تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۱ - ۰۷:۴۵  ، 
کد خبر : ۲۴۹۳۹۸

دالایی لاما حربه معنوی نظام سلطه


حمزه شریفی‌دوست
مدیر گروه عرفان‌های نوظهور نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها (معاونت مطالعات راهبردی)

آیین بودا پس از او شاخه‌هایی پیدا کرد‌. بودیسم در طول تاریخ به سرزمین‏های مختلفی رفته و هرجا به شکل جدیدی خود را نشان‏ داد؛ به‏گونه‏ای که اعتقادات پیشین هر گروه را به خود گرفته و ماهیت جدیدی پیداکرد‌.
بودیسم سه شاخه اصلی دارد‌. ماهایانه (Mahayana)،هینایانه (Hinayana) و وجریانه (Vajrayana) ‌. ماهایانه همان بودیسم شمالی است که به چرخ بزرگ مشهور است و در چین، ژاپن و کره گسترش پیدا کرده است‌. هینایانه، بودیسم جنوبی است که به چرخ کوچک شهرت دارد و در کشورهای جنوب آسیا مانند برمه، تایلند، سریلانکا و لائوس رواج یافته‏است‌.
شاخه سوم که به چرخ الماس هم شناخته‏شده، کوچک‌ترین شاخه بودیسم است که در مغولستان و تبت پیروانی دارد‌. بودایی‏ها هیچ‌گاه نسبت به جادو و سحر بی‏اعتقاد نبوده‏اند، اما این شاخه از بودیسم که به‌خاطر پذیرش وسیع آیین‏های جادویی و کهانت و توتم‏پرستی، به بودیسم خرافاتی و جادویی شهرت یافته است، همان لاماییسم است که مکتب دالایی لاماست‌.
ماهایانه به معنی وسیله برتر است و هینه‏یانه به معنی وسیله وازده و نامرغوب؛ که طبعا این نام برای پیروان هینه‏یانه خوشایند نیست؛ چنآن‌که کلمه لاماییسم هم از نظر پیروان این جریان، نوهی اهانت محسوب می‌شود‌. دالایی‏لامای چهاردهم اصطلاح «لاماییسم» را بر‏نمی‌تابد و می‌گوید:
این اندیشه درستی نیست که آیین بودایی تبت را لاماییزم به شمار‏آوریم‌. چون آیین بودایی تبت گردآمده‌ای از آموزه‌های اصیل بوداست‌. بدین‏گونه آیین بودایی تبت چهره کامل درمه‏بوداست‌.
مذهب لاماییسم در طول تاریخ فراز‏ونشیب‏هایی داشته‏است‌. قوانین این آیین به مرور به اقتضاء نیاز پیروان یا با نظر رهبرانش دستخوش تغییر شده‏است‌.
این آیین با دو ابزارِ«مراسم‏ها» و «مراقبۀ» بودایی، به‏دنبال رسیدن به رهایی و آزادی از چرخه سنساره و تناسخ است‌. لاماییسم، بودیسم تانتریک است که در آن اشکال مقدس، مانترا، نمادهای جادویی و مندله برای دستیابی به نیروهای طبیعی مورد استفاده قرار‏می‌گیرد‌. برخلاف بودای اولیه که نه وجود خدا در آن مطرح بود و نه وجود روح، در لاماییسم دسته‏ای از بوداها و خدایان مورد پرستش قرار می‌گیرند و همین‌طور ارواح گذشتگان نیایش می‌شوند‌. پیروان تانترا معتقدند نیروی مخفی کندالینی ـ که در قسمتی پایین‌تر از ستون فقرات قراردارد ـ بوسیله تکرار بعضی از اوراد مخصوص و حرکاتی گوناگون و رسم‏ها و نقوش و طلسمات عجیب همراه با جنبش دست‏و‏پا آزاد می‌شود‌.
به هر نحو ایمان به سحر و افسون و حرکات جادویی از اعتقاداتی است که بوداییان تبت از هندوان اخذ کرده و با دین خود آمیخته و مخلوط ساخته‌اند‌. عوام‏الناس تبت به وسیله اوراد و اذکاری سعی‏می‌کنند توجه خدایان بودایی را برای جلب خیر و دفع ضرر ‏‏جلب‏کنند و در حال ادای ذکرهای خود با ترسیم نقوش تخیلی در فضا طلسمی ایجاد‏ ‏کنند که معتقدند بدین طریق ارواح خبیث و شیاطین موذی را که در کوه‌ها و بیابان‏ها متفرق‏اند دفع خواهند‏کرد‌.
تبتی‏ها نسبت به راهبان و رهبران مذهبی خود اعتقاد زیادی دارند و معتقدند آنها می‌توانند با اوراد و ادعیه به درگاه بودا برای زائران طول عمر حاصل کرده و حتی آن‏ها را از مرگ محافظت‏نمایند‌. در مواقعی که در دیر یا صومعه‏ای جشنی برپا می‌شود، زوّار از هر طرف به آن‏جا می‏آیند و هدایایی برای راهبان می‏آورند و چند روز اقامت کرده و به رقص و شادی می‏پردازند‌. آن‏ها بعد از اعمال جادویی به مکان‏های خود باز‏می‌گردند و به خیال خود عنایات و برکات لاما را به ولایت خود می‏برند‌.
از نکات قابل ذکر درباره لاماییسم این‌که رهبر این فرقه (که او را لاما یعنی اقیانوس آگاهی می‏خوانند) را از طریق همین آیین‏ها انتخاب می‌کنند؛ یعنی بعد از درگذشت لاما، برای انتخاب رهبر جدید به جست‌وجوی کودکی می‏پردازند که در همان لحظۀ وفات لاما به‏دنیا آمده باشد‌. اگر کودک با اشیا و اموال لامای مرده اظهار آشنایی کرد یا شبح لامای مرده را در خانه کودک مشاهده کردند، نوبت به تشریفات سری و آزمون‏های جادویی و مرموز می‏رسد‌. در صورت تایید با امتحان‏های جادویی، کودک به عنوان صاحب آن میت و جانشین لامای قبلی معرفی ‏می‌شود‌.
دالایی لامای کنونی همان رهبر تبتی‏هاست‌. «تنزین گیاتسو» مشهور به دالایی‏لامای چهاردهم، سال 1935 در خانواده‌ای کشاورز در استان «آمدو» در شمال شرقی تبت متولد شد‌. تبتی‌ها بر این اعتقادند که بعد از در‏گذشت یک دالایی‏لاما (به معنی اقیانوس خرد)، دالایی‏لامای بعدی تجسم اوست و همه آن‏ها تجسم‏یافته و تناسخ‌های بودای مهر (بودای بزرگ) ‌اند‌. ازاین‏رو برای دالایی‏لاما قداست ویژه‏ای قائلند و درک حضور او را فیضی بزرگ می‏دانند‌. دالایی‏لامای چهاردهم از دو سالگی (یعنی 4 سال بعد از درگذشت دالایی‏لامای سیزدهم) شایسته مقام دالایی‏لامایی شناخته شد و تاکنون این منصب را داراست‌.
هنگامی که در سال 1959 چین به تبت حمله‏کرد، دالایی‏لاما با صدهاتن از مریدانش به هند گریخت و دولت تبت را در تبعید تشکیل‏داد و بعدا توانست غیر از زعامت دینی، زعامت سیاسی را هم به‏دست‏گیرد‌.
دالایی‏لاما مسافرت‌های فراوانی به کشورهای دیگر داشته؛ به گونه‏ای که بیش از 60 مسافرت رسمی در کارنامه وی ثبت‏شده‏است‌. وی در همین مسافرت‌ها در دانشگاه‌ها و موسسات بین‌المللی به سخنرانی پرداخته است‌. اعطای جوایزات متعدد و مدارک افتخاری(بیش از 50 دکترا و مدرک افتخاری) از طرف نهادهای مطرح علمی و بین‌المللی به دالایی‏لاما از جمله مواردی است که کمتر رهبر مذهبی به چنین رکوردی دست‏یافته‏است‌. وی هم‏اکنون استاد افتخاری دانشگاه موری امریکاست‌. ادعای صلح‏طلبی دالایی‏لاما به گونه‌ای افراط‏گرایانه است که وی با اعدام صدام که فردی جانی و متجاوز بوده و در طول دو دهه جان صدها تن را گرفت مخالفت کرد‌.
دالایی‏لاما در سال 1989 برنده جایزه صلح نوبل شد‌. امروزه اعطای جایزه صلح نوبل بیش‌تر صبغه سیاسی پیدا‏کرده است، چرا که افرادی همچون انورسادات، جیمی‏کارتر، شیرین عبادی، محمد‏ البرادعی، میخاییل گورباچف یا سردمداران رژیم اسرائیل همچون شیمون‏ پرز و اسحاق رابین در بین برندگان صلح نوبل یافت می‌شوند‌. در حقیقت دالایی‏لاما از این جهت که در برابر چین مواضع سیاسی غیرهمسو دارد و غربی‌ها می‌توانند به عنوان حربه‌ای علیه چین از او استفاده کنند در این انتخاب نقش داشته است‌.
در سال 85 خبر اعطای مدال طلای کنگره امریکا برای نخستین بار به یک فرد خارجی (دالایی‏لاما) باعث تعجب افکار عمومی در جهان شد‌. دالایی‏لاما تاکنون بارها شیفتگی و نزدیکی خود به رژیم صهیونیستی را اظهار کرده‏است‌. وی با شعار صلح‏گرایی چند مسافرت رسمی به اسرائیل داشته‏است و رسما در مقابل دیوار ندبه در اورشلیم به ادای احترام و نیایش پرداخته‏است‌.
او در بسیاری از مجامع بین‌المللی در باب صلح جهانی و ضرورت آشتی بین ملت‌ها سخن‏گفته و تلاش‏می‌کند دین بودا را به عنوان مکتبی که می‌تواند صلح و مهر را در جهان حاکم‏کند، به دیگر ملت‌ها معرفی‏کند‌. وی خود را منادی صلح معرفی‏می‌کند و سهیم‏شدن با دیگران و هم‏احساس شدن با دیگران را جزو ماموریت‏های خود می‏داند‌.
نکته قابل ذکر این‌که کتاب هنر شادمانگی (هنر شاد زیستن) اگرچه مشهورترین کتاب دالایی‏لاماست و ایده‌ها و مبانی فکری وی در این کتاب کاملا ً بازشناسی و تبیین شده است؛ اما این اثر به قلم یکی از اساتید دانشگاه‌های امریکا به نام هوارد‌. اچ‌. کاتلر است که بعد از گفت‌وگوهای متعدد با دالایی‏لاما در مسافرت‌هایی که همراه دالایی‏لاما بوده، توسط وی به نگارش درآمده است‌.
در این کتاب مشاهدات کاتلر و گفت‌وگوهایش با دالایی‏لاما منعکس‏شده و هدف و غایت زندگی از نگاه دالایی‏لاما مورد کاوش قرار‏گرفته و تبیین‏شده است‌. باید گفت که توصیه‌های دالایی لاما به شادمانگی پیش از آن‌که تولید شادی‏کند، رنج‏آفرین است؛ چنان‌که کتاب هنر شادمانگی وی هم بیش‌تر در اثباتِ رنج در هستی است تا ترویج شادمانی!
آن چه در بیان دالایی‏لاما آمده‏است و با نگاه رایج غربی‏ها هم سازگار‏است «برداشت ذوقی» از دین است که در این برداشت، دین امری سلیقه‏ای تلقی می‌شود و مسئله ای فردی قلمداد می‌شود‌. بنا به این برداشت، انتظارِ این‌که دین عهده‏دار رسالت اجتماعی شود، بیهوده و لغو خواهد‏بود و دین نسبت به با‏خدایی یا بی‏خدایی هیچ اقتضایی ندارد‌. بنابراین طبیعی‏است که دالایی‏لاما توصیه کند: «امکان دارد کسی با پذیرش خدا آرامش یابد و دیگری با انکار خدا، هر کسی باید دنبال داروی مناسب خود‏ باشد»‌.
شعارهای دالایی‏لاما با فعالیت‏های سیاسی ـ اجتماعی‏اش‏سازگاری ندارد‌. او در هنگام نظریه‏پردازی ایده‌های خود را به‏گونه‏ای مطرح می‌کند، اما مشی و مرام عملی او به‏گونه دیگری است‌. در حالی که وی بارها از فعالیت‏های هسته‏ای چین اعلام ناخرسندی و در مراکز رسمی این خطر را گوشزد کرده، چنین خطری را درباره کشورهای دیگر مطرح نکرده است‌. کشور هند که پناهگاه دالایی‏لاما هنگام تبعید بوده، هیچ‌گاه از جانب دالایی لاما به عنوان یک خطر هسته‏ای مطرح نبوده‏است‌.
وی خود را صلح‏طلب معرفی‏می‌کند، اما از سرکشی‏های متعدد از اسرائیل و اظهار دوستی با رژیم اسرائیل هم پرهیز نمی‌کند‌. خود را منادی آشتی می‏داند؛ از طرف دیگر همواره شعار خودمختاری تبت را مطرح کرده و بر این آرمان پای‏فشرده‏است و هم‏چنان شأن نظامی خود را به عنوان رهبر جدایی‏طلبان تبت حفظ‏کرده‏است‌. اعدام صدام در نظر او کاری ناشایست شمرده‏شد، اما کشته‏شدن هزارها نفر از هم‏کیشان او در تبت در ناآرامی‏های تبت وی را نرنجانده‏است‌.
اما آخرین نکته درباره دالایی‏لاما این‌که امروزه دالایی‏لاما از طرف جامعه غربی بسیار مورد توجه قرار گرفته؛ به‏گونه‏ای که جایزه صلح نوبل و حتی بزرگ‌ترین مدال غیرنظامی امریکا که به خادمان فرهنگ امریکایی داده‏می‌شود، از طرف کنگره امریکا به وی اهدا شد‌. در دانشگاه‌های اروپایی و امریکایی از او به عنوان منجی و احیاگر معنویت تبلیغ فراوان شده و بیش از چندده مدرک افتخاری به وی داده‏می‌شود؛ تا جایی که هم شخص او و هم مکتبی که عرضه‏کرده، دستاویز دسته‏ای از آثار هنری در سینماهای غرب و هالیوود ـ هم چون مجموعه‌های بودای کوچک، 2012 و آخرین کنترل‏کننده باد، لبه تیغ و ای‏کیوسان و ده‌ها محصول دیگر ـ قرار گرفته‏است‌.
از اغراض سیاسی غربی‏ها که صرف‏نظر‏کنیم، ریشه این توجه را باید در آموزه‌های معنوی و عرفانی دین بودا جست‌وجو‏کرد؛ چرا که این آیین الحادی نه فقط موضع منفی نسبت به تمدن جدید غرب ندارد، بلکه با ارایه دسته‏ای از دستورات مدارامحور و آشتی‏جویانه، می‌تواند انرژی‏هایی را که ممکن‏است برای تغییر تمدن غرب به‏کار‏بیفتد به تغییر درون انسان‏ها به کار‏اندازد و حتی قدمی فراتر گذاشته و از طالبان معنویت و عرفان، انسان‏هایی سربه‏راه و صلح‏طلب بسازد و به استقرار پایه‌های نظام سرمایه‏داری کمک‏کند‌. چرا که در نگاه بودیسم، برای رسیدن به سراب شادمانگی باید همه‌چیز را مطلوب و زیبا دید وآن چه که نیاز به دگرگونی دارد، جهان بیرون و حکومت‏ها و فرهنگ‏ها نیست؛ بلکه نگاه انسان‏هاست که باید تغییر کند‌.
در اندیشه یک بودایی، هرچند که رنج وجود‏دارد؛ اما باید پذیرفت که استرس‏ها، ظلم‏ها و فشارهای روانی، نه از پیامدهای تمدن جدید که لازمه هستی و جزو ذات جهان است‌. بنابراین با این نگرش، تمدن غرب نیاز به تغییر ندارد، بانیان ظلم و آدم‏کشی با اطمینان به کار خود ادامه دهند‌. از همین منظر است که وی شیفتگی خاص خود به رژیم صهیونیستی را بارها در قالب دیدارهای صمیمانه با سران این رژیم نشان‏داده‏است و هیچ نیازی به موضع منفی حتی در حد یک اعتراض کلامی، نسبت به نسل‏کشی که در این منطقه در حال‏انجام‏است نمی‏بیند‌.
خلاصه تعلیمات دالایی‏لاما این است که نظام سلطه خود را تغییر‏ندهد و دیگران هم به فکر تغییر آن نباشند و هیچ‌کس نگران وضع موجود و آینده بشریت نباشد؛ مهم این است که انسان‏ها بتوانند از کوه رنج‏ها«شادی» بیافرینند و از موج توفان گذر کنند و به «آرامش» برسند و با دست و پا زدن، بتوانند به سوی شاد ‏زیستن گامی به‏پیش‏روند و هیچ نگرانی نسبت به عالم رستاخیز و عقاب اخروی نداشته باشند‌.
در نگاه غربیان، بودیسم به عنوان آیینی که می‌تواند در نقش جایگزین عرفان اسلامی در کانون توجه تشنگان معنویت وحقیقت قرار‏گیرد، اهمیت پیدا‏می‌کند‌. آنها این آیین را به عنوان بدلی که قادر‏است توجهات را به سمت خود جلب‏نماید به عنوان حربه اسلام زدایی مورد استفاده و تبلیغ قرار می‌دهند‌. چرا که مهم این نیست مشتاقان معنویت و حقیقت، مسیحی باشند یا بودایی، مهم آن است که مسلمان نباشند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات