدید به استفاده از ابزار خشن جهت دستیابی به اهداف خویش در قالب یا خارج از چارچوب نظام سیاسی، خشونت سیاسی (Political aggressive) نامیده‌ می‌شود. خشونت سیاسی وسیله‌یی برای بیان نارضایتی اجتماعی در جامعه است. البته زمانی نیز خشونت، ابزاری جهت استفاده از شیوه سرکوب و اختناق و سانسور توسط حکومت است.
هـ: سیاست گریزی: جامعه‌ایرانی بنا به دلایلی تاریخی از سیاست و دخالت در آن گریزان هستند.
و: عمل‌زدگی (Activism)
ز: بی‌اعتمادی سیاسی: فرد براساس ذهنیات درونی خود به ‌این احساس‌ می‌‌رسد که فرد در حیات مدنی خویش، تعاون، مدارا و همکاری با دیگران را احساس‌ می‌‌کند.          ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات