تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۴  ، 
کد خبر : ۲۳۶۹۷۸
تحلیل دکتر ظفر بنگاش از وضع استقلال 56 کشور جهان اسلام

کدامیک از کشورهای اسلامی مستقل هستند؟


ترجمه و تلخیص: محمدرضا عبدالهی‌فرد / کارشناس ارشد روابط بین‌الملل
همه کشورها مرزهای جغرافیایی خود را با یک حکومت و فردی در راس آن تحت عناوینی چون: شاه، امیر، رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر یا حتی یک ژنرال اداره می‌کنند اما این سوال مطرح می‌شود که در اختیار داشتن یک هیئت دولت، یک ارتش، خطوط هواپیمایی، سرود و پرچم ملی برای هر کشوری نشان‌دهنده استقلال کشورها است؟ 56 کشور اسلامی که همگی از اعضای سازمان ملل و سازمان کنفرانس اسلامی هستند هم از این قاعده مستثنی نیستند.
حال باید ببینیم که واژه« استقلال» در وضع کنونی جهان اسلام دقیقاً به‌چه معنا است.
داشتن یک سرزمین، یک حکومت، یک ارتش و... لزوماً به‌معنای داشتن استقلال نیست. جا دارد توجه عمیق‌تری به‌معنای این واژه داشته باشیم نویسندگان پیرو مکتب نئو مارکسیسم همچون هانس سینگر، پائول پربیش، پل باران، پل سوئیزی، آندره گوندرفرانک، توماس دوس سانتوس، نظریه وابستگی و تاثیر آن در یک جامعه را به تفصیل مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند و در اثبات آن مطالب زیادی نوشته‌اند.
در اینجا بنا بر بررسی تخصصی این نظریه را نداریم اما وابستگی کشورهای صاحب منافع و بهره‌مند از منابع طبیعی و نیروی کار ارزان نشان می‌دهد که اقلیت ثروتمند در جامعه ثروت‌های ملی را به نفع خود مصادره می‌کنند این افراد در هر جامعه‌ای در اقلیت هستند و حداکثر یک درصد از جمعیت آن جامعه را تشکیل می‌دهند (شکل‌گیری جنبش اعتراضی وال استریت به نظام سرمایه داری نمونه ایستادگی حداکثری مردم در مقابل اقلیت ثروتمند است). نخبگان در جوامع ثروتمند در یک مدار وابستگی قرار دارند اقتصاد، جامعه، فرهنگ، نظام بانکداری وسیاست‌های مالی آنها مستقل نیست. مردم این جوامع تلاش می‌کنند مدار وابستگی را بشکنند حتی تجربه جوامعی مانند کوبا، ویتنام و نیکاراگوئه که یک انقلاب را در کارنامه خود دارند بیانگر این موضوع است که رهایی از یوغ و چنگال وابستگی کار آسانی نیست و دشواری‌های خاص خودش را دارد.
بیش‌تر کشورهای آفریقایی در سال 1960 استقلال خود را به دست آوردند اما آنها کماکان برای بقای خود به اربابان استعمارگر خود نیاز دارند. قاره آفریقا هنوز با قحطی فزاینده دست به گریبان است این قحطی حتی به بخش منابع طبیعی و سرزمین‌های آفریقایی هم سرایت کرده است.
از آن گذشته مبالغ چشمگیری از بدهی‌های آنها به غرب در حالی تسویه نشده که مدیریت تمامی صنایع تولیدی آنها نیز در دست قدرت‌های غربی است از این رو می‌بایست برنامه‌ها و سیاست‌هایی در راستای استقلال طلبی و رهایی از وابستگی با اتکا به ذخایر زیرزمینی و منابع طبیعی و انسانی اتخاذ شود.
در واقع کشورهای آفریقایی درون یک شبکه تارعنکبوتی گرفتار شده اندکه نمی‌توانند از درون آن فرار کنند. هدف اصلی برنامه‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، وابسته کردن کشورهای توسعه نیافته به کشورهای مترقی و پیشرفته است. قذافی، رهبر پیشین لیبی با پیشنهاد و طرح تاسیس یک صندوق پول آفریقایی و نیز یک بانک مرکزی در آفریقا در تلاش بود که نقش و ارتباط نابودکننده غربی‌ها را در آفریقا از بین ببرد. بیش‌تر منابع و ثروت کشورهای آفریقایی پیش از استقلال به بیرون از مرزهای آنها و به‌ویژه به غرب منتقل شده است.
آیا اکثر کشورهای اسلامی اقتصاد، سیاست، ارتش، فرهنگ و برنامه‌های کلان اجتماعی شان را خود سازمان دهی و اجرا می‌کنند؟!! حتی جوامعی که به غرب وابستگی اقتصادی ندارند نیز از بیماری در دیگر بخش‌ها رنج می‌برند از آن جایی که صنایع و زیرساخت‌های بیش‌تر کشورها در راستای تامین و خدمت به منافع انگلستان به وجود آمده است می‌توانیم از عربستان سعودی، کویت، قطر و امارات متحده عربی نیز به‌عنوان نمونه‌های بارزی از این ادعا یاد کنیم.
این کشورها با وجود ادعای داشتن استقلال هنوز هم تابع اراده غرب هستند؛ امنیت اقتصادی آنها وابسته به غرب است حتی این غرب است که برای امور سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و علمی آموزشی آنها برنامه‌ریزی می‌کند. این کشورها نمی‌توانند سیاست‌هایی که تامین‌کننده منافع ملی‌شان باشد را اجرا کنند. عربستان سعودی بیش از اندازه و نیاز داخلی‌اش نفت استخراج می‌کند تا از این طریق منافع امریکا و غرب تامین و تضمین شود.
پایین نگه داشتن قیمت نفت، تولید‌کنندگان را از درآمدهای بیشتر محروم می‌کند در نهایت این سرمایه به غرب منتقل می‌شود این روند سبب می‌شود که این دولت‌ها برای به دست آوردن هر دلار از فروش نفتشان روزانه یک بیلیون دلار را از دست بدهند.در عرصه سیاست جهانی تنها تعداد معدودی از کشورهای جهان اسلام در برابر صهیونیست‌ها ایستاده‌اند و بیش‌تر کشورهای عربی و اسلامی در مواضع مقابل مردم فلسطین می‌ایستند.
به‌راستی به غیر از داشتن سرود ملی و پرچم مستقل، چه راهکاری برای رفع مشکلات فراروی جوامع اسلامی وجود دارد؟ هرگونه تلاشی در این زمینه اگر صرفاً از نگاه و منظر تحلیلگران اقتصادی باشد بالطبع نمی‌تواند پاسخی درست و کاربردی به ما بدهد. اگر جوامع اسلامی وابسته نباشند قادر خواهند بود سیاست‌هایشان را در جهت استفاده و بهره مندی از منافع ملی کشورشان تئوریزه کنند.
تنها راه رسیدن آنها به استقلال واقعی وقوع یک انقلاب بزرگ اسلامی است که اساس نظام سلطه‌جوی کنونی را از بین ببرد. بیش از 30 سال است که صاحب نظران مسائل سیاسی و اقتصادی جهان غرب هر روز سقوط جمهوری اسلامی را پیش‌بینی می‌کنند اما چرا آنها در این مورد اشتباه کردند و ایران تاکنون توانسته است بدون آن‌که منزوی شود تحریم‌ها و قطعنامه‌ها را بی‌اثر سازد ؟!
قرآن‌کریم هم تلویحاً به این موضوع اشاره دارد که«خداوند شرایط یک جامعه را اصلاح نمی‌کند مگر آن‌که آنها خود روش و رفتارشان را تغییر دهند» و این تغییری است که به کمال و جاودانگی منتهی می‌شود. در صورتی مسلمانان می‌توانند استقلال واقعی شان را به دست آورند که خود را گول نزنند و ایمان داشته باشند که در عمل باید به این مهم دست یابند و هرگز در پی مظاهر فریبنده و پوشالی استقلال نباشند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات