* ایام یادآور روزهای تلخی است که از 30 خرداد 60 تا 7 تیر و بعد هم شهریور آن سال شاهد حوادث تلخی بودیم که همگی پس از رأی عدم کفایت بنیصدر توسط مجلس شورای اسلامی و روی آوردن منافقین به جنگ مسلحانه علیه نظام پیش آمد. با توجه به سوابق حضرت عالی، روایت تاریخی جنابعالی از جریان نفاق و نشانههای امروزی آن میخواهیم بدانیم.
** با تشکر از شما برای گرامیداشت شهادت مظلومانه شهید آیتالله دکتر بهشتی و یارانشان در فاجعه هفتم تیر و قدرشناسی از دانش و بینش و تدبیر و مدیریت آن شهید بزرگوار و اینکه استخوانی بود در گلوی استکبار جهانی. یادم هست وقتی ایشان به شهادت رسید، رسانههای غربی، بخصوص آمریکا مدت 25 دقیقه موسیقی شاد پخش کردند و به تعبیری جشن گرفتند. آنها تصور میکردند با شهادت دکتر بهشتی و 72 تن، حکومت جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت، چون اکثر شخصیتهای نظام در این جریان به شهادت رسیدند.
در 6 تیر انفجاری در مسجد ابوذر در جنوب شهر سوءقصد به مقام معظم رهبری اتفاق افتاد که منجر به مجروحیت این بزرگوار شد. به دنبال اینها هم در 8 شهریور شهادت شهید رجائی، شهید باهنر و شهید دستجردی و دیگران را داریم.
اما در پاسخ به این سئوال باید مقدمهای عرض کنم؛ انقلاب ما به رهبری روحانی بزرگی چون امام خمینی(ره) تحقق پیدا کرد آن قدر سرعت عمل در تحقق برنامههای امام بالا بود که قدرت فکر را از دشمن گرفت.
من روی این نکته تکیه دارم که رهبری موفق است که در جریان عملیات روانی بتواند فاصله بین گوش دشمنان خود را تسخیر کند و امام در این مدیریت جنگ روانی آن قدر با سرعت عمل کردند که آمریکا و اسرائیل و حتی اروپا و شوروی، قدرت تفکر درباره حرکت سریع امام را نداشتند. سه عامل مهم وجود داشت: یکی رهبری، دوم پشتیبانی مردم و عامل سوم ارتباط با اسلام ناب محمدی. دشمن در یک وضعیت عجیبی بود.
* پس انقلاب اسلامی ما به رهبری یک روحانی مثل امام سامان پیدا کرد و با پشتیبانی روحانیت و مردم پیش رفت. روی روحانیت تکیه می:نم چون اخیراً کتابهائی نوشته شده و در دست و بال مردم هست که در آنها آمده روحانیت نقشی در انقلاب نداشته است. این باید در تاریخ بماند که اگر حضرت امام نبود، نهضت آزادی و دیگران کجا بودند؟
** دولت موقت در دوره محدودی سر کار بود. بعد بنیصدر که مهره استکبار جهانی بود با ترفندهای تبلیغاتی وارد شد و برای کمتر از 11 ماه رئیسجمهور بود. ملت ایران وقتی او را شناخت، پای کار ایستاد بنده از آن دوران خاطرات زیادی دارم که در این فرصت نمیگنجد. بنیصدر آمده بود پاشگاه هشتم شکاری اصفهان و در بین همافرها سخنرانی و به امام توهین کرد. نوار آن سخنرانی را گرفتم و خدمت امام رسیدم. امام نوار را از من گرفتند. بغض گلوی مرا گرفته بود و به گریه افتادم. نمیتوانستم حرف بزنم. امام سکوت کردند تا گریه من تمام شد و این جمله را فرمودند: شماها نگران نباشید. اینها با یک کلمه کنار رفت و امروز به عنوان یک لاشه سیاسی در فرانسه و در دامن استکبار و اربابهای قبلی خود است.
انقلاب بر مبنای ارزشها سازمان پیدا کرد، آن هم ارزشهای دینی. در حقیقت اسلام در قرن بیستم تجدید شد و محور این تجدید، حضرت امام (رض) بود و این نکته مهمی است.
از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز، آمریکا و اسرائیل و اذناب آنها دشمن سرسخت انقلاب اسلامی بوده و هستند و خواهند بود. حلقه دوم یعنی عناصر وابسته به آنها و به غرب، در قالب نهضت آزادی، منافقین، حزب توده، چریکهای فدائی خلق و... در دشمنی با اسلام کوتاهی نکردند. ده پانزده اپوزیسیون دوره شاه، بعد از انقلاب نه تنها به کمک آن نیامدند که در سینه انقلاب هم ایستادند و ما در این زمینه نمونههای متعددی داریم. از جمله این جریانات مجاهدین خلق و منافقین دیروز و امروز بودند.
این خاطرهای را که عرض میکنم شاید یکی دو جا گفته باشم و سند این مطالب را هم داشتم. یکی دو ماه قبل از پیروزی انقلاب، منافقین در تهران جلسه داشتند. در آن جلسه به این نتیجه میرسند که ما باید در حرکتی که محور آن امام است، نفوذ کنیم و باید در کلید قدرت امام و اطراف ایشان حضور داشته باشیم و شخصیتهای ذینفوذ در انقلاب را شناسائی کنیم.
پس از پیروزی انقلاب، سران نهضت آزادی و امثال معینفر و خود بنیصدر در برابر تصویب اصول مربوط به ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی ایستادند. بنیصدر اعلام کرد که این اصل، دیکتاتوری آخوندی است و ما به هیچ وجه زیر بار دیکتاتوری آخوندی نمیرویم. موضع اینها روشن شد و بقیه جریانات هم دنبال این قضیه قرار گرفتند. بیتردید منافقین هم با اینها مرتبط بودند.
مدتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که منافقین در دست و بال بنیصدر قرار گرفتند و من اسم میبرم حسین نجاتبخش که از عناصر مهم منافقین بود، تمام مخابرات بیسیم و باسیم کاخ ریاست جمهوری بنیصدر را در دست داشت. من اینها را چون حضوری برخورد داشتم عرض میکنم. کلید ارتباطات داخلی و خارجی دست این حسین نجاتبخش بود. او عنصر مهم منافقین بود. اینها مقدمات اعدام دکتر شفاهی و دیگران را به وجود آوردند. اینها با جواد قدیری و دیگران سابقه سوئی دارند.
قبل از انقلاب من در بند 2 زندان اوین بودم و مسعود رجوی و [آیتالله] گنجی در بند 1 بودند و ما از بالا آنها را میدیدیم و شناخت من از اینها به قبل از انقلاب برمیگردد. تا زمان بنیصدر، اینها آمده بودند که در کلید قدرت باشند. در این دوره جلسه سران منافقین ـ شبیه به جلسهای که چند ماه قبل از پیروزی انقلاب تشکیل شد ـ در تهران تشکیل میشود. در این جلسه اینها به این نتیجه میرسند که قدرت دست ما نیست؛ قدرت دست امام است؛ ما هم از کانالهای مختلف سعی کردیم حضور داشته باشیم و نمیتوانیم، بنابراین باید به فکر ترور بازوهای امام باشیم و شخصیتها را شناسائی کنیم. دستور بعدی، شناسائی شخصیتها، مکان و ترور است؛ یعنی از فعالیتهای فرهنگی و سیاسی به سمت مبارزه مسلحانه و نظامی رفتند. چه زمانی به این رویکرد رسیدند؟ بعد از 14اسفند که بنیصدر در دانشگاه تهران آن سخنرانی را به کمک منافقین کرد. آن موقع آیتالله مهدوی کنی وزیر کشور بودند و من فرمانده کل بسیج کشور بودم. بنزین کوپنی بود. خدمت آیتالله مهدویکنی رسیدم و گفتم: «موتورهای بچه بسیجیها آماده است و بنزین میخواهند.» 16 هزار لیتر کوپن بنزین گرفتم و به بسیجیهای تهرانی دادم و همه را بسیج کردم. بسیج تهران با کمک بچههای کمیته و مسائل دیگر توانست 14 اسفند آن موقع را کنترل کند.
همینطور وقایع از 14 اسفند کشیده شد تا رسید به 30 خرداد. این مدت سه ماه و خردهآی است. در 30 خرداد بعد از آن جلسه به این نتیجه میرسند: شناسایی شخصیتها، نفوذ در کلیدهای قدرت، انفجار و ترور و این حرکت شروع میشود. بیتردید ارتباط با اربابان خارجی داشتند. وقتی دیدند قدرت حضور در صحنه سیاسی، فرهنگی و حکومتی را از دست دادند، تبدیل به جریان و اپوزیسیون نظامی شدند، یعنی تا قبل از این مسئله رفیق نظام بودند، ولی وقتی دیدند دارند قدرت را از دست میدهند، در مقابل نظام تبدیل به اپوزیسیون و مخالف نظام ولائی شدند. آنها فکر میکردند با زدن بازوهای حضرت امام، کشور را فلج میکنند و بعد از خودشان در رأس قدرت و حکومت قرار میگیرند؛ لذا مقدمات این مسئله فراهم شد. آقای کشمیری کنار مرحوم شهید رجایی نفوذ کرد، کلاهی در حزب جمهوری اسلامی که شخصیتی مثل حضرت آیتالله بهشتی دبیرکل آن بود، نفوذ کرد. سایرین هم به همین ترتیب.
* از چه طریقی نفوذ میکردند؟
** از طریق بچه حزباللهیها معرفی میشدند. در واقع منافقین بین بچه حزباللهیها بودند. از طریق آنها که آدمهای مطمئنی بودند معرفی میشدند و راه پیدا میکردند.
حادثه 30 خرداد و درگیریهای خیابانی شروع میشود. هدف اصلی چند گروه بودند، اول روحانیون شاخص نظام، دوم شخصیتهای با نفوذ معتقد حزباللهی در سطح جامعه از هر قشر، سوم نیروهای حزباللهی که مؤثر در تحرک مقابله با منافقین، جریانات بنیصدر و غیره هستند، چهارم ترورهای کور. در ترورهای کور، هدفمند حرکت نمیکردند، بلکه عناصری را به بهانه قیافه ظاهری یا کاسبی که عکس امام دارد، میزنند. در این سه مرحله شاهدیم که ائمه جماعات نظیر شهید صدوقی، شهید دستغیب، شهید قاضی طباطبایی، مدنی و غیره را ترور کردند. در گروه دوم حادثه حزب جمهوری اسلامی 8 شهریور، 7 تیر و جریانات دیگر را شاهد بودیم. در گروه سوم افرادی مثل آقای حقانی و چهرههای این چنینی را ترور شخصیتی کردند، در گروه چهارم افراد مختلف به شهادت رسیدند. همه اینها وضعیتی بحرانی را در داخل کشور به وجود آورد. پس منافقین که عامل آمریکا و اسرائیل بودند و امروز هم هستند، در شاخه سیاسی توفیق نداشتند و حضور در شاخه حکومتی را از دست دادند و از این رو وارد عرصه نظامی شدند.
* بعد از رو آوردن منافقین به کار نظامی که منجر به خروجشان از کشور شد، برخوردشان با نظام اسلامی چگونه شد؟
** دشمنی این جریانات تا امروز هم ادامه دارد و باز هم ادامه خواهد داشت. امروز که در خدمت شما هستیم اپوزیسیون در قالب 17 گروه در خارج از کشور به محوریت فرح پهلوی و سلطنتطلبها هدایت میشود که در فتنه 88 و 78 شاهد فعالیتهایشان بودیم: تاجزاده، آقای لاری و باقی جریاناتی که گذشت.
مسئله دیگر این است که عکسالعمل مردم ما در مقابل این حرکتها چه بود؟ به نظر من چون ملت ما هوشیار و بیدارند، آبدیده شدهاند، به خصوص در جنگ هشتساله که به شدت آبدیده شدند و امتحانات خوبی را هم پس دادند.
نکته دیگر تدبیر حضرت امام در زمان حیاتشان و بعد از ایشان مقام معظم رهبری در این 22 سال است، یعنی مدیریت و توان بالای مدیریتی در بعد رهبری با پشتیبانی مردم و علما توانسته است نظام را در طول این 32 سال از هر خطری مصون بدارد و حفظ کند.
* درست است که نظام از خطرهای مختلف مصون ماند، اما تهدیدها ادامه دارند. امروز چه وظیفهای داریم؟
** ما به همین مسئله دلخوش کنیم امروز استکبار جهانی با شاخه نظامی وارد نمیشود، بلکه از شاخه فرهنگی وارد شده و شاخه سیاسی را تحتالشعاع حرکت فرهنگی خود قرار داده است؛ یعنی استکبار، با تهاجم فرهنگی، جنگ روانی و جنگ نرم سیاسی صحنه را به دست گرفته است. از جمله اینها کسانی هستند که بعد از فتنه 88 فرار کردند و به خارج از کشور رفتند. در سایت جرس در خارج از کشور چه کسانی هستند؟ عبدالکریم سروش، مهاجرانی که وزیر بود، کدیور که در اینجا استاد دانشگاه بود، سازگارا که در حلقه سپاه بود و... اینها جریاناتی هستند که ما اسمشان را گذاشتهایم لاشههای سیاسی. اینها در همین حلقه بودند.
اما چه اتفاقی میافتد که اینها از این صحنه خارج میشوند؟ پاسخ این سئوال به عوامل متعددی بستگی دارد. مهمترینش ذات خود آنهاست. اینها از همان اول منافق بودند، ولی پنهان کرده بودند. بعد که آب دیدند، شناگر شدند و ظاهر پنهانشان را آشکار کردند.
جریان انحرافی هم نمود دیگری از این نفاق است که جداگانه به آن میپردازیم. ما 14 اسفند، 30 خرداد، 6 تیر، 7 تیر، 8 شهریور و حوادث مختلف پیدرپی و جنگ تحمیلی هشت ساله را پشت سر گذاشتهایم، کودتای نوژه، دهها حرکت نفاقی مثل جریان مهدی هاشمی، جریانهای دیگر نهضت آزادی،حزب توده و مسائل مختلف پشت سر گذاشته شده است. امروز ملت ایران صاحب یک تجربه پر قدرت تلخ و شیرین است، از آن شیرینیها و تلخیها عبرتها گرفته و به سردمداران حکومتی، واقعیت دفاع از کیان اسلام را نشان داده است. اینطور نبوده که ملت ساکت نشسته باشد. تفالههای این لاشههای سیاسی هم در طول زمان در لابلای این قضایای مختلف مثل فتنه 78 یا فتنه 88 یا فتنه انحرافیون امروز در کنار دولت وجود دارند. این امتحان بزرگی برای ملت ایران و مسئولین است. آنهایی که خائن به این حرکت انقلابی هستند، از چرخه حرکت دور میافتند. ماهیت این انقلاب ارزشی است و آن کسی که بخواهد با روحیه ضدارزشی در متن ارزشها شنا کند، خودش را تباه میکند. ممکن است یک مقداری محیط را فاسد کند، ولی به دلیل وجود ارزشها و انقلابی که با سرعت دارد پیش میرود، اینها کنار زده میشوند. اینها مثل حبابهای روی آبند و کنار میروند. خسارتشان سنگین است، اما نمیتوانند به اصل حرکت انقلاب ضربه بزنند. الا یک چیز و آن هم اینکه اگر انقلاب اسلامی ما از درون بپوسد که این خطرناک است. درون پوسیدگی هم از مسئولین شروع میشود. استکبار جهانی تلاش میکند این درون پوسیدگی را به اشکال مختلف به وجود بیاورد:
1) ایجاد اختلاف و نفاق بین مسئولین.
2) جداسازی اینها از اصل حرکت انقلاب.
3) رشد رذالتها، پستیها و فسادها در جامعه، مثل بیبندوباری و این مباحث فاجعهآمیزی که در بحث عفاف و حجاب میبیند، و قانون حجابی که اجرا نمیشود.
4) گسترش مواد مخدر و فسادی که نسل جوان را هدف قرار داده تا او را از حیز انتفاع بیاندازد و از محور اصلی انقلاب دور کند.
5) فسادهای اقتصادی که عامل دیگری در این جهت است.
همه اینها را که کنار هم میگذاریم میبینیم هدف یک چیز است و آن هم اینکه امالقراء اسلامی را از درون فاسد کنند. آن هم در چه شرایط و زمانی؟ هنگامی که شاهد رشد بیداری اسلامی در کشورهای خاورمیانه هستیم.
* به نظر جنابعالی این جریان انحرافی در چه زمان و شرایطی به وجود آمد؟
** شاید برخی این حرف را قبول نداشته باشند، ولی با یک الفبای ساده سیاسی میتوان به خوبی دریافت که طراحی این جریان انحرافی از بیرون کشور است. موضوع نمیتواند به این سادگی باشد. اینها یک زمینهای دادهاند و آنها بر این موج سوار شدهاند. دلایلش هم روشن است. اوبامائی که تا دیروز به مسئولین ما فحش میداد، امروز از اینها حمایت میکند. این مسئله قابل توجه است یا نتانیاهو یا دیگران. این جریان انحرافی بخشی از جریان نفاق است که خداوند متعال قبل از انتخابات مجلس نهم رو کرد. اینها تصمیم داشتند پس از آنکه قدرت کلیدی مجلس را در دست گرفتند، با ولایت فقیه و مسائل دیگر برخورد کنند و خدا این نیرنگ را برملا کرد و دستشان رو شد.
اینها وقتی میگویند با امام زمان(عج) ارتباط دارند و نیاز به واسطه و ولیفقیه و روحانیت و مرجعیت نیست، پیداست که که برای این مقوله برنامه چیدهاند. اتهاماتی میزنند و اقدامناتی میکنند و دقیقا حرکتهای منافقین را تکرار میکنند. منافقین ابتدا شهید مظلوم دکتر میکنند. منافقین ابتدا شهید مظلوم دکتر بهشتی را ترور شخصیتی کردند، او را انحصارطلب خواندند و به گونهای عمل کردند که شهید مظلوم باید در جمع روحانیون محاکمه شود، یعنی این قدر شخصیت ایشان را تخریب کردند.
جریان انحرافی هم میتواند شخصیتهای بزرگی روحانی را ترور شخصیت کند و بعد هم برنامههای بعدی خود را اجرا کند؛ بنابراین وقتی ما به این حرکت نگاه میکنیم، میبینیم همان ساختار حرکت منافقین است، منتهی با یک پوشش دیگر. آنها در برابر ولایت فقیه شمشیر از رو بستند، اما اینها با شعار ولایت فقیه آمدند، و بعداً آرام آرام علیه آن فعالیت کردند.
من فکر میکنم شرایط فعلی بسیار پیچیده است. هم انقلاب ما پیچیده شده، هم عملکرد دشمنان ما، بنابراین باید با هوشیاری با این مسئله مواجه شد.
* اشاراتی به تشابهات جریان انحرافی و منافقین داشتید. اگر نکته تکمیلی در این مورد دارید، بفرمائید؟
** صلاح نمیدانم در حال حاضر به شکل خیلی عمیق و گسترده وارد این بحث شوم که در اطراف آقای احمدینژاد سه حلقه وجود دارد. در مصاحبهای که بحث جن و جنگیری شد، گفتم امیدوارم این جنها اسرائیلی و انگلیسی نباشند. آدم هوشیار میفهمد این حرف یعنی چه و بر اساس کدام اطلاعات بیان میشود. این حرف را هم بیرونیها میفهمند، هم خیلی از داخلیها، لذا نمیخواهم صراحتاً به بعضی از مسائل اشاره کنم. آن صحبتها را نگه میداریم برای روز مناسبش.
* درباره حلقههائی که به آنها اشاره کردید صحبتی میفرمائید؟
** نه، درباره آنها هم فعلاً حرفی نمیزنم.
* جریان نفاق نهایتاً به جنگ مسلحانه روی آورد. آیا جریان انحرافی را هم در چنین شرایطی میبینید و یا دوره این کارها گذشته و اینها روشهای دیگری را به کار میگیرند؟
** روشی که جریان انحرافی به کار گرفته، پول و بیرحمی است. هر کس که پول دارد و رحم ندارد، خطرناک است. برای انتخابات، پول دستش هست و میگوید انتخابات، پول دستش هست و میگوید من تو را 100 میلیون تومان تضمین میکنم. مقام معظم رهبری در فرمایشات اخیرشان فرمودند دولت حق دخالت در مسائل انتخابات را ندارد؛ ولی شما ببینید بودجه فرهنگی کشور دست کیست؟ دست آقای مشائی. در استانها این پول وقتی به مساجد داده میشود، روکش فرهنگی دارد، ولی ماهیت آن چیز دیگری است. باید خیلی دقت کرد. باز قضاوت درباره این مسائل، زود است و باید زمان دیگری این بحثها را مطرح کنیم، ولی پیشبینی این است، لذا در بحث فعالیتهای اینها به نظرم فعلاً همین دو سه کلمه کافی باشد.
* شاید الان در فکر حذف فیزیکی نباشند اما به نظر جنابعالی تخریب شخصیت را دنبال نمیکنند؟
** سه تا محور در این مسئله هست. محور اول نگاه کردن به مقام معظم رهبری، امام خامنهای است. مشی حرکت مدیریتی ایشان، الگوی حرکت جامعه علاقمند و دلسوز برای نظام است. محور دوم اطلاعرسانی مستند به تودههای مردم از طریق سرپلها و شخصیتهای موجود است. نمیشود نشست و مشاهده کرد که اینها هرکاری که میخواهند انجام بدهند؛ بلکه باید اطلاعرسانی کرد. چون روزنامهها این مسئله را نوشتهاند عرض میکنم. روز سهشنبه گذشته آقای رئیسجمهور در دفاع از وزیر ورزش و جوانان به مجلس رفت. قبلا که آقای احمدینژاد میرفتند، نمایندگان همه میرفتند جلو و ایشان را در بغل میگرفند و روبوسی میکردند و صلوات میفرستادند و ایشان را میآوردند داخل مجلس. وقتی هم که میخواستند بدرقه کنند تا دم در مجلس میرفتند. تا وقتی هم که نشسته بودند، نامههای متعدد به ایشان داده میشد و صحبت با ایشان، طوری که رئیس مجلس میگفت اجازه بدهید آقای رئیسجمهور حرفها را گوش بدهند؛ ولی دیروز بعد از قضیه 11 روز و مسائلی که اتفاق افتاد به مجلس آمدند، جز هیئت رئیسه و سه چهار نفر، هیچ کس به استقبال ایشان نرفت و بدرقه ایشان هم هیچ کس جز هیئت رئیسه که آن هم جزو پروتکل است نرفت، در فاصله یک ساعت و 40 دقیقهای هم که آنجا بود، حتی یک نفر هم کنار ایشان نرفت که یک نامه بدهد. این حرکت، پیام دارد.
یکی از نمایندگان گفت: «آقای سجادی که میخواهی وزیر ورزش بشوی. بیا پشت این تریبون و برائت خودت را از آقای مشائی اعلام کن. اگر جرئت داری این کار را بکن.» آقای سجادی در صحبتهایش هیچ چیز نگفت. این هوشیاری و اطلاعرسانی مردمی سبب میشود که مجلسی که تا دیروز آنطور بوده، امروز در مقابلش سکوت کند. این پیام دارد و برای همه مسئولین از جمله آقای احمدینژاد عبرت است که حواست باشد که مردم به راه ولایت به شما رأی دادند، به شخص کاری نداشتند. همین الان هم اگر ببینند شخص در مسیر راه ولایت نیست، با او برخورد میکنند، این هم نمونهاش. این هوشیاری مردم قابل توجه است و باید اطلاعرسانی شود، آن هم اطلاعرسانی مثبت.
نکته سوم برای مقابله با این قضایا، حفظ وحدت و بازی نکردن در میدانی که مشائی و دار و دستهاش تنظیم کردهاند. حفظ وحدت در بین جامعه اسلامی و حرکت پشت سر مقام معظم رهبری و دقت و هوشیاری بسیار به خرج دادن که یک وقت در میدانی که اینها باز کردهاند، بازی نکنیم. اینها شروع به ترور شخصیتها کردهاند: آقای مصباح چنین است، آقای خاتمی چنان، آقای علمالهدی چنان. این کار را شروع کردهاند و این مسئله مهمی است و باید به آن توجه کرد.
اگر این سه محور و نکته را کنار هم قرار بدهیم، این جریان انحرافی که هیچ، بزرگتر از این هم که باشد، نمیتواند کاری بکند؛ کما اینکه روز سهشنبه در مجلس دیدیم و شنیدم که در افتتاح سدی که در زنجان بود و بعضی جاهای دیگر، نمایندگان مجلس نرفتند. قم هم که رئیسجمهور رفت نمایندگان قم نرفتند. اینها پیام دارند. پیامش هم این است که این یک انقلاب ارزشی و ولایتی است، انقلابی است با پشتیبانی مردم و آنها بچههایشان را در راه اسلام دادند، برای شخص ندادند و این ملت با این روحیه ایثارگری، تحمل حرکت انحرافی در برابر انقلاب را ندارند. راه آن هم نگاه کردن به آقا، اطلاعرسانی مستند و حفظ وحدت حول محور ولایت فقیه است.
* در موضوع جریان انحرافی و نقشی که در دولت دارد، آیا جنابعالی کلیت دولت را با جریان انحرافی مرتبط میدانید یا بدنه دولت را میشود از جریان انحرافی جدا دانست؟
** یک وقت هست که شما دولت را از نگاه ولایت میبینید که دولت در معنای کلان بحث یعنی قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه و کل نهادها. ما به این میگوئیم دولت اسلامی. با این نگاه به هیچ وجه این طور نیست که همه به جریان انحرافی وصل باشند. یک وقت قوه مجریه را جداگانه میبینید و میپرسید که آیا قوه مجریه با این جریان انحرافی همراه است؟ خیر، دلیلش هم مخالفت وزیر اطلاعات است با این جریان و نیز برخورد ده یازده وزیری که در آن 11 روز به دیدن آقای احمدینژاد رفتند و وقتی حرفهایش را شنیدند، یکی از آنها گفت که ما قانع نشدیم. کنار گذاشتن محصولی و عدهای دیگر هم دلیل بر آن است. ممکن است عدهای از فرماندارها و استاندارها وابسته به این جریان باشند، اما اینطور نیست که این مسئله در وارد کلیت قوه مجریه با این جریان صدق کند. چه بسا عدهای هم برای حفظ نظام، تقیه میکنن.
* یکی از مسائل مهم پیش رو در فضای سیاسی کشور انتخابات مجلس نهم است، طبیعتاً کسی در موضوع وحدت بین نیروهای اصولگرا در این انتخابات بحثی ندارد.
** این طور نیست و گروههائی بحث دارند.
* پس درباره این موضوع مطالبی را بیان کنید و از نظر جنابعالی وحدت حور محور جامعتین چقدر اهمیت دارد؟
** سوال جالبی است. اوایل سال 89 پیشنهادی در جامعه روحانیت مبارز مطرح شد مبنی بر اینکه نیروهای اصولگرا و حزباللهی در سراسر کشور، نیازمند به یک محور هدایت هستند و به این نتیجه رسیدیم که خوب است برای احیای این مسئله، بین جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، جلساتی برگزار شوند. خوشبختانه این مسئله انجام شد و در طول این سه ماه ثمره این جلسات و بحثهای کارشناسی، چند تا مطلب شد. یکی بیانیۀ 8 مادهای که بستر مناسبی را برای حفظ وحدت بین اصولگرایان و حزباللهیها و علاقمندان به ولایت آماده کرد. به فاصله یک ماه و خردهای پس از آن، منشور اصولگرائی با اعلام خطوط قرمز به اضافه 12 شاخصه اعلام شد. بعد از اعلام این منشور، استقبال بسیار خوبی از این منشور صورت گرفت. سران اصولگرایان در آن جلسه 16 ، 17 نفره با توافق درباره این مسئله، نقطه نظرات خود را اعلام کردند. و نور امید جدیدی در دل اصولگرایان و حزباللهیها و ولایتیها دمیده شد. این حرکت بسیار خوب پیش رفت. محور اصلی جامعتین برای حفظ اصولگرائی حول محور ولایت است. اگر اختلاف نظر و سلیقهای هم هست در گفتمانهای خصوصی و صمیمانه و با توجه به خطوط قرمز، قابل بحث هستند که در این زمینه کم و بیش اتفاقاتی هم صورت گرفتهاند؛ بنابراین آنچه که برای ما مهم است، رعایت منشور اصولگرائی با پشتوانه بیانیه 8 مادهای در جهت حفظ وحدت اصولگرایان حول محور ولایت فقیه.
این نکته اصلی و رمزِ موفقیت است. این حرف من و حرف آقایان جامعتین هم نیست، این حرف اهلبیت(ع) است: «وَاعْتَصَمُوا بحَبْل الله جَمیعاً وَ لا تَفَرَقُواْ». امام صادق(ع) فرمود: «نحن حبلالله مائیم آن ریسمان بین آسمان و زمین، ما واسطۀ فیضیم» امروز در غیبت حضرت مهدی «سلامالله علیه» ولایت فقیه چنین نقشی را ایفا میکند. یا کلام حضرت زهرا(س) که فرمود: «مَثَلُ الامام کَمَثلِ الکعبه» مثل امام و رهبری مَثل کعبه و خانه خداست. مردم باید به سمت خانه خدا بروند، خانه خدا که نباید دور مردم بگردد. رمز موفقیت و پیروزی 32 سال ملت ما همین کلام حضرت زهرا (س) است که این ملت درک و به آن عمل کرده است.
مبنای آن بیانیه 8 مادهای و 12 شاخص منشور اصولگرائی، از مجموع کلمات حضرت امام و مقام معظم رهبری بیرون آمده است. این رمز موفقیت نباید شکسته شود. عامل موفقیت امالقرای اسلام در سطح بینالمللی همین است. عامل بیداری کشورهای خاورمیانه همین نکته است. این محور جامعتین برای ایجاد وحدت بوده است.
در مقابل، جریان انحرافی و اصلاحطلبها تلاش میکنند بین اصولگرایان تفرقه ایجاد کنند و روی این کار سرمایهگذاری کردهاند و با کمال تأسف بعضی از افرادی که خود را در سطح سیاسی میدانند در مصاحبههایشان میگویند: بله، ما میبینیم که اصولگرایان چند دسته خواهند شد، یعنی آقایان غیر مستقیم خواسته آنها را نقل میکنند. شاید این کماطلاعی آقایان درباره عمق این مطلب باشد.
اصولگرایان با هم وحدت دارند و انشاءالله این وحدتشان را به منصه ظهور میرسانند. این نمایش قدرت و رفراندوم انشاءالله در انتخابات نهم مجلس، دشمن را کور خواهد کرد.
در این قضیه، دو جناح دیگر هم هستند. جریان انحرافی تلاش میکند با پول و قدرتی که دارد، نمایندگانی را به مجلس بفرستد و به خیال خودش کلید مجلس را تصاحب کند و قدرت مجلس را در دست بگیرد. اصلاحطلبان و دیگران برای تطهیر خودشان تلاش میکند از نیروهای سفید استفاده کنند و آنها را به مجلس بفرستند و هنگامی که قدرت مجلس را در دست گرفتند، برنامههای بعدی را پیاده کنند و هر دو هم در زمینه اعراض از ولایت، مشترک هستند؛ بنابراین اگر خدای نکرده وحدت اصولگرائی شکست بخورد، پیروز قضیه کس دیگری است. من این را شنیدهام، ولی در مورد آن سند ندارم که از 80 کاندیدای مجلس که در استانها و شهرستانها اسم میبرند، بعضا 60 نفرشان بین جریان انحراف و اصلاحطلبان مشترک است. این نکته قابل توجهی است. من این را شنیدهام، ولی برایش سند ندارم. این نشان میدهد که برای تسخیر مجلس و گام برداشتن به سوی اهداف بعدی، اشتراک بین این نیروها شکل گرفته است.
اینجاست که اصولگرایان باید هوشیاری خود را حفظ کنند و در نوع بیان و مصاحبههایشان دقت داشته باشند. اقتضائات استانها در جریان انتخابات، بحث دیگری است، اما سیاستهای کلانی که در مورد سیاستگذاری، هدایت کار و داوری برای انتخابات، توسط گروه 7 نفره یعنی 4 نفر جامعتین و آن سه نفر شکل گرفته و سامان پیدا کرده، باید تا عمق شهرستانهای ما برود تا آن وحدت حفظ شود.
اینجاست که بسیاری از اصولگرایان باید برای یک مصلحت بالاتر، گذشت داشته باشند. در اینجا هم سرمایهگذاری و اطلاعرسانی، مهم است. نقشههای بیرون دشمن را باید مطرح کرد. این آقای مدحی که دستگیر شد، دیدید که چه اطلاعاتی داده! سازماندهی فتنه 88 را کردهاند. برای انتخابات نهم هم داشتند عملیات میکردند و جاسوس بعدی هم دستگیر شد.
آمریکا و اسرائیل رها نمیکنند. آنها میخواهند دو هدف را در این کشور بزنند: 1- انداختن ستون و عمود خیمه اسلام یعنی ولایت فقیه. یا تضعیف یا تخریب یا به شهادت رساندن. 2. براندازی نظام. دلش برای احمدینژاد و آقای هاشمی و دیگران هم نسوخته. او میخواهد یک بن علی را سر کار بیاورد. یک منافق را سر کار بیاورد و از او بهره ببرد. آمریکائیها 32 سال است که برای این دو هدف تلاش میکنند. امروز آمریکائیها در خاورمیانه گرفتار یک بحران شدهاند. رشد گسترش بیداری ملتها بمب اتمی است که نقشههای آمریکا و اسرائیل را خنثی میکند. این یک واقعیت است. اگر این شکست بخورد، آمریکا پیروز میشود. تا الان در نظام ما با هر وسیلهای که خواستهاند، اعم از جنگ سخت و نرم موفق نشدهاند و دست استکبار رو شده و خدا هم رو کرده است. از حالا به بعد هم خدا رو میکند چون این انقلاب انشاءالله باید تا ظهور حضرت مهدی(عج) بماند.
بنابراین آن چیزی که در این صحنه، چه برای انتخابات ریاست جمهوری و چه برای انتخابات مجلس، چه برای شوراها مهم است، حفظ وحدت، هوشیاری، بیداری، دقت در گفته و بیان و عمل و تبعیت از محور اصولگرائی که جامعتین حول عمود و محور اسلام یعنی ولایت است. این رمز موفقیت است، و گرنه القائاتی که جریانات داخلی اعم از جریان انحرافی، اصلاحطلبان و جریانات دیگر دارند میکنند، ممکن است بین اصولگرایان شقاق ایجاد کند که نباید به این میدان داد. خوشبختانه اصولگرایان با این حرکت خوبی که در طول این یک سال و اندی انجام دادند، بسیار خوب پیش رفتند. امیدوارم ادامه پیدا کند و درست برود.
* پس ارزیابی شما از این حرکت، مثبت است.
** من روند حرکت اصولگرایان را در طول این یک سال و 4 ماه موفق میبینم.
* به کمیته 7 نفره اشاره کردید. اخباری منتشر شد که قرار است به این کمیته چند نفری اضافه شوند.
** به بحث گذاشته شده و وقتی نتیجه داد اعلام میکنیم.
* آیا مجموعههائی هم که به شکل تشکل رسمی نیستند، از جمله وزرائی که از دولت نهم و دهم کنار رفتند، در فرآیند وحدت اصولگرایان دیده میشوند؟
** شخص حضرت آیتالله مهدویکنی، رئیس مجلس خبرگان و حضرت آیتالله یزدی، دو شخصیت تشکیلاتی با فکر اخلاق و تجربه تشکیلاتی از قبل از انقلاب تاکنون هستند و نزدیک به 40 سال است که امتحان خود را در صحنههای مختلف دادهاند؛ یعنی اندیشه هر دو بزرگوار، اندیشه تشکیلاتی بر مبنای ارزشهای دینی است. این تفکر به گونهای نیست که نگاه بسته به قضایا داشته باشد، بلکه با دید باز، اما با هوشیاری است.
خیلیها در تشکلها نیستند، اما اصولگرا هستند، که نگاه به آنان از نظر جامعتین مخفی نیست و بحثهائی هم در این زمینه شده و انشاءالله در بحثهائی که در آینده خواهد شد، اطلاعات بیشتری در این زمینه خواهیم داد.
بنابراین وقتی این بزرگواران در جامعتین حضور دارند، و اینک که جامعتین برای حفظ وحدت اصولگرایان با پشتوانهای چنین به میدان آمدهاند، امید موفقیت آن هست، به شرط آنکه بعضی از خودیها شیطنت نکنند.