محمد حیدری/moheidari@yahoo.com
در زمان انتخابات علاوه بر ویژهنامههای انتخاباتی علیه خاتمی، ناامنیهایی در مراسم مختلف سخنرانی وی و هوادارانش ایجاد میشد و حتی یکبار به ستاد انتخاباتی او در خیابان سمیه نیز حمله شد.
بابک داد در اینباره و در کتاب «صد روز با خاتمی» نوشته است: «فتح ستاد آقای خاتمی برای آنهایی که فاتح ستاد بودند، مانند فتح لانه جاسوسی بود! سد تیم عملیاتی، در جواب یک نفر که از او خواست با آقای رهامی مسئول واحد حقوقی ستاد، محترمانهتر صحبت کند و احترام او را داشته باشد [گفت] بنده هم در کار خود دکترا دارم، باور نمیکنید؟ بفرمایید بیرون از ستاد توی خیابان، من دکترایم را وسط میگذارم، شما هم وسط بگذارید، ببینیم دکترای کداممان معتبرتر است!!... او که کتش را درآورده بود، با هیکلی درشت و اخلاقی بسیار تند، با دیگران برخورد میکرد و به این ترتیب بود که همه از ستاد اخراج شدند و در ستاد بسته شد».
ویژهنامههای انتخاباتی علیه خاتمی در تیراژی وسیع منتشر شد. دهنمکی تیراژ ویژهنامه شلمچه را صد و بیست هزار نسخه اعلام کرده و تیراژ ویژهنامه یالثارات نیز به نوشته عصر ما «میلیونی» بوده است. هر دو این ویژهنامهها محکومیت قضایی منتشرکنندگان را به دنبال داشته است.
دهنمکی ماجرای این ویژهنامه را اخیراً شرح داده است، وی میگوید: «جریان حزبالله بعد از انتخابات مجلس پنجم به حالت سابقش ـ یعنی قبل از تشکیل انصار حزبالله ـ برگشت. به گونهای که آن گروهها با تفکرات خاص خود به میدان آمدند. یک طیف انصار حزبالله با نشریه «یالثارات» و طیف دیگر بچههایی بودند که تریبون رسمی نداشتند. من هم به طور مشخص نشریه شلمچه را منتشر میکردم. آن موقع برای اینکه حرف این جریان فکری در جامعه مطرح شود، ویژهنامه این دوستان را در خصوص انتخابات به عنوان لایی شلمچه منتشر کردم».
دهنمکی میافزاید: «آن موقع این جریان به نام «حزبالله» شناخته میشد نه «انصار حزبالله». من نظرات خودم را در مورد انتخابات را در صحنه آخر نشریه با عنوان «از شمع تا بنز بیتالمال» نوشتم. نگاه من به ریاست جمهوری مصداق نبود. آن ویژهنامه به تیراژ نشریه منتشر شد».
دهنمکی میگوید: «بعضیها معتقد بودند که با انتشار این ویژهنامه، نسل جوان بیشتر به رأی دادن به آقای خاتمی متمایل میشوند. اما دغدغه من این بود که چرا نسل جوان باید بر این اساس رأی دهد. اگر ما نوشتیم که اگر ایشان بیاید، اوضاع اینطور میشود، نسل جوان باید گریزان میشد[!] چطور شده که اگر یک ویژهنامه انتخاباتی دست جوان آمد و کتابهای مبتذل را دید، رأی دهد؟»
دهنمکی یادآوری کرده است که با شکایت مجمع نیروهای خط امام و سازمان مجاهدین، در دادگاه به دلیل انتشار آن نشریه محکوم شده است.[ایسنا ـ 7/3/82]
در این زمان در شهرستانها نیز تحرکاتی علیه خاتمی صورت میگرفت. از جمله روز اول اردیبهشت از سخنرانی وی در مشهد جلوگیری شد. حسین اللهکرم نیز طی سخنانی که گزارش آن در ویژهنامه انتخاباتی مجمع روحانیون مبارز منتشر شد، سخنانی علیه خاتمی گفته بود که شکایتی نیز علیه وی تنظیم شد. لیکن بعدها خاتمی از این شکایت صرفنظر کرد.
نارضایتی این گروهها از عملکرد خاتمی در دوران وزارتش در ارشاد، در همان دوران نیز منجر به حرکتهای افراطی شده بود. اوج این چالشها در سال 1370 اتفاق افتاد. در همین سال بود که وزارت ارشاد تصمیم به حذف واحد بررسی و ممیزی کتاب گرفته و تأکید داشت که پس از آن، ارشاد دخالتی در محتوای کتابها ندارد و اگر تخلفی شد پس از انتشار نهادهای قانونی قضایی آن را پیگیری میکنند. اعلام این سیاست در حوزه کتاب، خشم محافل محافظهکار را برانگیخت. در همین دوران در سینمای ایران نیز چهرههای منتقد جدیدی ظهور کرده بود که آشناترین آنها محسن مخملباف بود. وضعیت متحول شده سینمای ایران نیز نارضایتیهایی را به دنبال آورد.
منتقدان با اشاره به برخی جملات در بعضی کتابها مدعی بودند که ارشاد توانایی جلوگیری از ابتذال را ندارد. در یکی از این مقالات اعتراضی که کیهان منتشر کرد با اشاره به دوران 35 ساله حکومت محمدرضا شاه، پرسیده بود که پس چرا در آن دوران در میان کتابها «ممکن نبود کلمهای علیه حکومت طاغوت یا شخص شاه ملعون پیدا کرد» نویسنده کیهان معتقد بود آنها یکبار عملاً ثابت کرده بودند که مطلبی علیه خود را تحمل نمیکنند و وزارت ارشاد نیز باید چنین کند. [کیهان ـ 17/1/70]
همزمان با این حوادث، سخنرانیهای دکتر عبدالکریم سروش در دانشگاهها نیز محملی برای اعتراضهای جریانهای افراطی شده بود. خاتمی پیش از استعفا یکبار در جمع دانشجویان دانشگاه تهران گفته بود: «شاید آسانترین راه آن است که انسانهای سطحی مطرح میکنند که هر اندیشه مخالف را باید سرکوب کرد و هرکسی با فکر ما نخواند باید جلویش گرفته شود، اما آیا واقعاً این عمل مشکل را حل میکند؟» او همچنین گفته بود: «بعضیها اصولاً با رمان و کتابهای دیگر مخالفند و معتقدند تنها باید کتاب دعا و کتب مذهبی انتشار یابد.» [اطلاعات ـ 11/2/70]
خاتمی بالاخره در سوم خرداد 1371 استعفا کرد. او در استعفانامه خود آورده بود: «متأسفانه در صحنه امور فرهنگی چندی است که به شیوهای دیگر عمل شده است. یعنی چه بسا که با شکسته شدن همه مرزهای قانونی، شرعی، اخلاقی و عرفی، کار از نقد و ارزیابی، ولو غیر منصفانه گذشته و هر وسیلهای برای رسیدن به اهداف خاصی مباح شمرده شده است و بدینسان میرود که کار به کلی از روال منطقی و مشروع خارج شود... حال که مسئولان بزرگواری که بیش از من باید مدافع کلیت نظام و اهداف والا و سیاستهای آن باشند، تهدیدهای اخیر را در ساحت اندیشه و فرهنگ جدی نگرفته یا به هر دلیل و ملاحظهای در برابر آن سکوت کردند و همین امر سبب تجری بیشتر کجاندیشان و بدخواهان شده است، بهتر است سکانداری امر فرهنگ و هنر و اطلاعرسانی در صحنه اجرا را نیز کسانی به عهده گیرند که شخصیت و باورشان با آنچه در این صحنه جاری است، ناسازگار نباشد. [اطلاعات ـ 27/4/1371]
کنارهگیری وزیر ارشاد به نوعی پیروزی جریانهای افراطی محسوب میشد. لیکن بازگشت او در سال 1376 و حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری، نگرانیهای آنان را زنده کرد.
پیروزی خاتمی در انتخابات گرچه شوک بزرگی به مخالفان او وارد کرد، لیکن آنان حاضر به پذیرش شکست نشدند. نشریه شلمچه در شمارهای که پس از انتخابات منتشر کرد در چندین نوشته تأکید داشت که «هیچ چیز عوض نشده است». در یک مورد نیز در پاسخ روزنامه سلام نوشته بود: «روزنامه سلام از نجابت حزبالله سوءاستفاده نموده و پاسخگویی به این شرارتها به آینده واگذار میشود». در ادامه این مطلب نیز با تأکید بر اینکه هیچچیز عوض نشده است از قول یکی از سران انصار حزبالله آورده بود: «ما بنا نداریم که زیاد به بگو مگو با آن حضرات بپردازیم چون مقام عظمای ولایت فرمایششان اینگونه است وگرنه این آقایان میفهمیدند که هیچ چیز عوض نشده است... من خواهش میکنم از برادران رزمنده حزبالله که با اینها کاری نداشته باشند، اگر دست ما از جانب آقا بسته نبود، جواب دندانشکنی به اینها میدادیم تا بفهمند حسابشان با همان حزبالله مقابل دانشگاه است که امثال منافقین را سر جای خود نشاند.»
هنوز چند ماهی از پیروزی خاتمی در انتخابات نمیگذشت که ناآرامیهایی در برخی مراسم قانونی بروز کرد. از جمله این ناآرامیها حمله به دفتر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاهها (24/8/76)، تجمع انصار حزبالله در مقابل دانشگاه امیرکبیر و ممانعت از ورود دکتر سروش (24/8/76)، تجمع در مقابل سینما قدس اصفهان در اعتراض به فیلم آدمبرفی (9/9/76) و بالاخره شدیدترین این ناآرامیها، حمله به تجمع دفتر تحکیم وحدت در مقابل دانشگاه تهران (11/12/76) در پی این حادثه دفتر تحکیم وحدت از انصار حزبالله به عنوان حملهکنندگان، به دادگستری شکایت کرد، لیکن دادگستری با این توضیح که انصار حزبالله فاقد شخصیت حقوقی است، شکایت را نپذیرفت. دفتر تحکیم وحدت نیز با شناسایی مهاجمان از روی فیلم ویدیویی مراسم، شکایتی علیه 22 نفر تنظیم کرد، لیکن ظاهراً به این شکایت نیز رسیدگی نشد. [پیام امروز ـ شماره 40 ـ ص 28]
از سال 1377، این ناآرامیها افزایش یافت. در تمامی این حوادث، انصار حزبالله و گروههای مشابه آن با توجه به سوابقشان متهم میشدند که مسئول این درگیریها هستند، لیکن در بسیاری از این موارد انصار حزبالله حضور خود را تکذیب میکرد.