* وقتی حضرت آقا فرمودند حماسه سیاسی و آن را برای حماسه اقتصادی مقدم دانستند یعنی قطعاً یک لوازمی میخواهد، لوازم تحقق حماسه سیاسی را به ترتیب اولویت چه میدانید؟
** من هم اعتقادی شبیه به اعتقاد آیتالله حائری شیرازی دارم که لازمه تحقق حماسه، ورود سران رقابت به فضای انتخابات است من فکر میکنم بهتر آن است که برای اطمینان و یقین به وقوع حماسه راهی برای ورود سران رقابت گشوده شود تکلیفی که رهبر معظم انقلاب فرمودند و بهتر است بگوییم خبری که رهبر معظم انقلاب از وقوع حماسه دادند مطلبی است که برای امت اسلامی و مردم ایران راهگشا و همچنین بصیرت افزاست. راهگشایی و بصیرت افزایی با این سفارش و بلکه خبر یک نوع نگاهی را در فضای انتخابات ایجاد میکند که امروز شاهد آن هستیم. این که گفتم من اعتقادم شبیه به اعتقاد آیتالله حائری شیرازی است از همین جهت است که به هر حال مردم دوست دارند که فضای انتخابات، فضایی باشد که سلایق گوناگون در آن راه پیدا کنند و برای این راهیابی مناسب است که تدابیر لازم انجام بگیرد.
هماکنون ما همینطور که گفتیم با یک توصیه و بلکه خبر از رهبر معظم انقلاب و الزامات یا لوازم تحقق یک حماسه روبهرو هستیم. از سویی توصیه و سفارش ایشان را داریم که عرض کردم برای مردم ایران راهگشا و بصیرت افزاست. این که میگویم بصیرت افزا برای آن است که این توصیه نگاه مردم را به وضعیت کنونی جهان و ایران در جهان افزایش میدهد. وقتی ایشان ازحماسه سخن میگویند و سفارش برای خلق حماسه دارند از یک ضرورتی خبر میدهند که در شرایط کنونی جهان برای ما به وجود آمده، فشارهای گوناگون که استکبار بر ما وارد میکند و مخاطراتی که ایجاد میکند.
این یک نگاهی است که رهبر معظم انقلاب با توصیه به خلق حماسه برای مردم ایران ایجاد میکند که وضعیت، وضعیتی است که باید حماسهای به وجود بیاید تا دشمنان ملت ایران ناامید شوند. در حقیقت حماسه میتواند دشمنان را ناامید کند. اینجاست که توصیه به خلق حماسه جدیتر میشود. وقتی جدیتر شود باید تلاش صورت بگیرد که لوازم این حماسه به وجود بیاید.
خب طبیعی است اگر ما بتوانیم آنچه که مردم به آن تمایل و گرایش دارند در فضای انتخاباتی تدارک ببینیم، زمینه خلق حماسه را فراهم کردهایم. آنچه مردم به آن گرایش دارند برای خلق حماسه، برای شرکت گسترده در انتخابات ممکن است یکی از امور مهمش همین افرادی باشند که مردم رغبت بیشتری در رأی دادن به آنها دارند.
* با توجه به شرایط کنونی وقوع حماسه سیاسی را چگونه پیشبینی میکنید. فکر میکنید این حماسه خلق بشود؟
** ما امیدواریم توصیه رهبر معظم انقلاب محقق بشود چون آن حماسه مثل یک اصل برای ما میماند. مثل یک اصلی که باید تحقق پیدا کند تا ما بتوانیم در برابر استکبار ایستادگی و مقاومـــت جدی داشته باشیم و آنها را ناامیــد کنیم. اما اینجا یک پرسش به وجود میآید که آن امــری که میتواند زمینه حمـــاسه را فراهـم کند چقـدر نقش و تاثیر دارد؟ آیا میشـــــود از نقشش صـرف نظر کرد؟ این نکتــهای است که امروز به صورت یک ســوال مطرح است. آیا اگر ســـرانی که رغبت مردم به رأی دادن به آنها بوده وارد این عرصه نشوند باز امکان خلق حماسه وجود دارد یا خیر؟ برخی میگویند امکان خلق حماسه وجود دارد و برخی میگویند وجود ندارد. بگذارید من برای شما یک سوالی ایجاد کنم که شما این را بپرسید و بتوانید به نتایج واقعی برسید. از کسانی که معتقدند امکان خلق حماسه بدون این دو نفر وجود دارد بپرسید دلایلتان برای این امر چیست؟ ما معتقدیم که باید توصیه رهبر معظم انقلاب محقق شود.
یکی میگفت: اگر آقای احمدینژاد بیاید توصیه کند به خلق حماسه چنین حماسهای رخ خواهد داد. گفتم چطور؟ گفت یعنی آقای احمدینژاد بیاید به جای کاندیدایی که نظر داشت یک فرد دیگری را از این 8 نفر انتخاب کند و بگوید از این به بعد فرد مورد نظر من این شخص است. این یک طرح است، من با ایشان مخالفت کردم گفتم سلیقه افراد که تغییر نمیکند، شما نمیتوانید از فردی بخواهید که سلیقهاش را عوض کند یعنی بگوید این فرد، همفکر من است در حالی که به گفته خودش اصلاً باور ندارد.
در میان این 8 نفر شاید آقای احمدینژاد نظرش این باشد که هیچکدام با من تقارب فکری ندارند. تقارب فکری نداشتن، با رأی دادن فرق دارد. من ممکن است از این 8 نفر هیچکدام را نپسندم اما به حکم تکلیف به یکی از این 8 نفر رأی دهم. اگر به حکم تکلیف به یکی از این 8 نفر رأی بدهم معنای این رأی دادن این نیست که او مورد پسند من است. در ضرورت مـــن باید یکی را برگزینـــم، آقای احمـــدینژاد ضرورتی ندارد بیاید بگوید یکــی از این 8نفر همفـــکر من است.
من هم ممکن است هیـچکـــدام از این 8نفر مــورد پسندم نباشد امــا به حکم تکلیف به یکـــی از آنها رأی میدهـم. بعضیها میگویـند اینجا ملاک خیــر الموجودین هست بعضیها میگویند ملاک اقل الشرور. (بهترین از این موجودین یا کسی که شرش از بقیه کمتر است). و البته این دروغ است که بگوییم فلانی همفکر من است، قرار نیست حماسه هزینهای به نام دروغ داشته باشد. ما رأی میدهیم ولو فرد محبوب و مطلوبمان پا به عرصه رقابت نگذارد.
آیا این سفارش قدرت تولید حماسه را دارد یا نه، محل تردید است. یک موقع بنده میگویم من آقای مشایی هستم ولی یک زمان میگویم من به یکی از اینها رأی میدهم. آقای احمدینژاد رأی میدهد و بیشتر از این نمیشود از آقای احمدینژاد توقع داشت.
* آیا با این وصف ما عوامل و لوازم کافی برای خلق حماسه را داریم؟
** اگر نداریم گناهش را گردن کسی به نام آقـــای احمدینژاد نیندازیم. ما معتقد بودیم که شـــورای نگهبان میتوانست لوازم خلق حماسه را خلق کند. با یک مقدار آسـان گرفتن حالا ایجاد نشد ما نمیدانیم چه اتفاقی صورت میگیرد ولی امیدواریم حماسهای به وجود بیاید. همه حرف من این است که انتـــــظار نرود از این 8 نفر یکی را همفکر خود معرفی کنیم. چنین انتظار و توقعی بیجاست چون خـــلاف واقع است.
* برخی میگویند حماسه باید در چارچوب قانون باشد، منظورشان این است اگر در بین همین افراد اعلام شده، تعداد آرای مردم کمتر از رأی دوره قبلی هم باشد، حماسه محقق میشود. برخی دیگر میگویند چون دوره قبل 40 میلیون شرکت کردند، اگر این دوره تعداد رأی دهندگان کمتر شوند، حماسه محقق نمیشود. این نظرات را چطور ارزیابی میکنید؟
** ما یک موقع میخواهیم یک واقعیت را تحلیل کنیم، یک موقع میخواهیم توصیه کنیم. در مقام توصیه، خط کش قانون باید همیشه به عنوان شاخص نظر گرفته شود، ما قانون را باید رعایت کنیم. اما هماکنون بحث ما توصیه نیست فراهم کردن تحقق یک واقعیت است.
ما باید در نظر بگیریم که حماسه بدون بعضی از پارامترها اتفاق میافتد یا نه. آیا اندیشمندان فقط باید بر توصیه تکیه کنند یا باید لوازم را هم فراهم کنند؟ اگر کسی فقط بر توصیه تکیه کند و لوازم را فراهم نکند چه بسا چنین واقعیتی به وجود نیاید و اگر به وجود نیاید برخی در وقوع این حماسه قصور کردهاند.
* آیا ایـــنکه میگویند شورای نگهبان فصـــل الخطاب است، با اعتراض به نتیجه اعــــلام شده توسط این شورا، منافاتی دارد؟
** من فصل الخطاب را در مورد شورای نگهبان نمیپسندم. من معتقـــدم این عبارت فقـط وصف حاکم شــرع است. برای همین ما نباید فصل الخطابهای گــوناگــــــــون در جمهوری اسلامی درسـت کنیم.
فصـــل الخــطاب فقط وصف ولــــی فقیه است. اشتباه نکنیم فصل الخطاب یعنـــــی حرف آخر و حـرف آخر وصف مقــــام معظم رهبری است. امـــام(ره) میفرمودند: ولایت فقیه محیط بر فقه است نه محاط بر آن. یعنی ولی فقیه میتواند حکم فقیه را در محدودهای حتی تعطیل کند. مثال هم زدند فرمودند که حکومت اسلامی به مصلحت مردم میبیند که از جایی جاده زده شود که در آنجا منزل شخصی یک نفر وجود دارد. آن شخص به هیچ وجه رضایت نمیدهد که منزلش تخریب شود و از آنجا جاده و خیابانی رد شود. از نظر فقهی کسی بدون اجازه مالک نمیتواند در ملکش تصرف کند، پس هرگونه تصرف در آن خانه حرام است. اما مصلحت اقتضا میکند، ولی فقیه مجاز است خانه فرد را بدون اجازه صاحب خانه تخریب کند و از آنجا خیابان بزند به خاطر مصلحت مردم، پس حرف آخر حرف ولی فقیه است.
* به نظر شما خلق حماسه سیاسی تزاحمی با ثبات سیاسی در کشور ندارد؟
** ثبات و تحول به نظر میآید که با هم منافات دارند اما اینگونه نیست. تحول میتواند در جهت رشد و ارتقای آن چیزی باشد که مردم باور کردند پس تضمینکننده ثبات هم هست. من 90 دارم یکی آمد 100 تولید میکند. در 100، 90 هم وجود دارد. پس آن که میآید جامعه را رو به 100 ببرد به 90 لطمهای نمیزند. 90 را تحکیم میکند و ثبات را 10پله جلوتر میبرد.
آقا فرمودند: کسی که میآید باید همه نکات مثبت آقای احمدینژاد را داشته باشد (ثبات) نقاط ضعفش را نداشته باشد (رشد و تحول) پس تزاحمی ندارد. این تحولی است که با ثبات میخواند.
اما بعضیها عین آقای هاشمی یک خط فکری درست کردند که هر کسی باشد غیر از احمدینژاد، از 8 سال پیش گفتند هر کسی باشد غیر از احمدی نژاد. این تحول برهم زننده و مخرب است. مخالف معیار رهبر معظم انقلاب است که فرمود همه اینها باشد، نقاط ضعف نباشد.
بعضی از کاندیداها ابتدای صحبتشان تخریب دولت احمدینژاد است. مثلاً اول صحبت هایشان میگویند ما با هدفمندی یارانهها موافقیم بعد از چند دقیقه میگویند گدا پروری نکنیم.خب از اول بگویید با هدفمندی یارانهها موافق نیستیم. یعنی کلاً از ریشه با هدفمندی یارانهها مخالفیم، رهبر معظم انقلاب بارها از هدفمندی یارانهها تعریف کرده و فرموده نکات مثبت احمدینژاد را باید داشته باشد پس تو مطابق معیاری که رهبر معظم انقلاب گفته نیستی.
در نتیجه کسانی که پیوسته با طرحهای آقای احمدینژاد مخالفت میکنند هیچکدام با معیاری که رهبر معظم انقلاب بیان فرمودند خوانا و سازگار نیستند.
* در مورد عدم احراز صلاحیت خودتان در انتخابات شورای شهر به چه مواردی استناد کرده اند؟ این نتیجه را منطقی میدانید؟
** عدم اعتقاد به اسلام، عدم التزام به ولایت فقیه، عدم التزام به قانون جمهوری اسلامی و چند چیز دیگر. نسبتی است که به بنده دادهاند. من این رأی را خلاف شرع میدانم چون حرفهای واهی هستند. بارها هم گفته ام، همین هفته گذشته 3 بار دادگاه ویژه روحانیت رفته ام، هیچ عنوان اتهامی به بنده عرضه نشد. فقط گفتند بیا و آقایان با احترام هم برخورد کردند، هم از فضل بنده یاد کردند هم از ولایتمداری من. جالب است حتی در دور آخر گفتند ما شما را فرد ولایتمداری میدانیم. پس از شما استمداد میکنیم که حامیان آقای مشایی یک وقتی ملتهب نشوند.
من به آقایان هیات نظارت میگویم: من 3 بار در هفته گذشته رفتم دادسرای ویژه روحانیت عنوانی برای اتهام به من وجود نداشت. آقایان گفتند برای پارهای از توضیحات شما را دعوت کردیم به اینجا. سوال من این است عدم اعتقاد به اسلام از کجا درآمده است؟ و من از همین وزارت اطلاعات و دادسرای ویژه روحانیت درخواست میکنم هیات نظارت را محکوم کنند که شما این حرفها را برای چه گفتید؟
به کدام جرم، شما فردی را نامسلمان و غیر ملتزم به ولایت فقیه میدانید؟ من خواهان این هستم که وزارت اطلاعات برخورد کند با هیات نظارت و هیات اجرایی. دادسرای ویژه روحانیت فقط وظیفه برخورد با روحانیت را ندارد، وظیفه دفاع از او را نیز دارد، وظیفه دارد جلوی جرم را بگیرد و احقاق حق برای محق بکند، برای کسی که مستحق است.
حق من ضایع شده است. هم در بحث مجلس این اجحاف در حق من شد، هم در بحث شورای شهر، به هیات نظارت گفتم مگر میشود یک نفر 30 سال مدرس و مدیر حوزه باشد، امام جماعت باشد ولی نامسلمان باشد و هیچکس هم به او چیزی نگوید.
هیات نظارت هم متهم است، از طرف من باید بازخواست شود، به خاطر اتهامی که به ما میزند و حقی که از ما ضایع میکند.
جالبتر آن است که بعضیها میگویند چرا شما اعتراض میکنید؟ اعتراض راه قانونی دارد و به خود هیات نظارت نامه بنویسید. ما نوشتیم اما اعمال نشد. بنا بود فقط ما تایید صلاحیت نشویم همین. ما به چه کسی باید حرف خود را بگوییم؟