تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۶  ، 
کد خبر : ۲۵۲۳۳۴
مصاحبه اختصاصی «سروش» با حجة‌الاسلام کروبی سرپرست بنیاد شهید

بنیاد شهید به طور نسبی توانسته است رضایت خانواده‌های شهدا را حاصل


بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
* سؤال: با تشکر از شرکت شما در این مصاحبه، جنابعالی به عنوان سرپرست بنیاد شهید اگر ممکن است خلاصه‌ای از انگیزۀ تاسیس این بنیاد را توضیح بفرمائید.

** جواب: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. در یک جامعه‌ای که انقلاب شده و عده‌ای به شهادت رسیده‌اند و یا عده‌ای سلامتشان را از دست داده‌اند خیلی طبیعی و قهری است و مورد انتظار آن جامعه می‌باشد که یک سازمان و تشکیلاتی تأسیس بشود برای ادارۀ امور خانواده‌هایی که سرپرستشان و عزیزانشان به شهادت رسیدند و همچنین برای معالجه یا رسیدگی یا ادارۀ امور مالی آنهایی که سلامتشان را از دست داده‌اند و این انگیزه هم بیشتر از همه در حضرت امام بود که باعث تأسیس آن هم در واقع امام خود بودند، برای اینکه امام طی نامه‌ای حکمی را برای برنده صادر کردند و برای تشکیل بنیاد و در آن نامه مواردی هم ذکر کردند و بندهایی را هم یادآوری کردند که نامه 10 ماده داشت که این مواد نسبت به خانواده‌ها اجرا و عملی بشود.
* سؤال: اگر ممکن است اهم کارهای انجام شده در بنیاد شهید را بطور خلاصه بفرمائید؟

** جواب: در همان نامه‌ای که امام دستور تأسیس سازمانی و بنیادی برای ادارۀ خانواده‌‌ها و جانبازان انقلاب دادند و در سؤال اول هم اشاره کردم، ده تا بند و ماده هست و می‌توان گفت موادی که در آن نامه هست در دو بخش می‌باشد، بخشی مربوط به مسائل مادّی و رفاهی خانواده‌هاست، از قبیل مسکن، حقوق مستمری، معالجه، دفترچۀ بیمه، کارت اتوبوس، استفاده از وسایل دولتی به صورت نیم‌بها، دفترچۀ خواربار و مسائل دیگر مثل استخدام و بخشی هم مربوط به امور معنوی می‌باشد مثل مسائل تحصیلی، کارهای تبلیغاتی، رادیو برنامه‌ای در رابطه با خانوادۀ شهدا و مسائل شهید داشته باشد و در واقع عملکرد ما طبق این مواد بوده و چهارچوب آن هم این مواد بوده و در این مواد که عرض شد مثلاً مسکن، خوب اقدامات فراوانی شده و از طرق مختلف استفاده شده برای مسکن خانواده‌ها، مسکنهایی برایشان خریداری شده و زمینهایی داده و ساخته‌اند.
خانواده‌های شهدا خانه‌هایی داشتند که نیمه‌تمام بوده و مثلاً بدهکار بوده‌اند که پرداخت شده و یا ساختمان آنها تکمیل شده، خانه‌هایی داشتند که تعمیر شده، خانه‌هایی را دادگاه مصادره کرده و در اختیار بنیاد گذاشته، و بنیاد به خانواده‌ها واگذار کرده است. بنیاد خانه‌های زیادی در تهران و در شهرستانها ساخته است. شهرکهایی در تهران با حدود دویست و شصت خانه و شهرکهایی با سی تا پنجاه و صد واحد خانه وجود دارد، و حتی بعضی جاها شهرکها به صورت نیمه‌تمام بوده و از افراد فراری و متواری که اموالشان مصارده شده بوده است که ما تملیکشان کردیم و خانواده‌ها را در آنجا اسکان داده‌ایم، (در شهرستانها هم همینطور)، با زمینهایی در اختیار خانواده‌های شهدا قرار داده شده که این زمینها به کمک «عمران اراضی» و «بنیاد مسکن» ـ که در آن مواقع فعال بود ـ و خیلی جاها با کمک استاندارها و دادگاههای انقلاب که زمینهای مصادره‌ای را در اختیار بنیاد می‌گذاشتند یا ما وام داده‌ایم و آنها این زمینها را ساخته‌اند و یا اینکه توانسته‌اند خودشان مستقلاً بسازند.
در بعضی از شهرستانها که امکانات ساختن این زمینها نبوده است بنیاد شهید ساختمانهای حدود پنجاه تا صد و دویست واحد (به تفاوت) ساخته و در اختیار خانواده‌ها قرار داده است. و یک مقدار خانه‌هایی توانسته‌ایم از بانک بگیریم، بانک هم یک‌سری خانه‌هایی داشته که پیش‌قسطی داده می‌شود، گاهی خانواده خودش پول دارد و این پیش‌قسط را می‌دهد و گاهی هم که ندارد خود بنیاد می‌دهد (تا صد و سی هزار تومان) و بقیه را هم بانک بیست ساله تحویل می‌گیرد.
این توضیح را دادم چون مسکن یک مسئلۀ حاد عمومی است اینطور نیست که بشود از یک طریق به حل آن اقدام کرد، از طرق مختلف تلاش نمودیم که تا حدودی حل شده، البته هنوز هم کمبود داریم.
در مورد مسائل پزشکی اقدام به تأسیس چند آسایشگاه نموده‌ایم و بنیاد توانسته دست و پای مصنوعی بسازد و تیمهای پزشکی را از خارج دعوت نماید چه پزشکان خارجی و چه ایرانیهای متعهدی که در خارج هتسند و با ما همکاری می‌کنند) همچنین توانسته عده‌ای را به خارج اعزام کند، بیمارستانهایی با کمک دادگاه مصادره شده و بنیاد برای استفاده و پذیرایی از مجروحین آماده کرده است. نمونه آن بیمارستان مصطفی خمینی (میثاقیۀ سابق) است که در اختیار بهائیان بود و به نفع بنیاد شهید مصادره شده است، و بنیاد الآن دارد اداره‌اش می‌کند، این بیمارستان نوعاً در اختیار خانواده‌های شهدا و مجروحین می‌باشد. همانطور کلینیک شهید مازندرانی و هتل قدس که اکنون تندرستی قدس است و بیش از صد و چهل نفر مجروح در آن بستری می‌باشد. پس از شروع جنگ کمک‌رسانی و ارتباط با بیمارستانها و تهیه وسایل برای آنها و غیره، کارهایی است که انجام گرفته است.
در رابطه با حقوق مستمری که پرداخته می‌شود و عده‌ای از جانبازان یا فرزندان شهدا هم استخدام شده‌اند، اما هنوز هم کمبود داریم و عده‌ای نیز هنوز بیکارند و استخدام نشده‌اند و به عبارت دیگر مواد نامۀ امام اجرا شده، منتها در بعضی مواد صددرصد اجراء شده و در بعضی موارد هم کمتر اجراء شده است. مثلاً استخدام که صددرصد موفق نبودیم و یا مسکن، بطور نسبی خیلی موفق بوده‌ایم اما هنوز عده‌ای فاقد مسکن داریم، ولی حقوق و مستمری، یا کارت اتوبوس، یا دفترچۀ بیمه ـ با کمک وزارت بهداری و مصوبۀ شورای انقلاب طبیعی است که داده می‌شود ـ این سری چیزها، مثلاً مسائل پزشکی در حد توان جامعۀ ما، آری ولی در حد نیازمان، خیر یا مسافرت مثلاً با وسایل دولتی، از چیزهایی است که صددرصد انجام شده، در بُعد فرهنگی هم فعالیتهای تبلیغی هم شده، برنامه‌ای بود که رادیو مدتی داشت و الآن هم داریم به کمک همدیگر آماده‌اش می‌کنیم که ادامه بیابد، و کارهایی از قبیل تأسیس کتابخانه، تأسیس مجله شاهد کلاسهایی برای خانوادۀ شهدا، توزیع نوار و گاهی هم فیلم، تنظیم پوستر شهدا و یک سری کارهای فرهنگی هم شده ولی این را باید اقرار کنیم که در قسمت فرهنگی کارمان خیلی کم است و تا بحال ناقص بوده، چون امکانات فرهنگی کم بوده و امیدواریم که در آینده بتوانیم بیشتر فرهنگ شهدا و خط سرخشان را به جامعه نشان بدهیم و بتوانیم مفهوم شهید و شهادت و مسائل آموزشی آنها را در جامعه و هم در سطح خانواده‌ها گسترش و توسعه بدهیم.
* سؤال: اینطور که شنیدیم بنیاد شهید با خانواده‌های شهدای انقلاب اسلامی کشورهای دیگر مثلاً شهدای انقلاب اسلامی عراق و یا جاهای دیگر هم روابطی دارد مثل همان خدماتی که برای شهدای خودمان انجام می‌دهد، برای آنها هم انجام داده، آیا اینطور می‌باشد؟ و اگر اینطور می‌باشد چگونه؟
** جواب: آنچه که شهدا در رابطه با مسائل اسلامی پرونده‌شان برای ما آمده، بله اداره کردیم و زیر پوشش بنیاد شهید هستند، یعنی یک سری پرونده‌هایی هم داریم از برادران و خواهران عراقی که آواره شده‌اند، فرار کردند، یا اخراج شدند و جزو معاودین هستند و اینها یا زندانی آنجا دارند یا عزیزانی از آنها به شهادت رسیده‌اند، طبق گواهی‌هایی که افراد مطمئن برایمان کردند یک‌سری پرونده‌هایی در تهران و یک‌سری پرونده‌های دیگری در قم و در یزد از خانواده‌های شهدای عراقی داریم و همینطور تک‌تک هم داریم از برادران افغانی که شهید شده‌اند و یک‌سری پرونده‌هایی هم داریم که البته کم هستند، از برادران افغانیمان که آمده‌اند و در جبهه‌های ایران در ایلام و غیره شرکت کرده‌اند و به شهادت رسیده‌اند، یعنی در جبهۀ ما بوده‌اند و بر علیه آمریکا و صدام می‌جنگیدند، اینها هم خانواده‌هایشان در افغانستان می‌باشند، کسانی هم داریم که خودشان در اینجا به شهادت رسیده‌اند که نوع دومش می‌باشد، یا تک‌تک داریم که از لبنان آمده‌اند که با شهید دکتر چمران بودند و چند تا از آنها شهید شده‌اند و پدر و مادرهاشان گاهی اینجا رفت و آمد می‌کنند و به وسیله سفارت حقوق برایشان پرداخت می‌شود.
در ارتباط با شهدای دیگری که بخواهیم به صورت گسترده انجام بدهیم، آن اندازه که توانستیم سال گذشته قدمی برداشتیم و یک قدمی هم امسال ان‌‌شاءالله برمی‌داریم و آنکه سال گذشته به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن، خانواده‌های شهدای لیبی، الجزایر و لبنان را دعوت کردیم، و عده‌ای وارد شدند و برخی هم از همینجا شرکت داشتند و امسال هم باز از همین کشورها و مضافاً از سوریه دعوت نمودیم، (چون سال گذشته غفلت کردیم و از سوریه دعوت نکردیم) خانواده‌های شهدا را دعوت کردیم که هم به مشکلات آنها برسیم و هم یک دعوتی باشد برایشان، و هم آشنایی با فرزندان شهدای ما و خانواده‌های آنها باشد و هم با عملکرد آن کشورها در ارتباط با خانواده‌های شهدایشان آشنا بشویم، این عمل را هم انجام دادیم.
* سؤال: حضرت امام بارها این مؤسسه و همچنین خود حضرت‌عالی را مورد تأیید و تقدیر قرار داده‌اند می‌خواستیم بدانیم که علت این تقدیرات حضرت امام چه بوده است؟
** جواب: عرض می‌کنم اولاً من قابل نیستم و ارزشی ندارم، عنایت و لطف امام می‌‌باشد، یکی اینکه خوب سالها من ارادتمند امام بودم و شاگرد ایشان و در خدمتشان بودم. مسئلۀ دیگر اینکه حتی قبل از پیروزی انقلاب بنده بی‌ارتباط با این مسائل نبودم، حتی دورانهای اعتصاب و اینها و حتی قبل از اعتصاب، پولهایی نزد من بود که کار رسیدگی به خانواده‌های شهدا، رسیدگی به کارهای زندانیان، رسیدگی به کارهای تبعیدیها، در این سری کارها ما بودیم، مخصوصاً در اوج‌گیری مبارزه و حتی وقتی حضرت امام از فرانسه برگشتند در حدود بیش از یک میلیون تومان پول هنوز پیش من بود، از همان مسائل اعتصاب و نفت و غیره که من اجازه گرفتم که امام فرمودند خرج بکنید، بنابراین از همان موقع این مسئولیت با ما بود و به همان تناسب کمیتۀ امداد (که در خدمت آقای عسگر‌اولادی و آقای شفیق بودیم) و بعد هم امام نامه‌ای برای تأسیس بنیاد شهید به نام من نوشتند، و این دو سال هم که ما در خدمت خانواده‌های شهدا بودیم این نتیجه کارکرد من نبوده، تلاش و کوشش برادران و خواهران همکارمان بوده که نسبتاً بنیاد شهید توانسته (البته حق را ادا نکرده) ولی توانسته رضایت خانواده‌ها را بطور نسبی حاصل نماید و مسئولیتش را تا حدی انجام بدهد، از نامه‌هایی که خانواده‌ها لطف کرده‌اند گاهی برای امام نوشتند، ائمۀ جمعه، نمایندگان مجلس، اینها در برخوردهایی که داشتند، شما خودتان اطلاع دارید، امام کاملاً‌ در جریان قضایا هستند و حتی وضع دفترشان جوری است که مقیدند هر تلفنی و هر چیزی که بشود به حضور امام بگویند، نه مسائل ساده و نه مثلاً یک مسئله فقهی ساده‌ای که سؤال شود، به خصوص اگر له یا علیه کسی باشد، هم امانت‌داری می‌کنند و هم به قول معروف جذبه امام جوری است که باید کاملاً در جریان کارها قرار بگیرند. از نامه‌های محبت‌آمیزی که گاهی رفته و عنایت کرده‌اند خانواده‌ها، امام احساس رضایت کرده‌اند. امام در جریان شکایاتی که می‌شود هستند. اما به هر جهت کار ما اصلاح است، حق مردم بیش از اینها است و لطف امام نسبت به ما زیاد است.
* سؤال: اگر طرحها و برنامه‌هایی برای آیندۀ بنیاد و در جهت گسترش این خدمات دارید بیان نمائید.
** جواب: عرض می‌کنم طرحهایی که داریم دوجور است، یکی طرحهای فرهنگی، در این زمینه یکی از نمایندگان مجلس (آقای محمودی نمایندۀ قصرشیرین) را دعوت کردیم و مسئولیت واحد فرهنگی را به ایشان دادیم و عده‌ای از برادران هم شروع به همکاری با ایشان کردند و عده‌ای هم قرار است در آینده همکاری نمایند، یک مسئله‌ای که داریم ان‌شاءالله و بتوانیم انجام دهیم کار فرهنگی است، در رابطه با کار فرهنگی گذشته از تأسیس کلاسها و کتابخانه و واحد فرهنگی بنیاد شهید در شهرستانها کارهای آموزشی که خانواده‌ها دارند، اگر بتوانیم مثلاً تنظیم آثار شهدا، تنظیم وصیت‌نامه‌های شهدا و به عبارت دیگر نمایش مفهوم شهادت و خط شهادت به جامعه خودمان و به دیگر نقاط دنیا است که اگر بتوانیم این‌ چنین رسالت و مسئولیت را انجام دهیم و مفهوم زنده و پرتحرک شهادت را معرفی بکنیم، حالا به صورتهای مختلف و به طرق مختلف، مسئلۀ بسیار خوبی است و در همین زمینه هم مجلۀ شاهد که با برادرمان آقای دکتر افجه‌ای هستند و همۀ سنگینیهایش روی دوش ایشان است، الآن به صورت ماهانه، منتها ماهانۀ کودک و بانوان و اگر بتوانیم کم‌کم به صورت پانزده روز یکبار و هفته‌ای یکبار درش بیاوریم. در رابطه با سایر خدمات، برنامه‌ریزیهایی داریم که براساس همین نیازها می‌باشد مثلاً برای سال 61 برنامه‌ریزی باید داشته باشیم برای کمبود مسکن، برنامه‌ریزیهایی داشته باشیم برای مسائل ارتوپدی، فیزیوتراپی،‌ مسائل دست و پاسازی، چون واقعیت اینست که بنیاد برای همۀ جانبازان الآن جواب‌گو نیست. و در کشور ما حتی اگر بتوانیم باید در هر استانی ما کارخانه‌های دست و پاسازی داشته باشیم. زیرا افرادی که دست و پایشان قطع شده فراوان داریم و باز هم جنگ ادامه دارد و آنجوری که افراد مطلع و وارد می‌گویند این دست و پاها جوری هست که هر دو سال سه سال یک مرتبه باید عوض بشود. مثلاً دو سه سال یک مرتبه انسان چاق یا لاغر می‌شود و نمی‌تواند با آن راه برود و از آن استفاده کند.
در رابطه با مسائل پزشکی تأسیس دست و پاسازی‌های دیگر، چون ما الآن یک دست و پاسازی‌ داریم، و یکی هم هلال‌احمر دارد لذا گاهی باید معلولین مدتها پشت نوبت بخوابند. یکی هم تأسیس مراکز توانبخشی بیشتر و آسایشگاههاست، چون باز الآن این آسایشگاهی که در تهران داریم پر است از طرف دیگر از جانبازان زمان قبل از انقلاب و بعد که جنگ شروع شد در استانها هستند و در شهرستانهای بزرگ تعدادی یا در خانه‌ها مانده‌اند و یا بعضی را آورده‌اند تهران و ناچاراً پدر و مادرها برای دیدنشان به تهران بیایند، و مسافت طولانی را طی کنند اگر بتوانیم در شهرستانها مراکز توانبخشی و آسایشگاههایی تأسیس کنیم که جانبازان همان شهرها در همانجا باشند و دیگر رفت و آمد به تهران هم نیاز نباشد. بعضی هم مقدماتش فراهم شده است، مثل اصفهان، مثل نجف‌آباد، اینها از مسائل مهم بنیاد می‌باشد، چون بنیاد گذشته از بُعد معنوی و کار فرهنگی در کار مادی دو مسئله خیلی مهم دارد یکی مسأله مسکن است و دیگری پزشکی.
حقوق مسأله‌ای نیست کار مثلاً یکی از مسائلی است که باز اگر بتوانیم به مراکز تولیدی که عده‌ای از مجروحین خودشان میل دارند کار بکنند، البته عدۀ زیادی‌شان در رابطه با استخدام، این را حضورتان عرض نکردم که جاهایی حتی می‌فرستیم که حقوقش را بنیاد می‌دهد ولی آنها کار می‌کنند. و بعضی‌هایشان از حقوق بلاعوض هم رنج می‌برند و خوشایندشان نیست و گاهی هم که می‌دهیم به غرورشان برمی‌خورد لذا تلاش می‌کنیم که حقوقشان را ما بپردازیم و در یک جایی کار بکنند و مخصوصاً در یک جای تولیدی هم کار بکنند و چرخ تولید را هم کمک کنند که راه بیفتد. و اینها هم سرگرم می‌شوند و خسته نمی‌شوند، و این البته باز مربوط به آنهایی می‌شود که قدرت کار دارند، کسی که دو پایش از دست رفته یا دو دستش یا یک دست و پایش یا یک چشمش را از دست داده اینها می‌توانند کار بکنند، اما آنهایی که متأسفانه کنترل ندارند قدرت کار کردن ندارند و اینها احتیاج به محافظت و نگهداری دارند.
بطور کلی سه مسئله غیر از مسئلۀ فرهنگی، مساله مسکن باید خوب برنامه‌ریزی بشود، مسائل پزشکی و مسائل کار. اما مسائلی مثل حقوق اینها دیگر مسئله‌ای نیست، دفترچه نیز هر جایی که جانباز باشد برایش صادر می‌شود.
* سؤال: مهمترین دشواریهای که این بنیاد با آن دست به گریبان بوده چه بوده است؟
** جواب: بدترین و سختترین دشواری کار پزشکی بوده است. برای اینکه واقعیت اینست که در کشور ما به حد کافی پزشک متخصص وجود ندارد. مخصوصاً پزشک متخصص استخوانی، بطوری که یک مجروح باید تا سه سال پشت سر هم عمل بکند.
مجروحی داریم که در روز هفده شهریور زخمی شده است و هنوز باید مجدداً عمل بکند و این متخصصینی که ما دعوت می‌کنیم از خارج می‌آیند مثلاً از آلمان می‌آیند، می‌گویند که در آلمان مجروحینی از جنگ دوم جهانی هستند که هنوز باید عملشان کنند. منتها اینها خوب طبیعی است که نادر می‌باشد ولی هنوز وجود دارد. حادترین مسأله ما مسأله پزشکی می‌باشد که پزشک کم داریم، البته پزشکان ما عدۀ زیادیشان تلاش و کوشش زیاد می‌کنند. اما کمبود پزشک به حد کافی یا وجود پزشک و فقدان امکانات و وسایل و ابزار، این از اول ما را رنج می‌داده و حتی گاهی هم شده که اگر امکانات بود چه بسا که مثلاً شخص پایش قطع نمی‌شد و یا دستش قطع نمی‌شد و بارها او را به آلمان فرستاده‌ایم و گفته‌اند که اگر زودتر فرستاده بودید اینطور نمی‌‌شد. و یا اینکه مثلاً اگر این دست زودتر آمده بود خشک نمی‌شد، و یا اگر این پا زودتر رسیده بود قطع نمی‌شد، این را می‌دانید که انسان خیلی رنج می‌برد که مثلاً یک پایی بخاطر نبود امکانات قطع بشود.
یک وقت هست که یک پا جوری شده که جهان پزشکی می‌گوید که هیچ چاره‌ای ندارد جز اینکه قطع بشود. اینجا مهم نیست چون او یک هدفی داشته و رفته و اصلاً با هم برایش چیزی نیست. اما گاهی می‌گویند که اگر مثلاً یک ماه قبل رسیده بود و اینجوری بود و یا آنجا اگر روی ایشان همچنین عملی می‌شد، چنین بود و این است که آدم را کمی رنج می‌دهد، این یک مشکل پزشکی است، با اینکه مسألۀ مسکن تند و حاد می‌باشد، باز یک چیزی است که انسان می‌گوید خوب چند وقت دیگر حل می‌شود، اما چون مسائل پزشکی با سلامت فرد سروکار دارد، خیلی انسان را عذاب می‌دهد، البته این را باز تکرار می‌کنم که تلاش و کوشش را پزشکان متعهد می‌کنند ولی کلاً کفایت نمی‌کند و جوابگو نیست، مخصوصاً در رابطه با جنگ. اما اینکه جوابگو باشیم و یا از خارج بیاوریم، خدمت شما عرض کنم بنیاد شهید در حد توانش همانطور که در میان صحبتهایم عرض کردم، دعوت کرده‌ایم و آمده‌اند، عده‌ای از پزشکان متخصص خارج که ایرانی هستند حتی دارو برایمان می‌فرستند، کمک می‌دهند، مجروحینی که آنجا می‌روند، معالجه‌شان می‌کنند، خودشان مرتب در تیمهای دوتایی و پنج‌‌تایی می‌آیند و می‌روند، ولی باز هم جوابگو نیست و ما بیش از این نیاز داریم مجروحین چشم الآن برایمان خیلی مشکل است.
* سؤال: شما بارها در معرض توطئۀ ترور از سوی منافقین بوده‌اید، می‌خواستیم بدانیم که انگیزۀ منافقین از این کار چیست؟ با توجه به اینکه کار شما جز خدمت به مستضعفترین طبقۀ مردم یعنی خانواده شهدا چیز دیگری نبوده؟ انگیزۀ آنها از این توطئه‌ها علیه شما چیست؟
** جواب: عرض بکنم که بالاخره ما که جدای از جمهوری اسلامی نیستیم، یکی از خدمتگزاران کوچک و ریز جمهوری اسلامی هستیم و خدمت می‌کنیم و من الآن آن خدمتگزاری نیستم که شما لطف می‌فرمائید. اما آنها با خدمتگزاران بیشتر عناد دارند، شما می‌دانید چهره‌هایی فرضاً مثل مرحوم بهشتی یا مرحوم باهنر (که وجودش در فرهنگ و خدمت به نونهالان جامعه آنگونه مفید بود و با زندگی واقعاً طلبگی و معلمی کار می‌کرد، آنجور جزغاله می‌کنند و می‌سوزانندش) طبیعی است که آنها افراد خدمتگزار را بیشتر مورد حمله قرار می‌دهند، زیرا خدمات اینها اثر می‌گذارد و اینها می‌خواهند که حتی‌الامکان مردم ناراضی باشند، و کسی نباشد که به مردم خدمت بکند، آنها اینجوری فکر می‌کنند ولی ما مطمئنیم که هر کدام از ما برویم، من خودم به خصوص، مسلماً افرادی خادمتر و آماده‌تر برای خدمت خواهند بود و خدمت می‌کنند، چون این دریای خروشان طرفداران جمهوری اسلامی به حدی وسیع و به حدی عمیق و به حدی پرموج و نیرومند است که الحمدالله قائم به فرد نیست و با شهادت هر کسی افراد دیگری هستند که مسئولیت را به عهده بگیرند.
در رابطه با خود بنده این جمله را هم بگویم که مخصوصاً ما درگیری زندان هم با اینها داشتیم، برای اینکه فوق‌العاده من به اینها خوش‌بین بودم و طبق تبلیغاتی که برای ما شده بود (سالهای خفقان) علاقمندی عجیبی داشتم تبلیغات از افرادی که برایمان می‌شد. بعد از اینکه در سال 53 من به زندان افتادم، این جمله را بگویم که نوشته‌هایی در آن خفقان بدست ما می‌رسید و می‌دیدیم که رگه‌های انحرافی فراوان دارد منتها اگر یادتان باشد، زمان خفقان بود، جزوه که می‌دانید چقدر سخت به دست آدم می‌رسید و سخت آدم باید بخواند و بسختی نیز باید رد بکند، ارتباط با یک نفر آدم داشت اینها بهش داده می‌شد و وقتی که اشکال می‌کردی می‌گفت که بله این هست، این نکته رفع می‌شود، اصلاح می‌شود.
و این را فلان کس نوشته و اینگونه جواب به آدم می‌دادند به این صورت تا حدودی انسان قانع می‌شد، مخصوصاً آن تبلیغات گسترده هم شده بود و دیگر آدم زود قانع می‌شد، ولی وقتی ما زندان افتادیم و بعد از برخورد با به اصطلاح سران قوم و سردمداران، و مخصوصاً من بند شش رفتم و بند شش زندان قصر سران قوم آنجا بودند، و بعد دیدیم که نخیر مسئله اینجوری نیست، اصلاً خط کاملاً انحرافی است، وحدت به تمام معنا با مارکسیست‌ها، مارکسیسم را اصل قرار دادند و پذیرفته‌اند و یک به یک بچه‌ها هم دارند در داخل و در بیرون زندان مارکسیست می‌شوند، افرادی که انسان وحشتش می‌گرفت و تعجب می‌کرد که اینها مارکسیست می‌شوند و اینجا بود که خود بخود درگیریها شروع شد و مخصوصاً بعد از ماجرای شهید شریف واقفی که منعکس شد و حتی در زندان اول تلاش کردند که بگویند که وی خیانت‌کار بوده که کشته شده، ولی به تدریج مسائل روشن شد و خوب موضع‌گیری و درگیری از همان جا با آنها شدیداً داشتیم و این مسئله هم گویا مؤثر باشد.  

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات