* آقای متکی، از صحبتهای اخیر شما در جمع اساتید استان مازندران آغاز کنیم، شما در این جمع از تشکیل قرارگاه 15 نفری اصولگرایان، برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی صحبت به میان آوردهاید، لطفا در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
** بنده این مطلب را براساس شنیدههای خود مطرح کردم، بنابراین باید منتظر ماند تا عقلای اصولگرایان در انتخابات، تصمیمات خود را نهایی و اعضای این گروه 15 نفری را مشخص کنند. البته این بحث هنوز نهایی نشده و من هم سخنگوی اصولگرایان نیستم تا بخواهم مطلبی را به اطلاع رسانم، ولی با پیشرفت شرایط و نهایی شدن تصمیمات، مسلما حرفهای زیادی برای انتخابات مجلس نهم وجود خواهد داشت، که غیر از سخنگویان، دیگر افراد هم تحلیل خود را از جریان امور ابراز میدارند. بنده فکر میکنم در آینده نزدیک، امکان رمزگشایی جامع نسبت به تصمیمات در حال اتخاذ وجود دارد.
* حداقل بفرمایید که کدام چهرههای شاخصی این جریان اصولگرایی را هدایت میکنند؟
** همه کسانیکه از آنها نام برده میشود، به یک معنا شاخص هستند، ولی چون فقط تعدادی از آنها انتخاب خواهند شد، هیچکدام از این افراد را نام نبریم صحیحتر است.
* آقای متکی شما جزو نمایندگان دوره اول مجلس بودید و در دورههای دیگر نیز حضور مستمری در خانه ملت داشتید. آیا در انتخابات پیشروی مجلس شرکت خواهید کرد؟
** بنده وارد فعالیتهای سیاسی شدهام و فعالیتهای سیاسی گاهی در ستاد و گاهی در صف است. انتخابات مجلس نهم، مهمترین رخداد صحنه سیاست داخلی کشور در سال 90 بهحساب میآید و قصد دارم در کار ستادی که برای این انتخابات صورت میگیرد، حضور داشته باشم. اما فعالیتهای صف به این عنوان که شخصا، وارد عرصه انتخابات شوم، در برنامهام نیست.
* بهزعم بسیاری از کارشناسان، در صورت پیروزی آقای قالیباف در یازدهمین انتخابات ریاستجمهوری، جنابعالی به عنوان وزیر امور خارجه دولت ایشان معرفی خواهید شد. نظر شخص شما در این رابطه چیست؟
** آیا این یک رپرتاژ آگهی است؟ بهنظرم باید بحث پیرامون انتخابات ریاستجمهوری را به سال 91 واگذار کنیم. ما با همه گروهها و چهرههای اصولگرا دوستی نزدیک و رابطه برادرانهای داریم. اما صحبت پیرامون انتخابات ریاستجمهوری، در سال 90 را بهدلیل ضرورت وحدت در میان اصولگرایان، به صلاح نمیدانم.
* کمی به دوران مسئولیت و عملکرد شما در وزارت امور خارجه بپردازیم، میخواستم بدانم وزارت امور خارجه چه میزان از تصمیمگیریهای نهایی را در سیاست خارجی بر عهده داشت؟
** تصمیمگیری در وزارت امور خارجه، به دو حوزه کلان و غیرکلان تقسیم میشود. در موضوعات کلان مشخصا تصیمسازی پیرامون سیاست خارجی، به تناسب موضوع، در ردههای مختلف در حوزههای ذیربط نظام مطرح میشود. همانطور که میدانید مقام معظم رهبری، شورای عالی امنیت ملی، رییسجمهوری و مجلس شورای اسلامی از ردههای عالی تأثیرگذار در اتخاذ تصمیمات کلان سیاست خارجی هستند. وزارت امور خارجه در تمامی مراحل تصمیمسازی حضور دارد، لذا در تصمیمسازیهای کلی و کلان وزارت امور خارجه، بخشی از این روند است، ولی در سایر موارد، تصمیمسازی بر عهده وزارت امور خارجه است و رأسا اقدام میکند. بنده در برنامه اولی که در دولت نهم به مجلس ارائه دادم، بهجایگاه وزارت امور خارجه در روند تصمیمسازی اشاره کرده بودم. وزارت خارجه در جمعآوری و تحلیل دادهها و تصمیمسازی حضور دارد و تنها دستگاه مجری این تصمیمات است. لذا در بخشهایی که تصمیمسازیهای کلی نظام محسوب میشود، بخشی از تصمیمات با وزارت خارجه است. ولی در دیگر حوزهها خود وزرات خارجه تصمیمسازی را بر عهده دارد.
* اگر بخواهیم کمی عینیتر به این موضوع بپردازیم، به عقیده بسیاری، وزارت امور خارجه بیشتر یک نهاد هماهنگکننده در عرصه سیاست خارجی به حساب میآید تا تصمیمساز؛ برای مثال در پرونده هستهای شورای عالی امنیت ملی، در حوزه عراق نیروی قدس و در رابطه با آمریکا وزارت اطلاعات نقش آفرینی میکنند، شما تا چه حد این تحلیل را تأیید میکنید و وزارت خارجه در این حوزهها که چالشهای سیاست خارجی ما محسوب میشوند، به چه میزان فعال و درگیر بوده است؟
** پرونده هستهای از دولت هشتم، به پیشنهاد وزیر وقت امور خارجه به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی رفت. در دوران مسئولیت اینجانب، این ظرفیت را داشتیم که مسئولیت این پرونده را خود برعهده بگیریم، ولی از آنجایی که رویهای از گذشته بود، ما اصراری برای بازگشت این پرونده به وزارت امور خارجه نداشتیم.
در موضوع عراق اینکه گفته شود پروندههای خارج از حوزه وزرات خارجه بود، سخن درستی نیست، چراکه وزارت خارجه مسئولیت این کار را بهصورت کاملا طبیعی بر عهده داشت. در مقوله حساسی مثل روابط با عراق، بهدلیل حضور نیروهای آمریکایی در این کشور و نقش کشورهای همسایه، با مؤلفههای مختلفی مواجه بودیم. ما از ظرفیت دیگر نهادها از جمله وزارت اطلاعات و نیروهای نظامی برای دریافت آخرین گزارشها از شرایط داخلی عراق و مواردی دیگر استفاده میکردیم.
در زمینه آمریکا هم ما اساسا رابطهای با این کشور نداریم و صرفا موضوع بررسی و رصد عملکرد ایالات متحده در حوزههای مختلف بود. بهطور کلی آمریکا حرکتهایی علیه ایران دارد که سیاست خارجی ما را متأثر میکند و بایستی روی آن نظارت شود. بنابراین در رصد اقدامات آمریکا و استراتژی آن، ضروری است که همه نهادها دخالت داشته باشند. اما کار محوری در این رابطه با وزارت خارجه بوده و دیگر دستگاهها، با فعالیتهای خودشان، سیاست خارجی را پشتیانی میکردند.
البته معتقد بودم و اکنون هم بر این باورم که با توجه به مخاطبین خارجی ما در این مباحث که تماما وزارت خارجهها هستند و مسئولیت هرگونه گفتوگو با آنهاست، ارجح است در ایران نیز این بحث و مذاکرات آن در وزارت امور خارجه متمرکز شود.
* از بین سوژههایی که ما در دستگاه دیپلماسی داشتیم، مهمترین سوژهای که وزارت امور خارجه، از ابتدا تا انتها آن را مدیریت کرده و در اختیار خود داشته چه بوده است؟
** وزارت امور خارجه اصولا در بعد سلبی و ایجابی و نیز در عرصه کنشها و واکنشها پیرامون موضوعات مختلف دوجانبه، منطقهای و بینالمللی، رابطه با همسایگان، سازمانهای منطقه مانند اکو، شانگهای و...، تعامل با اعضای شورای همکاری خلیجفارس، موضوعاتی چون افغانستان، عراق، حقوق بشر، تروریسم، سلاحهای اتمی و بحث خلع سلاح، مسائل خاورمیانه و فلسطین مستمرا دارای پروندههای کاری است. بخش عمدهای از مذاکرات دیپلماتیک ما در وزارت امور خارجه و سفرها، مصروف موضوع هستهای ایران بود. دیپلماسی اقتصادی، بخش مهم دیگری از حوزه کاری دستگاه دیپلماسی بود.
* منظور از سؤال قبل مهمترین موضوع است که میتوان بهصورت مصداقی از آن یاد کرد، بهعبارت صحیحتر مهمترین اقدامی که شما در کارنامه خودتان به آن افتخار کرده و آن را بهعنوان دستآورد دوران مسئولیت منوچهر متکی میدانید، چیست؟
** این موضوع در حوزه رویکردهاست؛ نقش سوزنبان قطار برای حرکت آن اهمیت بالایی دارد، در صورتیکه این کار دقیق انجام نشود، ریل جابهجا میشود و در مسیری قرار میگیرید که به گمراهی میانجامد. فعالیت وزارت امور خارجه با دیپلماسی آغاز میشود. دیپلماسی، یعنی هنر ارتباط با دیگران در چهارچوب قواعد مورد توافق با ادبیات مشخص. دیپلماسی یعنی مجموعه کنشها و واکنشهایی که با محیط خارجی خود به عمل میآورید. برای داشتن یک دیپلماسی پویا و موفق باید آفات آن را شناخت. نخستین آفت در دیپلماسی، سادهانگاری نسبت به آن است. بعضا گفتهام کسانی خیال میکنند دیپلماسی همانند خم رنگرزی است که فرد با ورود به آن دیپلمات میشود؛ کسانی هم دیپلماسی را صرفا زد و بند یا بده بستان میدانند. آفت دیگر دیپلماسی آن است که بپذیرید تطابق حداکثری با جریان سلطه حاکم بر مناسبات بینالمللی داشته باشید.
یک آفت مهم دیپلماسی، موازیکاری در کشور است. موازیکاری با هر انگیزهای به منافع کشور لطمه میزند. دادن سیگنالهای متفاوت به طرفهای خارجی است. باید از سقوط آزاد دستگاه دیپلماسی در باتلاق موازیکاری جلوگیری کرد. ضمنا باید دانست که دیپلماسی، عمل و اقدام است. بیاقدامی و انفعال دیپلماسی نیست.
با چنین نگرشی به دیپلماسی، به شما میگویم مهمترین کاری که در دولت نهم در حوزه دیپلماسی انجام دادهایم، تصحیح رویکردها در روابط خارجی بود. این جمله را در دولت نهم بارها از سوی مسئولین سیاست خارجی شنیدهاید که ما از جایگاه متهم بهجایگاه مدعی تغییر موقعیت دادهایم. ما در ورود به مباحث در حوزه بینالمللی و خصوصا در روابط با کشورهایی که تعاملشان آمرانه است، قواعد بازی را خودمان تعریف کردهایم.
شناخت و باورمندی به مواضع جمهوری اسلامی ایران، شناخت محیط بینالملل، مجهز بودن به ابزارهای دیپلماتیک به معنای درست سخن گفتن و درست تدبیر کردن، ضمن آنکه شما را در برابر هجمهها واکسینه میکند، ظرفیت پیشرفت برایتان فراهم میکند.
رویکرد ما در پرونده هستهای که در نیمه دوم دولت آقای خاتمی برای ما بهوجود آمد، با سه تاکتیک مؤثر شامل مقاومت و ایستادگی بر حقوق ملت ایران، یارگیری هوشیارانه (بیانیه تهران) و طراحی مبتکرانه برای خنثیسازی تبلیغات دشمن (برگزاری کنفرانس خلع سلاح)، توانست ضمن ایجاد فضای امن برای ادامه کار متخصصین، منطق زورمدارانه دشمنان را تضعیف کند.
اذعان عراق به قرارداد 1975 که بهدنبال جنگ تحمیلی و مذاکرات پس از آن و حتی پس از سقوط صدام با خدشههایی مواجه بود و ثبت آن در چندین یادداشت تفاهم مرزی که با عراقیها امضا کردیم، در حقیقت بستن پروندهای بود که سالیان طولانی بهعنوان عاملی تنشزا در مناسبات فیمابین دو کشور خودنمایی میکرد.
برگزاری دو اجلاس وزرای خارجه عدم تعهد در تهران و تصویب برگزاری اجلاس سران (120 کشور) در ایران، ایجاد مراکزی از جمله مرکز حقوق بشر و تنوع فرهنگی عدم تعهد، ایجاد مرکز تحقیقات تکنولوژی کشورهای عضو اتحادیه اقیانوس هند در ایران، عضویت ایران در برخی از سازمانهای منطقهای و بینالمللی، کمک به شرکتهای دولتی و خصوصی در صدور خدمات فنی و مهندسی در افزایش صادرات غیرنفتی کشور از هفت به بیش از 30 میلیارد دلار، اتخاذ و اجرای رویکردهای درست در قبال عراق و افغانستان بهگونهای که شکست سیاستهای آمریکا و غرب برای جهانیان آشکار شد بخشهایی از توفیقات جمهوری اسلامی در دولت نهم در عرصه سیاست خارجی بود. الهام بخشی انقلاب اسلامی در این دوره بهواسطه ایستادگی و مقاومت ملت ایران در اقصی نقاط جهان بهویژه در جهان اسلام تقویت میشود. در همین دوره رژیم صهیونیستی دو شکست خفتبار را در سایه همین الهامبخشی انقلاب اسلامی در لبنان و غزه تجربه میکند.
منطق امام که منشأ قدرت او بود، بر قدرت آمریکا که زیر ساخت منطق او بود غلبه یافت. بدونشک منطق امام، الهامبخشی انقلاب اسلامی و سیاست تهاجمی حوزه سیاست خارجی، سهم عمدهای در بیداری اسلامی ملتهای عرب از مغرب تا منطقه ما داشته است.
البته در یک سؤال، فی المجلس نمیتوان یک کارنامه جامع الاطراف ارائه داد.
* شما در انتخاب سفرا و معاونین خودتان، به چه میزان استقلال داشتید و فشارهایی را که دفتر ریاستجمهوری و مجلس و دیگر بخشها به شما میآوردند، تا چه حد تمکین میکردید؟
** اساسا طبع رؤسایجمهوری، بهخصوص در دولتهای نهم و دهم که البته سنت آن از دولتهای پیشین گذاشته شد، ورود و دخالت در حوزه سیاست خارجی است. این امر بهدلیل جایگاه و مسئولیت رؤسایجمهوری است. وقتیکه براساس مبانی و مواضع روشن، مراودات هماهنگ باشد، میتوان بهعنوان همافزایی از آن یاد کرد. اما هنگامیکه هماهنگی نیست، میتوان بهعنوان موازیکاری از آن نام برد. هنگامیکه موازیکاری در محتوا باشد، یعنی دو نگاه متفاوت در موضوع واحدی وجود داشته باشد، حتما این موضوع تنشزاست. من در وزارت خارجه و در طول حدود شش سال با این وضعیت مواجه بودم، موضوعی که وزرای دیگر نیز با آن مواجه بودند و نمیتوانستند معاونین خودشان را خود انتخاب کنند. من با توجه به ظرافتهایی وزارت خارجه و قدری هم روحیات خاص خودم، سعی میکردم ضمن داشتن تعامل، گزینههایی منتخب شوند که از بدنه وزارت خارجه خارج نباشد. البته در وزارت خارجه معدودی بودند که رویکردهای دولت نهم را قبول نداشته و مشخصا نمیتوانستند تصمیمگیر باشند. در مورد آن رویکردهای دولت نهم که هم در مجلس تأیید شده بود و هم توسط رهبری، و نگاه ایشان این بود که ما این رویکردها را بر اساس سیاست فعال و نه منفعلانه دنبال کنیم. به هر حال کسانیکه با این چهارچوب نمیتوانستند خود را تطبیق دهند، زیاد نبودند.
* چند درصد از همکاران خود همچون معاونان، مدیرکلها و سفرا را شخصا انتخاب کردید؟
** ما هم در انتخاب معاونین و مدیران وزارت خارجه و سفرا، اولویت را با انتخاب از درون وزارت خارجه میدانستیم، و شاید 90 درصد انتصابات نیز افرادی وابسته به وزارت خارجه بودند. گاهی مشکل بعد از انتخاب سفرا بود؛ یعنی ما سفیری را انتخاب میکردیم و مورد تأیید قرار میگرفت و در روزی که بایستی اعزام شود، رفتنش منتفی میشد. دخالتهایی از این دست در کار وزارت خارجه داشتیم، یعنی دخالتهای لحظهای در استمرار مدیریت که دائما محیط اجرا را تنشزا میکند، ما باید از اینها در مدیریت پرهیز کنیم.
* برای عزلها چه میزان بر شما فشار وارد میشد؟
** در بین معاونین در همان دوره نخست، موارد معدودی داشتیم. البته همانطور که عرض کردم، آنچه در بین همکاران من اشتهار دارد، صبر و استقامت در برابر خروج قطار دیپلماسی از ریل اصلی است.
* اگر بخواهیم مصداقیتر صحبت کنیم، آقای شیخالاسلام یکی از بزرگان وزارت امور خارجه محسوب میشوند و در دوره شما بهعنوان قائم مقام انتخاب شدند، ولی ماجرای عزل ایشان به گفته خودشان کمی ابهام داشت که البته در جایی هم منتشر نشده است. لطفا چگونگی عزل ایشان را توضیح دهید و اینکه شما تا چه میزان از وی حمایت کردید؟
** ما مدت طولانی در برابر عزل آقای شیخالاسلام مقاومت کردیم، ولی متأسفانه بالأخره ایشان را در وزارت خارجه از دست دادیم.
* بسیاری شما را ادامهدهنده آقای دکتر ولایتی میدانند. گویا شما در مجلس اول برای انتخاب ایشان با رأی بالا تلاش بسیاری کردید و بهزعم برخی، به جهت همین مسائل میان شما همراهی آغاز شده است.
** جناب آقای ولایتی از پیشکسوتان عرصه سیاست خارجی بعد از انقلاب اسلامی به حساب میآیند، هرچند که بهخاطر دارم زمانیکه دکتر ولایتی بهعنوان وزیر خارجه انتخاب شد، رادیو عراق گفت که طفل سیاست خارجی را به پزشک اطفال سپردند. ایشان بهعلت حضور در یک دوره طولانی در سیاست خارجی، بهگونهای بودند که در اواخر کار خودشان بر تمامی جزییات امور تسلط داشتند. بنده هم مثل خیلیهای دیگر از ایشان در وزارت امور خارجه و بهطور کلی هر سه موردی که برای ایشان در مجلس اول رأیگیری شد، حمایت کردم.
زمانی هم که با من برای وزارت خارجه صحبت شد، یکی از کسانیکه با او صحبت و مشورت کردم، آقای ولایتی بود. اما اینکه گفته شود سیاست خارجی دولت نهم ادامه راه سیاست خارجی دوران آقای دکتر ولایتی است، قبول ندارم چون شرایط بسیار متفاوت بود. سیاست در عرصه خارجی مشترکات و تشابهات خود را دارد. اما دولت نهم سیاستها و مواضع خاص خود را داشت که ما به آنها اعتقاد کاملی داشتیم و در حال حاضر نیز این سیاستها را سیاست درستی میدانم. سیاست ما، برآمده از مرعوب نشدن، ایجاد دست بالا برای کشور در مناسبات خارجی، خلق ابتکارات نو و اجازه ندادن به دشمن برای تعریف خط قرمزها بود. یکی از مواردی که هنوز هم بحثش وجود دارد، این است که چرا ما خط قرمز نرفتن به شورای امنیت در دولتهای گذشته را شکستیم، در دولت نهم قصد رفتن به شورای امنیت را نداشتیم و تلاش خود را هم در این راستا کردیم، اما خط قرمز اصلی ما منافع کشورمان بود.
* همواره حرفهای در گوشی در وزارت خارجه شنیده میشود و گاه دامنه آن به بیرون نیز کشیده میشود. یکی از مواردی که درباره شما مطرح بود، این است که همسر خودتان را بدون هیچگونه سابقهای در وزارت خارجه بهعنوان مدیرکل منصوب کردید، اگر ممکن است در این رابطه توضیح دهید.
** همسر من بیش از 20 سال در کار سیاست خارجی همراهم بوده. حدود نیمی از این مدت در دو مأموریت ترکیه و ژاپن بودیم، ارتباط گسترده ایشان با فدراسیونهای زنان و همسران دیپلماتها در خارج از کشور و همسران مقامات آن کشورها و نیز شخصیتهای حقیقی و حقوقی از زنان مسلمان و نیز حضور فعال بهمدت 10 سال در ایران و در برنامههای وزارت امور خارجه، از ایشان فردی مطلع با مسائل خارج از کشور و بهویژه در امور زنان ساخته بود. برپایی اولین جلسه زنان ترکیهای برای حمایت از زنان و کودکان حلبچه پس از جنایت بمباران شیمیایی صدام، تشکیل مجمع همسران دیپلماتهای کشورهای مسلمان در ژاپن و فعالیتهایی از این دست در طی سالیان طولانی در کارنامه ایشان است. استفاده از چنین ظرفیتی مطمئنا برای وزارت امور خارجه یک فرصت بود. نگاهی به فهرست انتشارات و اقدامات این حوزه نشانگر درستی این انتخاب بود.
خوب است کسانیکه در پی القاء آوردن فامیل از سوی وزیر امور خارجه بودند، بدانند که وزیر امور خارجه عمو، دایی، عمه و خاله ندارد. نکته جالبتر آنکه تعداد کسانیکه وزیر امور خارجه در طول پنج سال از آنان دعوت به همکاری کرده است، به انگشتان دست نمیرسد و البته غیر از خانم دکتر نظری، چند نفر دیگر بود که هیچیک نسبت فامیلی با وزیر امور خارجه نداشتهاند.
* با توجه به اینکه آقای صالحی سابقه مستقیمی در وزارت خارجه نداشتند، در مورد انتخاب ایشان چه نظری دارید؟
** من در مورد شخصیت دکتر صالحی پیشتر بهعنوان چهرهای متدین و مثبت و باسابقه روشن که نامأنوس با وزارت خارجه نیست، صحبت کردم؛ ولی در همان روزهای نخست گفتم که باید به وزارت خارجه و آقای صالحی برای کار در وزارت خارجه فرصت داد تا بیشتر داخل شوند و در نتیجه ارزیابی دقیقتری را داشته باشیم. در حال حاضر، بخشی از مسائلی که وزارت خارجه با آن مواجه است، دخالتهای دیگران است. در حقیقت تصادف ناشی از ماشین شماست زیرا گاهی ما به ماشینهای دیگر میزنیم و گاهی هم دیگران به ما میزنند. البته دستگاه دیپلماسی همواره این مشکل را داشته است و دخالتهایی از بیرون در کار سیاست خارجه وجود داشته است. حوادثی را که الان در حال اتفاق است، باید همین الان هم علاج کرد. من این حوادث در دستگاه دیپلماسی را که ناشی از دخالتهای بیرونی است، سقوط آزاد در باتلاق موازیکاری مینامم که در صورت عدم معالجه دستگاه دیپلماسی ما را به ناکجا آباد میبرد.
* گویا در دوره شما هم آقای ملکزاده پیشنهاد شده بود این مطلب صحت دارد؟
** علاقهمندی وجود داشت، اما پیشنهاد رسمی صورت نگرفت.
* آیا در دروان شما فشار برای استعفا به شخص شما هم وارد شد؟
** کسی به من القاء نکرد که استعفاء بدهم.
* کمی در مورد تحولات منطقه صحبت کنیم، به عقیده شما ریشه این تحولات در چیست و در چه راستایی حرکت میکند و چرا در داخل کشور گفتمان واحدی در اینباره وجود ندارد؟
** ریشه این تحولات، در آگاهی و بیداری در منطقه نسبت به شرایطی است که سالها در کشورهای منطقه حاکم بوده است. در کشور ما هم در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 اگر کسی بهجامعه ما نگاه میکرد، در صورت تیزبینی متوجه میشد که رژیمی وابسته بر سر کار است، اما در درون جامعه حرکتی رخ نمیدهد. در این کشورها نیز همین وضعیت برقرار است. یعنی قبل از این شرایط اگر به مصر میرفتید، دیکتاتوری را به وضوح مشاهده میکردید. مردم با آگاهی از این شرایط، وضعیت خود را با ایران و حتی ترکیه جدید مقایسه میکردند. لذا دو عنصر آگاهی و مقایسه، زمینههای تغییر درونی در کشورها را بهوجود آورد.
* آیا میشود از این تأثیر ما بر مصر بهعنوان صدور انقلاب یاد کرد؟
** بلی. مردم مصر. با مقایسه شرایط خود با ایران و ایجاد تغییر درونی نیازمند یک جرقه برای خیزش عمومی بودند و این جرقه خودسوزی یک فرد در تونس بود، مثل مقالهای که علیه امام در سال 56 نوشته شد. حرکتهای عمومی مردم در منطقه، دفعتا شکل نگرفتهاند، بلکه همچون دملهایی بودند که هر یک با سوزنی سر باز کرده است. بخشی از اشتباه تحلیل نسبت به این حوادث به بیاطلاعی برمیگردد و بخشی هم برآمده از ناباوری است. بخشی هم ناشی از باوری عمومی است که هرچه در دنیا اتفاق میافتد، پشت سر آن دست آمریکا یا انگلیسیها است.
* پاسخ شما به کسانیکه این اتفاقات را کار آمریکا میدانند، چیست؟
** دلایل روشنی وجود دارد که این حرکتها هیچگونه ارتباطی با آمریکا نداشته و قیامها برآمده از کارسازماندهی شده با برنامهریزی قبلی هیچ کشوری نیست. این یک موج بیداری در ملتهاست که به حاکمان خودشان معترض شدهاند، زیرا یک پادشاه تمام تصمیمات را میگیرد. مردم در مراکش بعد از اینکه پادشاه اعلام مشروطه سلطنتی کرد دست به اعتراض زدند و مطالبات خودشان را دارند. اعتراض مردم مغرب به سیستم عدم مشارکت آنان در امور کشور است. دیگر اینکه پادشاه کشور اسلامی که رییس کمیته آزادسازی قدس هم محسوب میشود، به توصیه اسراییل مشاور خود را یک یهودی صهیونیست انتخاب میکند. مردم سیاست یک بام و دو هوا را نمیپذیرند و معترضاند. سعودیها به انتهای خط رسیدهاند. عربستان در طول هشت سال جنگ، ایران و عراق با تمام توان حامی صدام بودند و موضع علیه ایران را در طول این 30 سال ادامه داد. برای فشار بر ایران به چین، هندوستان و بسیاری کشورهای دیگر پیشنهاد میکرد تا از ایران نفت نخرند. از جانب آمریکا همواره با ریاست ایران بر اوپک مخالفت میشد. اما این حرکات باعث رشد ایران در منطقه و نفرت مردم نسبت به عربستان شد. امروز شعار مرگ بر آلسعود در یمن و بحرین شنیده میشود. مقام معظم رهبری ناصحانه فرمودند که بحرین را رها کنید، وگرنه منفور منطقه خواهید شد. در چنین شرایطی نگاه ملتمسانه ما برای مراوده با عربستان، تدبیر درستی نیست و اگر زمزمه رفت و آمدها بعد از لغو سفر وزیر امور خارجه به عربستان درست باشد، باید مسئولین حوزه سیاست خارجی در این مورد پاسخگو باشند.
حکومتهای منطقه عموما تابع سیاستهای آمریکا هستند، با رژیم صهیونیستی مراودات پنهان دارند، علیه مقاومت در لبنان و فلسطین هستند، آمریکا چرا باید طرح سقوط آنان را در دستور کار داشته باشد؟!
* در مورد بحرین مطرح است که حضور نیروهای عربستان در این کشور بهدلیل ضعف دیپلماتیک ایران بوده چراکه روابط دیپلماتیک از بسیاری از مسائل میتواند پیشگیری کند. شما چه میزان این موضوع را تأیید میکنید؟
** ممکن است در مورد عملکرد دستگاه دیپلماسی طی پنج ماه گذشته، نقدهایی مطرح کرد، و از برخی کمکاریها نیز انتقاد داشته باشیم. اما عربستان مجری دستورات آمریکا است و آمریکاییها تصور میکردند که حوادث بحرین را میتوانند مدیریت کنند. فلذا ولیعهد بحرین پیشنهاداتی داشت و رفت و آمدهایی صورت گرفت. اما زمانیکه مردم بحرین را مصمم دیدند، عربستان به نیابت از آمریکا و با دستور او وارد عرصه شد. حرفهایی که در رابطه با دستگاه دیپلماسی مطرح شده، حرف درستی نیست.
* ایران چه میزان هزینههای عربستان را برای ورود به بحرین بالا برد؟
** در حوزه رسانهای و افکار عمومی، در تقبیح این اقدام، نقش فراوانی داشتیم و سکوت بسیاری از رسانهها و مجامع هدایت شده را جبران کرد. ما خوب توانستیم مطالبات مردم را به گوش جهانیان برسانیم و هرچه صحنه بحرین آشکارتر شود، هزینه عربستان بالاتر خواهد رفت.
* عربستان هتاکیهای زیادی را نسبت ایران داشته است تا جاییکه ایران را به حمله نظامی تهدید کرده است. آیا از سوی ایران پاسخ شایستهای به این ادعاهای پوچ داده شده است؟
** یکی دیگر از کارهای عربستان در طی این 30 سال، ترغیب آمریکا برای حمله به ایران بود. یعنی بعد از حمله به افغانستان، سعودیها دائما بر حمله آمریکا به ایران اصرار میکردند. در دو سال پایانی دولت بوش، بارها حمله به ایرانی بهطور جدی مطرح شد و خبرهای دقیق از حمله حتمی آمریکا به ایران به ما میرسید. آمریکاییها هم تمایل به این کار داشته و ظرفیتهای آن را هم داشتند، اما چیزیکه باعث شد چنین گزینهای را اجرا نکنند؛ عدم آگاهی از آینده این حمله بود. عربستان نتوانست کشورهای قدرتمند را برای حمله به ایران متقاعد کند، چراکه ایران اساسا در منطقه همآوردی ندارد. تصور نمیکنم عربستان در جایگاه و ظرفیت برخورد با ایران باشد.
* شما در تحلیلهایتان فرمودید که مردم دیگر حکومتهای دیکتاتوری و مطلقه یک فرد را نمیتوانند تحمل کنند، ولی چرا با این تحلیل با موضوع سوریه بهعنوان یک استثناء برخورد میشود؟
** تحلیل من نسبت به این موضوع با تحلیلهایی که مطرح میشود متفاوت است. دولت سوریه باید به خواستها توجه کند و رویکرد خود را نسبت به مطالبات مردم تصحیح کند. دولت سوریه باید یک کار را انجام دهد و یک کار را هم نباید انجام دهد. کاری که باید بکند، توجه به مطالبات مردم است و کاری که نباید بکند، پرهیز از سرکوب معترضان است. اینکه یک روز در سوریه 10 یا 20 نفر کشته شوند، صرفنظر از اینکه چه میزان صحت دارد، در میان ملتها خشم و انزجار ایجاد میکند. البته یک تفاوت ظریفی بین سوریه و دیگر کشورهای عربی وجود دارد که در یمن یا اردن و یا بحرین مردم هستند که مطالبات خود را بیان میکنند، دخالت و صحنهگردانیهای خارجی وجود ندارد.
اما هر روز از سخنگویان آمریکا شنیده میشود که سوریه نباید از کمکهای آمریکا به مخالفانش ناراحت باشد. از سوی عربستان دخالتهایی در سوریه صورت میگیرد و حتی برای حمایت از مخالفان به سوریه نماینده ویژه فرستاده میشود. این مطلب نشاندهنده آن است که علاوهبر اینکه ما باید بخشی از جریانات داخل سوریه را مطالبات مردم بدانیم و دولت سوریه باید به آن توجه کند، اما دخالتهای خارجی هم در آن وجود دارد که وضعیت سوریه را با دیگر کشورها متمایز میکند. ماجرای کشور سوریه دو فرق دیگر هم دارد، مردم کشورهای عربی علاوهبر اینکه اعتراض به مناسبات بین دولت و مردم کشورشان دارند، اعتراض به مناسبات با رژیم صهیونیستی و غرب مبتنی بر ذلتپذیری هم دارند؛ اما در سوریه اینگونه نیست و بهزعم ما در این راستا مواضع سوریه مترقی است و از این جنبه با مشکلی مواجه نیست. سوریه باید در نگرش نسبت به مردم تجدیدنظر کند. تا جاییکه بنده اطلاع دارم در سوریه دو نظریه وجود دارد که یکی براساس تقابل و سرکوب است و دیگری تعامل و توجه به مطالبات مردم، که امیدوارم این رویکرد دوم صورت پذیرد.
* آینده این قیامها را چگونه میبینید؟
** این قیامها هماینک به بخشی از مطالبات راهبردی خود رسیده است. نخست آنکه مردم به قدرت تأثیرگذار خود خود پی بردهاند، دیگر آنکه حکومتهایی که باقی بمانند، دریافتهاند که دیگر همانند گذشته نمیتوانند بر مردم مستبدانه حکومت کنند.
و بالأخره آنکه برای همگان روشن شد که حکومتهای بیریشه و وابسته و فاقد پشتوانه مردمی چقدر پوشالی هستند و همواره در معرض سقوط.