اشتباه بودن تقسیمبندی رایج!
مسئله فرهنگ جزو مقولاتی نیست که با سایر ساحتهای انسان و عرصههای انسانی رابطه عرضی داشته باشد. ما نمیتوانیم ساحتهای انسانی را چه در حوزههای فردی و چه در حوزههای اجتماعی به عرصه اقتصادی، سیاسی، خانوادگی، فرهنگی تقسیم کنیم. شاید در مقوله و زبان عامیانه چنین تقسیمبندیای مورد بحث قرار بگیرد، ولی این تقسیمبندی به لحاظ تخصصی و فنی اشتباه است. به این مفهوم که وقتی ما صحبت از عرصه و ساحت اقتصاد میکنیم، قاعدتاً پیشزمینههای مسئله اقتصاد در «فرهنگ اقتصادی» در یک برش طولی، شکل گرفته است و معنا دارد. پیشزمینههای عرصه و ساحت سیاست در چیزی به اسم مقوله «فرهنگ سیاسی» شکل میگیرد. برای همین اگر تأکیدی بر عرصه اقتصاد داشته باشیم و بخواهیم به عرصه اقتصاد توجهی کنیم، این مسئله از حوزه فرهنگ جدا نیست.
فرهنگ، مقدمه ورود به سایر عرصهها
ما همین بحث را در تربیت جوان مسلمان هم داریم. برای نمونه آیا جوان مسلمان میتواند بگوید که من دوست ندارم تخصص پزشکی داشته باشم؟! بله، میتواند تخصص پزشکی نداشته باشد و به جای آن در مهندسی تخصص داشته باشد، اما نمیتواند بگوید من میخواهم از سواد اولیه و دانش اولیه در حوزه کمکهای اولیه و بهداشت عمومی فارغ باشم. نمیتواند بگوید من از معارف اسلامی اولیهای که لازمه زندگی روزمره یک جوان مسلمان و یک دانشجوی مسلمان است، فارغ هستم و نیازی به آن ندارم.
برای همین وقتی که ما وارد عرصههایی چون دین و فرهنگ میشویم، باید اساساً یک نوع نگاه طولی را در ساحتهای انسانی دنبال کنیم، نه یک نگاه عرضی. هر چند مقولههای تخصصی هر کدام از اینها میتوانند با همدیگر روابط عرضی هم داشته باشند. برای نمونه اقتصاد با سیاست، اقتصاد با فرهنگ، میتوانند به انحای مختلف تناسبهای مختلف را برقرار کنند که در ادامه عرایضم به آنها خواهم پرداخت.
پیوندهای سهگانه فرهنگ و اقتصاد
۱ـ اقتصادِ فرهنگ
«اقتصادِ فرهنگ» دایره وسیعی از ادبیات علمی را به عنوان یکی از گرایشهای تخصصی رشته اقتصاد به خود اختصاص میدهد و یکی از نیازهای امروز مقولههای تخصصی و کارشناسی و سیاستگذاری امروز کشور ما هم است.
ما در مباحثی چون سینما، کتاب، نمایش، انواع رسانههای دیداری و گفتاری و شنیداری و مکتوب، نیازمند توجه به مقولههای اقتصاد آن رسانه هستیم. اقتصاد آن فرهنگ، اقتصاد آن هنر، مباحثی چون تصمیمگیری در مسائل مالی، بودجهریزی آن، قیمتگذاری، بازار، عرضه و تقاضا، اینها مقولاتی هستند که خودشان را در چیزی به اسم اقتصاد فرهنگ نشان میدهند.
علمای «اقتصاد فرهنگ» از این صحبت میکنند که خیلی وقتها دنبال کردن یک فرهنگ خاص، نیازمند توجه به زمینههای اقتصادی آن فرهنگ و حوزه اقتصاد فرهنگ است. در این زمینه برای نمونه سیاستهای مالیاتی میتواند در مدیریت فرهنگی، بهعنوان یک ابزار فرهنگی مورد توجه باشد.
۲ـ اقتصاد فرهنگی
«اقتصاد فرهنگی» اقتصادی است که پیشرانهای اصلی توسعه و پیشرفت آن، در حوزه فرهنگ شکل میگیرد. چه توجه به مقولههای فرهنگی به عنوان یکی از صنایع فرهنگی که در پی آن است از بخشهای فرهنگی، پیشرفت، اشتغال، رشد، بهرهوری و خلق ارزش افزوده را برای کشورش به ارمغان بیاورد و چه به این مفهوم از «اقتصادی فرهنگی» برسیم که پایههای اخلاقی و فرهنگی و ارزشهای آن جامعه را بخواهیم در کلیت ساختار اقتصادی یک جامعه حاکم کرده باشیم، ما از این هم به «اقتصاد فرهنگی» تعبیر میکنیم.
دقیقاً در ادبیات علمی امروز دنیا، این تقسیماتی که من میکنم جایگاه علمی دارند. برای نمونه اولی «Economics of culutre» نامیده میشود و دومی «Economics Cultural»که این هم میتواند مقوله مفصلی به خودش اختصاص بدهد و حتی توصیههای مقام معظم رهبری در عرصه اقتصاد مقاومتی با مقولههایی چون اقتصاد دانشبنیان، در مواردی با حوزه «اقتصاد فرهنگی» مورد بحث قرار میگیرد.
۳ـ فرهنگِ اقتصادی
مقوله سومی هم از رابطه بین اقتصاد و فرهنگ وجود دارد. آن هم رابطه صفت و موصوفی است، ولی این بار اقتصاد صفت و فرهنگ موصوف است. به اسم «فرهنگ اقتصادی». این مقوله هم از مقولههای راهبردی ما تلقی میشود و باید به آن توجه خاصی کرد. مخصوصاً در ادبیات انقلاب اسلامی ـ در اقتصادی که میخواهد متناسب با انقلاب اسلامی شکل بگیرد ـ و همین طور حسب نیازهایی که نظام دارد ـ هجمههایی که از سوی دشمن در عرصه اقتصاد به انقلاب اسلامی میشود ـ باید مورد توجه جدی ما باشد.
ما در مقوله فرهنگ اقتصادی از این صحبت میکنیم که چه کار کنیم که شناختها و گرایشها و رفتارهای جوان مسلمان، کودک و بزرگسال و آحاد مردم ما آن گونه که میخواهیم و مطلوب ارزشها و نظام معیار ما است، در اسلام شکل بگیرد. برای نمونه چه کار کنیم که خمس داده بشود. چه کار کنیم که خدا را رازق بدانیم و رازقیت خدا را در تکتک صحنههای زندگی خودمان وارد کنیم. چه کار کنیم که مقولهای مانند اسراف و تبذیر از زندگی ما رخت بربندد. مقولههایی مانند کمک به همنوع، کمک به ایتام و تمام آن مواردی که ما در قالب عقاید اقتصادی اسلامی، اخلاقیات اقتصادی اسلامی و احکام اقتصادی اسلامی میشناسیم را بتوانیم در زندگی روزمره خودمان، در شاکلههای ذهنی خودمان و در نظام گرایشی باطنی خودمان و در رفتارهای روزمره خودمان نشان بدهیم. این هم یک مقوله بسیار جدی است که وارد هر کدام از اینها بشویم، مخصوصاً دو مورد پایانی یعنی «اقتصاد فرهنگی» و «فرهنگ اقتصادی» در پروژههای اخیر انقلاب اسلامی، در گفتمانهای چند سال اخیری که مقام معظم رهبری در شعارهای سال بر آن تأکید کردهاند و همینطور در معماری نوینی که در این یک دهه اخیر ما از معظمله میبینیم، میتوانیم نسبت به آن به طور مستوفی توضیح دهیم.
نتایج و تبعات جدا کردن فرهنگ و اقتصاد
جریان جدا کردن ساحتهای مختلف انسان از هم و همینطور علوم مختلف از هم، تخصصیشدن آنها، توجه نکردن به ترابط و روابط بین علوم و بین ساحتهای انسانی، یکی از جریاناتی بود که متأسفانه در مدرنیته شکل گرفت و به بسیاری از کشورهای دیگر مانند کشور ما هم تسری پیدا کرد. در حالی که امروزه خود غربیها هم متوجه شدهاند که مرزکشی و دیوارکشیهای این گونه در ساحتهای انسانی اساساً نشدنی است و به همین دلیل است که امروز مطالعات بینرشتهای، میانرشتهای، فرارشتهای و این قبیل مطالعات تلفیقی در دانشگاهها جایگاه ویژهای دارد.
اگر ما حوزه فرهنگ را از اقتصاد جدا ببینیم، قاعدتاً تصمیمگیریهای فردی ما در زندگی روزمره و تصمیمگیریهای کلان اجتماعی ما وقتی که میخواهیم برای جامعهسازی کنیم، مطمئناً دچار نوعی مشکل و به همریختگی خواهد شد. نمیشود به مقوله اقتصاد توجه کرد، ولی پیشزمینههای فرهنگی آن را فراموش کرد. پیشزمینههای ذهنی و درونی و باطنی انسان را نسبت به اقتصاد فراموش کرد. نمیشود نسبت به فرهنگ اندیشید و انواع انگیزهها و محرکههای مثبت و منفی که در بحث اقتصاد شکل میگیرد و بر رفتارها و نگرشهای فرهنگی ما تأثیر میگذارد را نادیده گرفت.
هیچ کدام از مقولههایی مانند مد و حجاب به دور از اقتصاد نیستند و همینطور مقولههای اقتصادی مانند پسانداز، فرهنگ، رشد، بهرهوری و کارآفرینی فارغ از پایههای فرهنگی خودشان نیستند. جدا کردن اینها یعنی نشناختن هر کدام از این دو حوزه. این مقولهای است که تقریباً همه نخبگان امروز دنیا و حتی نخبگان بزرگ قدیمی دنیا هم به آن اذعان دارند و داشتند. «جان استوارت میل» که یکی از اقتصاددانان بزرگ است، میگوید: «اقتصاددانی که جز اقتصاد را نداند، اقتصاد را هم نمیداند. یعنی اگر من در مقوله اقتصاد به زمینههای فرهنگی آن، سیاسی و اجتماعی و روانشناختی آن توجه نکنم و رویکرد چند رشتهای و چند بعدی نداشته باشم، نمیتوانم آن مقوله را بشناسم.»
در ادبیات اسلامی که ما دیگر در معرفتشناسی اسلامی و مخصوصاً در علوم انسانی اسلامی، به این مسئله بسیار تأکید میکنیم که باید مواظب باشیم که ساحتهای مختلف انسان را پارهپاره و جدا از هم نبینیم و الا در هر عرصهای مانند خانواده بخواهیم وارد شویم، اگر حوزه اقتصاد را از فرهنگ جدا ببینیم، قطعاً شناخت درستی از هویت جمعی انسانی که در قالب خانواده شکل میگیرد، نخواهیم داشت و این آسیبها و هزینههای زیادی را روی دست ما خواهد گذاشت.
شاید بخشی از آسیبهایی که در سه دهه اخیر در انقلاب اسلامی، هم در عرصه اقتصاد و هم در عرصه فرهنگ داشتهایم، ناشی از عدم توجه به ترابط اینها بوده است که باید خیلی مورد توجه جدی باشد.
شعارهای سال
ابزار فرهنگسازی و گفتمانسازی
شعارهای سال دقیقاً یک ابزار فرهنگسازی و گفتمانسازی هستند که مقام معظم رهبری با عنایت و هوشمندی و جدیتی که نسبت به موضوع دارند، این تشخیص را دادند و دارد از این ابزارها استفاده لازم را میکند. اگر دقت کنید، شعارهای سال مانند پوشههای زیپشده(فشرده) رایانهای هستند. ممکن است که ما حجم نسبتاً بالایی از پشههای رایانهای را فشرده کنیم و در یک پوشه نسبتاً کوچک به طرف مقابل منتقل کنیم. طرف مقابل وقتی چنین پوشه فشردهای را دریافت کرد، باید بتواند آن را باز کند تا از محتویاتش استفاده کند. شعارهای سال، یک شعار چند کلمهای است، ولی مردم باید به این شعار چند کلمهای به عنوان یک بستهای نگاه کنند که پر از انواع آیندهشناسیها، جریانشناسیها، آسیبشناسیها و مسئلهشناسیهای کشور است. گویا مقام معظم رهبری دهها گزارش نخبگانی و برایند نخبگانی کشور را در چند کلمه زیپ و به ما منتقل میکنند. حالا اگر تکتک مردم ما، اصناف مختلف ما، نتوانند پوشههایی که از سوی مقام معظم رهبری به آنها داده شده است را باز کنند، آن فایل برای آنها غیر قابل استفاده خواهد بود. نتیجه هم این میشود که ما شعارهای سال را داریم، ولی نمیتوانیم نسبت به آن، رفتار لازم و حرکت اجتماعی لازم را در سپهر عمومی جامعه داشته باشیم. وقتی که شما این را دنبال میکنید به یک کویری از انواع ابزارهای فرهنگی میرسید که باید در عرصه اقتصاد کار میکرده و آنها را نداریم.
ببینید، نزدیک به نیمی از مردم ما تقریباً کمسواد یا بیسواد هستند. یعنی سن آنها بالا است، ممکن است که پنجاه ساله و شصت ساله باشند. شما برای این نیمی از جمعیت ایران، نزدیک به سیوچند میلیون نفر، هیچ مجلهای ندارید، هیچ کتابی ندارید، هیچ کتابی برای آنها منتشر نمیشود. هیچ که میگویم یعنی بسیاربسیار کم. روزنامه و مجله که تقریباً نداریم. ساختار ذهنی آنها پیشرفته است. اما دایره لغات آنها محدود است. حالا با نداشتن چنین ابزاری ما در عرصه اقتصاد، چگونه میتوانیم رفتارهای عمومی مردم را مدیریت کنیم.
برای همین تأکیدات مقام معظم رهبری به اقتصاد اولاً و بالذات فرهنگی است. اگر ایشان میخواست صرفاً ورود اقتصادی پیدا کند، نیاز نبود در عمومیترین برنامه صداوسیماکه سخنرانیهای پس از تحویل سال نو است ـ شاید پربینندهترین برنامه تلویزیون در کل سال این باشد ـ و بعد هم در سخنرانیهای حرم رضوی که باز جزو یکی از پربینندهترین سخنرانیهای مقام معظم رهبری در طول سال است، این بحثها را مطرح کنند. این نشاندهنده آن است که اتفاقاً رهبر معظم انقلاب با حوزه مردمی و گفتمان عمومی و فرهنگ عمومی مردم در حوزه اقتصاد کار دارند و الا تأکیدها و سیاستها و راهبردهای ایشان میتواند توسط یک نوشتهای به هیئت دولت ابلاغ شود، به کمیسیون اقتصادی مجلس ابلاغ شود. چرا مقام معظم رهبری در عرصه اقتصادی در ده سال اخیر یک مسیر دیگری را پیگیری کردند؟! به دلیل اینکه موضوع، خود مسئله اقتصاد نیست؛ «فرهنگ اقتصادی» است. مردمی شدن مسئله است و این یک تعریف دیگر از مسئله فرهنگ و اقتصاد است.
ولایتپذیری اقتصادی نداریم!
شما سیاستهای کلی که مقام معظم رهبری در حوزه اصلاح الگوی مصرف ابلاغ فرمودند را ملاحظه کنید. اگر این سیاستها را خلاصه کنیم، شش محور اصلی دارد. سه تا از این شش محور اصلی در حوزه فرهنگسازی است. ده بند است ولی در شش محور اصلی قابل تلخیص است و از این شش تا، سهتای آن در حوزه تعلیم و تربیت عمومی، فرهنگ عمومی، آموزشهای همگانی و توجه به انسان است. این یعنی اینکه حوزه فرهنگ و حوزه اقتصاد مقولهای است بسیاربسیار در هم رفته و در هم تنیده و با هم مرتبط.
فرهنگ اقتصادی زمینهساز اقتصاد اسلامی
که بعضیها به دلیل اینکه همین جزئیات اسلامشناسی یا فرهنگ اقتصادی اسلامی و شیعی را نمیدانند حتی در بین بچههای مذهبی و حزباللهی بعضی وقتها برایشان سوال پیش میآمد و میپرسیدند به نظر شما تأکید مکرر مقام معظم رهبری در این سالها، نوعی رویکرد مادی به اقتصاد نیست؟! این دقیقاً همان نگاهی است که به امام محمدباقر(ع) وقتی که ایشان داشت بهرهوری خودش را بیشتر میکرد و تلاش و همت مضاعف به کار میبرد، وقتی داشت کار میکرد، به او اعتراض کردند که از تو بعید است؛ تو زاهد هستی. تو عابد هستی. از تو بعید است که در این آفتاب شدید اینگونه عرق بریزی و تلاش کنی و برای دنیا کار کنی. همین اعتراضی که به امام محمدباقر(ع) شد از طرف بعضی از آنهایی که اسلامشناسی دقیقی ندارند به آقا شد. درحالی که اساساً مقوله این است. مقوله این است که ما در ساختن جامعه الگوی اسلامی ـ ایرانی که میخواهد الگویی برای جهان بشریت بشود و در راستای حرکت تکاملی نظام آفرینش ما و جامعه بشری ـ که انشاءالله به میعاد موعود ختم میشود ـ باید جامعهای بسازیم که در حوزهها و ساحتهای مختلف اقتصادی و غیراقتصادی نمونه باشد و این نیازمند داشتن یک فرهنگ اقتصادی ناب است. ما سالها شعار اقتصاد اسلامی دادیم. تا وقتی که فرهنگ اقتصادی ما درست نشود، اقتصاد اسلامی نخواهیم داشت و در انواع هجمههای دشمن و عملیات روانی دشمن دچار شکست خواهیم شد.