«انقلابهای رنگی» و به عبارتی انقلابهای مخملین1 از جمله دستاوردهای عرصه سیاست بینالمللی است که با ورود به هزاره سوم در واژهشناسی2 و ادبیات سیاسی در حال تبدیل شدن به رویهای مؤثر در مداخلات فرامنطقهای قدرتهاست. این مفهوم اغلب برای توصیف تحولات ابتدای قرن بیست و یکم در جوامع پساکمونیستی در اروپای شرقی، قفقاز و آسیای مرکزی به کار رفته است. انقلاب رنگی را با هیچیک از الگوهای متعارف و کلاسیک جامعهشناسی انقلابها و نظریات سیاسی درباره تحولات اجتماعی- سیاسی نمیتوان تبیین کرد.3
برای دستیابی به مبنایی مشترک در این پژوهش، میتوان انقلاب رنگی را توصیف وضعیتی دانست که «در آن بدون خشونت و خونریزی اعتراض میشود و این وضعیت تا جایی ادامه مییابد که در نهایت منجر به تغییر ساختارهای سیاسی- حکومتی میشود.» اولین انقلاب رنگی در دوره 6 هفتهای 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 در چکسلواکی آغاز شد. انقلاب بعدی در 1990 در بلغارستان تحت حمایت آمریکا به ثمر نشست. این پروژه غربیسازی کشورها، با وقوع تحولاتی دیگر به شکل زنجیرهای در صربستان (1997 و 2000)، گرجستان (2003)، اوکراین (2004) و قرقیزستان (2005) ادامه یافت.
تمامی انقلابهای رنگی با وجود تفاوتهایشان، اشتراک نیز دارند. تمامی آنها با شعارهای دمکراسیخواهی و آزادی آغاز شدهاند و همگی از درون بازیهای سیاسی- امنیتی راهبردی قدرتها و رقابت آنها بر سر مناطق ژئوپلیتیک دنیا، متولد شدهاند، بنابراین همه تحرکات انقلاب رنگی با حمایت و هدایت آمریکا و اروپای غربی بوده است.
واکاوی عملیات روانی در چنین فضایی نیازمند شناخت دو پدیده بسیار مؤثر عصر حاضر است. جوهره عملیات روانی یعنی «تغییر رفتار» از طریق «تغییر افکار» ماهیتاً همسو و هماهنگ با انقلاب رنگی یعنی «تغییر ساختار» از طریق «تغییر نگرش» افراد جامعه است. علاوهبر این، اقدام محوری عملیات روانی که تأثیرگذاری بر اذهان، ارادهها و رفتار از طریق نرم و غیر خشونتبار است، از جنس اقدامات نرمافزاری میباشد که انقلاب رنگی نیز در پی براندازی دولت حاکم از این طریق است. از این رو انطباق معنایی و کارکردی زیادی بین متغیر مستقل این پژوهش یعنی عملیات روانی و متغیر وابسته آن، انقلاب رنگی است.
حال سئوال اصلی پژوهشی این است که «جایگاه و نقش عملیات روانی در فرآیند انقلابهای رنگی چیست»؟ فرضیه پژوهشی در جواب به سؤال مزبور این است که: «تحقق انقلاب رنگی به میزان موفقیت عملیات روانی در تغییر نگرشها و رفتارسازی مخاطبان به منظور براندازی و تغییر ساختار سیاسی بستگی دارد». آزمون این فرضیه نیازمند پردازش زوایای مختلف عملیات روانی و کارویژه آن در مراحل مختلف انقلاب رنگی است. لذا در این متن علاوهبر مباحث نظری (همسازیشناختی و تغییر نگرش)، به کارویژه عملیات روانی، ابزار، اصول و قواعد عملیات روانی و سنخشناسی آن در بستر انقلابهای رنگی پرداخته میشود.
1. چارچوب نظری؛ نظریه همسازیشناختی4 و تغییر نگرش
فرد به عنوان مهمترین عنصر شکلدهنده اجتماع، به طرق مختلف با محیط پیرامون ارتباط متقابل برقرار میکند، یکی از بسترهای مهم این تعامل، نوع قضاوت افراد نسبت به جامعه، ساختار سیاسی، حاکمان و سایر همنوعان است. در روانشناسی اجتماعی، از اینگونه موضعگیریها به نگرش5 تعبیر میشود. گرچه نگرشها جنبهای مهم از زندگی عاطفی و احساسی افراد جامعه را تشکیل میدهند اما حساسترین حوزه کارکردی آن که «فرهنگ سیاسی» نامیده میشود، عرصه سیاست و امنیت کشور است. نوع نگرش و باور افراد جامعه به سیاست و قدرت در درون جامعه سیاسی بیانگر ماهیت رفتار و مواضع افراد در قبال حاکمان خواهد بود.
نگرش را میتوان «واکنش عصبی و ذهنی، مثبت یا منفی فرد به یک معنی انتزاعی یا وضعیت ملموس»، تعریف کرد که متأثر از سه عنصر شناختی، احساسی و تمایل به عمل است (کریمی، 1384، ص 224). تکوین نگرشهای سیاسی به عنوان یک فرآیند، گرچه متأثر از مجموعه متنوعی از عناصر شناختی است اما تغییر آن همواره از طریق دستکاری روانشناختی امکانپذیر بوده است. در روانشناسی سیاسی، بخشی مهم از تغییرات رفتاری بازیگران سیاسی را میتوان مبتنیبر دگرگونیهای نگرشی تحلیل کرد. فرآیند تغییر دادن نگرشها پس از شکلگیری آنها منجر به تغییر ادراک افراد نسبت به تحولات شده، در نتیجه، ادراکات متفاوت، انگیزههای متفاوتی برای افراد فراهم میآورد.
در فرآیند شکلگیری نگرشهای سیاسی، شخص در معرض اطلاعات و تجربههای زندگی سیاسی قرار میگیرد و بر اثر روندهای تقویت و تقلید، نگرشی نسبت به فرآیندهای سیاسی کسب میکند. وقتی این نگرش شکل گرفت،اصل «همسازی شناختی» اهمیتی فزاینده پیدا میکند. وضعیت دیگری که به تکوینی این اصل کمک میکند این است که «فشار در جهت ثباتشناختی، باعث میشود که باورها و ارزشهایی که در ساخت شناختی موجود فرد جا میگیرند، آسانتر پذیرفته شوند» (کریمی، 1384، ص233). بر این اساس از یکسو انسان پذیرنده پیامها و اطلاعاتی است که فکر میکند با نگرشهای او هماهنگی بیشتری دارد. از سوی دیگر وی تلاش خواهد کرد در صورتی که پیامهای مغایر با نگرش خود دریافت کند، یا آن را تغییر داده و با نگرش خود هماهنگ سازد یا نگرش خود را تغییر داده و با اطلاعات و پیامهای دریافتی هماهنگ کند. نتیجه این شرایط بود که نگرش فرد از سوی صاحبان پیامها و اطلاعات قابل دستکاری و کنترل است و چنانچه همسازی شناختی بین مجریان عملیات روانی و سوژهها با موفقیت تحقق یابد و نوعی همسازی رفتاری و واکنشی مشترک منجر خواهد شد.
2. تغییر نگرش در پرتو عملیاتروانی
به باور این پژوهش، مهمترین حلقه اتصال عملیات روانی و انقلابهای رنگی، بروز تغییرات رفتاری در تجمعات سیاسی در یک کشور است. براساس روانشناسی سیاسی، بخشی مهم از انگیزهها و محرکهای رفتاری کنشگران سیاسی را میتوان در نوع نگرش، شناخت یا درک سیاسی آنها جستوجو کرد. تغییر رفتار همواره یکی از اهداف اصلی عملیات روانی بوده که مقدمه آن، تغییر افکار است.
ادراک6 نقشی بسیار مهم در برانگیختن انگیزهها ایفا میکند. عناصر عملیات روانی این بُعد از منشأهای رفتاری را هدف قرار میدهد. در مرحله تغییر نگرش، عملیات روانی در پی آن است، وضعیت را به گونهای ترسیم کند که افراد جامعه واقعاً بپذیرند که اوضاع کشور به شدت وخیم است. بدین ترتیب نخستین گام هجوم عملیات روانی «پذیرش» این باور و درک از سوی جامعه هدف است. به منظور موفقیت عملیات روانی، تغییر نگرش ضروری است چرا که در این مرحله جمعیت هدف با مجری عملیات روانی همسو و همنظر میشود. برمبنای الگوی «همسازیشناختی» آنچه در این مرحله رخ میدهد این است که فرد هدف نگرش خود را تغییر داده و با اطلاعات و پیامهای دریافتی هماهنگ و همسان میسازد. در این میان نوع واکنشها نسبت به هجمه عملیات روانی یکسان نخواهد بود برخی از افراد جامعه که رگههای اعتراض و ساختارشکنی قویتری نسبت به نظام سیاسی دارند به راحتی در مسیر این تغییر نگرش قرار میگیرند و در بسیاری مواقع نیز نیازی به تغییر نگرش نداشته و صرفاً نگرشهای سیاسی ضدساختاری خود را با مؤلفههای مدنظر هجمهکنندگان انطباق میدهند. اما برخی دیگر از افراد جامعه هدف که نگرش حمایتی و مثبت قوی نسبت به ساختار سیاسی حاکم دارند، احتمالاً در بدبینانهترین حالت، دچار نوعی تردید و انفعال نسبت به تحولات میشوند. در این وضعیت، بیشترین تلاش بانیان عملیات روانی تغییر نگرش این طیف و رفتارسازی آنها در جهت اهداف ضد نظام سیاسی خواهد بود. پس از آنکه فرستندگان پیامهای عملیات روانی موفق به تغییر نگرش مخاطبان خود شدند، در صورت تداوم عملیات به تدریج تغییر رفتار کنشگران نیز رخ میدهد. در این مرحله مجریان عملیات روانی با ترسیم شرایطی که بیانگر تشدید وخامت اوضاع سیاسی- امنیتی است، عملاً اقدام به رفتارسازی مینمایند. افراد در این مرحله میپذیرند که تنها یک رفتار افراطی وضعیت را بهبود خواهد بخشید، بنابراین آنها از تداوم شرایط به تغییر آن موضعگیری میکنند.
تحریککنندگی و القای وضعیت بسیار بد کشور به مردم اجازه میدهد برای توقف این وضعیت، حرکتهای قاطعانه و یا خشونتبار در پیش گیرند. چنانچه ابزار و پیامهای عملیات روانی بتواند مردم را در شرایطی نگه دارد که درگیری اجتنابناپذیر است، وقوع درگیری و خشونتورزی مسلم خواهد بود(ستاد مشترک سپاه، 1384، ص 53). بدین ترتیب، تغییر نگرشها طی فرآیندی بسیار دقیق شکلمیگیرد که بخش بسترسازی آن در بلندمدت و بخش هجومی و خشونتبار آن در آستانه وقوع انقلاب رنگی رخ میدهد.
ظرافت این تغییر و تحول در این است که در جریان «همسازی شناختی» و «تغییر نگرش» سوژه عملیات روانی لزوماً واکنش افراد منطقی و معقولانه نخواهد بود و چه بسا فرد در جریان دریافت پیامهای عملیات روانی نوعی «ناهمسازی شناختی» احساس کند، اما تحت تأثیر شرایط محیطی، اجتماعی، روحی و سایر عناصر و اجزای ساختارشناختی خود، آن را توجیه میکند و نادیده میانگارد.7 مجریان عملیات روانی دقیقاً از همین نقطه ضعف شناختی بهرهگیری میکنند.
3. کارویژه عملیات روانی در بستر انقلابهای رنگی
تبارشناسی عملیات روانی نشانگر آن است که این پدیده به عنوان نوعی «جنگ نرم» قدمتی معادل سایر جنگها و خشونتهای بشری دارد. برداشت اولیه از عملیات روانی و شرایط طرح آن در ادبیات سیاسی- امنیتی، عمدتاً موجب شده است که بُعد تخریبی و سلبی آن ملموستر از جنبه تحکیمی- ایجابی آن باشد. به رغم اینکه تاکنون تلاشهای زیادی در زمینه تجدید مفهوم جنگ روانی صورت گرفته است، معناشناسی این مفهوم همچنان مشکل مینماید و هر اندازه بر یافتهها و تحلیلهای این حوزه افزوده میشود، درک زوایا و تأثیرات آن نیز جذابتر و در عین حال مبهمتر شده است. جنگ روانی در ادبیات تحلیلگران روانشناسی سیاسی تعابیر مختلف و متغیری را تداعی میکند. جنگ روانی را میتوان اینگونه تعریف کرد:
استفاده برنامهریزی شده از تبلیغات و سایر اعمالی که قبل از هر چیز با هدف تأثیرگذاری بر نظرات، احساسات، مواضع و رفتار افراد و گروههای مختلف به شیوهای خاص و در زمانهای مختلف صورت میگیرد(صلاح نصر، 1380، ص 85).
با توجه به ماهیت عملکردها در عملیات روانی گاهی این نوع عملیات به جنگ سیاسی8 نیز تعبیر شده است. این واژهسازی محصول گفتمان جنگی انگلیسیها همزمان با جنگ دوم جهانی بود که جوهره آن را «اجرای تبلیغات در جهت نیازهای جنگ و تسهیل کار نیروهای مسلح میدانستند9». فارغ از مناقشه بر سر تعریف و تعبیر عملیات روانی و ملزومات آن، به لحاظ کارکردی نمیتوان از اهمیت و نقش فزاینده آن در روند شکلگیری انقلاب رنگی غافل شد. گرچه انقلاب رنگی عمدتاً چندعلتی است اما به باور نگارنده، عملیات روانی اقدام محوری در راستای تحقق آن محسوب میشود. به نظر میرسد در جریان بهرهگیری از عملیات روانی در انقلاب رنگی، نوعی هجوم نرم بروز میکند که با هدفی خشن و براندازانه علیه سیستم سیاسی حاکم صورت میگیرد.
عملیات روانی در چنین بستری نیاز به بازتعریف دارد. بنابراین، «عملیات روانی براندازانه» عبارتست از: «استفاده هدفمند و هوشمندانه هریک از انواع ارتباطات جهت تأثیر بر افکار، احساسات و رفتار تجمعات انسانی به منظور دستیابی به تغییر و براندازی نظام سیاسی حاکم.» با اتکا به این تعریف، برخی از مهمترین کارویژههای عملیات روانی به منظور بسترسازی برای تحقق انقلاب رنگی عبارتند از:
1. رفتارسازی براندازانه: طبق آنچه شرح آن گذشت، شکل دادن به فضای تندروانه سیاسی مستلزم پشت سر گذاشتن موفقیتآمیز تغییر نگرشها و ادراک افراد هدف است. بار مسئولیت این «استحاله سیاسی» بر دوش مجریان عملیات روانی گذاشته شده است. به نظر میرسد در پی تغییر نگرش، تغییر ادراک، انگیزهها، رفتار و در نهایت تغییر ساختار سیاسی رخ میدهد. عملیات روانی در واقع زمانی که به عنوان پشتوانه مؤثر انقلاب رنگی وارد عرصه میشود، از همان ابتدا، تغییر و دگرگونی سیاسی را به صورت هدف و اولویت نخستین خود تعریف و ارائه میکند.
عملیات روانی به منظور خلق رفتار ساختارشکن، تلاش میکند، اجتنابناپذیری و ضرورت خشونت را در واکنشها تثبیت نماید. این امر از دو طریق امکانپذیر است. نخست اینکه «درگیری و منازعه به عنوان بخشی از یک فرآیند همیشگی و مستمر بین نظام سیاسی و مخالفان تصویر میشود، دیگر اینکه بر بیاثر بودن راهحلهای جایگزین درگیری از جمله مذاکره، تفاهم و حل اختلاف تأکید میشود» (ستاد مشترک سپاه، 1384، ص 53). در چنین وضعیتی، چنانچه نظام سیاسی از حمایت مردمی و مشروعیت بینالمللی ضعیفی برخوردار باشد، در برابر فشار و اصرار مخالفان منفعل خواهد شد. در این حالت تلاشهای دولت حاکم برای جلوگیری از درگیری بیاثر بوده و احتمال موفقیت آن نیز کم میشود. در نتیجه مردمی که ضرورت رفتار قهرآمیز را پذیرفتهاند، سادهتر به سوی خشونت کشیده میشوند.
2. مردمانگیزی10: مجریان عملیات روانی تلاش میکنند با برانگیختن مردم، به نیات سیاسی تودهها، نوعی روحیه هیجانزده القا کنند که ممکن است لزوماً همراه با آشفتگی نباشد (ابراهیمی خوسفی و دیگران، 1386). بر این اساس بانیان و حامیان انقلاب مخملی، ضمن تجمعسازی در پی آنند تا به منظور انگیزش فکر و رفتار عده بیشماری از مردم با القاء تلقین و گاه معکوس جلوهدادن موضوعات، آنها را تحت نفوذ قرار دهند.
در همه رفتارهای جمعی نوعی عقیده مشترک وجود دارد که شرکتکنندگان را برای کنش آماده میکند. این عقیده مشترک حاصل همسانسازی شناختی مخاطبان با مجریان عملیات روانی و تغییر نگرش آنها در جهت اهداف مجریان است.
«برای اینکه ماهیت جماعات و خواستههایشان را بتوان به خوبی شناخت، ضروری است که پیش از هرچیز به طور همهجانبه ادراکاتی را که به وسیلهاش تحریک و تشجیع شدهاند مورد فهم قرار داد» (اسملر، 1380، ص 121). بر این اساس گردهمایی مخالفان در خیابانهای مرکزی و میدانهای اصلی و نمادین پایتخت، نمود واقعی مردمانگیزی و تجمعسازی جهت فشار روحی- روانی حاکمان در راستای براندازی است. از آنجا که در نظامهای پساکمونیستی عمدتاً بحران جانشینی و مشروعیت ملی- بینالمللی وجود داشته است، نمایش حضور مستقیم مخالفان در متن تحولات از طریق تحصن، تظاهرات و تجمع و درگیری موجب هراس و تزلزل سیاسی حاکمان این کشورها شده بود، تداوم این وضعیت، قدرت ابتکار عمل را از زمامداران سلب میکند.
مجریان عملیات روانی به منظور اثربخشی افزونتر مردمانگیزی در پی تزریق تحریک و تهییج به درون تجمعات برمیآیند. در این حالت، خواستهها و رفتارهای ساختارشکنانه به وفور مطرح میشود11 و تخریب، ارعاب، ایجاد ترس و وحشت توسط عناصر هدف صورت میگیرد.
عاملان عملیات روانی از طریق تشویق مخالفان به لشکرکشی خیابانی و نمایش قدرت حضوری، از یک نکته ظریف شناختی و ادراکی بهره میبرند چرا که وقتی افراد در جمعهای انبوه قرار میگیرند، مسائل را به صورتی خاص و همسو با جریان غالب میبینند و درک میکنند و زمانی که تنها هستند به گونهای دیگر؛ این امر ناشی از تأثیر تغییرات نگرشی است که در میان مخالفان موجب اشتراک در هدف شده است.
3. نمادگرایی: عمدتاً یکی از روشهای اثربخشی عملیات روانی، انتقال پیامها از طریق نمادها و نشانههاست. بسیاری اوقات جذابیت برخی نشانها قادر است، طیفی وسیعتر از افراد جامعه هدف را گرد خود جمع کند. با رمزگشایی از رنگها، نشانها و نمادهای مورداستفاده در انقلابهای رنگی، میتوان به قدرت خارقالعاده آن در تجمیع علایق و سلایق به نسبت مشترک سیاسی مخالفان دولت حاکم پی برد. از این رو در عملیات روانی بر شاخص شدن برخی علائم و رنگها اصرار میشود، که آن نیز به زبان نشانهها سخن میگوید. میرلو12 معتقد است:
تکرار مداوم یک نماد عاطفی، تودهها را آماده میکند تا تحت تأثیر کلمه یا عبارتی شعارگونه و کلیدی قرار گیرند. این کلمه، نشان یا عبارت محرک میتواند در زدن جرقهای برای انفجار جمعی خاص حکم یک عامل تسریعکننده را داشته باشد(ابراهیمی خوسفی و دیگران، 1386، ص 122).
بر این اساس یکی از شاخصههای اصلی انقلابهای رنگی، سمبلگرایی است. این سمبل میتواند فرد، شعار یا رنگی خاص باشد که از یکسو منجر به ایجاد انسجام، همسازی شناختی و وحدت روانی- فکری معترضان شده و از سوی دیگر به وحدت در هدف و آرمان مشترک در راستای تحقق بخشیدن اهداف عاملان انقلاب رنگی میانجامد.
نماد یا نشانه مشترک به لحاظ روانشناسی سیاسی موجب فراگیر شدن جو همگرایی بین افراد اجتماع شده و از آنجا که این سنخ انقلابها شالوده یا هدف «ایدئولوژیک» یا «عقیدتی – مذهبی» نداشته و سکولارند، از رنگها و نمادهای مسرتبخش و مردمپسند جهت بسیج تودهها استفاده میشود.
4. قواعد و روشهای عملیات روانی در انقلابهای رنگی
با توجه به هدفگذاری عملیات روانی در سطح براندازی نظام سیاسی که عمدتاً دشواریهای زیادی در پی دارد، مجریان انقلاب رنگی و حامیان آن در عملیات روانی تلاش میکنند از طریق بسیج تمام امکانات، ابزار و اصول عملی در دسترس، به سوی این هدف گام بردارند. در این وضعیت چنانچه اهداف عملیات روانی به ویژه در زمینه تغییر نگرشها، پذیرش و ادراک پیامها و در نهایت تغییر رفتارها از حمایت نظام سیاسی به مقابله با آن با موفقیت به دست آید، قسمت عمده مأموریت انجام شده است که تداوم این شرایط تکمیلکننده عملیات روانی و منجر به تحقق انقلاب رنگی میشود. بر این اساس نمیتوان به لحاظ ماهوی و کارکردی بین دو مقوله عملیات روانی و انقلاب رنگی مرزهای شفاف و روشنی ترسیم کرد.
انقلاب رنگی عمدتاً محصول فرآیندی به نام عملیات روانی است که براساس برخی اصول و قواعد مشخص صورت میگیرد. تاکنون تاکتیکهای متعددی جهت انقلاب رنگی مطرح شده است که قسمت بزرگی از آن در حوزه فعالیتهای عملیات روانی قرار میگیرد. هریک از عناصر عملیات روانی اعم از اهداف، ماهیت پیامها، نوع مخاطبان، قواعد و روشها و ابزار و وسایل در بستر انقلابهای رنگی جهت و رویه خاصی دارند که در ادامه بحث مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرند.
1) هدف عملیات روانی
مجریان عملیات روانی در راستای دستیابی به انقلاب رنگی که به عنوان هدف بنیادین و راهبردی آنها تعریف شده است، اقدام به رتبهبندی و اولویتگذاری اهداف به صورت مرحلهای مینمایند که طیفی وسیع از اهداف را از جمله تغییر نگرش، دستکاری و کنترل درک و فهم مخاطبان و در نهایت رفتارسازی را در بر میگیرد. به نظر میرسد ترتیب مراحل عملیات به صورت مزبور ضروری بوده و لزوماً باید سیر منطقی آن حفظ شود.
2) ماهیت پیامهای عملیات روانی
این پیامها سیاسی - امنیتی است؛ از آنجا که انقلابهای رنگی عمدتاً در فضای سیاستزده انتخابات و یا بحرانهای سیاسی مشابه، و با اهداف سیاسی (تغییر رژیم سیاسی حاکم) رخ میدهد، به طور منطقی متن پیامهای عملیات روانی نیز مشحون از هجمههای سیاسی – امنیتی بر مخاطبان و در مورد «وضعیت بسیار وخیم سیاسی» خواهد بود. «این مجموعه موضوعات و پیامها با زبان احساساتی، همراه با وعد و وعید، مملو از بیم و امید و همراه با عکسهای ترسناک آسیبدیدگان در سطح وسیعی منتشر میشود»(عاصف، 1384، ص 164، ج1).
برخی مضامین تکراری و تأکیدی در پیامهای عملیات روانی مخملین عبارتند از:
هجمه به شأن و جایگاه رهبران عالیرتبه کشور هدف و بیاعتبار نمودن آنها.
بزرگنمایی و اغراق در نارساییها و نقاط ضعف دولت حاکم(عاصف، 1384، ص 165، ج1).
تلاش جهت دوقطبی کردن جامعه، مردم، مسئولان سیاسی، کارکنان ادارات و مراکز دولتی و رودررو قرار دادن آنها به منظور ایجاد اختلاف و تشتت.
بدنام و نشان کردن، تخریب و فشار بر دستگاهها و نهادهای امنیتی مؤثر و کارآمد در کنترل بحران از طریق انتشار تصاویر، مشخصات و آدرس افراد و مراکز انتظامی – امنیتی در فضای شبکهای- مجازی به ویژه اینترنت و ماهواره.
ایجاد شبهه، شایعه و بیاعتمادی نسبت به نتایج و ماهیت فعالیتهای سیاسی به ویژه در دوره انتخابات13 (طرح مسئله تقلب در انتخابات و تأکید بر ابطال آن).
تقویت گروهها و سازمانهای مخالف در کشور هدف و وارد کردن آنان به مقاومت و فشار بر سران کشور هدف.
تلاش جهت القای اعمال فشارهای سیاسی بینالمللی بر واحد سیاسی هدف و فقدان مشروعیت بینالمللی دولت حاکم.
انتشار شائبه اختلاف درون سازمانی بین مدیران و فرماندهان امنیتی – اطلاعاتی و تسویهحسابهای درون تشکیلاتی.
3) مخاطبان عملیات روانی
مجریان عملیات روانی در پی آنند که طیف خاصی از مردم را که احساس همسازی شناختی بیشتری با آنها دارند، جذب نمایند. چنانچه گرایشات، درک و استنباط گروهی از مردم برای مثال حامیان یک کاندیدای خاص با عاملان عملیات روانی همخوانی قبلی داشته باشد، آنها با توجه به این همسازی شناختی(درک مسائل و تحولات به طور یکسان) مخاطبان خود را از میان افراد آن جمع گزینش میکنند. تأثیرگذاری عملیات روانی بر مخاطبان، قطعاً به همسازی شناختی مخاطب و مجری عملیات بستگی دارد. این امر باعث میشود از میان انواع مخاطبان، «مخاطب مراودهای» برای دریافت پیامها شکل بگیرد.
نگرش اصلی عملیات روانی همسویی با نیازهای عمومی مخاطبان برانگیخته شده در شرایط سیاسی ملتهب و متشنج است. در این شرایط مجریان عملیات روانی در پی تقویت و تشدید مختلف درون جامعه، نمیتوان کل یک جامعه را به عنوان حامیان انقلاب رنگی دانسته و آن را به عنوان مخاطب در نظر گرفت.
با توجه به گستردگی مخاطبان، میتوان گروه خاصی از مخاطبان را برمبنای برخی علایق، نیازها و رجحانها شکل داد و به اجرای عملیات بر روی آنها پرداخت. این نوع مخاطبان، نوعاً جمع سادهای از افراد پراکندهاند که جز «همسازی شناختی» هیچ تعلق متقابل ندارند. در انقلابهای رنگی گرجستان، اوکراین و قرقیزستان عمدتاً حامیان یک نامزد خاص ریاست جمهوری، مخاطب عملیات روانی بودهاند.
4) قواعد و روشها
مجریان عملیات روانی طبق برخی اصول و مبانی تلاش میکنند که بر اطمینانبخش بودن این نوع عملیات بیفزایند و نتایج مطلوب آن را کسب کنند. برخی از اصول و قواعد مزبور عبارتند از:
- تغییر وفاداری گروههای خاصی از مردم، نسبت به حکومت متبوعشان؛ این امر از طریق بیاعتبار کردن حکام کشور و ایجاد تزلزل در وفاداری مردم به دولتها صورت گرفته است. در این حالت، ایجاد وفاداری جدید نسبت به مرجع دیگر که همان دولت بر آمده از انقلاب مخملی خواهد بود، بسیار تسهیل میشود.
- بهرهبرداری از دستهبندیها و اختلافات بالقوه و بالفعل موجود در جامعه که اغلب منجر به اقدامات خشونتبار، اعتصاب و شورش میشود(عاصف، 1384، ج 2).
- بازی کردن با احساسات خشمآلود و کینهای که نسبت به حکومت مشروع وجود دارد، قادر است این احساسات را به سوی اقدامات سیاسی براندازانه (اعتصاب، تظاهرات خشونتبار هدایت کند. چنانچه این وضعیت منجر به سردرگمی دولت حاکم شود، خود باعث پیشبرد اهداف عملیات روانی مخملین میشود. براساس اصول مزبور میتوان استنباط کرد که عملیات روانی نمیتواند یک وضعیت یا حادثه را ایجاد کند بلکه براساس وقایعی که رخ داده است، نوعی جنگ روانی- اطلاعاتی تنظیم کرده و از آنها بهرهبرداری میکند. مجموعه قواعد و اصول عملیات روانی منجر به انقلاب رنگی با اتکا به برخی روشها از جمله شایعات و تبلیغات عملیاتی میشود.
- شایعات؛ شایعه14 به طور معمول یکی از پدیدههای اجتماعی است که گاهی اوقات به عنوان ابزار سیاسی در جهت ایجاد تنش سیاسی در جامعه استفاده میشود. شایعه عبارتست از انتقال پیام نسبتاً غیرواقعی از طریق شفاهی در زمانی اندک که با هدف تأثیر بر افکار عمومی در راستای مقاصد سیاسی مطرح میشود(فتحیآشتیانی، 1382).
عمدتاً وجود سانسور و فقدان اطلاعات به ویژه در مواقع بحرانی، موجب تشدید بروز شایعه میشود. شایعات سیاسی جنجالبرانگیزترین و در عین حال پرکششترین نوع شایعه محسوب میشود. این وضعیت در آستانه وقوع انقلاب رنگی و تنش ناشی از آن جدیتر خواهد شد. چرا که «ابهام» و «اهمیت» موضوع در بالاترین حد خود است. در ادبیات عملیات روانی اغلب شایعه و شورش دو پدیده همراه و همزاد تصور میشود. براساس منطق روانشناسی سیاسی، شورشی حادث نمیشود مگر آنکه شایعاتی وجود داشته باشد که آن را برانگیزد، همراهی کند و بر شدتش بیفزاید(نصر، 1381).
با توجه به «فشردگی زمان» در شرایط تشنج و آشوب و حساسیت اخبار و پیامها، شایعات مطرح در انقلابهای رنگی را به لحاظ گونهشناسی میتوان جزو «شایعات خشونتبار» قلمداد کرد. این دسته شایعات در زمان بسیار کوتاهی، جمعیتی وسیع را در بر میگیرند. از آنجا که این شایعهها در ابتدا از نیروی زیادی برخوردارند، سبب واکنش آنی مخاطبان میشوند زیرا این شایعات بر احساسات پرجوش انسانها (ترس، خشم و شادی) بنا شده است(نصر، 1381).
مجریان عملیات روانی، شایعات را به منظور تهییج و تحریک بیشتر افراد و تجمعات به منظور ایجاد عزمی راسختر و ارادهای قویتر جهت تداوم حضور در اعتراضات و مخالفتها ترویج میکنند. همزمان، عطش جامعه جهت دریافت مهیجترین و جدیدترین اخبار موجب میشود فضا به گونهای فراهم شود که هر خبری هرچند کذب، توسط افراد معترض پذیرفته شود. در اینجا نیز نوعی همسازی شناختی به کمک عملیات روانی میآید، چرا که مخالفان دولت به سبب عناصر شناختی مخالفتجویانهای که علیه دولت حاکم در ذهن آنها شکل گرفته است، با شایعات مطرح شده که اغلب ضددولتی است نوعی همسازی پیدا کرده و تغییر نگرش آنها تسهیل میشود. اغراق در خسارات جانی و مالی (آمار کشتهها و مجروحان)، اختلافات درونی نظام سیاسی، استعفای مقامات سیاسی، افزایش نگرانی و اضطراب در مردم، بازداشت رهبران مخالفان، تصرف مراکز مهم سیاسی – امنیتی توسط مخالفان، پیوستن پلیس و نیروهای امنیتی به مخالفان، بمبگذاری و انفجار در تأسیسات حیاتی کشور و... از جمله مهمترین شایعات رایج جهت تهییج مردم علیه دولت حاکم است. در شرایط ملتهب و رازآلود انقلابهای رنگی، شایعات نفاقافکن15 که بر اضطراب مردم میافزاید، مخربترین نوع شایعه است.
- تبلیغات16؛ امروزه در جهان شبکهای و در عصر انفجار اطلاعات بهترین و مؤثرترین نوع تبلیغات فراهم شده است. منطق ارتباطات و تعامل در عصر کنونی، متقاعد شدن و اقناع است که عمدتاً از طریق مدیریت اذهان و افکار حاصل میشود. چنانچه بخواهیم تبلیغات را در چارچوب عملیات روانی و متناسب با موضوع مورد بحث تعریف نماییم، باید اینگونه گفت که: تبلیغات عبارت است از «تلاش نظاممند و هدفدار که قصد نهایی آن شکل دادن به عقاید، ارزشها، افکار و رفتار مردم در جهت خاص سیاسی میباشد»(فتحیآشتیانی، 1382).
بهرهگیری عملیات روانی از عنصر تبلیغ، اغلب از این اصل مهم و منطقی روانشناسی تبعیت میکند که «یکی از وجوه مطلوب و متبوع تغییر نگرش افراد متقاعدسازی است». تبلیغات نیز اساساً شامل فرآیند متقاعدسازی است. بنابراین، ترکیبی از حقیقت و دروغ است. تبلیغات اساس عملیات روانی را تشکیل میدهد(عاصف، 1384).
عملیات روانی به کمک تبلیغات و با تأکید بر ویژگی متقاعدسازی نسبت به تغییر نگرش و رفتارسازی مخالفان سیاسی به تغییر ساختار اقدام میکند. میتوان تبلیغات را سلاحی جدید دانست که به یاری آن میتوان ثبات و نظم سیاسی را به آشوب و بیثباتی سیاسی تبدیل کرد. تزریق اضطراب روانی و تشویش اذهان گامهای اولیه تغییرات فکری – سیاسی به شمار میرود.
مهمترین کارکرد تبلیغات در تحقق انقلابهای رنگی، تکرار برخی مسائل سیاسی همسو با خواستههای معترضان و مخالفان است، به گونهای که این امر نوعی انسجامبخشی را ایجاد میکند و مخالفان را در پیگیری خواستههایشان تا دستیابی به نتیجه موردنظر گردهم حفظ میکند. سایر کارویژههای تبلیغات در راستای انقلاب رنگی عبارتند از:
1. شانتاژ تبلیغاتی به منظور توزیع و انتشار هیجانات در سطح جامعه از طریق پخش فیلمهایی از صحنه آشوبها، بقایای صدمات خرابکاری، شعلههای برافروخته آتش در اماکن و معابر عمومی، ضرب و شتم عابران، شعارها و سرودهای دستهجمعی و مخالفان و...
2. تأکید بر اختلاف، جدایی و تفرقه بین گروههای مختلف جامعه از یکسو و جدایی مردم و رهبران سیاسی از سوی دیگر، مجریان تبلیغات میکوشند مخاطبان خود را تشویق کنند که منافع شخصی و گروهی را بر اهداف و مصالح ملی ترجیح دهند.
3. تأکید به حق بدون مطالبات مخالفان و معترضان و لزوم گردن نهادن مسئولان به این خواستهها.
4. سرپوش گذاشتن بر قانونگریزی برخی نامزدها از طریق طرح نقض در قانون انتخابات و نهادهای نظارتی.
5. بزرگنمایی ضعفهای درونی دولت حاکم و ترور شخصیت مقامات سیاسی.
6. تمرکز فعالیتهای تبلیغاتی بر جمعیت مخالفان در پایتخت کشور و کشاندن اقشار و اصناف سایر شهرها به پایتخت(کولایی،1384).
7. ترغیب معترضان به تصرف مراکز مهم سیاسی – امنیتی پایتخت (تبلیغ رسانههای خارجی مبنیبر لزوم تصرف پایگاههای بسیج در تحولات اخیر ایران).
8. تبلیغات مستمر مبنیبر وقوع تقلب گسترده در انتخابات و اصرار بر ابطال انتخابات
9. برجسته ساختن اختلافات، معضلات و جنگ قدرت در درون ساختار سیاسی، در تبلیغات رسانههای جهانی.
10. ترغیب مردم به استمرار مقابله با نظام سیاسی و طرح مطالبات حداکثری تا زمانی که رهبران سیاسی تسلیم شوند.
11. اجرای عملیات روانی پیشگیرانه مدتها قبل از انتخابات مبنیبر احتمال وقوع تقلب در انتخابات. در انقلاب نارنجی اوکراین ماهها قبل از انتخابات هشدارهای آمریکا به اوکراین مبنیبر تعهد به دمکراسی پخش میشد.
5) ابزار و وسایل
پیشرفت و گسترش سریع فناوری اطلاعات و ارتباطات در آستانه هزاره سوم بستر بسیار مطلوبی جهت بهرهگیری در راستای تحقق انقلابهای رنگی فراهم کرده است. گرایش مردم به رسانههای جمعی و شبکههای ارتباطی اینترنتی بر نفوذ و اثرگذاری آن در روندهای سیاسی- اجتماعی افزوده است. امروزه شبکه اینترنت، کانالهای ماهوارهای، تلفن همراه و وسایل ارتباطی مشابه آن، مجریان عملیات روانی را قادر ساخته است که به کمک آن شبکه ارتباطی وسیعی بین مخاطبان خود ایجاد کرده و تمامی آنها را تحت تأثیر قرار دهند.
پس از گرایش قدرتهای سلطهجو به مداخله در امور کشورهای مستقل از طریق ایجاد انقلابهای رنگی، سازمانهای تبلیغاتی و عملیات روانی تحت کنترل آنها نیز تلاش بیوقفهای را جهت بهرهبرداری از ابزار متنوع امروزی برای هدایت، اصلاح، تغییر و کنترل افکار و رفتار نوع بشر آغاز کردهاند. به گونهای که در حال حاضر ابزار پیشرفته ارتباطی به یکی از مؤثرترین عناصر تغییر نگرشها تبدیل شده است. بهرهگیری از رسانهها در براندازی یک ساختار سیاسی قانونی و مشروع نشان میدهد که سوءاستفاده از آنها به پدیدهای رایج تبدیل شده است. رسانههای متعارف به طور معمول جهت ایفای نقش مثبت و سازنده در جوامع تعریف و برنامهریزی شدهاند اما انقلابهای رنگی به کمک تبلیغات رسانهای گروهی نمونهای مستند است که بیانگر تحریف کارویژه رسانهها توسط عاملان خارجی به منظور ایجاد تنش و درگیریهای خشونتبار است تاریخچه کوتاه انقلابهای رنگی نمونههای فراوانی از کارآمدی ابزار رسانهای و ارتباطی در به ثمر رساندن آن، در حافظه دارد. در جریان انقلاب گل سرخ در گرجستان، شبکه تلویزیونی روستاوی با پشتیبانی سفارت آمریکا در گرجستان به ویژه ریچارد مایلز سفیر آمریکا در تفلیس عملاً کمکهای مؤثری برای پیروزی نامزد غربگرا انجام داد (کولایی، 1384). در انقلاب نارنجی اوکراین نیز رسانههای گروهی به ویژه شبکه یورونیوز اروپا و سی.ان.ان آمریکا نقشی بسیار فعال را ایفا کردند. این امر از طریق تمجید مداوم رسانههای غربی از شخصیت و دیدگاههای آزادیخواهانه و طرفدار دمکراسی یوسچنکو و نمایش سملیک مراسم تحلیف وی و سوگند در حضور نمایندگان موافق در پارلمان جهت در هم شکستن روحی- روانی رقیب صورت گرفت(معاونت فرهنگی ستاد مشترک سپاه، 1384).
همزمان با ایفای نقش شبکهای ماهوارهای، اینترنت نیز به یاری انقلابیون اوکراینی آمد. استقبال شدید جوانان اوکراینی از اینترنت و در دسترس بودن کافینتهای متعدد، نقش زیادی در بسیج فعالان جوان در جنبش نارنجی ایفا کرد. نقش ابزار ارتباطی در انقلابهای رنگی به حدی است که انقلاب مخملین سال 1980 در لهستان به «انقلاب فاکس» شهرت یافته و در جریان انقلاب نارنجی اوکراین نیز موبایل به وسیله ارتباطی مؤثری در جهتدهی برنامهها تبدیل شد. در تحولات اخیر ایران17و پس از انتخابات وسایل ارتباطی چون «بی.بی.سی فارسی»، «یوتیوب»، رادیو فردا، صدای آمریکا و بخش تلویزیونی آن وی.او.ای18، سایتهای اینترنتی (تویتر19، فیس بوک20، وبسایت موج سبز آزادی، اورکات، my space و...) نقش بسیار فعالی ایفا کرده و آشوبها را هدایت میکردند.
در این میان نقش سایت اینترنتی تویتر به حدی بود که در برخی رسانهها از تحولات پس از انتخابات ایران به «انقلاب تویتری» یاد شده است. در روز 23 خرداد یک روز پس از انتخابات 30 هزار پیام در پایگاه اینترنتی تویتر مخابره شد که به طور زنده از ایران به روزرسانی میشد. این پایگاه به صورت یک خبرگزاری عمل میکند که کاربران قادرند با یک کلیک 140 کلمه کلیدی را به همه کاربران برسانند (خبرگزاری فارس، ویژه کودتای مخملین). این وبسایت در ماه گذشته میلادی (جولای) بیش از 20 میلیون بیننده داشته است که نسبت به سال گذشته در همین زمان 34 برابر افزایش یافته است. همزمان با آشوبهای ایران و قطع تلفن همراه، این پایگاه اینترنتی وسیله ارتباطی معترضان شد که از طریق آن برنامهریزی اعتراضها، پخش خبرها و تبادل آخرین اطلاعات صورت میگرفت.
به نظر میرسد این امر نوعی برنامه از پیش طراحی شده بود. بوش در سال 2007 سندی رسمی را امضا کرده بود که بر طرح سیا برای جنجال تبلیغاتی و اشاعه اطلاعات غلط به منظور بیثباتی سیاسی و سرنگونی دولت حاکم صحه میگذارد. این طرح که به «عملیات سیاه» مشهور بود، قصد داشت از یکسو عملیات وسیعی از طریق جار و جنجال تبلیغاتی و گزارشهای منفی در ایران صورت داده و از سوی دیگر با عملیات وب 2 در اینترنت، تشکیل شبکههای گسترده اجتماعی در فضای مجازی را امکانپذیر سازد(نشریه لندن تلگراف، 27 می 2007). همزمان با وقوع ناآرامی در ایران نیز، پایگاه اینترنتی تویتر که به منظور برخی اصلاحات فنی در آستانه قطع خدمات بود، با فشار وزارت خارجه آمریکا حفظ شد و به کاربران ایرانی خدمات اینترنتی ارائه کرد.
6) تاکتیکها
مراحل و عناصر عملیات روانی، به منظور اثربخشی در صحنه اجرا، نیازمند تاکتیکهای عملیاتی کارآمد است. براساس آنچه در روانشناسی سیاسی، به عنوان انگیزههای رفتاری افراد شناخته میشود، شاخصههای اجرایی عملیات روانی در بستر انقلابهای رنگی میتواند به کمک تاکتیکهای اتخاذ شده، تأثیرگذارتر شود. این تاکتیکها با توجه به ماهیت نظام شناختی، ارزشی و هیجانی جامعه هدف شکل میگیرد. به سبب ارتباط مستقیم تغییر نگرشها با نظام شناختی- ادراکی افراد، مجریان عملیات روانی مخملین، تاکتیکهای عملیاتی خود را با اتکا بر این سیستم برمیگزینند.
تحریکپذیری روانی افراد و نظام شناختی آنها در برابر محرکهای هیجانی- انگیزشی، موجب میشود تاکتیکهای عملیات روانی به منظور تغییر نگرش سیاسی افراد هدف، نوعاً پیامهای عاطفی- احساسی و گزینشی باشد. «پیامهای ورودی به سیستم عصبی افراد زمانی میتواند آنها را به کنش وادارد که سرشار از هیجان، عاطفه و انگیزش باشد» (عاصف، 1384، ج 2). براساس آنچه تشریح شد، میتوان تاکتیکهای عملیاتی ذیل را در انقلابهای رنگی شناسایی کرد:
1. تاکتیک همدلی: هدف راهبرد عملیات روانی در جریان انقلاب رنگی رفتارسازی براندازانه است که لازمه آن ایجاد نوعی همسازی شناختی بین مخاطب و مجری عملیات روانی است. از این رو القای وجود نوعی هدف مشترک (براندازی سیاسی) و ایجاد احساس همراهی و همنوایی در دستور کار قرار میگیرد.
نمونه بارز این تاکتیک در انقلاب نارنجی اوکراین به اجرا درآمده است. حمایت مستقیم غربیها به ویژه آمریکا از یوشچنکو، ملاقات مکرر با وی، پخش زنده اخبار، تظاهرات و سخنرانیهای وی در طول انتخابات، حمایتهای مادی تبلیغاتی، دیدار شخصیتهای سیاسی غربی با یوشنچنکو نقشی بسیار مؤثر در جلب نظر مردم، تغییر نگرش آنها و انتخاب یوشنچکو به ریاست جمهوری ایفا کرده است(کولایی، 1384). اتخاذ این خطمشیها که حاکی از همراهی و همدلی غرب با جامعه اوکراین جهت تغییر وضعیت سیاسی کشور بود، اوضاع را به گونهای تغییر داد که پس از برگزاری مجدد انتخابات در 26 سپتامبر 2004، کاندیدای شکست خورده دور اول21 با 52 درصد آرا پیروز قطعی اعلام شد. مجریان عملیات روانی غرب به منظور روی کار آوردن کاندیدای تحت حمایتشان، توانستند این باور را در طیف وسیعی از رأیدهندگان اوکراین ایجاد کنند که یوشچنکو فرد مطلوب همه آنهاست.
2. تاکتیک تغذیه اطلاعات غلط: این تاکتیک تنشزاترین اقدام توسط مجریان عملیات روانی است که تأثیرات آن همانند «بنزین بر آتش است». در فضای متشنج و مبهم سیاسی در آستانه انقلاب رنگی به سبب اهمیت اخبار و اطلاعات، مخاطبان چندان در پی صحت و سقم آن بر نمیآیند. در این وضعیت تزریق اخبار و دادههای کذب و در عین حال هیجانبرانگیز موجب تشدید خشونت و جدیت معترضان در اصرار بر خواستههایشان میشود.
خصیصه این تاکتیک آن است که بسیار سریعتر موجب «تغییر نگرش» و بروز بدبینی عمیقتری نسبت به دولت حاکم میشود. در انقلاب نارنجی اوکراین، انتشار اخباری مبنیبر دخالت حکومت در مسمومیت یوشچنکو و افشای مطالبی مبنیبر دخالت دولت به ویژه کوچما (رئیسجمهور وقت) در قتل روزنامهنگار مشهوری به نام گنگادزه در روند حوادث بسیار مؤثر بود. پخش اطلاعات غلط همچون دستگیری سیاسیون سرشناس، داستانسرایی درباره تعداد و مشخصات کشتهها و مهمتر از آن ارائه آمار بسیار اغراقآمیز از تعداد شرکتکنندگان در راهپیماییهای اعتراضی، از جمله علل اشاعه بحران است.
3. تاکتیک تکرار: تکرار یک مطلب، اهمیت آن را نزد مخاطب افزایش میدهد. رسانههای عملیات روانی آنقدر یک موضوع را تکرار میکنند که به طور ناخودآگاه جزء حافظه شنوندگان و مخاطبان قرار میگیرد (عاصف، 1384، ج2). در تمامی انقلابهای رنگی که تاکنون رخ داده، از سوژه انتخابات برای شروع انقلاب استفاده شده است. فصل مشترک تمامی آنها و آخرین مورد آن که در ایران ناکام ماند، تکرار ادعای تقلب در انتخابات است. استمرار این ادعا تا حدی پیش میرود که دولت حاکم را وادار به عقبنشینی نماید. در انقلاب نارنجی، رهبران جناح مخالف دولت اوکراین، به طور مداوم ادعاهایی مبنیبر استفاده جناح حاکم از تقلب در انتخابات مطرح کردند که این امر پس از شکست رهبر مخالفان، تشدید شد.
5. گونهشناسی عملیات روانی در انقلابهای رنگی
عملیات روانی به طور معمول براساس اهداف و گستره نفوذ و تأثیرگذاری آن به انواع مختلف تاکتیکی (ایجابی- سلبی) و راهبردی (ایجابی- سلبی) دستهبندی میشود (عاصف، 1384، ج1). با توجه به ضرورت فضاسازی، تنشزایی و تهییج به منظور خلق شور و حرارت مورد نیاز انقلاب رنگی، به نظر میرسد عملیات روانی تاکتیکی و راهبردی از نوع سلبی آن انجام میشود.
در «عملیات روانی تاکتیکی سلبی» مجریان میکوشند افکار منفی، تضعیفکننده و حوادث دهشتناک را به مخاطبان القا کنند و با تهییج و ارعاب، اراده مخاطبان حاضر در سطح خیابانهای شهر را برانگیزانند. در این وضعیت، مجریان عملیات ضمن برقراری ارتباط مؤثر با مخاطبان از راه وسایل و تجهیزات مختلف، آنان را به سوی اهداف مورد نظرشان سوق میدهند (عاصف، 1384، ج1).
در «عملیات روانی راهبردی سلبی» که شامل فعالیتهای گسترده و بلندمدت است، تلاش میشود با استفاده از نقاط آسیبپذیر سیاسی، علیه مردم یک جامعه عملیات روانی به کار رود. این مسئله باعث سستی عقاید و آرمانها شده و اراده یا روحیه ملی را شکننده میسازد. یکی از مهمترین آثار این نوع عملیات بروز تردید و شک نسبت به شخصیتهای سیاسی و حکومت کشور در بین قشر وسیعی از مردم است.
به نظر میرسد بسترسازی و تغییر نظام باورهای سیاسی مردم کشورهای هدف انقلاب رنگی، از طریق عملیات روانی راهبردی امکانپذیر میشود. مهیا نمودن زمینههای گرایش به تغییر نظام سیاسی از طریق تهاجم فرهنگی، تغییر ارزشها و آرمانهای سیاسی، کمرنگ ساختن عقاید و باورهای مذهبی به ویژه در کشورهایی که مبانی مشروعیت سیاسی به شمار میرود، انفعال سیاسی مردم در قبال مداخله بیگانگان در امور داخلی و... در چارچوب عملیات روانی راهبردی معنا مییابد.
نتیجهگیری
تاریخ عملیات روانی به معنای موّسع آن به قدمت تاریخ بشری است. گرچه در گذشته حذف فیزیکی حریف، رکن اساسی پیروزی در نبردها بوده است، اما امروزه حذف اراده و تغییر رفتار مخاطبان از طریق سلطه بر افکار و اذهان آنها مؤثرترین خطمشی پیروزیساز است. در واقع در جهان کنونی، سیاست ابدان22 (غلبه بر بُعد جسم و فیزیک انسانها به منظور پیروزی) به «سیاست اذهان» (غلبه بر افکار و اراده افراد و دستکاری در تمایلات و گرایشها به منظور پیروزی) تبدیل شده است. برخلاف سابقه دیرین عملیات روانی، انقلابهای رنگی از روشهای به نسبت جدید مداخله در کشورهای هدف به شمار میرود. با توجه به عمر کوتاه و ناپایداری انقلابهای رنگی، واکاوی تمام ابعاد آن مستلزم بررسی بیشتر جهت دستیابی به نوعی تمایل دقیق و عمیق است. تغییر نرم نظام سیاسی و بروز انقلاب رنگی محصول فرآیندی است که در نتیجه عملیات روانی رخ داده است. بسترسازی و مهیا شدن زمینههای تغییر رفتاری بخشی از جمعیت یک کشور، نوعی فرآیند بلندمدت است که جزو اهداف راهبردی قدرتهای بزرگ بوده و عمدتاً در پرتو راهبردهای منطقهای و بینالمللی تعریف میشود. این بسترسازی و حتی به ثمر رساندن انقلاب رنگی کارویژه اصلی عملیات روانی است. چنانچه در جریان یک پروژه براندازی، عملیات روانی با موفقیت پیش رود و نظام سیاسی حاکم فاقد رهبری سیاسی خردمند بوده و دچار ضعف درونی شده باشد، به احتمال زیاد انقلاب رنگی صورت میگیرد. در این میان هریک از عناصر و قواعد عملیات روانی نیز متناسب با ملزومات انقلاب رنگی انطباق مییابد.
به نظر میرسد، آمریکا و اروپای غربی (انگلیس، فرانسه و آلمان) تلاش خواهند کرد متناسب با قدرت یافتن ایران در سطح منطقه و دنیا، با استفاده از «عملیات روانی راهبردی سلبی» اقدام به تغییر فرهنگ سیاسی جامعه ایران کرده و اصول و ارزشهای سیاسی جامعه را به منافع خود معطوف کنند. در این راستا بهرهگیری از سازمانهای غیردولتی، پرورش رهبران جوان و همسو با غرب و تغییر فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی- انقلابی مردم مؤثر واقع خواهد شد.
در حال حاضر مخالفان جمهوری اسلامی تلاش میکنند به کمک ابزار عملیات روانی سلطهجویانهشان، آزادی، دمکراسی و حقوق بشر را با تفسیر غربی آن، به ایدئولوژی عصر حاضر تبدیل کرده و به کمک آن مبانی مشروعیت سیاسی نظام حاکم را به چالش بکشند.
راهبرد کنونی در مقابله با وضعیت یاد شده، عملیاتی کردن «جنگ روانی دفاعی مرکب» است (نصر، 1381). یکی از اهداف این نوع عملیات روانی ایجابی (تحکیمی)؛ ایجاد مقاومت در مقابل هجمه دشمنان سیاسی – فرهنگی و تخفیف و کاهش خرابکاری روانی و جلوگیری از تغییر نگرشهای افراد جامعه است که لازمه آن آگاه کردن و آموزش دادن جامعه در مقابل جنگ روانیای است که علیه آنها صورت میگیرد. آسیبشناسی نظام سیاسی نیز بر بازدارندگی آن در مقابل نیات سوء دشمنان میافزاید.