تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۸  ، 
کد خبر : ۲۲۸۰۹۰
گفت‎وگو با منوچهر متکی، وزیر سابق امور خارجه درباره سیاست خارجی در دولت نهم

عبور دیپلماسی از جایگاه متهم به مدعی

محمد رحمانی مقدمه: ۲ شهریور ۱۳۸۴ با رأی 220 نفر از نمایندگان مردم در مجلس هفتم، نهمین وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران شد. ۲۲ آذر ۱۳۸۹ با دستور رییس‎جمهوری و در اقدامی بی‎سابقه، در حالی‎که در سنگال در حال مأموریت بود، از سمت خود برکنار شد. که البته 260 نفر از نمایندگان طی طوماری از خدمات وی قدردانی کردند. با سابقه 64 ماهه، طولانی‎ترین سابقه وزارت در دو دولت احمدی‎نژاد را داراست و پیش از آن نیز در ستاد انتخاباتی منتخب شورای هماهنگی نیرو‎‎های انقلاب اسلامی، در سال 84، فعال بوده است. او که سابقه نمایندگی در دوره‎‎‎های اول مجلس (عضو هیأت رییسه) و هفتم (رییس کمیته روابط خارجی) را در کارنامه دارد، اکنون پس از مدتی سکوت، دوباره به فعالیت‎‎‎های سیاسی و انتخاباتی بازگشته است. مصاحبه تفصیلی ما با منوچهر متکی که اولین گفت وگوی وی پس از عزل است را در ادامه می‎خوانید:

* آقای متکی، از صحبت‎‎‎های اخیر شما در جمع اساتید استان مازندران آغاز کنیم، شما در این جمع از تشکیل قرارگاه 15 نفری اصول‎گرایان، برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی صحبت به میان آورده‎اید، لطفا در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
** بنده این مطلب را براساس شنیده‎‎‎های خود مطرح کردم، بنابراین باید منتظر ماند تا عقلای اصول‎گرایان در انتخابات، تصمیمات خود را نهایی و اعضای این گروه 15 نفری را مشخص کنند. البته این بحث هنوز نهایی نشده و من هم سخن‎گوی اصول‎گرایان نیستم تا بخواهم مطلبی را به اطلاع رسانم، ولی با پیشرفت شرایط و نهایی شدن تصمیمات، مسلما حرف‎‎‎های زیادی برای انتخابات مجلس نهم وجود خواهد داشت، که غیر از سخن‎گویان، دیگر افراد هم تحلیل خود را از جریان امور ابراز می‎دارند. بنده فکر می‎کنم در آینده نزدیک، امکان رمزگشایی جامع نسبت به تصمیمات در حال اتخاذ وجود دارد.
* حداقل بفرمایید که کدام چهره‎‎‎های شاخصی این جریان اصول‎گرایی را هدایت می‎کنند؟
** همه کسانی‎که از آن‎‎ها نام برده می‎شود، به یک معنا شاخص هستند، ولی چون فقط تعدادی از آن‎‎ها انتخاب خواهند شد، هیچ‎کدام از این افراد را نام نبریم صحیح‎تر است.
* آقای متکی شما جزو نمایندگان دوره اول مجلس بودید و در دوره‎‎‎های دیگر نیز حضور مستمری در خانه ملت داشتید. آیا در انتخابات پیش‎روی مجلس شرکت خواهید کرد؟
** بنده وارد فعالیت‎‎‎های سیاسی شده‎ام و فعالیت‎‎‎های سیاسی گاهی در ستاد و گاهی در صف است. انتخابات مجلس نهم، مهم‎ترین رخداد صحنه سیاست داخلی کشور در سال 90 به‎حساب می‎آید و قصد دارم در کار ستادی که برای این انتخابات صورت می‎گیرد، حضور داشته باشم. اما فعالیت‎‎‎های صف به این عنوان که شخصا، وارد عرصه انتخابات شوم، در برنامه‎ام نیست.
* به‎زعم بسیاری از کارشناسان، در صورت پیروزی آقای قالیباف در یازدهمین انتخابات ریاست‎جمهوری، جنابعالی به‎ عنوان وزیر امور خارجه دولت ایشان معرفی خواهید شد. نظر شخص شما در این رابطه چیست؟
** آیا این یک رپرتاژ آگهی است؟ به‎نظرم باید بحث پیرامون انتخابات ریاست‎جمهوری را به سال 91 واگذار کنیم. ما با همه گروه‎‎‎ها و چهره‎‎‎های اصول‎گرا دوستی نزدیک و رابطه برادرانه‎ای داریم. اما صحبت پیرامون انتخابات ریاست‎جمهوری، در سال 90 را به‎دلیل ضرورت وحدت در میان اصول‎گرایان، به صلاح نمی‎دانم.
* کمی به دوران مسئولیت و عملکرد شما در وزارت امور خارجه بپردازیم، می‎خواستم بدانم وزارت امور خارجه چه میزان از تصمیم‎گیری‎‎‎های نهایی را در سیاست خارجی بر عهده داشت؟
** تصمیم‎گیری در وزارت امور خارجه، به دو حوزه کلان و غیرکلان تقسیم می‎شود. در موضوعات کلان مشخصا تصیم‎سازی پیرامون سیاست خارجی، به تناسب موضوع، در رده‎‎‎های مختلف در حوزه‎‎‎های ذی‎ربط نظام مطرح می‎شود. همان‎طور که می‎دانید مقام معظم رهبری، شورای عالی امنیت ملی، رییس‎جمهوری و مجلس شورای اسلامی از رده‎‎‎های عالی تأثیرگذار در اتخاذ تصمیمات کلان سیاست خارجی هستند. وزارت امور خارجه در تمامی مراحل تصمیم‎سازی حضور دارد، لذا در تصمیم‎سازی‎‎‎های کلی و کلان وزارت امور خارجه، بخشی از این روند است، ولی در سایر موارد، تصمیم‎سازی بر عهده وزارت امور خارجه است و رأسا اقدام می‎کند. بنده در برنامه اولی که در دولت نهم به مجلس ارائه دادم، به‎جایگاه وزارت امور خارجه در روند تصمیم‎سازی اشاره کرده بودم. وزارت خارجه در جمع‎آوری و تحلیل داده‎‎‎ها و تصمیم‎سازی حضور دارد و تنها دستگاه مجری این تصمیمات است. لذا در بخش‎‎‎هایی که تصمیم‎سازی‎‎‎های کلی نظام محسوب می‎شود، بخشی از تصمیمات با وزارت خارجه است. ولی در دیگر حوزه‎‎‎ها خود وزرات خارجه تصمیم‎سازی را بر عهده دارد.
* اگر بخواهیم کمی عینی‎تر به این موضوع بپردازیم، به عقیده بسیاری، وزارت امور خارجه بیشتر یک نهاد هماهنگ‎کننده در عرصه سیاست خارجی به حساب می‎آید تا تصمیم‎‎ساز؛ برای مثال در پرونده هسته‎ای شورای عالی امنیت ملی، در حوزه عراق نیروی قدس و در رابطه با آمریکا وزارت اطلاعات نقش آفرینی می‎کنند، شما تا چه حد این تحلیل را تأیید می‎کنید و وزارت خارجه در این حوزه‎‎‎ها که چالش‎‎‎های سیاست خارجی ما محسوب می‎شوند، به چه میزان فعال و درگیر بوده است؟
** پرونده هسته‎ای از دولت هشتم، به پیشنهاد وزیر وقت امور خارجه به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی رفت. در دوران مسئولیت اینجانب، این ظرفیت را داشتیم که مسئولیت این پرونده را خود برعهده بگیریم، ولی از آن‎جایی که رویه‎ای از گذشته بود، ما اصراری برای بازگشت این پرونده به وزارت امور خارجه نداشتیم.
در موضوع عراق این‎که گفته شود پرونده‎های خارج از حوزه وزرات خارجه بود، سخن درستی نیست، چراکه وزارت خارجه مسئولیت این کار را به‎صورت کاملا طبیعی بر عهده داشت. در مقوله حساسی مثل روابط با عراق، به‎دلیل حضور نیرو‎‎های آمریکایی در این کشور و نقش کشور‎‎های همسایه، با مؤلفه‎‎‎های مختلفی مواجه بودیم. ما از ظرفیت دیگر نهاد‎‎ها از جمله وزارت اطلاعات و نیرو‎‎های نظامی برای دریافت آخرین گزارش‎ها از شرایط داخلی عراق و مواردی دیگر استفاده می‎کردیم.
در زمینه آمریکا هم ما اساسا رابطه‎ای با این کشور نداریم و صرفا موضوع بررسی و رصد عملکرد ایالات متحده در حوزه‎‎‎های مختلف بود. به‎طور کلی آمریکا حرکت‎‎‎هایی علیه ایران دارد که سیاست خارجی ما را متأثر می‎کند و بایستی روی آن نظارت شود. بنابراین در رصد اقدامات آمریکا و استراتژی آن، ضروری است که همه نهاد‎‎ها دخالت داشته باشند. اما کار محوری در این رابطه با وزارت خارجه بوده و دیگر دستگاه‎ها، با فعالیت‎‎‎های خودشان، سیاست خارجی را پشتیانی می‎کردند.
البته معتقد بودم و اکنون هم بر این باورم که با توجه به مخاطبین خارجی ما در این مباحث که تماما وزارت خارجه‎‎ها هستند و مسئولیت هرگونه گفت‎وگو با آن‎هاست، ارجح است در ایران نیز این بحث و مذاکرات آن در وزارت امور خارجه متمرکز شود.
* از بین سوژه‎‎‎هایی که ما در دستگاه دیپلماسی داشتیم، مهم‎ترین سو‍‍‍ژه‎ای که وزارت امور خارجه، از ابتدا تا انتها آن را مدیریت کرده و در اختیار خود داشته چه بوده است؟
** وزارت امور خارجه اصولا در بعد سلبی و ایجابی و نیز در عرصه کنش‎‎‎ها و واکنش‎‎‎ها پیرامون موضوعات مختلف دوجانبه، منطقه‎ای و بین‎المللی، رابطه با همسایگان، سازمان‎‎های منطقه مانند اکو، شانگهای و...، تعامل با اعضای شورای همکاری خلیج‎فارس، موضوعاتی چون افغانستان، عراق، حقوق بشر، تروریسم، سلاح‎‎‎های اتمی و بحث خلع سلاح، مسائل خاورمیانه و فلسطین مستمرا دارای پرونده‎‎‎های کاری است. بخش عمده‎ای از مذاکرات دیپلماتیک ما در وزارت امور خارجه و سفر‎‎ها، مصروف موضوع هسته‎ای ایران بود. دیپلماسی اقتصادی، بخش مهم دیگری از حوزه کاری دستگاه دیپلماسی بود.
* منظور از سؤال قبل مهم‎ترین موضوع است که می‎توان به‎صورت مصداقی از آن یاد کرد، به‎عبارت صحیح‎تر مهم‎ترین اقدامی که شما در کارنامه خودتان به آن افتخار کرده و آن را به‎عنوان دست‎آورد دوران مسئولیت منوچهر متکی می‎دانید، چیست؟
** این موضوع در حوزه رویکردهاست؛ نقش سوزنبان قطار برای حرکت آن اهمیت بالایی دارد، در صورتی‎که این کار دقیق انجام نشود، ریل جابه‎جا می‎شود و در مسیری قرار می‎گیرید که به گمراهی می‎انجامد. فعالیت وزارت امور خارجه با دیپلماسی آغاز می‎شود. دیپلماسی، یعنی هنر ارتباط با دیگران در چهارچوب قواعد مورد توافق با ادبیات مشخص. دیپلماسی یعنی مجموعه کنش‎‎‎ها و واکنش‎‎‎هایی که با محیط خارجی خود به عمل می‎آورید. برای داشتن یک دیپلماسی پویا و موفق باید آفات آن را شناخت. نخستین آفت در دیپلماسی، ساده‎‎انگاری نسبت به آن است. بعضا گفته‎ام کسانی خیال می‎کنند دیپلماسی همانند خم رنگرزی است که فرد با ورود به آن دیپلمات می‎شود؛ کسانی هم دیپلماسی را صرفا زد و بند یا بده بستان می‎دانند. آفت دیگر دیپلماسی آن است که بپذیرید تطابق حداکثری با جریان سلطه حاکم بر مناسبات بین‎المللی داشته باشید.
یک آفت مهم دیپلماسی، موازی‎کاری در کشور است. موازی‎کاری با هر انگیزه‎ای به منافع کشور لطمه می‎زند. دادن سیگنال‎‎‎های متفاوت به طرف‎‎‎های خارجی است. باید از سقوط آزاد دستگاه دیپلماسی در باتلاق موازی‎کاری جلوگیری کرد. ضمنا باید دانست که دیپلماسی، عمل و اقدام است. بی‎اقدامی و انفعال دیپلماسی نیست.
با چنین نگرشی به دیپلماسی، به شما می‎گویم مهم‎ترین کاری که در دولت نهم در حوزه دیپلماسی انجام داده‎ایم، تصحیح رویکرد‎‎ها در روابط خارجی بود. این جمله را در دولت نهم بار‎‎ها از سوی مسئولین سیاست خارجی شنیده‎اید که ما از جایگاه متهم به‎جایگاه مدعی تغییر موقعیت داده‎ایم. ما در ورود به مباحث در حوزه بین‎المللی و خصوصا در روابط با کشور‎‎هایی که تعامل‎شان آمرانه است، قواعد بازی را خودمان تعریف کرده‎ایم.
شناخت و باورمندی به مواضع جمهوری اسلامی ایران، شناخت محیط بین‎الملل، مجهز بودن به ابزار‎‎های دیپلماتیک به معنای درست سخن گفتن و درست تدبیر کردن، ضمن آن‎که شما را در برابر هجمه‎‎‎ها واکسینه می‎کند، ظرفیت پیشرفت برای‎تان فراهم می‎کند.
رویکرد ما در پرونده‎ هسته‎ای که در نیمه دوم دولت آقای خاتمی برای ما به‎وجود آمد، با سه تاکتیک مؤثر شامل مقاومت و ایستادگی بر حقوق ملت ایران، یارگیری هوشیارانه (بیانیه تهران) و طراحی مبتکرانه برای خنثی‎سازی تبلیغات دشمن (برگزاری کنفرانس خلع سلاح)، توانست ضمن ایجاد فضای امن برای ادامه کار متخصصین، منطق زورمدارانه دشمنان را تضعیف کند.
اذعان عراق به قرارداد 1975 که به‎دنبال جنگ تحمیلی و مذاکرات پس از آن و حتی پس از سقوط صدام با خدشه‎‎‎هایی مواجه بود و ثبت آن در چندین یادداشت تفاهم مرزی که با عراقی‎‎ها امضا کردیم، در حقیقت بستن پرونده‎ای بود که سالیان طولانی به‎عنوان عاملی تنش‎زا در مناسبات فی‎مابین دو کشور خودنمایی می‎کرد.
برگزاری دو اجلاس وزرای خارجه عدم تعهد در تهران و تصویب برگزاری اجلاس سران (120 کشور) در ایران، ایجاد مراکزی از جمله مرکز حقوق بشر و تنوع فرهنگی عدم تعهد، ایجاد مرکز تحقیقات تکنولوژی کشور‎‎های عضو اتحادیه اقیانوس هند در ایران، عضویت ایران در برخی از سازمان‎‎‎های منطقه‎ای و بین‎المللی، کمک به شرکت‎‎‎های دولتی و خصوصی در صدور خدمات فنی و مهندسی در افزایش صادرات غیرنفتی کشور از هفت به بیش از 30 میلیارد دلار، اتخاذ و اجرای رویکرد‎‎های درست در قبال عراق و افغانستان به‎گونه‎ای که شکست سیاست‎‎‎های آمریکا و غرب برای جهانیان آشکار شد بخش‎‎‎هایی از توفیقات جمهوری اسلامی در دولت نهم در عرصه سیاست خارجی بود. الهام بخشی انقلاب اسلامی در این دوره به‎واسطه ایستادگی و مقاومت ملت ایران در اقصی نقاط جهان به‎ویژه در جهان اسلام تقویت می‎شود. در همین دوره رژیم صهیونیستی دو شکست خفت‎بار را در سایه همین الهام‎بخشی انقلاب اسلامی در لبنان و غزه تجربه می‎کند.
منطق امام که منشأ قدرت او بود، بر قدرت آمریکا که زیر ساخت منطق او بود غلبه یافت. بدون‎شک منطق امام، الهام‎بخشی انقلاب اسلامی و سیاست تهاجمی حوزه سیاست خارجی، سهم عمده‎ای در بیداری اسلامی ملت‎‎‎های عرب از مغرب تا منطقه ما داشته است.
البته در یک سؤال، فی المجلس نمی‎توان یک کارنامه جامع الاطراف ارائه داد.
* شما در انتخاب سفرا و معاونین خودتان، به چه میزان استقلال داشتید و فشار‎‎هایی را که دفتر ریاست‎جمهوری و مجلس و دیگر بخش‎‎ها به شما می‎آوردند، تا چه حد تمکین می‎کردید؟
** اساسا طبع رؤسای‎جمهوری، به‎خصوص در دولت‎‎‎های نهم و دهم که البته سنت آن از دولت‎‎‎های پیشین گذاشته شد، ورود و دخالت در حوزه سیاست خارجی است. این امر به‎دلیل جایگاه و مسئولیت رؤسای‎جمهوری است. وقتی‎که براساس مبانی و مواضع روشن، مراودات هماهنگ باشد، می‎توان به‎عنوان هم‎افزایی از آن یاد کرد. اما هنگامی‎که هماهنگی نیست، می‎توان به‎عنوان موازی‎کاری از آن نام برد. هنگامی‎که موازی‎کاری در محتوا باشد، یعنی دو نگاه متفاوت در موضوع واحدی وجود داشته باشد، حتما این موضوع تنش‎زاست. من در وزارت خارجه و در طول حدود شش سال با این وضعیت مواجه بودم، موضوعی که وزرای دیگر نیز با آن مواجه بودند و نمی‎توانستند معاونین خودشان را خود انتخاب کنند. من با توجه به ظرافت‎‎‎هایی وزارت خارجه و قدری هم روحیات خاص خودم، سعی می‎کردم ضمن داشتن تعامل، گزینه‎‎‎هایی منتخب شوند که از بدنه وزارت خارجه خارج نباشد. البته در وزارت خارجه معدودی بودند که رویکرد‎‎های دولت نهم را قبول نداشته و مشخصا نمی‎توانستند تصمیم‎گیر باشند. در مورد آن رویکرد‎‎های دولت نهم که هم در مجلس تأیید شده بود و هم توسط رهبری، و نگاه ایشان این بود که ما این رویکردها را بر اساس سیاست فعال و نه منفعلانه دنبال کنیم. به هر حال کسانی‎که با این چهارچوب نمی‎توانستند خود را تطبیق دهند، زیاد نبودند.
* چند درصد از همکاران خود همچون معاونان، مدیرکل‎‎‎ها و سفرا را شخصا انتخاب کردید؟
** ما هم در انتخاب معاونین و مدیران وزارت خارجه و سفرا، اولویت را با انتخاب از درون وزارت خارجه می‎دانستیم، و شاید 90 درصد انتصابات نیز افرادی وابسته به وزارت خارجه بودند. گاهی مشکل بعد از انتخاب سفرا بود؛ یعنی ما سفیری را انتخاب می‎کردیم و مورد تأیید قرار می‎گرفت و در روزی که بایستی اعزام شود، رفتنش منتفی می‎شد. دخالت‎‎‎هایی از این دست در کار وزارت خارجه داشتیم، یعنی دخالت‎‎‎های لحظه‎ای در استمرار مدیریت که دائما محیط اجرا را تنش‎زا می‎کند، ما باید از این‎‎ها در مدیریت پرهیز کنیم.
* برای عزل‎‎‎ها چه میزان بر شما فشار وارد می‎شد؟
** در بین معاونین در همان دوره نخست، موارد معدودی داشتیم. البته همان‎طور که عرض کردم، آن‎چه در بین همکاران من اشتهار دارد، صبر و استقامت در برابر خروج قطار دیپلماسی از ریل اصلی است.
* اگر بخواهیم مصداقی‎تر صحبت کنیم، آقای شیخ‎الاسلام یکی از بزرگان وزارت امور خارجه محسوب می‎شوند و در دوره شما به‎عنوان قائم مقام انتخاب شدند، ولی ماجرای عزل ایشان به گفته خودشان کمی ابهام داشت که البته در جایی هم منتشر نشده است. لطفا چگونگی عزل ایشان را توضیح دهید و این‎که شما تا چه میزان از وی حمایت کردید؟
** ما مدت طولانی در برابر عزل آقای شیخ‎الاسلام مقاومت کردیم، ولی متأسفانه بالأخره ایشان را در وزارت خارجه از دست دادیم.
* بسیاری شما را ادامه‎دهنده آقای دکتر ولایتی می‎دانند. گویا شما در مجلس اول برای انتخاب ایشان با رأی بالا تلاش بسیاری کردید و به‎زعم برخی، به جهت همین مسائل میان شما همراهی آغاز شده است.
** جناب آقای ولایتی از پیشکسوتان عرصه سیاست خارجی بعد از انقلاب اسلامی به حساب می‎آیند، هرچند که به‎خاطر دارم زمانی‎که دکتر ولایتی به‎عنوان وزیر خارجه انتخاب شد، رادیو عراق گفت که طفل سیاست خارجی را به پزشک اطفال سپردند. ایشان به‎علت حضور در یک دوره طولانی در سیاست خارجی، به‎گونه‎ای بودند که در اواخر کار خودشان بر تمامی جزییات امور تسلط داشتند. بنده هم مثل خیلی‎‎‎های دیگر از ایشان در وزارت امور خارجه و به‎طور کلی هر سه موردی که برای ایشان در مجلس اول رأی‎گیری شد، حمایت کردم.
زمانی هم که با من برای وزارت خارجه صحبت شد، یکی از کسانی‎که با او صحبت و مشورت کردم، آقای ولایتی بود. اما این‎که گفته شود سیاست خارجی دولت نهم ادامه راه سیاست خارجی دوران آقای دکتر ولایتی است، قبول ندارم چون شرایط بسیار متفاوت بود. سیاست در عرصه خارجی مشترکات و تشابهات خود را دارد. اما دولت نهم سیاست‎‎‎ها و مواضع خاص خود را داشت که ما به آن‎‎ها اعتقاد کاملی داشتیم و در حال حاضر نیز این سیاست‎‎‎ها را سیاست درستی می‎دانم. سیاست ما، برآمده از مرعوب نشدن، ایجاد دست بالا برای کشور در مناسبات خارجی، خلق ابتکارات نو و اجازه ندادن به دشمن برای تعریف خط قرمز‎‎ها بود. یکی از مواردی که هنوز هم بحثش وجود دارد، این است که چرا ما خط قرمز نرفتن به شورای امنیت در دولت‎‎‎های گذشته را شکستیم، در دولت نهم قصد رفتن به شورای امنیت را نداشتیم و تلاش خود را هم در این راستا کردیم، اما خط قرمز اصلی ما منافع کشورمان بود.
* همواره حرف‎‎‎های در گوشی در وزارت خارجه شنیده می‎شود و گاه دامنه آن به بیرون نیز کشیده می‎شود. یکی از مواردی که درباره شما مطرح بود، این است که همسر خودتان را بدون هیچ‎گونه سابقه‎ای در وزارت خارجه به‎عنوان مدیرکل منصوب کردید، اگر ممکن است در این رابطه توضیح دهید.
** همسر من بیش از 20 سال در کار سیاست خارجی همراهم بوده. حدود نیمی از این مدت در دو مأموریت ترکیه و ژاپن بودیم، ارتباط گسترده ایشان با فدراسیون‎‎‎های زنان و همسران دیپلمات‎‎ها در خارج از کشور و همسران مقامات آن کشور‎‎ها و نیز شخصیت‎‎‎های حقیقی و حقوقی از زنان مسلمان و نیز حضور فعال به‎مدت 10 سال در ایران و در برنامه‎‎‎های وزارت امور خارجه، از ایشان فردی مطلع با مسائل خارج از کشور و به‎ویژه در امور زنان ساخته بود. برپایی اولین جلسه زنان ترکیه‎ای برای حمایت از زنان و کودکان حلبچه پس از جنایت بمباران شیمیایی صدام، تشکیل مجمع همسران دیپلمات‎‎‎های کشور‎‎های مسلمان در ژاپن و فعالیت‎‎هایی از این دست در طی سالیان طولانی در کارنامه ایشان است. استفاده از چنین ظرفیتی مطمئنا برای وزارت امور خارجه یک فرصت بود. نگاهی به فهرست انتشارات و اقدامات این حوزه نشانگر درستی این انتخاب بود.
خوب است کسانی‎که در پی القاء آوردن فامیل از سوی وزیر امور خارجه بودند، بدانند که وزیر امور خارجه عمو، دایی، عمه و خاله ندارد. نکته جالب‎تر آن‎که تعداد کسانی‎که وزیر امور خارجه در طول پنج سال از آنان دعوت به همکاری کرده است، به انگشتان دست نمی‎رسد و البته غیر از خانم دکتر نظری، چند نفر دیگر بود که هیچ‎یک نسبت فامیلی با وزیر امور خارجه نداشته‎اند.
* با توجه به این‎که آقای صالحی سابقه مستقیمی در وزارت خارجه نداشتند، در مورد انتخاب ایشان چه نظری دارید؟
** من در مورد شخصیت دکتر صالحی پیش‎تر به‎عنوان چهره‎ای متدین و مثبت و باسابقه روشن که نامأنوس با وزارت خارجه نیست، صحبت کردم؛ ولی در همان روز‎‎های نخست گفتم که باید به وزارت خارجه و آقای صالحی برای کار در وزارت خارجه فرصت داد تا بیشتر داخل شوند و در نتیجه ارزیابی دقیق‎تری را داشته باشیم. در حال حاضر، بخشی از مسائلی که وزارت خارجه با آن مواجه است، دخالت‎‎‎های دیگران است. در حقیقت تصادف ناشی از ماشین‎ شماست زیرا گاهی ما به ماشین‎‎‎های دیگر می‎زنیم و گاهی هم دیگران به ما می‎زنند. البته دستگاه دیپلماسی همواره این مشکل را داشته است و دخالت‎‎‎هایی از بیرون در کار سیاست خارجه وجود داشته است. حوادثی را که الان در حال اتفاق است، باید همین الان هم علاج کرد. من این حوادث در دستگاه دیپلماسی را که ناشی از دخالت‎‎‎های بیرونی است، سقوط آزاد در باتلاق موازی‎کاری می‎نامم که در صورت عدم معالجه دستگاه دیپلماسی ما را به ناکجا آباد می‎برد.
* گویا در دوره شما هم آقای ملک‎زاده پیشنهاد شده بود این مطلب صحت دارد؟
** علاقه‎مندی وجود داشت، اما پیشنهاد رسمی صورت نگرفت.
* آیا در دروان شما فشار برای استعفا به شخص شما هم وارد شد؟
** کسی به من القاء نکرد که استعفاء بدهم.
* کمی در مورد تحولات منطقه صحبت کنیم، به عقیده شما ریشه این تحولات در چیست و در چه راستایی حرکت می‎کند و چرا در داخل کشور گفتمان واحدی در این‎باره وجود ندارد؟
** ریشه این تحولات، در آگاهی و بیداری در منطقه نسبت به شرایطی است که ‎ سال‎‎‎ها در کشور‎‎های منطقه حاکم بوده است. در کشور ما هم در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 اگر کسی به‎جامعه ما نگاه می‎کرد، در صورت تیزبینی متوجه می‎شد که رژیمی وابسته بر سر کار است، اما در درون جامعه حرکتی رخ نمی‎دهد. در این کشور‎‎ها نیز همین وضعیت برقرار است. یعنی قبل از این شرایط اگر به مصر می‎رفتید، دیکتاتوری را به وضوح مشاهده می‎کردید. مردم با آگاهی از این شرایط، وضعیت خود را با ایران و حتی ترکیه جدید مقایسه می‎کردند. لذا دو عنصر آگاهی و مقایسه، زمینه‎‎‎های تغییر درونی در کشور‎‎ها را به‎وجود آورد.
* آیا می‎شود از این تأثیر ما بر مصر به‎عنوان صدور انقلاب یاد کرد؟
** بلی. مردم مصر. با مقایسه شرایط خود با ایران و ایجاد تغییر درونی نیازمند یک جرقه برای خیزش عمومی بودند و این جرقه خودسوزی یک فرد در تونس بود، مثل مقاله‎ای که علیه امام در سال 56 نوشته شد. حرکت‎‎‎های عمومی مردم در منطقه، دفعتا شکل نگرفته‎اند، بلکه همچون دمل‎هایی بودند که هر یک با سوزنی سر باز کرده است. بخشی از اشتباه تحلیل نسبت به این حوادث به بی‎اطلاعی بر‎می‎گردد و بخشی هم برآمده از ناباوری است. بخشی هم ناشی از باوری عمومی است که هرچه در دنیا اتفاق می‎افتد، پشت سر آن دست آمریکا یا انگلیسی‎‎ها است.
* پاسخ شما به کسانی‎که این اتفاقات را کار آمریکا می‎دانند، چیست؟
** دلایل روشنی وجود دارد که این حرکت‎‎‎ها هیچ‎گونه ارتباطی با آمریکا نداشته و قیام‎‎‎ها برآمده از کارسازماندهی شده با برنامه‎ریزی قبلی هیچ کشوری نیست. این یک موج بیداری در ملت‎هاست که به حاکمان خودشان معترض شده‎اند، زیرا یک پادشاه تمام تصمیمات را می‎گیرد. مردم در مراکش بعد از این‎که پادشاه اعلام مشروطه سلطنتی کرد دست به اعتراض زدند و مطالبات خودشان را دارند. اعتراض مردم مغرب به سیستم عدم مشارکت آنان در امور کشور است. دیگر این‎که پادشاه کشور اسلامی که رییس کمیته آزادسازی قدس هم محسوب می‎شود، به توصیه اسراییل مشاور خود را یک یهودی صهیونیست انتخاب می‎کند. مردم سیاست یک بام و دو هوا را نمی‎پذیرند و معترض‎اند. سعودی‎‎‎ها به انتهای خط رسیده‎اند. عربستان در طول هشت سال جنگ، ایران و عراق با تمام توان حامی صدام بودند و موضع علیه ایران را در طول این 30 سال ادامه داد. برای فشار بر ایران به چین، هندوستان و بسیاری کشور‎‎های دیگر پیشنهاد می‎کرد تا از ایران نفت نخرند. از جانب آمریکا همواره با ریاست ایران بر اوپک مخالفت می‎شد. اما این حرکات باعث رشد ایران در منطقه و نفرت مردم نسبت به عربستان شد. امروز شعار مرگ بر آل‎سعود در یمن و بحرین شنیده می‎شود. مقام معظم رهبری ناصحانه فرمودند که بحرین را ر‎‎ها کنید، وگرنه منفور منطقه خواهید شد. در چنین شرایطی نگاه ملتمسانه ما برای مراوده با عربستان، تدبیر درستی نیست و اگر زمزمه رفت و آمد‎‎ها بعد از لغو سفر وزیر امور خارجه به عربستان درست باشد، باید مسئولین حوزه سیاست خارجی در این مورد پاسخ‎گو باشند.
حکومت‎‎‎های منطقه عموما تابع سیاست‎‎‎های آمریکا هستند، با رژیم صهیونیستی مراودات پنهان دارند، علیه مقاومت در لبنان و فلسطین هستند، آمریکا چرا باید طرح سقوط آنان را در دستور کار داشته باشد؟!
* در مورد بحرین مطرح است که حضور نیرو‎‎های عربستان در این کشور به‎دلیل ضعف دیپلماتیک ایران بوده چراکه روابط دیپلماتیک از بسیاری از مسائل می‎تواند پیشگیری کند. شما چه میزان این موضوع را تأیید می‎کنید؟
** ممکن است در مورد عملکرد دستگاه دیپلماسی طی پنج ماه گذشته، نقد‎‎هایی مطرح کرد، و از برخی کم‎کاری‎‎‎ها نیز انتقاد داشته باشیم. اما عربستان مجری دستورات آمریکا است و آمریکایی‎‎ها تصور می‎کردند که حوادث بحرین را می‎توانند مدیریت کنند. فلذا ولیعهد بحرین پیشنهاداتی داشت و رفت و آمد‎‎هایی صورت گرفت. اما زمانی‎که مردم بحرین را مصمم دیدند، عربستان به نیابت از آمریکا و با دستور او وارد عرصه شد. حرف‎‎‎هایی که در رابطه با دستگاه دیپلماسی مطرح شده، حرف درستی نیست.
* ایران چه میزان هزینه‎‎‎های عربستان را برای ورود به بحرین بالا برد؟
** در حوزه رسانه‎ای و افکار عمومی، در تقبیح این اقدام، نقش فراوانی داشتیم و سکوت بسیاری از رسانه‎‎‎ها و مجامع هدایت شده را جبران کرد. ما خوب توانستیم مطالبات مردم را به گوش جهانیان برسانیم و هرچه صحنه بحرین آشکارتر شود، هزینه عربستان بالاتر خواهد رفت.
* عربستان هتاکی‎‎‎های زیادی را نسبت ایران داشته است تا جایی‎که ایران را به حمله نظامی تهدید کرده است. آیا از سوی ایران پاسخ شایسته‎ای به این ادعا‎‎های پوچ داده شده است؟
** یکی دیگر از کار‎‎های عربستان در طی این 30 سال، ترغیب آمریکا برای حمله به ایران بود. یعنی بعد از حمله به افغانستان، سعودی‎‎‎ها دائما بر حمله آمریکا به ایران اصرار می‎کردند. در دو سال پایانی دولت بوش، بار‎‎ها حمله به ایرانی به‎طور جدی مطرح شد و خبر‎‎های دقیق از حمله حتمی آمریکا به ایران به ما می‎رسید. آمریکایی‎‎‎ها هم تمایل به این کار داشته و ظرفیت‎‎‎های آن را هم داشتند، اما چیزی‎که باعث شد چنین گزینه‎ای را اجرا نکنند؛ عدم آگاهی از آینده این حمله بود. عربستان نتوانست کشور‎‎های قدرتمند را برای حمله به ایران متقاعد کند، چراکه ایران اساسا در منطقه هم‎آوردی ندارد. تصور نمی‎کنم عربستان در جایگاه و ظرفیت برخورد با ایران باشد.
* شما در تحلیل‎های‎تان فرمودید که مردم دیگر حکومت‎‎‎های دیکتاتوری و مطلقه یک فرد را نمی‎توانند تحمل کنند، ولی چرا با این تحلیل با موضوع سوریه به‎عنوان یک استثناء برخورد می‎شود؟
** تحلیل من نسبت به این موضوع با تحلیل‎‎‎هایی که مطرح می‎شود متفاوت است. دولت سوریه باید به خواست‎‎‎ها توجه کند و رویکرد خود را نسبت به مطالبات مردم تصحیح کند. دولت سوریه باید یک کار را انجام دهد و یک کار را هم نباید انجام دهد. کاری که باید بکند، توجه به مطالبات مردم است و کاری که نباید بکند، پرهیز از سرکوب معترضان است. این‎که یک روز در سوریه 10 یا 20 نفر کشته شوند، صرف‎نظر از این‎که چه میزان صحت دارد، در میان ملت‎‎‎ها خشم و انزجار ایجاد می‎کند. البته یک تفاوت ظریفی بین سوریه و دیگر کشور‎‎های عربی وجود دارد که در یمن یا اردن و یا بحرین مردم هستند که مطالبات خود را بیان می‎کنند، دخالت و صحنه‎گردانی‎‎‎های خارجی وجود ندارد.
اما هر روز از سخنگویان آمریکا شنیده می‎شود که سوریه نباید از کمک‎‎‎های آمریکا به مخالفانش ناراحت باشد. از سوی عربستان دخالت‎‎‎هایی در سوریه صورت می‎گیرد و حتی برای حمایت از مخالفان به سوریه نماینده ویژه فرستاده می‎شود. این مطلب نشان‎دهنده آن است که علاوه‎بر این‎که ما باید بخشی از جریانات داخل سوریه را مطالبات مردم بدانیم و دولت سوریه باید به آن توجه کند، اما دخالت‎‎‎های خارجی هم در آن وجود دارد که وضعیت سوریه را با دیگر کشور‎‎ها متمایز می‎کند. ماجرای کشور سوریه دو فرق دیگر هم دارد، مردم کشورهای عربی علاوه‎بر این‎که اعتراض به مناسبات بین دولت و مردم کشورشان دارند، اعتراض به مناسبات با رژیم صهیونیستی و غرب مبتنی بر ذلت‎پذیری هم دارند؛ اما در سوریه این‎گونه نیست و به‎زعم ما در این راستا مواضع سوریه مترقی است و از این جنبه با مشکلی مواجه نیست. سوریه باید در نگرش نسبت به مردم تجدیدنظر کند. تا جایی‎که بنده اطلاع دارم در سوریه دو نظریه وجود دارد که یکی براساس تقابل و سرکوب است و دیگری تعامل و توجه به مطالبات مردم، که امیدوارم این رویکرد دوم صورت پذیرد.
* آینده این قیام‎‎ها را چگونه می‎بینید؟
** این قیام‎ها هم‎اینک به بخشی از مطالبات راه‎بردی خود رسیده است. نخست آن‎که مردم به قدرت تأثیرگذار خود خود پی برده‎اند، دیگر آن‎که حکومت‎‎‎هایی که باقی بمانند، دریافته‎اند که دیگر همانند گذشته نمی‎توانند بر مردم مستبدانه حکومت کنند.
و بالأخره آن‎که برای همگان روشن شد که حکومت‎‎‎های بی‎ریشه و وابسته و فاقد پشتوانه مردمی چقدر پوشالی هستند و همواره در معرض سقوط.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات