تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۲ - ۰۶:۰۱  ، 
کد خبر : ۲۶۲۳۲۳
اکبر اعلمی در گفت‌وگو با «جست‌و‌جو» از معنای اصلاح‌طلبی، اعتدال، آفت‌های اصلاح‌طلبی و... می‌گوید

اصلاح‌طلبی نقد قدرت است نه براندازی قدرت

الهه محمدی - اشاره: او را بیشتر به صراحت لهجه‌اش می‌شناسند. همین بی‌پرده حرف زدنش است که او را به یکی از منتقدان جدی دولت محمود احمدی‌نژاد تبدیل کرد؛ تا جایی‌که در سال ?? در دفتر حزب اعتماد ملی زنجان به‌شدت از دولت نهم انتقاد کرد و خواستار رای عدم کفایت به او شد. نام «اکبر اعلمی» شاید بیشتر به دلیل همین صراحت گویی‌هایش بود که بر سر زبان‌ها افتاد. آن زمان که از نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس بود و بار‌ها احمدی‌نژاد را به اقدامات غیرقانونی متهم کرد و گفت که خودش به عنوان یک نماینده مجلس نمی‌داند صد‌ها میلیارد دلار در دولت نهم به کجا رفته است. البته او در جایی ضربه همین «سرخ بودن» زبانش را هم خورد. تا جایی‌که به دلیل مطرح کردن رای عدم کفایت به احمدی‌نژاد، مثال قابل استیضاح بودن اعضای کابینه فرضی امام حسین (ع) را مطرح کرد که با واکنش‌های تندی از جانب برخی گروه‌ها و شخصیت‌های اصولگرایی روبه‌رو شد که سال‌ها به‌دنبال یافتن بهانه‌یی برای حذف او از مجلس بودند؛ این انتقاد‌ها تا جایی ادامه پیدا کرد که حتی مدیرمسوول کیهان خواستار اخراج او از مجلس شد و در مطلبی نوشت که اگر اعلمی توبه هم بکند شرایط ادامه نمایندگی را ندارد. اما او چندان به توصیه‌های شریعتمداری توجهی نداشت و از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلبی بود که در انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری ثبت نام کرد و البته موفق نشد از شورای نگهبان تایید صلاحیت بگیرد. اما به نظر می‌رسید که اعلمی این رد صلاحیت را چندان به دل نگرفت و در20 اردیبهشت 1392 با شعار احیای شعار‌های فراموش شده نوفل لوشاتو، از جمله ضرورت بازگشت روحانیون به حوزه‌های علمیه در یازدهمین دوره ریاست‌جمهوری نیز ثبت نام کرد و البته باز هم شورای نگهبان او را برای ریاست‌جمهوری تایید نکرد. او که دانش‌آموخته 4 رشته حقوق، اقتصاد با گرایش بانکداری، اقتصاد بین‌الملل و اقتصاد انرژی است و علاوه بر سال‌ها نقش آفرینی در جبهه‌های جنگ در جنوب و غرب کشور، سمت‌هایی مانند مسوولیت واحد سیاسی فرهنگی سپاه تهران، فرمانداری، معاونت ادارات کل امور انتظامی، بازرسی و دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی در وزارت کشور و مدیرکل بازرسی بنیاد مستضعفان و جانبازان و مشاور سیاسی و اجتماعی سرپرست بنیاد، مشاور تحقیقات و پژوهش‌های فرهنگی بنیاد شهید، رییس هیات پذیرش و عضو هیات تحریریه روزنامه سلام و نمایندگی دوره‌های ششم و هفتم مجلس شورای اسلامی، رییس گروه‌های دوستی پارلمانی ایران و انگلیس و ایران و آلمان و ریاست شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما را در کارنامه خود دارد، گرچه قبل از رد صلاحیت شدنش با وجود اینکه گفته بود به نفع خاتمی یا هاشمی صحنه انتخابات را ترک نخواهد کرد و اینکه در کشورهای دموکراتیک روسای جمهور به‌دلیل شهرت ناشی از رانت قدرت از حضور سه باره در انتخابات خودداری می‌کنند تا حق دیگر کاندیداها ضایع نشود، اما از طریق واسطه‌یی به آنان پیغام داد به‌دلیل شرایط حاکم بر انتخابات ایران حتما در انتخابات ثبت نام کنند. همین اظهارنظرهای او و روی کار آمدن دولت اعتدال بهانه‌یی شد تا سری به او بزنیم و از او درباره معنای اصلاحات و اعتدال و معنای اصلاح‌طلب در حال حاضر سوال کنیم؛ سوال‌هایی که خودش آنها را «استخوان‌دار» می‌نامد و برای جواب دادن به آنها حوصله زیادی به خرج می‌دهد.

* در حالی که از سال 76 به عنوان سرمنشا و سرآغاز گفتمان اصلاح‌طلبی 16 سال می‌گذرد، در حال حاضر از اصلاح‌طلبی چه تعریفی را می‌توان ارائه کرد؟

** از حیث شکلی می‌توان گفت اصلاحات و اصلاح‌طلبی تقریبا در اغلب جوامع از یک تعریف نسبتا مشترکی پیروی می‌کنند و آن روشی از مبارزات سیاسی است که منتقدین و معترضین وضع موجود بدون آنکه در مقام تغییر اساس نظام باشند، با توسل به کم هزینه‌ترین روش‌ها در مقام تغییر وضع موجود و هدایت آن به سمت وضع مطلوب هستند. از حیث ماهوی ممکن است هدف، جهت و مدینه فاضله مورد نظر اصلاحات و اصلاح‌طلبان در جوامع مختلف با یکدیگر متفاوت باشد اما معمولا محو مناسبات غیردموکراتیک و کاهش فاصله میان عملکرد و منویات حاکمان با قانون اساسی، احترام به حقوق اساسی و شهروندی و استقرار ارزش‌های دموکراتیک و وادار کردن حاکمان به پذیرش گردش قدرت از طریق برگزاری انتخابات عادلانه، قدرمشترک اهداف و غایت اغلب اصلاح‌طلبان است.

* همین تعاریفی که ارائه کردید مربوط به تعاریف مرسوم اصلاح‌طلبی در سال‌های اخیر هم می‌شود؟ به این معنی که به نظر شما در ایران اصلاح‌طلبی با توجه به خطوط قرمزی که برای آن تعریف و بازتولید می‌شود در کجا ایستاده است؟

** اگر از پاره‌یی خودسانسوری‌ها و شدت و ضعف هایی که در دامنه اصلاحات و اصلاح‌طلبی وجود دارد صرف نظر کنیم، باتوجه به مهم‌ترین خط قرمز کنونی که اعتقادات و باورهای اصیل دینی و قانون اساسی است، می‌توان گفت که برآیند غالب اصلاحات و اصلاح‌طلبی واقعی در ایران و در میان اصلاح‌طلبان درون حاکمیت معطوف به بازگشت به آرمان‌های اولیه انقلاب مبنی بر استقرار کامل آزادی و جمهوریت، تمکین از کلیت قانون اساسی و عملی شدن همه ظرفیت‌های قانون اساسی برای تامین مصالح کشور و مردم خصوصا فصل حقوق ملت، جلوگیری از خودکامگی و دیکتاتوری مورد تاکید اصل دوم قانون اساسی، توسعه مناسبات دموکراتیک در شؤون مختلف کشور و کشورداری، رفع کامل موانعی که اجازه دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود را نمی‌دهد و تشویق اقتدارگرایان به تن دادن به گردش قدرت از طریق برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه و همچنین تعامل صحیح با کشورهای دنیا و اجتناب از هرگونه دیپلماسی خشونت‌آمیز است.

البته در این بین طیفی از اصلاح‌طلبان ایرانی به ضرورت بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی و تعدیل قدرت به‌نفع جمهوریت و تقویت نهادهای انتخابی در برابر نهادهای انتصابی قائل هستند و مطالبات اصلاح‌طلبانه عده‌یی نیز بسیار شخصی، گروهی و حداقلی و فرصت طلبانه بوده و صرفا ناظر به رفع موانع بازگشت خودشان به قدرت است و از آن پس اصلاحات موضوعیت خود را از دست می‌دهد.

* با توجه به تعاریفی که از طیف‌های مختلف اصلاح طلبان ارائه کردید، آیا اصلاح‌طلبی در ایران هم‌اکنون در نقطه‌یی قرار دارد که مدنظر شماست؟ اگر نیست نظرتان درباره ضرورت تبیین و شفاف‌سازی مواضع جریان اصلاح‌طلب چیست؟

** خیر! متاسفانه هم‌اکنون اصلاح‌طلبی خود گرفتار نوعی قبیله گرایی، تمامیت خواهی، قیمومیت، شخصیت زدگی و دیکتاتوری است و مفهومی که عملا از اصلاح‌طلبی استنباط می‌شود معطوف به مرید و مرادی، همگرایی و نزدیکی به برخی شیوخ و باندهای سیاسی پنهان و آشکار است و مطالبات اصلاح‌طلبانه هم متاثر از همین رویکرد ناظر به مطالبات و منویات اشخاص مذکور و اغلب گرفتار فراز و فرودهای فراوان و گاهی هم تناقض‌های آشکار است.

* برای رهایی از این وضعی که به نظر شما برای اصلاح‌طلبان مطلوب نیست، چه راهکاری ارائه می‌دهید؟

** برای رهایی از این وضعیت معتقد و مصرّم که احزاب و گروه‌های سیاسی حتما باید شناسنامه‌دار شده و منشور و مبانی اصلاحات و اصلاح‌طلبی مورد نظر خود را در قالب اساسنامه و مرامنامه‌هایشان تبیین و تدوین کرده و مرز خود با سایر گرایش‌های موسوم به اصلاح‌طلب و اصولگرا را مشخص کنند. مثلا لازم است رویکرد خود را نسبت به مقولاتی مانند نسبت جمهوریت و اسلامیت نظام با یکدیگر، جرم سیاسی، حقوق بشر، ماهیت و حدود آزادی‌های سیاسی، نظارت استصوابی و رابطه دین و حکومت ، به‌طور صریح و شفاف بیان کنند.

* شما در حالی از شناسنامه‌دار شدن احزاب صحبت می‌کنید که بسیاری از اصلاح‌طلبان فعالیت در حوزه جبهه را فراگیر‌تر و بهتر می‌دانند. به نظر شما فعالیت اصلاح‌طلبان در کدام یک از این دو قالب تاثیرگذار‌تر است؟

** حزب سازمان یا تشکیلاتی است که از اجتماع یک طبقه یا یک گروه اجتماعی تشکیل شده و اعضای آن برای رسیدن به اهداف و برنامه‌های مشخص ناگزیرند در چارچوب اساسنامه و مرامنامه‌ حزب متبوع خود فعالیت کنند. درحالی که جبهه تشکیلات و سازمانی مرکب از چند حزب و گروه یا نمایندگان سیاسی اقشار و طبقات مختلف یک جامعه است که برای رسیدن به اهداف و منافع مشترک با یکدیگر متحد شده و به مبارزه سیاسی می‌پردازند.

بر این اساس فعالیت اصلاح‌طلبان در قالب احزاب و گروه‌های شناسنامه داری که دارای مرامنامه و اساسنامه و برنامه مشخصی هستند، به‌دلیل ملزم شدن آنان به مسوولیت‌پذیری، شایسته‌سالاری و پاسخگویی در برابر عملکردشان نیاز اصلی جامعه است. اما این مساله نه تنها هیچ منافاتی با فعالیت ائتلافی اصلاح‌طلبان در قالب اجتماعات بزرگتری مانند جبهه ندارد بلکه در مقاطع مهمی مانند انتخابات یا عکس‌العمل نشان دادن به یک پدیده سیاسی و اجتماعی یا نهادینه کردن یک اندیشه و هنجار در سطح ملی، فعالیت در چارچوب یک جبهه ضروری و تاثیرگذار‌تر نیز خواهد بود.

* وجود جریان‌هایی ساختگی و جاسازی آنان به جای اصلاح‌طلبان یا انتساب آنان به بدنه اصلاح‌طلب یکی از خطراتی است که در این سال‌ها متوجه اصلاحات است. ارزیابی شما در این مورد چیست؟

** دو، سه سال قبل در گفت‌وگو با دو نشریه اصلاح‌طلب و اصولگرا درباره ظهور عده‌یی از کاسبکاران و بدلکاران سیاسی و اصلاح‌طلبان بدلی، تقلبی و جعلی هشدار داده و تاکید کردم که یک گروه و جریان نوظهور که کوچک‌ترین اعتقادی به اصلاحات ندارند و اندیشه و مرام و عملکرد حال و گذشته آنها هم هیچ شباهتی به اصلاح‌طلبان واقعی ندارد، به مصداق ضرب‌المثل «ماه درخشنده چو پنهان شود، شب پره بازیگر میدان شود»، با سوءاستفاده از غیبت احزاب واقعی و شخصیت‌های اصلاح‌طلب و خصوصا عدم تبیین منشور اصلاحات، با نقاب اصلاح‌طلبی و انجام بازی‌های پروپاگاندایی اغلب در ایام انتخابات خود را اصلاح‌طلب جا زده و با استفاده از برچسب و پسوند اصلاحات و اصلاح‌طلبی، کالاهای بنجل خود را به خریداران ناوارد قالب می‌کنند.

وجود و عملکرد این قبیل اشخاص و جریانات جعلی و بدلی، علاوه بر منحرف کردن افکار عمومی از مطالبات اصلاح‌طلبانه، به اعتبار و حیثیث اصلاحات و اصلاح‌طلبی نیز خدشه وارد ساخته و مردم را نسبت به اصلاحات و اصلاح‌طلبان واقعی بدبین می‌سازند.

* شما برای خنثی کردن این قبیل فعالیت‌های انحرافی و فائق آمدن بر چنین پدیده‌یی چه راهکارهایی را ارائه می‌دهید؟

** پیش از هر چیز لازم است زمینه‌هایی که سبب موجودیت این گروه‌های فرصت طلب شده است از میان برود؛ لاجرم اشخاص، احزاب و جریانات سیاسی شاخص اصلاح‌طلب، باید به موازات روشنگری درباره اشخاص و جریانات ساختگی متصل به جریانات اقتدارگرا و اعلام برائت از آنها، اهتمام خود را صرف تبیین دقیق و جامع منشور اصلاحات و مواضع اصلاح‌طلبان نسبت به مقولات و موضوعات مهم سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و وجه تمایز رویکرد اصلاح‌طلبانه با رویکرد سایر اشخاص و جریانات سیاسی کرده و به صورت فعالانه حاصل آن را در معرض افکار عمومی قرار دهند، در این صورت خودبخود این قبیل افراد در انزوا قرار خواهند گرفت.

* جدای از وجود فعالیت‌هایی که به زعم شما انحرافی هستند و دامن اصلاح‌طلبان را گرفته‌اند، موضوع مهم دیگر نسبت دادن جریان‌هایی مانند براندازی یا اقتدارگرایی به بعضی از اشخاص در طیف اصلاح‌طلب کشور است. خط و مرز اصلاح‌طلبی با براندازی و اقتدارگرایی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

** تعیین خط و مرز اصلاح‌طلبی و اقتدارگرایی با براندازی، مستلزم ارائه تعریف روشن و جامعی از این سه واژه است. اقتدارگرایی شیوه‌یی از اعمال قدرت و حاکمیت است که در آن اقتدار سیاسی در اختیار و انحصار گروه محدودی از صاحبان قدرت قرار دارد و تمامیت خواهی جزو خصلت‌های بارز آن محسوب می‌شود و مهم‌ترین خاستگاه آن مطیع و فرمانبردار کردن مردم برای ادامه حاکمیت خود است. اقتدارگرایان به حقوق شهروندی و آزادی‌های سیاسی از جمله چرخش قدرت از طریق انتخابات اعتقادی ندارند، با انجام هرگونه اصلاحاتی به‌شدت مخالفند و همواره تلاش می‌کنند که با توسل به روش‌های مختلف از جمله فریب و سرکوب و طرد مخالفان، قدرت را به صورت متمرکز در اختیار خود نگه دارند.

این شیوه حاکمیت در تقابل با دموکراسی و آزادیخواهی و متکی بر قانون حاکمیت و نه حاکمیت قانون است و ارزش قانون و انتخابات نیز تنها تا جایی است که به بقا و تثبیت اقتدارگرایان منتهی شود. مهم‌ترین ابزار اعمال اقتدار این گروه، زور و تزویر و نیروهای مسلح و تشدید کنترل‌های اجتماعی است. فرجام اقتدارگرایی، تهدید و تحدید آزادی‌های قانونی و در نتیجه گسترش نارضایتی‌های عمومی و میل شدید به تغییر است. لیکن چنانکه اشاره شد اصلاحات روشی از مبارزات سیاسی است که در آن منتقدین و معترضین با توسل به راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز در پی تغییر وضع نامطلوب موجود و هدایت آن به سمت وضع مطلوب هستند.

* در حالی شما چنین سرنوشتی را برای اقتدارگرایان متصور می‌شوید که آنها معتقدند بسیاری از اصلاح‌طلبان با اساس نظام مشکل دارند...

**‌ در روش اصلاح‌طلبانه، بسیاری از منتقدین و مخالفین وضع موجود با اساس نظام مشکلی ندارند و کم و بیش به انحراف از قانون اساسی و اهداف و مبانی اولیه تشکیل نظام معترضند و بر این باورند که نظام مستقر ظرفیت‌های بازسازی و اصلاح شدن را در درون خود داراست از این رو با توسل به روش‌های مدنی و مسالمت‌آمیز سعی می‌کنند متولیان نظام و اقتدارگرایان را به تمکین از قانون اساسی، یا کاهش فاصله میان رفتارهای حاکمان و قانون اساسی یا اهداف اولیه تکوین نظام و انقلاب و انجام اصلاحات موردنظر خود جهت رسیدن به وضع مطلوب و دلخواه تشویق یا وادار سازند.

* براندازی چطور؟ رابطه و نسبت آن با اصلاح‌طلبی و اقتدارگرایی چگونه است؟

** در واقع براندازی نوعی از فعالیت و مبارزه سیاسی است که در آن هدف اشخاص و گروه‌های سیاسی معطوف به سرنگون کردن تمامیت یک حکومت و مشخصا در کشور ما تغییر و نابودی‌ اساس‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ با توسل به هر روش و ابزار ممکن است و به دو صورت نرم یا خشن مانند کودتا، درگیری مسلحانه و انقلاب متصور است. بنابراین با این توضیح می‌توان نتیجه گرفت که اولا تکوین و شکل‌گیری گروه‌ها و جریانات سیاسی اصلاح‌طلب و برانداز و میل و گرایش به فعالیت‌های اصلاح‌طلبانه و در شکل حاد آن براندازی، هردو معمولا پیامد و زاییده اقتدارگرایی و اندیشه‌های اقتدارگرایانه است. با این تفاوت که براندازی آخرین و شدید‌ترین روش و انتخاب اپوزیسیون و گروه‌های منتقد و مخالف حکومت برای رسیدن به مقصد است.

ثانیا، براندازی و میل به آن معمولا زمانی موضوعیت پیدا می‌کند و در دستور کار مبارزان و معترضین حکومت قرار می‌گیرد که رفرم و اصلاحات و توسل به روش‌های مسالمت‌آمیز و قانونی برای انجام تغییرات و وادار کردن حکومت به انجام اصلاحات موردنظر، تن دادن به گردش قدرت یا تمکین از قانون اساسی حاکم و احترام به آزادی و حقوق اساسی به بن بست برسد یا اساسا اعتقاد و امید به ثمربخش بودن اصلاحات در حاکمیت ازدست رفته باشد. ثالثا، ارزش و اعتبار و موجه یا ناموجه بودن اصلاحات و براندازی، با شکل و ماهیت نظام حاکم، میزان مشروعیت آن، میزان اصلاح‌پذیری، قانونگرایی و عملکرد متولیان نظام، کارآمدی هر یک از دو روش (اصلاحات و براندازی)، اهداف، روش‌های اصلاح‌طلبان و براندازان و میزان مقبولیت اجتماعی آن ارتباط تنگاتنگی دارد.

* در این صورت شما هم مانند بعضی از نظریه‌پردازان هر دو طیف اصلاح‌طلب و اصولگرا، اصلاح‌طلبان را سوپاپ اطمینانی برای نظام می‌دانید؟

** بله صد درصد؛ گرچه اصلاح‌طلبان مخالف و در مقابل اقتدارگرایان قرار دارند اما خواسته یا ناخواسته بزرگ‌ترین سوپاپ اطمینان و خدمت‌کنندگان به نظام مستقر برای جلوگیری از فروپاشی آن هستند و برعکس کسانی که از فعالیت اصلاح‌طلبان در این کشور جلوگیری کرده و اصلاحات را برنمی‌تابند و همچنان به تهدید و تحدید حقوق و آزادی‌های سیاسی و سرکوب منتقدین ادامه می‌دهند در واقع اصلی‌ترین جاده صاف کن‌های براندازان هستند و این‌‌ همان واقعیتی است که پیش از انقلاب شادروان مهدی بازرگان خطاب به رییس دادگاهی گفت که در آن محاکمه می‌شد: «ما آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاسته‌ایم.»

رژیم شاهنشاهی و اقتدارگرایان حاکم زمانی به مفهوم سخنان مرحوم بازرگان پی بردند که به پایان عمر سیاسی خود رسیده بودند.

* حال با تمام اتفاقات گوناگون سیاسی در امسال و با روی کار آمدن دولتی که قانون گرایی را شاخصه اصلی خود می‌داند، فعالیت بخشیدن به ظرفیت قانون‌گرایی و تحقق بخشیدن به تکثر نگرش‌ها در حال حاضر چگونه است؟

** نهادینه شدن تدریجی رویکرد و اندیشه اقتدارگرایانه در بخشی از نهادهای قدرت و غلبه آن بر رویکرد دموکراتیک و مردمسالارانه و متمرکز شدن ابزارهای مهم قدرت در در دست اقتدارگرایان مهم‌ترین مانع برای ظهور و بروز ظرفیت‌های قانونی و به‌ویژه قانون اساسی است. این درحالی است که به‌موجب ذیل اصل ??? قانون اساسی حتی بالا‌ترین شخص و نهاد قدرت هم ملزم به پیروی از قانون بوده و در برابر قوانین با سایرین هیچ تفاوتی ندارد.

بنابراین مادامی که تفکر فصل‌الخطاب بودن قانون مغفول واقع و قوانین متناسب با خواست و منویات قدرت تفسیر و اجرا و قانون حاکمیت جایگزین حاکمیت قانون شود، بدیهی است که اختلافات و منازعات سیاسی روز به روز گسترده‌تر و حاد‌تر شده و آستانه تحمل‌پذیری مخالفین به حداقل رسیده و پلورالیزم و تکثرگرایی جای خود را به حصرگرایی خواهد داد. این درحالی است که قرآن با بیان «فبشر عبادی الذین یستمعون‌القول فیتبعون احسنه»، صراحتا ما را به شنیدن اقوال و نگرش‌های مختلف و تبعیت از بهترین آنها دعوت می‌کند. با روی کار آمدن دولت جدید و کم و بیش آگاهی رییس‌جمهور از واقعیت‌های موجود در جامعه و انتظارات مردم و نخبگان سیاسی این امید وجود دارد که پس از سال‌ها انتظار، ظرفیت‌های قانون‌گرایی تقویت شده و آستانه تحمل شنیدن صدای مخالفین و منتقدین نیز افزایش یابد.

* شاید به خاطر همین تحمل شنیدن صدای مخالف باشد که بعضی از افراد پارلمان از اصلاحات در چارچوب قانون به عنوان یک گزینه برای حل مشکلات کشور یاد می‌کنند. به نظر شما این رویکرد می‌تواند راهگشا باشد؟

** شخصا فرا‌تر از این فکر می‌کنم و بر این باورم که اساسا تن دادن به اصلاحات به مفهوم انجام تغییرات لازم و استقرار مناسبات دموکراتیک و محو روابط و مناسبات غیردموکراتیک و اجرایی شدن ظرفیت‌های مغفول قانون اساسی به ویژه اصولی که ناظر به جمهوریت نظام است، آخرین و بهترین گزینه‌یی است که در پیش روی حاکمیت و نهادهای قدرت از جمله مجلس شورای اسلامی قرار دارد و تاکید می‌کنم که اصلاحات موردنظر بدوا معطوف به اصلاح قوانین انتخاباتی و نظارت استصوابی شود؛ به‌نحوی که برخوردهای سلیقه‌یی با اصلاح‌طلبان به اتهام رویکرد متفاوتی که نسبت به موضوعات مختلف دارند در مرحله بررسی صلاحیت‌ها به حداقل خود کاهش یابد.

* آقای اعلمی اگر ما در سال‌های گذشته با عناوین مختلفی همچون سازندگی، گسترش سیاسی و خدمتگزاری زندگی کرده‌ایم، در حال حاضر در دوره‌یی به سر می‌بریم که اعتدال سرلوحه قوه اجرایی کشور قرار گرفته است. شما این اعتدال را چگونه تعریف می‌کنید؟

** اعتدال در لغت به معنای رعایت حد وسط و میانه‌روی در کمیت و کیفیت چیزی است و به تنهایی یک رویکرد و شیوه رفتاری فاقد مبنای فکری و گفتمان خاص بوده و کاربرد آن بیشتر به صورت یک صفت و پسوند است. بنابراین اعتدال زمانی از یک مفهوم و بار سیاسی خاص برخوردار می‌شود که قرین با یک گفتار، کردار یا پندار باشد. مثلا می‌توان گفت که اصلاح‌طلبی رایج در ایران، نوعی گفتمان اعتدالی مخالفین و معترضین وضع موجود است.

* ارزیابی شما از نقش اصلاح‌طلبان در پیروزی روحانی چیست و ارتباط دولت اعتدال و اصلاح‌طلبان چگونه باید باشد؟

** بخش قابل توجهی از آرای آقای روحانی سلبی و مدیون حضور امثال آقای جلیلی در رقابت‌ها، تقویت شایعه کاندیدای حاکمیت بودن او، مواضع او و وحشت اکثریت مردم از پیروزی‌اش و سایر اصولگرایان بوده است. اما آرای ایجابی آقای روحانی و جا انداختن این مطلب که حضور و پیروزی او باب میل اقتدارگرایان نیست، مرهون حمایت تحولخواهان و اصلاح‌طلبان و در راس آن آقایان خاتمی و هاشمی بوده است و اگر این حمایت‌ها وجود نداشت، آقای روحانی هرگز در برابر اصولگرایان پیروز انتخابات نمی‌شد. البته در این بین کناره‌گیری آقای عارف از رقابت‌ها، نقش تحریم‌ها و شرایط اقتصادی و سیاسی کشور و مواضع واقع بینانه آقای روحانی در مناظرات تلویزیونی را هم نمی‌توان نادیده گرفت.

* بنابراین شما رابطه روحانی و اصلاح‌طلبان را رابطه‌یی دوسویه می‌بینید؟

** بله؛ ارتباط دولت و اصلاح‌طلبان باید دوسویه باشد. به این معنا که دولت روحانی باید بستر مناسب را برای فعالیت اشخاص و گروه‌ها و احزاب اصلاح‌طلب نیز به‌طور کامل مهیا کرده و همگرایی خود با همه یا بخشی از اهداف و برنامه‌های اصلاحات را جامه عمل بپوشاند. در این صورت اصلاح‌طلبان نیز متقابلا باید از عملکرد و مواضع اصلاح‌طلبانه دولت در برابر مخالفان دولت و اقتدارگرایان حمایت کرده و از حیث نظری و عملی دولت را کمک کرده و از طریق نقدهای مشفقانه‌یی که انجام می‌دهند به دولت رهنمودهای لازم را ارائه دهند.

* آیا حمایت از روحانی بهترین گزینه اصلاح‌طلبان برای اجماع بود؟

** در شرایط واقع‌بینانه و موجود یعنی آنچه بود نه آنچه که حق است و باید باشد، اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر حداکثر ? انتخاب در پیش رو داشتند؛ اول اجماع روی شرکت نکردن در انتخابات که در این صورت امروز یکی از آقایان قالیباف یا جلیلی بر کرسی ریاست‌جمهوری تکیه زده بود. دوم اجماع روی آقای عارف که در صورت انتخاب شدن او، قطع نظر از نتایج احتمالی آن و مقاومت هایی که صورت می‌گرفت، حضور اصلاح‌طلبان در قدرت یقینا بیش از امروز تسهیل و هموار می‌شد.

اما نظر به اینکه روحانی بر حضور در رقابت‌ها اصرار داشت و عارف در مقایسه با روحانی از اقبال عمومی کمتری برخوردار بود، احتمالا جمعی از اصلاح‌طلبان و حامیان آنها به‌دلیل مایوس شدن از پیروزی، در انتخابات شرکت نمی‌کردند و آرای شرکت‌کنندگان نیز بین روحانی و عارف توزیع می‌شد و در نتیجه در خوشبینانه‌ترین حالت انتخابات به دور دوم کشیده می‌شد که در این صورت به احتمال زیاد یکی از اصولگرایان از صندوق‌ها بیرون می‌آمد. سوم باقی ماندن آقای عارف در رقابت‌ها و اجماع اصلاح‌طلبان روی آقای روحانی که‌‌ همان نتایج اشاره شده در گزینه قبلی رخ می‌داد.

چهارم عدم اجماع و آزادی عمل رای‌دهندگان در انتخاب یکی از گزینه‌های فوق که در این صورت نتایج ناشی از انتخاب گزینه دوم رخ می‌داد و پنجم کنار رفتن عارف و اجماع روی روحانی که عملا ثابت شد این گزینه بهترین انتخاب اصلاح‌طلبان بوده است. شخصا نیز با وجود احترامی که برای آقای دکتر عارف قائلم معتقدم که به جز شیوه یارگیری آقای عارف که قطعا متفاوت با چیدمان کابینه روحانی بود، از حیث رویکرد تفاوت چندانی میان روحانی و عارف وجود ندارد با این فرق که روحانی به مراتب مجرب‌تر و توانمند‌تر از آقای عارف است. لذا با توجه به انتخاب محدود اصلاح‌طلبان، اجماع روی روحانی عاقلانه‌ و واقع بینانه‌ترین روش بوده است.

* در حال حاضر که به قول شما روحانی بهترین گزینه اصلاح‌طلبان محسوب می‌شود، آینده اصلاح‌طلبان در دوران جدید (اعتدال گرایی) را چگونه می‌بینید؟

** مسلما موقعیت اصلاح‌طلبان در دوره جدید به مراتب بهتر از ? سال گذشته خواهد بود و دست‌کم فرصت نفس کشیدن در فضای سیاسی و کم و بیش ابراز عقاید خود را خواهند داشت. از این حیث اصلاح‌طلبان باید از فرصت ایجاد شده برای ارزیابی عملکرد گذشته خود، بررسی دلایل و عوامل شکست و پیروزی‌های خود، خانه تکانی، سازماندهی و بازسازی تشکیلاتی، یارگیری، تجدیدنظر در اهداف و برنامه‌های کوتاه‌مدت، میان مدت و بلندمدت خود، تبیین و تدوین منشور اصلاحات و اصلاح‌طلبی و بررسی نحوه استفاده از حقوق سیاسی و شهروندی خود جهت سهیم شدن در قدرت، حداکثر استفاده را ببرند.

* برای این استفاده حداکثری چه اقداماتی باید انجام دهند؟

** به موازات این اقدامات باید عملکرد دولت را رصد کرده رهنمودهای لازم را به دولت ارائه داده و هرجا که تشخیص دادند عملکرد دولت در جهت حقوق و مصالح مردم و کشور است با همه توان از آن حمایت کنند. البته ذکر این نکته هم ضروری است که انجام اقدامات اصلاح‌طلبانه و تداوم آن خصوصا گسترش آزادی‌های قانونی و دفاع از حقوق همه‌جانبه مردم توسط مجریان امر مستلزم اعتقاد مجریان به این امر و توان و شجاعت لازم در دفاع از آن است. چینش کابینه و سوابق برخی افراد منصوب شده با چنین رویکردی چندان سازگار نیست.

* آقای اعلمی شما از کسانی بودید که در زمان ثبت نام کاندیداهای ریاست‌جمهوری گفتید که خاتمی و هاشمی نباید وارد انتخابات شوند. حالا با روی کار آمدن روحانی، تاثیرگذاری کارگزارانی‌ها و طیف هاشمی را چگونه می‌بینید؟

** این‌طور نبوده و در اینجا صدر و ذیل سخنم نادیده گرفته شده است. در اردیبهشت ?? در دیداری که با جمعی از فرهنگیان تهران داشتم در پاسخ به پرسشی درباره احتمال کاندیداتوری خاتمی گفتم: اگر در یک جامعه دموکراتیک مثل امریکا زندگی می‌کردیم، به شما می‌گفتم به‌‌ همان دلیلی که امثال کلینتون، بوش و اوباما پس از پایان دو دوره ریاست‌جمهوری خود برای دور سوم در انتخابات شرکت نمی‌کنند، امثال آقای خاتمی و هاشمی هم دیگر نباید با استفاده از رانت ناشی از شهرت دوران ریاست‌جمهوری خود وارد میدان رقابت‌ها شوند.

اما با توجه به اینکه موقعیت کشور ما مشابه با روسیه است و مسببان اوضاع وخیم کنونی با بسیج همه امکانات و رانت‌های ناشی از قدرت در انتخابات پیش رو حضور یافته‌اند و دوباره می‌خواهند کل حاکمیت را در اختیار خود بگیرند، از این رو آقایان خاتمی و هاشمی به‌دلیل‌‌ همان شهرتی که در دوران ریاست‌جمهوری به دست آورده‌اند باید در انتخابات پیش رو شرکت کنند و نباید صحنه را دو دستی تقدیم کسانی کنند که خود اسباب پدید آمدن وضع موجود بوده‌اند.

به همین دلیل با یکی از دوستان بنام حجت‌الاسلام آقای بیگدلی، رییس حزب اعتماد ملی شعبه زنجان قرار گذاشتیم به دیدار آقای خاتمی رفته و ایشان را به حضور در رقابت‌ها تشویق کنیم با قطعی شدن عدم شرکت آقای خاتمی در انتخابات، حتی یک روز قبل از اتمام مهلت ثبت نام کاندیدا‌ها از طریق آقای شیخ قدرت علیخانی به آقای رفسنجانی پیغام دادم که حتما در انتخابات ثبت نام کند و در صورت حذف شدنم از رقابت‌ها با همه توانم از او حمایت خواهم کرد.

در پاسخ به بخش دوم سوال‌تان باید گفت؛ هم‌اکنون نقش آقای رفسنجانی در کادرسازی، مهره چینی و تصمیم‌گیری‌های دولت بسیار پررنگ است و علاوه بر کارگزاران، اصولگرایان نیز از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار در تعیین سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌های دولت محسوب می‌شوند. ارزیابی در این مورد فعلا زود است.

* چرا می‌گویید که اصولگرایان هم از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین عوامل در تعیین سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌های دولت هستند؟ درحالی که اصولگرایان در انتخابات 92 شکست خوردند.

** اولا- درباره موقعیت یعنی شکست و پیروزی اصولگرایان در انتخابات و پس از انتخابات باید قائل به تفکیک شد. گرچه روحانی قبل از انتخابات 92 منسوب به اردوگاه اصلاح‌طلبان نبود اما سه عامل؛ اول هجمه‌های اصولگرایان به روحانی و تبری جستن آنان از او، دوم فضای انتخابات و مطالبات اکثریت مردم و سوم حمایت شدن روحانی از ناحیه اصلاح‌طلبان، او را وادار کرد که به عنوان رقیب و منتقد اصولگرایان در انتخابات ظاهر شود، اصولگرایان نیز با حمایت از کاندیداهای خاص خود و موضعگیری علیه وی به رای‌دهندگان اینگونه القا کردند که روحانی نامزد اصلاح‌طلبان است و از این طریق در جهت برنده شدن روحانی در انتخابات بزرگ‌ترین خدمت را به او کردند. از این منظر پیروزی روحانی در انتخابات با جهت‌گیری و ویژگی‌های فوق در برابر کاندیداهای اصولگرایان به منزله شکست اصولگرایان در انتخابات 92 محسوب می‌شود.

* پس نتایج این انتخابات را دستاوردی فقط مختص به اصلاح‌طلبان می‌دانید؟

** پس از انتخابات، دستاورد و نتایج انتخابات بیش از آنکه به‌نفع اصلاح‌طلبان تمام شود منافعش نصیب اصولگرایان شده است. زیرا اولا از شر دولت ناسازگاری که به هیچ صراطی مستقیم نبود، خلاص شدند و دولتی بر سر کار آمده است که با اشخاص، دستگاه‌ها و نهادهای تحت سلطه و حاکمیت اصولگرایان تعامل بسیار مثبت و نزدیکی دارد.

ثانیا، تصدیگری بخش بزرگی از دستگاه‌های کلیدی و حساس و سیاستگذاری که ماموریتش معطوف به سامان دادن به نظم و امنیت و فرهنگ و سیاست داخلی و حتی اقتصاد کشور است مانند تصدی وزارت کشور، وزارت دادگستری، وزارت دفاع، وزارت اطلاعات، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارتخانه‌های صنایع و معادن، مسکن، وزارت نیرو و حتی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و بعضی از معاونت‌های ریاست‌جمهوری به اصولگرایان البته از جنس معقول و معتدل‌ترش واگذار شده است.

* پس آیا انتخاب روحانی برای اصلاحات و اصلاح‌طلبان هم دستاوردهایی داشته است؟

** بله داشته است؛ تاکنون نخستین دستاورد این انتخاب برای اصلاح‌طلبان معطوف به کاهش نسبی محدودیت‌ها و ایجاد فضا و سهیم شدن نسبی آنها در آزادی‌های سیاسی و حقوق شهروندی و امید به آینده است. دومین دستاوردش ناظر به خیز برداشتن دولت برای کاهش تنش‌های بین‌المللی و بازسازی و بهبود دیپلماسی جمهوری اسلامی است که یکی از مهم‌ترین خواسته‌های اصلاح‌طلبان و خاستگاه جبهه اصلاحات است. باید منتظر ماند و دید که آیا دستاوردهای دیگری هم به ارمغان خواهد آمد یا خیر؟

* از حیث سهیم شدن اصلاح‌طلبان در قدرت چطور؟

** پاسخ به این سوال باز بستگی به تعریفی دارد که از اصلاحات و اصلاح‌طلبی ارائه می‌دهیم.

با تعریف مورد نظر بنده، در این خصوص تغییر معناداری رخ نداده است با این توضیح که چند چهره متمایل به اردوگاه اصلاح‌طلبان که غالبا نزدیک به آقای هاشمی‌رفسنجانی و افکار او یا مجری سیاست‌ها و منویات او هستند و همیشه محتاطانه عمل کرده و از بیان صریح مواضع سیاسی خود دوری می‌کنند یا مواضعی را اتخاذ می‌کنند و رفتاری را در پیش می‌گیرند که تفاوتی با مواضع اصولگرایان ندارد به کابینه روحانی راه یافته‌اند.

* شما بعد از رد صلاحیت شدن هاشمی به او نامه نوشتید و گفتید که عاقبت به‌خیر شدید. این عاقبت به خیری را در چه چیزی دیدید؟

** وقتی شخصیتی مانند هاشمی با آن همه سوابق و خدماتی که برای نظام داشته است صرفا به‌دلیل چند مورد مواضع جانبدارانه‌یی که پس از حوادث سال 88 به‌نفع مردم اتخاذ کرده است، مورد غضب اقتدارگرایان واقع و با رد صلاحیت شدن توسط کسانی که زمانی افتخارشان مجالست و هم صحبت شدن با او بوده است به مجازات محرومیت از شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری محکوم می‌شود و بیش از 100 نماینده به خاطر ردصلاحیت شدنش هلهله کرده و نامه تشکرآمیز به شورای نگهبان می‌نویسند، از چه تعبیر دیگری به جز عاقبت به‌خیری و بازگشت به دامان ملت می‌توان استفاده کرد؟

* اما بسیاری از کسانی که خواهان ورود هاشمی به انتخابات بودند بر این عقیده نبودند که ایشان عاقبت به خیر شده‌اند.

** ببینید! 8  سال قبل عده زیادی از مردم از بغض هاشمی به احمدی‌نژاد رای دادند تا وی پیروز انتخابات نشود، اما در انتخابات 88 با شایعه حضور هاشمی در انتخابات، اکثریت قابل توجهی از جامعه پس از یک قهر 4  ساله با نظام دوباره مشتاق شرکت در انتخابات شدند، با رد صلاحیت شدن هاشمی تو گویی خاک مرگ بر بخشی از فضای انتخابات پاشیده‌اند.

این‌بار برخلاف سه دهه گذشته، این‌بار رویکرد مردم به هاشمی به عنوان فردی بود که به خاطر اتخاذ مواضع جانبدارانه به نفع مردم از جریان تند طرد و مظلوم واقع شده است؛ لذا امثال اعلمی که از سال‌های دور منتقد سرسخت برخی سیاست‌ها و عملکرد هاشمی بوده است پس از رد صلاحیت او به همدلی با او روی می‌آورد و در مقام دلجویی به او نامه سرگشاده می‌نویسد و به‌دیدارش می‌شتابد و پیشنهاد تشکیل حزب فراگیر را به او می‌دهد.

با حمایت هاشمی و خاتمی از روحانی، مردم ظرف کمتر از ? روز به روحانی روی می‌آورند و دوباره با مشارکت بالای خود در انتخابات، این‌بار کاندیدای مورد حمایت مغضوبین اقتدارگرایان را بر کرسی قدرت می‌نشانند. همه این تحولات نشانه‌هایی از قدر‌شناسی مردم و عاقبت به‌خیری هاشمی بوده است و آقای رفسنجانی باید این موقعیت جدید پیش آمده را قدر بداند و با تجدیدنظر جدی در رفتارهای گذشته خود آن را حفظ کند.

* آقای اعلمی با توجه به همین مواضعی که قبل و بعد از انتخابات اتخاذ کرده‌اید، شما خودتان را اصلاح‌طلب تام می‌دانید؟ آیا از نگرش‌های خاتمی، هاشمی و روحانی حمایت می‌کنید؟

** بنده معتقدم اصلاحات و اصلاح‌طلبی تعریف و شاخص‌های خاص خود را دارد و خود را مقید به رعایت این ارزش‌ها و شاخص‌ها می‌دانم؛ اما تشخیص تام یا نسبی بودن اصلاح‌طلبی بنده با مردم است و بر همین اساس معتقدم که احراز اصلاح‌طلب بودن سایرین هم ملازم با مراعات شاخص‌های اصلاح‌طلبانه است و در رفتار و گفتار خود باید به‌گونه‌یی عمل کرده و موضعگیری کنند که مرز میان آنها و اقتدارگرایان برای مخاطب قابل تمییز باشد.

عوام فریبی، تمامیت‌خواهی، مواضع دوپهلو، انحصارطلبی، اقتدارگرایی، استبدادرای، قانون شکنی، رانت خواری، عدم تحمل مخالف، تحدید و تهدید حقوق و آزادی‌های سیاسی مردم، استفاده ابزاری از دین و قانون، ایجاد فاصله میان قلب و زبان، رویکرد قدسی به قدرت و تلقی فراقانونی از آن و نظایر آن از آفت‌های اصلاح‌طلبی است و اگر رفتار و گفتار و اندیشه کسی آمیخته به این آفات باشد، یک اصلاح‌طلب واقعی نیست.

از این رو مادامی که حرکت آقایان خاتمی، هاشمی و روحانی و هر سیاستمدار دیگری روی ریل اصلاحات باشد پرواضح است که همه اصلاح‌طلبان باید از اقدامات اصلاح‌طلبانه آنان با جان و دل حمایت کنند.

* براین اساس به صورت مصداقی چه کسی را اصلاح‌طلب واقعی می‌دانید؟

** اگر مفهوم اصلاح‌طلبی در کشورمان به‌طور دقیق مشخص شود، از طریق مفهوم و عملکرد و گفتار افراد می‌توان به تعیین مصداق پرداخت. آقای روحانی نیز گرچه پیش از این در اردوگاه اصلاح‌طلبان قرار نداشته و داوطلب پرداخت هزینه‌های اصلاح‌طلبانه نبوده است اما به نظر می‌رسد که در چند سال اخیر او هم کم و بیش مانند آقای هاشمی متمایل به رویکردهای اصلاح‌طلبانه شده و از استعداد لازم برای ظاهر شدن در قد و قواره یک اصلاح‌طلب درون حاکمیت برخوردار است.

از طرفی اطمینان دارم که اگر آقای روحانی نیز خود اسیر قدرت و مناسبات ناشی از آن نشود و از مشاوره‌های منتقدین مشفق برخوردار شود، در دوره ریاست‌جمهوری به‌دلیل مواجه شدن عمیق با واقعیت‌های موجود در داخل و خارج از ایران و خصوصا آشنایی با چهره واقعی اقتدارگرایان و مزاحمت هایی که این گروه برایش ایجاد خواهند کرد، مانند احمدی‌نژاد گرایش بیشتری برای نزدیک شدن هرچه بیشتر به اصلاح‌طلبان و انجام اصلاحات خواهد یافت.

* تاکنون عملکرد روحانی را در عمل به برنامه‌های انتخاباتی‌اش چقدر موفق دیده‌اید؟

** همان‌طور که اشاره شد در بعد سیاست خارجی شروع خوبی داشته است. اما در بعد اقتصادی اصرار و مواضع اتخاذ شده مبنی بر تداوم کاهش ارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی، در تعارض آشکار با تعهدات ده‌گانه‌یی است که قبلا اعلام شده بود.

از طرفی بهبود معیشت مردم جزو مهم‌ترین شعارها و هدف اقتصادی کوتاه‌مدت دولت بود که در این مدت متاسفانه نه تنها بهبود نیافته بلکه در مواردی با افزایش قیمت حامل‌های انرژی و افزایش قیمت برخی اقلام مواد خوراکی و مواد مصرفی نیز مواجه شده است.

* در بعد سیاست داخلی آقای روحانی چطور؟

** از این حیث وی وعده داده بود که اداره کشور به صورت علمی و مبتنی بر حکمرانی شایسته و با استفاده از نخبگان صورت خواهد گرفت.

او در برنامه‌هایش ضمن اشاره به اینکه طی 8 سال اخیر اتوبوسی رفتند و اتوبوسی آمدند تاکید کرده بود که من با این کارها مخالفم و در دولت من شایسته‌سالاری حاکم می‌شود و از شایسته‌ها استفاده خواهد شد او حتی تصریح کرده بود که شایسته منتقد بهتر است از شایسته‌یی است که مخالفتش را بیان نکند اما در چینش کابینه خود و مدیران استانی و ستادی خیلی به این وعده‌ها پایبند نمانده و تغییرات را نوعا به صورت اتوبوسی و بر پایه مرید و مرادی یا لابی‌های پشت پرده انجام داده و هرکس که چند روزی در ستاد تبلیغاتی او کار کرده یا از حواریون برخی شخصیت‌ها بوده و از ناحیه بعضی از اصحاب قدرت به‌ او معرفی شده‌اند در پست‌های کلیدی گمارده است.

لذا می‌توان گفت که مدیران منصوب او همچنان مبتنی بر سیکل بسته و فرسوده مدیریت است نه برآیند شایستگان یک ملت شایسته 75 میلیون نفری و از میان منتقدین مشفقی که با انتقادات سازنده خود اسباب رویگردانی مردم از اقتدارگرایان و بستر به قدرت رسیدن روحانی را فراهم کردند.

آقای روحانی نیز متاسفانه مانند جناب خاتمی دچار یک اشتباه فاحش شده و از یک واقعیت تاریخی غفلت ورزیده است، همچنان که با سربازان و افسران مرعوب و فراری از جبهه‌های جنگ نمی‌توان سنگرهای دشمنان را فتح کرده و به پیروزی رسید با وزرا و مدیران محافظه‌کار و بیگانه با اصلاحات و حقوق اساسی مردم نمی‌توان اصلاحات مورد نظر مردم را تحقق بخشید. متاسفانه افق دید روسای جمهوری و اغلب مقامات در ایران محدود به کسانی است که بنا به دلایلی در اطراف قدرت گرد آمده و مهم‌ترین اشتغالات ذهنی آنان معطوف به مدح و ثنا گفتن صاحبان قدرت و به قدرت رساندن آنان است و نه بیشتر. ارزیابی درباره سایر عملکرد دولت به زمان بیشتری نیازمند است و باید منتظر ماند.

* سیاست خارجی روحانی را با توجه به سفر اخیرش به امریکا و گفت‌وگویش با اوباما چگونه می‌بینید؟

** الان که مدت کوتاهی از انتقال قدرت به دولت روحانی می‌گذرد، داوری درباره سیاست خارجی وی بسیار زودهنگام است، اما اگر ضرب‌المثل معروف سالی که نکوست از بهارش پیداست را ملاک داوری خود قرار دهیم می‌توان گفت دولت در بعد سیاست خارجی آغاز خوبی داشته است هرچند که بهتر از این هم می‌توانست عمل کند و در همین مدت کوتاه خصوصا در مدتی که روحانی در نیویورک حضور داشت می‌توانست فرصت‌های بیشتری را در جهت تامین منافع ملی شکار کند.

اما برای داوری درباره اینکه آیا شروع نسبتا خوب سیاست خارجی دولت ادامه یافته و با پایان خوبی هم همراه خواهد بود یا خیر، باز ناگزیریم ضرب‌المثل معروف جوجه را آخر پاییز می‌شمارند را مبنای پیش‌بینی‌های خود قرار داده و از قضاوت عجولانه و زودهنگام در این مورد خودداری کنیم، زیرا انجام یک مکالمه تلفنی با رییس‌جمهور امریکا دلیل کافی برای خوب یا بد تلقی کردن سیاست خارجی یک دولت نیست.

با این همه مکالمه تلفنی روحانی و اوباما که نوعی تابوشکنی بود، یک سنت حسنه و اقدامی در راستای منافع دو کشور و مقتضای اخلاق و نزاکت بین‌المللی و دیپلماسی فعال و از مصادیق بارز شکار فرصت برای کاهش تهدیدهای بین‌المللی محسوب می‌شود هرچند که اگر بنده به‌جای روحانی بودم به‌دلیل شرایط و تحولات جدید پیش آمده حتما در موقعیت مناسب‌تری که بارها در حاشیه‌های سازمان ملل به وجود آمد با اوباما به صورت رودررو به مصافحه و گفت‌وگو می‌پرداختم.

طرفه آنکه زمان آن رسیده است که به این واقعیت توجه شود، خودداری ما از تعامل و سخن گفتن رو در رو با امریکاییان، به منزله ایجاد ظرفیت و فرصت مناسب‌تر برای اسراییلی‌ها جهت گفت‌وگو و تعامل هرچه بیشتر با امریکاییان و استفاده از ظرفیت آنان در منزوی ساختن جمهوری اسلامی و افزایش تهدیدات علیه کشور ما است.

* با توجه به سیاست خارجی خاتمی، هاشمی و احمدی‌نژاد نوع سیاست خارجی روحانی را برای کشور چقدر موثر می‌دانید؟

** با توجه به تهدیدهای شکل گرفته ناشی از فروپاشی شوروی، تغییر ژئوپولتیک اروپا و آسیا و تک قطبی شدن جهان و اعلام دکترین نظم نوین جهانی به سرکردگی امریکا در دوره ریاست‌جمهوری هاشمی، سیاست خارجی ایران نیز در این دوره شدیدا متاثر از مناسبات جدید بین‌المللی بود و جمهوری اسلامی ایران کماکان به‌دلیل دغدغه‌های معطوف به امنیت حیاتی خود نتوانست دیپلماسی مناسبی را که تامین‌کننده منافع ملی است در پیش گیرد هرچند که در مقایسه با گذشته رویکرد عمل‌گرایانه‌تری جهت تعامل سازنده با جهان خارج داشت.

در دوران خاتمی سیاست خارجی مبتنی بر تشنج‌زدایی، اعتمادسازی و گفت‌وگوی تمدن‌ها بود و گرچه در مواردی با انفعال و تفریط بیش از حد همراه شده و از این طریق اسباب زیاده‌خواهی‌های غرب را فراهم می‌کرد، لیکن با قاطعیت می‌توان گفت که در این دوره در مقایسه با گذشته دیپلماسی ایران دوران نسبتا طلایی خود را تجربه کرد.

این شیوه دیپلماسی سبب شد که کشورهای دولت‌های متخاصم به مخالف، مخالفین به دوست تبدیل شده و روابط دوستانه با کشورهای دوست تحکیم و تقویت شود.

* نظرتان درباره دوران احمدی‌نژاد چیست؟

** در دوره احمدی‌نژاد تعلیق پرونده هسته‌یی که در زمان خاتمی به صورت موقت پذیرفته شده بود شکسته شد و در پی آن موفقیت هایی هم در زمینه دانش هسته‌یی به دست آمد. اما به‌دلیل اتخاذ دیپلماسی ناپخته و تهاجمی که با افراط و ناپخته همراه بود اغلب رشته‌های دولت خاتمی پنبه شد، پرونده هسته‌یی ایران که می‌توانست به صورت یک پرونده سیاسی- حقوقی باقی بماند، بعد امنیتی و نظامی پیدا کرد و به شورای امنیت رفت و به‌دلیل تداوم سیاست‌های نادرست قطعنامه‌های متعددی علیه کشورمان صادر و تحریم‌های فلج‌کننده‌یی اعمال شد. برخلاف دوران خاتمی موقعیت ایرانیان در خارج از کشور و اغلب در جوامع غربی و کشورهای توسعه یافته به بدترین وضعیت تنزل یافت.

البته برخوردهای تهاجمی و احساسی در این دوره رضایتمندی ملت‌های مسلمانی را هم فراهم آورد که از دخالت‌های غرب در خاورمیانه و تخاصم با مسلمانان به ستوه آمده بودند.

در واقع این نوع دیپلماسی به عبارتی مولود واکنش نادرست غرب در برابر دیپلماسی صلح‌جویانه دولت خاتمی و حاکمیت یکپارچه اقتدارگرایان بر مقدرات کشور بوده است.

اکنون با این مقدمه طولانی در پاسخ به این سوال شما می‌توان گفت، باتوجه به دو تجربه نسبتا تلخ و شیرین گذشته و آزمودن دیپلماسی‌های تهاجمی و انفعالی که پیامد و دستاوردهای آن برای طرفین مشخص شده است، بهترین دیپلماسی انتخاب تعامل سازنده با دنیا بر اساس احترام و منافع متقابل است.

* با توجه به مسایل پیش آمده در حوزه دیپلماسی که تابوشکنی محسوب می‌شوند، تعبیرتان از نرمش قهرمانانه که از سوی مقام معظم رهبری مطرح شد، چیست؟

** استفاده از تعبیر نرمش قهرمانانه از سوی رهبری برای دیپلماسی جدید حاکیست که در عالی‌ترین سطوح مدیریت کلان کشور عزم و اتفاق نظر لازم برای تنش‌زدایی و تجدید روابط با غرب و در راس آن امریکا به وجود آمده است و روحانی باید از این فرصت حداکثر استفاده را جهت نیل به اهداف و برنامه‌هایش ببرد.

* نظر شما درباره طرح رییس‌جمهور برای نظرسنجی از مردم درباره رابطه ایران و امریکا چیست؟

**‌ درچنین مواردی، نظرسنجی یا همه پرسی زمانی موضوعیت پیدا می‌کند که برای حل یک مشکل کلان و ملی قوای حاکم قادر به حل آن نباشند یا میان مقامات تصمیم‌گیر اتفاق نظر وجود نداشته باشد، در این صورت با استناد به اصل 59 قانون اساسی و سازوکارهای پیش بینی شده در قانون می‌توان از راه همه‏پرسی و مراجعه مستقیم به آرا در مقام قانونگذاری و اعمال قوه مقننه برآمد.

اما همان‌طور که گفتم برای برقراری این رابطه مقدمات و عزم و اتفاق نظر لازم در نظام به وجود آمده است، زیرا وقتی رهبری از تعبیری استفاده می‌کند که آن را سال‌ها قبل در تشریح صلح امام حسن(ع) با معاویه به‌کار برده است می‌توان نتیجه گرفت که در مقام اتخاذ سیاست صلح‌جویانه با کشوری است که تاکنون اجتناب از هرگونه روابط دوستانه‌یی با آن به یک تابو مبدل شده بود.

از این رو ارجاع رابطه با امریکا به نتیجه نظرسنجی از مردم، بیشتر یک فرمالیته و آیین ‌تشریفاتی و ظاهرسازی برای ‌توجیه و اعتبار دادن به سیاست جدید است تا یافتن راه‌حل نهایی جهت خروج از این بن بست. اما توصیه بنده به دولت روحانی این است که از همه‌پرسی و ظرفیت موجود در اصل 59 قانون اساسی برای حل مشکلات و معضلات دیگری که بیش از سه‌دهه لاینحل باقی مانده است حتما استفاده کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات