تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۹:۳۲  ، 
کد خبر : ۲۳۷۸۴۰

محمدرضا باهنر: مدعیان بصیرت در برابر اختلاس اخیر سکوت کرده‌اند

نویسنده : نسرین وزیری مقدمه: قبول دارم که لابی‌هایم در جبهه متحد ضعیف بود. اما این را هم بگویم که «لابی» جایی اثر دارد که افراد اصلی و تصمیم گیر موضع قبلی نداشته باشند.» این دو جمله، شاه بیت توضیحات محمدرضا باهنر درباره تمامی آنچه که در جبهه متحد اصولگرایان برای تعیین لیست انتخاباتی گذشت، بود. نایب رئیس 59 ساله مجلس که 24 سال سابقه نمایندگی و حدود 30 سال سابقه کار تشکیلاتی دارد; بر "حفظ قواعد بازی" و "انسجام کار تشکیلاتی" تاکید بسیار دارد. او که در عمل نشان داده به ضوابط کار تشکیلاتی ملتزم است و هنگامی که فراکسیون اصولگرایان به نایب رئیسی وی در مجلس رای نداد در صحن علنی نیز نامزد این پست نشد، در مذاکرات انتخاباتی جبهه متحد نیز بر اساس همین التزام پیش رفته است. به گفته وی برخی بر عدم حضور مطهری در لیست ایستادگی کرده بودند و حتی برای برهم زدن کل بازی هم پای کار بودند. اینجا بود که باهنر"مصلحت" بقای جبهه متحد را بر عدم التزام این افراد بر کار تشکیلاتی رجحان داده و خودش می گوید که "کوتاه آمدیم". نامزد منتخب این جبهه هم لیست مجلس نهم را جامعتر از لیست مجلس شتم می خواند و در عین حال که می گوید "مدعی نیستیم بهترین لیست را داده ایم"; مجموعه 30 نفره نامزدهای جبهه متحد را به واگنهای قطاری تشبیه می کند که برخی "لیست کش" هستند و دیگران هم نباید با هم اصطکاک داشته باشند. وی از حضور 5-6 "لیست کش" در این فهرست سخن می گوید و حدادعادل را نمونه آنها می نامد. پاسخ های باهنر به "ساکتین فتنه" خوانده شدنش به آنها که او "بی بصیرت" می خواندشان، از خواندنی ترین بخش های این گفت وگوی مفصل است:

* به عنوان نماینده جبهه پیروان خط امام و رهبری لطفا بفرمایید که تصمیمات در جبهه متحد اصولگرایان برای ارائه لیست نهایی این جبهه چگونه اخذ شد که نارضایتی هایی را برانگیخت. به قول خودتان اگر اسامی آقای صدر در این لیست می بود، او جبهه مجزایی را تاسیس نمی کرد. یا حتی اگر آقایان مطهری، عباسپور و کاتوزیان در فهرست گنجانده می شدند دیگر فهرست "صدای ملت" ارائه نمی شد.
چطور در ادوار گذشته چهره هایی چون عباسپور و غفوری فرد و کاتوزیان به عنوان نامزدهای منتخب جبهه پیروان در لیست گنجانده می شدند اما این بار چنین نشد؟
** در هیات اجرایی جبهه متحد اصولگرایان قرار بر این شد تا نامه ای بنویسیم برای همه گروه های اصولگرا و اضلاع این جبهه تا اگر اصل اجماع میان اصولگرایان را قبول دارند، نامزدهای منتخبشان را به ما معرفی کنند. به جز برخی اسامی تکراری، در مجموع 70اسم به دست ما رسید.
انصافا همه این افراد، هم لیاقت و هم صلاحیت نماینده شدن و هم نکات مثبت جدی برای نمایندگی از تهران را داشتند. اما تهران فقط 30 نماینده دارد و باید 40 نفر از آنها را ریزش می دادیم تا لیست تهران را ببندیم. در ابتدا حدود 20 نفر از این افراد به اتفاق آرا رای آوردند تا در لیست گنجانده شوند. اما انتخاب از بین بقیه افراد، خیلی سخت بود ولی ما چاره دیگری هم نداشتیم.
الان هم این ادعا را نداریم که ما بهترین ها را در لیست جبهه متحد آورده ایم. این را هم بگویم که اگر انتخاب کننده ها در ترکیب 8+7 کسان دیگری بودند، قطعا انتخاب شونده ها هم فرق می کردند. مثلا اگر اعضای جبهه پایداری هم به این ترکیب اضافه می شدند، لیست نهایی متفاوت می شد و اگر هم قرار بود که جامعه روحانیت مبارز به تنهایی لیستی ارائه دهد، قطعا لیست نهایی، چیز دیگری در میآمد.
در مورد آقای مطهری هم بگویم که او نفر سیویکم در لیست تهران بود و از این بابت می توان گفت که او نخستین فرد بعد از لیست 30 نفره ماست که انصافا می توانست یکی از اعضای این لیست باشد. در مورد هر سه نفر آقایان مطهری، کاتوزیان و عباسپور، بحث های مختلفی مطرح شد و به نظر من همه اشان می توانستند در لیست جبهه متحد باشند. بنده در اصل اصولگرایی آنها هیچ شکی ندارم ولی خب برخی دوستان نقدهایی به آنها داشتند کمااینکه به خود من هم نقدهایی می کردند.
اگرچه برخی گفته اند که این آقایان صلاحیت عمومی حضور در لیست جبهه متحد اصولگرایان را نداشتند، اما من این حرف را قبول ندارم و از هر سه آنها هم حمایت کردم ولی فرایند کار را هم پذیرفته بودم. حتی اگر نتیجه نهایی مطلوب نظر من هم نباشد، اما باید آن را بپذیریم. این یک اصل در کار تشکیلاتی است که باید به فرآیند پایبند بود.
* اوائل تشکیل جبهه متحد اصولگرایان این بحث مطرح بود که فهرست نهایی این جبهه باید به تایید و امضای نهایی آیت الله مهدوی کنی و آیت الله یزدی برسند. بعد که برخی اختلاف نظرها در این جبهه بروز پیدا کرد، گفته شد که این دو نفر از از انتخاب افراد کنارکشیدند و خبرهایی هم دال بر اینکه آیت الله مهدوی کنی از این لیست راضی نیستند، منتشر شد. این اخبار چقدر صحت دارند؟
** نه اصلا از اول کار چنین قراری که گفتید در میان نبود. آقایان معزز یزدی و مهدوی کنی هم قراری بر دخالت در تعیین لیست نداشتند. البته آیت الله مهدوی کنی گاهی پیغام می دادند که اگر فلانی هم در لیست باشد، بد نیست; اما اختیار را به خود ما می دادند که تصمیم گیری کنیم. این را هم بگویم که برخی می کوشیدند که ایشان را در محذوریت قرار دهند و اصرار می کردند که به عنوان نامزد منتخب ایشان در لیست قرار بگیرند یا دست کم ایشان برای آنها اعمال نفوذ کنند. ولی ایشان این کار را نمی کردند.
* آقای مطهری در مصاحبه ای که با ما داشتند، گفتند که در رای گیری برای حضور در لیست جبهه متحد، در میان اعضای هیات اجرایی، رای لازم را کسب کرده اند ولی چند نفر از جمله آقای حدادعادل، مانع از حضور ایشان در لیست شده اند و قاعده کار را به هم زده و خواستار بررسی حضور وی در جمع 7 نفره هیات داوری شده اند. آنجا هم بیآنکه رای گیری ای صورت بگیرد، او را از لیست حذف کرده اند. چه پاسخی برای این نوع عملکرد دارید؟ این هم بخشی از فرآیند کار بود؟
** قرارمان در شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان این بود که اول نام 44 نفر را انتخاب کنیم و بعد از میان آنها 30 نفر را برگزنیم. تاکید هم داشتیم که حتما 6 نفر از روحانیان و 6 نفر از خانمها هم در لیست باشند که نهایتا این اعداد به ترتیب به 4 و 5 تغییر یافت. اما در مورد برخی از دیگر نامزدها -غیر از روحانیون و زنان- با اعضای هیات اجرایی جبهه متحد اختلاف نظر داشتیم.
به همین دلیل برای انتخاب 18 نفر از اعضای لیست -منهای زنان و روحانیان- رای گیری کردیم و قرار شد اگر اعضای هیات اجرایی روی کسی اصرار دارند و آن فرد بیرون از لیست است، با 5 امضا از 13 نفر عضو 7+6، او را به هیات داوری معرفی کنند تا دوباره در مورد وی تصمیم گیری مجدد شود.
این را هم بگویم که به این ترتیب لازمه اینکه نام کسی باز به هیات داوری برود، این بود که باز در مورد دیگرانی که در لیست بودند نیز بررسی مجدد شود. یعنی اگر قرار باشد، کسی به لیست اضافه شود، قطعا باید کسی از لیست خارج می شد تا آنها جایگزین شوند. حق با آقای مطهری است. او در رایگیری شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان در مرحله اول 7 تا رای آورد و باید در لیست میآمد. ولی آقای حداد موضع مشخص و مخالفی با آقای مطهری داشت و آنقدر بحث شد که نهایتا آقای مطهری از لیست خارج شد.
* چرا همان کاری که در مورد مشهد کردید، در تهران انجام ندادید؟ جبهه متحد برای حوزه مشهد که تنها 5 نماینده دارد، 7 نفر نامزد معرفی کرده است. خب همین کار را در تهران می کردید و لیستی بیش از 30 نفر ارائه می دادید تا این همه اختلاف نظر بروز نکند.
** البته در مورد تهیه لیست مشهد همچنان اختلاف نظرهایی وجود دارد. ضمن اینکه ارائه لیستی بیش از تعداد نمایندگان یک حوزه کار غیر معمولی است. در مشهد مسائل خاصی وجود دارد. در مشهد دو ستون و استوانه بزرگ تصمیم گیر و موثر یعنی حضرت آیت الله طبسی و آیت الله علم الهدی را داریم که گاهی نظراتشان با هم یکی نیست البته الحق والانصاف احترام همدیگر را در حد اعلا با هم دارند.
به دلیل پیچیدگی های تصمیم گیری در مشهد بود که چنین تصمیم اتخاذ شد، هرچند که هنوز هم برخی از این لیست راضی نیستند و تاکید دارند که باید 5 نفره شود. اینکه در تهران هم به جای لیست 30 نفره، بخواهیم لیستی 35 نفره ارائه بدهیم، کار بسیار غیر معمولی است.
* آقای باهنر از شما به عنوان یک "لابی گر خوب و موفق" این توقع بود که بیش از این بتوانید در گنجاندن افراد همفکرتان در لیست جبهه متحد موثر باشید و از این بابت به شما خرده گرفته می شود.
** بستگی دارد به اینکه شما چه تعریفی از "لابی" داشته باشید. من شخصا "لابی" را به معنی زرنگی و سهم خواهی تعریف نمی کنم. به همین دلیل هم بیشترین نقد را جبهه پیروان خط امام و رهبری به من دارند که من به عنوان نماینده شان در جبهه متحد اصولگرایان خوب از حقشان دفاع نکردم.
واقعیتش این است که اگر بخواهیم سهمیه ای هم حساب کنیم، سهمیه جبهه پیروان با حضور 18 تشکل سابقه دار اصولگرا، خیلی بیش از اینها بود که در لیست نهایی جبهه امده است. قبول دارم که لابی هایم در جبهه متحد ضعیف بود. اما این را هم بگویم که "لابی" جایی اثر دارد که افراد اصلی و تصمیم گیر موضع قبلی نداشته باشند.
مثلا در مورد آقای مطهری، سه چهار نفر از آقایان موضع از قبل تعیین شده و مخالفت جدی داشتند. چهار نفر از آقایان سفت و سخت پای عدم حضور آقای مطهری در لیست ایستاده بودند و حتی برای برهم زدن کل بازی هم پای کار بودند و چون ما این را به مصلحت نمی دانستیم، کوتاه آمدیم.
* البته از زمانی که رئیس هیات اجرایی و سخنگوی جبهه متحد اصولگرایان انتخاب شد، پیش بینی خیلی ها این بود که جبهه پیروان پیشاپیش و از همان اول بازی را واگذار کرده است و باید هم چنین لیستی در میآمد.
** نه این درست نیست ومن قبول ندارم که جبهه پیروان از ابتدا بازی را واگذار کرده بود. اصلا موضوع برد و باخت نیست و نسبی است. در انتخابات ریاست جمهوری کسی که نصف به علاوه یک آرا را کسب می کند، می برد و بقیه نامزدها می بازند.
اما در انتخابات مجلس اینگونه نیست و کسی که می بازد می تواند از 0 تا 50 درصد در مجلس یارگیری کند. البته در مجموع قبول دارم که جبهه پیروان نتوانست به حق سیاسی طبیعی خودش برسد ولی این در حدی نبود که ما به خاطرش کل بازی را به هم بزنیم.
* لیست جبهه متحد را واقعا لیست "متحد" اصولگرایان می دانید؟ معترضان به این لیست که کم هم نیستند و از آقای صدر تاغفوری فرد و کاتوزیان و عباسپور و مطهری که قبلا در این لیست بودند اما الان دیگر نیستند، بر این باورند که لیست جبهه متحد، دیگر "متحد" نیست و تنها منتسب به یک گروه خاص است.
** حرف آخرم را همین اول بزنم و آن اینکه من معتقدم لیست جبهه متحد در انتخابات مجلس نهم، جامعتر از لیست جبهه متحد در انتخابات مجلس هشتم است، کثرت بیشتری دارد و جمعیت بیشتری را زیر چتر خود گرفته است. البته اعضای جبهه پایداری از اول این احساس را داشتند که خودشان باید از دیگران دعوت کنند و افراد را زیر چتر بیاورند.
به همین خاطر هم به خواهش های ما جواب ندادند و در جمع جبهه متحد حضور نیافتند. آنها هم به ساختار 7+8 ایراد داشتند و می گفتند که به جای 2 نفر باید 4 نماینده در این جمع داشته باشند و نماینده ای از سوی آنها به هیات داوری اضافه شود. همچنین آنها به نماینده گروه های دیگر در این ترکیب هم ایراد داشتند. در حالی که هر گروه نماینده خودش را تعیین می کند و رقیب نمی تواند و حق ندارد که نماینده آنها را معرفی کند.
مثلا جبهه پایداری می گفت که باهنر نماینده جبهه پیروان نباشد و چرا لاریجانی و قالیباف، باید نماینده داشته باشند؟ ما هم به آنها گفتیم که اولا هر گروه خودش نماینده اش را انتخاب می کند و دیگران حق اعتراض ندارند. دوما این فرآیند شکل گرفته و بهتر است به برکت حضور روحانیت در این ترکیب، کوتاه بیایید و در اجماع حضور یابید که نیامدند. حتی چهرههایی مثل آقای رسایی، پا را فراتر گذاشتند و در نشریه 9 دی، تیتری به این مضمون زد که "آیت الله مصباح بازی هاشمی را به هم زد و مات کرد".
برای خود من عجیب بود که منظور از "بازی هاشمی" چیست؟ مطلب را خواندم و دیدم که ترکیب 8+7 را به آقای هاشمی نسبت داده اند! کلا آقای احمدی نژاد و اعضای جبهه پایداری همین جوری هستند و فکر می کنند که همواره برای پیروز شدن، باید همیشه بازی "هاشمی و احمدی نژاد" راه بیندازند تا رای بیاورند. در صورتیکه آقای هاشمی یک شخصیتی هستند که فعالیت هایی داشته اند و با وجود نقطه ضعف هایی، کارهای خوبی هم کرده اند که به آن کاری ندارم.
ولی مساله اینجاست که آقای هاشمی اصلا در بازی سیاسی کنونی نیست و 8+7 اصلا مال آقای هاشمی نیست! فکر می کنم خود آیت الله مصباح یزدی هم که انشاءالله خداوند به سلامت نگه دارد، بنده خدا روحش هم از این موضوع خبر ندارد! اصلا چطور ممکن است آیت الله مهدوی کنی که جایگزین آقای هاشمی در ریاست مجلس خبرگان شد، بازی هاشمی را پیاده کند؟ اینها نشان می دهد که جبهه پایداری از اول بازی دیگری داشت. به دیگرانی هم که بعدا از جبهه متحد جدا شدند، این توصیه را می کنم که وزنشان را در نظر بگیرند.
بالاخره 40 نفر را که نمی توانستیم در لیست 30 نفره تهران بگنجانیم. مطمئنا هر کدام از کسانی که از لیست جبهه متحد اصولگرایان جاماندند برای خودشان عده و عده ای دارند، اما آیا آنقدر حامی دارند و وزین هستند که به تنهایی رای بیار هم باشند؟ البته بنده شخصا متاسفم که نام آقای غفوری فرد در لیستمان نیست. چون ایشان به عنوان دبیرکل جامعه اسلامی ورزشکاران، در میان این قشر پایگاه زیادی دارند و حتما حضورشان در این لیست منجر به رای ورزشکاران و قرمزها و آبی ها به لیست جبهه متحد می شد.
آقای مطهری را هم دوست داشتم که در لیست باشد و معلوم بود که اگر در لیست نباشد، ناراحت می شود و تشکیلات رقیبی برای جبهه متحد راه اندازی می کند. به آقای صدر هم نقد سیاسی و تشکیلاتی دارم اما عدم حضورش در لیست به دلیل عدم صلاحیتش نیست. حتی در مورد رد صلاحیتشان، بنده از خدا می خواهم که دروغ باشد. اگر هم این موضوع حقیقت دارد امیدوارم که مشکلشان سریعتر حل شود. این را هم قبلا گفته ام که اگر آقای صدر در لیست جبهه متحد می بود قطعا جبهه بصیرت و بیداری راه نمی افتاد.
* صحت دارد که آقای غفوری فرد را در جبهه متحد با قرعه کشی از لیست خارج کردید؟
** بله صحت دارد. ایشان به قید قرعه از لیست رفتند و چاره ای هم نبود. ببینید آنقدر فاصله میان نفر 20 تا 40 افراد معرفی شده به جبهه متحد کم است و افراد آنقدر به هم نزدیک بودند که مشکل می شد سبک سنگین کرد. مثل گلستانی که باغبان همه را می پسندید ولی باید تنها 5 شاخه گل را جدا کند. شورای داوری ناگزیر از قید قرعه میان نفر آخر شد، چون انتخاب سخت بود. ولی خدا وکیلی بحث این نبود که باهنر بهتر است یا مطهری.
* انصافا آقای غفوری فرد با این همه سوابق مجلس و غیره با چهره هایی مثل آقایان فرمانی و بذرپاش قابل مقایسه است؟
** در مورد آقای فرمانی بگویم که ایشان تنها عضو معرفی شده از طرف جامعه کارگری بود که به اصولگراها نزدیک بود. خانه کارگر همیشه کاندیدایش آقای محجوب است که انسان خوبی است من هم همیشه احترامش را نگه می دارم ولی او در طیف ما نیست و اصولگرا محسوب نمی شود.
البته رعایت شرط برخورداری از مدرک فوق لیسانس برای تعیین نماینده قشر کارگری هم کار سختی است. با این قانون انتخاباتی که برای مجلس داریم، قشر کارگر و کشاورز تجربی و بازاریان و اصناف نمی توانند نماینده واقعی در مجلس داشته باشند. به نظرم باید در قانون انتخابات تجدید نظر کرد. الان هم نمی دانم که آقای فرمانی چقدر چهره پارلمانتاریستی قوی شود، ولی برایمان مهم بود که از جامعه کارگری یک نفر در لیست ما باشد.
* با این حساب در انتخاب نامزدها، فاکتور "رایآوری" جزو آخرین ملاک هایتان بوده وگرنه قطعا چهره ای مثل آقای مطهری، بیشتر از بذرپاش رای میآورد. فکر نمی کنید با این چینش لیست جبهه متحد، به ویژه در مورد 10 نفر آخر، خود به خود زمین را به جبهه پایداری و نامزدهای مستقل و اصلاح طلبان واگذار کردید؟
** من معتقدم که لیست تهران از نظر رای آوری، یک قطار 30 واگنی است. بخشی از این واگنها "لوکوموتیو" و بخشی "خود کششی" است و بخشی هم فقط "واگن" است! مهم این است که این واگنها با یکدیگر اصطکاک نداشته باشد. برخی چون حاشیه دارند و اصلا نمی گذارند که قطار جلو برود.
* شما در تدوین لیستهای انتخاباتی مجالس چهارم و پنجم معتقد بودید که باید چهره های "لیست کش" در فهرست حضور داشته باشد. الان "لیست کش"های فهرست جبهه متحد چه کسانی هستند؟
** "لیست کش" زیاد داریم. آقای دکتر حدادعادل از مهمترین "لیست کش"های ما هستند. منهای بنده ناقابل، ما 5-6 نفر نامزد "لیست کش" خوب داریم.
* چرا روال مجلس هشتم برای تعیین لیست طی نشد و نامزدها بر اساس سهمیه بندی میان اضلاع جبهه متحد، انتخاب نشدند؟
** من هم اتفاقا طرفدار آن مدل بودم که احزاب و تشکلها، هرکدامشان نیروهای خودشان را داشته باشند. اما برخی معتقد بودند که نام "سهم بندی" خوب نیست. ولی چون فرآیند کلی در چینش لیست را پذیرفته بودیم، دیگر نمی شد کاری کرد.
* شانس رای آوری لیست جبهه متحد را چقدر می دانید؟
** بر اساس آنچه که در رسانه ها می شنویم و در نظرسنجی مراکز معتبر می بینیم; نام "جبهه متحد" و نه لیست آن، در صدر قرار دارد. منظورم این است که لیست منتخب جامعه روحانیت و جامعه مدرسین فاصله خوبی با دیگر لیستها دارد. تا کنون هم رقیبمان جبهه پایداری بوده است. ولی پیشبینی می کنم که تا در 10 روز آینده، احتمالا لیست "صدای ملت" رقیب ما بشود و در نظرسنجی ها از جبهه پایداری پیشی بگیرد. البته همین الان هم فاصله جبهه متحد با جبهه پایداری زیاد است.
* آیا نام شما در لیست "صدای ملت" هم خواهد بود؟
** راستش را بخواهید از من خواستند که در لیست "صدای ملت" باشم، اما قبول نکردم. دلیلش را هم نمی توانم به شما بگویم.
* نظرتان درباره ترکیب مجلس بعد، چیست؟
** فکر می کنم اصلاح طلبان با چند درصد کمتر یا بیشتر، حضوری متناسب با همین میزانی که در مجلس هشتم داشتند، در مجلس نهم خواهند داشت. چون اصلاح طلبان خیلی خوب، توانستند پراکنده کار کنند و نیروهای بیشتری را به عرصه رقابت آورده اند. این را به دلیل آشنایی ام با لیست های شهرستان می گویم.
چهره های فراکسیون گردانشان و به اصطلاح رهبران فراکسیون اقلیت هم که باز در عرصه حضور دارند. ترکیب اصولگراهای مجلس نهم هم شبیه مجلس هشتم خواهد بود. یعنی باز هم شاهد برخی اصولگراهای رادیکال و اصولگرایان معتدل خواهیم بود.
* ممکن است در آینده فضای سیاسی کشور، همین دوگرایش میان اصولگرایان به دو جناح مجزا تبدیل شوند؟
** نه تجربهام نشان داده که رادیکالیسم در کشور پایدار نیست. رادیکالیسم مثل یک موجی صاعقه ای می زند و می رود. فرقی هم نمی کند رادیکال اصلاح طلب یا اصولگرا باشد. ممکن است دو سه سالی مانوری بدهند و کاری بکنند اما ماندگار نیستند. برای همین در آینده کشور دو جناح اصولگرا رادیکال و میانه رو نخواهیم داشت. فرهنگ مردم ما تندروی و رادیکالیسم را نمی پسندد. تردید ندارم که تندروهای اصولگرا در مجلس نهم بیشتر از مجلس هشتم نخواهد بود.
* تعداد نمایندگان حامی دولت، چطور؟
** باید تعریف کنیم که منظورتان از حامیان دولت، چه کسانی است. اگر منظورتان نمایندگانی تابع بی قید و شرط دولت است که بعید است، بیش از 10 نفر از این دست نمایندگان در مجلس نهم داشته باشیم. اما اگر منظور از نماینده حامی دولت، حامی کارهای خوب دولت و نقاد بدیها آن است، من اولینشان هستم.
* منظورم حامیانی است که خودشان را وکیل الدوله می نامند و دولت با یارگیری آنها می کوشد که عنان مجلس را در اختیار خود داشته باشد؟
** ببینید دولت در مجلس هشتم هم رسما یک سوم نمایندگان را یارگیری کرده بود. لیست رایحه خوش در سراسر کشور، یک سوم کرسی های این مجلس را از ان خود کرد و نمایندگانی را به مجلس فرستاد که دولت را نمایندگی می کرد. اما تا آخر عمر این مجلس چه اتفاقی افتاد؟ بیش از 50 درصد از این افراد به منتقدان دولت تبدیل شدند.
* نظرتان درباره نفوذ جریان انحرافی در مجلس هشتم چیست؟ آیا خلق این جریان نوعی "دشمن فرضی" تراشی برای اصولگراها نبود؟
** نه من این حرفتان را قبول ندارم. من یکبار مفصل این موضوع را بررسی کردم واتفاقا حرفم به آقای رئیس جمهور برخورد و هنوز هم گاهی در حرف هایشان از من به گلایه یاد می کنند. من به تبارشناسی جریان انحراف کاری ندارم اما معتقدم که ایده پردازی این جریان در پنج جمله کلیدی نهفته است که به شدت به آن اعتقاد دارند و خروجیاش هم اسلام ناب آمریکایی است. این پنج جمله این است: اول اینکه "اگر بخواهیم این نظام را حفظ کنیم، مکتب اسلام کشش لازم را ندارد و باید برویم به سراغ مکتب ایران".
دوم هم اینکه منظورشان از اسلام، "اسلام ایرانی" است.
در حالیکه ما می گوییم تاکید بر اسلام ایرانی بدتر از مکتب ایرانی است. چون به این ترتیب باید منتظراسلام اردنی، اسلام مصری و عربستانی و .. نیز باشیم. در شرایطی که بیداری اسلامی کشورهای منطقه را فرا گرفته و وحدت امت اسلامی برای ما مهمترین اولویت است، باید محوری ترین شعار، شعار اسلامگرایی واحد باشد نه رویکردهای تفرقه افکنانه.
جمله سوم آنها این است که "با وجود ولی فقیه، مرجعیت و روحانیت خیلی مهم نیست و نباید زیاد به آن بها داد". به عبارت دیگر آنها معتقدند که اگر بخواهیم ولایت فقیه را بزرگ کنیم، باید بقیه کوچک شوند! در حالیکه ما کد مستند از امام و رهبری داریم که احترام ولایت به مرجعیت لازم است ولو اینکه آن مرجع طرفدار انقلاب هم نباشند.
به یاد دارم که در مجلسی به جای لفظ محترمانه "آیت الله خویی" در محضر امام گفته شده بود "خویی". امام(ره) هم با عصبانیت به گوینده تذکر دادند و هم جمعی را که احترام یک مرجع تقلید -ولو مرجعی خارج از مرزهای ایران- را نگه نمی دارد، ترک کرده بودند. امام آیت الله خویی را "آیت الله" خویی خطاب کرده بودند و گفته بودند در جایی که با این حرفها معصیت می شود، من نمی‌مانم.
جمله کلیدی دیگر آنها این است که "اگر بتوانیم به خود حضرت آقا امام زمان برسیم، چکار به نایبش داریم؟". این حرف آنها هم خطرناک است، من هم معتقدم که امام زمان ارجح از نایبش است و اگر من هم روزی بتوان خود آقا را ببینم با نایبش کاری ندارم. اما چه کسی می خواهد امام زمان را تشخیص بدهد؟ پنجمین کلید هم این است که از نظر جریان انحرافی، طریقت بر شریعت ارجحیت دارد.
از دوره امام صادق(ع) که شاخه عرفان شکل گرفت و رشد کرد، دو مقوله "طریقت" و "شریعت" از یکدیگر تفکیک شد. جریان انحرافی طریقت را قبول دارد اما به شریعت کاری ندارند. البته ظواهر اسلامی دارند و برخورد با اینها مثل برخورد با خوارج است که ظاهرا نماز هم می خواندند. من معتقدم برخورد با انحرافیون سختتر از برخورد با فتنه گران است.
این اسلام ناب آمریکایی که جریان انحراف به دنبال آن است، 700-800 سال و تا قبل از انقلاب اسلامی در کشور ما وجود داشت. امام با همراهی مردم انقلاب کرد تا این قرائت از اسلام برداشته شود، آن وقت یکسری بعد از 30 سال آمده اند تا دوباره کشور را به همان قرائت برگردانند.
* نفرمودید که حضورشان در انتخابات بعد جدی و نگران کننده هست؟
** خوشبختانه شورای نگهبان حساس بود و خیلی از آنها را رد صلاحیت کرد. البته نگرانی جدی از پیوند خوردن بین کانونهای قدرت و ثروت در میان اعضای منتسب به جریان انحرافی واقعا جدی بود که شورای نگهبان به میزان زیادی جلوی آن را گرفت.
* آنها که به عنوان اعضای منتسب به این جریان شناخته می شوند، افراد نوظهوری نیستند و حتی در دوره دولت نهم هم از اطرافیان نزدیک رئیس جمهور بودندو چطور اینها را تشخیص ندادید و باز هم از نامزدی احمدی نژاد حمایت کردند؟
** اتفاقا چندی پیش یک نفر از من سوال کرد که احمدی نژاد سال 84 با سال 89 چه فرقی داشت که الان منتقدش هستی؟ من هم پاسخ دادم که هنوزم از کارهای خوب دولت که کارهای منحصر به فردی هم بود، حمایت می کنم. آقای احمدی نژاد فرقی نکرده است ولی شناخت من از او بیشتر شده و من او را در میدان عظیم تصمیم گیری تجربه کرده ام. هیچ رئیس جمهوری از اول انقلاب تاکنون نگفته بود که من فلان قانون را اجرا نمی کنم.
ممکن بود برخی در هر دولتی از زیر بار اجرای قانونی شانه خالی کنند یا به قول معروف زیرسبیلی پیش بروند یا زیرآبی برود یا قانون را کج و معوج اجرا کنند، اما این خیلی عجیب و اشتباه و بدعت خطرناکی است که بگویند ما قانونی را اجرا نمی کنیم! اوایل انقلاب بنی صدر کارهایی می کرد که بوی عدم اجرای قانون از آن میآمد. امام هم همان موقع فرمودند: برخی می گویند قانون را قبول ندارم، اما قانون آنها را قبول ندارد.
با همین یک جمله امام(ره)، حساب کار دست همه می آمد که مراقب رفتارشان باشند. البته آقای احمدی نژاد مجموعه ای از خصلتها را دارند که برای یک شخص عادی می تواند خوب باشد اما برای شخص دوم مملکت، عیب است. مثل خیلی کارها که برای مردم عادی خوب است، اما برای ما مسئولین حرام است.
از جمله اینکه آقای احمدی نژاد به دلیل اتکای بیش از حد به خودشان اصولا با خرد جمعی نمی تواند کار کند. برای همین است که حلقه مشورتی اولیه او در این 6-7 سال، دسته کم سه بار عوض شده است. ایشان ترجیح می دهند با کسانی کار کنند که فقط بر حرف های او صحه می گذارند و همان ها را هم برای خودش حفظ کرده است. کسانی که بخواهند نظر مشورتی منتقدانه یا مخالفی به ایشان بدهند، باید برکنار شوند.
تلقی آقای رئیس جمهور این است که کارها آنقدر زیادند که ایشان اصلا وقت بحث کردن ندارد و چون کارها باید زودتر انجام شود، پس وقتی دستور به انجام کاری می دهند همه باید آن را اجرا کنند و کسی هم مخالفت نکند که وقت گرفته شود. حال اینکه تصمیم شخصی ایشان چقدر صحیح است و چقدر راهگشا، بماند!
اینکه هر تصمیم خلق الساعه ای می تواند دارای بار ارزشی یک کار کارشناسی شده باشد هم معلوم نیست. بدتر از همه اینکه ممکن است در این جریان سرمایه های کشور به هدر برود و دیگر امکان جبرانش نباشد. اما متاسفانه آقای احمدی نژاد به این توصیه های پدرانه و دوستانه ما هیچ توجهی ندارند.
* فکر نمی کنید بخشی از این عارضه به دلیل استفاده سیاسیون از فضای پوپولیستی است؟
** اگر همیشه بخواهیم در کارهای سیاسیمان از ظرفیتهای پوپولیستی استفاده کنیم که نمی شود. من این موضوع را هم از آفت های فعالیت سیاسی می دانم. رفتارهای سیاسی ما باید با عقلانیت توام باشد نه برآمده از تفکرات پوپولیستی.
برای همین است که معتقدم نظام جمهوری اسلامی ایران نیازمند برخورداری از سه چهار حزب شناسنامه دار قوی و پاسخگو است تا فضا را از همین تشنجات پوپولیستی به سمت عقلانیت و کار بر اساس برنامه ریزی پیش ببرد والا فضا همین گونه می ماند و در هیچ یک از انتخابات های ریاست جمهوری آینده هم باز کسی نمی تواند از سه ماه قبل از انتخابات مطمئن باشد چه کسی رای میآورد و حتی خود نظام هم این را نداند.
منظورم خدا نکرده تخلف در انتخابات نیست. منظورم استفاده از ابزارهای تعیین کننده در عرصه برای اصول مدیریتی و برنامه ریزی است. چطور علم اینقدر پیشرفت کرده که از شش ماه قبل پیش بینی می کنند هوا بارانی خواهد بود یا نه؟ پس چطور نمی توان این پیش بینی ها را به فضای سیاسی کشور تعمیم دارد. باید ابتدا این فضا را مهیا نمود و رفتارهای جمعی در آن را سروسامان بخشید. باید بتوان سه ماه دیگر فضای کشور را تحلیل و پیش بینی کرد و دست کم مشخص باشد که رئیس جمهور از میان کدام یک از سه نفر نامزد مشخص، خواهد بود.
* به عنوان یک عضو کمیسیون اجتماعی، با این همه مشغله ای که در هیات رئیسه و حتی بیرون از مجلس دارید، اصلا وقت شرکت در جلسات این کمیسیون را دارید؟
** قبول دارم که حضورم در جلسات این کمیسیون کمرنگ است. اما اعضای کمیسیون به ویژه رئیس آن به من محبت دارند و هر وقت احساس می کنند جلسه مهم است، به من هم خبر می دهند که بروم. هر سال هم از روی لطف به بنده رای می دهند تا به عنوان نماینده کمیسیون اجتماعی، عضو کمیسیون تلفیق شوم. هرچند می دانند که در آنجا کمتر پیش میآید که از نظرات کمیسیون اجتماعی دفاع کنم ولی حضور مرا در آنجا موثر می پندارند.
من در آنجا برخی امور حساس را سروسامان می دهم.اینکه عضو کمیسیون اجتماعی می شوم هم به دلیل آن است که در هر دوره ای از مجلس نماینده ها معمولا کششی به سوی کمیسیون اجتماعی ندارند و بیشتر طالب عضویت در کمیسیون امنیت ملی و یا برنامه و بودجه هستند. برای همین من به کمیسیون اجتماعی می روم تا نصاب اعضایش حفظ شود. البته کمیسیون اجتماعی وظایف مهم و تعیین کننده ای را هم باید بررسی کند. وظایف سنگینی همچون بحث ترکیب تشکیلات دولت و ادغام وزارت خانه ها از امور مهم این حوزه بود که در مجلس هشتم به خوبی انجام شد.
* یکی از کاربران خبر آنلا ین موضعتان در مورد آقایان موسوی، کروبی و هاشمی را جویا شده است. شما از یک طرف از "ساکتین فتنه" شناخته می شوید و از طرف دیگر مواضع تندی در قبال نامزدهای مغلوب انتخابات گذشته دارید. یکبار هم گفته بودید که ناقل پیام های شورای نگهبان به آنها بوده اید. به نظر می رسد که از هر دو طرف در معرض انتقادید. کمی در این باره توضیح بدهید که مغضوب دو طرف هم نباشد.
** من که همیشه مظلوم بوده ام! واقعیتش این است که امثال من با برخی تندروها اختلاف نظر داریم. ما به مواضع آنها نقد داریم و اظهارات آنها را وارد نمی دانیم. بحثمان هم از منظر "زمان شناسی" است. تا یک هفته بعد از اعلام نتایج انتخابات 22 خرداد 88، ملاقات های متعددی از سوی افراد مختلف در نظام با آقایان موسوی و کروبی انجام شد.
اگر زمانی امکان پذیر باشد که نوار این دیدارها منتشر شود، همه خواهند دید که محور همه این مذاکرات این بود که شما دونفر خیلی هم آدم های خوبی هستید، منتخب امام بوده اید، رئیس مجلس و نخست وزیر مملکت بوده اید، پس بیایید و از این سرمایه میلیونی آرای خود به درستی استفاده کنید و در چارچوب قانون اساسی و کار سیاسی، آن را به کار ببندید.
من هم همین توصیه را به آنها به ویژه به مهندس موسوی داشتم. حالا یک نفر یا یک جریانی بیاید این توصیه مرا پس از ماه ها که موسوی مرتکب تندترین کارهای ضد انقلابی شد و دچار حضیض ذلت گردید، علم کند و بگوید باهنر هنوز هم همین نظر را دارد، یک بداخلاقی سیاسی است. قطب زاده یک زمانی رئیس صداوسیما بود و من بخاطر حمایت از او چقدر از منافقین فحش خوردم! آیا می شود یک نفر حالا بیاید و بگوید که چرا من از او حمایت کردم؟ آن موقع من از قطب زاده به عنوان یک فرد منصوب امام(ره) در صداوسیما حمیات کردم نه یک خائن وطن فروش.
من معتقدم که یکی از عوامل بصیرت، "زمان شناسی" است. برخی از یک هفته بعد از انتخابات 88 می گفتند این دو نفر را به ما بدهید تا در میدان قیام اعدامشان کنیم و مشکل حل شود. اما در آن زمان ما معتقد بودیم که باید آنها را نصیحت کنیم. حتی با رویی گشاده تر از ما حضرت آقا تا سه ماه بعد از انتخابات، آنها را نصیحت می کردند که به دامان نظام و انقلاب برگردند. به نظر من برخی تندروی ها، از روی ساده انگاری آنها بود. اگر هم آنها مستحق اعدام باشند هم باید در یک دادگاه عادله محکوم شوند که زمانش الان نیست. شاهد حرف من هم "9 دی" است.
ما نمی توانستیم راهپیمایی "9 دی" را "25 خرداد" راه بیندازیم. "9 دی" بعد از حوادث "13 آبان" و "16 آذر" و هنجار شکنی های عاشورا شکل گرفت. معلوم است که در 25 خرداد، تعداد طرفدارهای معترض موسوی بیشتر بودند ولی به تدریج مرزبندی ها بیشتر شد تا به 9 دی رسید. اما متاسفانه برخی فکر می کنند با این تندوتیزی ها و رادیکال بازی ها و ساکتین فتنه خواندنها، فضا را می توانند به نفع خود تغییر بدهند.
بارها گفته ام که یکی از جانبازان جنگ صفین، همان "شمر"ی بود که امام حسین(ع) را به شهادت رساند. یکی می گفت از همان جنگ صفین، باید به شمر فحش داد! اما امام علی(ع) با اینکه به عنوان یک معصوم از آینده مطلع بود و می دانست که او با فرزندش چه خواهد کرد، شمر را طرد نکرد.
از این رو، تندرویهای برخی آقایان اوج عدم بصیرت آنها است که می گویند حق و باطل را می شناسند ولی "زمان" را نمی شناسند. البته سکوت برخی از این دوستان در برابر انحراف و معدودی از آنها در برابر اختلاس نیز تاییدی است بر ضعف بصیرت ایشان. برخی نیز القابی مانند کاسبین فتنه و یا حتی کرکس فتنه هم به برخی از این برادران تندروی ما می دهند که البته بنده با اینگونه تعابیر تند موافق نیستم.
* به نظرتان مهمترین چالشهای پیش روی مجلس نهم چیست؟
** منهای بحثهای سیاسی، مبرم ترین مسئله روز ما، بیکاری است. علیرغم تلاش زیاد دولت، برای ایجاد اشتغال پایدار، برنامه درست و حسابی در این دولت نداشته ایم و این آمارهایی که مبنی بر ایجاد دو و نیم میلیون شغل ارائه می دهند، شوخی است! در طول برنامه پنجم ما محاسبه کردیم اگر همه سرمایه های کشور بسیج شود، بیش از یک میلیون و صد هزار شغل در هر سال، نمی توان ایجاد کرد. البته هربار که به این آمارهای دولت اعتراض می کنیم آقای رئیس جمهوی می گوید شما چرا با اشتغالزایی دولت مخالفید! در حالی که ما مخالف نیستیم. حرفمان این است که به قول معروف، با 100 تومان پول نمی توان 500 تومان خرید کند. اگر هم کسی چنین کاری بکند یا می خواهد دزدی کند و یا عقلش کم است که چنین ادعایی کرده!
یک لطیفه ای هم در این باره هست، شنیده اید؟ می گویند یک نفر گفته بود خوش به حال گذشته که با صد تومان کلی از فروشگاه ها می شد خرید کرد اما حالا با این همه دوربین مخفی در فروشگاه ها نمی توان با 100 تومان خرید زیادی کرد! حالا هم مگر دوربین مخفی نباشد که دولت بتواند اینقدر اشتغال ایجاد کند! برای همین است که می گویم ایجاد دو میلیون ونیم شغل در سال، بیشتر به یک طنز شبیه است. همانطور که گفتم، برای دوره آینده مجلس، مبرمترین مساله داخلی کشور ایجاد اشتغال و افزایش سطح عمومی کارهاست.
* در مسائل سیاسی و دیپلماتیک چطور؟
** به نظرم پس از شکل گیری مجلس نهم هم هنوز نباید از فتنه و انحراف غافل شویم. مساله اصلی سیاست ما فتنه است، البته باید مراقب انحراف هم بود. به ویژه در شرایطی که مشخص نیست، فشارهای خارجی هم کم شود یا نه. قطعا ما برای پیشبرد برنامه هسته ایمان متحمل فشارهای خارجی زیادی خواهیم بود که باید ضمن ایجاد آرامش در فضای داخلی کشور، این مشکلات بیرونی را هم مدیریت کرد و با آن مقابله نمود.
* به عنوان آخرین سوال، پیش بینی تان از میزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس چقدر است؟
** به قول هواشناسان رکورد "کمینه" میزان مشارکت در تهران 30 درصد است که مطمئنم حتما از این کف عبور می کنیم و انشا»لله هرچه به پیش برویم میزان مشارکت به 40 درصد و بالاتر هم برسد. به این ترتیب بیش از حدود دو میلیون نفر از مردم تهران در انتخابات شرکت خواهند کرد.
در کل کشور هم فکر می کنم میزان مشارکت حدود 60 درصد باشد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات