تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۳۹۰ - ۱۰:۳۴  ، 
کد خبر : ۲۲۱۸۹۸

پاورقی فارس از کتاب «آنتونی کردزمن» (بخش هفدهم)


9-10- اجرایی شدن تلاشهای آمریکا در مورد قرارداد تغییر پرچم نفتکشها:
اولین پرچم آمریکا در تاریخ 21 جولای 1987 بر فراز یک نفتکش کویتی نصب گردید و همراهی و حفاظت از آنها - با نام عملیات ارنست ویل- به اجرا درآمد. ایالات متحده جهت کسب آمادگی برای این طرح، 4 ماه فرصت داشت اما نیروهای عملیاتی آماده شده مجموعه ای از نقاط ضعف و قوت داشتند. آمریکا با آرایش تازه ای از دوستان و دشمنان بالقوه مواجه بود که بیش از هر چیز ،تنها باید به توانایی نیروهای خود ،اعتماد و تکیه می کرد.
دلیل قدرت اصلی نیروهای آمریکایی که در اولین عملیات حفاظت خود داشتند، این بود که این کشور نیروی نسبتاً وسیعی تنها برای حفاظت از 2 نفتکش دراختیار داشت. آمریکا 4 فروند ناوچه، 3 رزم ناو و یک ناوشکن در اطراف خلیج و تنگی هرمز مستقر کرده بود. این کشتیها در اوایل ژولای و پس از اینکه آخرین عناصر اسکورت نیز به آنها ملحق شدند، تمرینات نظامی متعددی را پشت سر گذاشتند و طرح اسکورت نفتکشها نیز به پرونده ای 80 صفحه ای تبدیل شده بود. آمریکا هم چنین یک فروند ناو هواپیما بر نیز در اقیانوس هند داشت. ناو جنگی میسوری، دو رزم ناو دیگر و یک ناو حامل بالگرد نیز در حال اعزام به منطقه بودند.
طرح حفاظت از نفتکشها اینگونه بود که 3 تا 4 فروند کشتی آمریکایی، 2 نفتکش را اسکورت می کردند و در همین حال، رزم ناوها نیز برای مقابله با حملات هوایی در حالت آماده باش بودند. جنگنده های آ6، اف 18آ و اف14 نیز که در دریای عرب مستقر بودند، آمادی پشتیبانی بودند. زمانی که این نفتکشها از تنگی هرمز عبور می کردند، دست کم 3 کشتی آنها را اسکورت می کردند و هواپیماهای "آواکس " نیز از نظر اطلاعاتی، آنها را پشتیبانی می کردند.
آمریکا بگونه ای برنامه ریزی کرده بود که در ماههای جولای و آگوست هر دو هفته یکبار این عملیات حفاظت انجام شود. این فاصلی زمانی به این دلیل بود که نظرات نیروهای درگیر در عملیات، ارزیابی و عکس العمل ایران نیز مشخص گردد. این فاصله همچنین تحمل فشار آماده باش دائم در برابر حملات انتحاری احتمالی و بروز جنگ نا منظم را آسان تر میکرد. ناوشکن فاکس و رزم ناو کید برای این عملیاتها انتخاب شده بودند. زیرا توپهای 76 میلی متری آنها، قدرت آتش قابل توجهی در برابر حملات ناگهانی نیروی دریایی ایران داشت. تمام کشتیهای جنگی آمریکا به رادارهای دور برد، شبکه های پردازش داده ها و پدافند سنگین فالانکس مجهز شده بودند.
اما نیروهای آمریکایی ضعفهای متعددی نیز داشتند. عدم وجود پایگاههای دریایی و هوایی در خلیج برای این نیروها، عدم توانایی در فراهم نمودن کشتیهای پشتیبانی دیگر در خارج از حلقی حفاظتی برای مقابله با حملات غافلگیر کننده و عدم وجود پدافند ضد مین از جمله این ضعفها بود. ضعف آخر، موردی بود که ایران از آن با مین گذاریهای گسترده بخوبی بهره می برد.
عدم وجود پدافند ضد مین بدلیل برنامه ریزی ناکافی و ناقصی بود که از طرف فرماندهان ستاد مشترک برای این طرح صورت گرفته بود و در آن ،علیرغم هشدارهای سازمانهای اطلاعاتی و نیروی دریای آمریکا، تدارکی اندیشیده نشده بود.
همچنین نیروی دریایی آمریکا آمادگی لازم برای انجام عملیات پاکسازی مین نداشت و در اکثر این عملیاتها، از ابتدا متّکی به متّحدان اروپایی خود بود و در این راه نیز هیچگونه پشتیبانی از نیروهای متّحد خود به عمل نمی آورد. آمریکا تنها 21 فروند کشتی مین یاب 30 ساله در اختیار داشت. به جز 3 فروند، بقیی این کشتیها در اختیار نیروهای ذخیری نیروی دریایی بود. 3 فروند دیگر نیز تنها وظیفی شناسایی و جستجو را بر عهدی داشتند و برای انجام عملیاتهای دیگر ، فاقدآمادگی بودند.
از این رو آمریکا با سطح وسیعی از تهدیدات روبرو بود که تنها آمادگی مقابله با بخشی از آنها را داشت. ایران به منابع مختلفی برای تأمین مین های خود دسترسی داشت. ایران هم به هر دو نوع مین های سطحی و زیر سطحی مجهز و همچنین مین های زمان دار مجهز بود که پس از نصب، در زمان معینی و یا پس از عبور چند کشتی، فعال می شد. در حالیکه تجهیزات ایران در زمینی مین کاملاً مشخص نبود، اما به نظر می رسید این کشور به مین های تماسی، مغناطیسی، صوتی، حرارتی و کنترل از راه دور مجهز بود. بعضی از این مین ها بسیار بزرگ و فلزی بودند که براحتی کشف می شدند، اما برخی دیگر بسیار کوچک و غیر مغناطیسی بودند و کشف آنها بسیار مشکل بود.
مشکل دیگر فاصلی حرکتی کاروان های حفاظتی بود ، واقعیتی که از زمان نزدیک شدن به تنگی هرمز تا رسیدن به بندر کویت آنها را بسیار آسیب پذیر می نمود. کاروان حفاظتی نفتکشها باید مسیری را طی می کرد که 50 مایل آن از تنگی هرمز می گذشت و با سرعت 16 گره دریایی، این مسیر 8 ساعت بطول می انجامید. 20 مایل آنطرف تر آبهای ایران و محل استقرار موشکهای کرم ابریشم این کشور بود. سپس این کاروان باید مسیری 90 مایلی را نیز تا نزدیک سواحل ابوظبی طی می کرد. این بدان معنا بود که از کنار جزایر ابوموسی و تنب های بزرگ و کوچک باید عبور می کرد. در تمام این مدت ایران براحتی می توانست آنها را مورد هدفگیری دقیق و حمله قرار دهد.
و در نهایت -علیرغم تلاشهای آمریکا برای پنهان نگه داشتن جزئیات و اسرار ضعف و قوّتهایش- این کشور با مشکلی مواجه بود که هجوم بی امان رسانه ها را بدنبال داشت. ضعف آنها، بویژه در مورد مین ها، کاملاً برای ایران شناخته شده بود. به علاوه ایران براحتی می توانست زمان و مسیر حرکت کاروانهای آمریکایی را پیش بینی کند. یعنی قایق های کوچک و تندروی سپاه با موفقیت می توانستند آنها را مورد حمله قرار دهند و حتی مجبور نبودند بیش از نصب چند مین تماسی در شب، کار دیگری انجام دهند و این اوج آسیب پذیری آنها در برابر ایران بود.
اولین کاروان حفاظتی طبق برنامه، 22 جولای 1987 به حرکت درآمد. آمریکا 4 کشتی جنگی به همراه یک رزم ناو مجهز به موشک هدایت شونده به منطقه ارسال نمود. نفتکش تغییر پرچم داده، حامل دو مخزن 414 هزار تنی نفت و 48 هزار تنی گاز بود. این نفتکش بدون هیچ مشکلی از تنگه هرمز عبور کرد. در واقع تنها اقدام ایران ارسال 4 فروند اف4 در اطراف کاروان آمریکایی به هنگام ورود به خلیج بود تا آغاز مانور جدیدی با نام "عملیات شهادت طلبانه " را اعلام کنند.
در 23 جولای، کاروان آمریکایی در نیمی راه بود که ایران اعلام کرد این کاروان محموله ای از کالاهای ممنوعه به همراه دارد.متأسفانه آمریکا بیش از حد بر تهدیدات موشکی ایران تمرکز کرده بود و از دیگر شیوه های حمله غافل شده بود. این مسئله در 24 جولای به خوبی روشن گردید. کشتی بریجتون در 18 مایلی پایگاه نیروی دریایی ایران در جزیری فارسی ، مورد اصابت مین قرار گرفت.
در این حادثه، ورودی شماری 1 مخزن کشتی بریجتون با مین برخورد کرد و با ایجاد حفره ای در بدنی کشتی، 4 قسمت از 31 قسمت آن را آب فرا گرفت. کاروان همراه مجبور به کاهش سرعت خود تا 5 گره دریایی شد و ناوهای همراه نیز مجبور به همراهی این کشتی آسیب دیده بودند؛ زیرا این تنها کشتی ای بود که می توانست در صورت برخورد با چند مین دیگر ،باز هم به حرکت خود ادامه دهد. تنها اقدام ناوهای همراه بکار انداختن ردیابهای صوتی و استقرار تک تیراندازان برای شلیک به دیگر مین های موجود بود.
ایران موفق شد از بزرگترین نقطه ضعف آمریکا به خوبی بهره گیرد بدون اینکه سرنخ و مدرکی دال بر ارتباط احتمالی ایران با این حمله از خود برجای بگذارد.
پی آمدهای این حملی ایران زمانی اوج گرفت که چند ساعت پیش از آن، دولت آمریکا اعلام کرده بود که کاروان این کشور ،پرخطرترین و پر تهدیدترین قسمت از راه را طی کرده است.
روز قبل از آن، دریادار هارولد برنسن فرمانده عملیاتی نیروی دریایی در خاورمیانه اظهار داشت: " از آنچه تا کنون سپری شده اینگونه بنظر می رسد که از طرف ایران هیچگونه تهدیدی صورت نمی گیرد و تقابلی با آنها نخواهیم داشت. "
وی سپس اذعان کرد: " ایران در طول 7 سال جنگ ، بشدّت ضعیف شده و نیروی هوایی و دریایی این کشور دیگر قدرتی ندارند. این برخلاف منافع و مصالح ایران است که نیروهای خود را برای تقابل مستقیم با ما - آمریکا - تجهیز کند. "
نکتی جالب توجه این است که پس از اصابت مین، دریاردار هارولد برنسن اعتراف کرد که هیچ کس مسیر کاروان را از نظر احتمال وجود مین چک نکرده است، اگرچه منابع اطلاعاتی به وی و دیگر فرماندهان در مورد احتمال وجود مین در مسیر حرکت شان هشدار داده بودند.
حادثی بریجتون در نهایت به پیروزی تبلیغاتی ایران انجامید. میر حسین موسوی نخست وزیر ایران بلافاصله این حمله را " ضربه ای جبران ناپذیر به حیثیت سیاسی و نظامی آمریکا " خواند. وی اظهار داشت که دستهای نامرئی در این حادثه دست داشتند.
رفسنجانی نیز به کویت و عربستان هشدار داد: "از این پس اگر به چاه ها و تأسیسات نفتی و مراکز حساس ایران حمله شود، ما نیز مراکز و تأسیسات کلیدی عراق را هدف حملات خود قرار خواهیم داد. " رفسنجانی همچنین رسماً سیاست جدید "عکس العمل متقابل " را اعلام کرد. (حجه الاسلام) خامنه ای نیز در 27 جولای با تکرار تهدیدات قبلی، کویت را تنها کشور منطقه خواند که آشکارا عراق را در جنگ حمایت می کند. وی کویت را بطور ویژه تهدید کرد و هشدارداد موشکهای سطح به سطح ایران می توانند هر هدفی را در کویت مورد اصابت قرار دهند.
روز بعد، مین های دیگری در محل حادثه ، دیده شد و 7 مین ساخت کری شمالی نیز در 27 جولای در همان محل کشف شد. برای جهانیان مشخص شده بود که آمریکا هیچ طرحی برای مقابله با شرایط کنونی ندارد. این موضوع پیروزی ایران و موقعیت کسانی را که در ایران علاقه مند به ادامی جنگ بودند، تحکیم بخشید. آیت الله خمینی در 28 ژولای اعلام کرد تا زمانی که صدام حسین بر سر قدرت هست، جنگ پایانی نخواهد داشت.
آمریکا برای پاسخ به این شرایط نیاز به زمان داشت. این کشور نمی توانست کشتی های مین یاب خود را در کمتر از 10 تا 15 روز در منطقه مستقر کند و بدون وجود حمایت مناسب از جانب ناوهای جنگی، نمی توانستند از بالگردهایشان استفاده نمایند. در نتیجه تنها اقدامی می توانستند انجام دهند ، استقرار 8 فروند ناوچه بوسیلی ترابری هوایی و آماده سازی کشتیهای آبی - خاکی برای انجام عملیات در خلیج بود.این کشتی ها در اقیانوس هند مستقر بودند و سریعتر می توانستند به منطقه اعزام شوند، اما باید برای انجام عملیات مین یابی، تجهیز می شدند.
آمریکا همچنین در فراهم کردن امکانات پایگاهی لازم برای بالگردها، نیروهای ویژه و دیگر تجهیزات و عناصر خود که در خلیج مستقر می کردند، با مشکلات جدّی روبرو بودند.
اگرچه کویت میزبانی یکی از گروههای پاکسازی مین را بر عهده گرفته بود و در ماه گذشته در 17 مورد به هواپیماهای ارتش آمریکا اجازه استفاده از حریم هوایی کویت را داده بود، اما در مورد پیشنهاد ایجاد پایگاه رسمی و دائمی در خاک خود، همچنان بی علاقه به نظر می رسید که دلایل آن، پیش از این مورد بحث قرار گرفت.
بحرین و عربستان سعودی نیز تمایل داشتند هرگونه حمایتی را ازآمریکا به عمل آورند، اما بر سر درخواست برخی مقامات آمریکایی مبنی بر ایجاد پایگاه رسمی، به توافق نرسیدند. هردو کشور احساس می کردند باید این حمایتها در سطحی پایین و بصورت غیر رسمی صورت گیرد. در حالی که سیاست مداران آمریکا، با وارد کردن فشار قصد داشتند تمام طرح ها یشان عملی گردد و وزیر دفاع آمریکا نیز بدنبال تحقق این خواسته ها بود.
این روند در نهایت به سازش انجامید و طی آن ،کویت توافق کرد که دو کشتی حمل و نقل غول پیکر آمریکاراکه می بایست در آبهای بین المللی خلیج لنگر می انداختند، به اجاری خود درآورد و بحرین و عربستان نیز امکاناتی نظیر سکّو و اسکله را برای آنها فراهم می کردند. هردوی این کشتیها بوسیلی موشکهای استینگر و پدافند ضد موشکی فالانکس محافظت می شدند. همچنین این کشتیها به قسمتهای متعددی تقسیم شده بودند تا در حملات هوایی و موشکی ، خسارات کمتر و پراکنده تر شود.
آمریکا یک فروند ازاین کشتی ها را در 20 مایلی جنوب جزیری فارسی مستقر کرد.این کشتی سپس نام هرکولس به خود گرفت و سریعاً برای نظارت دائم بر فعالیتهای ایران در این جزیره ، بکار گرفته شد.
عربستان سعودی نیز با گسترش فعالیت 4 فروند کشتی مین یاب خود، موافقت کرد تا بدین ترتیب به تسریع کشف مین های باقیمانده پس از حادثه بریجتون کمک نمایند. عربستان همچنین بطور مخفیانه، تأمین سوخت کشتیها و هواپیماها را بر عهده گرفت. بحرین نیز بطور غیر رسمی با تشکیل پایگاهی درخاکش موافقت کرد.
ایران بسرعت واکنش نشان داد. 31 جولای زائران ایرانی، شورش گسترده ای را در زمان مراسم حج در مکه به راه انداختند. سر دسته های این آشوب ساعت 3 بعدازظهر، بسیج کردن 70 هزارزائر ایرانی مستقر در مکه را آغاز کردند و گردهمایی بزرگی در ساعت 30/4 بوجودآمد. این گردهمایی همچون گذشته بود و هر سال برگزار می شد، اما در آن سال این گردهمایی در خارج از مسجد الحرام صورت می گرفت.
این بار، ایرانیها کم کم شروع به پیشروی بسوی مسجد کردند. در ساعت 30/6 آنها به خط حفاظتی نیروهای سعودی مستقر در ورودی مسجد رسیدند. ایرانی ها در این میان از باتوم، چاقو و سنگ استفاده می کردند. نیروهای سعودی و دیگر نیروهای گارد ملّی با گاز اشک آور به آنها پاسخ دادند. این واقعه تا ساعت 7 پایان یافت، اما این درگیریها در بین زائران 402 کشته و 649 زخمی برجای گذاشت و شدت آن زمانی مشخص می شود که 275 نفر از کشته شدگان ایرانی، 85 نفر افسران سعودی و 42 نفر از ملّیتهای دیگر بودند. در حالیکه مقامات سعودی ادعا کردند نیروهای این کشور از اسلحی گرم استفاده نکرده ا ند، اما مدارک موجود خلاف این مسئله را ثابت می کرد.
روز بعد ایران نیز مدعی شد پلیس عربستان بدون هشدار قبلی بروی زائران آتش گشوده و 650 ایرانی کشته یا ناپدید و 4500 نفر نیز مجروح شده اند .
این ادعاها درحالی مطرح شد که پوشش کامل تلویزیون سعودی نشان می داد که شورشها با پرتاب سنگ از طرف ایرانیها به سمت پلیس آغاز شد و مدارک موجود نشان می دهد که ایرانیها این شورش را برنامه ریزی کرده و برخی از آنها به سلاح گرم نیز مجهز بودند.
ماه ژولای با افزایش تقابل ایران و همسایگان خود در خلیج ، بریتانیا، فرانسه و آمریکا به پایان رسید. ا یران در تقابل با آمریکا پیروز شده بود اما به نظر نمی رسید که آمریکا از اقدام متقابل منصرف شده باشد و در نتیجه ایران بسیار آسیب پذیر و در معرض خطر باقی ماند. در حالیکه ایران می توانست با آزادی عمل بسیار زیاد در جنگی سطح پایین و کم دامنه با آمریکا درگیر شود، اما از سوی دیگر محموله های سلاح و صادرات نفت این کشور بشدت در برابر حملات آمریکا آسیب پذیر بود.
اگر در این میان ،کشوری از تنشهای موجود سود می برد، آن کشور روسیه بود. در ماههای ژوئن و ژولای، روسیه به حمایتهای آشکار خود از موقعیت عراق و اعراب ادامه داد. در سطحی وسیع به این کشور، سلاح ارسال می کرد و ایرانی ها را بخاطر ادامی جنگ سرزنش می نمود. در همین زمان از آمریکا بخاطر افزایش تنشها در خلیج انتقاد و طرح اسکورت و تغییر پرچم آمریکا را بشدت رد می کرد. روسیه همچنین اعلام کرد در صورت خروج آمریکا از منطقه، این کشور نیز نیروهای خود را از خلیج، خارج خواهد کرد.
در این دوره درگیریهای زمینی نسبتاً اندک و پراکنده ای ادامه داشت و رفسنجانی در یکی از کنفرانسهای خبری خود در ماه ژوئن اعلام کرد ایران حملات بیشتری علیه غیر نظامیان انجام نخواهد داد، چراکه ایران تمایلی به کشتار غیرنظامیان و انسانهای بیگناه ندارد و با تمرکز بیشتر، حملات غافل گیر کننده را علیه اهداف نظامی و زیر بنایی عراق دنبال خواهد کرد. ایران سپس حملات خود به بصره را تا حد حملات توپخانه ای کاهش داد.
ایران به افزایش حمایتهای خود از نیروهای کرد ادامه داد. درمقابل، عراق نیز اقدام به تخریب روستاهای کردنشین کرد. این اقدام عراق تا آنجا پیش رفت که بیش از 100 روستای کردنشین ویران شد و جمعیت آنها نیز از آنجا رانده شدند. عراق به وضوح از تلاش برای مذاکره با کردها، به سرکوب آنها تغییر رویه داد. شدت این درگیریها از آنجا مشخص می شود که عراق 35 هزار نیرو را بصورت تمام وقت صرف ایجاد آرامش و سرکوب شورشیان کرده بود. نیروهای جنبش پارتیزانی کردها نیز در این زمان به 8 تا 10 هزار نفر افزایش یافته بود.
درگیری های پراکنده درمناطق مختلف مرز دو کشور ادامه داشت، اما درگیری گسترده بین ارتش و نیروهای مسلح دو کشور نسبتاً کاهش یافته بود. در اواسط ماه ژولای عراق تلاش کرد تا مواضع ایران در جزیری مجنون را هدف قرار دهد. عراق همچنین از گازهای شیمیایی نیز استفاده کرد، اما این اقدامات هیچ نتیجه استراتژیکی برای عراق نداشت. اگرچه در هر حمله در حدود 2000 نفر تلفات به ایران وارد می کرد.
79-7- افزایش مین‌گذاری‌های ایران و ائتلاف نیروهای اروپایی با آمریکا:
در ماه آگوست 1987، جنگ ادامه داشت و باعث بروز تنشهای پی در پی بین ایران و غرب می شد. هر هفته عملاً با تلاش جدید از طرف ایران برای حملی غیر مستقیم به آمریکا همراه بود. ایران از هر راه ممکن تلاش میکرد تا با حمله به کشتیهای خلیج ، آمریکا را آشفته سازد و این کشور را مجبور به عقب نشینی از آن نماید. در همین زمان، ایران فشارهای سیاسی - نظامی بر کویت و عربستان را افزایش داد و تلاش کرد تا اقدامات صلح سازمان ملل را بی اثر کند. اقدامات نظامی ایران در خلیج، ارتباط کشورهای اروپایی بیشتری را با ایران قطع می کرد و باعث شده بود تا چین نیز از هرگونه حمایت بیش از حد از ایران، فاصله بگیرد. آمریکا هم در طرف مقابل، مصرّانه به افزایش توانایی های خود پرداخت و تمایلش را برای مقابله با ایران نشان می داد.
در اولین گام در افزایش تنشها، 14 آگوست ایران با هجمی سنگین تبلیغاتی، تمریین نظامی در خلیج را آغاز کرد که به دقت از نظر زمانی و مکانی برنامه ریزی شده بود تا با حرکت کاروان نیروهای حفاظتی آمریکا تداخل پیدا کند. این تمرین نظامی توان نیروهای دریایی سپاه پاسداران را نشان می داد. در این تمرین قایقهای کنترل از راه دوری که با مواد منفجره پر شده بودند و یک زیر دریایی نیز شرکت داشتند.
8 آگوست، 2 فروند اف14که از ناو هواپیمابر آمریکا به پرواز در آمده بودند، با یک فروند اف4ایرانی مواجه شدند که به نظر می رسید قصد حمله به هواپیماهای شناسایی آمریکا را داشتند. با وجود هشدارهای پی در پی هواپیماهای آمریکایی و نزدیک شدن به این جنگنده، هواپیمای ایرانی به مسیر خود به طرف هواپیمای آواکس آمریکا ادامه داد. جنگنده های اف14 اقدام به شلیک موشک کردند که خلبان ایران با مهارت و با انجام مانور آنها را دفع نمود و به سمت ایران بازگشت.
در روز 10 آگوست، عراق برای اولین بار طی 25 روز گذشته، تأسیسات نفتی ایران را بمباران کرد. عراق مدعی شد که با انجام 110 سورتی پرواز، پالایشگاه تبریز و تأسیسات نفتی مرکز و جنوب ایران در مارون و گچساران را هدف قرار داده است. در این روز یک نفتکش 117 هزارتنی آمریکایی تحت اجاری پاناما، در 80 مایلی تنگی هرمز و درخلیج عمان، با یک مین برخورد کرد. این ششمین نفتکشی بود که در سه ماه گذشته با مین برخورد میکرد، اما اولین موردی بود که در خارج از خلیج اتفاق می افتاد.
روز بعد از آن، پنج مین دیگر در نزدیکی فُجیره کشف شد. تمام این مین ها ساخت روسیه بود که ایران از کری شمالی خریداری کرده بود و از همان نوعی بود که کشتی بریجتون با آن برخورد کرده بود. مین گذاری های ایران تأثیرات عمده ای بر تحولات منطقه داشت و این کشور قصد داشت در ورودی تنگی هرمز نیز مین گذاری کرده و پایگاهی لجستیکی برای خود ایجاد نماید. اگرچه آقای رفسنجانی در پاسخ به اتهامات وارده اعلام کرد آمریکا و متحدانش در منطقه مین گذاری کرده اند و نیروی دریایی ایران برای پاکسازی به محلهای مورد نظر اعزام شده است، اما نقش ایران در این حوادث غیر قابل انکار است.
ایران در محاسبات خود احتمال واکنش خصمانه آمریکا و کشورهای اروپایی را دست کم گرفته بود. بریتانیا اعلام کرد که 4 فروند کشتی مین یاب و 2 رزم ناو به خلیج اعزام می کند تا به ناوگان این کشور بپیوندند. علاوه بر این، مسئولان بریتانیا اعلام کردند که با آمریکا همکاری خواهند کرد. فرانسه نیز اعلام کرد برای حفاظت از معابر خلیج، 3 فروند کشتی مین یاب به همراه 2 ناوشکن خود را راهی خلیج می کند.
این اقدامات به این معنا نبود که ظرفیت مین یابی بی درنگ افزایش خواهد یافت. کشتی های بریتانیا 5 روز و ناوگان فرانسه 13 روز بطول می انجامید تا وارد خلیج شوند. با این حال اقدامات ایران باعث شده بود که ائتلاف و اتّحادی میان آمریکا و کشورهای اروپایی شکل گیرد. همچنین ایران برای ارعاب و تهدید بریتانیا و فرانسه تلاشی نکرد تا با اشاره به حادثی سال 1983 و انفجار کامیون حامل بمب در لبنان - که منجربه خروج آنها از لبنان شد - و احتمال انجام عملیات مشابه، به حضور آنها هشدار دهند.
یک جانبه گرایی ایران باعث شد تا بلژیک، ایتالیا و هلند نیز به این نتیجه برسند که دیگر بیش از این نمی توان منتظر اقدامات بین المللی ماند. هر کدام از این کشورها گروههای نظامی و نیروهای کمکی خود را برای اعزام به منطقه آماده کردند.
حملات پراکندی آمریکا به نیروی دریایی سپاه و خسارات جزئی وارد شده، تأثیری بر توان نظامی ایران نداشت و نتیجی این حملات که " شهادت " بود، بیش از آنکه نیروهای ایرانی را به هراس بیاندازد، آنها را تشویق و دلگرم تر می ساخت.
رویارویی های پراکنده ایران و نیروهای آمریکایی موجب شد تا آمریکا یگانهای نظامی خود را در منطقه حفظ نماید که هزینه روزانه ای در حدود 1 تا 2 میلیون دلار برای این کشور در برداشت.
علاوه براین دولت ریگان را با این واقعیت روبرو کرد که حتی تلفات ناچیز نیروهای آمریکایی نیز، اعتراضات بسیاری را نسبت به حضور آمریکا در خلیج برمی انگیزد و سنای آمریکا را به این سمت سوق می داد تا با حمایت مجلس نمایندگان، آزادی عمل رئیس جمهور را محدود نمایند.
گام بعدی در افزایش و اوج گیری جنگ نفتکش ها در خلیج عمان صورت گرفت. در حالیکه نیروی دریایی ارتش ایران با 6 فروند کشتی و بالگرد در حال جمع آوری مین ها در فُجیره بودند ،2 قایق تندروی ایرانی یک تانکر نفتکش لیبریایی حامل مواد شیمیایی را مورد حمله قرار دادند. این حمله اولین مورد حملی مستقیم قایق های سپاه در خارج ازخلیج بود.
بالا گرفتن تنش ها و درگیری ها زمانی رخ داد که شورای امنیت سازمان ملل تقاضای افزایش فشارها بر ایران برای پذیرش قطعنامه را مطرح کرده بود وخاویر پرز دکوئیار- دبیر کل سازمان ملل - تلاش میکرد تا دیدارهای دیگری را با مقامات ایران و عراق ترتیب دهد.
این شرایط صدام حسین را قانع ساخت که هیچ پیشرفتی برای آتش بس محتمل نخواهد بود. به همین دلیل پس از 10 آگوست عراق به حملات خود به شهرهای ایران ادامه داد و به تبریز و گچساران حمله کرد. در دیگر حملات انجام شده، میدانهای نفتی، کارخانه های سیمان و پتروشیمی، کارخانه شکر، نیروگاه های برق و یک کارخانه آلومینیوم هدف قرار گرفت.
کشتی آسیب دیده بریجتون، 23 آگوست خلیج را ترک کرد. در همین روز عراق تهدید کرد که حملات خود را از اهداف زمینی، به کشتیهای خلیج گسترش خواهد داد. واضح بود که این استراتژی جدید بر دو عامل شکل گرفته است: بهره گیری از اقدامات و تلاشهای سازمان ملل و دیگر کشورها برای دستیابی به آتش بس همه جانبه و استفاده از بازار نفت و حمله به تأسیسات نفتی ایران و وادار نمودن این کشور به پذیرش صلح. هنگامی که این تهدیدات پاسخی در پی نداشت، عراق وارد عمل شد.
30 آگوست، پس از توقفی 45 روزه این کشور حملات خود به خلیج را از سر گرفت. نیروهای عراقی به جزیری خارک و پایانه های نفتی سیری و لاوان حمله کردند و دست کم یک مخزن سوخت را به آتش کشیدند. در همین روزچهارمین کاروان حفاظتی آمریکا از نفتکش های کویتی وارد خلیج شد.
از نظر محاسبات و پیش بینی ها، ایران می بایست در برابر حملات به نیروگاهها و پالایشگاهها و تأسیسات نفتی بسیار آسیب پذیر می بود. در اواسط سال 1987، صادرات نفت 90 درصد درآمدهای ارزی ایران را تشکیل می داد و 80 درصد نفت صادراتی در جزیری خارک بارگیری می شد. روی کاغذ، حمله به جزیری خارک بسیار کارساز به نظر می رسید. در همین حال، جزیری خارک همچنان ظرفیت صادرات مازاد بر نیاز و بدون استفاده داشت و اصولاً این تأسیسات برای ظرفیتی درحدود 6 میلیون بشکه در روز طراحی شده بود. ایران توانایی صادرات 250 هزار بشکه نفت در روز را ازسیری و لاوان نیز داشت. اما از آنجا که سهمیه ایران در اوپک 4/2 میلیون بشکه در روز بود، ایران می‌توانست نیازصادراتی خود را به تنهایی از جزیری خارک تأمین کند.
بسیاری از تأسیسات و تجهیزات خارک در زیر زمین قرار داشت. اسکلی روی ساحل خارک چه در غرب و چه در شرق، سازه های بتونی مستحکمی بودند که باز سازی آنها نیز نسبتاً آسان بود. این بدین معنا بود که عراق می بایست حجم وسیعی از حملات هوایی را برای مدتی طولانی انجام می داد تا نتیجه ای در بر داشته باشد. با وجود اینکه عراق صدها هواپیمای جنگنده در اختیار داشت، اما در درگیری های ابتدای سال، 40 تا 50 فروند از آنها را از دست داده بود و تعداد خلبانان این کشور نیز بسیار محدود بود. با اینکه خارک پدافند موشکی سنگینی نداشت، اما به اندازه کافی استحکامات فیزیکی و ضد هوایی داشت که در صورت حملات پر دامنی عراقی ها، خسارات جبران ناپذیری را به آنها وارد می کرد.
در اواسط 1987 ایران مقاومت نسبتا خوبی در برابر خسارتهای جزئی به پالایشگاه ها و ظرفیت تولیدش پیدا کرده بود. مصرف داخلی ایران تنها 250 هزار بشکه در روز بود و ناوگانی از تانکرهای ذخیری نفت در نزدیکی لارک داشت که ذخیری عظیمی به شمار میرفت.در 6 تانکر بیش از 19 میلیون بشکه نفت خام و در 11 تانکر دیگر ، فرآورده های نفتی ذخیره شده بود. این مقدار حتی در صورت توقف صادرات از خارک، ذخیره ای 7 روزه را برای ایران فراهم می کرد.
عراق بر استفاده از موشکهای اگزوست اصرار داشت و بیشتر آنها حتی به نزدیکی اهداف هم برخورد نمی کرد. این موشکها اساساً آنقدر قدرت نداشت تا به تانکرها و نفتکش ها آسیبی وارد سازد. بیشتر نفتکشهای خلیج در حدود 1000 پا طول داشتند و در مقایسه با بیشتر ناوها، کمتر آسیب پذیر بودند. بدنی فولادی آنها قطری در حدود 22 تا 26 میلی متر داشت که در برابر گلوله های بیشتر مسلسل ها مقاوم بودند. راکت ها و موشک ها براحتی به آنها نفوذ میکرد، اما موج انفجار آنها بوسیلی نفت خام گرفته می شد و حتی پس از انفجار کلاهک جنگی آنها نیز نفت خام به سختی آتش می گرفت.
حتی مخزنهای حاوی گاز مایع هم از بدنه ای دوجداره ساخته شده بودند و بدنی داخلی از قسمت بیرونی 20 پا فاصله داشت. این جداسازی، آنها را در برابر موشکهای کوچک مقاوم می ساخت. تنها نفتکشهای حامل بنزین - که تعداد آنها بسیار کم بود -در برابر حملات هوایی به شدت آسیب پذیر بودند.عراق هرگز در منهدم کردن یا از کارانداختن حتی یکی از نفتکش های ایران موفق نبود.
با توجه به الگوی کلّی جنگ در خلیج ، پس از اینکه فشارهای ایران به بصره فروکش کرد و در مذاکرات صلح سازمان ملل نیز پیشنهادهای مختلفی داده شد، تنش ها در منطقه کاهش یافت. پس از توافق شورای امنیت بر قطعنامی آتش بس در تاریخ 12 ژولای 1987، صدام حسین نیز آتش بس یکجانبه ای را در خلیج اعلام کرد. بیشتر نفتکشها و کشتیهای عبوری از خلیج در ماه آگوست اسکورتی به همراه نداشتند و از هر 10نفتکش، 6 فروند آنها به تنهایی از منطقه عبور می کردند. به علاوه تعداد بسیاری از قایقها و کشتیهای کوچک باری نیز بدون حفاظت در حرکت بودند.
کویت هر ماه پذیرای حدود 70 تا 80 نفتکش بود که بیشتر آنها بدون هیچ حادثه ای سفر خود را به پایان می بردند. درحالی که تعداد کشتیهای مورد اصابت قرار گرفته در جنگ به 325 فروند می رسید، اما به 320 کشتی تنها خساراتی وارد شده بود. در این زمان حجم بازرگانی از شاخص سال 1984 بسیار پایین تر بود، اما این افت حجم تجارت، بیش از اینکه بدلیل جنگ باشد، به خاطر افت قیمت نفت بود.
در اواخر ماه آگوست و اوایل سپتامبر، جنگ نفتکشها شدت گرفت. آتش بس یک جانبی صدام حسین در 29 آگوست پایان پذیرفت. از آنجا که واضح بود ایران آتش بس سازمان ملل را نخواهد پذیرفت، عراق حملات خود به خلیج را تشدید کرد. علاوه بر این، حملات به شهرها و مراکز اقتصادی ایران نیز ادامه داشت. پس از 30 آگوست 1987، عراق به مدت 4 روز متوالی به خلیج حمله کرد. در این مدت آنها تأسیسات نفتی ، تانکرها ، مخازن سوخت و کارخانه های بسیاری را موشک باران کردند. ایران نیز 1 سپتامبر به این حملات پاسخ داد. در این روز نیروی دریایی سپاه پاسداران، یک کشتی باری کویت را هدف راکت های خود قرار داد. البته ایران بسیار محتاط بود تا نفتکشهایی را که تغییر پرچم داده اند هدف قرار ندهد و حداقل 350 مایل با کاروان حفاظتی آمریکا فاصله داشته باشد.
ایران و عراق دور جدیدی از تهدیدات یکدیگر را آغاز کردند. ایران اعلام کرد که از این پس اقدامات تلافی جویانی خود را شدیدتر خواهد کرد و براساس استراتژی " ضربه در برابر ضربه " عمل خواهد کرد. ایران همچنین عراق را متهم ساخت که پس از آتش بس غیر رسمی فوریه 1986 در حمله به شهرها، بار دیگر جنگنده های این کشور حملات گسترده ای را به شهرهای ایران انجام داده اند. روز بعد ایران به یک نفتکش کشورهای عربی حمله کرد. این حادثه باعث شد موجی از حملات ایران و عراق ظرف 24 ساعت، 7 کشتی را هدف قرار دهد. عراق مدعی شد که طی 5 روز، 11 کشتی، 10 نیروگاه و یک مرکز ارتباطی را بمباران کرده است. با در نظر گرفتن حملات ایران، 20 کشتی در مدت 6 روز بین 27 آگوست تا 3 سپتامبر 1987 هدف حملات دو کشور قرار گرفتند.
الگوی این حملات بسیار جالب توجه می باشد و اهمیت تلاشهای سازمان ملل برای آتش بس را بیشتر آشکار می سازد. البته جنگ هوایی در ماه آوریل تا اواسط آگوست تقریباً متوقف شده بود.
حملات صورت گرفته از ماه آوریل تا آگوست بدین ترتیب می‌باشد:
" آوریل 1987 : عراق 5 مورد حمله به کشتیها و 7 حمله به شهرهای ایران
" می 1987: عراق 6 حمله و ایران 8 مورد به کشتیها ، عراق 5 مورد و ایران 2 مورد حمله به شهرها و اهداف اقتصادی
" ژولای 1987: عراق 5 حمله و ایران 4 حمله به کشتیها ، عراق 6 مورد حمله به شهرهای ایران.
" آگوست 1987 : ایران 3 حمله به کشتیها ، عراق 2 حملی هوایی به شهرهای ایران
پس از شکست مذاکرات آتش بس در 16 تا 31 آگوست، تا پایان سال و همچنین سال 1988، دور جدیدی از حملات و درگیری ها شکل گرفت. عراق بلافاصله پس از اینکه احساس کرد هیچ راهی برای آتش بس وجود ندارد، تلاش کرد تا با فشارهای نظامی و تهدیدات مختلف، شرایط را بدون آتش بس کنترل کند و موقعیتی پایدار ایجاد نماید. ایران نیز با اقدامات تلافی جویانه وارد عمل می شد و تلاش می کرد تا شرایط را به سود خود تغییر دهد:
" 16 تا 31 آگوست 1987 : 13 حملی هوایی به شهرها و اهداف صنعتی ایران صورت گرفت. ایران نیز با 7 حمله پاسخ داد.
" 1 تا 15 سپتامبر : ایران 10 بار و عراق 22 بار به کشتیهای عبوری در خلیج حمله کرد. همچنین عراق 19 بار و ایران 3 بار به مناطق شهری حمله کرد.
" 1 تا 15 اکتبر : ایران 8 حمله و عراق 15 حمله به کشتی ها انجام داد. ایران 6 بار و عراق 12 بار به مناطق شهری حمله کرد.
" 16 تا 31 اکتبر : در مجموع ایران 12 بار و عراق 32 بار اهداف شهری و کشتی ها را مورد حمله قرار داد. ایران در این حملات 4 بار از موشکهای اسکاد استفاده کرد.
" 1 تا 15 نوامبر : عراق در مجموع 32 بار اهدافی را در خاک ایران و خلیج مورد اصابت قرار داد. ایران نیز با 12 حمله و یک مورد استفاده از موشکهای اسکاد به این حملات پاسخ داد.
" 16 تا 30 نوامبر : ایران 9 بار به مواضع عراق حمله کرد و 20 بار نیز شهرهای این کشور را هدف موشکهای اسکاد قرار داد. عراق نیز در 22 نوبت به شهرهای ایران حمله کرد.
" 1 تا 15 دسامبر : عراقی ها در 15 نوبت و ایرانی ها 7 بار حملاتی را انجام دادند.
" 16 تا 31 دسامبر : عراق 9 مورد و ایران 10 مورد حمله انجام داد که این کاهش بدلیل اجلاس سران کشورهای خلیج در 29 دسامبر بود.
در اوایل سپتامبر 1987 وقایع دیگری به تنشهای موجود در خلیج دامن زد. سوم سپتامبر، قایقهای تندروی ایران با حمله یک کشتی باری، 2 سرنشین ایتالیی آن را زخمی کردند. این حمله منجر به تشکیل جلسی کابینی ایتالیا در 4 سپتامبر شد و این کشورخط مشی خود را از همراهی با نیروهای سازمان ملل به اعزام یک فروند ناو جنگی برای پیوستن به آمریکا، بریتانیا و فرانسه تغییر داد.
در همان روز ایران یک فروند موشک کرم ابریشم از پایگاهی در جنوب فاو به سمت کویت شلیک کرد. این موشک در منطقه ای خالی از سکنه در نوار ساحلی این کشور فرود آمد که 20 مایل از یکی از پایانه های نفتی اصلی کویت فاصله داشت و در آن زمان 2 نفتکش نیز در حال سوختگیری بودند. همین امر این شبهه را ایجاد کرد که آیا سیستم هدایت موشک دچار اشکال بوده که موشک به هدف اصابت نکرده و یا ایران با شلیک این موشکها فقط قصد تهدید کویت را داشته است. ایران مسئولیت شلیک موشک را برعهده نگرفت اما 4 و 5 سپتامبر دو فروند دیگر از این موشک ها به سمت کویت شلیک شد. موشک دوم به شهر الکویت پایتخت این کشور اصابت کرد و نشان داد که ایران می توانند تمام نقاط کویت را هدف قرار دهند. موشک سوم نیز در یکی جزایر شمال کویت فرود آمد.
کویت پس از این حوادث به سازمان ملل و اعضای دائم شورای امنیت اعتراض و از ایران شکایت کرد. روز بعد کویت 5 نفر از 7 دیپلمات ایرانی را اخراج کرد. این اقدام کویت باعث شد تا ایران، آمریکا را به تحت فشار قرار دادن کویت برای اخراج دیپلماتها متهم کند و به کویت هشدار داد که این کشور باید منتظر پی آمدهای این اقدام خود باشد.
کشورهای حاشیه خلیج نیز با فراخواندن وزرای امور خارجی خود برای تشکیل جلسه اضطراری در 12 سپتامبر 1987 ، به این اتفاقات واکنش نشان دادند. اگرچه به روشنی مشخص بود که این کشورها عملاً قادر به انجام کاری نیستند.
آمریکا، عراق را بدلیل حملاتش سرزنش کرد ا ما بیشتر هجمی خود را متوجه ایران ساخت که در پذیرش طرح آتش بس سازمان ملل تعلل می کرد. مأموریت دبیر کل سازمان ملل در 11 سپتامبر به تهران رسید و مذاکری وی با مقامات ایرانی روز بعد از آن آغاز شد. هر دو طرف مدعی شدند که طرف مقابل، آتش بس را نقض کرده است. ایران مدعی شد که عراق13 غیر نظامی این کشور را کشته است. عراق نیز ادعا کرد طی 48 ساعت گذشته ایران 8 شهر عراق را بمباران کرده است و یک نفتکش قبرسی را هدف راکتهای خود قرار داده است.
هنگامی که دبیر کل سازمان ملل وارد تهران شد، متوجه شرایطی غیر قابل اطمینان و متزلزل شد. پس از سفر وی به بغداد نیز هر دو طرف یکدیگر را به از سر گیری جنگ متهم کردند. عراق مدعی شد که ایران بصره را بمباران کرده و حملاتی در قسمت مرکزی آن انجام داده که نیروهای عراقی آن را دفع نموده اند. ایران نیز ادعاهای مشابهی را مطرح ساخت.
پس از آن صدام حسین با دبیر کل سازمان ملل ملاقاتی انجام داد و ایران را به آغاز جنگ متهم کرد. طارق عزیز ،وزیر امور خارجه عراق، ایران را به وقت کشی متهم ساخت و از سازمان ملل تقاضای تحریم تسلیحاتی و مجازات ایران را واستار شد. دبیر کل سازمان ملل در بازگشت به نیویورک، 16 سپتامبر به شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرد که ایران پیشنهاد توقف عملیات نظامی را داده است ،ولی این کشور فقط در صورتی به آتش بس رسمی احترام می گذارد که کمیته ای بین المللی، متجاوز بودن عراق را اعلام نماید.
عراق حملات خود به تأسیسات نفتی ایران و کشتی ها را پس از بازگشت دبیر کل از سر گرفت. ایران نیز گلوله باران بصره را آغاز کرد و درگیری نیروهای دریایی در خلیج نیز مجدداً آغاز شد. 19 سپتامبر ایران و عراق به تأسیسات نفتی یکدیگر حمله کردند و جنگ همچنان با شدت ادامه داشت.
در این میان نقش اروپا در خلیج ،در حال افزایش بود. 11 آگوست 1987، بریتانیا به بلژیک، ایتالیا و هلند برای ایفای نقش فعال تر در منطقه فشار وارد کرد و فرانسه و بریتانیا تصمیم به اعزام چند ناو جنگی دیگر به منطقه گرفتند. 20 آگوست اجلاس اضطراری اتحادیی اروپای غربی در مورد همکاریهای مشترک خلیج تشکیل شد. این اجلاس با موفقیت چندانی همراه نبود و تنها اعلام شد که هر کشور آزادانه عمل کند. ایتالیا بر این مسئله پافشاری کرد که آنها تحت برنامه پیشنهادی سازمان ملل عمل کنند. اما بریتانیا و فرانسه به این نتیجه رسیده بودند که نیازی با تابعیت از کمیته و سازمان خاصی ندارند.
هلند که ریاست اتحادیی اروپای غربی را بر عهده داشت، برای تشکیل گروه عملیات مشترک اتحادیی اروپای غربی در خلیج تلاش کرد ولی در نهایت تصمیم گرفت تا خود بطور مستقل اقدام کند. هلند به بریتانیا پیوست و این کشور نیز با حمایت هوایی و لجستیکی از هلند موافقت کرد. 7 سپتامبر 1987 هلند اعلام کرد دو فروند کشتی مین یاب به خلیج اعزام خواهد کرد. بلژیک نیز که سابقی همکاری طولانی با هلند داشت، با این کشور همراه شد و اعلام کرد 2 فروند کشتی به منطقه خواهد فرستاد. و بدین ترتیب ائتلاف بلژیک و هلند با فرماندهی افسرانی از دو کشور شکل گرفت.
همانطور که پیش از این اشاره شد، ایتالیا پس از حملی ایران به نفتکش این کشور، تصمیم گرفت تا وارد خلیج شود. این حمله بهانه ای به دست ایتالیا داد تا 8 فروند از کشتیهای خود را 15 سپتامبر 1987 راهی خلیج کند.
در اواخر اکتبر، نیروهای فرانسه 9 مین را در نزدیکی منطقی فُجیره کشف کردند. دو مین در سطح آب و 7 مین دیگر در عمق 3 متری و بوسیلی امواج صوتی کشف شدند. ناو فرانسوی داپلکس نیز 2 مین دیگر در نزدیکی آبهای قطر کشف کرد.تعداد مین های کشف شده از زمان طرح تغییر پرچم نفتکش ها، به 80 مین رسید.
نیروهای مین یاب بریتانیا نیز 15 سپتامبر به خلیج عمان رسیدند. این ناوگان شامل یک کشتی مادر1400 تنی حامل ادوات کشف مین و 3 کشتی دیگر بود.
آمریکا در این زمان برای جنگی تمام عیار استقرار یافته بود. یک ناو رزمی هواپیمابرجدید به همراه نیروهای رنجر ارتش آمریکا جایگزین نیروهای قبلی شدند. ناو مستقر در اقیانوس هند نیز 87 فروند جنگنده با خود حمل می کرد. تمام کشتیهای آمریکایی حاضر در خلیج نیز به جدیدترین سیستمهای موشکی و پدافندی مجهز بودند.
کاروان حفاظتی آمریکا نیز بوسیلی ناوشکن های اسکادران 14 ارتش، اسکورت می شدند که مجهز به موشکهای هدایت شونده بودند. اسکادران 14 نیروی دریایی آمریکا مجهز به 4 رزم ناو، موشکهای هدایت شوندی فاکس، کروملین، هاوز و 3 فروند بالگرد بودند.
در مجموع 11 کشتی آمریکایی به همراه 4500 نیرو در آبهای خلیج حضور داشتند. این حضور گسترده، پیش بینی های پنتاگون در مورد هزینه های طرح را تنها برای نیروی دریایی، به 200 میلیون دلار در سال افزایش داد.
مجموع کشتی های نظامی خارجی خلیج نیز به 35 کشتی آمریکایی و 35 کشتی اروپایی افزایش یافته بود.
عراق در روزهای باقیمانده از سپتامبر، به حملات نامنظم خود به اهدافی در خلیج ادامه داد. اما این ایران بود که پیشقدم شد. 20 سپتامبر یک قایق تندروی ایرانی، به یک فروند نفتکش عربستان در تنگه هرمز حمله کرد. 21 سپتامبر به یک نفتکش با پرچم بریتانیا حمله کرد و آن را به آتش کشید که طی آن یکی از سرنشینان کشتی کشته شد. این حادثه باعث شد تا دولت بریتانیا تمام پرسنل مرکز پشتیبانی لجستیکی ایران در لندن را که در تهیه سلاح برای ایران نقش داشتند، از انگلستان اخراج نماید.
9-8-حادثی ایران اجر:
پس از این تحولات، رخداد مهم و تکان دهنده ای به وقوع پیوست. پس از حادثی اصابت کشتی بریجتون به مین، آمریکا بطور رسمی و غیر رسمی بارها اعلام کرد که دخالت ایران در این حوادث، منجر خواهد شد تا نیروهای آمریکایی ،کشتیهای ایرانی را که در حال مین گذاری و یا تلاش برای این کار در آب های بین المللی باشند، بدون هرگونه هشدار قبلی هدف قرار دهد. براساس دستور دریا سالار ویلیام کرو، آمریکا یک گروه از نیروهای ویژی ارتش از شاخه های عملیاتی "دلتا فورس " را -که از زبده ترین و آماده ترین نیروها بودند -در خلیج مستقر کند.
در اوایل سپتامبر ویلیام کرو در دیدار با دریادار برنسن برای شناسایی، تعقیب و حمله به کشتی های ایرانی در حال مین گذاری ،برنامی مدوّنی طراحی کردند.
آمریکا از تمام امکانات و تجهیزات ماهواره ای و جاسوسی خود برای ره گیری تمام تحرکات و فعالیتهای مین گذاری ایران، از بارگیری کشتی ها تا کارگذاری مین ها، استفاده می کرد. پس از آن آمریکا یکی از کشتیهای نیروی دریایی ارتش ایران با نام " ایران أجر " را از زمان ترک بندرگاه ره گیری نمود تا زمانیکه این کشتی به نقطه ای در 50 مایلی شمال بحرین رسید و در آن موقعیت 6 مین کار گذاشت. کشتی ایرانی تصور میکرد بدلیل شبانه بودن این عملیات، از امنیت کافی برخوردار است. در حالیکه بالگردهای سبک آمریکا همگی به تجهیزات دید و کنترل در شب مجهز بودند و تمامی این تحرکات را زیر نظر داشتند.
دو فروند از این بالگردها در ارتفاع 200 و فاصله 1000 متری با کشتی ایران أجر به پرواز درآمدند. آنها با کنترل کشتی تأیید کردند که همچنان در حال مین گذاری می باشد و برای حمله اجازه خواستند. دریادار برنسن اجازه حمله را صادر نمود و بالگردها، کشتی ایرانی را با راکت و مسلسل هدف قرار دادند و بلافاصله آنرا از کار انداختند و 5 نفر از سرنشینان آن نیز کشته شدند. پس از آن نیروهای ویژی نیروی دریایی با قایقهای تندرو به طرف کشتی رفتند و 26 سرنشین دیگر کشتی را بازداشت نمودند -که یکی از آنها به علت شدت جراحات کشته شد - و روز بعد نیز آمریکا، کشتی ایرانی را منفجر کرد.
حملی آمریکا باعث شد تا فعالیتهای ایران در مسیری قرار گیرد که دخالت ایران در تمام مین گذاریها برای همگان روشن شود. ایران دیگر قادر نبود تا در این مورد با اظهارات مبهم از دستهای پنهانی و توطئی آمریکا سخن بگوید. بعلاوه این حمله زمانی انجام شد که آقای خامنه ای در سازمان ملل بود. وی مدعی شد که این کشتی تجاری بوده است و اتهام مین گذاری دروغی بیش نیست. روبرویی با انتشار این اسناد و واقعیت که نیروهای آمریکایی 10 مین آماده انفجار روسی را در داخل کشف نموده اند، محلهای مین گذاری مشخص شده و فیلم گفتگوهای سرنشینان کشتی در مورد مین گذاری، خامنه ای را بشدت آشفته کرده بود.
این آشفتگی بحدی بود که بعضی از کارشناسان این مسئله را مطرح ساختند که این واقعه عمدی صورت گرفته تا خامنه ای و تندروهای ایران را آشفته و سردر گم سازد. البته با مدارک بدست آمده معلوم شد این مین گذاری در ادامی عملیاتهای گذشته ایران بوده و احتمال عمدی بودن آن بعید می نمود. آقای رفسنجانی بعدها به درستی آمریکا را متهم ساخت که این کشور با زمانبندی دقیق این حمله، قصد داشت تا توجه جهانیان را از حضور آقای خامنه ای در سازمان ملل منحرف سازد و سخنرانی ایشان را تحت الشعاع قرار دهد.
به هر حال بلافاصله پس از این حمله، آمریکا حمایتهای بسیاری چه در داخل و چه در خارج از آمریکا بدست آورد. این حمایتها دولت ریگان را قادر ساخت تا به حضور نیروهای آمریکایی در خلیج ادامه دهد. در عین حال دولت ریگان نشان داد که هم می تواند و هم تمایل دارد تا به ایران حمله کند. این وقایع در بازگرداندن آبروی از دست رفتی نظامی آمریکا و خطاهای این کشور بسیار مؤثر بود و دوباره به ادامی حضور نظامی آمریکا در خلیج تأکید کرد. این حادثه باعث شد تا چین نیز در صحن علنی سازمان ملل اعلام کند که اگر ایران به سمت برقراری آتش بس حرکت نکند، این کشور از تحریم تسلیحاتی ایران، حمایت خواهد کرد.
علاوه بر این واضح بود که سپاه پاسداران بدلیل اقدامات ایران سرزنش نخواهد شد، چرا که یکی از کشتیهای ارتش ایران در این واقعه حضور داشت. آقای خامنه ای چند روز پس از حادثه ، بطور ضمنی و با اتخاذ موضع متعادل تر، به این مسئله معترف شد. وی تأکید کرد که ایران هیچ علاقه ای به جنگ با آمریکا ندارد و ایران درهای مذاکره را نبسته است.
در این میان روسیه تنها قدرتی بودکه نسبت به حملی آمریکا واکنش نشان داد و موضعی اتخاذ کرد که مطلوب ایران بود. سخنگوی دولت روسیه نیز از هرگونه اظهار نظر در مورد دلایل و حق ایران برای مین گذاری در خلیج خودداری کرد. درعین حال روسیه و آمریکا توافق کرده بودند تا طرح تحریم تسلیحاتی را به تعویق انداخته و به مذاکرات ادامه دهند. حتی روسیه اعلام کرد که طرح تحریم تسلیحاتی در آینده نزدیک محتمل نیست و این کشور تصمیمی در این زمینه نگرفته است.
در همین زمان، جنبش کردهای مستقل عراق مشکلاتی را برای عراق و ترکیه ایجاد می کرد. در حالیکه در ابتدای بهار، ایران حملات خود به جنوب را متوقف ساخته بود، اما کمکهای خود به کردهای شورشی عراق را افزایش داد. سران حزب بعث عراق در تقابل با کردهای ناراضی اقدامات ناخوشایندی را انجام دادند. بغداد هر اقدام کردها را با حمله و واکنشی شدیدتر پاسخ می داد. درحالیکه گزارشها اندکی غیر واقعی به نظر می رسد، اما در حدود 500 روستا تا اواخر سال 1987 ویران شد و در حدود 100 تا 200 هزار نفر از ساکنان آن از خانه و دیار خود، رانده شدند.
این تغییر در محل ساکنان بسیار نامناسب، ضعیف و تبعیض آمیز انجام شد. دولت پس از آن باقیماندی کردها به سختی و شدت برخورد می کرد و حتی زمانی که حرکت هایی بدون ارتباط با کردها صورت می گرفت، کردها را مورد آزار و اذیت قرار می داد. جنبش الدعوة یکی از این حرکتها بود که هیچ ارتباطی با کردها نداشت و 7 سپتامبر حرکت خود را در بعقوبه در 50 مایلی بغداد آغاز کرد و در حدود 50 تا 100 نفر را به قتل رساندند. این تحرکات نه تنها به بازجویی ها و اعدام های گسترده و بدون درنگ در منطقه انجامید، بلکه سوء ظن ها را نیز نسبت به کردها افزایش می داد.
مرد شماره یک مسئول سرکوب کردها، علی حسن المجید، از بستگان صدام حسین، بطور مداوم تقاضای نیروهای بیشتر می کرد و نیروهای گردان 5 ارتش عراق را به خدمت
می گرفت. در این حال ژنرال "طالح الدوری " فرمانده گردان 5 ارتش، از ادامی واگذاری نیروهایش سر باز زد. این اقدام باعث شد تا نیروی هوایی عراق وارد عمل شود و روستاهای کردنشین را بمباران نماید. این حملات نتیجی اجتناب ناپذیری داشت. در ازای هر رزمندی کردی که کشته یا اسیر می شد، 2 جنگجوی کرد دیگر به جنبش می پیوستند.
ایران نیز مشکلات داخلی خاص خود را داشت. حرکتهای گوناگونی که انجام می شد تأثیر چندانی بر دولت نداشت، اما جنبش مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی این توانایی را نشان داد که در مقاطعی می تواند برای دولت آیت ا... خمینی مشکل ساز شود. مجاهدین از طرف عراق، کمکهای مالی فراوانی دریافت می کردند و توانستند نیرویی شبه نظامی و با نام " ارتش آزادی بخش ملّی " در خاک عراق سازمان دهند. این ارتش بیش از آنکه کارآمد باشد، تنها حضوری فیزیکی داشت و فقط قادر به انجام حملات کوچک و مقطعی بود. این حملات باعث شد تا سپاه در اواخر اکتبر 1987 در غرب ایران، یگان های ویژی مقابله با ارتش آزادی بخش ملی تشکیل دهد.
ارتش آزادی بخش ملی در اواخر نوامبر، آنگونه که به نظر می رسید، حملات موفقیت آمیزی در آذربایجان غربی، ایلام و خوزستان انجام داده و مدعی شده بود که 3680 کشته و 467 اسیر به نیروهای ایرانی تحمیل کرده است. با این وجود، در بیش از یکصد درگیری انجام شده از 1 ژانویه تا 1 دسامبر 1987، مجاهدین خلق تنها موفق به کشتن 8400 نفر و اسارت 845 نفر شده بودند. علاوه بر این تقریباً غیر ممکن بود که بتوان از هدف مسعود رجوی اطلاع یافت و اینکه وی از چه هدف و آرمانی حمایت می کند و چه تعداد از بنیان های مارکسیستی و ضد غربی خود را حفظ کرده است. گروههای تبعید شدی سلطنت طلب نیز بسیار ضعیف بودند و حتی در برپایی همایشهای مؤثر و جنگ رسانه ای نیز ناتوان بودند.
مهمترین و در عین حال جالب ترین نکته در مورد ساختار قدرت در ایران، رشد پایدار نقش سپاه پاسداران در این ساختار بود. حتی پیش از ورود آمریکا به خلیج ، بنظر می رسید بیشتر نبردها و کشمکشهای سیاسی را به نفع خود به پایان می رساند و ارتش کلاسیک ایران فقط برای اهدافی چون حمایت توپخانه ای، گشت زنی هوایی و دریایی و دیگر عملیاتهایی که تخصص فنی نیاز داشت، بکار گرفته می شد. در این زمان سپاه پاسداران نیرویی 350 هزار نفری گردآوری کرده بود و بیشتر سلاح های نوینی که از چین می رسید (مانند موشکهای کرم ابریشم) را در اختیار می گرفت.
نیروی دریایی سپاه نیرویی در حدود 20 هزار نفر داشت که از نیروی 15 هزار نفری نیروی دریایی ارتش نیز بسیار بزرگتر بود. نیروی دریایی سپاه مسئول حملات صورت گرفته به کویت و عربستان بودند و در تشکیل پایگاههای پشتیبانی و تأسیسات نظامی نیز اولویت با نیروهای سپاه بود. همچنین دو نفر از افراد بلند پایه سپاه - محسن رفیق دوست و محسن رضایی - در مرکز قدرت قرار داشتند. اما موضوع نامشخص این نکته بود که آیا این قدرت تنها در سطح نظامی تأثیرگذار بوده یا در سطوح سیاسی و تصمیمات کشوری نیز صاحب نفوذ بوده است.
در ابتدای اکتبر 1987، الگویی منتشر شد که نشان می داد در جنگ 3 نوع منازعه در راستا و به موازات یکدیگر دخیل بودند: اولین منازعه، تقابل و تنشهای رو به افزایش بین ایران و آمریکا و ایران با اروپای غربی بود. دومین مسئله منازعه سیاسی بر سر طرح صلح سازمان ملل بود که با فشار آمریکا برای انجام تحریم تسلیحاتی همراه بود و روسیه هم درتلاش برای تقویت ارتباط خود با ایران بود. ایران نیز در وضعیت نامعلوم بسر می برد که آیا در پی گرفتن امتیاز است و یا با طرح چنین درخواست هایی درصدد تأخیر در اقدام سازمان ملل است. مسئلی سوم هم تداوم درگیریهای مرزی بین ایران و عراق بود.
دو منازعی اول در تعامل با یکدیگر در جریان بودند. از 31 آگوست تا 1 اکتبر ایران دور تازه ای از حملات خود را آغاز کرد. کشتیهای ایرانی 3 نفتکش را هدف قرار دادند و بصورت تعمدی در اطراف نیروهای غربی اقدام به گشت زنی می کردند. عراق نیز به مقابله به مثل پرداخت و این روند، تعداد حملات صورت گرفته به کشتیهای خلیج را تا 375 حمله افزایش داد. نکتی جالب توجه اینجاست که این حملات بگونه ای صورت می گرفت که دگرگونی چندانی در روند تولید نفت هر دو طرف ایجاد نکند و هر دو کشور تولید ماهانی خود را در سطح بالایی حفظ کردند.
چندین عامل وجود داشت که شدت جنگ نفت را کاهش می‌داد:
" هر دو طرف بگونه ای نیروهای خود را بکار گرفتند که هرگز قصد حمله با تمام قوا را نداشتند تا تولید و صادرات نفت طرف مقابل را به کلی متوقف سازند. عراق بسیار محتاط بود تا متحدانش در جنوب خلیج را تحریک نکند که منجر به کاهش حمایت اقتصادی آنها از عراق شود. چرا که ایران تهدیدی برای صادرات نفت آن کشورها محسوب می شد و گسترش این بخش از جنگ قطعاً به ضرر آنها تمام می شد. همچنین در این راه، عراق حمایت کشورهای غربی در برقراری آتش بس را نیز از دست می داد. همچنین این احتمال نیز وجود داشت که با تشدید این حملات، خشم ایران نیز برانگیخته شده و حملات خود را با تمام توان انجام دهد که در این صورت برقراری هرگونه صلح و آتش بس عملاً غیر ممکن می شد. ایران نیز نسبت به کشیده شدن پای غرب به جنگ یا حداقل ضربه زدن آنها به نیروی دریایی سپاه، بسیار محتاط بود. علاوه بر این ایران نسبت به تحریم های غرب علیه صادرات نفت خود ، بسیار آسیب پذیر بود.
" هر دو طرف درگیر نیاز به نیم دهه داشتنند تا توانایی تعمیر و بازسازی خسارات جزئی وارده به شبکی صادرات نفت خود را کسب کنند. عراق حمایت ترکیه را در حفاظت از خط لوله های این کشور در سراسر عراق به همراه داشت و ایران نیز با تدارک مخازن ذخیری عظیم و متحرک و تعداد زیادی نفتکش، ذخیری استراتژیک مناسبی در اختیار داشت.
" درس بسیار مهم جنگ این بود که هیچ اتفاقی در جریان آنچه به وقوع می پیوست اجتناب ناپذیر نبود. به عبارت دیگر در این میان وقوع هر واقعه و اتفاقی، محتمل و قابل پیش بینی بود.
منازعی سوم کم تنش تر از بقیه بود، اگرچه ایران ادعا کرد که در حال بالا بردن توان نظامی خود می باشد. ایران اعلام کرد که این کشور در حال تشکیل 10 تا 20 لشکر در سپاه و هرکدام با نیرویی در حدود 10 هزار نفر می باشد تا به سمت بصره پیش روی نمایند. همچنین اعلام کرد که 120 گردان از نیروهای ارتش به خط مقدم جبهه اعزام شده اند. 85 گردان دیگر متشکّل از 34 هزار نیرو نیز برای مقابله با تهدیدات آمریکا به مناطق جنوبی اعزام شدند.
نیروی هوایی عراق هم با تشدید حملات خود به مراکز استقرار و تجمع نیروهای ایران، به مقابله برخواست. این حملات در واقع حملاتی پیشگیرانه بود. حملی ایران پیش از آغاز فصل بارانی اواخر اکتبر و اوایل نوامبر نیز بعید و دور از انتظار بود.
در همین زمان ایران با علائمی نشان داد که ممکن است حملات مستقیم دیگری به بصره انجام ندهد و قصد دارد تا در نبرد زمینی با احتیاط بیشتری عمل کند. محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران، در ماه سپتامبر اعلام کرد 2 دستاورد مهم ایران در جنگ، "شهادت " و "بکارگیری ابتکارات و تاکتیکهای نوین جنگی " در برابر تمام دنیا بود.
کمیتی عالی دفاع به مذاکرات خود در مورد چگونگی واکنش به خسارتهای وارد شده به بصره ادامه داد تا ا ینکه در 12 نوامبر آیت ا... خمینی بیانات جدیدی داشتند که به نظر می رسید استراتژی جدید ایران باشد: "جنگ به مرحله ای رسیده که با حملات پی در پی و گسترده باید فرصت نفس کشیدن و تجدید قوا را از دشمن بگیریم و شکست حتمی آنها را نزدیکتر نماییم.
روز بعد رفسنجانی هم اعلام کرد که جنگ وارد فاز جدیدی شده است و ایران با تکیه بر حملات پر تعداد و پی در پی، توان نظامی عراق را درهم خواهد شکست، بدون اینکه فرصت بازیابی را به آنها بدهد. خامنه ای هم به همین ترتیب بر ضرورت حملات پی در پی و بدون وقفه تاکید کرد.
مشکل اینجا بود که ایران برتری قوای انسانی خود را به مقابله با برتری تسلیحاتی و تدارکاتی عراق فراخوانده بود. همانطور که در سال 1988 نیز مشخص شد، ایران در جابجایی نیروها و همچنین بسیج آنها با مشکلاتی روبرو بود. آنها همچنین فراخوان بزرگی برای حرفه ای گری در تشکیلات خود انجام دادند، اما آخوندهای ایران به حمایتهای خود از شور و حرارت انقلابی ادامه داده و در روند حملات و عملیات نیروهای ارتش و سپاه پاسداران، اختلال و مشکلات بسیاری ایجاد کردند.
در مورد آتش بس نیز، موقعیت متفاوت دو طرف، تمام تلاشهای سازمان ملل را با بن بست مواجه می ساخت و ایران را به سمت تقابل بیشتر با آمریکا سوق می داد. 1 اکتبر ،تعداد دیگری مین در شمال بحرین کشف شد و یک فروند مین یاب انگلیسی برای پاکسازی در محل مستقر شد. 2 اکتبر، منابع اطلاعاتی گزارش دادند ایران در حال برنامه ریزی برای حمله ای گسترده به میدان نفتی "الخفجی " - میدان نفتی مشترک عربستان و کویت با ظرفیت 300 میلیارد بشکه و تأسیسات پیچیده - می باشد.این منطقه در 110 مایلی جزیری خارک می باشد و منطقه ای بود که عربستان و کویت از آنجا برای عراق ، نفت تولید و صادر می کردند.
پس از مشورت با آمریکا، هواپیماهای اف15 و تورنادوی عربستان به حالت آماده باش در آمدند و این کشور ،کشتیهای خود را به منطقه اعزام کرد. همچنین به تهران هشدار دادند که از طرح حملی آنها آگاه می باشند. سوم اکتبر، 48 تا 60 قایق تندروی ایران در نزدیکی جزیری خارک موضع گرفتند. سپس به سمت میدان نفتی "الخفجی " حرکت کردند. هواپیماهای شناسایی آواکس آمریکا متوجه این حرکت شدند و به اطلاع فرماندهی نیروهای عملیاتی خاورمیانه و فرماندهان سعودی رساندند. عربستان بلافاصله کشتیها و جنگنده های اف15 و تورنادوی خود را به سمت نیروهای ایرانی اعزام کرد. نیروهای آمریکایی نیز به در همان مسیر به حرکت درآمدند. قایقهای ایرانی پس از اینکه متوجه این هجوم نیروها شدند، به عقب برگشتند.
5 اکتبر، عراق دور تازه ای از حملات گستردی هوایی را آغاز کرد و به اسکلی بارگیری لارک حمله کرد. با وجود تناقضات موجود در گزارشها ،گمان می رود 4 نفتکش در این حملات آسیب دیده باشند.
ایران نیز بار دیگر بغداد را با موشکهای اسکاد هدف قرار داد. نیروهای ارتش و سپاه پاسداران بسیار پر تحرک بودند. کشتیهای سپاه اغلب اهدافی در نزدیکی ناوهای غربی را هدف قرار می دادند. به عنوان مثال یک نفتکش پاکستانی را تنها در فاصله 3 مایلی ناو فرانسه مورد حمله قرار دادند. یک ناوشکن ایرانی نیز در فاصلی یک مایلی ناوشکن کید آمریکا حرکت
می کرد و رادار آتش خود را بر روی این کشتی آمریکایی تنظیم و قفل کرده بود. آمریکا نیز 3 بار به کشتی ایرانی هشدار داد تا این کار را متوقف کند. در نهایت هشدار داد در صورتی که فوراً این کار را متوقف نکند، مورد حمله قرار خواهد گرفت. کشتی ایرانی سپس ره گیری ناوشکن آمریکایی را متوقف ساخته و به عقب بازگشت.
ایران چندین کشتی ژاپنی را نیز هدف قرار داده بود و ژاپن با اینکه 50 درصد نفت خود را از خلیج تأمین می کرد، بار دیگر به کشتیهای خود هشدار داد تا وارد این منطقه نشوند. 7 اکتبر 1987، ژاپن اعلام کرد حاضر است سیستم دریانوردی دقیقی در اختیار کشتیهای تمام کشورها بگذارد تا از برخورد آنها با مین جلوگیری کند. نخست وزیر ژاپن همچنین اعلام کرد ممکن است این کشور حضور پر رنگ تری در منطقه داشته باشد. با این وجود ژاپن آشکارا از هرگونه دخالت نظامی و جانب داری خودداری می کرد. 8 اکتبر یگانهای سپاه کشتی 9500 تنی ژاپنی تحت اجاری پاناما را هدف قرار دادند. این حادثه تنها یک هفته پس از این صورت گرفت که دولت ژاپن مجدداً اجازه ورود کشتی هایشان را به خلیج صادر کرد.
18 اکتبر،درگیری مستقیم دیگری بین ایران و نیروهای آمریکا صورت گرفت. یک فروند رزم ناو ایران به همراه 3 قایق تندروی دیگر به سمت پایگاه "هرکولس " آمریکا در نزدیکی جزیری فارسی حرکت کردند.هنگامی که آمریکا بالگردهای خود را به سمت نیروهای ایرانی اعزام کرد، این نیروها پس از مشاهدی بالگردها به روی آنها آتش گشودند. بالگردهای آمریکایی نیز بلافاصله به آتش نیروهای ایرانی پاسخ دادند.در این حمله یکی از قایقها غرق شد و 2 فروند دیگر آسیب دیدند و رزم ناو ایران نیز مورد اصابت قرار نگرفت و از محل عقب نشینی کرد.
در این حادثه 8 ایرانی کشته و 6 نفر نیز بازداشت شدند. تحقیقات انجام شده روی قایقها نشان داد که حداقل یک فروند از این قایقها به موشکهای استینگر مجهز بوده که آمریکا از همین نوع موشک در اختیار مبارزان آزادی طلب افغان قرار داده بود. افغانها بعدها مدعی شدند این موشک و 6 موشک دیگر را ایران در عملیاتی مرزی در ماه آوریل از آنها ربوده است. اما کارشناسان آمریکایی احتمال فروش آنها به ایران را بیشتر می دانستند.
در مورد عراق هم، جت های این کشور به حمله به نفتکش ها و کشتی ها ادامه دادند. در همان روز یک کشتی یونانی را هدف قرار دادند که یک سر نشین آن کشته شد. این حمله، مجموع حملات دو کشور به کشتیها را به 9 حمله در یک هفته افزایش داد که طی آن 7 نفر کشته و 4 نفر نیز ناپدید شدند. پس از آن عراق به حملات پیاپی خود به نفتکشها و مخازن سوخت ایران ادامه داد. این حملات علیرغم هزینی سنگین، موفقیتهای چندانی برای آنها در بر نداشت. بر اساس برآورد کارشناسان آمریکایی، عراق روزانه 40 میلیون دلار در جنگ هزینه می کرد اما عملاً نتوانست به درآمد روزانه 20 میلیون دلاری ایران از صادرات نفت، لطمه ای وارد کند.
تا اول اکتبر، عراق 12 حملی تأیید شده به نفتکشهای ایرانی انجام داده بود که این حملات تا منطقه لارک نیز ادامه داشت. با وجود اینکه عراقیها چندین نفتکش را هدف قرار دادند، اما فقط یکی از آنها کاملاً منهدم شد. عراق یک فروند از جنگنده های میراژ خود را نیز از دست داد. آنها در حملات خود از موشکهای اگزوست استفاده میکردند که هر مورد حمله، 3/1 میلیون دلار هزینه دربرداشت. از آنجا که خسارتهای ایران به سختی به 500 هزار دلار می رسید، واضح بود که عراق چه در زمینه استراتژیک و چه در زمینه هزینه های انجام شده، هیچ موفقیتی به دست نیاورده است.
ایران و عراق به تبادل آتش توپخانه و موشکی خود ادامه دادند.یکی از این حملات در عین ناباوری، نتیجی خونین و ناگواری در پی داشت. روز 12 اکتبر، ایران سومین موشک اسکاد خود در این هفته را به سمت بغداد شلیک کرد. این موشک به مدرسه ای اصابت کرد که 650 دانش آموز برای ورود به کلاس آماده می شدند. در این حمله 29 کودک و 3 بزرگسال کشته و 200 نفر نیز زخمی شدند.
14 اکتبر، ایران بصره را هدف قرار داد و یکی از قایقهای مسلح ایران نیز یک نفتکش سعودی را در نزدیکی دبی به گلوله بست. ایتالیا اعلام کرد که بدلیل زندانی شدن 3 تبعی این کشور به دست کردهای عراقی، بشدت ایران را تحت فشار قرار خواهد داد. نیروهای کرد در قبال آزادی این 3 زندانی خواستار خروج نظامیان ایتالیایی از منطقه شده بودند. کویت اعلام کرد چین نیز با طرح تغییر پرچم نفتکشها ،موافقت کرده و بزودی نیروهای خود را اعزام خواهد کرد.         ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات