سوالی که ریشه در اظهارات منتقدان دولت دارد، این است که پس چرا دولت با هجمههایی متعدد مواجه میشود و همچنان ادامه دارد؟
سوال شما را اصلاح می کنم. شما باید بپرسید چرا شخص رییس دولت این همه با انتقاد مواجه است و «اشتباه» بودن برخی از تصمیم هایش این همه حرف و حدیث به وجود می آورد. پاسخ این سوال این است که احمدی نژاد ترجیح را در این می بیند که فضای جامعه، فضایی حاشیه یی باشد و کلااز حاشیه و به وجود آمدن بحث های اینچنینی نه تنها استقبال می کند، بلکه منفعت هم می برد.
منفعت از فضای حاشیه و جنجال؟!
بله، دقیقا او حاشیه را به دلیل سود بردن دوست دارد و به همین دلیل حاشیه سازی به یکی از بدعت های دولتش بدل شده است.
توضیح میدهید؟
ببینید! وقتی جامعه با حاشیه ها درگیر باشد و اذهان عمومی مشغول بحث و تبادل نظر درباره مثلایک انتخاب اشتباه باشد، آن وقت است که آقایانی که در پاستور حضور دارند، خود را از تهدید ها و سوال و جواب ها در امان می بینند. به عنوان مثال وقتی مجلس دنبال این است که چرا سعید مرتضوی برای مدیرعاملی سازمان تامین اجتماعی انتخاب شده است، یا سوال های اینچنینی اذهان عمومی را به سوی خود جلب می کند، طبیعی است که مشکلات بزرگ تر و جدی تر به زیر سایه رفته و به چشم نمی آیند. آن وقت است که دولت مجبور نیست به دلیل بحران هایی که مردم را با محدودیت های زیادی مواجه کرده است، پاسخگو باشد. اینجاست که دولت که ترفندهای اینچینی را خود بلد است، یکی مثل مرتضوی را با علم بر اشتباه بودن انتخابش، انتخاب می کند تا چرایی این انتخاب باعث شود کسی سراغ مشکلات ملموس نرود.
مثلاچه مشکلاتی؟
تورم که روز به روز بالاتر می رود و همه اقلام را به گرانی غیرقابل تحملی رسانده است، کمبود فرصت اشتغال و بیکاری که هر کسی می داند مادر خیلی از بحران ها و معضلات اجتماعی و فرهنگی است و... خلاصه به نمونه های زیادی می توان اشاره کرد که متاسفانه، تاکید می کنم متاسفانه با حاشیه پردازی های دولت به فراموشی سپرده شده اند، آن هم در شرایطی که فراموشی چنین معضلات مهمی حتما آسیب هایی به جامعه وارد خواهد کرد که جبرانش یا غیرقابل ممکن است یا هزینه های گزافی را می طلبد.
«با حاشیه پردازی های دولت به فراموشی سپرده شده اند»: این نظریه درباره دولت یعنی محکوم کردن قوه مجریه به بی تفاوتی در قبال مشکلات جامعه و مردم؟!
واقعیت موجود و البته نگران کننده این است که محمود احمدی نژاد شخصیتی دارد که او را به این سمت سوق می دهد و کارهایی اینچنینی به رفتاری عادی برای نفر اول اجرایی کشور تبدیل شده است و دقیقا به همین دلیل است که هر چند وقت یک بار با عنوان کردن مساله یی انتصابی که خودش هم می داند، انتصابی زیر سوال است شرایطی را به وجود می آورد تا حاشیه ها در متن جامعه پررنگ شوند و در نتیجه «اهم»ها به حاشیه رانده شوند تا از این طریق عیب ها و کم کاری های دولت تحت نظرش نمود کمی پیدا کند. گمان می کنم بهتر است به نمونه یی از این کارها اشاره یی داشته باشم. به عنوان مثال او می دانست که هیچ کس راضی به معاون اولی مشایی نمی شود، با این حال با معرفی او به این سمت مهم باعث شد تا ماه ها این موضوع جای ثابتی در ادبیات سیاسی و سیاسیون داشته باشد و با نگاهی به آن روز ها می توان دید که کمتر کسی درباره مشکلات راهبردی اظهارنظری داشته است.
برخیها عنوان میکنند که دولت نهم ترکیب بهتری نسبت به دولت دهم داشت.
حتما همین طور است با نگاهی به ترکیب کابینه اول احمدینژاد با نفراتی که از سال 88 به بعد به ترکیب دولت اضافه شدند، میتوان به راحتی به این نتیجه مشخص رسید که آقای احمدی نژاد دلیلهای واهی گروهی از چهرههای مورد تائید نظام را از چرخه مدیران خود خارج کرد و روی به کسانی آود که نه تنها فاکتور مثبتی نداشتند بلکه نکتههای منفی در پروندهشان وجود داشت. البته منظور همه مهرههای دولت نیست و هم اکنون هم چهرههای موجه و خدومی در دستگاههای مختلف دولتی مشغول به خدمت هستند.
به نظر میرسد شرایط کلا در دولتهای نهم و دهم متفاوت بود.
نکته موجود و البته قابل تاسف این است که احمدینژاد دولت دهم با احمدی نژادی که در سال 84 قوه مجریه را در دست گرفت، تفاوتهای آشکاری داشت و به همین دلیل اتفاقهایی چون انتخاب مشایی به معاون اولی با وجود ذهنیتی که راجع به او وجود داشت ، عزل و نصبهای ان چنانی آن هم در سطح وزارت و یا اتفاق تا سفیر انگیز 11 روز خانهنشینی افتاد تا حتی در برههای نگرانیهای خیلی جدی به وجود بیاید و نتیجه این شود که حتی خیلی از حامیان سینه چاک رئیس دولت به سرسختترین منتقدان و حتی میتوان گفت مخالفانش تبدیل شوند. اگر مشکلات کشور همچنان پا برجاماندهاند، اگر گرانی به اوج خود رسیده و اگر اشتغال برای خیلیها آرزویی محال شده و اگرهای دیگر تنها به این دلیل است که دولت و دولتیها واقعا منطق را به انزوا بردند.
میتوان اختلافات دولت با نهادهای دیگر را هم به این مسئله ربط داد؟
حتما، وقتی آقای احمدی نژاد بدون این که هراسی از واکنشها و سوالهای احتمالی داشته باشد قانون را عمل نمیکند و حتی به خودش اجازه میدهد که بگویید فلان قانون را بقبول ندارم،چه انتظاری مثلا از مجلس دارید به هر حال کشور برای صحیح اداره شدن نیازمند همکاری اصولی و قانونی دستگاههای مختلف است و وقتی دولت قانون گریزی میکند، طبیعی است که مجلس یا قوه قضائیه بخواهند واکنش صحیحی به آن نشان بدهند که همین باعث میشود تا اختلاف به لایههای مدیریتی کلان کشور رسوخ کند واقعا این سوال مطرح است که احمدی نژاد چطور به خودش اجازه میدهد که نظر شورای نگهبان قانون اساسی را نقض قانون بداند یا این که مجلس و موقعیت نظارتیاش را جدی نگیرد. آن هم در شرایطی که قانون اساسی واضح است و نیازی به تحلیل ندارد. این قبیل کارها نشانگر این است که او تحت هیچ شرایطی حاضر به همکاری با نهادهای دیگر نیست.