تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۴:۲۲  ، 
کد خبر : ۲۶۴۶۸۸

زمان رويارويي با حقيقت در مورد ايران


نويسندگان: فلينت لورت و هيلاري مان لورت

مترجم: علي‌اكبر جعفري

پنجاه سال پيش، در زمان بحران موشکي کوبا، ايالات متحده امريکا، با آن چه که اغلب اوقات به عنوان چالشي تعيين کننده و سرنوشت ساز در جنگ سرد توصيف مي شد، روبه رو گرديد. امروزه، بعضي ها استدلال مي کنند که امريکا با چالشي مشابه، سرنوشت ساز و تعيين کننده از سوي فعاليت هاي هسته اي ايران روبه روست.

در چنين فضايي، قابل توجه است که به خاطر بياوريم هشدار رئيس جمهور جان اف. کندي را که درست چند ماه قبل از بحران موشکي ارائه شد :« دشمن بزرگ حقيقت اغلب اوقات، دروغ عمدي، از قبل تدبير شده و غير صادقانه نيست بلکه افسانه اي است غير واقعي که با سماجت و به شيوه اي قانع کننده مطرح مي گردد. بسياري از اوقات ما کليشه هاي پيشينيان خود را با سماجت حفظ نموده و آنها را باور مي کنيم. ما تمام حقايق را حول محور مجموعه اي از تفاسير و تعابير از پيش جعل شده باور مي کنيم. ما از راحتي پذيرش نقطه نظرها، بدون اين که بخواهيم زحمت فکر کردن را به خود دهيم، لذت مي بريم »

نيم قرن بعد، هشدار کندي به راحتي در مورد بحث و استدلال امريکا(در رابطه با ايران) کاربرد دارد. به سختي مي توان گفت که موضوع ايران واجد شرايط يک بحث واقعي است، اين که چگونه به بهترين شيوه ممکن با جمهوري اسلامي ايران برخورد کنيم.

به مدت بيش از سي سال، تحليلگران و سياست سازان امريکايي، يک سري افسانه هايي را درباره جمهوري اسلامي مطرح کرده اند: اين که، جمهوري اسلامي ايران غير منطقي، فاقد مشروعيت و آسيب پذير است.

در راستاي پيشبرد چنين سياستي، کارشناسان و سياستمداران امريکايي، پيوسته مردم امريکا و متحدين امريکا در رابطه با اين که چه سياست هايي عملاً براي پيشبرد سياست هاي ايالات متحده در خاورميانه موثر واقع خواهد شد را دچار گمراهي و سر درگمي کرده اند. از جمله پايدارترين و خطرناک ترين اين افسانه ها اين است که جمهوري اسلامي آنچنان مورد تنفر مردم خود است که در معرض خطر سقوط قراردارد.

از همان آغاز، آمريکايي ها با انقلاب ايراني 79-1978 به عنوان يک شگفتي بزرگ رفتار کردند. اما تنها دليل شگفتي اين انقلاب اين بود که واشنگتن به طور رسمي ازپذيرش خواسته روز افزون مردم ايران براي يک نظم سياسي توليد شده بومي، و آزاد از سلطه ايالات متحده خودداري مي ورزيد و از آن زمان تا کنون، جمهوري اسلامي با تمام پيش بيني هاي بي پايان در باره فروپاشي و يا شکست اش مقابله کرده است.

جمهوري اسلامي باقي مانده است به اين دليل که، الگوي اساسي آن، ادغام سياست هاي مشارکت مردمي و انتخاباتش با اصول و قواعد و نهادهاي حکومت اسلامي و نيز تعهد به استقلال سياست خارجي، وبه شهادت نظر سنجي ها،ميزان مشارکت مردم در انتخابات، و طيفي از ديگر معيارهاي نشان دهنده، همان چيزي است که اکثريت ايرانياني که در داخل کشور زندگي مي کنند، مي خواهند. آنها يک نظم سياسي که ريشه و مبناي آن در ليبراليسم سکولار به سبک و شيوه غربي است را نمي خواهند. آنها خواهان نظم سياسي اي هستند که منعکس کننده ارزش هاي فرهنگي و مذهبي خودشان است.

اين همان چيزي است که جمهوري اسلامي، با تمام کاستي هايش ، به ايراني ها فرصت دنبال کردن آن را مي دهد. حتي اکثر ايرانياني که مي خواهند دولت به طرز قابل توجهي، براي مثال، با ميسر ساختن بيشتر پلوراليسم فرهنگي و اجتماعي دست به تحولات و تکامل بزند، کماکان مي خواهند اين کشور جمهوري اسلامي باقي بماند.

پس از انتخابات رياست جمهوري ايران در سال 2009، هنگامي که نخست وزير سابق، مير حسين موسوي، انتخابات را به رئيس جمهور وقت، محمود احمدي نژاد باخت، نخبگان و « متخصصين » امور ايران، جريان سبز را به گونه اي به تصوير کشيدند که از ميان مبارزات موسوي به عنوان شورشي برخوردار از حمايت آحاد مردم بيرون آمد، شورشي که مي رفت جمهوري اسلامي را جارو کرده و از صحنه خارج کند.

اما اين سبزها، حتي در اوج قدرتشان، هرگز نماينده چيزي در حد و مرز اکثريت ايرانيان نبودند، و در طي يک هفته انتخابات، پايگاه اجتماعي شان شروع به ريزش کرد. علت اصلي اين امر اين بود که، پس از اين که موسوي در اثبات اتهام خود مبني بر تقلب در انتخابات ناکام ماند، تظاهرات و اعتراض هاي ادامه دار سبزها، ديگر ربطي به رقابت انتخاباتي نداشت، بلکه چالشي در برابر خود جمهوري اسلامي بود، چالشي که شمار طرفدارانش قابل اغماض بود.

در حالي که بسياري از غربي ها ترجيح مي دهند بر اين باور باشند که سبزها نه به دليل ضعف شان بلکه به دليل سرکوب بيرحمانه رژيم نامشروع(جمهوري اسلامي) ذوب و ناپديد شدند، کذب اين موضوع، چنانچه به دقت مورد بررسي قرار گيرد، روشن مي شود. در پانزده ماه قبل از خروج شاه در سال 1979، نيروهاي نظامي وي هزاران تن از تظاهر کنندگان را به گلوله بسته و کشتند، و مردمي که مصرانه خواهان برکناري وي بودند، بيشتر و بيشتر شدند. در سال 2009، بدون شک در طول واکنش دولت به آشوب هاي بعد از انتخابات، سرکوب پليس اتفاق افتاد.

خود دولت براي مثال، با بستن زنداني که در آن تعدادي از بازداشت شدگان مورد سوء برخورد فيزيکي قرار گرفته و به قتل رسيدند، و نيز با متهم نمودن دوازده نفر از پرسنل آن زندان (2 نفر از آنها بعداً به مرگ محکوم شدند)، اين مسئله را مورد تصديق قرار داد. اما کمتر از 100 نفر در زد و خورد ها بين تظاهرکنندگان و نيروهاي امنيتي پس از انتخابات 2009 جان باختند و سبزها کماکان عقب نشيني نموده و پايگاهشان دچار ريزش شد.

گروههاي حقوق بشر غربي برآورد مي کنند که بين 4000 تا 6000 نفر از ايرانيان در رابطه با تظاهرات بعد از انتخابات 2009 بازداشت شدند. بيش از 90 درصد آنها بدون اتهام آزاد شدند. تا سال 2010، سازمان هاي حقوق بشر غربي شمار ارائه شده توسط مقامات ايراني مبني بر اين که تقريباً 250 نفر ديگر که هنوز تکليفشان مشخص نشده را پذيرفته و مورد شک و ترديد قرار ندادند.

اغلب اين افراد مورد عفو رهبري معظم آيت الله(سيد) علي خامنه اي قرار گرفتند؛ اغلب کساني که مورد عفو قرار نگرفتند به قيد ضمانت آزاد هستند. طبق يک نظر سنجي که توسط کرگ چارنسي، متصدي اخذ آراء و نظر عمومي، که قبلاً براي بيل کلينتون و نلسون ماندلا کار مي کرد، اغلب ايراني ها به واکنش دولت شان به آشوب ها به ديده واکنشي مشروع نگاه کردند.

علي رغم قدرت کماکان پايدار جمهوري اسلامي، نخبگان سياست و « متخصصين » امريکايي ايران، بدون داشتن تماس مستقيم با واقعيت هاي ميداني در درون کشور، کماکان در راه پيشبرد افسانه فقدان مشروعيت و شکنندگي [نظام] جمهوري اسلامي تلاش مي کنند، آن هم با اين تفکر که، اگر ما به اين افسانه به اندازه لازم معتقد باشيم، به نحوي چالش هايي را که ايران مطرح مي کند را از بين مي بريم. امروزه ، اين افسانه در دو نسخه در هم قفل شده مطرح مي شوند: اين که تحريم ها در حال « تاثير گذاري » هستند تا اهداف ايالات متحده را در برابر ايران پيش ببرند، و ديگر اين که، بيداري اعراب، ايران را در همسايگي خود منزوي مي سازد.

بسياري از مفسرين اکنون ادعا مي کنند که سختي ها و تنگناهاي اقتصادي به زودي ايرانيان را تحريک خواهد نمود تا قيام نموده و زورمندانه باعث تحولات اساسي در کشورشان شوند، يا حداقل دولت شان را مجبور کنند تا امتيازهايي که واشنگتن مي خواهد را به آمريکا بدهد،اما آن کساني که اين استدلال ها را مطرح مي کنند هرگز توضيح نداده اند به چه علت اقتصاد امروز ايران به مراتب بدتر از دهه 1980، يعني هنگامي که ايران نيمي از توليد ناخالص ملي خود را در طول جنگ با عراق از دست داد، است، و حتي در آن زمان، مردم اين کشور قيام نکردند تا دولت شان را مجبور به ايجاد تحولات اساسي کنند، يا دولت را مجبور کنند تا به قدرتهاي متخاصم امتياز بدهد.

حقيقت اين است که در هيچ کجا موردي وجود نداشته که در آن، مردمي تحت تحريم، براي ساقط کردن دولت [خود] و جايگزين ساختن آن با دولتي که پذيراي سياست قدرت خارجي تحريم کننده است، بسيج شوند.

حتي در عراق، جايي که به مدت بيش از يک دهه تحريم هاي فلج کننده تحميل شد و به کشتن بيش از يک ميليون نفر از عراقي ها[نيمي از آنان کودکان]انجاميد، مردم عراق براي ساقط کردن صدام حسين قيام نکردند. در پايان، صدام حسين را حمله ايالات متحده ساقط کرد و حتي پس از آن، عراقي ها يک دولت طرفدار امريکا، سکولار و ليبرال که آماده بود استقلال و حقوق ملي را تسليم خواسته هاي واشنگتن کند، روي کار نياوردند.

سال گذشته، کارشناسان غربي جار و جنجال زيادي را درباره ي « تورم شديد » در ايران به راه انداختند، با اين استدلال که کاهش شديد ارزش پول رايج کشور، مردم را عليه دولت تحريک خواهند نمود. اين ارزيابي، همانند بسياري از ديگر پيش بيني هاي قبل از آن، خوش خيالي از آب در آمد. بيش از يک دهه است که ريال ايران پيوسته دچار افزايش ارزش شده بود، امري که باعث مصرف روز افزون کالاهاي وارداتي توسط طبقه مرفه ايراني ها گرديده و براي اقتصاد کشور ميلياردها دلار هزينه برداشت، چشم انداز موفقيت و کاميابي را براي کشاورزان و توليد کنندگان داخلي تباه نمود و صادرات غير نفتي ايران را تحت فشار و محدوديت قرار داد.

کاهش ارزش اخير ريال، ارزش اسمي آن را با ارزش واقعي آن در يک راستا قرار داد، بدين ترتيب صادرات غير نفتي ايران به طرز چشمگيري افزايش يافت. همزمان، دولت ذخاير ارزي خارجي خود را براي پشتيباني از نرخ تبادل پايين تر، جهت تخصيص به کالاهايي ضروري چون غذا و داروهاي وارداتي وارد ميدان کرد.

در حالي که هيچ کس در ايران از تبعات کاهش ارزش ريال در امان نمانده است، قشر فقير روستايي و نيز آن کساني که در بخش صادرات فعال اند، در وضعيت نسبتاً خوبي به سر مي برند. هيچ نشانه اي از کمبود مواد غذايي وجود ندارد؛ انواع و اقسام مغازه ها تا سر حد امکان پر از کالا مي باشند، آن هم با ازدحام قابل توجهي از مشتريان. در بعضي از داروهاي وارداتي کمبودهايي وجود دارد اما اين امر ربطي به کاهش ارزش ريال ندارد. بلکه يکي از کارکردهاي تحريم هاي بانکي است که به تحريک ايالات متحده مبني بر « هدفمند بودن » طبيعت آنها، خريد داروها و نيازهاي پزشکي وارداتي غربي را براي ايراني ها مشکل مي سازد، اگر چه فروش اين اقلام تحت مقررات تحريم ايالات متحده از نظر قانوني مجاز است.

مطمئناً هر کسي که اخيراً در خيابان هاي تهران قدم زده است(همان طور که ما در ماه دسامبر اين کار را کرديم) مي تواند مشاهده کند که اقتصاد ايران رو به فروپاشي نيست، و هر کس که با طيفي از مردم ايران در داخل کشور صحبت کرده است، مي داند که تحريم ها نه به انفجار دروني جمهوري اسلامي مي انجامد و نه به تسليم اين کشور در برابر تقاضاي تحکم آميز ايالات متحده در مورد مسئله هسته اي.

در ميان محافظه کاران، اصلاح طلبان و يا حتي آن چه که از جريان سبز باقي مانده است، هيچ کس نيست که آماده پذيرش چنين نتيجه اي باشد.          ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات