نویسنده: علی رجبی
«برای شما و معاونان و مدیران محترم و همه فرزندان عزیز انقلابیام در وزارت اطلاعات دعا میکنم. موفق و مؤید باشید!».
جملات فوق گرچه فراز پایانی نامه حکیمانه رهبر انقلاب به حجتالاسلام مصلحی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بود اما آغازی بر دور جدیدی از فضای سیاسی کشور و چالش مهم پیشِروی جریان اصولگرایی و گفتمان انقلاب اسلامی بود. دور جدیدی که گرچه با حیرت اصولگرایان و بهخصوص جریان تندمزاج آن یعنی حامیان سرسخت رییسجمهوری همراه بود اما پردههای متعددی را از چهره پشتپرده این جریان فرو ریخت و باعث شد تا بخشی از جریانی را که حالا دیگر به فتنهای جدید تبدیل شده است، برای دلسوزان انقلاب آشکار کند.
شاید آن روز که یار زلال شهردار سابق تهران در سخنانی، پایان دوران اسلامگرایی را اعلام کرد، حتی تندترین منتقدین به سخنان وی نیز تصوری نسبت به ابعاد و آینده این جریان منحرف سیاسی نداشتند. چهکسی فکر میکرد کار بهجایی برسد که یک گروه کوچک چندنفره با حمایت شخص اول دستگاه اجرایی کشور در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اعتقادی عملکردی شاذ و قرائتی عجیب و انتقادبرانگیز داشته باشد.
اگر مجموع رفتارهای این جریان را در بخشهای اصلی و کلیدی آن ارزیابی کنیم به شش بخش مهم خواهیم رسید که تمام اتفاقات و حوادث شش ساله اخیر را میتوان ذیل یکی از این شش عنوان طبقهبندی کرد.
1- سیاست خارجی:
شاید سختترین و غیرقابل اثباتترین ادعای نویسنده در همین بخش بگنجد به این جهت که سیاست خارجی دولت در ابتدا یک دوره طلایی و آرمانی را پشت سر گذاشت. فارغ از تندرویهای محدود و موردی، بدون شک بهار دیپلماسی انقلاب اسلامی در همین سالها و با مواضع انقلابی شخص رییسجمهوری شکل گرفت. اما هرچقدر این دوران در نقطه اوج بود، ماههای اخیر و در دوران اوجگیری بیداری اسلامی در منطقه نقطه فرود سیاست خارجی محسوب میشد.
تلاش جریان انحرافی برای به خدمت آوردن نهاد تأثیرگذاری همچون وزارت امور خارجه با «تئوری پایان اسلامگرایی» آغاز شد. جاییکه درست این جریان در نقطه مقابل صدور انقلاب اسلامی قرار گرفت.
برای دستیابی به دستگاه دیپلماسی این گروه باید منوچهر متکی را از سر راه خود برمیداشت. در ابتدا سعی شد با تعریف مسئولیتهای جدیدی همچون نماینده ویژه رییسجمهوری در امور آسیا برای حمید بقایی و نماینده ویژه رییسجمهوری در امور خاورمیانه برای اسفندیار رحیممشایی، وزارت امور خارجه را کماثر کند که با واکنش صریح رهبری با دو توصیه اساسی «پرهیز از موازیکاری در سیاست خارجی» و «اعتماد به وزرا» مواجه شد. اگرچه رییسجمهوری لفظ نماینده ویژه را به مشاور ویژه تغییر داد اما در اقدامی بیسابقه منوچهر متکی را در هنگامیکه در سفر رسمی خارجی قرار داشت از کار برکنار کرد.
اما فعالیت جریان انحرافی در دستگاه دیپلماسی به اینجا ختم نمیشود. شنیدهها حاکی از آن است که جریان انحرافی برای جابهجایی سعید جلیلی بهعنوان دبیر شورای امنیت ملی و مسئول مذاکرهکننده هستهای تلاش زیادی کرده است تنها به این دلیل که دکتر جلیلی درخواستهای مکرر ملاقات «ریچاردبرنز» معاون وزیر امور خارجه آمریکا را رد کرده است.
2- وزارت اطلاعات:
علاوه بر مبحث سیاست خارجی، این گروه سعی در قبضه عرصه داخلی از طریق نفوذ در حساسترین وزارتخانه دولتی داشته است. جریان انحرافی این فضا را از وقتی مساعد دید که حجتالاسلام والمسلمین محسنی اژهای وزیر اطلاعات نهم در اعتراض به عدم تمکین احمدینژاد به حکم صریح رهبری درباره الغای معاونت اولی مشایی از کار خود استعفا داد.
پس از جابهجایی محسنی اژهای، بهخلاف قانون اساسی که صریحاً یکی از شروط وزیر اطلاعات را مجتهد بودن میداند، احمدینژاد خود سرپرستی وزارت اطلاعات را در دست گرفت.
در این روزها، جریان انحرافی به شدت فعال شده و اقدام به مهرهچینی در وزارت اطلاعات کرد.
پس از معرفی حجتالاسلام مصلحی به وزارت اطلاعات و عزم ایشان برای حذف نیروهای انحرافی از بدنه وزارتخانه، میان مصلحی و جریان انحرافی اصطکاک ایجاد میشود و این اصطکاک موجب برکناری مصلحی از وزارت اطلاعات شد.
مقام معظم رهبری،بازهم در مقابل زیادهخواهی این جریان قرار گرفت و با حکم حکومتی خطاب به رییسجمهوری استعفای وزیر اطلاعات را ملغی کرد. ایشان طی نامهای به حجتالاسلام حیدر مصلحی بهعنوان وزیر اطلاعات از وی تشکر کرده و خواستار جدیت وی در پیگیری وظایف محوله شد. در پی این نامه جریان انحرافی بازهم به شبههافکنی در این زمینه مشغول شد و سعی کرد با استفاده از ابزارهای رسانهای، هزینه بازگشت مصلحی به وزارت اطلاعات را بالا برد.
3- فساد اقتصادی:
هر جریان سیاسی برای ادامه حیات خود بهصورت طبیعی نیاز به منابع مالی دارد. اما وقتی هدف از «ادامه حیات» به «صعود بیبازگشت» در سپهر سیاسی کشور باشد نگاه و نیاز به این منابع مالی متفاوت خواهد بود. شاید به همین دلیل باشد که اخبار متواتر و البته متنوعی از اواسط دولت نهم به این سو به گوش میرسد که بعضی از سیاستهای اقتصادی، چند میلیاردی برای مفسدین اقتصادی آورده داشته است. این موضوع در ماههای اخیر به اخبار چندصد میلیاردی نیز رسیده است. آخرین خبر در این زمینه مستنداتی در خصوص تخلفات گسترده شرکتی تحت عنوان «سمگا» در زیرمجموعه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است.
خصوصیسازی زیرمجموعه شرکتهای بزرگ خودروسازی کشور و حضور یک متهم اقتصادی در رأس بخش اعظم وزارت نفت، وزارتخانهای که در ابتدا قرار بود با مافیای آن برخورد شود، از دیگر اشتباهات این دولت است. حالا دیگر چهرههای اصلی این جریان با چند سال قبل خود، چند صد میلیارد فرق کردهاند. هرکدام از آنها عضو هیأت مدیره یک بانک جدیدالتأسیس خصوصی و چند شرکت بزرگ نیمهخصوصی هستند. به اینها شورای ثروتمند ایرانیان خارج از کشور با هزینههای میلیاردی فاقد سند را نیز اضافه کنید و . . . .
4- مهدویتگرایی:
مهدویتگرایی و مهیا بودن برای شرایط ظهور امام آخرین ما شیعیان از ممدوحترین و پسندیدهترین ویژگیهای یک جامعه اسلامی است. اما تأکید نابهجا و بیش از حد درخصوص این موضوع مقدس از همان روزهای نخستین دوره جدید شهرداری تهران و حضور چهره شاخص این جریان در رأس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران مورد توجه و عتاب بزرگان اصولگرا بوده است. کافی است ابتدای این ماجرا یعنی انتشار نقشه حرکت امام زمان در تیراژ میلیونی را به انتهای این ماجرای غمانگیز و عبرتآموز یعنی توزیع گسترده سیدی ظهور نزدیک است قرار دهید تا علت انتخاب نام «دولت ظهور» برای این دولت از سوی رییسجمهوری را درک کنید.
5- علوم غریبه:
علوم غریبه واژهای است به اندازه خود این علم، غریب و ناشناخته. اما این برای تشنگان قدرت و شیفتگان پست و مقام دلیل نمیشود تا دندان طمع دستیابی و سوءاستفاده از آن را از دهان خود خارج کنند. انتشار نام افرادی چون علی یعقوبی و عباس غفاری بهعنوان دو چهره مدعی علوم غریبه و ارتباط با عالم ارواح و اجنه در روزهای اخیر بهعنوان دستگیرشدگان شاید نهتنها از ابهامات این ماجرا نکاسته که بر ابهامات آن افزوده است.
6- مکتب ایرانی
یکی دیگر از شاخصههای این جریان، دامن زدن افراطی به ناسیونالیسم است. این مبحث نیز با سخنرانی اسفندیار رحیممشایی شروع شد. وی که قبلاً از پایان دوران اسلامگرایی سخن گفته بود، امروز از تبلیغ مکتب ایران دم میزند، طرح بحث مکتب ایرانی نه تنها در ناسیونالیسم افراطی نمود داشته بلکه در عرصههای دیگر همچون فرهنگ نیز بروز داشته است که به نوعی لیبرالیسم در حوزه فرهنگ انجامیده است. این چنین است که در جاییکه ما معتقدیم قوانین اسلام تمامی شئونات زندگی ما را در بر میگیرد، دم زدن از منشور کوروش بهعنوان قوانین حقوق بشری و قراردادن آن در مقابل قرآن و اسلام، نمونه آشکار دیگری از انحراف است .