بسماللهالرحمنالرحیم
پیشگاه مبارک مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری
حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری! در این لحظات حساس که کشور ما آماج حملات دشمنان داخلی و خارجی است و با اعتقاد به این اصل صریح اسلامی که مؤمنین در روابط خود با یکدیگر مهربان و رحیم و در رابطه با اجانب و کفار سخت و تزلزلناپذیرند و در این موقعیت حساس که شیاطین سعی دارند برادران مسلمان را رخ در رخ یکدیگر قرار دهند و در لحظههائی که مردم مسلمان ایران منتظر پیام شما در رابطه با حوادث دردناک اخیر بودند و منتظر بودند که با رأی و تدبیر و احساس مسئولیت در مقابل خدای بزرگ بمسائل جاریه با دقت بیشتری بذل توجه فرموده و از هرگونه سوءاستفاده و اغتشاش و (خدای نکرده) جنگ داخلی جلوگیری کنید، پیام مبارک آن مرجع عظیمالشان برای اولین بار توسط روزنامۀ بامداد و سپس توسط سایر مطبوعات و رادیو و تلویزیون منتشر شد.
حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری! از آنجا که ما علاقمندان ساحت پاک آن مرجع عالیقدر، همیشه گوش بفرمان جنابعالی بوده و همیشه اعلامیهها و پیامها و گفتار شما را با اشتیاق فراوان استماع کرده و بخاطر ساخت سنتی فرهنگ خویش باری مقام رفیع آن جناب عظمت فراوانی قائل بودهایم، انتظار داشتیم که در این پیام نیز با لحنی جدی و مصمم در مقابل اجانب و کفار و دوستانه و برادرانه و متواضعانه در مقابل مؤمنین و مسلمین همه نقشههای تفرقهافکنانه را نقش بر آب نموده و راه را بر هرگونه ماجراجوئی کفار و شیاطین و دشمنان اسلام ببندید تا دشمنان اسلام بدانند که هرگز نمیتوانند با ایجاد شکاف و تفرقه نقبی بسوی نابودی انقلاب اسلامی ایران بزنند ولی متاسفانه لحن شما همان اندازه که در مقابل امت مسلمان و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و شورای انقلاب و دولت اسلامی خالی از لطافت و رافت پدرانه بود در عوض میتوانست برای کسانیکه در ایران در پی آتشافروزی و توطئهافکنی و نفاق میبودهاند نویددهنده باشد.
در عین حال، حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری! در بیانیۀ نسبتا فشردۀ شما نکات ابهامآمیزی وجود دارد که بیم آن میرود اگر چنانچه خود حضرتعالی آن نکات را روشن نفرمائید در ایمان مردم مسلمان ایران نسبت به آن مرجع عالیقدر و خدای نکرده نسبت به کل نهاد مرجعیت خللی وارد آید که در آن صورت ضربهای جبرانناپذیر به اساس مملکت و کشور و همۀ اقوام ایرانی وارد خواهد آمد لهذا از پیشگاه آن مرجع عالیمقام استدعا مینمائیم که هرچه زودتر و سریعتر نکات ابهامآمیز مطروحه در بیانیه مذکور را که ذیلا به پارهای از آنها اشاره میشود شرح داده و موجبات اطمینان خاطر و اعتماد متقابل مردم و مقام عالی مرجعیت را فراهم آورید:
1ـ حضرت عالی در بیانیه خود مرقوم فرمودهاید که: «مردم آذربایجان چنین دریافتهاند که پس از اظهارنظر اینجانب دربارۀ قانون اساسی گروه اوباش تحریک شده بمنزل من ریخته یک نفر پاسدار شهید و چندین نفر مجروح شدند، این پاسدار در بام منزل من مشغول پاسداری بود»
الف: بسیار مناسب بود که بوضوع روشن میفرمودید که آیا مقصود شما از اصطلاح «مردم آذربایجان» صرفا همان کسانی بود که رادیو تلویزیون را اشغال کرده بودند یا نه. ثانیا آیا این طرز دریافت و برداشت از فاجعه حمله به پاسدار مذکور، مورد تائید حضرت عالی میباشد یا نه، اگر این طرز برداشت از مسئله فوق مورد تایید شما نمیباشد خوب بود برای جلوگیری از مخدوش شدن اذهان عمومی مردم آذربایجان، بلافاصله قضیه را برای آنها بوسیلۀ اعلامیه و پیام روشن میفرمودید و اگر چنانچه طرز برداشت فوق مورد تائید حضرتعالی قرار گرفته و خود آنجناب نیز چنین قضاوتی را داشتهاید بسیار مناسب و بجا بود که صریحا نظر خود را اعلام میکردید نه اینکه نظر خود را از قول مردم آذربایجان اعلام دارید.
ب: حضرت عالی فرمودهاید که یک عده اوباش بمنزل شما ریختند و یک نفر پاسدار کشته و عدهای زخمی شدند. در حالیکه اگر چنانچه آن اراذل و اوباشها که مسلما تحریک شده بودند وارد منزل شما شده بودند علیالقایده باید پاسدارانی که داخل منزل حضور داشتند مورد قتل قرار بگیرند نه پاسداری که بر سر بام است بنابراین خود حضرتعالی اذعان دارید که قضیه با این سادگیها هم نمیتواند باشد و خوب بود که در این مورد نیز تامل بیشتری میفرمودید و با تحقیق و تفحص از اطرافیانتان قضیه را آنطور که هست تحقیق و پس از کسب نتیجه اعلام میداشتید.
زیرا خود حضرتعالی بهتر از هر کسی میدانید که خون یک پاسدار انقلاب آنقدر ارزش دارد که دربارۀ آن بدقت بررسی شده و قاتل یا قاتلین شناسائی و مجازات گردند.
2- حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری! حضرتعالی در ادامۀ بیانیۀ خود ادامه دادهاید که: مردم چنین پنداشتند که ین عکسالعمل غیر منتظره تنها به جرم اظهار عقیدۀ یک مرجع تقلید در یک امر حیاتی که بستگی به سرنوشت سیوپنج میلیون مردم ایران دارد انجام گرفته و سکوت رادیو تلویزیون و کماهمیت جلوه دادن این موضوع به شیوع این طرز فکر کمک نمود» اولاً باز هم مشخص نفرمودهاید که مقصود آن مرجع عالیقدر از «مردم» کدام مردم است این مورد قبول است که عدهای به رادیو تلویزیون حمله کرده و آنجا را اشغال کردند و پیام گروههای مختلف از جمله گروههائی که اساساً با قرآن و اسلام و خدا مخالفند و دین را افیون تودهها میدانند و پیروزی خلق را در نابودی قرآن میجویند و نیز پیام گروهی که خود را متعهد به قتلعام همۀ روحانیون مبارز همچون مطهریها و طباطبائیها میدانند، قرائت کردند ولی از سوی دیگر در همان تبریز «مردمی» بودند که با این اعمال شدیداً مخالف بوده و با تظاهرات صدها هزار نفری خود بسوی رادیو تلویزیون رفته و اشغالگران را که در میان آنها عدۀ زیادی از شهرهای دیگر آمده بودند از محوطۀ رادیو و تلویزیون بیرون راندند، حالا حضرت آیتالله! خوبست دقیقا مشخص کنید مقصود شما از مردم، کسانی است که رادیو تلویزیون را اشغال میکنند و به جمهوری اسلامی ناسزا میگویند و دست در دست کفار و زندقه علیه دولت اسلامی اقدام میکنند و یا مردمی که اللهاکبرگویان به رادیو تلویزیون (در راهپیمائی صدها هزار نفری) رفته و آنجا را بازپس میگیرند؟ مسلما شما گروه دوم را مخاطب خود میدانید همانها که فریاد میزدند: «خمینی خمینی ما اهل کوفه نیستیم» و مسلماً شما به کمکرسانی به دشمنان اسلام معتقد نیستید ولی خوب است که در این موارد بطور روشن و صریح سره را از ناسره جدا کنید تا سوء استفادهگران بهرهبرداری نکنند. بعلاوه حضرتعالی فرمودهاید «سکوت رادیو تلویزیون و کماهمیت جلوه دادن این موضوع به شیوع این طرز فکر کمک نمود»
حضرت آیتالله العظمی! خود حضرتعالی بهتر از هر کسی میدانید که رادیو تلویزیون دربارۀ این موضوع سکوت نکرده و نمیتوانست بکند وقتی که امام امت، رهبر انقلاب اسلامی ایران خمینی (که با فروتنی و کفرستیزی و خضوع و اتکال به خدا، شاه جبار را از ایران بیرون راند. و امید میرود بقیه مزدوران آن طاغوت کثیف نیز بیاری خدا و بهمت مسلمین ریشهکن شوند) بمنزل شما آمدند و کشته شدن یک پاسدار انقلاب بر سر پشت بام منزل شما را یک فاجعه نامیدند و خبر آن در سرتاسر ایران توسط رادیو تلویزیون پخش و منتشر شد آیا این سکوت کردن و کماهمیت جلوه دادن موضوع است؟
حضرت آیتالله! شما در زمان جمهوری اسلامی اینطور که به رادیو تلویزیون حمله میکنید، در زمان طاغوت حمله نکردید. مسلما آنموقع صلاح نمیدانستید ولی آیا انصاف است امروز که عدهای با خون جگر میخواهند نظام اسلامی برقرار کنند را اینطور مورد کملطفی و کم مهری قرار دهید؟ آیا این مطابق دستورات اسلامی است که کسانی را که در پی جنگ با کفر و شرک میباشند را از مساعدت و همراهی خود محروم فرمائید؟ گیریم که اشتباهاتی نیز داشته باشند شما باید در موضع یک مرجع اولا آن اشتباهات را دقیقا روشن کنید و سپس راهنمائی و ارشاد فرمائید نه اینکه بطور کلی طوری سخن بگوئید که خدای نکرده بتواند نطفه جنگ و خونریزی و قتل و غارت و تجاوز به آزادی و ناموس این مردم را منعقد گرداند.
3- حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری! حضرتعالی باز هم در ادامه بیانیه خود فرمودهاید که این سئوال در اذهان مطرح شد که مبادا انقلاب اسلامی ما که آنرا مسلمانان و ملت ایران به تحمل صدمات و لطمات سنگین و با خون دل پروردهاند دارد به بیراهه میرود...»
اولا باز نظر مردم را آوردهاید در حالیکه مشخص نکردهاید کدام مردم؟ و این «نظر» را مردم چگونه در سطح عمومی ابلاغ کردهاند ثانیا شما در موضع یک مرجع موظف نیستید که صرفا نظریات مردم را منعکس کنید بلکه بعنوان یک مرجع تقلید که مورد احترام همه مسلمین است نظر خود را مبتنی بر تفقه و تفحص و تعقل باید بیان کنید این شمائید که مرجع ما مردم میباشید نه ما مرجع شما، بنابراین شایسته است دقیقا نظر خود را در اینباره اعلام بفرمائید که آیا بعقیده شما انقلاب بیراهه میرود یا راه دقیق خود را شناخته است اگر به بیراهه میرود چرا؟ و به چه دلیل؟ و یا اگر در مسیر اسلامی خود به پیش میرود به چه وسایل میتوان بدان کمک کرد و آن را یاری نمود.
4- حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری! حضرتعالی در بیانیه خود چنین ادامه دادهاید که: «باری این جنایت هولناک و قتل و جرح در آذربایجان عکسالعمل شدیدی ایجاد کرد و تبریز را متشنج و عصبانی نمود»
حضرت آیتالله! شما که شهادت یک پاسدار را بر فراز پشتبام منزلتان یک جنایت هولناک میدانید چقدر بجا بود در روز پس از هفده شهریور ما میتوانستیم اعلامیه آتشین آن حضرت را دربارۀ جنایات هولناک رژیم شاه در تبریز و سایر بلاد ایران مورد استفاده قرار بدهیم.
وقتی که شهادت یک پاسدار بر فراز پشتبام منزل شما یک جنایت هولناک باشد پس کشتار دهها هزار نفر در هفده شهریور در سراسر ایران منجمله آذربایجان چیست؟ بعلاوه حضرت آیتالله العظمی! تاکنون تعداد بسیاری از پاسداران انقلاب بطور فردی یا دسته جمعی بشکل فجیعی در گوشه گوشه این مملکت بشهادت رسیدهاند، مثله شدهاند، زنده زنده سوزانده شدهاند و ما ندیدیم که شما آن جنایات هولناک را محکوم کرده و دربارۀ آن اعلامیه بدهید؟ آیا این اخوت اسلامی و برادری قرآنی و برابری توحیدی است که همه به یک چشم دیده نشوند؟ چه فرقی است بین آن پاسداری که در قم بشهادت میرسد با آن پاسداری که در پاوه سرش را میبرند و یا زنده زنده در آتش میسوزانند.
ما معتقدیم که حضرتعالی حتماً در جریان اخبار کشتار بیرحمانه انبوه پاسداران در پاوه، سردشت، مریوان، خوزستان، گنبد، تهران، و... و... و... قرار گرفتهاید وگرنه چطور ممکن است در مقابل آنهمه قتلهای دلخراش و بیرحمانه سکوت کنید و فقط شهادت یک پاسدار بر فراز پشتبام خانۀ خودتان را جنایت هولناک بنامید. بعلاوه حضرت آیتالله، هستند کسانیکه وقتی خبر شهادت فرزندشان بدیشان میرسد، حمد خدای را میگویند و حتی انتظار تسلیتی از کسی ندارند.
5- حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری! در ادامۀ بیانیۀ شما آمده است: «و قهراً مردم هنگامیکه عصبانی میشوند کارهای غیر منتظرهای نیز انجام میدهند اینکه آقایان فرمودهاند تبریز را دستور آرامش دهم شاید از اقدامات اینجانب برای حفظ آرامش آذربایجان بیاطلاع باشند ولی چگونه میتوان آرامش شهری را که بدون هیچگونه مجوز و جرمی مامورین جمهوری اسلامی عدهای را مقتول و گروهی را مجروح نمایند تامین کرد»
حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری! گذشته از اینکه لحن شما در اینجا نسبت به اشغال رادیو تلویزیون یک لحن تائیدی است ولی نکات دیگری نیز باید برای اذهان عمومی روشن شود:
الف: شما فرمودهاید که آقایان از اقدامات شما برای آرامش شهر تبریز آگاهند ولی چه خوبست که آن مرجع گرانقدر همه مسلمین را در جریان اقدامات خود قرار دهند چون بهتر از همه میدانند که در اسلام سیاست مخفیکارانه و پنهانکاری نسبت به امت بهیچوجه مفهوم ندارد.
ب: فرمودهاید که «چگونه میشود آرامش شهری که بدون هیچگونه مجوز و جرمی مامورین جمهوری اسلامی عدهای را مقتول و گروهی را مجروح نمایند و تامین کرد».
حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری! خوبست یکبار دیگر نگاهی به حوادث بیفکنیم: پس از ایجاد آشوب در قم عدهای در تبریز تحت عنوان حمایت از جنابعالی رادیو تلویزیون را اشغال میکنند و برنامههای از پیش تدوین شده خود را آغاز مینمایند و در این ماجرا خون از دماغ کسی نمیریزد، حضرتعالی اگر بمطبوعات و رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی اعتماد ندارید خوبست عنایتی به رادیوهای خارجی از قبیل رادیو BBC و یا رادیو اسرائیل که در این زمینه گزارشات مفصلی داشتهاند میفرمودید حتی آنها نیز چنین گزارشی ندادهاند.
روزنامه بامداد نیز که اخبار مربوط به اشغال رادیو تلویزیون تبریز را با آب و تاب ویژهای آورده است هرگز چنین گزارشی نداده، حضرت آیتالله العظمی! ما نمیدانیم این گزارشات سراسر دروغ و کذب و افترا را چه کسانی بشما دادهاند و میدهند ولی یقین داریم اگر چنانچه در جریان صحیح حوادث قرار بگیرید یقینا از آنچه عمال اجانب در این کشور بنام شما انجام میدهند خشمگین خواهید شد.
6- حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری! در ادامه بیانیه شما چنین آمده است: «تنها خواست مردم آذربایجان این بود که این مکانها که در کمال دقت محافظت میشد، بدست اعضای شورای انقلاب یا استاندار جدید سپرده شود، افرادی از شورای انقلاب روز جمعه گذشته بمنزل ما آمدند و مذاکراتی بعمل آمد و توافقهائی در نحوه عمل نسبت به آذربایجان حاصل شد».
حضرت آیتالله العظمی! در این بیانات نیز نکاتی است که باید برای همه علاقمندان بشما و ساحت مقدس روحانیت روشن شود:
الف: آیا مردم آذربایجان (البته آن مردمی که رادیو تلویزیون را اشغال کرده بودند) تنها میخواستند ساختمان رادیو تلویزیون را بدست شورای انقلاب یا استاندار جدید بدهند؟ شما خودتان میدانید که سازمان رادیو تلویزیون یک سازمان مستقل دولتی است و اگر اموال و ادارۀ قسمتی از آن را بخواهند تحویل بدهند باید به اداره مرکزیش مراجعه کنند نه به استانداری.
ب: همانگونه که جسارتاً عرض شد شما مرجع مردم هستید نه مردم مرجع شما، شما باید تشخیص بدهید که فرضاً فلان استاندار تبریز یا رشت یا گیلان مطابق با ضوابط اسلامی عمل کرده یا نه، اگر عمل کرده شما باید از او پشتیبانی کنید و اگر نکرده شما بدون توجه به نظر دیگران باید امر به معروف و نهی از منکر کنید شاید حضرتعالی از روی تواضع نظرات خودتان را به مردم نسبت میدهید ولی در این باره هم باید جسارتاً بعرض برسانیم که باید با دید اسلامی و خدائی به قضایا نگاه کرده شود، در اسلام ترک و فارس و لر و بلوچ نداریم، در اسلام تبریز و تهران و شیراز و هرات و بابل و مدینه و کوفه نداریم هر جا که مسلمان هست حکم اسلام باید جاری شود و اگر موقعی مرجعی نظرات صحیحی دارد باید دربارۀ همۀ بلاد اسلامی نظر خودش را بگوید نه اینکه فقط به نژاد و گروه و قبیله و طایفه و منطقۀ خاصی اظهار قرابت کند اسلام مرزهای نژادی را درهم شکسته است، اسلام مرزهای فرهنگی را درهم شکسته است، اسلام مرزهای طبقاتی را درهم شکسته است، حضرت آیتالله العظمی! حتما تاکنون آیه ذیل را مورد مداقه قرار دادهاید که میفرماید «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکرا و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائلاً لتعارفو ان اکرمکم عندالله اتقیکم» حضرت آیتالله! در اسلام عرب را بر عجم، عجم را بر عرب، ترک را بر فارس، فارس بر ترک هیچ امتیازی نیست و اگر امتیازی هست در تقوی و تواضع و عدم شهرتطلبی و مقامطلبی و اطاعت از دستورات الهی است یک مسلمان موظف است بتمام مسلمانان جهان بیندیشد نه یک منطقه یا یک نژاد یا یک قبیله یا یک طایفه یا یک خانواده و یا یک شخص خاص.
حضرت آیتالله ما یقین داریم که نظر حضرتعالی نیز همین میباشد و شاید در آن بیانیه نیز بدون مشورت با حضرتعالی این قسمت آمده باشد بهرجهت این موضوع هرچه زودتر باید برای امت اسلام روشن شود.
7- حضرت آیتاللهالعظمی شریعتمداری! در ادامۀ همان قسمت از بیانیۀ مذکور میخوانیم: «از جمله این بود که عدهای از اعضای شورای انقلاب با اعزامیهای ما عازم تبریز و ارومیه شوند و مشکلات را بررسی و رفع نمایند»
در حالیکه حضرت آیتالله العظمی! در قسمت اول بیانیۀ حضرتعالی آمده است: «مردم آذربایجان چنین دریافتهاند که پس از اظهار نظر اینجانب دربارۀ قانون اساسی... گروه اوباش تحریک شده بمنزل من ریختند و... الی تبریز را متشنج و عصبانی نمود» بنابراین همانطوریکه حضرتعالی در ابتدای اعلامیه اشاره فرمودهاید علت تشنج علیالقاعده میبایست اهانت بساحت مقدس مرجعیت باشد و ناگزیر راهحل آن نیز در قم است نه در تبریز و ارومیه (ارومیه که در کمال آرامش بسر میبرده است) و بعلاوه مشخص فرمودهاید که این مشکلات چیست و چگونه بررسی باید بشود اگر مشکلات اجتماعی است که راهحل آن در شوراهای محلی است اگر مشکل اقتصادی است که راهحل آن در وزارت اقتصاد است بهر صورت بهتر بود دقیقاً مشخص میفرمودید این مشکلات که خاطر آن جناب را آزرده کرده از چه نوع مشکلات بوده و نظر شخص حضرتعالی دربارۀ آن چه میبوده است!
8- در ادامۀ بیانیه چنین آمده است «ولی برخلاف انتظار و برخلاف قرارداد و توافقی که آقایان شورای انقلاب بعمل آوردند میدانم چه قصدی و چه دستی در کار بود که اجرا نگردید بلکه کارهائی کردند و حرفهائی زدند که مخالف توافق و قرارداد بود لذا به جناب آقای مهندس بازرگان تلگرام کردم و مراتب را به اطلاع رساندم و سلب مسئولیت کردم»
در این زمینه نکاتی برای ما و همۀ برادران و خواهران مسلمان مبهم است.
الف: حضرت آیتالله! شما چه مدت برای انجام آن قرار و مدار در این اوضاع بحرانی صبر فرمودید؟ دو ماه؟ یک ماه؟ بیست روز؟ یک هفته؟ آیا مشکلی که بعقیدۀ شما تبریز را فرضاً بخاک و خون کشیده در عرض 24 ساعت حل میشود که شما ظرف 24 ساعت آن تلگرامی را که فرمودهاید، صادر کنید.
ب: فرمودهاید «کارهائی کردند و حرفهائی زدند...» شما بهتر از هر کس میدانید که در اسلام تهمت و افترا چه گناه عظیمی است از اینها گذشته حضرت آیتالله العظمی! اصولاً آیا بفتوای شما حرف زدن در اسلام، جرم است؟ گناه است؟ که شما روی حرف زدن تکیه فرمودهاید؟ ما مطمئن هستیم که ذهن حضرتعالی را نسبت به اوضاع مخدوش کردهاند وگرنه چگونه ممکن است که آن مرجع عالیقدر نسبت به امور حساس مملکتی که پای استقلال، خون، شرف، ملیت و حیثیت اسلام در میان است بدینگونه نظر بدهید؟
ج: باضافه ما همه در پیشگاه خدا مسئولیم، آیا شما تصور فرمودهاید که با یک تلگرام مسئولیت شرعی و الهی از دوش شما برداشته شده است؟
9- فرمودهاید «امامعالاسف» نقشههای دور از عقل و جزم که حاکی از عدم شناخت منطقه است تبریز را بخاک و خون کشید. پس از این فاجعه و مصیبت هیچ مناسبتی نمیبینم که در جریانات تبریز دخالت کنم و چنانکه به آقای مهندس بارزگان طی تلگرافی اعلام داشتهایم تمام مسئولیتها و عواقب وخیم بعهدۀ خود آقایان است و دیگر دخالت اینجانب بهیچوجه موردی ندارد»
الف: حضرت آیتالله العظمی نفرمودهاید ظرف آن 24 ساعت یعنی از جمعه تا شنبه چه نقشهای کشیده شده بوده است؟
ب: تکیه شما روی مسائل منطقهای و جغرافیائی آیا منافات با اصول اسلامی در جهت جهانشمولی آن ندارد که اینطور بنحو خاصی مسائل منطقهای مورد توجه آن حضرت قرار گرفته است؟
ج: فرمودهاید پس از فاجعه هیچ مناسبتی نمیبینم که در جریانات تبریز دخالت کنم و استناد به تلگرام خود به مهندس بازرگان فرمودهاید در حالیکه توجه نفرمودهاید که تلگرام به مهندس مهدی بازرگان را روز شنبه صادر فرمودهاید در حالیکه زد و خورد در تبریز روز دوشنبه صورت گرفت آیا این تناقض آشکار، این پندار را در اذهان عمومی برنمیانگیزد که حضرتعالی از قبل آشوب و زد و خورد و جنگ خانگی در تبریز را پیشبینی میفرمودهاید و از قبل میخواستهاید مسئولیت خود رادر این زمینه به دیگران ارجاع فرمائید؟ حضرت آیتالله! فرمودهاید تمام مسئولیتها و عواقب وخیم بعهده آقایان است ولی ایکاش میفرمودید چه کسانی به مردم حمله کردند و مردم را زخمی کردند.
حضرت آیتالله! اگر تاکنون بشما گزارش ندادهاند جسارتاً اجازه دهید ما این گزارش را بشما بدهیم: وقتی که صدها هزار نفر از مردم تبریز، از زن و مرد، پیر و جوان برای آزاد کردن رادیو و تلویزیون از دست اشغالگران بسوی رادیو و تلویزیون رفتند در تاریکی شب افراد حزب خلق مسلمان که به شهادت اسناد منتشر شده در مطبوعات مورد تائید حضرتعالی است (اگر آن اسناد از ساحت آن حضرت صادر نشده باید بلافاصله توسط دفتر آن حضرت تکذیب میشد) از کمینگاههای خود بروی مردم بیدفاع شلیک میکنند و عدهای را میکشند و عدهای را زخمی میکنند و تبریز را بخاک و خون میکشند البته آنها در این فاجعه تنها نبودهاند و طبعا همدستانی نیز داشتهاند همانها که در رادیو اشغالی تبریز پیامهای همبستگیشان قرائت شده و همانهائی که کشتارهای متعددی در گوشه و کنار این مملکت براه انداختهاند.
حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری! مقتضی است برای تحقیق در اینباره هیئتی از همان مؤمنین حزب خلق مسلمان (که بنا به دلایلی که لابد برای آن حضرت نیز روشن است بطور دستهجمعی استعفا دادند) به تبریز گسیل داشته و در جریان حقایق آن دیار قرار بگیرید.
10- حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری، در مورد حزب خلق مسلمان فرمودهاید: «این حزب، حزبی است مستقل و من اکثر افراد مؤسس آن را میشناسم. مردمانی مسلمان و معتقد هستند انحلال آن نیز بعهده خود حزب است و اعضای آن گویا بین دو تا سه میلیون نفر میباشند و... و... امیدوارم مملکت اینهمه امپریالیست و صهیونیست نداشته باشد»
الف: حضرت آیتالله العظمی، شما که میفرمائید حزب مذکور یک حزب مستقل است و بدینوسیله وابستگی آن را به گروهها و یا خدای نکرده اجانب نفی میکنید و اضافه میفرمائید که «افراد موسس آن را میشناسم مردمانی مسلمان و معتقد هستند» هیچ تفحص فرمودهاید که چطور شد که اعضای موسس این حزب بطور دسته جمعی استعفا دادند؟، آنها که مورد اعتماد شما بودند چرا مورد سوال شما قرار نگرفتند تا علل استعفایشان را بحضور حضرتعالی تقدیم کنند؟ و اگر اعتماد شما بحزب مذکور بخاطر شناسائی اعضای موسس آن بوده پس چرا پس از استعفای آن اعضای موسس باز اعتماد شما همانطور که بود باقی ماند (رجوع شود به خلق مسلمان دورۀ جدید شمارۀ 2)
حضرت آیتالله العظمی شما که اعضای حزب مذکور را بین 2 تا سه میلیون نفر تخمین زدهاید (و یقیناً این تخمین براساس گزارشات غلطی است که بحضور آن حضرت تقدیم کردهاند) و علی القاعده قسمت اعظم این اعضا باید از شهر تبریز باشند پس چطور شد که مردم تبریز علیه اقدامات حزب مذکور قیام کرده و در این راه تا مرز شهادت پیش رفتند؟ و یا چطور شد مردم ارومیه دفتر حزب مذکور را متصرف شده و علیه آن شعار دادند؟ پس آن 2 تا سه میلیون نفر کجا هستند؟ آیا همه اینهائی که در راهپیمائی صدها هزار نفری در آذربایجان اقدامات حزب مذکور را محکوم میکنند انحصارطلب و مرتجع و منحرف هستند؟
حضرت آیتالله! ما هم امیدواریم مملکت اینهمه انحصارطلب و مرتجع و منحرف نداشته باشد.
11- حضرت آیتالله! در ادامه بیانیۀ آمده است:
«نکتهای که در اینجا باید به شما آقایان محترم بگویم این است که با روش موجود حکومت احتیاجی به انحلال حزب از طرف موسسین آن نیست بلکه حکومت همۀ احزاب را بتدریج با مارک آمریکائی و صهیونیستی و ضد اسلامی منحل خواهد ساخت.»
باید بعرض برسانیم: اولاً قبل از اینکه شما امر بفرمائید مؤسسین حزب استعفا داده و انحلال آن را اعلام داشتهاند (کیهان 18/5/58) و معلوم نیست چه دستهائی این تشکیلات را همچنان برپا نگهداشتهاند، ثانیا اتهاماتی که از جانب شما به حکومت اسلامی نقل شده است عیناً همان اتهاماتی است که از جانب مطبوعات و عناصر وابسته به رژیم سابق به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وارد میآمد و حیف است که آن حضرت بنحوی سخن بگوئید که دشمنان اسلام میگفتهاند و (میگویند) و بهمان ترتیب جمهوری اسلامی و ملت مسلمان ایران که همواره پشتیبانی خود را از انقلاب اسلامی اعلام داشتهاند را متهم بفرمائید.
12- حضرت آیتالله العظمی براستی که همانطور که شما فرمودهاید شهادت بر حق و عدل کار بسیار دشواری است ولی شما بخاطر خدا و بخاطر خون شهدای عاشورا و باحترام خون شهدای هفده شهریور در سراسر ایران این کار را بکنید.
گروهی از دانشجویان مسلمان آذربایجان
پاسخ حضرت آیتالله شریعتمداری به علمای شیراز و اصفهان و جهرم
قم ـ خبرگزاری پارس ـ پاسخ مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری طی اطلاعیهای به علمای شیراز، اصفهان و جهرم به این شرح است:
بسماللهالرحمنالرحیم
حضرت آقایان علمای اعلام و حجج شیراز، اصفهان و جهرم دامته افاضاتهم، با ابلاغ سلام نامه یا تلگراف آقایان قبل از این که به رویت برسد از طریق رادیو پخش و مسموع گردید از اینکه آقایان به یک فاجعه مصیبتباری که در شرف تکوین است بالاخره متوجه شده و اظهار نظر کردهاند، موجب امتنان و تشکر است لازم است که توجه عموم را به جواب به نکته مورد اشاره جلب نمایم.
1- آذربایجان ساکت و آرام باشد.
2- جاهائی که اشغال شده مسترد گردد.
3- حزب خلق مسلمان منحل شود.
راجع به آذربایجان آقایان باید به رفع علل و موجبات حادثه بپردازند و مردم آذربایجان چنین دریافتند که چنین از اظهارنظر اینجانب درباره قانون اساسی گروهی اوباش تحریک شده به منزل من ریختند که در نتیجه یک نفر پاسدار شهید و چندین نفر مجروح شدند این پاسدار در بام منزل فقط مشغول پاسداری بود مردم چنین پنداشتند که این عکسالعمل غیر منتظره تنها بجرم اظهار عقیده یک مرجع تقلید در یک امر حیاتی که بستگی به سرنوشت 35 میلیون مردم ایران دارد انجام گرفت و سکوت رادیو تلویزیون و کماهمیت دادن این موضوع به شیوع این طرز فکر کمک نمود و این سئوال در اذهان مطرح شد که مبادا انقلاب اسلامی ما که آنرا مسلمانان و ملت ایران با تحمل صدمات و لطمات سنگین و با خوندل پروردهاند دارد به بیراهه میرود.
باری این جنایت هولناک و قتل و جرح در آذربایجان عکسالعمل شدیدی ایجاد کرد و تبریز را متشنج و عصبانی کرد و قهراً مردم هنگامی که عصبانی میشوند کارهای غیر منتظره هم انجام میدهند اینکه آقایان فرمودهاند که تبریز را دستور آرامش دهم، شاید از اقدامات اینجانب برای حفظ آرامش آذربایجان بیاطلاع نباشند ولی چگونه میتوان آرامش شهری وا که بدون هیچگونه مجوز و جرمی مامورین جمهوری اسلامی عدهای را مقتول و گروهی را مجروح نمایند تامین کرد، ارتباط دادن واقعه دردناک منزل اینجانب به امپریالیزم آمریکا و نسبت همه امور به امپریالیزم و صهیونیسم دردی را دوا نمیکند و لزوم تعقیب مباشرین حوادث و جنایات را از بین نمیبرد، آقایان محترم در دوران طاغوت نیز قیام دلیرانه مردم آذربایجان را به مشتی خارجی نسبت دادند شک نیست که باید با امپریالیزم قاطعانه مبارزه کرد ولی مبادا شعارهای ضد امپریالیستی به حربه تکفیر و چماقی شود که حق و ناحق را با هم بکوبیم شما آقایان در مقامی هستید که باید قضاوتهایتان مبتنی بر حق و عدل و انصاف و واقعبینی باشد و در شأن روحانیت نیست که خود را داخل تبلیغات ناروا و جنجالهای غیر واقعی نماید و اما در موضوع استرداد جاهائی که اشغال شده تنها خواست مردم آذربایجان این بود که این مکانها که در کمال دقت محافظت میشد.
بدست اعضاء شورای انقلاب یا استاندار جدید سپرده شود.
افرادی از شورای انقلاب روز جمعه گذشته به منزل ما آمدند و مذاکراتی بعمل آمد و توافقهایی در نحوه عمل نسبت به آذربایجان حاصل شد و از جمله این بود که عدهای از اعضای شورای انقلاب با اعزامیهای ما عازم تبریز و ارومیه شوند و مشکلات را بررسی و رفع نمایندو جاهائیکه اشغال شده با رضایت و استقبال مردم فورا تحویل بگیرند و کسانی از مامورین دولت و غیره که مشغول تحریکات در تبریز و آذربایجان میباشند و ایجاد تفرقه میکنند ساکت و آرام نمایند ولی برخلاف انتظار و برخلاف قرارداد و توافقی که آقایان شورای انقلاب بعمل آوردند نمیدانم چه قصدی و چه دستی در کار بود که اجرا نگردید بلکه کارهایی کردند و حرفهائی زدند که مخالف توافق و قرارداد بود لذا به جناب آقای مهندس بارزگان تلگراف کردیم و مراتب را به اطلاع رساندم و از خود سلب مسئولیت نمودم.
ایشان جواب تلگراف را دادند و اعلام داشتند که قرار به قوت خود باقی است و هیچ تخلفی نخواهد شد اما متاسفانه نقشههای دور از عقل و حزم که حاکی از عدم شناخت صحیح منطقه است تبریز را بخاک و خون کشید. پس از این فاجعه مصیبت هیچ مناسبتی نمیبینیم که در جریانات تبریز دخالت کنم و چنانکه با آقای مهندس بازرگان طی تلگرافی اعلام داشتم تمام مسئولیتها و عواقب وخیم بعهده خود آقایان است و دیگر دخالت اینجانب به هیچوجه مورد ندارد اما در خصوص حزب خلق مسلمان این حزب حزبی است مستقل و من اکثر افراد مؤسس آنرا میشناسم. مردمانی مسلمان و معتقد هستند انحلال یا ابقاء آن نیز بعهده خود حزب است و اعضای آن گویا بیش از دو سه میلیون نفر میباشند، خود باید تصمیم بگیرند.
و امیدوارم مملکت اینهمه امپریالیست و صهیونیست نداشته باشد و نکتهایکه در اینجا باید به شما آقایان محترم بگویم این است که با روش موجود حکومت احتیاج به انحلال حزب از طرف موسسین آن نیست بلکه حکومت خود همه احزاب را بتدریج با مارک آمریکائی و صهیونیستی و ضد اسلامی منحل خواهد ساخت لذا از این بابت نگرانی نداشته باشید آقایان محترم نسبت دادن به امپریالیزم و صهیونیزم و عوامل دیگر را با در دست داشتن وسایل ارتباط جمعی درباره هر کس و هر گروهی میتوان به سهولت انجام داد. شهادت بر حق و عدل کار بسیار دشواری است در پایان امیدوارم که حقایق آنطور که هست در نظرتان منعکس شده و شهامت ابراز آنرا داشته باشید. خداوند متعال همه مشکلات و معضلات را با عنایت خاصه خود مرتفع فرماید و واقعبینی و حق انصاف را در میان مسلمانان برقرار سازد.
والسلام علیکم و رحمةاله
20 محرمالحرام 1400 ـ سیدکاظم شریعتمداری