تاریخ انتشار : ۰۷ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۲:۲۵  ، 
کد خبر : ۲۴۵۳۳۳

پندار از تهدید و سیاست‌های امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران

سعیده لطفیان / سعیده لطفیان دانشیار دانشگاه تهران می‌باشد. (slotfian@ut.ac.ir) چکیده: بسیاری از نظریه‌پردازان سیاست‌های امنیتی در غرب، سیاست‌های امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را «برهم زننده قواعد بازی» و تهدیدکننده برای سایر کشورها تعریف کرده‌اند. رهبران ایران در مقایسه استدلال می‌کنند که این کشور نه تنها تهدیدی برای منطقه خاورمیانه و جهان نبوده است، بلکه نقش «آرام‌کننده‌ای»‌ در محیط پرتنش پیرامونش داشته است. هدف از این پژوهش بررسی ابعاد مهم سیاست‌های امنیت ملی ایران و یافتن پاسخ‌های مناسب به پرسش‌های پژوهشی زیر می‌باشد: اهداف و رفتار سیاست‌های خارجی دفاعی – امنیتی جمهوری اسلامی ایران چیست؟ آیا سیاست‌های دفاعی ایران گسترش‌طلبانه و یا تدافعی بوده است؟ در سیاستگذاری دفاعی ایران چه تهدیدهای امنیتی در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی در نظر گرفته می‌شوند؟ مناسب‌ترین و مؤثرترین ابزار سیاست خارجی برای رفع این تهدیدهای امنیتی چیست؟ تهدیدهای امنیتی و فرصت‌های پیش‌روی ایران برای ارتقای جایگاهش در منطقه و نظام جهانی، پندار از تهدید قدرت‌های بزرگ و کشورهای مهم منطقه نسبت به «تهدید ایران»، ابزار اجرای سیاست‌های امنیتی آنها برای مقابله با این تهدید ذهنی از جمله مباحث این نوشتار خواهد بود. نتیجه کلی این پژوهش این است که دگرگونی محیط امنیتی منطقه‌ای و استراتژی‌های امنیتی جدید ایالات متحده باعث گسترش تهدیدهای امنیت نرم‌افزاری شده که بر امنیت ملی ایران تأثیر منفی خواهند داشت. واژه‌های کلیدی: تهدید، پندار، سیاست، امنیت ملی – دفاعی، جمهوری اسلامی ایران

مقدمه:
در محافل سیاسی داخل و خارج از ایران در دوره پس از انقلاب اسلامی، در مباحث مربوط به ماهیت و پیامدهای سیاست‌های خارجی کشور، دیدگاه‌های متفاوتی مطرح شده‌اند. گروهی پیشنهاد کرده‌اند که ایران باید گام‌های محکمی در راستای بهبود روابط خود با همسایگان عرب در منطقه و با کشورهای غربی بردارد. مخالفان این دیدگاه، هر گونه تلاش برای عادی‌سازی روابط با برخی از قدرت‌های بزرگ و به ویژه ایالات متحده آمریکا را مغایر با منافع ملی معرفی کرده‌اند. یکی از استدلال‌های ارایه شده این افراد این است که ایران در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی اقدام به اجرای سیاست‌های مسالمت‌آمیزتری نسبت به دوران یشین حیات جمهوری اسلامی نمود؛
و حتی در جریان حمله نیروهای آمریکایی به افغانستان که زیر نظارت مستقیم طالبان اداره می‌شد، در عملیات موسوم به «جنگ علیه تروریسم» که پس از رویدادهای یازده سپتامبر 2001 روی داد، کمک‌هایی نیز کرد. پاسخ دولت واشنگتن به این سیاست‌های تنش‌زدایی در روابط خارجی ایران این بود که رئیس‌جمهور آمریکا جورج بوش، ایران را در کنار کره شمالی و عراق در «محور شرارت»‌ قرار داد و به تحریم اقتصادی علیه ایران ادامه داد. در مباحث عمومی که در محافل سیاسی به کمک رسانه‌های ملی و بین‌المللی مطرح شده و یا در مطالعات آکادمیک در مورد سیاست خارجی ایران کمتر دیده شده این است که تحلیل‌گران به لزوم تحلیل علمی سیاست‌های امنیت ملی از دید کنش‌گران خارجی تاکید داشته باشند.
برای بررسی دقیق سیاست‌های امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران باید به پرسش‌های بی‌شماری پاسخ داده شود که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:
ـ با توجه به پندار از تهدید کنش‌گران مهم منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نسبت به سیاست‌ها، نیات و توانایی‌های ایران، در سیاستگذاری دفاعی جمهوری اسلامی باید چه تهدیدهای امنیتی در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی در نظر گرفته شوند؟
ـ آیا اهداف سیاست‌های دفاعی – امنیتی جمهوری اسلامی ایران واقع‌بینانه یا آرمان‌گرایانه است؟
ـ مناسب‌ترین و موثرترین ابزار سیاست خارجی برای رفع جدی‌ترین تهدیدهای امنیتی ایران چیست؟
مسلم است که در این نوشتار تنها به طور اجمالی می‌توان به پاسخ‌گویی به این پرسش‌ها پرداخت؛ اما در پژوهش‌های علوم سیاسی طرح پرسش‌های درست، کم‌اهمیت‌تر از ارائه پاسخ‌های درست نیست.
پندار از تهدید در سیاست‌گذاری امنیتی ایران
واقع‌گرایان (رئالیست)ها در روابط بین‌الملل و مطالعات سیاست خارجی (Mearsheimer, 1995, Waltz, 1979)، و نیز طرفداران نظریه اختلاف‌های واقع‌گرا در روانشناسی (Levine and Campbell, 1972) پیش‌بینی می‌کنند که نابرابری قدرت می‌تواند منجر به پندار از تهدید و حتی درگیری شود. سازه‌انگاران اجتماعی در روابط بین‌الملل استدلال می‌کنند که هویت مشترک داشتن احتمال دارد که به کاهش و حتی در برخی موارد، به حذف پندارهای تهدید ملت‌ها از یکدیگر منتهی شود. یافته‌های پژوهش روسو و گارسیا در سال 2007 نشان داد که:
الف) همان‌طور که واقع‌گرایان ادعا کرده‌اند، در وضعیت ضعیف از لحاظ نظامی قرار داشتن، پندار از تهدید و احساس خطر نسبت به تهدیدهای امنیتی را افزایش می‌دهد. آشکار است که مهم‌ترین دلیل ترس کشورهای کوچک‌تر حاشیه جنوبی خلیج‌فارس از ایران و عراق را باید در نابرابری قدرت نظامی آنها جست‌و‌جو کرد.
ب) همان‌گونه که سازه‌انگاران استدلال کرده‌اند، هویت مشترک داشتن، موجبات کاهش پندار از تهدید را فراهم می‌آورد. شاید یکی از علل سوءظن کشورهای عرب سنی مذهب منطقه خلیج‌فارس نسبت به ایران شیعه مذهب و غیر عرب، و نگرانی شدید آنها از برنامه‌ها و سیاست‌های دفاعی ایران نیز همین تفاوت‌ها در مذهب و قومیت باشد.
ج) داشتن هویت مشترک به افزایش همکاری در زمینه‌های اقتصادی کمک می‌کند.
والت1 در نظریه تهدید خود، همچنان به حمایت از واقع‌گرایی به عنوان چهارچوب نظری ادامه می‌دهد، اما تأکید وی بر پندار از تهدید، از سطح سیستمی به سطوح خردتر تغییر داده می‌شود؛ و تحلیل‌هایش از توانایی‌های مادی به عوامل ایدئولوژیک تغییر جهت داده می‌شود. والت به ایدئولوژی به عنوان یک متغیر نگاه می‌کند که با سایر متغیرها بر سر قوه تبیین، رقابت می‌کند. برخی تحلیل‌گران پرسش مهمی را در مورد اهمیت ایدئولوژی در شکل‌گیری «پندار از تهدید» رهبران و تصمیم‌گیران کشورها مطرح می‌کنند: تا چه حد در محاسبه هزینه‌ها، سیاستگذاران به ایدئولوژی در برابر نگرانی‌های امنیتی بها می‌دهند؟ (Jepperson, 1996: 27 - 28).
واقع‌گرایان کلاسیک (گالیک، 1955) و ساختاری (والتس، 1979) استدلال می‌کنند که تهدیدها تابع نابرابری و نامتقارن بودن قدرت هستند (Doyle, 1997: 168). اگر یک دولت همسایه (الف) بیش از دولت (ب) قدرت داشته باشد، دولت (ب) باید احساس خطر کند، زیرا هیچ چیزی در نظام بین‌المللی آنارشی‌گونه مانع از استفاده از زور دولت (الف) علیه دولت (ب) برای حل و فصل اختلاف بین آنها نمی‌شود. در این جهان «هر کی به فکر خود بودن»، دولت‌ها مجبور هستند که به هزینه‌های نظامی و ائتلاف‌های موقت بین‌المللی تکیه کنند، تا بین قدرت ملی خود و قدرت کشورهای دیگر تعادل برقرار نمایند. در این جهان هابزی2 باید به هم‌پیمانان نیز مشکوک بود، زیرا دوست امروز ممکن است دشمن فردا در جنگ باشد، و بیم آن وجود دارد که دستاوردهای منافع مشترک که باعث افزایش قدرت دوست امروزی می‌شود، ممکن است دشمن بالقوه خطرناک‌تری را در آینده به وجود آورد (Rousseau and Garcia – Retamero, 2007).
در مجموع، این یافته‌های پژوهش نشان می‌دهند که نابرابری قدرت و اشتراک هویت هر دو بر پندار از تهدید تاثیر می‌گذارند. «تهدید» به عنوان موقعیتی تعریف شده است که در آن یک کنش‌گر یا گروه، توانایی یا نیت تحمیل پیامد منفی بر کنش‌گر یا گروه دیگری را دارد. تهدیدها احتمالی هستند، زیرا ممکن است تحقق پیدا کنند و یا شاید عملی نشوند. به طور گسترده‌تر، می توانیم تهدیدها را در دو گروه تقسیم کنیم: تهدید علیه فرد و تهدید علیه مجموعه‌ای از افراد. در روابط بین‌الملل و سیاست خارجی، تحلیل‌گران و سیاستگذاران بیشتر روی تهدیدهای جمعی متمرکز می‌شوند. تهدیدهای جمعی می‌تواند به سه نوع آشکار شود: 1- تهدیدهای نظامی، 2- تهدیدهای اقتصادی و 3- تهدیدهای فرهنگی. در مقایسه، تهدیدهای فردی می‌‌تواند به شکل پیامدهای منفی برای امنیت فیزیکی، ثروت شخصی و درآمد، یا ارزش‌ها و باورهای شخصی یک فرد پدیدار شوند. در برخی از موارد، تهدید جمعی می‌تواند تهدید فردی نیز باشد. برای مثال، کارگران ایرانی در صنعت خودروسازی ممکن است ورود چین به بازارهای داخلی کشور را هم به عنوان تهدید جمعی علیه کشور به علت رقابت با صنایع بومی، و هم تهدید علیه امنیت شغلی خود در نظر بگیرند. برای بررسی سیاست‌های امنیتی ایران در بخش‌های بعدی به این مسئله توجه می‌شود.
ارزیابی دیگران از سیاست‌های امنیتی جمهوری اسلامی ایران
1. سیاست‌های امنیت ملی ایران در برآوردهای تهدید قدرت‌های بزرگ
در گزارش‌ سالانه ارزیابی تهدیدهای جامعه اطلاعاتی آمریکا که از سوی دنیس بلر، رئیس سازمان اطلاعات ملی این کشور در 2 فوریه 2010 اعلام شد، از ایران به عنوان تهدیدی واقعی برای منافع آمریکا و متحدانش یاد شد. با اشاره به بی‌توجهی ایرانیان به قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل برای محدودیت برنامه هسته‌ای و موشکی ایران، ابراز نگرانی شد که ادامه برنامه هسته‌ای در جمهوری اسلامی باعث شود که سایر کشورهای خاورمیانه بی‌درنگ به دنبال گزینه‌های هسته‌ای بروند، و مسابقه‌ای جدید در منطقه آغاز شود. بلر بیان داشت که نهادهای اطلاعاتی کشورش به درستی نمی‌دانند که ایران تصمیم قاطعی برای تولید سلاح‌های هسته‌ای گرفته است یا نه؟ وی تنها به مواردی که از نظر آنها در چند سال اخیر به افزایش توانایی‌های مشکوک ایران منجر شده (به طور مثال اطلاعات منتشر شده از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مورد افزایش شمار سانتریفیوژها در مرکز غنی‌سازی نطنز دستیابی به حدود 1800 کیلوگرم اورانیوم غنی شده در سطح پایین، آغاز مراحل ساخت مرکز دوم غنی‌سازی در نزدیکی قم)، اشاره کرد.
براساس این گزارش، تحلیل‌گران نهادهای اطلاعاتی آمریکا بر این باور هستند که تصمیم‌گیری‌های ایران در زمینه برنامه هسته‌ای با روش تحلیل سود – زیان انجام می‌شود، بنابراین با افزایش هزینه‌های ادامه برنامه غنی‌سازی، امیدوارند که مقامات ایرانی مجبور به بازنگری در سیاست‌های خود شوند. در مورد برنامه موشک‌های بالستیک ایران نیز نگرانی‌های زیادی ابراز شد، زیرا ایران را کشوری می‌شناساند که دارای بزرگ‌‌ترین موجودی موشک‌های بالستیک در خاورمیانه است؛ و در ضمن اقدام به تولید داخلی موشک‌های ضد کشتی کروز نیز کرده است. در این گزارش نسبت به نقشه‌های ایران برای گسترش نفوذش در منطقه و جهان اسلام از راه حمایت از «گروه‌های تروریستی» (واژه‌ای که آنها در مورد گروه‌های معارض ضد اسرائیلی مانند حماس و جهاد اسلامی فلسطین به کار می‌برند) و گروه‌های شبه‌نظامی در عراق، افغانستان، سوریه و لبنان، با هدف تضعیف منافع کشورهای غربی نیز ابراز نگرانی شد. سیاست‌‌های ایران برای حمایت از گروه‌های فلسطینی که برای به چالش کشیدن اسرائیل و آمریکا در منطقه فعالیت می‌کنند، به عنوان تهدیدی برای «صلح» و آشتی ملی فلسطینی‌ها معرفی شد (Blair, 2010).
تحلیل‌گران مسائل سیاسی و نظامی موسسه پژوهش‌های دفاع ملی راند، در کتابی که براساس پژوهش انجام شده برای دفتر وزیر دفاع آمریکا در مورد ایران برای منافع ایالات متحده در خاورمیانه به وجود آورده است؛ در شرایطی که دولت واشنگتن توانایی «درک» رژیم سیاسی ایران را ندارد. به علت کمبود دسترسی دیپلمات‌ها و سایر شهروندان آمریکایی به مقامات ایرانی و نیز به این دلیل که فرآیندهای تصمیم‌گیری در ایران هنوز در حاله‌ای از ابهام قرار دارد، سیاستمداران آمریکایی نمی‌توانند به خوبی سیاست‌های موثری برای مقابله با چالش‌های ایران تدوین کنند. در این پژوهش تلاش کرده‌اند که به کمک کارشناسان ایرانی‌الاصل و آمریکایی اطلاعاتی در مورد فرایند پویای تصمیم‌گیری رهبران ایران به همراه مباحثی در مورد ساختار قدرت، نهادها و شخصیت‌های دولتی و دیگر مراکز قدرت و نفوذ در این کشور برای درک بهتر رفتار نخبگان ایرانی ارایه کنند (Thaler and Others, 2010).
بسیاری از مردم اعتقاد دارند که جمهوری اسلامی ایران هم‌اکنون یک کشور خاورمیانه‌ای است که قدرت و نفوذش همواره در حال افزایش است؛ و برای منافع ایالات متحده در منطقه چالشی بلندمدت به شمار می‌آید. سرنگونی دشمن بزرگ ایران یعنی رژیم صدام حسین، باعث شد که ایران بتواند اقدام به گسترش نفوذ خود در عراق و فراتر از آن نماید. با وجود تحریم‌های بین‌المللی، مقامات ایرانی به برنامه هسته‌ای خود ادامه داده‌اند، و کسب توانایی هسته‌ای غیرنظامی می‌تواند برای ایران دست‌کم توانایی «تغییر ناگهانی»3 (از مرحله نزدیک اتمی بودن به مرحله اتمی بودن) را فراهم آورد. نگاهی به فرهنگ استراتژیک ایرانی نشان می‌دهد که نخبگان جمهوری اسلامی، کشور ایران را به عنوان قدرت برتر طبیعی و لازم در خاورمیانه و حتی جهان اسلام می‌شناسند. این برداشت ایرانیان از مرکزیت منحصر به فرد ایران است که به تقویت حس قوی هویت ایرانی، و آگاهی از نقش خود به عنوان یکی از قدرت‌های تاریخی منطقه کمک کرده است. حس غرور و اهمیت ایران تحت تاثیر احساس قربانی بودن، ناامنی و حقارت ناشی از استثمار و سوءاستفاده تاریخی قدرت‌های خارجی از ایران قرار دارد.
دیدگاه ایرانی از ایالات متحده به عنوان جانشین امپریالیستی بریتانیا، به علت سرنگونی دولت محمد مصدق و بازگشت محمدرضا شاه پهلوی به قدرت بر اثر کودتای 1953، طراحی شده انگلیس و آمریکا شکل گرفته است. این پندار هنوز هم عامل مهم تاثیرگذار بر فرهنگ استراتژیک و جهان‌بینی ملت ایران است. از دید دولت جمهوری اسلامی، هم‌اکنون ایالات متحده به عنوان دشمن اصلی و تهدیدی برای بقای رژیم در محیط امنیتی منطقه و جهان علیه منافع ایرانی فعالیت می‌کند. پندار ایرانیان برگرفته از تاریخ طولانی پیروزی‌ها و شکست‌های بی‌شمار است، و تصور عمومی در کشوری است که روزگاری قدرتی بزرگ بوده، اما پس از تضعیف شدن از سوی غرب و به ویژه ایالات متحده تحقیر شده است.(1) انقلاب اسلامی به تقویت حس استثناگرایی ایران کمک کرد، و ترکیبی از ایدئولوژی مذهبی و ملی‌گرایی قوی ایجاد کرد. جمهوری اسلامی امروزه این توانایی را دارد که فراتر از محدوده انقلاب، به عنوان ملتی که به دنبال منافع غیر ایدئولوژیک خود است، فعالیت کند. با این وجود، نگرش‌ها و رفتارهایش همچنان متاثر از تجربه تاریخی و هویت‌اش به عنوان کشوری انقلابی و خواهان تغییر وضع موجود است (Thaler and Others, 2010).
برخی از نومحافظه‌کاران به دولت آمریکا توصیه کرده‌اند که برای مبارزه با تهدید ایران مبادرت به ایجاد بدبینی، گسیختگی و نفاق بین نظام و مردم، و بین مقامات و نخبگان سیاسی و مذهبی با استفاده از «جنگ روانی» و «عملیات نفوذ استراتژیک» نماید. آنها می‌دانند که هیچ تضمینی وجود ندارد که چنین ابزاری همراه با سایر اقدامات دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی، دولت تهران را مجبور به متوقف کردن برنامه غنی‌سازی هسته‌ای و یا تغییر رفتار (از نظر غرب مشکل‌زای) سیاست خارجی ایران نماید؛ اما به باور این کارشناسان آمریکایی، هر راهبردی که فاقد عنصر تبلیغاتی (اطلاعاتی) باشد، موفق نخواهد بود (Eisenstadt, 2010).
قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل، با آراء 12 نسبت به 2 در ژوئن 2010 به تصویب رسید؛ در حالی که ترکیه و برزیل به آن رأی مخالف، و لبنان رأی ممتنع دادند. اوباما که در روز 9 ژوئن در کاخ سفید در مورد برنامه اتمی ایران سخنرانی می‌کرد، بیان داشت: «این قطعنامه که چهارمین اقدام سازمان ملل علیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران از سال 2006 است، یکی از جامع‌ترین تحریم‌هایی را که دولت ایران تاکنون با آن روبرو شده است، مقرر می‌دارد و نه تنها فعالیت‌های هسته‌ای، و برنامه موشکل‌های بالستیک ایران، بلکه برای نخستین‌بار، توانایی نظامی متعارف ایران را نیز مورد هدف قرار خواهد داد». براساس بیانیه 9 ژوئن کاخ سفید در مورد این قطعنامه، کشورهای عضو سازمان ملل از فروش و انتقال سلاح‌های عمده به ایران از جمله تانک‌های جنگی، تجهیزات جنگی زرهی، سیستم توپخانه کالیبر بالا، جت‌های جنگنده، هلی‌کوپترهای تهاجمی، کشتی جنگی و موشک یا سیستم‌های موشکی بر حذر شده‌اند.
اقدامات دیگر در نظر گرفته شده در این قطعنامه شامل مسدود کردن دارایی‌های بیش از 41 شرکت ایرانی از جمله 15 شرکت زیر نظارت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران می‌شوند.(2) باراک اوباما بار دیگر ادعاهای رهبران آمریکایی در مورد سیاست خارجی جمهوری اسلامی را تکرار کرده، و افزود: «دولت ایران، با تهدید علیه رژیم منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، حقوق شهروندان خود و همسایگانش را با حمایت از تروریسم نادیده گرفته است؛ و «ثابت کرده است که اعمال ناعادلانه‌اش تهدیدی علیه عدالت در همه جا است.» به گفته اوباما، ایران می‌تواند روش دیگری را انتخاب کرده، و راهی را دنبال نماید که بار دیگر «ان.پی.تی» را به عنوان اساس رژیم منع گسترش و خلع سلاح جهانی تایید کند. و از این راه، به افزایش امنیت و موفقیت ایران و صلح گسترده‌تر جهانی کمک کند (Kaufman, 2010).
برای ایران، همکاری با روسیه به عنوان یکی از قدرت‌های بزرگ جهان، واقع شده در همسایگی و دارای نفوذ در مناطق شمالی ایران حائز اهمیت است. روسیه در شرایط فعلی تنها منبع فناوری مورد نیاز در بخش انرژی اتمی و تأمین‌کننده سیستم‌های پیشرفته دفاع موشکی، به منظور بهبود وضعیت امنیتی در کوتاه‌مدت و توسعه پایدار در بلندمدت برای ایران به شمار می‌آید. اگر چه چین و هند مهم‌ترین مشتریان اسلحه روسیه هستند، اما اهمیت ایران را برای مسکو به عنوان واردکننده سلاح‌های ساخته شده روسی و فناوری هسته‌ای نباید نادیده گرفت. به علت اهمیت استراتژیک ایران برای مقامات کرملین، با وجود فشارهای فزاینده از سوی واشنگتن و تل‌آویو برای قطع روابط تجاری در زمینه تسلیحاتی، روس‌ها به همکاری با ایران برای تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر ادامه داده‌اند.
اختلاف‌نظر در مورد رژیم حقوقی و چگونگی تقسیم دریای خزر و منابع غنی انرژی آن، چالش‌های جدی‌تری در مقایسه با رای مثبت روسیه به قطعنامه‌های ضد ایرانی شورای امنیت سازمان ملل برای روابط دوجانبه روسیه و ایران به وجود خواهند آورد. با این حال، موضع روسیه در قبال «ایران هسته‌ای» چند بعدی است. از یک سو، مسکو به منافع اقتصادی همکاری خود در نیروگاه اتمی بوشهر، و نیروگاه‌های مشابه در سایر نقاط کشور می‌اندیشد و از سوی دیگر، نگرانی دستیابی ایران به توانایی نظامی هسته‌ای است؛ زیرا چنین توانایی احتمال دارد به افزایش نفوذ ایران در حیات خلوت روسیه در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز بیانجامد. این نگرانی باعث شده که روس‌ها از تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران حمایت کنند. دولت مسکو در تلاش بوده تا از بحران هسته‌ای ایران به نفع خود استفاده کند (Zweiri and Wootton, 2009).
2. پندار از تهدید اعراب نسبت به ایران
چوبین در سال 1994 ادعا کرد: «ایران توانایی مانور دادن در محیط جدید را ندارد. از دست دادن اهرم استراتژیکش با ضعف اقتصادی و روابط نامساعد با قدرت برتر جهانی (ایالات متحده) ترکیب شده است. دوستان انگشت‌شمارش محدود به چند کشور حاشیه‌ای مانند سوریه و پاکستان می‌شود... آنها (رهبران ایران) باید درصدد سازش با نظم جدید و یا پذیرفتن انزوای بیشتر برآیند. به غیر از چند مورد، مرزهایش ناپایدار هستند... از دید ایران، اوضاع در جنوب خیلی بهتر نیست. دو جنگ در خلیج‌فارس به تثبیت روابط آمریکا با کشورهای عربی، و افزایش حضور نظامی آمریکا منجر شده است. این امر نفوذ طبیعی ایران را که از مزیت نسبی دموگرافی و جغرافیایی (و در دهه 1970 میلادی برتری نظامی و اقتصادیش) نشئت می‌گیرد، کم‌اهمیت‌تر می‌کند» (Chubin, 1994: 2).
برخلاف بدبینی چوبین نسبت به جایگاه ایران در خاورمیانه، به علت دگرگونی‌های آشکار در محیط امنیتی منطقه‌ای بر اثر عواملی مانند سرنگونی رژیم بعث در بغداد، فاصله گرفتن ترکیه از اسرائیل، بروز چالش‌های امنیتی جدی داخلی برای رژیم‌های سنتی در خاورمیانه، شاهد افزایش قدرت نسبی ایران در منطقه بوده‌ایم. به باور برخی از کارشناسان مسایل امنیتی و نظامی، ایران کشوری است که باید بیشتر بر مبنای توانایی‌هایش به جای نیات و اهدافش ارزیابی شود. به ادعای کوردزمن، ناپایداری ساختار سیاسی ایران، کار پیش‌بینی سیاست‌های دفاعی این کشور را دشوار کرده است. انتخاب رهبران ایرانی از بین گزینه‌های دفاعی و یا تهاجمی، احتمال دارد بیشتر تحت تاثیر پندارها و برداشت‌های آنها از تهدیدها و فرصت‌های آینده قرار داشته باشد، تا توجه به سیاست‌ها و راهبرد کلان فعلی ایران. از این منظر، ایران را نباید «ضعیف» به شمار آورد، اما این کشور را نمی‌توان به عنوان قدرت برتر منطقه‌ای در نظر گرفت، که دارای توانایی «یک تنه» مقاومت کردن در برابر حمله گسترده و مؤثر نیروهای هم‌پیمان ایالات متحده و همسایگان ایران است (Cordesman, 2007: 1).
براساس توانایی‌های ملی، ایران پنج تهدید بزرگ واقعی یا بالقوه را از دید قدرت‌های بزرگ فرامنطقه‌ای و منطقه‌ای بوجود آورده است، که عبارتند از:
1. نخستین تهدید مربوط به قدرت نظامی متعارف ایران می‌شود. اگر چه هم اکنون جمهوری اسلامی توانایی محدودی دارد، اما می‌تواند با تغییراتی در سیاست‌های امنیتی خود از جمله مدرن‌سازی عناصر عمده در نیروهای نظامی کشور، به یک قدرت بسیار تهدیدکننده‌تر تبدیل شود.
2. دومین تهدید، تهدیدی نامتقارن است و در شرایطی پدیدار می‌شود که سیاستگذاران ایرانی درصدد ایجاد رعب و وحشت یا حمله با استفاده از نیروهای نامتعارف برآیند. مقامات ایرانی ترکیبی از نیروهای نامتعارف را به دست آورده‌اند، که می‌تواند در طیف گسترده‌ای از جنگ‌های نامتقارن از جمله جنگ فرسایشی کم‌شدت، همسایگانش را به چالش بکشد.
3. سومین تهدید از نوع گسترش یافته تهدید دوم است. توانایی‌های نامتقارن و نامتعارف ایران به این کشور اجازه استفاده از نمایندگان و شرکای دولتی و غیردولتی را می‌دهد. پشتیبانی مالی و معنوی ایران از شبه‌نظامیان شیعه در عراق، روابط دوستانه‌اش با برخی از کنش‌گران در دولت عراق، همکاری با دولت سوریه و رابطه نزدیک به حزب‌الله لبنان، نمونه‌های بارزی از این کنش‌گران هستند که می‌توانند ابزار سیاست امنیتی و دفاعی ایران باشند.
4. تهدید بعدی مربوط به قدرت بالقوه هسته‌ای و دسترسی به موشک‌های دوربرد در آینده می‌شود. ایران دارای سلاح‌های شیمیایی بوده و معلوم نیست که سلاح‌های بیولوژیک در زرادخانه خود داشته باشد. اما بعید به نظر می‌رسد که در واکنش به تلاش‌های صدام برای دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی، ایرانیان منفعل عمل کرده باشند و هیچ اقدامی برای دستیابی به این‌گونه سلاح‌ها نکرده باشند. برنامه توسعه و تولید موشک‌های دوربرد به طور آشکار با هدف کسب توانایی بازدارندگی بخشی از سیاست دفاعی اعلانی ایران را تشکیل می‌دهد. به ادعای کوردزمن، «برنامه‌های پژوهش و تولید اتمی (ایران) به طور تقریبا حتمی با هدف ساخت سلاح‌های هسته‌ای» ادامه دارد.
5. در نهایت، ایران به عنوان تهدید بالقوه مذهبی و ایدئولوژیک در منطقه و جهان اسلام که در معرض خطر شکاف‌های فرقه‌ای قرار دارد، معرفی شده است. از دید برخی از نظریه‌پردازان غربی، اختلاف‌های بین جوامع اسلامی بسیار خطرناک‌تر از «برخورد تمدن‌های غربی و اسلامی» خواهند بود. تهدید شکاف بین افراط‌گرایان سنی و شیعه می‌تواند به شکاف گسترده‌تر بین ملت‌های اسلامی تبدیل شود، و ایران را مجبور به مبارزات تهاجمی مذهبی و ایدئولوژیک کند (Cordesman, 2007).
میشاره ال – زیدی، روزنامه‌نگاری از عربستان سعودی که در گذشته افراط‌گرای سلفی بود، در الشرق‌الاوسط از نفوذ ایران در منطقه این‌گونه ابراز تاسف می‌کند: «تمام مسائل بزرگ جهان عرب در لبنان، فلسطین و عراق را بررسی کنید. این مسائل به تدریج از دست اعراب که پیشتر به آنها رسیدگی می‌کردند، دارند سرقت می‌شوند و به دست ایران سپرده می‌شوند (Wehrey, 2009). جای تعجب نیست که رهبران عرب (مانند شاه اردن) در مورد هلال شیعی هشدار داده‌اند، و از وفاداری همیشگی شیعیان عرب به ایران بیم دارند. هشدارهای دولت‌های عرب در مورد فعالیت‌های شیعیان از کشورهایی (مانند اردن و مصر) شنیده می‌شود، که به علت نبود اقلیت شیعه در بین مردمانشان نباید واهمه‌ای از بیداری سیاسی شیعیان داشته باشند. در بسیاری از موارد، ایجاد ترس از تحرکات شیعیان در واقع ابزاری سیاسی در دستان حاکمان مستبدی است، که به طرز ماهرانه‌ای از اختلاف‌های فرقه‌ای به منظور مقابله با محبوبیت سیاست‌های ایران (مانند حمایت از حقوق فلسطینیان در برابر سیاست‌های غاصبانه راست‌گرایان افراطی اسرائیلی)، در بین ملت‌هایشان و بی‌اعتبار جلوه دادن انتقادهای مخالفان داخلی سیاست‌های ملی غیرمردمی خود استفاده می‌کنند (Wehrey and Others, 2010: 83-84).
برخی از مقامات ایرانی نیز با به کار بردن کلمات غیردیپلماتیک بر نگرانی‌های عرب‌ها نسبت به اهداف بلندمدت ایران افزوده‌اند (Iran Stakes, 2007, as quoted by Thaler and et al, 2010). به طور مثال، ادعای آقای ناطق نوری در سال 2009 که بحرین استان چهاردهم ایران است، به تنش بین ایران و بحرین (و حتی برخی دیگر از کشورهای عربی از جمله مراکش) منجر شد. مراکش روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد؛ حتی رهبران حماس ناگزیر شدند که در واکنش به این ادعا بیان کنند که «نگران و شگفت‌زده» شده و از حاکمیت بحرین حمایت می‌کنند. البته، بحرین که بیشتر شهروندانش شیعه هستند، توسط رهبران سنی اداره می‌شود؛ و در سال‌های 1602 تا 1783 تحت حاکمیت ایرانیان بود. در سال 1971، بحرینی‌ها در همه‌پرسی برگزار شده سازمان ملل به استقلال سرزمین خود پس از خروج نیروهای بریتانیایی از خلیج‌فارس رای دادند.
سیاست خارجی بحرین طرفداری از آمریکا و حمایت از حضور نیروهای آمریکایی در منطقه است. ناوگان پنجم ایالات متحده بزرگترین پایگاه خود (به اصطلاح نیوسنت4 یا نیروی دریایی نیروهای فرماندهی مرکزی) در خلیج‌فارس را در بحرین دایر کرده است؛ و از آن به عنوان سکوی پرش برای عملیات جنگی ایالات متحده در افغانستان و عراق، و برای تأمین امنیت خطوط دریایی منطقه استفاده می‌کند. مقامات اسراییلی و دولت‌های عرب طرفدار غرب سعی کرده‌اند تا با بزرگ‌نمایی اظهارات منفی مقامات ایرانی در مورد مسایل منطقه‌ای باعث بروز اختلاف‌های سیاسی بین ایران و اعراب گردند، و بدین ترتیب توجه ملت‌ها و کشورهای مسلمان را از مسئله اشغال فلسطین به مسائلی که به منافع اسرائیلی‌ها لطمه نمی‌زنند، معطوف کنند (Intelligence and Terrorism, 2009). برخی از رهبران شورای همکاری خلیج‌فارس، به ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی، در مورد به رسمیت شناختن برتری منطقه‌ای ایران در آینده از سوی دولت ایالات متحده بسیار نگران هستند؛ و از هر نوع اقدامی که به کاهش قدرت جمهوری اسلامی منجر شود، استقبال می‌کنند.
با این حال، بیشتر کشورهای عرب منطقه خاورمیانه (مانند لبنان، کویت، قطر، عمان و سوریه که از لحاظ سیاسی به مواضع ایرانی نزدیک است)، به دنبال رویارویی و درگیری با ایران نیستند. به نوبه خود، ایران نیز تلاش می‌کند تا با جهان عرب روابط دوستانه‌ای داشته باشد. دولت ایران مجبور بوده، که در خارج از منطقه به جستجوی دوستان و متحدان هم فکر به عنوان راهی برای مقابله با تحریم‌های آمریکا بپردازد. این جست‌و‌جو موفق‌آمیز هم بوده است، و ایران روابط خوبی با کشورهای غیر عرب و غیر مسلمان آمریکای لاتین و آفریقا برقرار کرده است. دولت هوگو چاوز در ونزوئلا به متحد مهمی در آن منطقه تبدیل شده و ایران را از حمایت سیاسی خود در برابر سیاست‌های ضد ایرانی غرب بهره‌مند ساخته است.
3. پندار از تهدید کنش‌گران غیرعرب منطقه‌ای نسبت به ایران
در چند سال اخیر در سیاست خارجی ترکیه نسبت به ایران نرمش قابل توجهی به وجود آمده است. تغییر در نگرش ترکیه نسبت به جمهوری اسلامی، بر روابط دوجانبه این دو همسایه غیرعرب و بر محیط امنیتی خاورمیانه تاثیر داشته است. برخی از علل این دگرگونی آشکار در رفتار سیاست خارجی دولت آنکارا، مربوط به مسائل داخلی این کشور از جمله رشد اسلام‌گرایی و با اهمیت‌تر شدن مسایل جهان اسلام به ویژه مسئله فلسطین در بین شهروندان ترکیه، ادامه تجزیه‌طلبی کردها، آغاز روند «امنیتی‌زدایی»5 که بر اثر دگرگونی در معادلات قدرت و رقابت بین نخبگان سیاسی و نظامی این کشور تسریع شده، می‌شود (برای توضیحاتی در مورد مفهوم «امنیتی شدن»، بنگرید به: McDonald, 2008). برخی دیگر به مسائل سیاست خارجی و روابط ترکیه با سایر بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ارتباط پیدا می‌کند، و شامل کندی روند پذیرش ترکیه در اتحادیه اروپا، دگرگونی ایجاد شده در روابط ترکیه با آمریکا بر اثر کاهش اهمیت استراتژیک ترکیه برای ایالات متحده بر اثر پدیداری متحدان بالفعل و بالقوه در آسیای مرکزی و قفقاز برای دولت‌های غربی، خواهان گسترش نفوذ در مناطق پیرامونی روسیه، دوری جستن از دولت راست‌گرای افراطی نتانیاهو که به طور آشکار به اجرای سیاست‌های گسترش‌طلبانه اسرائیل ادامه داده، می‌شود.
از سال 2003 که ترکیه با نیروهای نظامی آمریکایی در حمله به عراق همکاری نکرد، روابط آمریکا با ترکیه به طور جدی‌ رو به وخامت گذارد. اشغال نظامی عراق از سوی ایالات متحده تأثیری منفی بر محیط امنیتی ترکیه داشت؛ زیرا خشونت‌های فرقه‌ای در عراق افزایش یافت و احتمال استقلال کردهای عراق بیشتر شد. مقامات ترکیه بیم دارند که ایجاد یک کشور کرد در نزدیکی مرزهای جنوبی این کشور باعث تقویت موضع حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) شود، و شورشیان بتوانند تبدیل به تهدیدی جدی برای تمامیت ارضی ترکیه شوند. بی‌میلی سیاستمداران آمریکایی برای اقدام نظامی علیه (پ.ک.ک)، و یا اجازه دادن به نیروهای ترکیه برای انجام عملیات نظامی یک‌جانبه به منظور از بین بردن پناهگاه (پ.ک.ک) در شمال عراق، بر روابط واشنگتن با آنکارا سایه افکند.
در دو دهه‌ی نخست پس از انقلاب، دو مشکل عمده در روابط دوجانبه ایران با ترکیه محسوس بود: 1- نگرانی سیاستمداران ترکیه از صدور انقلاب اسلامی به ترکیه از راه حمایت ایران از گروه‌های اسلام‌گرا برای تضعیف نظام سکولار این کشور و 2- ادعای نخبگان نظامی ترکیه که ایران از گروه جدایی‌طلب (پ.ک.ک) پشتیبانی می‌کند، و اجازه می‌دهد که کردهای مخالف دولت آنکارا از قلمروی ایران برای اجرای عملیات تروریستی خود استفاده کنند (Aras and Polat, 2008). هم‌اکنون دو مسئله دیگر می‌تواند بر سیاست‌های آنکارا در قبال ایران تاثیر گذارد. نخست این که برخی از مقامات ترکیه نگران هستند که برنامه هسته‌ای ایران به مسابقه تسلیحاتی جدیدی در منطقه منتهی شود؛ و آنها نتوانند در این مسابقه در ردیف جلو قرار گیرند. از سوی دیگر، دولت آنکارا با حمله نظامی به ایران به شدت مخالفت کرده است، زیرا هرگونه اقدام نظامی آمریکا یا اسرائیل علیه ایران، به ناامنی منطقه‌ای منجر خواهد شد. دولت اردوغان اعلام کرده که استفاده آمریکا از مراکز نظامی ترکیه، به ویژه پایگاه هوایی اینچرلیک را در صورت چنین حمله‌ای، محدود خواهد ساخت (Larrabee, 2010).
دوم این که به چند دلیل روابط آنکارا با واشنگتن،‌ همچنان با اهمیت باقی خواهد ماند. از مهم‌ترین این دلایل باید به عضویت ترکیه در ناتو، وابستگی نظامی به آمریکا برای خرید یا انتقال تسلیحات پیشرفته برای تجهیز نیروهای نظامی ترکیه، نیاز به گسترش روابط دفاعی با آمریکا در بازی رقابت ترکیه با یونان بر سر قبرس، و حجم بالای تجارت با آمریکا اشاره کرد. سیاست خارجی جدید آنکارا در قبال ایران با این هدف اجرا می‌شود که ترکیه بتواند نقش صلح‌ساز منطقه‌ای را ایفا کند، و از این راه مشروعیت جهانی پیدا کند. به عنوان نمونه‌ای از خط‌مشی جدید این کشور باید به ابراز تمایل آنکارا برای بازی در نقش تسهیل‌کننده در مذاکرات هسته‌ای بین ایران و گروه موسوم به 1+5 (اعضای دایم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان)، و تلاش‌های دیپلماتیک ترکیه همراه با برزیل برای یافتن راه‌حلی مطلوب برای پایان بخشیدن به بحران هسته‌ای مربوط به فعالیت‌های غنی‌سازی اورانیوم در ایران اشاره کرد.
برخلاف ترکیه که می‌تواند برای ایران متحد استراتژیک و یا دوست بی‌طرفی باشد، اسرائیل به عنوان تنها دولت غیر عرب دیگر خاورمیانه (البته اگر افغانستان و پاکستان را عضو این منطقه بشمار نیاوریم) برای ایران تهدیدی استراتژیک و دشمن احتمالی باقی می‌ماند. مزیت نسبی اسرائیل در حمایت گسترده و کم‌سابقه اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی ایالات متحده و بیشتر کشورهای اروپایی از تل‌آویو نهفته است. رابطه ویژه آمریکا و اسرائیل از دهه 1960 به سرعت وسعت و عمق چشمگیری پیدا کرد؛ به نحوی که منافع ایالات متحده در منطقه با منافع اسرائیل گره خورده است. هر دو کشور با جدیت در تلاش برای پایان دادن به برنامه هسته‌ای ایران بوده‌اند، زیرا نگران تنزل جایگاه اسرائیل در خاورمیانه هستند. دو سناریوی مطرح در این مورد عبارتند از: الف) حمله نظامی به مراکز اتمی ایران با هدف متوقف ساختن فعالیت مراکز غنی‌سازی نطنز و قم، و نیروگاه آب سنگین اراک توسط آمریکا یا اسرائیل (Podhoretz, 2007)، ب) تحریم‌های فلج‌کننده‌ی اقتصادی برای وادار کردن مقامات ایرانی به اجرای قطعنامه‌های ضد ایرانی شورای امنیت سازمان ملل، پ) پذیرش این واقعیت که ایرانی هسته‌ای اجتناب‌ناپذیر است، و باید با آن کنار بیایند (Ben Meir, 2009). به نظر می‌آید که مقامات کاخ سفید تاکنون با گزینه‌های نظامی اسرائیل مخالفت کرده باشند؛ هر چند بیان داشته‌اند که گزینه حمله هوایی به ایران به عنوان راه‌حلی برای مقابله با این مسئله هنوز مطرح است (Freilich, 2007).
در دیدار اوباما با نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل در واشنگتن در 6 ژوییه 2010، ایران به عنوان تهدیدی بزرگ جلوه داده شد. در اطلاعیه کاخ سفید در مورد محورهای مورد بحث طرفین آورده شد که: «با توجه به تهدیدی که از جانب ایران، به علت تلاش آن کشور برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای، برای هر دو کشور و ثبات منطقه‌ای به وجود آمده است، رئیس‌جمهور (اوباما) و نخست‌وزیر (نتانیاهو) بار دیگر حمایت قاطع خود را از تصویب قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل و اقدامات ملی دیگری که از زمان اتخاذ این قطعنامه به عمل آمده است، اعلام داشتند؛ و در مورد لزوم تلاش بیشتر برای تحکیم ائتلاف بین‌المللی که به جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ای اختصاص داده شده است، گفت‌و‌گو کردند». در ادامه، اوباما بر تعهد تزلزل‌ناپذیر ایالات متحده نسبت به پشتیبانی از امنیت اسرائیل تاکید کرد.
در این دیدار آشکار شد که در ماه‌های اخیر، همکاری بین نیروهای نظامی آمریکایی و اسرائیلی برای تقویت برتری کیفی ارتش اسرائیل در خاورمیانه و افزایش توانایی موشک‌های بالستیک اسرائیل، با کمک مالی بیشتر آمریکا به تل‌آویو گسترش یافته است (Office of Press, 2010). از دهه 1990، پس از حمله نیروهای آمریکایی به عراق برای آزادسازی کویت، همکاری آمریکایی‌ها در برنامه‌های موشکی و دفاع ضد موشکی اسرائیل، از جمله برنامه «ارو – یک»6 و «ارو – دو»7، با کمک «آژانس دفاع موشکی»8 ادامه داشته است. برای برنامه «ارو – سه»، کنگره آمریکا بودجه‌ای را اختصاص داده است تا دولت یهودی بتواند با تولید این سیستم‌های دفاع موشکی جدید خود را در برابر تهدیدهای موشک‌های بالستیک بلندبردتر ایرانی شهاب – 3 و شهاب – 4 مصون نگه دارد (Kaufman, 2010). بزرگ‌نمایی تهدید ایران برای توجیه برنامه‌های اتمی و موشکی اسرائیل، و ادامه کمک واشنگتن به دولت یهودی به کار می‌رود.
سیاست‌های امنیتی – دفاعی جمهوری اسلامی ایران
1. اهداف سیاست‌های امنیتی و دفاعی ایران

مقامات دولتی جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ با عراق، بر چهار هدف دفاعی بیشتر تاکید می‌کردند: 1- دفاع از تمامیت ارضی؛ 2- پرهیز از انزوای بین‌المللی؛ 3- تلاش برای بهبود و گسترش سرمایه‌گذاری و تجارت خارجی با این فرض که دسترسی به فناوری پیشرفته برای توسعه پایدار الزامی است؛ 4- تاکید بر روند کنترل تسلیحات در منطقه و جهان. در راستای تحقق بخشیدن به این اهداف، سیاستمداران ایرانی بر این باور بودند که نباید استقلال ملی را فدای ائتلاف با قدرت‌های بزرگ نمود؛ و تا جایی که توانایی‌های بومی میسر می‌سازد، باید به طور مستقل برای برقراری امنیت ملی و منطقه‌ای تلاش شود. مخالفت همیشگی دولت ایران با حضور نیروهای خارجی در منطقه به ویژه در خلیج‌فارس، حاکی از این نگرش رهبران جمهوری اسلامی نسبت به پیامدهای ناگوار و پرهزینه انعقاد پیمان‌های نظامی رسمی کشورهای خاورمیانه با قدرت‌های بزرگ است. این دیدگاه ناشی از بدبینی زیاد نسبت به اهداف آشکار و پنهان بیگانگان برای نفوذ اقتصادی و سیاسی در منطقه خاورمیانه، نه تنها برای دسترسی آسان و ارزان به منابع استراتژیک انرژی بلکه برای تعیین سرنوشت مردم این سرزمین است.
گذشته از این چهار هدف کلی، سیاستگذاران مسایل دفاعی و امنیتی ایران در پی دستیابی به اهداف زیر بوده‌اند: 1- تضمین امنیت مرزها و آبراه‌های حیاتی کشور از جمله تنگه هرمز. 2- نظارت مستمر بر حضور نیروهای نظامی خارجی در آب‌های ساحلی. 3- مبارزه با تروریسم بین‌المللی. 4- جلوگیری از قاچاق کالا، اسلحه، مواد مخدر و انسان. 5- غیرنظامی کردن منطقه و به ویژه خروج نیروهای نظامی خارجی. 6- ایجاد یک نظام امنیتی مؤثر به منظور به حداقل رساندن نفوذ قدرت‌های فرامنطقه‌ای. 7- گسترش همکاری‌های دفاعی با کشورها و گروه‌های اسلامی و کشورهای همفکر در جهان در حال توسعه (در سال‌های اخیر به ویژه در آمریکای لاتین، آمریکای جنوبی و آفریقا).
در سیاست‌های کلی برنامه چهارم که در 11 آذر 1382، به رئیس‌جمهور وقت، آقای خاتمی ابلاغ شد، در سرفصل «امور اجتماعی، سیاسی، دفاعی و امنیتی» تأکید شده که یکی از اهداف این سیاست‌ها عبارت است از: «ارتقای توان دفاعی نیروهای مسلح برای بازدارندگی، ابتکار عمل و مقابله مؤثر در برابر تهدیدها و حفاظت از منافع ملی و انقلاب اسلامی و منابع حیاتی کشور». در سرفصل امور مربوط به مناسبات سیاسی و روابط خارجی نیز مشخص شد که هدف جمهوری اسلامی ثبات در سیاست خارجی براساس قانون اساسی و رعایت عزت، حکمت و مصلحت و تقویت روابط خارجی «با اجرای ده سیاست زیر می‌باشد: 1- گسترش همکاری‌های دو جانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی؛ 2- ادامه پرهیز از تشنج در روابط با کشورها؛ 3- تقویت روابط سازنده با کشورهای غیرمتخاصم؛ 4- بهره‌گیری از روابط برای افزایش توان ملی؛ 5- مقابله با فزون‌خواهی و اقدام متجاوزانه در روابط خارجی؛ 6- تلاش برای رهایی منطقه از حضور نظامی بیگانگان؛ 7- مقابله با تک‌قطبی شدن جهان؛ 8- حمایت از مسلمانان و ملت‌های مظلوم و مستضعف به ویژه ملت فلسطین؛ 9- تلاش برای همگرایی بیشتر میان کشورهای اسلامی؛ 10- تلاش برای اصلاح ساختار سازمان ملل» (سیاست‌های کلی برنامه چهارم توسعه، 1382).
در سرفصل «امور سیاسی، دفاعی و امنیتی» سیاست‌های کلی برنامه پنجم توسعه که در تاریخ 21 دی 1387 به رئیس‌جمهور آقای احمدی‌نژاد ابلاغ شد، به اهداف و سیاست‌های دفاعی زیر تأکید شده است:
ارتقاء توانمندی‌های دفاعی و قدرت بازدارندگی به منظور دفاع از حاکمیت، تمامیت ارضی، منافع و امنیت ملی و مقابله مؤثر با تهدیدهای خارجی و ایجاد توازن منطقه‌ای با تأکید بر: 1- کسب دانش و فناوری‌های نو و نرم‌افزارهای پیشرفته دفاعی و نوسازی و بازسازی صنایع دفاعی، افزایش ضریب خودکفایی با توسعه تحقیقات و بهره‌مندی از همه ظرفیت‌های صنعتی کشور؛ 2- اهتمام به حضور نیروهای مردمی در امنیت و دفاع از کشور و انقلاب با تقویت کمی و کیفی بسیج مستضعفان؛ 3- گسترش پدافند غیرعامل؛ 4- امنیت پایدار مناطق مرزی و کنترل مؤثر مرزها (سیاست‌های کلی برنامه پنجم توسعه، 1387).
2. ارزیابی سیاست‌های امنیتی و دفاعی ایران
بر مبنای مفروضات پیش‌انگارانه ایدئولوژیک و یا واقع‌گرایانه، برخی استدلال کرده‌اند که ایران نباید درگیر بازی قدرت در سطح بین‌المللی شود؛ زیرا منافع کشور می‌تواند با تقویت روابط منطقه‌ای و روابط با سایر کشورهای اسلامی تأمین شود. گروهی دیگر بر برنامه‌ریزی جدیدی با هدف گسترش روابط اقتصادی و تجاری خارجی ایران با همه کشورها حتی در مناطق در حال توسعه مانند آفریقا و آمریکای لاتین تاکید می‌کنند. واقعیت این است که پیروی از سیاست انزواگرایانه و بقا بدون روابط خارجی ناممکن است. دوری جستن از کشورهای همسایه و یا سایر بازیگران مهم در جامعه بین‌المللی به منافع ملی ایران آسیب وارد می‌کند. بیشتر ایرانی‌ها تحت تأثیر تلاش‌های برخی از سیاستمداران و تحلیل‌گران مسایل نظامی که به طور مرتب از حملات قریب‌الوقوع قدرت‌های منطقه‌ای (مانند اسرائیل) و قدرت‌های بزرگ (مانند آمریکا) به مراکز مهم نظامی و صنعتی ایران سخن رانده‌اند، قرار ندارند. باور عمومی این است که این هشدارها و گمان‌ها بیشتر برای ایجاد ترس و نگرانی در جوامع خاورمیانه‌ای، با هدف توجیه برنامه‌های خریدهای تسلیحاتی پرهزینه دولت‌های منطقه‌ای و حضور نظامیان خارجی در منطقه مطرح می‌شوند. اگر احساس ترس از جنگ قدرت‌های بزرگ علیه ایران بر جامعه ایرانی غلبه کند، می‌تواند به ناامیدی نسبت به آینده و سرخوردگی مردم منجر شود، و به تهدیدی بزرگ برای امنیت ملی کشور تبدیل شود. در نتیجه، با تهدید مستقیم به حمله، و یا با ارائه سناریوهای مختلف حملات در صورت تغییر نکردن رفتار سیاست خارجی ایران، رقبا و دشمنان جمهوری اسلامی درصدد برآمده‌اند تا مردم را به آینده خود دلسرد و مایوس کنند (Lotfian, 1997).
آغاز برنامه‌های بازسازی توانایی نظامی جمهوری اسلامی ایران در سال‌های پس از جنگ با عراق، به سه دلیل عمده مورد انتقاد قرار گرفت و بسیار بزرگ‌تر از آنچه بود، جلوه داده می‌شد: الف) توجیه حضور مستقیم قدرت‌های نظامی بزرگ در منطقه، به ویژه در آب‌های خلیج‌فارس؛ ب) ایجاد حس ناامنی در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس به منظور ترغیب آنها به خرید جنگ‌افزارهای پر هزینه برای مقابله با تهدید فرضی «ایران در حال مجهز شدن به سلاح‌های کشتار جمعی و موشک‌های بالستیک با برد میانه»؛ پ) منحرف کردن توجه روزافزون مطبوعات و محافل سیاسی عرب از انحصار اتمی اسرائیل تا با اعتراض کشورهای خاورمیانه به برنامه‌های نظامی اتمی اسرائیل و نپذیرفتن معاهده منع گسترش تسلیحات اتمی از سوی تل‌آویو مقابله کنند.
با وجود گذشت سال‌ها و پدیداری تحولات مهم در نظام بین‌الملل به علت رویدادهایی مانند پایان جنگ سرد و ماجرای یازدهم سپتامبر، قدرت‌های فرامنطقه‌ای به انتقادهای خود از سیاست‌های دفاعی ایران به همان دلایل سه‌گانه مطرح شده در بالا ادامه داده‌اند. البته مسئله مبارزه با تروریسم شبکه جهانی القاعده بر شدت اهمیت رفع «تهدید ایران» افزوده است. با پافشاری بیشتر برای حفظ نیروهای نظامی خود در منطقه، و افزایش فروش‌های تسلیحاتی به دلایل اقتصادی و سیاسی به کشورهای خاورمیانه به ناپایداری امنیتی در منطقه دامن زده‌اند. خاورمیانه با جمعیت 387 میلیون نفری خود در سال 2003، دارای نیروهای نظامی معادل حدود 5/2 میلیون نفر بوده است. انتقال بی‌رویه اسلحه و تبدیل این منطقه به یکی از بزرگ‌ترین واردکنندگان اسلحه در دنیا از جمله عواملی است که به نظامی‌گرایی خاورمیانه کمک کرده است (لطفیان، 1388).
در این دوران، کشورهایی که درصدد مبارزه با سلطه‌جویی آمریکا برآمدند، به انزوای اقتصادی و سیاسی تهدید شدند. آن گروه از کشورهایی که آمریکا را به چالش علنی فراخواندند (مانند ایران و عراق)، با تهدید تحریم و حمله نظامی آمریکا روبرو شدند. به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس (کویت، عربستان، قطر و امارات) اجازه داده شد تا با شتاب‌ بسیار به خریداری سلاح‌های جدید بپردازند، و تا سال 1994، واردات اسلحه آنها در مقایسه با واردات مشابه به ایران، 30 به یک بود. عربستان سعودی به عنوان بزرگ‌ترین خریدار سلاح پدیدار شد و بین سال‌های 1994 تا 1997، حدود 4/36 میلیارد دلار تنها از آمریکا جنگ‌افزارهای پیشرفته خریداری کرد (Grimmet, 1996: 53, Grimmet, 208). براساس گزارش‌های رسمی کنگره آمریکا، سفارش‌های دولت‌ها برای خرید تسلیحات در 2007، به 60 میلیارد دلار رسید. این رقم نشان‌دهنده افزایش 2/9 درصدی نسبت به سفارش‌های سال پیش از آن است (Grimmet, 2008: 5).
یادداشت: هزینه‌های مربوط به نیروهای شبه‌نظامی را شامل نمی‌شود. هزینه تخمین زده شده برای سال 2008، برابر با 9174 میلیون دلار به قیمت‌های جاری، برابر با 6089 میلیون دلار به قیمت‌های ثابت 2005، و برابر با 86502 میلیارد ریال گزارش شده بود.
منبع: سالنامه سیپری 2009، صص 243 و 236 و 229.
براساس آمارهای موسسه بین‌المللی صلح استکهلم (سیپری)، که در زمینه گردآوری و گزارش‌ این‌گونه آمارها از اعتبار و شهرت جهانی برخوردار است، کل هزینه‌های نظامی در جهان در سال 2008 به 1464000 میلیون دلار رسید، و میانگین تحمیل نظامی در جهان در این سال برابر با 4/2 درصد بود. در این سال، هزینه نظامی عربستان سعودی معادل 38223 میلیون دلار، اسرائیل برابر با 16194 میلیون دلار و آمریکا 607000 میلیون دلار (با رتبه اول از لحاظ هزینه‌های نظامی در جهان) برآورد شده بود. تحمیل نظامی (درصدی از درآمد ملی که به هزینه‌های نظامی اختصاص داده می‌شود)، برای سال 2007 برای این سه کشور عبارت بودند از: 3/9 درصد، 6/8 درصد، و 4 درصد (SIPRI, 2009: 182, 236). در دوره 5 ساله 2007 – 2003، حدود 22 درصد از کل سلاح‌های انتقال یافته در جهان به خاورمیانه سرازیر شد. بزرگ‌ترین واردکننده اسلحه در این دوره، امارات متحده عربی با 7 درصد از کل واردات ساز و برگ‌های نظامی بود. آمریکا در این دوره زمانی با 31 درصد از کل سلاح‌های متعارف فروخته شده یا صادر شده به سایر کشورهای جهان، به ارزش 34499 میلیون دلار رتبه اول، و روسیه با 25 درصد از کل این سلاح‌ها به ارزش 28382 میلیون دلار رتبه دوم را در جهان به خود اختصاص داده بودند.(3)
ایران با جمعیتی حدود 70 میلیون نفر، یکی از پرجمعیت‌ترین کشورهای خاورمیانه و دارای منابع انرژی غنی بوده، بیش از 11 درصد از ذخایر نفتی دنیا و حدود 3/15 درصد از ذخایر شناخته شده گاز طبیعی در جهان را در اختیار دارد. با این حال هزینه نظامی ایران در مقایسه با سایر کشورهای منطقه‌ای به طور نسبی پایین است. هزینه نظامی ایران در سال 2008، برابر با 9174 میلیون دلار به قیمت‌های جاری، یعنی کمتر از یک چهارم هزینه نظامی 38223 میلیون دلاری عربستان سعودی و کمی بیش از نصف هزینه 16194 میلیون دلاری اسرائیل بود. در مقایسه، نیروهای مسلح 540 هزار نفری ایران در 2005، بیش از 62 درصد از کل نیروهای نظامی منطقه خلیج‌فارس را تشکیل می‌داد. سیاست‌های منطقه‌ای دولت آمریکا و هم‌پیمانانش نه تنها خاورمیانه را به انبار اسلحه، عراق و افغانستان را به محل تاخت و تاز نیروهای نظامی خارجی، مردم منطقه را به قربانیان حکمرانان خودکامه، و لبنان و غزه را به صحنه نبرد تبدیل کرد، بلکه ارمغانی جز هزینه‌های سرسام‌آور و کاهش اعتبار آمریکا در افکار عمومی بین‌‌المللی نداشته است.(4) آشکار است که با تغییر در سیاست‌های صدور اسلحه این قدرت‌های بزرگ می‌توان چهره امنیتی خاورمیانه و نظام بین‌الملل را به خوبی دگرگون ساخت.
با سرنگونی رژیم بعث عراق، ایران تنها کشور خلیج‌فارس است که هم‌اکنون دارای برنامه ساخت نیروگاه‌های اتمی و مراکز غنی‌سازی اورانیوم، و توانایی ارسال ماهواره به فضا می‌باشد. در ضمن، ایران دارای صنایع داخلی ساخت تسلیحات به ویژه موشک‌های بالستیک میان‌برد می‌باشد. پیشرفت‌های ایران در این زمینه‌ها، بهانه خوبی برای قدرت‌های بزرگ خواهد بود تا به صدور و فروش اسلحه به دولت‌های متحدشان ادامه دهند، و قراردادهای نظامی و امنیتی با آنها امضا کنند. برخی از این دولت‌های خارجی حتی به کشورهای اقتدارگرا (مانند اردن و مصر)، در شرایطی که راهبرانشان نگرش‌های غرب‌گرایی داشته باشند، نیز کمک‌های نظامی ارسال کرده‌اند. دولت‌های غربی در حالی بر شدت مخالفت‌های خود از برنامه انرژی هسته‌ای ایران می‌افزایند، که وجود زرادخانه اتمی اسرائیل را تهدیدی برای منطقه به شمار نمی‌آورند. واقعیت آن است که اسراییل نه تنها خود را به این‌گونه جنگ‌افزارهای کشتار جمعی مجهز نموده بلکه استراتژی‌های مناسبی نیز برای جنگ‌های نامتعارف آینده در نظر گرفته است. تل‌آویو دارای صدها کلاهک‌ اتمی بوده و سیاستمداران ارشد اسرائیلی، طرفدار سرسخت و آشکار حفظ و افزایش توانایی اتمی اسرائیل می‌باشند. بسیاری از آنها بر این باورند که باید در فکر حفظ برتری اتمی اسرائیل بود، تا از گزند تهدیدهای خطرناک در امان باشند. جای شگفتی نیست که رهبران یهودی با ابراز نگرانی شدید از پیشرفت توانایی هسته‌ای و موشکی ایران از اواخر دهه‌ی 1990 تاکنون درصدد تضعیف قوای دفاعی ایران برآمده‌اند.
پرسش دیگری که در ابتدا مطرح شد این است که ایران باید خود را برای چه تهدیدهایی آماده سازد؟ سناریوهای درگیری و جنگ برای ایران را می‌توانیم به دو گروه تقسیم کنیم: 1- سناریوهایی که باعث بروز نگرانی رهبران و سیاستگذاران مسائل نظامی ایران شده‌اند و 2- آنهایی که از نظر ایرانی‌ها چندان مهم نبوده، اما از سوی مخالفان و رقبای جمهوری اسلامی ایران تهدیدکننده جلوه داده شده‌اند (Lotfian, 1997). در پی سرنگونی رژیم صدام در عراق، احتمال رویارویی ایران با اسرائیل به مراتب بیش از درگیری با همسایگانش است. حمله آمریکا به ایران به دلیل روی کار آمدن باراک اوباما نیز بعید به نظر می‌آید.
با این وجود، ایران هنوز نیروهای نظامی مستقر در عراق، افغانستان و آب‌های خلیج‌فارس را جدی‌ترین تهدید برای نیروهای نظامی خود به شمار می‌آورد. برخورداری از شبکه پایگاه‌ها و امکانات گوناگون در منطقه به آمریکایی‌ها این امکان را می‌دهد که حمله دوربرد هوایی و موشکی را علیه مراکز حساس نظامی و سیاسی در ایران سازماندهی کنند. رهبران اسرائیل همواره برای کسب قدرت نظامی برتر، بارها با جدیت درصدد جلوگیری از دستیابی رقبای خود به توانایی‌های نظامی مشابه شده‌اند. به طور مثال، در دهه 1960، آنان با اقداماتی خرابکارانه مانع از ادامه همکاری نظامی مصر با دانشمندان آلمانی آشنا با برنامه اتمی نازی‌ها شدند. در 1981، با بمباران هوایی نیروگاه اتمی در حال ساخت ازیراک، از اتمی شدن عراق جلوگیری کردند. در سپتامبر 2007، به بمباران هوایی تاسیساتی در سوریه با این ادعا که محل ایجاد یک نیروگاه اتمی به کمک کره شمالی است، پرداختند. از اوایل دهه 1990، با جدیت به تبلیغات منفی ضد برنامه اتمی ایران پرداخته و حتی بارها از نقشه‌های حمله به مراکز نظامی ایران سخن گفته‌اند (Kadhim, 2006: 582).
به دلیل پراکندگی این مراکز در کشوری به وسعت و عمق استراتژیک ایران، و نیز توانایی انتقا‌م‌جویی نیروهای نظامی ایرانی علیه مراکز حساس اسرائیلی، تاکنون نتوانسته‌اند تهدید خود را عملی کنند. در هر حال، هر چقدر احتمال وقوع چنین حمله‌ای کم باشد، باید در برنامه‌ریزی دفاعی جمهوری اسلامی ایران با دقت برای رویارویی با آن تدابیری اندیشید. البته ایران در تلاش بوده تا با خرید سیستم‌های دفاع هوایی، بر توانایی دفاعی خود در برابر حملات هوایی اسرائیل یا آمریکا بیفزاید. در ضمن، ایران اکنون دارای موشک‌های میان‌برد مانند موشک‌های شهاب 3 است که برای هدف قرار دادن قلمروی اسرائیل، از برد کافی برخوردار است.
نتیجه‌گیری:
با وجود کم شدت‌تر شدن تهدید حمله خارجی مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی به قلمروی ایران، با توجه به این واقعیت که محیط امنیتی پیرامونش، محیطی ناپایدار است و به ویژه اوضاع افغانستان پیش‌بینی‌نشدنی است، تهدیدهای امنیتی سخت و نرم کماکان پابرجا هستند. همچنین با توجه به وضعیت ژئوپولیتیک جدیدی که ایجاد شده است، می‌توان گفت بروز درگیری بر سر تقسیم منافع نفت و گاز دریای خزر، چندان دور از ذهن به نظر نمی‌رسد. با بروز رویدادهایی مانند جنگ روسیه و گرجستان، محیط امنیتی شمال ایران کمابیش ناپایدار است؛ و چالشی جدی بر سر تصاحب ذخایر و منابع انرژی دریای خزر هنوز در جریان است که می‌تواند به بر هم خوردن تعادل استراتژیک این منطقه منجر شود. از این رو، بروز احتمالی تهدیدهای امنیتی جدید از جانب همسایگان شمالی ایران ممکن، است تهران را برانگیزد که قوای خود را در سراسر مرز شمالی تقویت کرده و ناوگان دریای خزر را سازماندهی کند.
اگر قرار باشد در بلندمدت، پایداری و ثبات واقعی بر منطقه حکمفرما شود، لازم است که ایران از انزوا خارج گردد. هیچ یک از کشورهای منطقه‌ای قادر نخواهند بود که فشار اقتصادی ناشی از برنامه گسترده نوسازی نظامی را بدون پرداخت هزینه‌های سنگین اجتماعی و سیاسی تحمل کند. دولت جمهوری اسلامی ایران نیز باید در تلاش باشد تا خود را درگیر مسابقات تسلیحاتی خاورمیانه ننماید؛ زیرا آشکار است که انباشت جنگ‌افزارهای پیشرفته که به قیمت‌های کلان از آمریکا، روسیه و سایر صادرکنندگان عمده در جهان از سوی همسایگان ایران در خلیج‌فارس خریداری شده هیچ پیامد مثبتی برای رفاه مردم ندارد، و مسلم است که افزایش بی‌رویه هزینه‌های نظامی برای ملت ایران نیز منفعتی نخواهد داشت. البته باید یادآوری شود که تا ثبات نسبی و امنیت به افغانستان و عراق بازنگردد نیروهای خارجی در منطقه به مداخله نظامی خود ادامه دهند، و اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس با ایران همکاری دفاعی نداشته باشند؛ ایران ناچار است توانایی نظامی خود را تا حد لازم افزایش دهد، اما این افزایش نباید منجر به زیان جبران‌ناپذیر برای بخش‌های غیرنظامی از جمله بهداشت عمومی،‌ آموزش و پرورش، صنایع تولیدی غیرنظامی و غیره شود.
نکته مهم این است که دولت ایران تنها با تاکید بیشتر بر راه‌های غیرنظامی و با تاکید بر قدرت نرم در سیاستگذاری دفاعی کشور، می‌تواند به اهداف از پیش تعیین شده خود برسد. سیاستمداران ایرانی باید سیاست غیر توسعه‌طلبانه کشور را بیشتر تبلیغ کنند، و از کاربرد الفاظ تحریک‌کننده ضد همسایگان خود بپرهیزند. بهبود و گسترش روابط سیاسی به ویژه با کشورهای همسایه در خلیج‌فارس، بهترین و یگانه راه جلب اعتماد خواهد بود. «اعتمادسازی» برای فرونشاندن تهدیدهای امنیتی در بلندمدت، موثرترین ابزار سیاست دفاعی است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات