تاریخ انتشار : ۰۸ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۸  ، 
کد خبر : ۲۵۲۰۰۹

جنبش غیرمتعهدها و چالش‌های موجود

سبحان محقق اشاره: نظام کنونی جهانی از یک سری مشکلات بنیانی و مقطعی رنج می برد. نویسنده با معرفی این مشکلات به ارزیابی جنبش غیرمتعهدها می پردازد و می خواهد روشن کند که این جنبش تا چه اندازه می تواند از پس این چالش های بزرگ و کوچک بر آید. براساس مطلب حاضر، بزرگ ترین چالش حاضر، سیاست یکجانبه گرایی آمریکا و پشتیبانی قدرت های غربی از این یکجانبه گرایی است. تقریبا همه مشکلات دیگر جامعه جهانی مثل خطرات سلاح هسته ای، گرمایش زمین، جنگ و... یا محصول همین یکجانبه گرایی است و یا دیگر قدرت ها برای عقب نماندن از قافله توسعه آن را دامن می زنند. جنبش غیرمتعهدها نمی تواند با بسیاری از این چالش ها مقابله کند؛ اما در حد و اندازه خود، یک نهاد ضروری برای کشورهای درحال توسعه است و لااقل می تواند در روند سلطه کامل غرب و آمریکا بر جهان اختلال ایجاد نماید. سرویس خارجی کیهان

قبل از اینکه به ارزیابی جامع جنبش غیرمتعهدها، بپردازیم، لازم است بدانیم که جامعه جهانی اکنون از چه مشکلاتی رنج می برد و مبارزه با این مسائل تا چه اندازه ضرورت و اهمیت دارد. مگر پدیده هایی مثل جنگ و استثمار و تبعیض با ماهیت روابط و مناسبات بین المللی عجین نیست؟ آیا می توان از طریق تلاش های دیپلماتیک و ایجاد سازمان ها و نهادهای بین المللی این مشکلات را ریشه کن نمود و یا لااقل تخفیف داد؟ مگر نهاد بزرگی مثل سازمان ملل چه مشکلی دارد که ما برای علاج دردهای بشری باید به فکر سازمان های جایگزینی مثل جنبش غیرمتعهدها باشیم؟
این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که بسیاری از مشکلات موجود در جوامع جنوب ربط زیادی به قدرت های غربی پیدا نمی کند، به عنوان مثال، رواج برخی عادت های سخیف و غیرانسانی در هند و شماری از کشورهای آفریقایی. هرچند در مورد درگیری های قومی و قبیله ای در بسیاری از کشورها می توان منشأ غربی پیدا کرد و آن را سوغات استعمار دانست. با این توضیح مقدماتی و اشاره به این نکته جدید که شماری از بحران ها و مشکلات به همه جوامع مربوط می شوند و به قدرت های مسلط زیاد ربط پیدا نمی کنند؛ برخی از مهم ترین مسائل جهانی موجود را برمی شماریم و از میان آنها نیز به موضوعاتی که برای جامعه بین الملل و دولت های مستقل غیرغربی خطرناک محسوب می شوند و برای گریز از آنها این کشورها ناچارند در صدد تقویت نهادی مثل جنبش غیرمتعهدها برآیند و در لحظات حساس به سازمان ملل با ساختار موجود دل خوش نکنند، هم اشاره می شود.
مداخله نظامی آمریکا و ناتو در کشورهای غیرهمسو، دخالت در امور داخلی جوامع، گرمایش زمین و افزایش گازهای گلخانه ای و مشکلات زیست محیطی، مواد مخدر، درگیری های قومی، جنگ، بدهی های کلان خارجی کشورهای در حال توسعه، حق وتوی قدرت ها، سلطه آمریکا و غرب بر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و انحصار بازارها،افزایش شکاف میان شمال و جنوب، جنگ های نیابتی، تحریم کشورهای مستقل، سلاح اتمی، تجارت انسان، جهانی سازی فرهنگ غرب، حقوق بشر، حقوق زن، انحصار رسانه ای غرب و سلطه صهیونیسم بر آنها، نقض حقوق و کنوانسیون های بین المللی، مسابقه تسلیحاتی، اتحادهای نظامی و رقابت های بلوکی.
با نگاه سطحی به مسائل فوق متوجه می شویم بسیاری از آنها که زمانی اهمیت زیادی داشتند، اکنون اعتبار و موضوعیت چندانی ندارند. اما خیلی از مسائل و چالش های مورد اشاره اکنون شکل خطرناکی به خود گرفته اند.
در دهه های پس از جنگ جهانی دوم هر چند رقابت نفس گیر و ابرقدرت شرایط را برای کشورهای مستقل سخت کرده بود، ولی اتفاقا جنبش غیرمتعهدها توانست از فشارهای دو طرف بکاهد و علاوه بر آن، معمولا مداخلات یک بلوک در کشوری، توسط بلوک رقیب تعدیل و یا حتی متوقف می شد.
اما سیاست های یکجانبه گرایی آمریکا از فردای فروپاشی شوروی در سال 1991 که پس از وقایع 11 سپتامبر سال 2001 شدیدتر شده است، اوضاع را بر دولت های مستقل خطرناک تر کرده است. در یک جمع بندی، به نظر می رسد که مداخلات نظامی یکباره آمریکا و ناتو در کشورهای هدف، بزرگترین چالش کنونی برای جوامع غیرمتعهد است و پس از آن نیز به ترتیب اهمیت، چالش هایی مثل دخالت در روند سیاسی و امور داخلی کشورها، سلاح هسته ای، حق وتو، سلطه بر نهادهای مالی، انحصار بازارها، تحریم جوامع مستقل، گازهای گلخانه ای و گرمایش زمین و انحصار رسانه ای قرار دارند.
طی بیش از یکی دو دهه اخیر، علت بسیاری از خونریزی ها و جنگ ها در مناطق مختلف جهان آمریکا و ناتو است. آمریکا در قضیه حمله به عراق (2003) نشان داد اگر اراده کند کشوری را به اشغال درآورد، سازمان ملل و حتی شورای امنیت را به راحتی نادیده می گیرد.
این تفاصیلی که ارائه شد، مشخص می شود بزرگترین معضل کنونی جهان غیرغربی یکجانبه گرایی آمریکا است. واشنگتن به دلخواه خود، جوامع را تحریم می کند، در امور داخلی آنها مداخله می نماید و حتی اگر اراده کند دست به حمله نظامی می زند و با موشک های کروز و هواپیماهای بدون سرنشین مناطق دلخواه خود را هدف قرار می دهد. البته در این مکانیسم یکجانبه گرایی، انحصار رسانه ای هم جایگاه ویژه ای دارد. رسانه های اصلی مثل «سی ان ان»، «فاکس نیوز»، «بی بی سی»، «آسوشیتدپرس»، «رویتر» و «خبرگزاری فرانسه» به همراه تعداد زیادی از شبکه های محلی و منطقه ای افکار عمومی را پیشاپیش برای تجاوزات آماده می کنند، از آمریکا چهره ای رهایی بخش و اشاعه دهنده دموکراسی می سازند و درصدد بدنام کردن دولت های مخالف بر می آیند و منافع این کشور وغرب را به افکار عمومی به نام منافع جهانی قالب می کنند.
لذا، در چنین شرایطی استقلال کشورها در معرض خطر دائمی قرار دارد و توسعه طبیعی آنها نیز منتفی است. پس باید کاری کرد و همان طور که دیدیم سازمان ملل با ساختار موجود نمی تواند این سناریوی تحمیلی یکجانبه گرایی را برهم بزند و راه را برای توسعه و شکوفایی سایر ملل فراهم کند.
جنبش غیرمتعهدها
با این مقدمات تازه به مرحله «چه باید کرد» می رسیم و نوبت به ارزیابی جنبش غیرمتعهدها می رسد.
ناگفته نماند کمتر کارشناس و اندیشمندی وجود دارد که با اصل موجودیت سازمان ملل مخالفت کند و تقریبا همه آنها به ضرورت وجود آن در صحنه پیچیده نظام بین الملل کنونی تأکید می کنند. در مقابل، جالب است بدانیم کمتر اندیشمند مستقل و بی طرفی وجود دارد که به ایجاد اصلاحات در سازمان ملل باور ندارد و کسانی که اکنون مدافع سازمان ملل با ساختارهای موجود هستند، از دل دستگاه های دیپلماسی آمریکا و غرب، برآمده اند و در اصل، سخنگوی این قدرت ها محسوب می شوند.
تا اینجا به این دو گزاره رسیدیم که «یکجانبه گرایی آمریکا برای جوامع مستقل زیانبار و خطرناک است» و «سازمان ملل نیاز به اصلاح دارد.» اما هرچند این گزاره ها جملات قشنگ و قابل دفاعی به نظر می آیند، آیا قابل اجرا هستند؟ وقتی این سؤال مطرح می شود، خود به خود وارد مباحث «واقعگرایی» و «آرمانگرایی» در روابط بین الملل می شویم، که البته در اینجا و درمطالب ژورنالیستی پیشاپیش جانب واقعگرایی گرفته می شود و مباحث آرمانی را به کلاس ها و راهروهای دانشکده های مرتبط می سپارد.
طرح موضوع ایجاد اصلاحات درسازمان ملل، پای مسئله دیگری را هم به میان می کشد و آن موازی کاری این سازمان اصلاح شده با نهاد جنبش غیرمتعهدهاست. این مسئله را می توان این گونه پاسخ داد که اصلاحات یک رخداد آرمانی است و ممکن است که بعدا به وقوع بپیوندد. اما جنبش غیرمتعهدها عملا موجود است و باید از آن بهره گرفت و اگر هر دو نهاد به مرحله کارآمدی رسیده و در کنار هم قرارگرفته باشند، آن موقع است که مسئله موازی کاری مطرح می شود و باید برای آن چاره ای اندیشید.
قدرت اجبار برای اصلاحات
نکته ای که در اینجا جالب به نظر می رسد، این است که اراده معطوف به اصلاحات در ساختار سازمان ملل باید همان قدرتی را داشته باشد که باید در فعال کردن جنبش غیرمتعهدها به کار آید. یعنی هم جنبش غیرمتعهدها و هم سازمان ملل در صورتی به نفع کشورهای درحال توسعه بر جهان مسلط می شوند که این کشورها، در مقابل آمریکا و ناتو قدرت زیادی داشته باشند.
جنبش غیرمتعهدها شباهت زیادی به مجمع عمومی سازمان ملل دارد؛ مجمع عمومی تبلور خواست دولت ها درجهان است؛ فقط همین! به عبارت دیگر، تصمیمات مجمع عمومی در حد پیشنهاد است و شورای امنیت می تواند به راحتی آن را نقض کند و تصمیم دیگری بگیرد. با این حال، مجمع عمومی منعکس کننده خواست کشورهای جهان است. شباهت دیگر این دو نهاد بین المللی به همگرایی و واگرایی سیاسی کشورهای عضو مربوط می شود. مشکل دیگر سازمان ملل، علاوه بر شورای امنیت که نهاد غیردموکراتیک و مبتنی بر قدرت است، حمایت مالی این سازمان از جانب آمریکا و قدرت های همسو است. این مسئله کشورهای عضو را چندان تحت تأثیر قرار نمی دهد، ولی دبیرکل سازمان ملل و رؤسای نهادهای فرعی آن را به شدت محافظه کار می کند.
جنبش غیرمتعهدها هرچند این مشکلات را ندارد، ولی قدرت ایجابی و تمام کننده نیز ندارد، چرا؟
ارزیابی جنبش
از منظر رویکرد سیاسی، جنبش غیرمتعهدها تاکنون سعی کرده دو رویه را در پیش بگیرد؛ نخست که از سال 1955 (کنفرانس باندونگ) تا سال 1961 طول کشید، سیاست منفی بود. در کنفرانس «باندونگ» که به عنوان نخستین نشست غیرمتعهدها، دانسته می شود، 10 اصل تصویب شد و همین اصول به عنوان مبانی جنبش درنظر گرفته شد، از آنجا که «جواهر لعل نهرو» نخست وزیر وقت هند دراین کنفرانس حضور پررنگ داشت و چند سالی نیز از استقلال هند نمی گذشت، جنبش غیرمتعهدها کلاً تحت تأثیر راهبرد مبارزه منفی «مهاتما گاندی» رهبر فقید هند قرار گرفت.
اما، در سال 1960 و یک سال قبل از برگزاری نشست دوم غیرمتعهدها در بلگراد، وزرای خارجه کشورهای بنیانگذار (غنا، اندونزی، هند، یوگسلاوی و مصر) در قاهره گرد هم آمدند. در این نشست تصمیم گرفته شد که جنبش از این پس یک سیاست ایجابی و مثبت در پیش بگیرد.
اهدافی که شرکت کنندگان در نشست قاهره در مورد آنها به توافق رسیده بودند، می توان به موارد زیر اشاره کرد: حمایت از حق تعیین سرنوشت، حاکمیت ملی، استقلال و یکپارچگی کشورها، مخالفت با آپارتاید، رد کردن پیمان های نظامی چندجانبه، استقلال دولت های عضو از ابرقدرت ها و از رقابت و نفوذ آنها، مبارزه علیه امپریالیسم در همه اشکال آن، جنگ علیه استعمارگری و علیه استعمارنو و نژادپرستی، مخالفت با اشغالگری و سلطه، خلع سلاح، اجتناب از هر نوع مداخله در امور داخلی دیگر کشورها، همزیستی مسالمت آمیز کشورها، مخالفت با سوءاستفاده از قدرت در روابط بین الملل، تقویت سازمان ملل، دموکراتیک کردن نظام بین الملل، توسعه اقتصادی و اجتماعی، بازسازی سیستم اقتصاد بین الملل و بالاخره تقویت همکاری بین المللی میان نظام های هم ارز.
اکنون که از سال 1960 تاکنون 52 سال می گذرد سؤالات زیادی در مورد موفقیت جنبش غیرمتعهدها به ذهن متبادر می شود و متاسفانه پاسخ به بسیاری از این سؤال ها برملاکننده وجود یک شکاف عمیق میان آرمان هایی که در کنفرانس قاهره فهرست شده اند، و واقعیت های موجود است. چرا حتی یک کشور عضو غیرمتعهدها از لحاظ توسعه اقتصادی به پای کوچکترین عضو باشگاه هشت کشور صنعتی نرسیده است؟ چرا شکاف میان شمال و جنوب زیادشده است؟ و چرا قدرت و سلطه قدرت های غربی بر جوامع عضو جنبش افزایش یافته است و هم اکنون هژمونی آمریکا این کشورها را رنج می دهد؟
بدتر از همه اینکه در پیوستن و نپیوستن به اتحاد نظامی و سیاسی آمریکا، بسیاری از کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها از خود اختیار چندانی ندارند.
جنبش غیرمتعهدها در دوران جنگ سرد، تا حدودی توانست کشورهای عضو را از رقابت میان دوبلوک شرق و غرب از عوارض جنگ سرد دورنگه دارد و طی این دوران و پس از آن نیز توانست به طور موردی از حقوق و منافع کشورهای عضو در برابر یکه تازی قدرت های بزرگ، به ویژه آمریکا، حمایت نماید. البته همان طور که در مورد مجمع عمومی سازمان ملل اشاره شد، موضعگیری های جنبش در برابر آمریکا به عنوان نمونه در رابطه با پرونده هسته ای ایران، تأثیر بلافصل و قاطعی نداشته است و همان طور که شاهد هستیم، آمریکا و آژانس بین المللی انرژی هسته ای هنوز هم پرونده ما را سعی می کنند بازنگه دارند.
هم اکنون آمریکا به همراه چند کشور صنعتی که قطب حاکم بر جهان را تشکیل می دهند، مولفه های قدرت را در اختیار دارند. این مؤلفه ها فراتر از حوزه نظامی هستند. اتفاقاً طی دهه های اخیر واشنگتن از اهرم های مالی و اقتصادی بارها برای مطیع کردن کشورهای در حال توسعه بهره گرفت. لذا، این طور به نظر می رسد که شمشیر اقتصاد برنده تر از هر شمشیر دیگری است.
اما، کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها که بیش از دو سوم (120 کشور) جهان را شامل می شوند، فقط 14درصد اقتصاد دنیا را در اختیار دارد و این ضعف بزرگی است.
ضعف دیگر کشورهای عضو نم، اتکاء اقتصاد بسیاری از این کشورها بر تولیدات نفت و گاز است؛ این کشورها در مجموع روزانه حدود 77میلیون بشکه نفت تولید می کنند، که 50میلیون آن به مصرف داخلی می رسد و 27 میلیون بشکه نیز به کشورهای دیگر صادر می شود.
به هر حال، حرف اول را در دنیا کشورهایی می زنند که دارای قدرت، علم، نهاد اداری کارآمد و اقتصاد شکوفا است. باید دید که چه تعداد از این کشورها در نم حضور دارند؛ تقریباً می توان گفت که حتی یک کشور وجود ندارد.
دستاورد ایران
دستاورد فوری برگزاری موفق شانزدهمین اجلاس جنبش غیرمتعهدها در تهران، خارج شدن کشورمان از انزوای بین المللی و نمایش همبستگی 119 کشور با ما بود.
این همبستگی به ویژه در شرایطی اهمیت دارد که ایالات متحده هر چه می گذرد تحریم ها را علیه ایران شدیدتر می کند.
حضور «محمد مرسی» رئیس جمهور مصر جدید در کشورمان، چاره جویی کشورها در مورد بحران جاری سوریه و مذاکرات دوجانبه و چندجانبه با کشورهای عضو از دیگر دستاوردهای این نشست بوده است. البته از آنجا که ایران مخالف جدی آمریکاست، از این پس می تواند در جایگاه ریاست نم، تأثیر خود را بر بحران های جاری ذکر شده به نفع کشورهای در حال توسعه بگذارد.
نتیجه‌گیری
این ادعا که نم پس از فروپاشی شوروی فلسفه وجودی خود را از دست داده است، حرف درستی نیست و در صورت انحلال این جنبش، کشورهای در حال توسعه در برابر قدرت های غربی تقریباً بی سلاح می شوند.
اما، باتوجه به ساختار نم و میزان همگرایی و واگرایی کشورهایی که در آن عضو هستند، از نم نمی توان انتظارات زیادی هم وزن شورای امنیت سازمان ملل و حتی در سطوح خیلی پایین از آن هم داشت.
نم می تواند در میان کشورهای غیرغربی و در حال توسعه یک احساس هویت مشترک ایجاد کند، به آنها در قالب یک نهاد در سطح بین المللی موجودیت بدهد و در مواقع لزوم به کمک اعضاء بشتابد و آنها را در صحنه اصطکاک با قدرت ها تا حدودی یاری کند و از انزوا درآورد.
جنبش غیرمتعهدها در مقایسه با سازمان ملل سازمان قوی و مستقر ندارد و شامل چند نشست مهم و غیرمهم است. جمهوری اسلامی ایران طی سه سال آتی می تواند در نقش ریاست نم، سازماندهی آن را تقویت کند، بر انسجام و همگرایی میان اعضاء بیفزاید و مقابل قدرت های زورگو مواضع جدی تر بگیرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات