صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۸:۴۹  ، 
کد خبر : ۲۳۹۰۳۷

واکاوی خیزش‌های مردمی- اسلامی خاورمیانه/دکتر عباسعلی فرزندی

در سه دوره استعمار‌کهن‌، نو و فرانو با ویژگی‌های خاص خود، بیشترین اثر‌ها را در نارضایتی مردم منطقه خاورمیانه داشته و زمینه‌های خیزش عمومی آنان را فراهم ساخته است. دولتمردان این کشور‌ها طی دهه‌های مختلف، استعمار آمریکا‌، انگلیس و فرانسه را پذیرفته‌اند و بر اساس اهداف آن‌ها حرکت می‌کنند و مردم منطقه از این ...

چکیده

در یکسال گذشته، خیزش‌هایی مردمی در اکثر کشور‌های عربی – اسلامی به‌‌وقوع پیوسته است.محیط شکل‌گیری خیزش‌های مردمی مناطقی چون خاورمیانه، جهان عرب و شمال آفریقا را در بر می‌گیرد؛ اما وجه مشترک این مناطق، اسلام و مسلمان بودن مردم است. زمینه‌ها، ماهیت، اهداف و آینده این خیزش‌ها از موضوعاتی است که باید به آن‌ها پرداخته شود. مقاله حاضر با تمرکز بر وضعیت استبداد، استعمارزدگی و وابستگی سران کشور‌های عربی به‌عنوان زمینه این خیزش‏ها، به تشریح رخداد‌های مهم منطقه، ناکامی‌های پی‌در‌پی آمریکا در منطقه و شکل‌گیری جبهه مقاومت در مقابل آمریکا و رژیم صهیونیستی و نقش آن بر پیدایی خیزش‌های جاری که ماهیت مردمی - اسلامی دارد، پرداخته است. بر این اساس، مردم کشور‌های عربی در خیزش‌های سراسری خود، استبداد‏زدایی و استعمارستیزی را به‌منظور خلع حکام مستبد، نابودی رژیم صهیونیستی و خروج از سلطه بیگانگان هدف قرار داده‌اند و در این راستا به مراحلی از پیروزی رسیده‌اند؛ اما این خیزش‌ها در میانه راه قرار دارد و تا رسیدن به نتیجه نهایی، نیازمند مراقبت، آسیب‌شناسی و استمرار هوشمندانه است.

کلید واژگان: 1- حکومت‌های مادام‌العمر، 2- سلطه استعمار، 3- کشور‌های عربی، 4- استکبارستیزی، 5- امت اسلامی، 6- خیزش‌های اسلامی و 7- جبهه مقاومت.

مقدمه

در ماه‌های گذشته، قیام‌ها و خیزش‌هایی سراسری در اکثر کشورهای عربی – اسلامی به‌وقوع پیوست. کشورهایی که با خیزش و نهضت مردمی روبه‌رو شده‌اند، در منطقه متداخل‌: خاورمیانه‌، جهان عرب و شمال آفریقا قرار دارند که از لحاظ ژئوپلیتیکی‌، ژئواستراتژیکی‌، ژئواکونومیک و ژئوکالچرال دارای اهمیت ویژه‌ای است‌، منطقه‌ای که اولین خاستگاه تمدن بشری بوده و آئین‌ها و اعتقادات جهانی از این سرزمین برخاسته‌اند و زادگاه ادیان بزرگ آسمانی چون‌: یهودیت‌، مسیحیت و اسلام بوده است. این منطقه پس از انقلاب صنعتی و کشف نفت، اهمیت مضاعفی پیدا کرده است.

اهمیت زیاد این منطقه در ابعاد مختلف‌، همواره استعمارگران غربی و کانون‌های سلطه و استعمار را بر آن داشته تا با شیوه‌های مختلف بر آن تسلط داشته باشند. آن‌ها در دوره‌های مختلف استعمار‌ کهن‌، نو و فرانو با روش‌های گوناگون چون حضور مستقیم نیرو‌های استعمارگر‌، شکل‌گیری و حمایت از حکومت‌های خودکامه و تسلط حاکمان مستبد‌، تلاش برای تغییر ذائقه ملت‌ها و انحراف درخواست‌های واقعی آنان‌، اهداف نامشروع خود را در منطقه دنبال کرده‌اند و آثار و پیامد‌های ناگواری را در این کشور‌ها به جای گذاشته‌اند. جهان اسلام و امت اسلامی که صاحبان این منطقه هستند، نیز به دلایلی چون‌: توطئه‌های پیچیده دشمنان، بی‌لیاقتی حکام‌، تفرقه و فرقه‌سازی مبتنی بر طراحی‌های اتاق‌های فکر استعمارگران برخوردار از تفکر تبعیض نژادی – صهیونیستی و بهره نگرفتن از رهبر تأثیرگذار در عرصه‌های اجتماعی – سیاسی، همواره مورد تهاجم و تاخت‌وتاز بی‌رحمانه استعمارگران قرار گرفته‌اند و منابع زیرزمینی‌، داشته‌های تاریخی و ارزش‌های فرهنگی آن‌ها مورد چپاول قرار گرفته است که شکل‌گیری رژیم صهیونیستی و ظلم و تجاوز همه‌جانبه صهیونیست‌ها بیش از شش دهه از نتایج شوم این وضعیت بوده است.

انقلاب اسلامی نقطه آغازین غلبه بر چالش‌ها و موانع جوامع اسلامی

 با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هر چند دشمنی دولت‌های سلطه‌گر و حاکمان غیرمردمی با ملت مسلمان ایران و دیگر جوامع اسلامی در یک روند شتابان شدت یافت؛ اما یک جریان امید عمیق و گسترده نیز در جوامع اسلامی به آینده امت اسلامی شکل گرفت. در حقیقت انقلاب اسلامی با تمسک به آموزه‌های اسلام ناب و یادآوری فرهنگ سیاسی اسلامی منبعث از مدینه‌النبی و الهام‌گرفته از سیره و سنت نبوی‌، توانست فرهنگ اسلام راستین را که در طول تاریخ، دستخوش دگرگونی ماهوی شده و از آموزه‌های اسلام ناب تهی شده بود، در جوامع اسلامی احیا کند. انقلاب اسلامی به‌دلیل جذابیت اهداف‌، محتوا‌، روش‌ها و جهت‌گیری‌ها از یک‌سو و وجود سابقه مشترک دینی تاریخی و شرایط محیطی – منطقه‌ای، تأثیر ویژه‌ای بر جهان اسلام گذاشت. بررسی اجمالی و اشاره‌ای گذرا به تعامل جمهوری اسلامی با جوامع اسلامی و تنظیم روابط با ملت‌های مسلمان منطقه در طول بیش از سه دهه، نشان می‌دهد که اقدامات طبیعی و ارادی جمهوری اسلامی چون:
 1- مواضع و رهنمود‌های امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) در مورد اهداف انقلاب اسلامی و وظیفه مسئولان و مردم نسبت به جهان اسلام؛
2- مواضع رسمی دولتمردان جمهوری اسلامی و مواضع عمومی و همگانی ملت ایران نسبت به سرنوشت امت اسلامی؛
3- تداوم مبارزه با نظام سلطه به‌ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی؛
4- حمایت از خواست ملت‌ها‌، مسلمانان و نهضت‌های آزادی‌بخش به‌ویژه ملت فلسطین با به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی و افشای توطئه‌های نظام سلطه علیه امت اسلامی؛
6- تشکیل سازمان‌ها و نهاد‌های فرهنگی و اقدامات کارشناسانه و هوشمند نسبت به مسائل مبتلابه جهان اسلام 
7- برگزاری همایش‌های علمی و رایزنی با نخبگان جهان اسلام در مورد موضوعات اساسی و محوری مورد نیاز امت اسلامی و... توانسته بیداری اسلامی را در جوامع اسلامی تقویت کند و مسلمانان را در راستای احیای آموزه‌های اسلامی در میدان‌های مختلف وارد کند.

سؤالات مطرح در تحولات منطقه

تحولات عمیق و گسترده‌ای که در کشور‌های عربی - اسلامی به وقوع پیوسته، همه آنانی را که نظاره‌گر این تحولات هستند، با سؤالات متضاد و متنوعی روبه‌رو کرده است. آیا آنچه در جهان اسلام رخ داده و استمرار دارد‌، دگرگونی از جنس انقلاب اسلامی و تحت تأثیر آموزه‌های آن است یا آن‌گونه که برخی گفته‌اند، ماهیت ایدئولوژیک ندارد؛ بلکه صرفاً برخوردار از ماهیت آزادی‌خواهی است؟ آیا عوامل و عناصر بازیگر در این جنبش‌ها تحت قدرت دینی به دنبال دگرگونی هستند یا نیرو‌های دیگری را در تضاد با ماهیت اسلامی به عهده دارند؟

آیا انقلاب اسلامی توانایی بازتولید نمونه‌ای از خود را در جهان اسلام دارد یا نمی‌توان آموزه‌های مشترکی را بین جنبش‌ها یا نهضت‌های جاری در کشور‌های عربی با انقلاب اسلامی به دست آورد؟

تحولات اخیر کشور‌های اسلامی چه نسبتی با نظریه خاورمیانه بزرگ یا جدیدی که در سرلوحه سیاست‌های ژئوپلیتیکی آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفت‌، دارد؟        

چرا تحولات و قیام‌های جهان اسلام در این زمان اتفاق افتاد و چرا در زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، چنین خیزش و نهضت سراسری‌ای در کشورهای اسلامی به وقوع نپیوست؟

نسبت جنبش‌ها و قیام‌های جاری در کشورهای عربی اسلامی با وضعیت نظام سلطه در منطقه خاورمیانه و ژئوپلتیک غرب از یک‌سو و بیداری اسلامی در جهان اسلام و ژئوپلیتیک جهان اسلام از دیگر سو چیست؟

سؤالات فوق و ده‌ها سؤال دیگری که در این زمینه مطرح است، نشان می‌دهد که با ورود موفقیت‌آمیز انقلاب اسلامی به دهه چهارم خود و وضعیتی که برای جوامع اسلامی در این برهه پیش آمده است و روند فروپاشی پایگاه نظام سلطه در منطقه و روی کار آمدن نیروهای همگرا با جمهوری اسلامی در کشورهای اسلامی‌، یکی از مقاطع سرنوشت‌ساز امت اسلامی شکل گرفته است. فروپاشی پی‌درپی نظام‌های استبدادی حاکم بر کشورهای اسلامی که حاکمان غیر مردمی آن، برای تداوم دیکتاتوری خود از تمامی امکانات حمایتی نظام سلطه بهره‌گیری می‌کردند، بیانگر این حقیقت است که الگوی تسلط همه‌جانبه بر کشورهای اسلامی از طریق حمایت از دیکتاتورهای دست‌نشانده و با حرکت‌های نمایشی با ادعای گسترش دموکراسی و حقوق بشر، کارایی خود را از دست داده است. جهان اسلام در مسیر یک حرکت باریشه‌، هدفمند و با پشتوانه قدرت مردمی قرار گرفته است که بدون تردید، تغییرات زیادی در ژئوپلتیک و سیاست فرهنگی منطقه به‌وجود می‌آورد که فهم و تفسیر ریشه‌ها و خاستگاه تئوری‌های این نظام و الگو برای نخبگان جهان اسلام و به‌ویژه علمای متعهد و نخبگان ایران اسلامی، اهمیت ویژه دارد.اگرچه در قرن گذشته، سیاست‌های ژئوپلتیکی غرب، جهان اسلام را بر سر یک دوراهی فریبنده قرار داده بود که نتیجه آن، پیوستن برخی از نخبگان جهان اسلام به اندیشه‌های غرب بود‌، لکن انقلاب اسلامی توانست با تبیین حقایق هویتی جهان اسلام، راه برون‌رفت از بی‌هویتی را پیش روی این نخبگان قرار دهد.

چگونگی شناخت تحولات منطقه

 واقعیت این است که فلسفه سیاسی غرب و شیفتگان سر سپرده این فلسفه سیاسی، به‌دلیل گرفتار شدن در فقر تفکر و فقدان نظریه‌های مستدل، فهم صحیح از جنبش‌های اسلامی ندارند و هرچند با تلاش گسترده تبلیغاتی و تولید انبوه تحلیل‌های رسانه‌ای و ایجاد ابهام و طرح سؤالات انحرافی به دنبال تحلیل‌ها و برداشت‌های نادرست از جنبش‌های جاری جهان اسلام هستند؛ اما روند تحولات نشان می‌دهد که دنیای اسلام و به‌ویژه نخبگان متعهد و علمای بصیر، بیش از پیش بر این آموزه انقلاب اسلامی که نمی‌توان جنبش‌های مردمی در جهان اسلام را بر مبنای مبانی تئوریک فلسفه سیاسی غرب تحلیل کرد، تمرکز کرده‌اند. ملت‌های مسلمان و به‌ویژه رهبران دینی و نخبگان سیاسی- اجتماعی دنیای اسلام به این حقیقت روی آورده‌اند که نباید در شناخت و شناساندن اهداف، راهبردها و برنامه‌های مربوط به جنبش‌های اسلامی، خود را مشغول سؤالات و نظریات انحرافی کنند تا برای جبران عقب‌ماندگی خود در قرن گذشته و رهایی از سیطره استبداد و استعمار، با کمترین هزینه و بیشترین دستاورد، اقدام کنند و در این مسیر، الگوگیری از انقلاب اسلامی و پیروی از آرمان‌های متعالی امام خمینی (ره) از موضوعات اساسی است.

تحولات شتابان‌، غافلگیر کننده و عمیق خیزش‌های مردمی که منطقه متداخل دنیای عرب‌، شمال آفریقا و خاورمیانه را مانند زلزله‌ای تحت تأثیر قرار داد و ارکان حکومت‌های غیر مردمی و وابسته به قدرت‌های سلطه‌گر را فرو ریخت و دیکتاتور‌هایی را از قدرت به زیر کشید و پس‌لرزه‌های آن، همچنان حکام مستبد را هدف قرار داده است‌، از ابعاد مختلف اعتقادی‌، جامعه‌شناسی‌، سیاسی و غیره، قابل بررسی و ریشه‌یابی است. بررسی و تجزیه و تحلیل این خیزش سراسری از آن جهت اهمیت دارد که کشور‌های عربی عموماً در مشکلات مزمن تاریخی چون‌: استبداد‌، توسعه نایافتگی‌، فقر اقتصادی و فرهنگی و وابستگی به قدرت‌های غرب غوطه‌ور بوده و ملت‌ها نیز در این کشور‌ها در وضعیت رخوت‌، انفعال و بی‌تحرکی قرار داشتند‌، بر این اساس، خیزش سراسری‌، سریع و مستمر آنان علیه رژیم‌های مستبد‌، فاسد و وابسته به استعمار در وضعیت کنونی، شگفت‌آور و قابل تحسین و در عین‌حال، نیازمند واکاوی همه‌جانبه است. هرچند به صورت طبیعی وضعیت تأسف‌آور کشور‌های عربی در ابعاد گوناگون سیاسی‌، فرهنگی و اقتصادی عامل اساسی برای بر انگیختن ملت‌های منطقه در شروع و استمرار خیزش‌های مردمی در کشور‌های عربی بوده است؛ اما واکاوی چرایی و چگونگی این تحول عظیم و پدیده زلزله‌وار که محافل اطلاعاتی منطقه و سازمان‌های اطلاعاتی جهانی از پیش‌بینی آن عاجز بوده و تجزیه تحلیل صحیحی از روند شکل‌گیری‌، ادامه و پایان آن ندارند‌، می‌تواند از واقعیت‌ها و حقیقت‌هایی پرده بردارد که امروزه دنیای اسلام و فراتر از آن، همه جوامع حقیقت‌جو به آن نیازمند هستند.

زمینه‌ها‌، علل و عوامل‌، انگیزه‌ها‌، اهداف و آینده نهضت‌های مردمی در جهان عرب را می‌توان از منظر‌های مختلفی چون: اعتقادی و قرآنی‌، تاریخی‌، جامعه‌شناسی‌، سیاسی‌، فرهنگی، اجتماعی‌، اقتصادی و... مورد واکاوی قرار داد؛ زیرا برای پدیده‌های گسترده اجتماعی به الگویی مناسب نیاز است که بتوان آن پدیده‌ها را منطبق بر واقعیت‌ها شناخت.

شناخت قیام‌های مردمی بر اساس آموزه‏های قرآنی

هرچند کشورهای عربی که خیزش‌های مردمی در آن‌ها رخ داده است از موقعیت ژئوپلتیکی ویژه و منابع عظیم انرژی برخوردار هستند؛ اما آنچه باید بیش از این موارد به آن توجه کرد، مسلمان بودن اکثریت قریب به اتفاق مردم منطقه است که آنان با محور قرار دادن اعتقادات‌، نگرش‌ها و اهداف اسلامی و در عین‌حال با بهره‌مندی از تجربیات ناشی از انقلاب اسلامی در سه دهه اخیر، چنین مسیری را انتخاب کرده‌اند. محوری‌ترین روش برای واکاوی تحولات جوامع اسلامی، تمسک به آموزه‌های دینی و قرآنی تبیین‌کننده سنت‌های لایتغیر الهی در تاریخ و جوامع بشری است که تضمین‌کننده پیروزی ملت‌های مظلوم و تحت ستم حکام ظالم بر طواغیت و فراعنه است. قرآن کریم، طغیان‌گری و فساد را عاملی برای سقوط اقوام عاد و ثمود و فرعون برشمرده است.(سوره فجر آیات 11 و 12) و سنت الهی را فرود آمدن تازیانه عذاب بر سر ستمگران می‌داند؛ زیرا خداوند در در کمین‌گاه ستمگران و مفسدان نشسته است (سوره فجر آیات 13و 14) و ظلم و ستم نیز زمینه‌ای برای هلاکت حاکمان غیرمردمی است‌، البته سنت‌های الهی در چارچوب اسباب و علل به‌ویژه اراده مردمی و خواست اقوام و جوامع، عملیاتی می‌شود و خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه آنان خود برای تغییر سرنوشت خود اقدام کنند.(سوره رعد آیه 11) بر این اساس، گرفتار شدن طولانی‌مدت کشور‌های مسلمان به حکام مستبد و تسلط کشور‌های سلطه‌گر بر کشورهای اسلامی به دلیل عواملی چون: تفرقه‌، بی‌توجهی نخبگان جهان اسلام به سرنوشت مسلمانان‌، میدان‌داری افراد خودفروخته و مستبد در جوامع اسلامی و دوری از آموزه‌های حقیقی و راستین اسلام بوده است. از طرفی با حرکت معجزه‌آسای ملت ایران در انقلاب اسلامی که طومار سلطنت و دیکتاتوری طولانی‌مدت را در هم پیچید‌، جلوه‌ای دیگر و نمونه‌ای بارز از تحقق سنت الهی که پیروزی اراده مردم بر طواغیت و فراعنه است، به‌عنوان الگویی موفق از حرکت‌های مردمی مبتنی بر آموزه‌های اسلام به نمایش گذاشته شد؛ بنابراین، در صورت سکون و سکوت مردم در مقابل طواغیت، دوران دیکتاتوری طولانی می‌شود و با حرکت مردمی با تمسک به آموزه‌های اسلامی، دیکتاتور‌ها سرانجام محتومی غیر از نابودی ندارند. از این منظر، موفقیت مردم در مصر و سقوط مبارک از قدرت، پیروزی مردم تونس بر رژیم بن‌علی و سقوط او از حاکمیت و پیروزی مردم لیبی بر دیکتاتوری قذافی از سنت‌های قطعی الهی است که بر دیگر دیکتاتورها نیز سایه می‌افکند.

شناخت خیزش‌ها از منظر جامعه‌شناسی

از منظر جامعه‌شناسی نیز نظریه‌های مختلفی وجود دارد که نهضت‌ها و قیام‌های مردمی را برآیند گرفتار شدن حکام به جاذبه‌های دنیوی و روی آوردن آنان به طغیان و ستم می‌داند، به این معنا که فساد و ظلم، موجبات سقوط و پایان عمر دولت‌ها را فراهم می‌کند. در این زمینه می‌توان به نظریه ابونصر فارابی که دولت‌ها را به فاضله و غیر فاضله تقسیم می‌کند، استناد کرد. او دولت‌های فاضله را دولت‌هایی می‌داند که نسبت به شهروندان خود اهتمام دارند و با تکیه بر ارزش‌های دینی و اخلاقی حکمرانی می‌کنند؛ اما دولت‌های غیرفاضله به دلیل دوری از ارزش‌ها گرفتار فساد هستند و به همین دلیل، در حکمرانی ناموفقند و دچار فروپاشی و سقوط می‌شوند.

هرچند نظریاتی چون: اختلاف طبقاتی و توسعه ناهمگون نیز از منظر اندیشمندان غربی درباره سقوط دولت‌ها مطرح شده است؛ اما به این دلیل که نظریات صاحب نظرانی چون فارابی که با سنت‌های الهی منطبق است، می‌تواند برای واکاوی خیزش‌های مردمی در کشورها رهگشا باشد، با نگاهی گذرا به بافت اجتماعی و فرهنگی کشورها و مشاهده اعتقادات و انگیزه‌های دینی ملت‌های عرب به‌ویژه جوانان به‌پاخاسته علیه ظلم و فساد حاکم، می‌توان حقیقت کارآمدی قیام و نهضت‌های مردمی را در فروپاشی پایه‌های ظلم و ستم دیکتاتورهای دین‌ستیز حاکم بر کشور‌های عربی به‌روشنی دریافت.

تحلیل روند خیزش‌ها از منظر سیاسی

از منظر سیاسی، دیکتاتوری و استبداد، فقدان گردش مسالمت‌آمیز قدرت و ناکارآمدی حکومت‌ها، موجب بحران مشروعیت می‌شود و زمینه را برای نارضایتی و اقدامات قهرآمیز اقشار مردم علیه استبداد و دیکتاتوری فراهم می‌کند. از این منظر، به دلیل اینکه دیکتاتوری و استبداد و فقدان گردش قدرت و بی‌توجهی به حقوق و خواسته‌های مردم از مشکلات غیرقابل انکار جهان عرب بوده است و عموماً حاکمان از طریق موروثی یا کودتا و در مواردی نیز انتخابات فریبنده و فرمایشی به قدرت رسیده‌اند، افزایش آگاهی‌های عمومی تبدیل به بیداری اسلامی در منطقه شده و زمینه نهضت و خیزش مردمی با تکیه بر آموزه‌های دینی در کشورهای عربی علیه حکام مستبد فراهم گردیده است. وابستگی حکام غیرمردمی به بیگانگان نیز از عوامل تقویت‌کننده نفرت عمومی از دیکتاتور‌ها شده است؛ زیرا نفرت و انزجار مسلمانان از آمریکا و رژیم صهیونیستی که دولت‌های غیر مردمی در راستای اهداف آن‌ها عمل می‌کنند، باعث بحران مشروعیت رژیم‌های عربی شده است.

بر این اساس، حکومت‌های 23 ساله بن‌علی فراری در تونس، 28 ساله صالح در یمن، 30 ساله مبارک معزول در مصر‌، 42 ساله قذافی معدوم در لیبی و وضعیت‌های مشابه در دیگر کشورهای عربی با تمرکز بر استبداد و وابستگی و در عین حال همراه با فساد همه‌جانبه، ناکارآمدی و بحران مشروعیت موجب خشم مردمی شده و ملت‌ها برای پایان دادن به وضعیت اسفناک دیکتاتوری، به نهضت و قیام سراسری برای سرنگونی استبداد روی آورده‌اند.

آنچه از منظر‌های مختلف تحلیل و بررسی نهضت‌ها و قیام مردمی در کشورهای عربی و واکاوی چرایی و چگونگی این خیزش سراسری، دارای اهمیت است، رشد آگاهی‌های عمومی ملت‌ها به‌ویژه جوانان در کشورهای عربی است؛ مانند ملت لبنان که توانسته‌اند با الگو قرار دادن تجربیات موفق انقلاب اسلامی، با الهام‌گیری از ملت ایران، حزب‌الله را تشکیل دهند که افتخارآفرینی‌های این مجموعه جهادی را در پی داشته و سرایت این الگو به بخش‌های گسترده‌ای از ملت فلسطین به انتفاضه مقاوم ملت فلسطین تبدیل شده است، آن‌ها با این الگوگیری توانسته‌اند حرکت همه‌جانبه‌ای را علیه استبداد، فساد همه‌جانبه حاکمیت و سلطه استکبار آغاز کنند و در حقیقت با پیوستن به جبهه افتخارآفرین و عزت‌بخش مقاومت اسلامی علیه صهیونیسم و استکبار و دست‌نشاندگان آن‌ها در کشور‌های اسلامی، از سایه شوم تحقیر و اهانت خارج شوند و این حرکت، آغازی بر پایان استبداد، استعمار و سلطه صهیونیست‌ها بر ملت‌های منطقه است. گسترش و عمق‌بخشی بیداری اسلامی و ورود اسلام‌گرایان به عرصه‌های سیاسی از یک‌سو و ضعف و شکست آمریکا در مدیریت و مقابله با این قیام‌ها از سوی دیگر که واقعیتی ناخوشایند برای دولت‌های سلطه‌گر، رژیم صهیونیستی و حکام غیرمردمی منطقه است، زنگ خطری را به صدا در آورده که هیچگاه در طو ل تاریخ منطقه سابقه نداشته است و این وضعیت، سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا و کشور‌های غربی را به انفعال کشانده و راهبرد آنان را با شکست روبه‌رو کرده است.

تبیین مفاهیم بنیادی در بیداری و خیزش‌های اسلامی، ضرورت آینده‌نگری و تصویرپردازی آینده، آینده مطلوب از نظر آموزه‌های اسلامی و از منظر متفکران و اندیشمندان مسلمان، ریشه‌ها و تاریخچه بیداری اسلامی، نقش انقلاب اسلامی در گسترش بیداری اسلامی و پیدایی خیزش‌های اسلامی، نقش علما و نخبگان جهان اسلام در احیای امت اسلامی و تبیین ملاک‌ها و معیار‌های بیداری اسلامی، از مهم‌ترین محور‌هایی است که می‌تواند ماهیت، جهت‌گیری و آینده خیزش‌های اسلامی جاری در منطقه را بازشناسی کند. بر این اساس، مهم‌ترین مباحث و موضوعات راهبردی در فهم تحولات جهان اسلام و تبیین خیزش‌های مردمی در کشور‌های اسلامی به شرح زیر است:

·                     درک دقیق، عمیق و مستدل از زمینه‌ها و ریشه‌ها، ماهیت، انگیزه‌ها و اهداف، ساختار و رویکرد، موانع و مشکلات، آینده و آسیب‌های پیش روی جنبش‌های جاری جهان اسلام؛

·                     دستیابی به یک الگوی بومی برای شناخت قیام‌ها و نهضت‌های سیاسی- اجتماعی در جهان اسلام؛

·                     شناخت دقیق، عمیق و تفصیلی رابطه بین جنبش‌های کنونی با پیشینه تاریخی وضعیت جوامع اسلامی و رخداد‌های اثرگذار در منطقه طی دهه‌های گذشته به‌ویژه انقلاب اسلامی، حرکت‌های جهادی حزب‌الله، حماس و... و نقش انقلاب اسلامی در بیداری اسلامی؛

·                     شناخت حقیقی و تفصیلی از جایگاه جنبش‌های کنونی کشور‌های اسلامی در فرایند بیداری اسلامی و گذشته، حال و آینده امت اسلامی؛

·                     ترسیم فرصت‌های ناشی از جنبش‌های جاری در کشور‌های اسلامی برای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی به‌عنوان کانون الهام‌بخش بیداری اسلامی و محور عزت‌آفرین جبهه مقاومت اسلامی در مقابل نظام سلطه و رژیم صهیونیستی؛

·                     شناخت همه‌جانبه ظرفیت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی انقلاب اسلامی در فرایند بیداری اسلامی و تحولات انقلابی؛

·                     شناخت تفصیلی از ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل جهان اسلام برای تحقق اهداف امت اسلامی در مقابل استبداد و استعمار.

شناخت مناسب از ادبیات، واژگان و اصطلاحات بازسازی شده برخوردار از ریشه تاریخی در آموزه‌های اسلامی در انقلاب اسلامی؛ موضوعاتی چون: امت، معنویت، شهادت‌طلبی، تکلیف‌گرایی، ظلم‌ستیزی، مظلوم‌یاوری از یک سو و موضوعاتی چون: استبداد، استعمار، تحقیر هویتی، تهاجم فرهنگی و... از سوی دیگر.

ریشه‌های خیزش‌های مردمی در منطقه·        
            
استبداد، زمینه‌ساز و عامل خیزش‌ها

حاکمان سلطنتی موروثی چون‌: آل‌سعود‌، آل‌خلیفه و حکومت‌های به‌ظاهر جمهوری اما در ماهیت همانند استبدادی - موروثی در کشور‌هایی چون: مصر‌، تونس و یمن، باعث حاکمیت استبداد خشن و محروم شدن ملت‌ها از حقوق اولیه و سلب آزادی‌های آنان شده است و تسلط بیگانگان بر کشورهای اسلامی، زمینه چپاول منابع این کشور‌ها توسط آنان و نوکرانشان را فراهم کرده و بدتر از آن، با به یغما بردن میراث فرهنگی این ملت‌ها توسط مستبدان و استعمارگران، مردم مسلمان منطقه را در وضعیت تحقیرآمیزی قرار داده بود که آنان هموار مترصد خروج از این وضعیت بودند. وضعیت ملت‌ها را باید تحت عناوین‌: بحران هویت و مشروعیت‌، حاکمیت سران غیرمردمی و فشار و سرکوب، توزیع ناعادلانه و تبعیض‌آمیز قدرت و ثروت‌، بحران فرهنگی، تحقیر ملت‌ها در سطح ملی و منطقه‌ای‌، سلطه و حاکمیت استعمارگران و صهیونیست‌ها تجزیه تحلیل کرد که زمینه خیزش‌های اسلامی در منطقه هستند.

ملت‌های منطقه با حکومت‌های دیکتاتوری و مادام‌العمر‌، ممنوع بودن فعالیت احزاب و زندانی شدن فعالان سیاسی‌، نبود انتخابات و یا انتخابات فرمایشی‌، نبود مشارکت سیاسی‌، بی‌قانونی یا وجود ضوابط و مقررات انحصاری‌، ثروت‌اندوزی حکام‌، محرومیت مردم و فقر و بیکاری‌، عقب‌افتادگی علمی - صنعتی و... روبه‌رو بوده‌اند و این وضعیت تحقیرآمیز، زمینه‌‌ای شده است تا آنان مبارزه با استبداد را در دستور کار خود قرار دهند. خیزش مردمی تونس علیه حکومت 50 ساله بورقیبه و بن‌علی که با همه مظاهر عزت و پیشرفت ملت اسلامی تونس به مبارزه پرداخته بودند، قیام و نهضت سراسری مردم مصر علیه رژیم مبارک که بیش از 30 سال خودکامگی‌، ثروت‌اندوزی‌، تحقیر ملت مصر در مقابل صهیونیست‌ها... این ملت برخوردار از سوابق تمدنی‌، پیش‌رو در حوزه علم و... را در بدترین وضعیت تحقیر قرار داده بود‌، قیام مردم لیبی علیه دیکتاتوری قذافی که بدترین اوضاع را از لحاظ سیاسی – اقتصادی و اجتماعی بر مردم مسلمان لیبی تحمیل کرده و یا نهضت فراگیر مردمی در بحرین علیه رژیم آل‌خلیفه از مصادیق بارز زمینه‌سازی استبداد خشن برای خیزش‌های مردمی – اسلامی کشورهای منطقه است.

ملت‌های عربی به دلیل برخورداری از سابقه فرهنگی، در اختیار داشتن سرزمین‌های بااهمیت و منابع اقتصادی، به دنبال پیشرفت در عرصه‌های داخلی و خارجی هستند؛ اما سران حاکم با رسمیت نشناختن آزادی‌های مدنی و سیاسی، سلب آزادی‌ها و جلوگیری از مشارکت در تصمیم‌گیری‌ها، چپاول ثروت‌های عمومی، نابرابری‌های اجتماعی به‌جای تکیه بر ملت به سمت نظامی‌گری با جهت‌گیری داخلی و سرکوب مخالفان و ایجاد و گسترش انبارهای تسلیحاتی روی آورده‌اند و سالانه میلیاردها دلار از منابع این کشورها را که باید صرف پیشرفت‌های همه‌جانبه شود، در راستای استمرار سلطه و چپاول خود قرار داده‌اند. مصرف بی‌رویه منابع ملی در این کشورها از یک سو از پیشرفت آنان جلوگیری کرده و امواج فقر و بیکاری را در برخی از این کشورها بر ملت‌ها تحمیل کرده است و از سوی دیگر، صرفاً برای سران این کشورها درآمدهای کلان انباشته است به‌گونه‌ای که صاحب‌نظران و کارشناسان، ثروت خاندان مبارک را بیش از 70 میلیارد دلار و دارایی‌های دیکتاتور معدوم لیبی را بیش از 120 میلیارد دلار برآورد کرده‌اند؛ در حالی‌که درصد بالایی از ملت‌های این دو کشور در فقر و وضعیت بد اقتصادی و اجتماعی قرار دارند.

تبعیض گسترده، فساد و فحشا به‌شدت اثرات نامطلوبی بر برخی زوایای جامعه کشورهای مصر، تونس، لیبی و... گذاشته است و تسلط خاندان‌های غیرمردمی حاکم بر عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فاصله‌های طبقاتی را در این کشورها به اوج رسانده است. تسلط و در اختیار گرفتن اغلب سهام کارخانه‌های غیردولتی، شبکه‌های ارتباطی، خطوط هواپیمایی و کشتیرانی، شرکت‌های راه‌سازی و صادرات و واردات توسط خاندان حسنی مبارک و تسلط گسترده و عمیق‌تر خانواده قذافی بر منابع قدرت در لیبی و وضعیتی مشابه در دیگر کشورهای عربی، از جمله مهم‌ترین زمینه‌هایی است که در طول چند دهه، ملت‌های عربی را به فکر رهایی از نظام‌های استبدادی و حاکمان مستبد انداخته است. دهه‌های متوالی است که اقشار مختلف جوامع عربی، انواع ظلم و بی‌عدالتی را با همه وجود حس کرده‌اند و خواسته‌های حداقلی آنان با توهین، تحقیر، دستگیری، زندان و در مواردی با گلوله‌های آتشین روبه‌رو شده است و از این رو آنان همواره و به‌صورت خاص با پیروزی انقلاب اسلامی با تأثیر از حرکت بسیار موفق ملت ایران در زمینه استبدادزدایی، حرکت‌های اسلامی و مدنی خود را پی‌گرفته‌اند.

·                     استعمار، عامل اصلی خیزش‌ها

استعمارگران با تکیه بر نگرش استعماری که اغلب بر مفاهیمی از نژادپرستی و تبعیض نژادی نیز استوار است‌، ارزش‌های اخلاقی، فرهنگ و آداب‌، منابع اقتصادی و... ملت‌های منطقه را هدف قرار داده و برای رسیدن به خواسته‌های نامشروع خود، بدترین رفتارها را بر مردم منطقه تحمیل کرده‌اند. آنان برای تسلط بر منابع‌، بازارها‌، تسلط بر ساختار سیاسی‌، مراکز و سازمان‌های نظامی‌، نصب عوامل دست‌نشانده در سه دوره استعمار‌: کهن‌، نو و فرانو با ویژگی‌های خاص خود، بیشترین اثر‌ها را در نارضایتی مردم منطقه داشته و زمینه‌های خیزش عمومی آنان را فراهم ساخته‌اند. دولتمردان این کشور‌ها طی دهه‌های مختلف، استعمار آمریکا‌، انگلیس و فرانسه را پذیرفته‌اند و بر اساس اهداف آن‌ها حرکت می‌کنند و مردم منطقه از این وابستگی‌ها به‌ستوه آمده‌اند‌، از این‌رو زمینه‌ها و دلایل عمده این حرکت‌ها در کشورهای اسلامی، استعمار این کشورها از سوی کشورهای غربی است.

ویژگی‌های استعمار کهن‌، اشغال نظامی‌، سلطه مستقیم سیاسی و گسترش فرهنگ استعماری بود و آن‌ها با اعزام گروه‌های تبشیری، به تربیت عناصر غرب‌زده‌، تشدید اختلافات مذهبی و فرقه‌سازی و، تغییر آداب و رسوم می‌پرداختند و در استعمار نو، استعمارگران با دخالت در ساختار‌های سیاسی توسط نیروهای وابسته به خود‌، بهره‌گیری از ساختار‌های بین‌المللی‌، استفاده از دستگاه‌های اطلاعاتی‌، استقرار پایگاه‌های نظامی، تسلط بر منابع کشور‌ها و... منافع خود را دنبال کرده‌اند.، رشد و گسترش ملی‌گرایی و ناسیونالیسم افراطی یکی از پیامد‌های این دوره به حساب می‌آید که هرچند می‌توانست موجب شکل‌گیری حرکت‌های استقلال‌طلبانه و ضداستعماری شود‌؛ اما با تحریک استعمارگران، نتیجه‌ای جز اختلاف‌های قومی و نژادی و درگیری‌های تجزیه‌طلبانه نداشت. در دوره جدید که از آن به‌عنوان استعمار فرا نو یاد می‌شود، هرچند در ظاهر قدرت‌های بزرگ و سلطه‌گر بر کشورهای دیگر سلطه ندارند؛ اما سلطه فرهنگی‌، سیاسی و اقتصادی دولت‌ها در حدی است که سیاست‌ها و تصمیم‌گیری دولت‌ها در همه عرصه‌ها در راستای منافع قدرت‌های بزرگ قرار دارد. با نگاهی گذرا به ماهیت رژیم‌هایی که در معرض خیزش‌های اسلامی قرار گرفته‌اند‌، این واقعیت خودنمایی می‌کند که رژیم‌های حاکم بر این کشور‌ها مهم‌ترین وابستگان به قدرت‌های فرامنطقه‌ای هستند و سران وابسته حاکم در این کشورها با از بین بردن عزت و کرامت ملت‌های خود در مقابل بیگانگان، سرسپردگی و اطاعت کورکورانه‌ای را پیش گرفته‌اند که نتیجه آن، جز از بین رفتن عزت و هویت تاریخی و اعتقادی نخواهد بود. حکام این کشور‌ها با سرکوب گروه‌های اسلامی، سیاست‌های سازشکارانه با دولت‌های سلطه‌گر، اجازه دخالت بیگانگان در کشورها، تصرف و تسلط بر بازارهای آنان توسط کشورهای استعمارگر‌، کمک به تأمین امنیت رژیم صهیونیستی، تأمین امنیت پایگاه‌های نظامی آمریکا در بعضی از این کشورها و... اوج وابستگی و سرسپردگی خود را همراه با تاراج عزت جوامع تحت حاکمیت به تصویر کشیده‌اند که این وابستگی حکام به بیگانگان و اثرات مخرب ناشی از حضور مستقیم و غیرمستقیم کشورهای سلطه‌گر و به صورت خاص آمریکا، در مقدرات و سرنوشت ملت‌ها، زمینه برای خیزش‌های مردمی- اسلامی را در این کشورها فراهم کرده است.

ویژگی‌‌ بسیاری از سران عرب، سرسپردگی آن‌ها به آمریکاست. آن‌ها این موضوع را عاملی برای حفظ قدرت، توسعه جایگاه منطقه‌ای و جهانی و به‌اصطلاح تحقق اهداف خویش در عرصه‌های مختلف می‌دانند. هرچند که آن‌ها با این رویکرد توانسته‌اند حداقل قدرت خویش را در ظاهر حفظ کنند و موقعیت نسبی منطقه‌ای نیز به دست آوردند؛ اما این روند مورد نظر ملت‌ها نیست و خواستار تغییر این سیاست هستند. در عصر کنونی که بیداری و آزادی‌خواهی برای پایان دادن به سلطه جهانی آمریکا تقویت شده، ملت‌ها به دنبال رهایی از سلطه آمریکا و رسیدن به استقلال واقعی هستند. ملت‌ها دریافته‌اند که آمریکا صرفاً برای تأمین منافع خویش به حمایت و توسعه روابط با آن‌ها می‌پردازد. از سوی دیگر، در صحنه بین‌الملل نیز کشوری موفق بوده که به جای نزدیکی به آمریکا به مقابله با زیاده‌طلبی‌های آن کشور بپردازد و به‌نحوی استقلال خویش را تقویت کند. در این وضعیت، ملت‌های عرب، رویکرد دولت‌هایشان به آمریکا را مغایر با منافع و چارچوب‌های ملی خود می‌دانند و بر پایان یافتن این وضعیت تأکید دارند. براساس گزارش‌های منتشره، 95 درصد از مردم منطقه، آمریکا را دشمن درجه اول خود می‌دانند و بر پایان این روند تأکید می‌کنند. نکته قابل توجه آنکه قیام‌های مردمی در کشورهای عربی بار دیگر نامطمئن بودن آمریکا را نشان داد چنانکه دولت‌هایی که منابع اقتصادی و سیاسی خود را در اختیار آمریکا قرار داده‌اند، در نهایت با بی‌توجهی و حتی اعمال فشارهای آمریکا از قدرت برکنار شدند. آمریکا با مواضع چندگانه و گاه متناقض خود نشان داد که صرفاً در چارچوب منافع خویش گام برمی‌دارد و نه‌تنها به خواست ملت‌ها بی‌توجه است، بلکه توجهی به خواست سرسپردگان خود هم ندارد.

·                     رخداد‌های مهم منطقه

بیداری ملت‌های منطقه و احساس مسئولیت آنان نسبت به سرنوشت جوامع و ملت‌های اسلامی مرتبط با حوادث و تحولات منطقه‌ای به‌ویژه نقش‌آفرینی جبهه مقاومت مردمی- اسلامی در لبنان و فلسطین، متأثر از انقلاب اسلامی و پدیدارشدن نتایج افتخارآفرین مقاومت مردمی در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه ملت غزه نقش محوری در شکل‌گیری قیام‌ها و خیزش‌های اسلامی ماه‌های اخیر در کشورهای اسلامی داشته است. بر این اساس، از یک‌سو با مشاهده دستاوردهای همراه با افتخارات و عزت جبهه مقاومت و از سوی دیگر، محروم شدن دیگر جوامع و کشورها از این افتخار به دلیل خودکامگی و وابستگی رژیم‌های این کشورها به آمریکا و صهیونیست‌ها باعث شده تا ملت‌های منطقه برای خروج از این حقارت، تنها راه مقابله با این روند را پایان دادن به حیات رژیم‌های وابسته و مقابله با سلطه بیگانگان با کشور خود بدانند و در این راستا، قیام‌ها و خیزش‌های خود را سامان داده‌اند تا ضمن انجام وظیفه دینی- وجدانی، از نتایج قرار گرفتن در جبهه عزت و افتخار مقاومت بهره‌مند شوند.

ملت‌های منطقه با مشاهده این حقیقت تلخ که دولت‌های حاکم بر کشورها با رویکرد سازش و مقابله نکردن با رژیم صهیونیستی و حمایت نکردن از ملت مظلوم فلسطین و آرمان قدس شریف در چارچوبی مغایر با امت اسلامی و منطبق بر خواست حامیان فرامنطقه‌ای رژیم جعلی صهیونیستی و اصل حفظ قدرت نامشروع خود به روند سازش روی آورده‌ و حتی از اجرای تعهدات اولیه نسبت به حمایت‌های انسانی- اسلامی به مردم مظلوم غزه سرباز زده‌اند، به خشم آمدند و برای خروج از حقارت جهانی و ترمیم و بازسازی جایگاه متزلزل بین‌المللی خود، سعی کردند با ایجاد تغییرات اساسی و تشکیل دولت‌های همسو با جبهه مقاومت، با تحولات منطقه همراه شوند.اما باید علت واقعی همه این خیزش‌ها را انقلاب اسلامی و نتایج ناشی از موفقیت‌های پی‌درپی جمهوری اسلامی در طول بیش از سه دهه رویارویی ملت ایران با نظام سلطه دانست که قدم اول آن، غلبه ملت مسلمان ایران بر پایگاه راهبردی غرب در ایران بود.

ویژگی‌های مردمی، دینی، ضداستبدادی و ضداستعماری که از مهم‌ترین ویژگی‌های انقلاب اسلامی است، امروزه در قیام‌ها و خیزش‌های ملت‌های منطقه کاملاً مشاهده می‌شود. تمسک به رویکرد تظاهرات عمومی با مشارکت همه اقشار مردم در این کشورها و تمرکز آنان بر شعارهای اسلامی از جمله نشانه‌های غیرقابل انکار الگو قرار دادن انقلاب اسلامی از سوی مردمی است که با اجرای تظاهرات خیابانی علیه رژیم‌های مستبد و وابسته حاکم در کشورها خواسته‌های خود را دنبال کرده‌اند تا خواسته عمومی مردم را به نمایش  بگذارند، مشروعیت نظام‌های حاکم را زیر سؤال ببرند، قدرت‌های بهانه‌جوی سلطه‌طلب را برای مداخله در این تحولات و به حداقل رساندن تلفات انسانی و تخریب زیرساخت‌های اجتماعی-مدنی که از ویژگی‌های این نوع رویارویی با نظام‌های غیرمردمی است، به حداقل برسانند. ملت‌های منطقه عموماً با راهنمایی علمای دین، گرایش‌ها و جهت‌گیری دینی و با نام و یاد خدا و شعار الله‌اکبر، برپایی نماز جماعت و جمعه، مبارزه خود را شروع کردند و در ادامه راه نیز بر این صبغه تأکید دارند.

بر این اساس، انقلاب اسلامی در مرحله اول، ملت‌های لبنان و فلسطین را تحت تأثیر خود قرار داده و با شکل‌گیری حزب‌الله در لبنان و جهاد اسلامی و حماس در فلسطین برای شکل‌گیری جبهه مقاومت و در نتیجه آن، عزت‌آفرینی این جبهه زمینه‌سازی کرده است و در مرحله بعد، ملت‌های مسلمان منطقه با مشاهده نتایج عزت‌آفرین و افتخارآمیز برای همراهی با این افتخارات و خروج از تحقیر ناشی از دوری از این جبهه، خیزش‌های کنونی را در کشورهای عربی و اسلامی شکل داده‌اند.

·                     ناکامی‌های پی‌درپی آمریکا در منطقه

تداوم اشغال عراق و افغانستان، حملات موشکی به پاکستان و کشته‌شدن مردم، نگاه منفعت‌طلبانه و یک‌جانبه‌گرایانه به فلسطین، مواضع دوگانه در قبال لیبی و بحرین، حمایت از اقدامات تجاوزگرانه رژیم صهیونیستی و بهانه‌گیری و خصومت‌ورزی با برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران بیش از پیش باعث تضعیف جایگاه آمریکا در جهان شده است.نگاهی گذرا به وضع آمریکا در عراق و افغانستان پس از گذشت ۱۰ سال از اشغال افغانستان و عراق، این واقعیت را آشکار کرده است که‌ هنوز پیشرفت چشمگیری در نبرد علیه طالبان حاصل نشده و هر روز اوضاع در این کشور بدتر می‌شود و کشته شدن غیرنظامیان افزایش می‌یابد.آمریکایی‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی با از دست دادن هم‌پیمان خود در منطقه راهبردی خاورمیانه با اتخاذ سیاست‌هایی چون‌: تقویت و حفظ دولت‌های متحد خود در خاورمیانه‌، تقویت رژیم صهیونیستی به‌عنوان حافظ منافع خود در منطقه‌، مقابله با جبهه مقاومت و فریب افکار عمومی برای همسو ساختن جوامع با سیاست خود، سعی کرده‌اند تسلط خود بر منطقه را حفظ کنند‌؛ اما با شکست روند سازش‌، منزوی و منفور شدن رژیم صهیونیستی در افکار عمومی جهان‌ و تقویت روزافزون جبهه مقاومت، شکست‌های پی‌درپی را در عرصه‌های مختلف سیاسی‌، نظامی به‌ویژه در طرح موسوم به خاورمیانه بزرگ یا جدید متحمل شده‌اند که این وضعیت، زمینه‌ای برای بیداری و خیزش‌های مردم منطقه شده است.

·                     شکل‌گیری حزب‌الله و تقویت جبهه مقاومت

شکل‌گیری حزب‌الله لبنان و پیروزی‌های پی‌درپی این مجموعه مردمی- اسلامی در مقابل آمریکا و رژیم صهیونیستی و اخراج مفتضحانه ارتش رژیم جعلی صهیونیستی از لبنان به‌دست حزب‌الله و پیروزی این مجموعه در جنگ 33 روزه با رژیم صهیونیستی، پیدایش و شکل‌گیری جهاد اسلامی و حماس و تشکیل دولت مردمی – جهادی فلسطینی در سال‌های اخیر، ناکامی جریانات صهیونیستی-آمریکایی در زمینه همراه کردن سوریه و به سازش کشاندن آن، جبهه‌ای از مقاومت اسلامی را هم‌راستا با اهداف منطقه‌ای جمهوری اسلامی تشکیل داده است. این جبهه، الگویی برای ملت‌های منطقه شده است و این ملت‌ها با تجزیه دلایل موفقیت این جبهه که بیش از هر چیز ریشه در توان و قدرت مردمی- اسلامی دارد، زمینه‌های لازم را برای بازگشت به هویت اسلامی خود و حرکت و خیزش مردمی- اسلامی فراهم دیده‌اند.

ماهیت و اهداف خیزش‌ها

اصولاً ماهیت قیام‌ها و خیزش‌های عمومی نمی‌تواند به یک بُعد از ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی محدود شود و طیف وسیعی از ابعاد در آن وجود دارد، یک تحلیل علمی و واقع‌بینانه براساس ماهیت چندبُعدی حاصل می‌شود. نگرش سطحی، بُعد اقتصادی را در این قیام‌ها برجسته می‌کند و با برشمردن فقر، بیکاری، مهاجرت و... به آن ماهیت اقتصادی می‌دهد؛ اما با کمی دقت مشاهده می‌شود که ماهیت فرهنگی و واقعیت‌های نامطلوب سیاسی در کشورها محور اصلی این قیام‌ها بوده است. شروع قیام در منطقه سیاحتی و درآمدخیز تونس، در حالی که معضل فقر، مشکل عمده جنوب این کشور است، حضور سراسری جوانانی که از طبقه متوسط جامعه بوده و از تحصیلات تکمیلی برخوردارند به‌عنوان پیشقراولان قیام؛ نقش بسیار کم‌رنگ فقرایی که در مناطق خاصی زندگی می‌کنند در مصر؛ حضور مسئولانه و متعهدانه مردم بحرین در قیام و نهضت خود علیه رژیم آل‌خلیفه و از طرفی تأثیر نکردن وعده‌های اقتصادی برخی از حکومت‌ها بر روند خیزش‌های مردمی، دلایل غیر قابل خدشه‌ای در این راستا است. بنابراین هرچند نمی‌توان نقش مشکلات اقتصادی را در این حرکت‌ها نادیده گرفت؛ اما با نگرش دقیق‌تر و عمیق‌تر برخیزش‌های اخیر، هویت بیش از پیش بیداری اسلامی و ضدیت با نظام سلطه و رژیم صهیونیستی بر شکل‌دهی ماهیت آن آشکار می‌شود. با نگاهی گذرا به عملکرد دستگاه‌های استکباری که تلاش می‌کنند کشورهای در معرض انقلاب را کشورهایی فقیر معرفی کنند و انقلابی‌ها را گرسنگانی معرفی کنند که تمامی دغدغه آن‌ها محدود به مسائل معیشتی است و همچنین سعی می‌کنند بعد ضداستبدادی و به‌صورت خاص ضدآمریکایی این قیام‌ها را نادیده بگیرند، از یک طرف اقتصادمحور بودن این قیام‌ها نفی می‌شود و از طرف دیگر ماهیت استکبارستیزی مبتنی بر آموزه‌های دینی در این قیام‌ها اثبات می‌شود. شعارهای اسلامی، مواضع ضدآمریکایی، اصرار بر دگرگونی نظام استبدادی، رویکرد‌های فرهنگی، اجتماعی انقلابی‌ها در کشورهای مختلف ماهیت چند بعدی و محور بودن نگرش دینی را در خیزش‌های ملت‌ها به نمایش می‌گذارد. ویژگی‌های مردمی، دینی، ضد استبدادی که مهم‌ترین ویژگی‌های انقلاب اسلامی است، امروزه در قیام‌ها و خیزش‌های ملت‌های منطقه کاملاً مشاهده می‌شود. تمسک به رویکرد تظاهرات مردمی با مشارکت همه اقشار، تمرکز آنان بر شعارهای اسلامی، حضور مردم در قیام و نهضت با راهنمای علمای دین و... از نشانه‌های الگو قراردادن انقلاب اسلامی از سوی ملت‌ها و ماهیت دینی این خیزش‌ها است.

مردم کشورهای عربی علاقه دارند از یوغ حاکمان مستبد دیرینه رهایی یابند. استقرار ارزش‌های اسلامی، برقراری نظام مردم‌سالار و آزادی بیان، حق انتخابات و تعیین سرنوشت، از محوری‌ترین خواسته‌ها و اهداف ملت‌های عربی در تظاهرات و خیزش سراسری آن‌ها است. خواسته‌ها و اهداف ملت‌های عربی که آگاهی و بیداری اسلامی آن‌ها از انقلاب اسلامی زمینه‌سازی شده تا آنان برای تحقق آن، قیام و خیزش سراسری خود را آغاز کنند و ادامه دهند، بر محورهای زیر تمرکز دارد:

1-                آزادی‌خواهی یکی از اصلی‌ترین اهداف ملت‌ها در این قیام‌ها است.

2-                عدالت‌طلبی یکی دیگر از انگیزه‌ها و رسیدن به عدالت در حوزه‌های سیاسی – اجتماعی از اهداف ملت‌ها در خیزش سراسری اخیر است.

3-                مبارزه با فساد و برکندن ریشه آن، یکی دیگر از اهداف ملت‌های عربی است که در عرصه اجتماعی و حکومتی با حاکمان غرق در فساد در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی روبه‌رو هستند و گستردگی و عمق فساد حکام، مردم را با هدف اصلاح در امور به میدان مبارزه کشانده است.

4-                استبدادزدایی، شکستن جو اختناق، مشارکت در سرنوشت و... از دیگر اهداف خیزش‌های سراسری مردم در کشورهای عربی است.

5-                مبارزه با استعمار، قطع ید بیگانگان از سرنوشت خود و رسیدن به استقلال، از دیگر خواسته‌ها و اهداف مردم در این خیزش سراسری است.

6-                نابودی رژیم جعلی صهیونیستی و رهایی از تحقیر و ذلت ناشی از زندگی در سایه وحشتناک رژیم صهیونیستی و پایان دادن به رنج و مظلومیت مردم فلسطین، یکی دیگر از اهداف قیام و نهضت‌های اخیر ملت‌های عربی است. این هدف مبتنی بر درد و رنجی است که ملت‌های مسلمان کشورهای عربی با مشاهده اشغال سرزمین‌های عربی از سوی مشتی صهیونیست، تفرقه اعراب، حکومت‌های مادام العمر ناصالح و ناکارآمد، عقب‌افتادگی علمی، فناوری، نبود آزادی‌های اولیه و از همه مهم‌تر، وابستگی شدید ملت‌ها به غرب و آمریکا به بدترین وضعیت ممکن از لحاظ اجتماعی سیاسی رسیده‌اند.

نگاه آسیب‌شناسانه به آینده خیزش‏ها

براساس شواهد روشن و آشکار ناشی از تجزیه و تحلیل روند خیزش و قیام‌های منطقه می‌توان گفت برخلاف پیش‌بینی و تمایلات سران نظام سلطه، قیام‌های مردمی در منطقه راهبردی خاورمیانه، جهان عرب و شمال آفریقا در حال گسترش و عمق‌بخشی است. این خیزش‌ها که از تونس آغاز شد و با سرایت به مصر و گسترش به بحرین، یمن و لیبی امروزه دیگر کشورهای عربی را یکی پس از دیگری درمی‌نوردد، وضعیتی را به‌وجود آورده است که همه کشورهای غیرمردمی را هراسان کرده است. سران بعضی از کشورهای عربی حتی اگر با تطمیع و فریب مردم بتوانند به صورت کوتاه‌مدت قدرت متزلزل خود را با حمایت‌های بی‌حدوحصر قدرت‌های فرامنطقه‌ای حفظ کنند؛ اما باید بدانند که امواج خروشان مردمی با بهره‌گیری از تجربیات پیروزی دیگر ملت‌ها ادامه می‌یابد و ملت‌ها برای رسیدن به اهداف خود با برداشتن گام‌های جدی‌تر و هوشمندانه‌تری بر خواسته‌های مشروع خود پافشاری می‌کنند.

در این زمینه مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) فرمودند: «حقایق رو به افزایش کنونی در دنیای اسلام، حوادث بریده از ریشه‌های تاریخی و زمینه‌های اجتماعی و فکری نیستند تا دشمنان با سطحی‌نگری بتوانند آن را موجی گذرا و حادثه‌ای در سطح بینگارند و با تحلیل‌های انحرافی و غرض‌آلود، مشعل امید را در دل ملت‌ها خاموش کنند.»(سخنرانی در اولین اجلاس بیداری اسلامی، شهریور 90)

واقعیت این است که با تحولات اخیر در کشورهای عربی- اسلامی فصل جدیدی با ویژگی‌های زیر در منطقه آغاز شده که نشان از آینده‌ای روشن و امیدوارکننده در منطقه راهبردی خاورمیانه، جهان عرب و شمال آفریقا دارد:

1-                ملت‌های منطقه بیدار شده‌‌اند و این بیداری به دلیل تغذیه از منابع سرشار و غنی اسلامی، یک پدیده غیر موقت و واقعیتی دائمی است.

2-                ماهیت این قیام‌های اسلامی، ضداستبدادی و ضداستعماری است.

3-                مردمی که به‌صورت فراگیر این قیام‌ها را شکل داده‌اند، در محیط ملی با نفی حکومت‌های استبدادی می‌خواهند در تعیین سرنوشت خود دخالت داشته باشند و در محیط فراملی با اعلام تنفر و انزجار از سیطره قدرت‌های استعماری به‌دنبال سیاست خارجی مستقل هستند.

4-                رویکرد ملت‌ها در این قیام‌ها، اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی را که با طراحی خاورمیانه جدید – خاورمیانه آمریکایی، صهیونیستی – به‌دنبال تداوم سلطه بر منطقه بوده‌اند، به باد داده و بر خلاف خواسته‌های آن‌ها، خاورمیانه را ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی خواهد کرد که باید نام آن را خاورمیانه اسلامی گذاشت.

5-                قطع نفوذ صهیونیست‌ها و سران کاخ سفید در منطقه، زمینه‌ای برای زوال و فروپاشی رژیم صهیونیستی است و پیروزی پی‌درپی ملت‌ها بر این رژیم به‌منزله فروپاشی پایه‌های سلطه صهیونیسم بر منطقه می‌باشد.

6-                تردیدی وجود ندارد که فرصت فراهم آمده از قیام و خیزش عمومی ملت‌ها در منطقه، یک فرصت تاریخی برای امت اسلامی است که مسلمانان باید با احساس مسئولیت، از این فرصت کم‌نظیر برای پایان دادن به سلطه نظام سلطه و صهیونیسم جهانی بر منطقه و جهان اسلام بهره گیرند.

7-                جهان اسلام از ظرفیت‌های بسیار زیادتری از آنچه تاکنون در این قیام‌ها وارد میدان شده، برخوردار است که اگر از آن‌ها استفاده شود، شتاب بیشتری به روند تحقق خواسته‌های امت اسلامی خواهد داشت. ازجمله این ظرفیت‌ها، حضور اندیشمندانه، هوشمند و متعهدانه نخبگان جهان اسلام به‌ویژه علمای دینی است.

8-                براین اساس، امت اسلامی و رهبران مردمی - اسلامی منطقه باید با در نظر گرفتن این واقعیت که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از روند فزاینده وضعیت از دست دادن منافع خود در منطقه و فروپاشی ارکان سلطه خود، با تلاشی مضاعف بر اقدامات توطئه‌آمیز و تحریفی خود می‌افزایند، تلاش کنند از همه توان و ظرفیت‌های امت اسلامی به‌صورت هم‌افزا از این فرصت تاریخی بهره ‌گیرند و بدانند آینده از آن ملت‌ها است و شکست قدرت‌های سلطه‌گر قطعی است.

9-                وقت آن رسیده است که مسلمانان به‌ویژه نخبگان و علمای جهان اسلام با درک موقعیت ویژه جهان اسلام و با اعتصام به حبل‌الله، وحدت و همگرایی خود را در مقابل دولت‌های سلطه‌گر غرب و حکام دست‌نشانده آن‌ها تضمین کنند و از فرصت پیش‌آمده برای استقلال و پیشرفت و تعالی امت اسلامی نهایت بهره را ببرند.

10-            در وضعیتی که بهترین فرصت برای مسلمانان فراهم شده است، هر ندایی که در فضای توحیدی جهان اسلام بخواهد در میان امت اسلامی تفرقه و جدایی بیفکند، باید از سوی علما، نخبگان و روشنفکران واپایش(کنترل)، مهار و سرکوب شود.

11-            برای مسلمانان کافی است که با تمسک به خدای واحد، قبله و کتاب واحد و پیامبر واحد، مجد و عظمت خود را احیا و در سایه وحدت و همگرایی، جبهه واحدی در برابر دنیای کفر و الحاد به‌عنوان دشمن مشترک مسلمان‌ها تشکیل دهند.

12-            با توجه به اینکه جمهوری اسلامی از هر حرکتی که مردمی- اسلامی و ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی باشد، حمایت می‌کند، خیزش‌های مردمی منطقه که ماهیت اسلامی، ضداستکباری و ضداستعماری دارد، از حمایت جمهوری اسلامی برخوردار خواهد بود.

13-            روند خیزش‌های مردمی در منطقه نشان می‌دهد که این تحول تاریخی که زمینه‌ساز سقوط فراعنه شمال آفریقا گردیده و در مسیر ساقط کردن دیگر دیکتاتور‌ها است، نقطه عطفی جهت ترسیم نقشه خاورمیانه جدید با ویژگی‌های اسلامی، مردم‌سالاری و توسعه و شکوفایی است و با خاورمیانه‌ای که آمریکا، رژیم صهیونیستی و حکام غیر مردمی منطقه با شعارهای فریبنده، آن را نوید می‌دادند، کاملاً متفاوت است و به تعبیری، خاورمیانه اسلامی در حال شکل‌گیری است.

14-            همان‌گونه که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی)، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در اولین روز سال جاری در حرم مطهر ثامن‌الحجج علیه السلام فرمودند: «حرکت جدیدی که در منطقه آغاز شده است، حرکت امت اسلامی و با سمت وسوی اهداف اسلامی است و این حرکت طبق وعده الهی قطعاً به پیروزی خواهد رسید»، سلسله شکست‌های آمریکا در منطقه ادامه پیدا خواهد کرد.قیام‌ها و خیزش‌های مردمی منطقه با وجود نقاط قوتی چون: برخورداری از عقبه مردمی فراگیر متکی بر مبانی اعتقادی – تاریخی، پیش رو داشتن تجارب ارزشمند انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت، پیروزی‌های نسبتاً کم‌هزینه و سریع‌، غفلت و سردرگمی جبهه مقابل، مشکلات نظام سلطه به‌عنوان حامی اصلی رژیم‌های غیر مردمی، از نشناختن وضعیت، درک نکردن شرایط، تمرکز بر حکام غیر مردمی و حتی جریان‌های مورد نفرت مردم و... با آسیب‌هایی هم روبه‌رو است. انقلاب ناتمام مردم در منطقه، با آسیب‌ها و تهدیداتی روبه‌روست که مهم‌ترین آن‌ها به شرح زیر است:

1.                  نبودن رهبری که مقبولیت عمومی در بین مردم داشته باشد، مهم‌ترین تهدید پیش روی ملت‌ها در این خیزش عمومی است که این خلأ می‌تواند زمینه اختلاف را میان هدایت‌گران این حرکت‌ها فراهم کند.

2.                  بی‌توجهی به آسیب اول، می‌تواند زمینه‌ساز آسیب بعدی یعنی فراهم شدن زمینه برای نفوذ استعمار آمریکا، انگلیس و فرانسه و ایادی آن‌ها در جریان نهضت و قیام‌های مردمی منطقه شود. این مسئله زمانی بیشتر اهمیت پیدا می‌کند که به دلیل شناخت جریان‌های استعماری از این کشورها و افراد با افکار مختلف می‌توانند در آنان نفوذ کنند و زاویه این خیزش‌ها را تغییر دهند.

3.                  وجود چند جریان (جریان سنتی، سلفی‌گری و روشنفکری) که هیچ‌کدام توانایی ارائه الگوی مناسب برای شکل‌گیری و توسعه جریان اسلامی در این کشورها نداشته‌اند و به تعبیری روشن‌تر، نداشتن نظریه سیاسی جایگزین، از جمله آسیب‌هایی است که پیش روی انقلابی‌ها وجود دارد.

4.                  گرایش برخی مجموعه‌های منتسب به خیزش‌ها به قدرت‌ها، برای ایجاد دگرگونی در وضعیت حاکم و زمینه‌سازی برای تحریف در ماهیت و اهداف خیزش‌ها نیز یکی از آسیب‌ها و با تعبیر روشن‌تر، از توطئه‌های موردنظر قدرت‌های فراملی در این نهضت‌های فراگیر است.

5.                  احتمال ورود جریان‌های انحرافی در قالب اسلام آمریکایی و صدور فتاوای آخوندهای وابسته، برای دگرگون جلوه دادن خواست اسلامی ملت‌های منطقه نیز یکی از آسیب‌های پیش روی ملت‌ها است.

6.                  مصادره به مطلوب این خیزش‌ها از سوی حامیان فرامنطقه‌ای نظام‌های دیکتاتوری با حربه‌های حقوق بشری، دموکراسی‌خواهی و... و وارد کردن افراد وابسته به خود که عموماً هم ادعای مردمی بودن و اعتقاد به مردم‌سالاری را یدک می‌کشند، یکی دیگر از آسیب‌های فرا روی ملت‌هاست. در این راستا به صحنه آوردن جایگزین‌های دروغین با هویت دوگانه نیز باید مورد نظر باشد.

7.                  بهره‌گیری از تاکتیک «فرار به جلو» و فریب راهبردی که محصول طراحی اتاق‌های فکر و اقدامات اتاق فرمان سلطه‌گران و صهیونیست‌ها است، برای فرقه‌ای معرفی کردن بخشی از این خیزش‌ها و ایجاد تفرقه و ایجاد بدبینی در نخبگان جهان اسلام و به‌ویژه علمای دینی نیز یکی از آسیب‌های پیش روی خیزش‌های منطقه به حساب می‌آید.

8.                  برخورد مبهم و نقش‌آفرینی دوگانه بخشی از ساختارهای حاکم چون ارتش، از موضوعاتی است که باید با دید آسیب‌شناسانه به آن توجه کرد.

براین اساس، فقدان رهبری، بسنده کردن به برکناری دیکتاتورها و تغییر نیافتن رژیم دیکتاتوری، انفعال بخشی از جریان مخالف، اختلاف بین معارضان، فرسایشی شدن مبارزه و فراهم‌شدن زمینه برای بازسازی حکومت غیرمردمی با چهره‌های جدید، تحریف و انحراف در ماهیت و اهداف خیزش، عملکرد مبهم و پیچیده بعضی از بازیگران مؤثر در خیزش چون ارتش، مهم‌ترین آسیب‌های پیش روی نهضت‌ها و خیزش‌های اخیر مردم منطقه است.

راهبردها و بایسته‌ها

در مورد قیام‌ها و نهضت‌های جاری در منطقه، چند ملاحظه اساسی و بایسته محوری وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها به شرح زیر است:

1.                  خیزش اخیر ملت‌های منطقه که با ماهیت مردمی – اسلامی علیه استبداد و استعمار در کشورهای منطقه شکل گرفته است، با وجود طی کردن مراحلی از پیروزی، هنوز در نیمه راه و ناتمام است و ادامه هوشمندانه این مسیر از ضرورت‌هاست.

2.                  این خیزش‌ها حرکت‌هایی درون‌زا بوده‌اند و با بهره‌گیری از گذشته دینی تاریخی امت اسلامی و الگو قراردادن پدیده‌های عزت‌آفرین چون: انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت اسلامی در مقابل نظام سلطه شکل گرفته‌اند. بر این اساس، توجه به ویژگی‌ها و ابعاد این حرکت درونی در ادامه راه، بسیار راهگشا خواهد بود.

3.                  مبنای این تحولات، آگاهی و بیداری ملت‌های اسلامی بوده و ادامه این راه نیز با تکیه بر بیداری و هوشیاری ملت‌ها به‌ویژه هدایتگران آن‌ها در مبارزه، امکان‌پذیر است.

4.                  اتحاد و وحدت رویه هدایت‌گران خیزش‌های مردمی برای پرکردن خلأ رهبری واحد در حرکت‌های مردمی، از ضرورت‌های محوری در این خیزش‌ها است که نقش علمای دینی و عملکرد هوشمندانه آن‌ها در این راستا نقشی بی‌بدیل خواهد داشت.

5.                  آگاهی و شناخت ترفندها و توطئه‌های پیچیده حامیان فرامنطقه‌ای حکومت‌های غیرمردمی موجود در کشورهای در معرض خیزش، از عوامل کلیدی موفقیت خیزش‌ها است و در این راستا، رهبران سیاسی- اجتماعی حرکت‌های مردمی تکلیف تاریخی بر عهده دارند.

6.                  حفظ انسجام عمومی مردم و پافشاری بر ماهیت مردمی و دینی خیزش‌ها از موضوعات راهبردی برای جلوگیری از تحریف در ماهیت و اهداف خیزش‌ها به حساب می‌آید.

7.                  رصد همه‌جانبه بخشی از بازیگران مؤثر در خیزش‌ها که می‌توانند نقش دوگانه در حرکت عمومی مردم داشته باشند، در به ثمر رسیدن نهایی این نهضت‌ها اهمیت فراوانی دارد.

8.                  حمایت نخبگان جهان اسلام به‌ویژه علمای دینی از خیزش یکپارچه ملت‌های مسلمان به‌منظور هم‌افزایی امت اسلامی در عرصه فرهنگی و جلوگیری از ترفند تفرقه‌انگیز فرقه‌گرایی دشمنان، از بایسته‌های محوری این دوره از مبارزه امت اسلامی با نظام سلطه و جهان کفر به حساب می‌آید و در این راستا، علمای دینی اعم از شیعه و سنی ضمن داشتن تکلیف تاریخی، نقش غیر قابل جایگزین برعهده دارند.

9.                  هرگونه بی‌توجهی یا کم‌توجهی در وضعیت کنونی می‌تواند زمینه را برای گسترش حوزه نفوذ بیگانگان و فرصت‌یابی جریان‌های تفرقه‌انگیز و فرقه‌گرا در جهان اسلام فراهم کند و باعث ایجاد روحیه ناامیدی در ملت‌های منطقه و رشد ناامنی در جوامع اسلامی گردد.

10.               با توجه به اینکه غربی‌ها به‌دنبال این هستند که با سوءاستفاده از خلأ رهبری، انقلاب‌های مردمی را مصادره کنند، پرچمداری رهبر معظم انقلاب اسلامی و مواضع هوشمندانه و هدایتگر ایشان ضمن پرکردن خلأ رهبری، حرکت رو به پیشرفت و تعالی ملت‌ها را تضمین خواهد کرد.

11.              باتوجه به اینکه اصالت قیام‌ها مانع انحراف آن‌ها می‌شود، حفظ هویت و اصالت این قیام‌ها از ضرورت‌های انکارناپذیر به‌حساب می‌آید.

12.              اگر توجهات و حمایت‌های لازم در بیداری اسلامی منطقه به‌صورت کارشناسانه و هوشمندانه به کار گرفته شود، خطر ناشی از نفوذ و بهره‌برداری آمریکا و دیگر قدرت‌های سلطه‌گر از این خیزش‌ها رفع می‌شود.

13.              تردیدی وجود ندارد که رهنمود‌های مقام معظم رهبری درباره بیداری اسلامی و خیزش‌های جاری در منطقه به دلیل برخورداری از حکمت، منطبق بودن بر واقعیت‌ها و جذابیت، مورد استقبال ملت‌ها به‌ویژه جوانان مسلمان پرشور و انقلابی قرار می‌گیرد.

14.              همان‌گونه که امام خمینی (ره) سه دهه قبل، سرنگونی حکومت‌های دیکتاتوری را پیش‌بینی کرده بود و مسئولیت ایران اسلامی را در قبال ملت‌های مسلمان یادآوری می‌کرد، امروزه نیز ملت ایران به‌ویژه علما و خواص در این راستا مسئولیت مهمی بر عهده دارند.

15.              در وضعیت کنونی باید بیش از پیش به این واقعیت توجه شود که علاوه بر اینکه براساس سنت الهی و شهادت تاریخ، حکام مستبد و غیر مردمی محکوم به نابودی هستند، ادامه حکومت شیوخ غیر مردمی منطقه و حاکمان دست‌نشانده در کشورهای اسلامی نیز به دلیل تنفر بیش از حد در بین ملت‌ها و ناتوانی نظام سلطه در حفظ آن‌ها با موانع بزرگی روبه‌رو است، در این وضعیت، تنها گذاشتن مردم دینمدار و پایبند به پیشرفت امت اسلامی و هوادار گسترش آموزه‌های انقلابی به‌منزله از دست دادن فرصت‌های راهبردی است.

16.              ملت مسلمان و متعهد ایران توجه دارند که جمهوری اسلامی ایران که کانون الهام بخش ملت‌های مسلمان است و باید با انسجام و اقتدار مانند الگویی برای جوامع اسلامی نقش‌آفرینی کند و در این راستا، تقویت زیرساخت‌های نظام اسلامی، کارآمدی مردم‌سالاری دینی به‌ویژه در انتخابات گوناگون از ضرورت‌های اجتناب‌ناپذیز به حساب می‌آید.

 

 

 

If there are images in this attachment, they will not be displayed. Download the original attachment

 

 

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات