صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۹  ، 
کد خبر : ۲۳۹۵۲۹

گزیده سر مقالات برخی روزنامه های28 اردیبهشت1391


 

 

 

 

1- بغداد شهر خاطره انگیزی است اما نه صرفا به خاطر گذشته پرفراز و نشیبش. بغداد امروز هم در سیاست جهانی، یک نماد مهم است، کلید واژه ای که انبوهی از داده های فشرده مربوط به جابه جایی معادله قدرت در دنیا را در خود جای داده است. مذاکره کنندگان آمریکایی به شهر بزرگ و پرخاطره ای خواهند آمد که باغ سبز می نمود اما جهنم را برای اشغالگران معنا کرد. این را باید مقامات اسرائیل گواهی کنند که نقش مهمی در تشجیع و تدارک زمینه های یورش آمریکا به عراق ایفا کردند اما طی 9 سال گذشته مدام تیپاخورده و بیشتر به حاشیه پرتاب شده اند. این سخنان دوری گلد سفیراسبق اسرائیل در سازمان ملل است که اواخر فروردین امسال گفت «ما شدیداً نگرانیم عراق در کنار لبنان و سوریه به محور مقاومت بپیوندد و به دشمن تازه تل آویو تبدیل شود. عراق از سال 2003 که مورد حمله آمریکا قرار گرفت تهدیدی برای اسرائیل محسوب نمی شد اما از هنگام خروج آمریکایی ها تل آویو نگران گسترش روابط بغداد - تهران است. چگونه نگران نباشیم در حالی که خوب می دانیم از حالا به بعد نقش عراق در خاورمیانه همسو با ایران تعیین می شود، به ویژه اینکه گروه های همسو با ایران به هسته اصلی قدرت صعود کرده اند».

تصویر دوم را روزنامه آمریکایی 10 روز پیش (7مه-18 اردیبهشت) به قلم آرون دیوید میلر از اعضای مرکز وودرو ویلسون برجسته کرد و با مرور 4 سال ریاست اوباما نوشت «اوباما به یک رئیس جمهور با هوش و کمتر اهل ریسک در سیاست خارجی معروف شده است. غریزه و شمّ او برای این زمانه بسیار مناسب است. مردم آمریکا از درگیر شدن در مرداب پرهزینه خارجی خسته شده و در عوض مایلند که بر امور داخلی تمرکز کنند. ... به احتمال زیاد توافق عمده ای در مذاکرات 1+5 با ایران به دست نیاید اما جنگی هم آغاز نخواهد شد و این برای رئیس جمهوری که درصدد تمرکز بر رهایی از چنگال دو جنگ - طولانی ترین جنگ ها در تاریخ آمریکا- می باشد، بسیار مطلوب است. او به شدت از گیر افتادن در چنین ورطه هایی پرهیز دارد... باید از منتقدان پرزیدنتی که او را به «آقای حالانه» معروف کرده اند، خواست راه حل واقع بینانه بدهند. او از سر اجبار به گزینه های فعلی تن داده و بین بد و بدتر انتخاب کرده است. اوباما رئیس جمهور کشور «آری ما می توانیم»، در مقابل دنیای «نه شما نخواهید کرد» قرار گرفته و هوشمندانه عمل کرده است. برخی اوقات از سر راه مسیر تاریخ خارج شدن بهتر از آن است که به وسیله آن زیر گرفته شوید. اگر خواهان دیپلماسی جسورانه و بزرگ هستید، بعد از انتخابات نوامبر (آبان) با اوباما صحبت کنید؛ فعلا نه!».

3- هیئت حاکمه آمریکا- چه دموکرات و چه جمهوری خواه- اکنون دقیقا می دانند با طناب کدام رژیم مافیایی (اسرائیل) وارد چاه ویل در افغانستان و عراق شدند. به یقین و به شهادت صدها سند، امروز وارثان سیاستمدارانی که در غرب ایده تشکیل رژیم اسرائیل را عملی کردند، به این رژیم به چشم دردسر بلکه علت اصلی بسیاری از گره های ناگشوده غرب در خاورمیانه می نگرند. این سیاستمداران از یک سو نفوذ صهیونیست ها را می شناسند و از سوی دیگر دچار اشمئزاز نسبت به پدیده اسرائیل و صهیونیسم شده اند؛ یک نمونه اش نجوای دو نفره سارکوزی و اوباما در کن فرانسه (17 آبان سال گذشته) که یکی گفت «از دروغ های نتانیاهو خسته شده ام و نمی توانم او را تحمل کنم» و دیگری پاسخ داد «اگر تو خسته شده ای، پس من چه بگویم که مدام مجبورم با او سروکله بزنم.» این ماجرا البته مربوط به 6 ماه پیش بود و اوضاع اکنون بدتر شده که بهتر نشده است. مقامات تل آویو این واقعیت نه چندان شیرین را می فهمند که به تعبیر یووال دیسکین (رئیس سابق سرویس امنیت داخلی اسرائیل) مدام در حال «پارس کردن» هستند. آنها به وضوح می بینند با مدیریت ایران بر مذاکرات، مدام به حاشیه دورتری پرتاب می شوند و به عنوان سگ زنجیری آمریکا کمتر مورد اعتنا قرار می گیرند. بنابراین یکی در میان پرخاش می کنند و سپس می گویند «نباید درباره موضوع ایران وراجی کرد» (نتانیاهو) یا «نتانیاهو و باراک زیادی پارس می کنند اما همه می دانند که نمی توانند گاز بگیرند» (دیسکین).

4- مذاکرات هسته ای ایران و گروه 1+5 پس از 9 سال تبدیل به یک فرآیند و روند شده است چرا که این مذاکرات به اعتبار اقتضائات آن اساسا نمی توانست یک پروژه با زمان بندی کوتاه باشد. در واقع «روند» جابه جایی قدرت میان دو سوی اصلی این رقابت- ایران و آمریکا- در طول این سلسله مذاکرات «ساخته» شد و ایران با تدبیر آمیخته به شجاعت، این روند پرتنش را که از سال 2003- مقارن دومین یورش آمریکا به عراق- آغاز شد، مدیریت کرد. در مجموع و اگر در روزهای اول، ایران یک گام به عقب گذاشت امروز دهها قدم جلو آمده است. روند مذاکرات فراز و فرود داشت اما برای ایران بن بست نداشت. ایران در پیچ و خم مذاکرات می افتاد اما پیش می رفت و اگر در ابتدا انعطاف به خرج داد، هم کار تثبیت دستاوردها را انجام داد و هم دروغ بودن رگبار اتهامات را با حوصله به دنیا ثابت کرد تا امروز که از موضع ان پی تی و حقوق قانونی، آمریکا و اسرائیل را در نقطه «یاغی گری» و «بی منطقی» فریز کرده است.

5- صورت مسئله و محل اختلاف باید روشن شود که آیا نگرانی موجود، درباره احتمال ساخت سلاح اتمی از سوی ایران است یا به انحصارطلبی و زورگویی قدرت های غربی مربوط می شود؟ مسئله دوم به شهادت پازل 9 ساله مذاکرات که اغلب قطعات آن اکنون سر جای خود چیده شده و تصویر موازنه قدرت را تقریبا شفاف کرده، حاصلی جز شرمندگی و احساس شکست برای غرب ندارد. آنها مجبورند بپذیرند- و در عمل هم پذیرفته اند- که ایران دارای چرخه کامل تولید سوخت اتمی برای مصارف صلح آمیز باشد. اما اگر مسئله محدود به نگرانی درباره تولید سلاح اتمی باشد- که غرب در اینجا هم تناقضات بی شماری دارد و در موضع اتهام است نه در جایگاه مدعی العموم- مکانیزم های توافق روشنی را می توان پیدا کرد. نخست اینکه همه حاضران در مذاکرات باید امضا کنند که منع تولید و خلع سلاح اتمی برای همه باشد و طبیعتا باید تقویم بازرسی و خلع سلاح رژیم صهیونیستی در همان مذاکرات معلوم شود. ثانیا به لحاظ فنی و حقوقی مرز روشنی میان غنی سازی اورانیوم (تولید سوخت اتمی) و تولید تسلیحات اتمی وجود دارد. 9 سال بازرسی آژانس و گزارش های مکرر اطلاعاتی آمریکا بر این مرزگذاری روشن از سوی ایران دلالت می کند. اگر ادعایی غیر از این در میان باشد، این مدعی است که باید سند و بینه ارائه کند. وگرنه طرف مبرا چگونه می تواند و اصلا برای چه باید برائت خود را ثابت کند؟!

خراسان:ایران و نحوه مواجهه با پیمان استراتژیک آمریکا و افغانستانایران و نحوه مواجهه با پیمان استراتژیک آمریکا و افغانستان»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدحمید حسینی است که در آن می‌خوانید؛امضای توافقنامه استراتژیک آمریکا و افغانستان این سوال را پیش می آورد که این توافقنامه چه مخاطراتی برای ایران دارد و تهران در مواجهه با این توافقنامه چه رویکردی را باید در پیش گیرد؟

موضوعی که به خوبی نشان می دهد آمریکا در امضای این توافقنامه متوجه حساسیت های موجود در بین همسایگان افغانستان در این مورد بوده است هر چند منوط کردن تکلیف نحوه ادامه حضور نظامی در افغانستان به سال آینده یعنی پس از مشخص شدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و به نتیجه رساندن مذاکرات با طالبان می تواند از دیگر اهداف واشنگتن در تعلیق موضوع نحوه ادامه حضور نظامی در افغانستان باشد. البته تا زمان به نتیجه رسیدن مذاکرات نحوه ادامه حضور نظامی در افغانستان مبنای مورد عمل کماکان توافقنامه چگونگی حضور پرسنل امنیتی و غیرنظامی آمریکا در افغانستان «مورخ سال ۲۰۰۳» خواهد بود. به بیان دیگر روش های مورد عمل فعلی کماکان ادامه می یابد.

بخش های ۸ گانه توافقنامه استراتژیک آمریکا و افغانستان از زوایای گوناگون می تواند مورد بررسی قرار گیرد اما در بخشی از این توافقنامه که در حال حاضر و به صورت بالفعل می تواند تهدیدی برای ایران به حساب آید طرف آمریکایی به رغم آن که تعهد کرده که از سرزمین و یا تأسیسات افغانستان به عنوان نقطه آغاز حمله علیه کشورهای دیگر استفاده نکند. در بخش دیگری از این متن تأکید شده است که «مکلفیت های طرفین در این موافقتنامه بر حق دفاع مشروع که هر یک از طرفین در مطابقت با حقوق بین الملل دارند تأثیر گذار نیست».

همچنین بر ا��اس این توافقنامه نیروهای آمریکایی مستقر در خاک افغانستان می توانند در صورت آغاز اقدام نظامی علیه کشور ثالث توسط آمریکا از نقطه ای دیگر، علیه کشور ثالث وارد عمل شوند. همچنین وضعیت بی طرفی یا مداخله افغانستان به عنوان متحد استراتژیک آمریکا در صورت درگیر شدن آمریکا در جنگ با دیگر کشورها در این توافقنامه چندان روشن نیست. به طور کلی همان گونه که رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت خارجه کشورمان نیز تصریح کرد: ایران نسبت به این توافقنامه نگرانی ها و ابهام های جدی دارد که تا حدی می تواند ناشی از موارد پیش گفته باشد. حال سوال این است که ایران در مقابله با این توافقنامه چه رویکردی را باید در پیش بگیرد؟

در حوزه منطقه ای همراه کردن کشورهای پاکستان، چین و روسیه در اعتراض به این توافقنامه با توجه به این که آن ها نیز نگرانی های عمده ای در این باره دارند تا حد زیادی می تواند در تعدیل مهم ترین بخش این توافقنا��ه یعنی تعیین چارچوب همکاری امنیتی آمریکا و افغانستان و نحوه ادامه حضور نظامی آمریکا در این کشور تأثیر به سزایی داشته باشد. هر چند این کشورها با گذشت بیش از ۲ هفته از امضای این توافقنامه موضعی در این باره اتخاذ نکرده و ترجیح داده اند سکوت کنند.

اصولا ۲ نگرش عمده در میان جریان های سیاسی و رسانه ای افغانستان درباره تأمین امنیت این کشور با کمک نیروهای خارجی وجود دارد یک نگرش قائل به این است که امنیت داخلی و منطقه ای است و افغانستان می تواند با همکاری کشورهای منطقه، خود امنیت را برقرار کند و نیازی به حضور نیروهای فرامنطقه ای نیست، رویکردی که مورد نظر ایران نیز می باشد و نگرش دوم بر این مسئله تأکید می کند که خروج آمریکا و ناتو از این کشور باعث مداخله برخی همسایگان در امور داخلی افغانستان خواهد شد و می تواند تجربه پس از خروج شوروی از این کشور را تکرار و حتی به قدرت گیری مجدد طالبان و فتح کابل بینجامد.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هفته جاری به دلیل قرار گرفتن سالروز میلاد نگین درخشان خلقت، ریحانه نبوت و مهد امامت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها در طلیعه آن و نامگذاری این روز به نام "روز زن" از خجستگی ویژه‌ای برخوردار بود.

به همین مناسبت جمعی از بانوان و مداحان کشور با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند. در این ملاقات حضرت آیت‌الله خامنه ای، ابعاد مختلف زندگی حضرت زهرا(س) را الگوی جامعی از فضائل معرفی کرده و تاکید کردند: "بانوان ایران اسلامی با آراستن خود به زیور تقوا و عفاف، در مسیر فاطمی حرکت کند." ایشان به تلاش دشمن برای استفاده از نقاط ضعف اشاره کرده و فرمودند: "انسان در معرض آسیب قرار دارد و همه باید مراقب رفتار خود باشیم و بدانیم برخی مظاهر خودنمایی، بی‌تقوایی و رعایت نکردن حجاب و عفاف، آثار مخرب و ماندگاری براخلاق و سیاست جامعه دارد."

هفته جاری و در آستانه مذاکرات ایران و 1+5 در بغداد، نشست دو روزه ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین برگزار شد که نماینده ایران در آژانس آنرا موفقیت آمیز خواند. به گفته وی این دور از مذاکرات فشرده، به منظور تهیه چارچوبی برای حل و فصل موضوعات باقیمانده در زمینه پرونده هسته‌ای ایران بود. طرفین معتقدند به پیشرفت‌هایی در این زمینه دست یافته‌اند که دور بعدی آنرا دوشنبه در وین پی می‌گیرند.

موضوع الحاق بحرین به عربستان که از چندی پیش مطرح شده است و آمریکا نیز غیرمستقیم از آن حمایت می‌کند توطئه‌ای است که با هدف جلوگیری از پیروزی انقلاب مردمی در بحرین و نجات رژیم آل خلیفه صورت می‌گیرد. پس از آنکه دخالت نظامی ریاض در بحرین برای سرکوب قیام حق‌طلبانه مردم بحرین نتیجه نبخشید و نتوانست اوضاع را به نفع رژیم حاکم بر منامه تغییر دهد، این بار حکومت عربستان با هماهنگی آمریکا در صدد برآمده است تا با ایجاد یک اتحاد ساختگی، بحرین را به عنوان بخشی از حاکمیت عربستان درآورد تا به زعم خود، با این ترفند رژیم آل خلیفه را از سقوط حتمی نجات دهند. حکومت ریاض، درپی مداخله نظامی سال قبل در بحرین و مشارکت در قلع و قمع مردم بپاخاسته بحرین، با موجی از انتقادهای بین‌المللی مواجه شد. عربستان، اکنون می‌خواهد با الحاق بحرین به خاک خود، از تیررس انتقادها دور باشد و هر بلایی را که سر مردم بحرین می‌آورد، با این توجیه که این کشور بخشی از محدوده امنیتی‌اش است، آزادی عمل کامل داشته باشد.

حتی اگر آل سعود بتوانند در هدف خود برای تشکیل اتحادیه مورد نظر خود موفق شوند، هرگز نخواهند توانست شعله قیام عدالت‌طلبانه و آزادیخواهانه ملت بحرین را خاموش سازند زیرا خیزش ملت بحرین برپایه خواسته‌هایی منطقی، حق‌طلبانه و مورد پذیرش افکار عمومی ملت‌های دنیا استوار است و حمایت اکثریت قریب اتفاق ملت بحرین را با خود دارد.

در پی تسلیم شدن رژیم صهیونیستی در برابر خواسته‌های اسیران، فلسطینی‌های غزه و کرانه باختری جشن گرفتند و آنرا یک پیروزی قلمداد کردند. این پیروزی که مصادف شد با شصت و چهارمین سالروز اشغال فلسطین، موسوم به "روز نکبت"، یکبار دیگر بر این واقعیت تاکید گذاشت که این مقاومت است که صهیونیستها را وادار به عقب‌نشینی می‌کند و مقاومت، در همه ابعاد باید گسترش پیدا کند. در طول یک ماه گذشته، صهیونیستها با انواع ترفندها و حتی سرکوب وحشیانه در صدد برآمدند تا اعتصاب غذای زندانیان فلسطینی را در هم بشکنند که موفق به این کار نشدند.

یک ماه از اجرای طرح کوفی عنان و اجرای آتش‌بس در سوریه می‌گذرد ولی این کشور همچنان شاهد بروز خشونت‌ها و ادامه حملات طرفین به یکدیگر می‌باشد و عملا آتش‌بسی در این کشور برقرار نمی‌باشد. واقعیت این است که از ابتدا هم بسیاری از ناظران به موفقیت آتش‌بس با شک و تردید می‌نگریستند چرا که ماهیت بحران سوریه پیچیده است و علاوه بر تهدیدهایی که در داخل برای شکست آتش‌بس وجود دارد، عوامل خارجی قدرتمندی نیز در این بحران دخیل هستند که تمایلی به حل‌وفصل بحران سوریه ندارند. این عوامل خارجی که مشخصا می‌توان از آمریکا، رژیم صهیونیستی، ارتجاع عرب به سرکردگی ریاض و اخیرا ترکیه، نام برد درصدد هستند به هر صورت ممکن حکومت سوریه را ساقط کنند و رژیم مورد نظر خود را در این کشور بر سر کار آورند، هرچند این هدف آنها، همراه با هزینه‌های سنگین و ریخته‌شدن خون هزاران نفر از مردم سوریه باشد. اگرچه نمی‌توان از هم‌اکنون طرح کوفی‌عنان را شکست خورده تلقی کرد ولی این نکته بدیهی است که اراده قدرتمندی برای به شکست‌ کشاندن آن وجود دارد.

این هفته، حامد کرزای رئیس‌جمهور افغانستان در گفتگو با یک خبرگزاری روسی، اظهار داشت: "آمریکا، ولو در ابعاد کوچک‌تر، باید برای همیشه در افغانستان حضور داشته باشد!" این اظهارنظر کرزای با واکنش‌های داخلی و منطقه‌ای مواجه شده است. درحالیکه بسیاری از رهبران کشورهای جهان در راه حفظ و تثبیت استقلال کشور خود تلاش می‌کنند و آنرا به عنوان یک دستاورد افتخار‌آمیز به ملت‌های خود ارائه می‌دهند، اظهارات کرزای، مایه شگفتی و تامل برانگیز است. واقعیت این است که کرزای دریافته است ملت افغانستان وی را قبول ندارند و چنین می‌اندیشد که ادامه حضور اشغالگران آمریکایی در افغانستان، می‌تواند ضامن بقای حکومت وی باشد که البته این تلقی نیز نادرست و ابلهانه است.

با نزدیک‌شدن موعد برگزاری انتخابات در مصر، تحولات این کشور رنگ و بوی انتخاباتی به خود گرفته است، در این میان، تحرکاتی در داخل و خارج مصر برای به قدرت رساندن نامزدهای سکولار و وابسته به غرب و ارتجاع عرب آغاز شده است. عمرو موسی و احمد شفیق که سالها در دستگاه حکومتی رژیم مبارک صاحب منصب و عنوان بوده‌اند اکنون با تغییر چهره وارد صحنه شده‌اند. در این میان عواملی از خارج، با صرف بودجه سنگین مالی و به راه‌انداختن تبلیغات گسترده در صدد هستند تا به هر نحو ممکن، از پیروزی نامزدهای اسلام‌گرا و مستقل در انتخابات آتی ریاست جمهوری مصر جلوگیری کنند.

رسالت:ماجراجویی در تغییرات جغرافیای سیاسی«ماجراجویی در تغییرات جغرافیای سیاسی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن می‌خوانید؛اعلام علنی الحاق بحرین به عربستان سعودی خشم انقلابیون منامه و سایر ملتهای مسلمان را برانگیخته است .الحاق بحرین به ریاض  در چهار حیطه  "امنیتی"، "دفاعی"، "اقتصادی"، و سیاست خارجی تعریف شده است.نسخه خطرناک امیر عبدالله و حمد بن عیسی آل خلیفه در حالی پیچیده شده است که ملت بحرین اجرای چنین طرح وقیحانه ای را بر نمی تابد.واهمه آل خلیفه از سقوط و تمایل ذاتی عربستان مبنی بر گسترش قلمروی خود در منطقه و در نهایت نگرانی کاخ سفید از تحولات خاورمیانه در نهایت منجر به هدایت بازی دیکتاتورهای ریاض و منامه در یک قرارداد الحاقی شده است.بحث در خصوص زمینه های شکل گیری پدیده اخیر فراوان است اما در این مجال سعی داریم از منظر دیگری مسئله الحاق منامه به ریاض را مورد برسی قرار دهیم .

‎ ‎‎ ‎‎ ‎نکته بسیار مهم اینکه هویت و پیشینه تاریخی،تعلقات شدید قومیتی و ...هیچ یک در الحاق بحرین به عربستان نقش نداشته و صرفا خودباختگی ناشی از ترس سقوط از قدرت به عنوان یک بیماری اپیدمیک در دربار آل سعود و آل خلیفه منجر به زیر پا گذاشتن مرزهای جغرافیایی این دو شده است .مشابه چنین رویکردی نیز در منطقه کردستان عراق ، تحت نظارت و حمایت رژیم صهیونیستی  در حال شکل گیری است.در شمال آفریقا و  سودان نیز سیاستهای تل آویو و واشنگتن منجر به دو تکه شدن این کشور غنی شد .

 

همچنین اگر قرار بر الحا�� بحرین به کشور دیگر باشد،باید تاریخ و گذشته این کشور را مدنظر قرار داد. بحرین قبل از زمان ساسانیان  تا سال 1971 میلادی در قلمروی ایران بود .از این جهت  تنها کشوری که م�� تواند در خصوص بحرین ادعای تاریخی کند ایران است و کشوری مانند عربستان اساسا به لحاظ تاریخی  علقه ای  با منامه ندارد.

با این وجود ایران پایبندی خود به جغرافیای سیاسی منطقه را نشان داده است.در این جا لازم است میان دو حوزه "جغرافیای فکری"و"جغرافیای سیاسی"تفکیک قائل شد .در جغرافیای فکری شاهد تعامل افکار،قلوب و آرمانها با یکدیگر هستیم و تخطی به مرز جغرافیایی در این حوزه اساسا متصور نخواهد بود.شواهد و مستنداتی که در ابتدای هزاره سوم وجود دارد نشان از تغییر جغرافیای فکری در سرتاسر خاورمیانه و حتی جهان دارد .

رشد بیداری اسلامی در خاورمیانه و تمایل به شکل گیری گفتمان اسلامی-منطقه ای مانند نخ تسبیحی است که منجر به اتصال و استحکام دانه هایش (تک تک مسلمانان خاورمیانه)خواهد شد .تا قبل از وقوع حوادث دو سال اخیر منطقه،دانه های این تسبیح هر یک در کشور،محدوده و منطقه ای خاص پخش شده بودند اما شکل گیری بیداری اسلامی و احیای  مفاهیمی غنی مانند "اقلیم اسلام"منجر به حرکت اجزای دنیای اسلام به سوی یک هدف عالی شد.

اخبار مستند حاکی از آن است که حتی نزدیک ترین شرکای عربی عربستان در شورای همکاری خلیج فارس نیز موافق الحاق بحرین به این کشور نیستند و به عناوین مختلف نارضایتی خود را نسبت به این موضوع ابراز کرده اند.در چنین شرایطی بهتر است دو شاه عربستان و بحرین به جای الحاق و اقلیم مشترک به فکر حفر مقبره ای مشترک با یکدیگر باشند.

 

مذاکراتی که محور آن صرفا در زمینه هسته‌ای نبوده و ابعاد گسترده‌تری را شامل شده است براساس توافقات به عمل آمده مرحله اصلی مذاکرات سوم خرداد در بغداد برگزار می‌گردد.

اولا مرجع تصمیم گیری مبنی بر صلح آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ ای ایران، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است، لذا درخواست آنها برای اثبات صلح آمیز بودن امری واهی و زیاده خواهانه است. نکته اساسی دیگر آنکه ایران همواره بر صلح آمیز بودن فعالیتهای خود تاکید دارد و غرب مدعی عدم شفافیت است لذا این غرب است که باید اسنادی را برای اثبات ادعای خود ارائه کند نه جمهوری اسلامی ایران آنها اگر سندی برای ادعای خود دارند باید آن را مطرح نمایند در غیر این صورت دلیلی برای بیان چنین ادعاهای واهی معنایی ندارد.

اصل مذاکره به معنای گفت و گو درباره موارد مشترک و مورد نظر است تا به توافقی برای آینده دست یابند اما عملکردهای غرب مغایر با این اصول بوده به گونه‌ای که آنها به جای چنین رویکردی به دنبال تحمیل خواسته‌های خود بوده و تلاش دارند تا به هر نحوی شده مطالبات خود را به ایران تحمیل نمایند.

با توجه به شرایط کنونی نه ایران بلکه این غرب است که باید اعتماد را به مذاکرات بازگردانده و با کنار نهادن زیاده خواهی‌های خود مسیر مذاکره را هموار سازد.

 

نمونه واقعی ورود دولت به کنترل قیمت‌ها، در مورد شیر در هفته‌های گذشته مشاهده شد. دولت دامداری‌ها را موظف به کاهش قیمت شیر کرد؛ این در حالی است که همه ملزومات تولید شیر نسبت به سال گذشته افزایش قیمت چندین برابری داشته‌اند و این خواسته دولت اصولا معقول و منطقی نیست که بدون توجه به واقعیات تولید، دستور به عدم افزایش قیمت دهد. این موارد حتی در بخش‌های صنعتی هم تکرار شده‌است و همین موارد از قدرت تولید کشور کاسته‌ است. باید توجه داشت که دولت تنها در صورتی می‌تواند انتظار کاهش قیمت‌ داشته‌باشد که به تولیدکنندگان ارز مرجع اختصاص دهد. از سوی دیگر دولت در صورتی می‌تواند توقع کاهش قیمت عمومی در بازار را داشته باشد که به بخش تولید یارانه‌های وعده‌ داده‌شده را پرداخت کند.

 

بنابراین در فاز اول قانون هدفمندی یارانه‌ها، آنچه که مربوط به بخش تولید بود، به درستی اجرا نشد. بنابر قوانین فاز اول هدفمندی یارانه‌ها قرار بود در سال 89، 30 درصد و در سال 90، 20 درصد از منابع حاصل از هدفمندی در اختیار صنایع قرار گیرد که در مجموع از این منابع چیزی به عنوان یارانه به صنعت، به‌ویژه صنایع کوچک و متوسط، اختصاص پیدا نکرده است.

گفتنی‌است در حال حاضر در کشور 510 واحد صنعتی بزرگ وجود دارد که 80 درصد سهم صنعت کشور را به خود اختصاص داده‌اند. وقتی صحبت از رشد تولید می‌شود، همه توجه مسئولان به این صنایع است.

فرهیختگان:کلید حاکمیت بحرین در دست مردم است«کلید حاکمیت بحرین در دست مردم است»عنوان سرمقاله روزنامه فرهیختگان به قلم مازیار آقازاده است که در آن می‌خوانید؛ مردم بحرین در بیش از یک سال گذشته با برگزاری تظاهرات اعتراضی علیه خاندان حاکم بر این کشور یک خواسته مشخص را فریاد زده‌اند: «پایان حاکمیت اقلیت بر اکثریت و حاکم‌شدن اکثریت ملت بحرین بر سرنوشت خود» درواقع محقق‌شدن بسیاری دیگر از امیال و آرزوهای مردم بحرین از کانال تحقق همین خواسته می‌گذرد و تحقق این خواسته نیز مستلزم پایان حاکمیت خاندانی بر بحرین است و در این صورت است که دیگر خواست‌های اصلاحی و انقلابی مردم بحرین نیز قابل تحقق خواهد بود.

دولت آل‌خلیفه که تداوم حکومت خود بر بحرین را مدیون حمایت‌های عربستان و سکوت کشورهای غربی در برابر سرکوب مخالفان داخلی خود می‌داند، مایل و حاضر نیست تا کلید حاکمیت بحرین را در دست مردم که صاحبان اصلی این کشور هستند قرار دهد و برای فرار از این کار حتی حاضر است تحت‌الحمایه یک کشور مداخله‌گر خارجی همچون عربستان سعودی باشد. همین یک دلیل کافی است که صلاحیت خاندان آل‌خلیفه برای ادامه حکومت بر بحرین زیر سؤال رود و خواست‌های انقلابی مخالفان در طرد و نفی چنین حاکمانی مشروعیت یابد. درواقع کسانی که صحبت از تعلق بحرین به این و آن می‌کنند باید متوجه این مسئله باشند که اساسا خواسته اصلی مردم بحرین حاکم‌شدن بر سرنوشت خودشان است و تحقق این خواسته با تحت‌الحمایه‌شدن این و آن منافات دارد.

حمایت:طرحی برای انحراف افکارعمومی«طرحی برای انحراف افکارعمومی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم فاطمه آلیا است که در آن می‌خوانید؛تجربه ثابت کرده است که آمریکا هرگاه در بن‌بست قرار گرفته سعی کرده با طرح موضوعی جدید افکار عمومی را منحرف کند از این‌رو طرح الحاق بحرین به عربستان نیز بدین منظور پیشنهاد شده است. بحران اقتصادی شدید و افزایش اعتراض مردم مقامات آمریکایی را در بن‌بست عجیبی قرار داده است. از سوی دیگر دوران ریاست‌جمهوری اوباما در حال پایان یافتن است و او نتوانسته طی این مدت به شعارها و وعده‌هایی که داده است عمل کند.

آنان اکنون از مردم بحرین وحشت دارند چون ملت بحرین نیز در جریان بیداری اسلامی دست به اعتراض زده‌اند و با پایداری و مقاومت خود تا سقوط دیکتاتور بحرین از پا نخواهند نشست که در صورت تحقق این مسئله مردم عربستان که اکنون نیز دست به اعتراض های پراکنده زده‌اند در اراده خود محکم‌تر و راسخ‌تر خواهند شد و حکام سعودی را سرنگون خواهند کرد.

جمهوری اسلامی نیز از استقلال و تمامیت ارضی کشور بحرین حمایت می‌کند و همانگونه که دخالت‌های خارجی در امور بحرین را محکوم می‌کند خود نیز در امور داخلی این کشور دخالت نخواهد کرد.

آفرینش:بی تفاوتی نسبت به سلامت عمومی کشور«بی تفاوتی نسبت به سلامت عمومی کشور»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛همیشه در تیترهای خبری و یادداشت های مختلف از ورود"ریزگردها" به کشورمان به عنوان "میهمان ناخوانده" یا "سوغات همسایگان" یاد می شد. اما دیگر این میهمان ناخوانده به میزبان تبدیل شده و همواره در کشور جا خوش کرده، تنها گاهی رقیق می شود و گاهی غلیظ. پدیده ریزگردها در حدود یک دهه است که به مشکل اساسی در منطقه غرب و جنوب غرب کشور تبدیل شده و متاسفانه دامنه آن به بیش از20 استان دیگر هم کشیده شده است. اما به واقع مسبب این معضل طبیعی کیست و راه حل رهایی از این طاعون سلامتی چیست؟

 

متاسفانه مالچ پاشی مناطق بحران خیز و تامین اعتبار از سوی طرف عراقی جدی گرفته نمی شود وهمواره با بحرانی شدن وضعیت برای کشورمان وعده هایی را برای مقابله با این پدیده می دهند که هیچگاه اجرا نمی کنند.

راهکار اصولی و علمی برای مقابله موثر با این پدیده توجه به صنعت کشاورزی، مدیریت منابع آبی، ایجاد پوشش گیاهی و ریگ پاشی درمسیر بیابان ها است. درحال حاضر به نظر بسیاری از کارشناسان محیط زیست استفاده از مالچ پاشی در جلوگیری از این پدیده راهکار اصولی نیست. مالچ ماده ای بد بو است که از نفت گرفته می شود و با پاشیدن آن دیگر آب نمی تواند به خاک نفوذ کند و عملاً هیچ پوشش گیاهی درآن قسمت نمی روید. ضمن اینکه افزایش بیش از حد این آلودگی ها باعث شده بسیاری از کشاورزان و مردم این مناطق به مهاجرت روی آورند و این امر خود زمینه ساز معضلات دیگری است. با ورود این ریزگردها زمین های کشاورزی و منابع آبی دچار آسیب جدی شده اند و بسیاری از کشاورزان بیکار شده اند.

شرق:چالش ریزگردها، ساخته دولت‌ها«چالش ریزگردها، ساخته دولت‌ها»عنو��ن سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمد درویش است که در آن می‌خوانید؛«برای حکومت در طبیعت باید از قوانین آن پیروی کرد»، این جمله معروف از «الکسیس کارل» کلید حل بسیاری از مشکلات زیستی است که اگر از آن پیروی کنیم می‌توان امیدوار بود در کنار توسعه، به پایداری اکولوژی یا بوم‌شناسی نیز دست یابیم. اکنون اتفاقی در طبیعت رخ داده که مانند بمب رسانه‌ای منفجر شده و آن مساله ریزگردها و قرار گرفتن هوا در شرایط هشدار است.

ماجرا از آنجا شروع شد که صدام حسین به بهانه اینکه می‌خواهد اراضی کشاورزی را در شمال بصره گسترش دهد نهری را به نام «نهر پنجم» یا «نهر صدام» به وجود آورد و این کار سبب شد تا تالاب «حورالعظیم» از بین برود. در واقع، این تالاب بزرگ‌ترین تالاب غرب آسیا است و در «کنوانسیون رامسر» نیز اهمیت فوق‌العاده آن ذکر شده است.

از آن طرف خود ما نیز روی رودخانه «کرخه»، سد «کرخه» را تاسیس کردیم که موجب شد تالاب مرزی «حورالعظیم»، تالاب‌های اطراف «هویزه» و «حور بستان» خشک شود و «جزایر مجنون» و تالاب «شادگان» از بین بروند که همه اینها تحت‌تاثیر انتقال آب رودخانه‌ها و زدن سدهای «بهمنشیر»، «کرخه» و «کارون» است؛ یعنی در واقع به دست خودمان یک‌میلیون هکتار چشمه‌گیر گرد و خاک را از بین بردیم.

این جمله بسیار خطرناک است، چراکه اگر قرار باشد بالادست رودخانه با این استراتژی رفتار کند با بحران‌های جدی روبه‌رو خواهیم شد و در آن صورت، سودان نیز به عنوان بالادست «نیل» می‌تواند اعلان کند که حقآبه‌ای برای مصر قایل نیست و افغان‌های بالادست «هیرمند» نیز سهمی برای کشور ایران قایل نخواهند بود.

در واقع براساس پژوهش صورت گرفته در سال 87 این تعداد چشمه‌های تولید‌کننده گرد و خاک در عراق به 206 عدد رسید. این عامل به همراه اتفاقی دیگر در عربستان به عمق این فاجعه در منطقه افزود. در دهه 90 عربستان اعلام کرد که می‌خواهد از طریق آب‌های فسیلی تولید کشاورزی خود را گسترش دهد؛ طرح بلندپروازانه‌ای که سبب می‌شد تا این کشور نام خود را به عنوان یکی از بزرگان تولید گندم ثبت کند.

تعداد رخدادهای ریزگردها افزایش یافته و اگر این روند طبیعی بود نباید آمارها اینقدر فاحش تغییر می‌کرد، همین مساله نشان می‌دهد که پدیده ریزگردها ریشه انسانی دارد. اما خبر خوب در این میان این است که می‌توانیم امیدوارم باشیم ��ه قادریم با این پدیده مقابله کنیم.

باید متناسب با ویژگی‌های سرزمینی با معضل ریزگردها، برخورد کرد، در حالی‌که برعکس آن داریم عمل می‌کنیم و همین سبب شده تا اغلب محیط‌های آبی ایران مرکزی خشک و ناگوار شود و در حال حاضر دریاچه «پریشان»، «ارژن»، «بختگان»، «طشک» و تالاب «گاو خونی» را نیز از دست داده‌ایم. در پی احداث چاه‌های بیش از رقم هدف‌گذاری شده، یعنی حفر 24‌هزار حلقه چاه غیرمجاز و 40 سد و نیز به علت سکوت ما بزرگ‌ترین دریاچه داخلی کشور را از دست داده‌ایم. خلاصه باید بپذیریم همه کشورهای منطقه سبب تشدید ریزگردها شده‌اند و باید به جای اتهام زنی به یکدیگر، ما و همسایگان بنشینیم و شجاعانه مسوولیت کارهای خود را برعهده بگیریم و اشتباهات را جبران کنیم.

 

سوال اساسی این‌جاست بر فرض این‌که هیچ رسانه‌ای به نقد دولت و قوه مجریه نپرداخته و چشم بسته به تمام تحولات و اتفاقات دولت نظر اندازد موجب رشد و تعالی در جامعه اسلامی خواهد شد. جامعه اسلامی که با شعار النصیحه لائمه المسلمین آحاد اعضای خود را به نقد حاکمان جامعه فراخوانده، جامعه اسلامی که رسول مکرم آن در آخرین لحظات زندگی خود به منبر رفته و همگان را به نقد از خود فرامی‌خواند،

البته در این خصوص که روزنامه ایران هر از چندگاهی می‌خواهند نقش دایه مهربانتر از مادر را برای ریاست محترم جمهور بازی کند هیچ شک و شبهه‌ای وجود ندارد و ریاست‌محترم جمهور چه در دوره اول و چه در مناظره‌های داغ انتخابات 88 یکی از افتخارات بزرگ خود را تعداد تیترهای منفی عنوان می‌کرد که در رسانه‌‌ها علیه دولت به‌کار رفته است و سندش را هم به همراه داشت.

به هر حال از ارگان دولتی که رئیس همواره دم از مردم می‌زند انتظار خفه شدن رسانه به عنوان زبان‌گویای مردم به هیچ‌وجه مورد انتظار و پسندیده نیست، چه، از لوازم حکومتداری در هر جامعه دموکراتیکی حتی با فرض حذف پسوند اسلامی‌اش، سعه‌صدر و تحمل پذیرش انتقادات است که بر این اساس آقایان برای بقای در قدرت راهی ندارند جز اینکه انتقادات (نه تخریب‌ها) را بپذیرند وگرنه باید رحل اقامت از اریکه قدرت برگزینند تا خدای ناکرده شائبه «استبداد» در موردشان پدیدار نگردد.

مردم سالاری: دولت دهم و مشکلات مردم«دولت دهم و مشکلات مردم»عنوان سرمقاله روزنامه مزردم سالاری به قلم سید علیرضا کریمی است که در آن می‌خوانید؛آقای احمدی‌نژاد در سخنرانی‌های اخیر خود به مسائلی اشاره کرده اند که جای بحث فراوان دارد، اما یک ‌نکته در گفته‌های ایشان بسیار جالب به نظر می‌رسید. آقای رئیس دولت در یکی از سخنرانی‌های خود با ‌اشاره به توفیقات هسته‌ای دولت خود مدعی شد که در دولت قبلی به دلیل آنچه که تحمیلا‌ت هسته‌ای به کشور می‌خواند زمانی که به چهره مردم می‌‌نگریست ناراحتی آنان را از این بابت درک می‌کرد (به نقل از خبرگزاری مهر در تاریخ 19/2/91 ).

اما به راستی اگر چنین است ‌چرا برخی گفته‌ها با این ادعا نمی‌خواند؟ جناب رئیس جمهور در سخنرانی اخیر خود در جمع مردم مشهد ‌بیان نموده اند که “تورم 6 درصد است که 2‌درصد آن هم به دلیل تورم جهانی است.” خب، این سوال مطرح ‌است که آیا چهره‌های مردم کشور ما با تورم 6 درصدی همخوانی دارد؟ خوشبختانه رئیس دولت در سفرهای ‌استانی خود معمولا به مناطق محروم نیز سر می‌زنند و از حال مردم آن مناطق باخبر هستند پس چگونه ‌ناراحتی کنونی مردم کشور را نمی‌توانند درک کنند؟ اتفاقا به نظر بنده ناراحتی ناشی از مشکلات معیشتی در ‌چهره مردم بسیار عیان تر از مسائل دیگر از قبیل موضوعات تخصصی مثل هسته ای است. در واقع وضع تورم و گرانی به شکلی ‌درآمده که حتی در نقاط مرفه نشین تهران نیز مردم از بابت بوجود آمدن چنین شرایطی ناراحت هستند .

بیان جملاتی از سوی رئیس جمهور از قبیل “موفقیت کامل و رسیدن به اهداف مورد نظر در طرح هدفمندی یارانه‌ها”، “به نان ‌شب محتاج نبودن مردم پس از هدفمند شدن یارانه‌ها”، “گران شدن ارز و سکه حاصل توطئه دشمنان است” ،”‌گرانی شب عید کنترل شد”، “وضع معیشتی مردم رو به بهبودی است” و ... حکایت از آن دارد که علیرغم ‌بیان شعارهای مردمی، برخی دولتمردان از حال مردم خبری ندارند . شاید اگر وضع مردم درک می‌شد ‌امروز به جای متهم کردن دیگران و از توطئه سخن گفتن “علمی‌ترین دولت تاریخ ایران” بصورت ‌علمی راه حلی برای گرانی و تورم می‌اندیشید.

 

نخستین بار در اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس در دسامبر سال گذشته میلادی، این ایده توسط سعودی‌ها مطرح شد. آنها ضمن گلایه از سطح همکاری‌های کشورهای شورا، خواستار اتحاد نظام‌های سلطنتی عربی شدند. اکنون گفته می‌شود که در اجلاس این هفته سران شورا در ریاض، اتحاد بحرین و عربستان به عنوان گام نخستین اتحاد شورای همکاری خلیج فارس مورد بحث قرار خواهد گرفت.

اضافه می‌نماید که تقریبا یک سال است که سعودی‌ها از جانب بحرینی‌ها نیز سخن می‌گویند و به دلیل نقشی که در حفظ آل خلیفه در مقابل مردم این کشور ایفا کرده‌اند، به خود اجازه می‌دهند چنین طرح‌هایی را از سوی آنها نیز مطرح کنند. سعودی‌ها در آغاز سال 2011 نیز طرح اتحاد هشت کشور پادشاهی، یعنی شش کشور شورای همکاری به اضافه مغرب و اردن را مطرح کردند. این پیشنهاد به قدری شتابزده و ناپخته بود که به سرعت کنار گذاشته شد.  شاه مغرب راه معقول‌تری را در پیش گرفت و قبل از رسیدن امواج انقلاب،‌ اقدام به برگزاری انتخابات آزاد کرد و دولت را به اسلام گرایان میانه رو(اخوان‌المسلمین) سپرد.

در اردن نیز افکار عمومی و احزاب اپوزیسیون که به شدت تحت تاثیر فضای انقلاب‌های عربی هستند، از این ایده با تمسخر استقبال کردند. اما چرا عربستان به چنین ایده‌هایی روی می‌آورد؟ شکی نیست که این طرح‌ها پاسخی‌ست به امواج اعتراضات مردمی و نشان‌دهنده هراس عربستان از رسیدن این امواج به سواحل خلیج فارس و تاج و تخت‌های عربی است.

آمریکایی‌ها از عراق خارج شده‌اند اما هنوز در کشورهای جنوبی خلیج فارس از جمله در بحرین، قطر، امارات، کویت و همچنین آبهای خلیج فارس حضور دارند. بر کسی پوشیده نیست که کشورهای عربی خلیج فارس در تامین امنیت داخلی و خارجی خود کاملا متکی به غرب هستند. لذا پاسخ این سوال که چرا عربستان به چنین ایده‌هایی رو می‌آورد، شکاف امنیتی ناشی از خروج آمریکا از عراق نیست بلکه باید به این واقعیت روشن توجه کرد که عربستان نگران‌ترین کشور نسبت به آینده رژیم‌های سنتی عربی است.

در سطح امنیتی به جز یک نیروی نمایشی ت��ت عنوان سپر جزیره، ‌همکاری دیگری میان شش کشور عضو این شورا وجود ندارد. لذا بحث اتحاد نتیجه طبیعی تکامل همکاری‌ها نیست. از سوی دیگر به جز حکام بحرین که تاج و تخت خود را در معرض تهدید می‌بینند، هیچ یک از دیگر شیخ نشین‌ها از این ایده استقبال نکرده‌اند. زیرا  ترس آنها از سلطه عربستان اگر بیشتر از سایر تهدیدات نباشد، کمتر نیست.

تصور اولیه سعودی‌ها مبنی بر سرکوب سریع اعتراضات به وقوع نپیوست و اکنون راهکار شتابزده دیگری را در دستور کار  قرار  داده‌اند و در حال استمزاج ایده اتحاد هستند. بحرین به دلیل ساختار اجتماعی و فرهنگی خود، نمی‌تواند جزئی از جامعه بسته عربستان باشد. از سوی دیگر بحرین به مدت بیش از شصت سال میزبان فرماندهی ناوگان پنجم آمریکا بوده‌است.

اکثر کشورها با عربستان مسائل مرزی حل نشده دارند؛ امارات، عمان، کویت و قطر از جمله کشورهایی هستند که هنوز بر سر مناطق مرزی خود به حل و فصل نهایی با عربستان نرسیده‌اند. ایده اتحاد وقتی معنا پیدا می‌کند که این کشورها بتوانند از این مسائل عبور کرده و به عنوان پیش‌زمینه اتحاد، بحث تکامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را به نتیجه برسانند.

جهان صنعت:بازار سیاه و دولت هم کاسه‌اند؟«بازار سیاه و دولت هم کاسه‌اند؟؟»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم نادر کریمی جونی است که در آن می‌خوانید؛سیدشمس‌الدین حسینی، وزیر امور اقتصادی و دارایی و  همکارانش آرامش هفته‌های گذشته بازار طلا و ارز را به خود نسبت می‌دهند، این در حالی است که این آرامش قبل از توفان به انتظار مردم برای عرضه سکه‌های پیش خرید شده منسوب بوده است.

مسوولان بانک مرکزی بر این باورند که بازار ارز را کنترل کرده‌اند و دیگر دلار دو نرخی نیست البته همین مسوولان از تامین ارز سفرهای تفریحی مردم هم شانه خالی می‌کنند و می‌گویند قرار نیست بانک مرکزی ارز سفرهای تفریحی مردم را تامین کند.

دنیای اقتصاد:اشک‌ها در پس لبخند چین«اشک‌ها در پس لبخند چین»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم شروین شهریاری است که در آن می‌خوانید؛تصویر یک اژدهای زرد که با غرش خود ارابه اقتصاد دنیا را به جلو می‌کشد، نقشی آشنا روی مجلات اقتصادی در چین است.

البته روی کاغذ این امر چندان دور از دسترس نیست؛ چرا که در صورت حفظ سرعت رشد اخیر چین (10 درصد) و ایالات متحده (3 درصد) تا قبل از سال 2025 باید مدال طلای اقتصاد جهان را از آمریکا باز پس گرفت و بر گردن اژدهای زرد انداخت.

بگذارید از آمارهایی سخن بگوییم که در زرق و برق تعریف‌ها از چین ابرقدرت کمتر به آنها پرداخته شده است. نخست نگاهی به جمعیت‌شناسی چین بیندازیم. این کشور در حال نزدیک شدن به نقطه اوج جمعیتی و آغاز دوران کاهش جمعیت () است. شاید جالب باشد بدانید این پرجمعیت‌ترین کشور جهان که اکنون 35/1 میلیارد نفر را در پهنه جغرافیایی خود جای داده است، هرگز موفق به ثبت رکورد 5/1 میلیارد نفر نخواهد شد و قبل از آن، با تغییر روند به سمت کاهش جمعیت حرکت خواهد کرد.

این رقم در عرض ده سال آینده دو برابر خواهد شد و تا سال 2050 به 331 میلیون نفر می‌رسد؛ یعنی در میانه قرن بیست و یکم، یک چهارم جمعیت چین بالای 65 سال سن خواهند داشت! در نقطه مقابل، تعداد نیروی مولد (یعنی افراد 15 تا 64 سال) پس از ثبت رقم یک میلیارد نفر در سال آینده، هر سال کاهش خواهد یافت تا در نهایت به 870 میلیون نفر در سال 2050 برسد.

این مساله از آن جهت حائز اهمیت است که مطالعات متعدد دانشگاهی به ویژه با استناد تجربه ژاپن، ارتباط نزدیکی بین کاهش جمعیت مولد و رشد اقتصادی را نشان داده شده است. به این ترتیب چین با ادامه روند فعلی که با تمایل فزاینده به شهرنشینی و سیاست تک‌فرزندی تشدید شده در آینده‌ای نه چندان دور با چالش‌های غیرقابل انکاری در بعد جمعیتی و تبعات اقتصادی آن مواجه می‌گردد. در این میان، ظرفیت‌های تولیدی بدون توجه به افق تقاضا در حال گسترش عجیب و غریبی است.

به عنوان مثالی دیگر، ظرفیت تولید خودرو در چین تا سال 2015 با اجرای طرح‌های توسعه موجود به 40 میلیون دستگاه در سال می‌رسد. این در حالی است که حتی اگر بازار خودروی این کشور با نرخ 10 درصدی در سال رشد کند (که بر مبنای واقعیات موجود پیش‌بینی واقع بینانه‌ای تلقی می‌شود) در سال 2015 این کشور تنها به 29 میلیون خودرو نیاز خواهد داشت یعنی 11 میلیون تولید خودروی اضافی!

businessinsider.comاما با این اوضاع، چرا چینی‌ها کماکان به ساخت و ساز آن هم با نرخ رشد وحشتناک 30 درصد در سال ادامه می‌دهند؟ پاسخ ساده است: نیمی از رشد سالانه اقتصادی چین از محل ایجاد مسکن و زیرساخت‌های مربوط به آن (جاده، فرودگاه، مترو و ...) به دست می‌آید بنابراین، توقف این روند به معنای از دست رفتن نصف رشد اقتصادی و بیکاری و اعتراض عده بسیاری است.

 این در حالی است که بخش مهمی از کل 11 تریلیون دلار وامی که شبکه بانکی چین در داخل کشور اعطا کرده به بخش املاک سرازیر شده است. موسسه اعتبار سنجی «مودی» اخیرا در یک گزارش هشدار‌برانگیز تخمین زده که تا 10 درصد از وام‌های بانک‌های چینی (یعنی بیش از یک تریلیون دلار) غیر قابل برگشت است؛ این نسبت که فراتر از استانداردهای جهانی می‌باشد کاملا قابل تامل است.

خوش‌بین‌ها (نظیر بانک‌های آمریکایی) معتقدند قیمت مسکن در این کشور به تدریج 10 درصد اصلاح می‌شود اما بدبین تر‌ها معتقدند قیمت‌ها در سناریویی مانند دوبی، ظرف سه سال تا نصف رقم کنونی سقوط خواهند کرد. ترکیب بحران بازار مستغلات با افت اقتصادی غرب می‌تواند نیمی دیگر از رشد اقتصادی چین را که از صادرات تغذیه می‌کند مورد تهدید جدی قرار دهد.

به این ترتیب هرچند در سال 2012 میلادی همزمان با انتخابات سران حزب کمونیست، رهبران چینی کماکان با لبانی خندان از موفقیت‌های اقتصادی کشور سخن می‌گویند اما اگر گوش‌ها را تیز کنید در پس این روزهای آرام می‌توانید صدای پای یک بحران اقتصادی دیگر را بشنوید؛ بحرانی که اگر با خوش خیالی فعلی سیاستمداران چینی تدبیری برای پیشگیری از آن اندیشیده نشود، در آینده‌ای نه چندان دور لبخندهای اژدهای زرد را به اشک تبدیل خواهد کرد.

 

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات