تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۶:۲۸  ، 
کد خبر : ۲۲۹۲۹۶

تبارشناسی قبائل فتنه (بخش چهارم)


دکتر عبدالعزیز رضوانی
مرجع گریزان از یک مسجد
بیات بعد از نمایندگی مجلس ، در محلۀ قلهک – شمال تهران – امامت یک مسجد پرشور را عهده دار شد . اما بعد از چند سال مسئولان مسجد از او راضی نبودند و کار به کناره گیری بیات از مسجد انجامید.سرانجام این کناره‌گیری اما، "گریزآمیز" بود. مسئولان مسجد خواستار تسویه‌حسابهای مسجد بودند و بیات از پس دادن حسابها، اعراض می‌کرد. کار به محکمه و محکومیت او کشید و او مدتی هم به زندان افتاد. در غوغای حضور مدعیان اصلاحات در قدرت، وی راهی قم شد و تمرین مرجعیت را آغاز کرد!
در گزارش تبارشناسی قبائل فتنه (3) در شماره پیشین 9 دی که به حسین موسوی‌تبریزی اختصاص داشت، به رویکرد انتقادی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، نسبت به نامزدی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری هفتم ـ 1376 ـ اشاره کردیم و یادآور شدیم که مدعیان اصلاحات ، پس از تکیه زدن بر کرسی قدرت ، کوشیدند جامعۀ مدرسین و مرجعیت را تضعیف کنند . به همین دلیل عوامل دولت خاتمی با دخالت در امور حوزوی ، در برابر جامعۀ مدرسین ، گروهک نامشروع مجمع محققین و مدرسین را بنا نهادند و به افرادی مانند صانعی و دستغیب لقب آیت الله و مرجع تقلید اعطا کردند .
همزمان با تأسیس مجمع مدرسین ، بیات زنجانی نیز به این گروهک پیوست و البته جدی تر از حسین موسوی تبریزی مشق صدور فتوا را آغاز کرد . نخستین کسانی که مرجعیت بیات را نه برای تقلید خویش که برای مطامع سیاسی خود قبول کردند چند مخبر و نویسندۀ بی بی سی ، دویچه وله ( صدای آلمان ) ، رادیو زمانه ، تارنمای روز آنلاین و … و گروه افراطی ” شعبانعلی ” از اهالی زنجان بودند .
سهم زنجان در اقتدار سیاسی تشیع
دیار زنجان با نام کهن ” زنگان ” از نخستین پایگاه های اقتدار جوئی تشیع در ایران بود ، گنبد با شکوه سلطانیه شاهد تکاپوی فرزانگان شیعه برای هدایت ایلخانان مغول به مکتب اهل بیت علیهم السلام است .
اهالی این دیار سهم بسزایی در تحکیم مکتب اهل بیت و مجاهده در برابر بددینی و بی دینی داشتند . ملا قربانعلی زنجانی ( ره ) از پیشتازان مناظره و مبارزۀ فکری و مدنی با حزب صهیونیستی بهائیت بود . وی همچنین از نخستین علمای نهضت عدالتخانه بود و با بصیرتی نافذ ، همنوا با شیخ فضل الله نوری از مشروطۀ مشروعه سخن گفت . اما در برابر وی ، اصحاب تزویر استعمار پیر ، شیخ ابراهیم زنجانی را که نامش همنشین بهائیان بود ، در زنجان بر صدر نشاندند و به نمایندگی از مردم زنجان به مجلس شورای ملی فرستادند . وی نیز برای قدرشناسی به عنوان قاضی محکمه شیخ فضل الله نوری ، حکم اعدام وی را صادر کرد .
عمال استعمار به سرکردگی یپرم خان ارمنی ، به نام سرکوب مخالفان مشروطه به بلاد ایران رفتند و در زنجان ، حکم به تبعید قربانعلی زنجانی دادند تا موقعیت شیخ ابراهیم زنجانی تثبیت گردد . ملا قربانعلی به عتبات تبعید شد و پس از چند سال غربت به دیار باقی شتافت .
شیخ ابراهیم زنجانی ، که دست پروردۀ حلقۀ فراماسونری و شبکۀ جاسوسی انگلیس بود و اسلام شناس قلمداد می شد ، تحت تأثیر ” سر اردشیر ریپورتر ” دو ایدۀ جالب توجه را مطرح ساخت و برای آنها به زعم خویش نظریه پرازی کرد و حتی برای ترویج آن ها رمان نوشت . ایدۀ نخست که شباهتی با مقولۀ امروزی مکتب ایرانی دارد ، ستایش افراطی از نژاد ایرانی و ستیز کینه توزانه با فرهنگ تازی ( بخوانید اندیشۀ اسلامی و مکتب اهل بیت « علیهم السلام » و مرجعیت فقهای عظام ) بود . ایدۀ دوم ، مطالبۀ ظهور ” دیکتاتوری مصلح ” بود . وی در قالب یک رمانی از ” شهریار هوشمند ” سخن می گوید که با تکیه بر خرد خود بنیاد و منقطع از وحی ، شکوه باستانی ایرانی را احیا کرده و تجدد غربی را در ایران اجرائی خواهد ساخت . شگفت آن که با حذف روحانیت آگاه و بصیراز صحنه همچون شیخ فضل الله نوری ، ملا قربانعلی زنجانی ، سید حسن مدرس و … ظهور رضاخان در اریکۀ قدرت آن هم با مدیریت پشت صحنۀ سر اردشیر ریپورتر ، هر دو ایدۀ شیخ ابراهیم زنجانی محقق شد .
بنا بود ، رضا خان را با تأسیس یک جمهوری سکولار به سبک کمالیسم بر اریکۀ قدرت بنشانند ، اما پروژۀ جمهوری ، با مقاومت جدی شهید مدرس درهم ریخت . اما اندکی بعد ، آن ها با تضعیف مدرس ، رضاخان را به نام وارث پادشاهان کیان و احیاگر سلطنت ایران باستان ، بر تخت نشاندند . رضاخان بی سواد با مشاورت فراماسونرها ، مستبدانه مظاهر فرهنگ و اندیشه را از بین برد . چه بسیار کتابخانه های بزرگی که منهدم شده و به غارت رفتند و چه بسیار مدارس علمیه که محدود و تنها به برخی از ابواب علمی مشغول شدند ، تا وی شکوه ایران باستان را تجدید کند و تجدد را در ایران تأسیس کند .
احیای اسلام در محرم و صفر
امروز هم شهر زنجان ، به علمای روشن ضمیر بسیاری مباهات می کند . علمایی که نه تنها در این شهر بلکه در قم ، مشهد و دیگر بلاد اسلامی ، برای اعتلای اسلام می کوشند . با همۀ تدابیر اسلام ستیزانۀ عصر پهلوی ، عشق به اهل بیت ( علیهم السلام ) همچنان در قلوب مردم ایران و از جمله مردم زنجان جوشش داشت تا این که در انقلاب اسلامی ، طومار باستان گرائی دین ستیزانه برای همیشه از هم گسیخت . یک جلوه از جوشش عشق به اهل بیت ( علیهم السلام ) همه ساله در محرم و صفر در حسینۀ اعظم زنجان نمایان می شود و به خصوص ، پرشور ترین سوگواری های عاشورایی جهان را به منصۀ ظهور می رساند . این عشق شورانگیز ، حسینیۀ اعظم را در بحبوحۀ انقلاب اسلامی و در دوران دفاع مقدس ، به بزرگ ترین کانون ایثار و شهادت در راه آرمان های متعالی تشیع تبدیل کرده بود . البته کانون دفاع از انقلاب اسلامی در زنجان ، تنها حسینیۀ اعظم نبود . تقریباً هر مسجد و هر حسینیه در این شهر یک سنگر بود . یکی دیگر از این سنگرها ، مسجد ارگ بود که در جریان نهضت اسلامی امام خمینی مردم زنجان را به صفوف انقلاب هدایت می ساخت . این مسجد در دوران دفاع مقدس نیز شاهد شهیدان و جانبازانی بود که جان خویش را برای دفاع از انقلاب اسلامی در طبق اخلاص نهاده بودند . مسجد ارگ زنجان ، پس از شهادت شهید محراب ، سید عبدالحسین دستغیب به ” مسجد شهید دستغیب ” مشهور شد و ایثارگرانی که در این مسجد به جبهه ها اعزام می شدند خود را ” رزمندگان مسجد شهید دستغیب ” می نامیدند .
با این حال برخی از جوانان تحت تأثیر ” گروه شعبانعلی ” ، این مسجد را با حسی رقابت آمیز در برابر حسینیۀ اعظم توصیف می کردند . این گروه بدون آنکه همۀ اعضای آن بدانند از سوی گروهک نهضت آزادی مدیریت می شدند . گروه شعبانعلی بیش از آن که شهید دستغیب را الگوی خود قرار دهند ، از تبهگاران زنجیره ای گرد آمده در اطراف علی محمد دستغیب الگو می گرفتند . ( برای آشنایی با تبهکاران زنجیر شیراز به شماره های هشتم و نهم ۹ دی گزارش تبارشناسی قبائل فتنه ( ۱ و ۲ ) مربوط به دستغیب مراجعه کنید . )
به نام رزمندگان ؛ در خدمت لیبرال‌ها
گروه شعبانعلی ، در زنجان عملیات های خشونت آمیز به یادگار گذاشت . ( هفته نامۀ سیاست ، ۲۰ فروردین ۱۳۷۹ شمارۀ ۷۹ ) مشهور بود که این اعضای گروه بر سر مخالفان خود گونی می کشیدند و آنها را به بیابانها برده و ضرب و شتم به سکوت و اطاعت وا می داشتند . این در حالی بود که عملاً در خدمت لیبرال ها و گروهک نهضت آزادی بودند و در مجامع عمومی بین شعارهای ارزشی انقلاب و پست های لیبرال مسلکان ، سرگردان بودند .
با این وصف ، اعزام رزمندگان مسجد شهید دستغیب به دفاع مقدس ، نفوذ آنها را در زنجان شدت می بخشید و آنها در پناه این نفوذ می توانستند در مناسبات سیاسی نیز تأثیرگذار باشند . این نفوذ البته علاقۀ سیاسیون به ارتباط با آنها را نیز موجب می شد . اسدالله بیات در دوران حضور خود در سه دورۀ مجلس شورای اسلامی از طریق ارتباط با این مسجد و به ویژه گروه شعبانعلی موقعیت خود را در منطقه تحکیم کرد .
در انتخابات مجلس چهارم ، گروه شعبانعلی و رزمندگان مسجد شهید دستغیب ، با حمایت از احمد آقایاری ( حکیمی پور ) وی را به خانۀ ملت گسیل کردند . وی سابقۀ ارتباط با جریانی در وزارت اطلاعات داشت که بعدها در جریان قتل های زنجیره ای از سوی این وزارت خانه به عنوان گروه خودسر به مردم معرفی شدند . حضور وی در خانۀ ملت که با حمایت مشخص این گروه صورت گرفت ، موقعیت آنها را در منطقه تحکیم و البته برخوردهای خشن و خودسرانۀ عوامل وابستۀ به این گروه با مردم را شدت می بخشید . آقایاری همزمان نشریه ای به نام ” امید زنجان ” را منتشر می ساخت که به ویژه به دلیل حضور نویسندگان وابسته به گروهک نهضت آزادی ، ارگان غیررسمی این گروهک ضد انقلابی در استان شناخته می شد . پخش شبنامه علیه نهادهای انقلاب اسلامی ، ترویج مرجعیت آقای منتظری و تلاش برای تضعیف ولایت فقیه و زعامت مقام معظم رهبری ، نشر آرای دهری و تحصیل گرایانه ( پوزیتویستی ) سروش و بازرگان از فعالیت های فکری این گروه در اوائل دهۀ ۱۳۷۰ ه.ش بود .
در انتخابات مجلس پنجم ، صلاحیت احمد آقایاری تأیید نشد . با این حال ، وی و گروه افراطی هوادارش یکی دیگر از اعضای گروه به نام محسن نجفیان حمایت کردند . برخی گزارش ها از تمهیداتی چون ارعاب و تهدید ، خرید و فروش رأی و ضرب و شتم مردم توسط گروه شعبانعلی برای کسب رأی مردم زنجان حکایت داشت . آنان البته این اقدامات را تحت پوشش رزمندگان پایگاه بسیج مسجد شهید دستغیب ، انجام می دادند تا با پنهان شدن در لوای عناوین مقدس اقدامات خود را موجه نشان دهند .
در چنین شرایطی حضرت آیت الله موسوی زنجانی ( نمایندۀ ولی فقیه در استان و امام جمعۀ فقید شهر ) نسبت به این تحرکات و تقلب وسیع در انتخابات هشدار داد . هیئت نظارت بر انتخابات و شورای نگهبان با تکیه بر همین گزارش ها ، سلامت را مخدوش و ابطال آرای نجفیان را اعلام کردند . فرماندۀ وقت سپاه استان نیز با بررسی تحرکات این گروه افراطی تحت پوشش بسیج ، پایگاه بسیج این مسجد را تعطیل کرد .
با انحلال این پایگاه بسیج ، اعضای این گروه افراطی نیز در مسجد جایگاهی نداشتند و کوشیدند با فعالیت های اقتصادی و اقداماتی چون ساخت و ساز و معاملات ملکی ، تأسیس مؤسسات فرهنگی – تبلیغاتی ، انتشار نشریه و … موقعیت خود را در منطقه حفظ کنند .
این گروه در جریان انتخابات هفتمین درورۀ ریاست جمهوری ، با حمایت از خاتمی در سال ۱۳۷۶ مجدداً قدرت خویش را در منطقه بازیافت ولی این بار کمتر خود را مشغول ظواهر می ساخت و با تکیه بر عوامل قدرت ، موقعیت اقتصادی خود را تقویت می نمود . آقایاری ( حکیمی پور ) هم یک سال بعد همراه با عبدا… نوری ، سعید حجاریان ، اصغرزاده و … به شورای شهر تهران پیوست . در ” بازی ترور حجاریان ” وی در خدمت گروه خودسر شبه امنیتی بود . آنها از سادگی آقایاری بهره بردند و وی را به عنوان یکی از شهود تهدیدهای صوری معرفی کردند .
آرزوی ظهور دوبارۀ دیکتاتوری مصلح
افراد دست آموز حجاریان ، مأمور بودند وی را با تهدید و ارعاب چهره کنند . عوامل تهدید و ترور ، خود وابسته به حزب مشارکت و اصلاح طلبان بودند که از سوی یک نهاد عالی ، زیر نظر خاتمی و با نظارت ” ع ” برای این کار آماده می شدند . آنها البته سیمای خود را پشت محاسن حزب اللهی ، پنهان کرده بودند . عوامل ترور با موتوری که از پارکینگ همان نهاد بیرون آمد ، به صحنه آمدند و آلات قتالۀ آنها به سفارش همان نهاد از سوی یک وزارت خانه سیاسی مهیا شده بود .
حجاریان نیز مبلغ ” دیکتاتوری مصلح ” بود و با هدف ظهور آن حتی مقالاتی را در مطبوعات منتشر می کرد . حجاریان و دوستانش شیفتۀ جمهوری سکولار بودند . وی در دورۀ مدعیان اصلاحات ، در فستیوال دانشجویان دانشگاه امیرکبیر ، صریحا ترکیه را به سبب نزدیکی جغرافیایی (!) به مرکز مدرنیته ( غرب ) ستود و البته بدون آن که جرأت کند کمالیسم و آتاتورک را تجلیل کند ، آرزو کرد ، مدرنیزاسیون در ایران نیز مانند ترکیه محقق شود . این در حالی بود که دوستانش در حزب مشارکت از مردم سالاری و رأی مردم سخن می گفتند . یک فرضیۀ جدی آن است که بازی ترور ، برای آن طراحی شد که وی محبوب قلوب ملت توصیف شود و در انتخابات ریاست جمهوری هشتم و پیاده کردن خاتمی ازقطار اصلاحات ، تجربۀ رضاخانی را برای تحقق مدرنیزاسیون ، دوباره در ایران تکرار کند . همه چیز ظاهراً به خوبی پیش می رفت تا پروژۀ ناتمام قتل های زنجیره ای و فتنۀ ۱۸ تیر در آستانۀ انتخابات ریاست جمهوری هشتم ( بنگرید به شماره های هشتم و نهم ۹ دی ، گزارش تبارشناسی قبائل فتنه (۱و۲ ) مربوط به دستغیب ) ، ثمرۀ خود را بدهد و با دور زدن ولایت فقیه ، جمهوری اسلامی را به یک ” جمهوری سکولار ” تحت مدیریت دیکتاتوری مصلح (!) ، بدل سازد . اما یک اتفاق ساده ، مکر آنان را به خودشان بازگرداند . ترور صوری ، حجاریان را جانباز سکولاریسم کرد . گلوله به بد جایی اصابت کرد و او را زمین گیر ساخت . ( انشاءالله دربارۀ شیطنت رفیقان نیمه راه حجاریان ، که او را به جای ترور صوری به مسلخی واقعی بردند در جای دیگر سخن خواهیم گفت . ) همۀ پروژه جز همین یک مورد به خوبی پیش رفته بود . بنابراین بعد از ترور بقیۀ پروژه تداوم یافت . روزنامه های زنجیره ای او را محبوب قلب ها معرفی کردند و حتی ” لبخند سعید ” هم برای مردم ، مهم جلوه داده می شد .
همزمان تلاش می شد ، علمای روشن ضمیر و با بصیرت به عنوان مبلغ خشونت و مشوق ترور ! منکوب گردند . حضرت آیت الله مصباح یزدی ، بیش از همه آماج این توطئه بود . جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم و مراجع عظام مدام با پرسش های جهت دار ، مواجه می شدند تا ترور را محکوم کنند . آنهائی که با تدبیر دولت اصلاحات ، مشق مرجعیت می کردند با صدور فتاوای سفارشی و مقالات فله ای ترور را محکوم کردند .
در چنین شرایطی جایگاه بیات ، کروبی ، محتشمی پور ، دستغیب ، صانعی ، موسوی تبریزی و گروهک مجمع محققین و مدرسین به خوبی روشن می شود . آن ها که حضرت آیت الله مصباح یزدی ، جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم و علمای با بصیرت را منکوب می کردند – احتمالاً – بی آنکه خود بدانند نقش ابراهیم زنجانی را برای ارتجاع جمهوری اسلامی به جمهوری مصلح و احیای استبداد سکولار رضاخانی را ایفا می کردند . در مسیر این ارتجاع البته باز هم باید شیخ فضل الله نوری ها ، بردار کشیده می شدند . اما هوشیاری ولایت و بصیرت امت موجب شد هر چه زمان می گذشت قدر اشخاص روشن می شد و علمان ربانی در قلوب ملت بر صدر می نشستند .
دو ماه بعد از این ترور ، در اردیبهشت ۱۳۷۹ ، مقام معظم رهبری در اجتماع باشکوه جوانان در مصلای امام خمینی ( ره ) ، ضمن تشریح شیوۀ عملکرد پایگاه های دشمن در مطبوعات زنجیره ای ، حضور آگاهانۀ مردم در صحنه برای عبور دادن کشتی انقلاب اسلامی از گرداب فتنه انگیزی ها را مطالبه کردند .
پیوندهای گروه شعبانعلی
گروه شعبانعلی و باند هوادار بیات در زنجان ، همچنان در مناسبت های مختلف تکاپوی جدی خود را داشت و می کوشید از یک سو خود را با باندهای قدرت و از سوی دیگر در میان تودۀ مردم پیوند بزند .
برخی از آن ها ، مصداق واقعی زبل خان و همه فن حریف بودند . در اغلب اجتماعات اعتراض آمیز اصحاب مطبوعات ، فرهنگیان ، دانشجویان و دانشگاهیان ، کشاورزان و … رد آنها را می بینیم که خود را در صفوف این اصناف جا می زنند و با تمام توان می کوشیدند پشت تریبون رفته و از زبان هر صنفی سخن بگویند . از جمله تنها یکی از آنها در اجتماعات سه صنف مختلف ، حضور می یافت و از زبان هر سه صنف ابتدا مشکلات صنفی آنها را به زبان می آورد و سپس مخاطبان خود را به اعتراض علیه اساس حاکمیت و حتی کارآمدی اسلام فقاهتی تشویق می کرد !
آنها جای پای محکمی هم در نهادهای آموزش عالی استان داشتند و به خصوص در ناآرامی هایی دانشجویی مؤثر بودند . اقدامات فتنه انگیز آنها در آخرین مورد در سال ۱۳۸۹ به بهانۀ تغییر رئیس یک دانشگاه ، چند روزی محیط های دنشجویی را ملتهب ساخت . این جریان ، از طریق ، علی شکوری راد به حزب منحلۀ مشارکت و گروهک بهزاد نبوی در تهران و از طریق علی محمد غریبانی و چند چهرۀ افراطی به تندروهای آذربایجان و اردبیل مرتبط می شود . آنها از طریق ” ع ” به گروه خودسر نهادهای امنیتی در دورۀ مدعیان اصلاحات و تبهکاران زنجیره ای شیراز ، پیوند می خورند . همچنین با پیوند احمد آقایاری به نهضت آزادی و طیف افراطی خانۀ احزاب متصل می شوند .
ارتباط آنها از طریق بیات و حسین مرتضوی با مجمع محققین و مدرسین ، گروهک مهدی هاشمی معدوم و دانشگاه مفید برقرار می شد . مرتضوی ، از رؤسای زندان اوین پس از شهادت شهید کچوئی بود که به ویژه با حمایت بیات ، موسوی تبریزی – دادستان کل انقلاب اسلامی – و مجید انصاری – رئیس اسبق سازمان زندانها – در سازمان زندان ها موقعیتی پیدا کرده بود . وی همچنین با تأسیس یک مؤسسۀ فرهنگی – تبلیغاتی در زنجان ، هواداران خود را در تحرکات مختلف مدیریت می کند .
گروه شعبانعلی با اعلام مرجعیت بیات هم نوا با بی بی سی ، دویچه وله ، صدای آمریکا ، رادیو زمانه و … به تبلیغ مرجعیت وی پرداختند . آنها ، در مناسبت های انتخاباتی نیز با اعلام نظر مرجع عالی قدر خود ! می کوشیدند کرسی های استان در مجلس را در اختیار بگیرند . آنها از جمله در انتخابات مجلس هشتم به توفیق نسبی دست یافتند . در انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز به حمایت از نامزدهای جریان فتنه روی آوردند .
هدایت رسمی ستاد موسوی با مسعود نجفیان ، مجید تقی لو ، ، بیوک ملایی و بهرام ملکی بود . اما افراد دیگری چون عیسی ولائی ، حسین مرتضوی ، اسدالله بیات و … که دور از زنجان بودند نیز وظیفۀ هدایت بدنۀ اجتماعی مدعیان اصلاحات به سوی این ستاد را بر عهده داشتند .
پس از انتخابات ، آن ها در جریان اصلی فتنه انگیزی در زنجان بودند و نقش ستاد تأمین و اعزام اوباش آشوبگر به تهران و شهرهای بزرگ را ایفا می کرند .
به خصوص در بحبوحۀ فتنه گری سبزها ، فتاوای مشکوک بیات که دویچه وله آن را با عنوان ” آیت الله العظمی بیات زنجانی : ولایت فقیه بدعت است ” منعکس شد ، با علاقۀ گروه شعبانعلی مواجه گردید .
بیات که به دلیل بیماری نیازمند مراجعۀ مکرر به پزشک و عزیمت ماهانه به تهران است ، با حضور مداوم در خانۀ کروبی و موسوی ، آنها را به استقامت در مسیری که برگزیده اند ، تشویق می کرد . همزمان حضور فرزندانش نیز در اردوکشی های خیابانی مخابره می شد . دختر و پسر وی در روز ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ بازداشت شدند . حضور جدی بیات در صف حامیان فتنه ، گروه شعبانعلی را نیز در زنجان برای فتنه انگیزی تشویق می کرد .
یک فهرست معنادار
بنای نگارنده در این مقاله ، معرفی همۀ اشخاص مرتبط با فتنه نیست . چه بسا بسیاری از کسانی که با فتنه انگیزان همراه شدند دچار خطای در تشخیص شده باشند و چه بسیار افرادی که قصد بازگشت به صراط مستقیم ملت با بصیرت ایران را داشته باشند . از این رو ، اسامی اعضای گروهک شعبانعلی را به صراحت بیان نمی کنیم .
در یکی از بیانیه ها که هواداران این گروه ، در نیمۀ مهر ۱۳۸۹ علیه یکی از سرداران سپاه پاسداران منتشر ساختند ، مجدداً انتخابات پرشور ملت ایران در سال ۱۳۸۸ را کودتا نامیدند و از شکایت گروهک بهزاد نبوی از این سردار اعلام حمایت کردند . از آنجایی که با امضای این بیانیه خود را در صف فتنه گران قرار دادند ، فهرست اسامی آنها را برای آشنایی امت حزب الله به ویژه مردم با بصیرت زنجان ، عیناً از ذیل این بیانیه نقل می کنیم :
سید مسعود نجفیان ، مجید تقی لو ، ابوالفضل تقی لو ، بهرام ملکی ، سعید بیات ، داود بیات ، اسماعیل بیات ، نرگس بیات ، علیرضا اسکندریون ، محی الدین اسکندری ، مهدی اسکندری ، محمد حسین جباری ، سلطانعلی رفیعی ، احمد نصیری ، توکل غنی لو ، کاظم صلاحی مقدم ، احد رضائی ، فرهادی ، خلیلی ، محمد فضلی ، علی چراغی ، شهبازی ، باب الله فتحی ، مسعود الماسی ، محمد واعظی ، رحمت الله بیگدلی ، جلال بیگدلی ، ایوب بیگدلی ، احمد مدادی ، یوسف ناصری ، سعید فقیهی ، عبدالمطلب طاهری ، سعید مالکی ، اصغر بازدگانی ، ادریس سالاری ، گلشید کریمیان ، الهام اسرافیلی ، الهه اسرافیلی ، سمیه میناخانی ، رسول حکیمی پور ، مجید خلفی ، خلیل ببری ، علی جباری ، رضا ارجینی ، وحید بلوری ، زینب نوری عصری ، محمد صادق رسولی ، علیرضا وفا ، منصور وفا ، سید حمید صدیقیان ، امیر حسین علوی ، محمدرضا فتحی ، حسن زنگنه ، باقر فتحعلی بیگی ، رضا کریمی ، صفیه قره باغی ، مهدی جلیل خانی ، رضا سلطانی ، زینب ضیائی ، هوشنگ جعفری ، امد صادفی ، مونا راستگو ، حمید نوری ، حسین نجاری ، خسرو قاسمی نیا ، فاطمه سیاحتی ، مرتضی مظفری ، مرتضی صنایعی ، عادل صمدی ، ناصر محمدی ، رئوف طاهری و … البته هنوز هم امیدواریم با شفاف شدن قضایای پس از انتخابات و به ویژه روشن شدن صفوف دوست از دشمن آنها مسیر خود را از این گروه جدا سازند .
انشاءالله

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات