تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۸۶ - ۱۰:۳۸  ، 
کد خبر : ۲۲۷۲۶
سیاست‌ورزی جامعه‌محور در گفت‌وگو با سعید حجاریان

مردم به اصلاح‌طلبان اعتماد دارند


گروه سیاسی، پرستو سرمدی: بسیاری سعید حجاریان را تئوریسین اصلاحات می‌دانند، اما واقعیت‌های عرصه سیاسی نشان می‌دهد اگرچه حجاریان تئوریسین قابلی است اما کمتر راهبردهای او در دوران اصلاحات به بوته آزمون سپرده شد. تئوری معروف حجاریان از ابتدای اصلاحات فشار از پایین چانه‌زنی در بالا بود، راهبردی دو گزاره‌‌ای که البته گزاره اول آن کمتر مورد توجه سایر اصلاح‌طلبان قرار گرفت. گزاره دوم هم به قول حجاریان مشکل دیگری داشت «چانه‌زن‌های خوبی نداشتیم». حجاریان قائل به سیاست‌ورزی است مثل بسیاری دیگر از اصلاح‌طلبان اما تفاوت او با دوستان نزدیکش این است که برای جامعه و سازمان‌دهی مدنی مردم بیش از دیگران اهمیت قائل است، تا آنجا که جلوه بارز این دیدگاه او را می‌توان در شکل‌گیری شورایاری‌ها در دوره شورای اول شهر تهران دانست. حجاریان در این مصاحبه باز هم از اصلاحات و لزوم ارتباط آن با جامعه سخن می‌گوید، اصلاحاتی که مبتنی بر سیاست‌ورزی جامعه‌محور است و وجوه ممیزه‌ای با سیاست‌ورزی پارلمانتاریستی دارد که در سال‌های اخیر بارها آزموده شد.

* در مقاله «زنده‌باد اصلاحات» قطع ارتباط و بهره نبردن اصلاح‌طلبان از نیروهای اجتماعی نزدیک به خود را به عنوان یکی از دلایل اصلی شکست اصلاحات سیاسی در دوران 8 ساله بیان کردید، سوال این است که دلیل عدم بهره‌مندی از نیروهای اجتماعی در آن مقطع چه بود، آیا اصلاح‌طلبان نمی‌خواستند این کار را انجام دهند یا می‌خواستند اما توانایی‌اش را نداشتند یا اینکه نیروهای اجتماع ظرفیت یاری به اصلاح‌طلبان را نداشتند؟‌

** اصلاح‌طلبان اغلب نخبه‌گرا بودند و می‌خواستند همه‌چیز را از بالا حل کنند. البته از ابتدا این طور نبودند و به تدریج به این دیدگاه رسیدند. پایه نیروهای اصلاح‌طلب همان نیروهای دخیل در انقلاب بودند و در انقلاب نشان داده بودند که توانایی سازماندهی اجتماعی را دارند اما اتفاقی که افتاد این بود که در دوران اصلاحات خیلی از آنها به دولت و مجلس رفتند و تکالیف اجتماعی‌شان را فراموش کردند.

* شاید یکی از دلایل قطع ارتباط اصلاح‌طلبان با پایگاه اجتماعی‌شان این بود که مطالبات این پایگاه با اهدافی که اصلاح‌طلبان می‌خواستند در دولت و مجلس دنبال کنند متفاوت بود؟

** اصلاح‌طلبان فکر می‌کردند می‌شود در بالا با مفاهمه و توافق ـ نمی‌خواهم بگویم زد و بند ـ اهداف را پیش برد، اما قدرت با مفاهمه صرف پیش نمی‌رود. سریال هزار دستان را به یاد می‌آورید؟ در آنجا آخرین فرد رئیس انجمن غیبی بود که کشته شد. او ارتباطات اجتماعی و انجمن‌های اجتماعی وسیعی داشت اما کم‌کم آدم هزار دستان شد. به همین دلیل با یک هول ساده از بالکن پایین افتاد. یعنی به راحتی می‌توان کسی را که پایگاه اجتماعی ندارد «بفوت ینتفی» کرد.

* دلایل دیگر استفاده نکردن از نیروهای اجتماعی توسط اصلاح‌طلبان چه بود؟‌

** دلیل دیگر برمی‌گردد به پویش کند تحولات اجتماعی در ایران. البته منظور من جبرگرایی نیست، چون در آن صورت رفرم و اصلاح معنا ندارد، اما تغییرات اجتماعی در ایران خیلی کند انجام می‌شود. به رغم سطح بالای سواد، رشد شهرنشینی، افزایش رسانه‌ها و منابع اطلاع‌رسانی، مردم خیلی نمی‌خواهند ریسک کنند و برای تغییرات هزینه دهند. آنها حداکثر پای صندوق‌ها رای می‌دهند. حضرت علی در یک روایت می‌گوید: «الناس کرکب یساربهم و هم نیام» یعنی مردم مانند کاروانیان خفته هستند، که آنها را به سمتی که خود از آن بی‌خبرند می‌برند. در مورد مساله پرونده هسته‌ای مردم دقیقاً مصداق این کلام حضرتند، چون نمی‌دانند چه می‌شود و کاملاً بی‌خبرند. عده‌ای هم هستند که باید تلاش کنند مردم خفته را بیدار کنند و به آنها تنبه دهند و بگویند که به کجا می‌روند. اما صدایی که باید و شاید به مردم نمی‌رسد. مردم به اصطلاح غیرسیاسی شده‌اند، البته این به خاطر فشار معیشت و مشکلات روحی و روانی و افیون‌زدگی است.

* چون اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری رای نیاوردند، این را می‌گویید؟

** نه در دوران اصلاحات هم همین‌طور بود، در واقع رئیس جمهور سابق استارت این پروژه را زد و این را جزء افتخارات خود نیز می‌داند.

* در هدر رفتن فرصت سال‌های 77 و 78 که به نظر می‌رسید نیروهای اجتماعی آماده حمایت کامل از اصلاح‌طلبان بودند، نقش کدام یک بیشتر است؟

** ویژگی‌های مردم و آماده نبودن آنها برای هزینه دادن یا خود اصلاح‌طلبان، می‌دانیم که در آن سال‌ها بسیاری از دوستان نزدیک خود شما در مقابل تز فشار از پایین و چانه‌زنی در بالا، تز آرامش در پایین و چانه‌زنی در بالا را مطرح کردند.

نمی‌خواهم به مردم برچسب بزنم، چون مردم در جنگ و انقلاب هزینه‌های بسیاری متحمل شده‌اند. اما دو چیز را باید از هم جدا کنیم، ساختار و عامل. بعضی وقت‌ها ساختار جواب نمی‌دهد و عامل هر کاری کند فایده‌ای ندارد. بعضی وقت‌ها هم ساختار جواب می‌دهد اما عامل مفقود است. در دو سال اول اصلاحات ساختار جواب می‌داد اما عامل نداشتیم در مراحل بعد نه ساختار پذیرش داشت و نه عامل وجود داشت. سیدجمال (الدین اسدآبادی) می‌گوید هر کاری کردم که پادشاهان را به راه بیاورم و رفرم را از بالا پیش ببرم، عمرم را ضایع کردم. «بذر را در شوره‌زار پاشیدم / حیف از عمری که تلف کردم». هر وقتی که به چانی‌زنی در بالا گذشت تلف شد.

* برخورد امنیتی با نیروهای اجتماعی چه میزان در از دست رفتن فرصت‌ها نقش داشت؟

** برخورد امنیتی همیشه وجود دارد. مگر زمان گذشته نبود.

* عوامل خارجی در این بین چه نقشی داشتند؟‌ آیا عوامل خارجی در از دست رفتن فرصت سال‌های اولیه اصلاحات موثر بودند؟‌

** بله عامل خارجی یکی از دلایل بود. در آن مقطع محیط پیرامون خیلی دنبال سازماندهی مردم نبود، بلکه بیشتر به دنبال نوع خاصی از انقلاب مخملی و فرهنگی بود. این نوع سازماندهی در ایران جواب نداد و نیروهایی برای آن بسیج شدند که پای عمل نبودند. اصطلاح قدیمی است که می‌گوید «جوی پای کتل» فایده ندارد، یعنی برای عبور قاطر از سر گردنه با شیب تند، ریختن جو در آنجا فایده‌ای ندارد، چون قاطر جو را می‌خورد ولی بالا نمی‌رود.

آمریکا می‌ترسید انقلاب سیاسی و مخملی تعمیق و به انقلاب اجتماعی تبدیل شود و کم‌کم علیه خود آنها عمل کند.

* با وجود این تبعات احتمالی آمریکا همچنان به دنبال انقلاب مخملی در ایران است؟‌

** آمریکا می‌خواهد انقلاب مخملی کند اما خودش مشکلات زیادی دارد. ما خودمان انقلاب مخملی کرده‌ایم و می‌دانیم چگونه است. اولین انقلاب مخملی، انقلاب اسلامی بود چون خیلی دور از خشونت بود، ترس آمریکا از انقلاب اجتماعی در ایران است، کار اجتماعی کار پرمشقت، خسته‌کننده و به اصطلاح کار دو نسل است. جوان‌های ما تحمل این کار را ندارند. سبک فعالیت اخوان‌المسلمین در مصر یا حزب فضیلت در ترکیه. اینها چند دهه فعالیت اجتماعی کردند. از جاروکشی خیابان‌ها آغاز کردند و شهرداری‌ها را گرفتند. در ایران هم کار اجتماعی یعنی فعالیت در بخش‌های امدادی، صندوق قرض‌الحسنه، دبیرستان، آسایشگاه روانی و... که باید انجام شود.

* به نظر می‌رسد تعداد زیادی از کسانی که در مراکزی که ذکر کردید فعالیت اجتماعی می‌کنند با اصلاح‌طلبان مشترکاتی دارند اما سازماندهی نشده‌اند و اصلاح‌طلبان ارتباط کمی با آنها دارند.

** بله همه حرف همین است که اصلاح‌طلبان پارلمانتاریستی شده‌اند و در حالی که گروه‌های اجتماعی زیادی در اقمار اصلاحات وجود دارد به آنها توجهی نشده است.

* این مشی در سال‌های اخیر تشدید شده است و به نظر می‌رسد گروه‌های اصلاح‌طلب کاملاً ارتباط با گروه‌های اجتماعی را کنار گذاشته‌اند. این مشی‌ای است که از همان ابتدای اصلاحات طرفدارانی داشت و بسیاری می‌گفتند معنا ندارد در حالی که در دولت و مجلس هستیم به طور فعال از گروه‌های اجتماعی برای فشار در پایین استفاده کنیم و این کار اپوزیسیونی است، با افزایش طرفداران این مشی بین اصلاح‌طلبان امروز استراتژی «اصلاحات انتخابات محور» در راس قرار گرفته و کاملاً فعالیت اجتماعی کنار گذاشته شده است.

** باید لغات را درست به کار برد. «اصلاحات انتخابات محور» غلط است. باید گفت مشی پارلمانتاریستی. برخی احزاب این‌گونه‌اند و فقط به انتخابات پارلمان و دولت توجه دارند اما مشی برخی احزاب دیگر اعم از پارلمان است و تنها یکی از وظایف فرعی‌شان انتخابات پارلمان است، ده‌ها وظیفه دیگر هم دارند. اگر پارلمان ارزش داشت در انتخابات آن شرکت می‌کنند. چند روز قبل که به مذاکرات مجلس گوش می‌دادم یکی از نمایندگان گفت شورای نگهبان گفته است قانون جدید تجمیع انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان با شش اصل از اصول قانون اساسی مغایر است، نماینده دیگر گفت مجمع تشخیص مصلحت این مساله را حل می‌کند. یعنی مجمع تشخیص مصلحت مانند مجلس موسسان قانون اساسی شده با این تفاوت که نه تنها احتیاجی به رفراندوم ندارد بلکه مستمر است در حالی که مجلس موسسان بعد از یک دوره تقنین ملغی می‌شود. بنابراین وقتی اصول قانون اساسی بی‌ارزش شده است، پارلمان چه محلی دارد؟ در این شرایط پارلمان صرفاً فرصتی است برای گفتن برخی حرف‌ها، چون که در زمان انتخابات به دلیل حاشیه امنیتی بیشتر می‌توان برخی حرف‌ها را گفت. بنابراین حضور در پارلمان چه فایده‌ای می‌تواند برای ما داشته باشد؟ لذا باید ماموریت حزب را تعریف کنیم. حزب چیست و چه باید بکند؟ به نظر من یکی از ماموریت‌های حزب کار اجتماعی است. در دنیا هم فعالیت احزاب به فعالیت در بالا خلاصه نشده است.

* نگاه اصلاح‌طلبان به فعالیت اجتماعی چیست؟‌ آیا اصلاح‌طلبان را می‌توان براساس این مولفه تقسیم‌بندی کرد؟

** در اول انقلاب سه نگرش نسبت به کار در پایین وجود داشت. یکی نگرش مرحوم مهندس بازرگان بود که به مردم می‌گفت زحمت کشیدید، انقلاب کردید، حالا کارها را به دولت بسپارید و بفرمایید منزلتان. نگرش دیگر متعلق به حزب جمهوری اسلامی بود که می‌گفت مردم هر روز برای راهپیمایی به خیابان‌ها بیایند. مشی سوم مشی مرحوم آیت‌الله طالقانی بود که معتقد بود مردم نه به خانه‌هایشان بروند و نه به صورت توده‌ای به خیابان‌ها بیایند، بلکه باید مردم را در قالب شوراها سازمان داد. تلاش زیادی هم کرد تا شوراها را به منظور نهادمند کردن فعالیت مردم در قانون اساسی گنجاند. الان که به گذشته برمی‌‌گردم معتقدم مشی مرحوم طالقانی درست‌تر بود. الان هم دقیقاً همین نگاه‌ها وجود دارد، به اعتقاد من وظیفه اصلاحات پیگیری مشی سوم است، ولی در دوران اصلاحات و الان بیشتر گرایش به مشی مهندسی بازرگان وجود دارد.

* متاسفانه در حال حاضر به هیچ‌وجه توجهی به مشی سوم موردنظر شما در بین اصلاح‌طلبان نمی‌شود، عمده آنچه امروز به نام جریان اصلاح‌طلبی شناخته می‌شود، حرکت یک گروه از اصلاح‌طلبان دولتی سابق است که فرماندهی سایرین را در انتخابات شوراها برعهده داشتند و هدف اصلی‌شان هم شرکت در انتخابات مجلس هشتم است، سایر اصلاح‌طلبان از جمله حزب مشارکت هم دنبال این جریان که به دنبال اصلاحات خیلی محدود و به طریق بوروکراتیک است، هستند.

** من قبلاً گروه‌های موسوم به اصلاح‌طلبان را تقسیم‌بندی کرده‌ام. برخی کانفرمیست (confirmist) (تاییدکنندگان وضعیت موجود) هستند،‌برخی رفرمر (Reformer) و برخی رفرمیست (Reformist).

* فرق رفرمرها با رفرمیست‌ها چیست؟‌

** بحث رفرمرها تغییر در مصادیق حاکمان است و تغییرات را در همین سطح پیگیری می‌کنند. می‌خواهند بگویند این آقا نباشد یکی دیگر باشد. چنین جریانی بین اصلاح‌طلبان وجود دارد. اما رفرمیست‌ها به ارتباط با جامعه و فعالیت اجتماعی اعتقاد دارند.

* اگر الان اصلاح‌طلبان یا به طور خاص جبهه مشارکت تصمیم بگیرند کار اجتماعی انجام دهند و با پایگاه اجتماعی‌شان رابطه برقرار کنند آیا اصلاً چنین پایگاهی برای آنها وجود دارد؟‌

** بالاخره پایگاهی وجود دارد، اما اول باید خود را نقد کنند و بگویند کجا به انحراف کشیده شده‌اند، بعد دلیل انحراف را تبیین کنند و اینکه چرا انحراف داشته‌اند و بعد باید تلاش کنند به اجتماع برگردند. راه دیگری هم ندارد.

* برخی برای رد دیدگاه شما ـ اصلاحات سیاسی متکی بر جامعه ـ‌ آن را در مقابل حضور در ساختار قدرت و اصلاحات پارلمانتاریستی بیان می‌کنند. فکر نمی‌کنید بهتر است توضیح کامل‌تر و روشن‌تری در مورد دیدگاهتان ارائه کنید؟‌

** من ده‌ها بار این دیدگاه را توضیح داده‌ام. در ابتدا باید نیروهای اجتماعی به نیروهای سیاسی تبدیل شوند. مشتق نیروهای اجتماعی می‌شود نیروی سیاسی. مشتق X۲  و  ۲X  است، اگرX۲ وجود نداشته باشد، ۲X هم وجود نخواهد داشت. مشتق  ۳X۲،  X۳ است اینجا نیروی اجتماعی توان متغیر است، یعنی هر چقدر نیروی اجتماعی قوی‌تر باشد نیروی سیاسی‌ قوی‌تر می‌شود. 

* در حال حاضر نیروهای اجتماعی موردنیاز برای تبدیل شدن به نیروی سیاسی اصلاح‌طلب وجود دارد؟‌

** بله مقداری از نیروهای اجتماعی باقی مانده‌اند و جبهه مشارکت نیرو و پایگاه اجتماعی دارد.

* الان در بین نیروهای اجتماعی فعالی که وجود دارند، مثل فعالان کارگری یا زنان کمتر دغدغه و رویکرد کاملاً منطبق با اصلاح‌طلبان وجود دارد، و برخی از آنها از جمله زنان اصلاً نگاهی به قدرت ندارند و نمی‌خواهند تبدیل به نیروی سیاسی شوند یا از نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب حمایت کنند.

** عیبی ندارد اما آنها هم منافعی دارند و به خاطر آن به اصلاح‌طلبان رای می‌دهند. چرا عده‌ای در فرانسه به خانم رویال و عده‌ای به آقای سارکوزی رای داده‌اند، همه رای‌دهندگان به رویال که عضو حزب سوسیالیست نیستند، بلکه به دلیل اشتراک برخی منافع به وی رای داده‌اند. لذا الان در ایران جنبش‌هایی وجود دارد که از هم جدا هستند اما نقطه تلاقی آنها منافع‌شان است.

* بله این ناظر به بحث آقای علوی‌تبار است که می‌گوید در دوم خرداد پیوند خرده‌ پویش‌ها منجر به پیروزی جنبش اصلاحات شد. اما سوال من این است که آیا باید از نیروهای اجتماعی فعلی بخواهیم که باز هم از همان نیروهای اصلاح‌طلب سیاسی که تجربه فعالیت‌شان را در دوران اصلاحات داشته‌ایم حمایت کنند؟‌

** آیا برای آنها بدیلی جز اصلاح‌طلبان وجود دارد؟

* به نظر می‌رسد این بدیل وجود دارد، به طور مثال در جنبش زنان حرکت کمپین یک میلیون امضا آغاز شده که در حال حاضر یک حرکت بدیع و جدی اجتماعی است. این حرکتی است که انتظار می‌رفت اصلاح‌طلبان با رویکرد به اصلاحات جامعه‌محور انجام دهند اما به واقع اصلاح‌طلبان در این حرکت از زنان عقب مانده‌اند. این حرکت توانسته بحث موردنظر فعالانش را با زبان ساده درون جامعه ببرد، بنابراین بدیل سیاسی این فعالان اجتماعی خودشان هستند.

** خیلی مانده این جریان به یک سازمان سیاسی تبدیل شود و تا زمانی که به سازمان سیاسی تبدیل نشود نمی‌تواند قدرت را مهار کند. الان گروهی مثل اخوان‌المسلمین در مصر که سال‌ها فعالیت اجتماعی نکرده هم می‌خواهد تبدیل به حزب شود.

* ممکن است نتوانند قدرت را مهار کنند اما می‌توانند بر آن تاثیر بگذارند. اخوان‌المسلمین هم زمانی که فقط فعالیت اجتماعی می‌کرد بر ساختار و تصمیمات قدرت اثر می‌گذاشت.

** تاثیر، نفوذ و لابی کردن خارج از قدرت هم ممکن است، اما قدرت فقط با فشار از پایین کوتاه نمی‌آید بلکه چانه‌زنی در بالا هم می‌خواهد.

* قبول بفرمایید که با کار اجتماعی صرف و بالا بردن آگاهی عمومی می‌توان بدون لابی کردن و حضور در قدرت تاثیرات زیادی بر آن گذاشت همچنان که ما شاهدیم در پی افزایش فعالیت جنبش زنان راه‌هایی برای تغییر برخی قوانین ارائه شد، بنابراین معتقدم که مهندسی افکار عمومی و فعالیت اجتماعی بیشتر از آنچه اصلاح‌طلبان تصور می‌کنند موثر است.

** مهندسی کردن افکار عمومی یعنی تبدیل نیروی اجتماعی به نیروی سیاسی. موضوع بنیادی کشور ما دموکراسی است و در شرایط فعلی راه رسیدن به آن فشار از پایین چانه‌زنی در بالا است. یک‌وقتی یک لابی‌گر حقوقدان چانه‌زنی می‌کند، وقتی دیگر دبیر یک حزب چانه‌زنی می‌کند یک وقتی هم کسی که حمایت دوگانه ایجاد کرده است چانه‌زنی می‌کند. مسلماً چانه‌زنی سوم موثرتر است.

* در حال حاضر یک سری نیروهای اجتماعی و سیاسی وجود دارند که با هم پیوندی ندارند، یعنی نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب توجه و ارتباطی با نیروهای اجتماعی فعلی ندارند و بالعکس، در این شرایط چه باید کرد؟‌

** نیروهای سیاسی که اعتقاد به فعالیت با نیروهای اجتماعی ندارند رفرمر هستند. اگر سایر نیروها اعتقاد به کار اجتماعی دارند اما با نیروهای اجتماعی فعلی ارتباط نمی‌گیرند باید دلیلش را از آنها پرسید چون عمل‌شان با اعتقادشان تناقض دارد.

* شاید همه آنها رفرمر شده‌اند؟

** بله. شاید رفرمر شده‌اند.

* جبهه مشارکت رفرمر است یا رفرمیست؟‌

** آیا زنان جبهه مشارکت به کمپین پیوسته‌اند یا نه؟ آیا مشارکت سر مساله هسته‌ای موضع گرفته است؟‌

* می‌خواهم جواب یک سوال را بدانم که مشارکت رفرمر است یا رفرمیست؟ چون به فرض، پاسخ مثبت به سوال شما به معنای رفرمیست بودن حزب مشارکت نیست.

** مشارکت کم و بیش رفرمیست است البته گرایش رفرمر هم در آن وجود دارد.

* بنابراین الان نیروهای سیاسی اصلاح‌طلبی که رفرمیست باشند و به کار با نیروهای اجتماعی معتقد باشند بسیار کم هستند.

** بله تعدادشان کم است. «اصلاحات مرد» به یک معنا به همین مفهوم است. منتها باید بقایای اصلاحات را دریابیم و سازماندهی مجدد کنیم و برنامه جدید و موثر ارائه دهیم. نکته مثبت این است که نیروهای خوبی وجود دارند که صادق و بااخلاق هستند. قدرت‌طلب هم نیستند و خیلی از آنها مجرب هستند، بنابراین نباید گفت که دستمان خالی است. اما مدیریت این نیروها مهم است. این نیروها در ایران بی‌بدیل هستند. فقط باید توجه داشت که نیروهای اجتماعی نمی‌توانند بدون نیروهای سیاسی موفق شوند. هنوز هم برخی از اقشار، اقلیت‌ها و قومیت‌ها به نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب بیش از بقیه اعتماد دارند.

* در مقاله «زنده‌باد اصلاحات» گفتید که نیروهای اصلاح‌طلب باید غربال شوند، این غربال چگونه باید انجام شود تا نیروهای رفرمیست به یک جریان منسجم تبدیل شوند؟‌

** خود مردم به خوبی می‌توانند غربال کنند، اما برخی اوقات مردم دچار شعارهای پوپولیستی می‌شوند و غربال کردن و تشخیص برای آنها به خصوص نسل جدیدتر مشکل می‌شود. الان هم غربال سخت شده است. «حبانه» دیده‌اید. وقتی یک مشت شن با دانه‌بندی متفاوت از بالا به پایین یک بشکه بریزید و بعد از بالا آب کثیف داخل آن بریزید، می‌توانید از پایین آن آب تمیز را بگیرید، چون آب از لایه‌های مختلف عبور می‌کند، نیروهای سیاسی نیز باید مثل آب چشمه این مراحل را طی کنند.

الان هم که 28 سال از انقلاب گذشته و هر مقطع آن آزمایشی بوده است، می‌توانیم از نیروهای سیاسی بپرسیم در هر مقطع حساس و سرنوشت‌ساز پس از انقلاب کجا بوده‌اند و چه موضعی در قبال آن داشته‌اند. می‌توانیم صد موضوع را مدنظر قرار دهیم و در هر کدام از آنها موضع نیروهای سیاسی را بررسی کنیم. همین الان می‌توان موضع افراد را در مورد پرونده هسته‌ای، قتل زهرا کاظمی، کوی دانشگاه، قتل‌های زنجیره‌ای، قانون مطبوعات و... بررسی کرد. آرای افراد در انتخابات مختلف نشان‌دهنده این غربال توسط مردم است.

* با این تفسیر هیچ‌کدام از نیروهای اصلاح‌طلب در انتخابات گذشته از غربال عبور نکرد‌ه‌اند.

** در انتخابات مجلس هفتم که همه را رد صلاحیت کردند. در انتخابات ریاست جمهوری هم دکتر معین با وجود امکانات کم، 4 میلیون رای آورد، نیروهای فرهیخته، روشنفکر و آگاه که می‌دانستند به چه دلیل به دکتر معین رای می‌دهند.

* شما به عنوان کسی که از تز «اصلاحات سیاسی متکی بر جامعه» یا «سیاست‌ورزی جامعه‌محور» در برابر اصلاحات پارلمانتاریستی صرف دفاع می‌کند، چه پیشنهادی برای عملی شدن این تز دارید؟

** باید نیروها را سازماندهی کرد، معمولاً احزاب در کنار خود دو دسته سازمان دارند. سازمان‌های جبهه‌ای  organization) (front و سازمان‌های توده‌ای (mass organization). در سازمان‌های جبهه‌ای حزب تلاش می‌کند جبهه‌های مختلفی راه بیندازند مثل کانون نویسندگان، جبهه صلح، سندیکاهای مختلف، شوراهای محلی، جبهه محیط‌زیست، جبهه‌های انترناسیونالیستی و... این جبهه‌ها جزء حزب نیستند، احزاب تلاش می‌کنند آنها را به وجود آورند یا اگر وجود دارند اعضای خود را با آرم حزب وارد آنها کنند و در آنجا عضو موثر یا رئیس باشند. حتی پارلمان هم یک نوع سازمان جبهه‌ای است. اما سازمان‌های توده‌ای توسط اعضای حزب ساخته می‌شوند مثل سازمان جوانان، سازمان زنان، معلمان، ایثارگران، کارگران و... حزب از طریق این سازمان‌ها ارتباط خود با مردم را وسیع می‌کند. باید تلاش کرد سازمان‌های توده‌ای را گسترش داد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات