تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۱:۴۸  ، 
کد خبر : ۲۶۸۱۸۱
گزارش «جوان» از دگردیسی‌های جماعت تجدیدنظر‌طلب در سه‌ دهه گذشته

خط ‌امامی‌هايی که در خط امام نماندند


محمد اسماعیلی 

اصل تحول و دگردیسی فکری برخی از گروه‌ها و شخصیت‌های انقلابی نسبت به وضعیت ایدئولوژیک آنها در دهه 60، به هیچ رو قابل انکار نیست، آنچنان که بررسی ساده رفتار و مواضع برخی از این افراد رویگردانی از «رویه انقلابی» به سمت «رویکرد تجدیدنظر طلبی» را می‌توان به وضوح مشاهده کرد.

این تغییر باور و اندیشه که در مواضع و جهت‌گیری‌های افراد و دسته‌های سیاسی امروز نمود بارزی به خود گرفته آبستن بسیاری از بحران‌ها بوده و هزینه‌های بسیاری را به انقلاب و مردم تحمیل کرده است، آنگونه که عامل اصلی مهمترین غائله‌های 35ساله اخیر را می‌توان دگراندیشی برخی از انقلابیون سابق دانست.

حال پرسش این است که علل و دلایل دگردیسی فکری انقلابیون سابق چه بود؟!

چرا این افراد و گروه‌های منسوب به آنها سعی داشته‌اند القا کنند که انقلاب در مسیر اصلی خود طی طریق نمی‌کند و این افراد و ملازمانشان هستند که در مسیر حقیقی گذشته قدم بر می‌دارند؟

انقلابی دیروز، تجدیدنظرطلب امروز

می‌توان نمونه‌های بسیاری را نام برد که بازخوانی گفته‌هایشان در طول حیات حضرت امام (ره) دقیقا 180 درجه متفاوت از‌آن چیزی است که امروز در اظهاراتشان اعلام می‌کنند، آنگونه که دگراندیشی سیاسی-  فکری را باید جزئی جدانشدنی از شخصیت کنونی آنها دانست.

به عنوان نمونه در حالی که حضرت امام در سخنرانی‌های متعددی سخن از نابودی رژیم صهیونیستی به میان آوردند و در جمله‌ای معروف گفتند که « اسرائیل باید از صحنه روزگار محدود شود »، یکی از افراد باسابقه مبارزاتی و انقلابی در اظهارات منفعلانه درباره رژیم صهیونیستی - که با استقبال گسترده رسانه‌های صهیونیستی و غربی مواجه می‌شود- در دیدار اردیبهشت ماه خود در جمع برخی از هوادارانش با اشاره به موضوع فلسطین می‌گوید: « ایران با اسرائیل در حال جنگ نیست. ایران آغازگر جنگ با اسرائیل نخواهد بود ولی اگر کشورهای عرب با آن وارد جنگ شوند، ایران کمک خواهد کرد.» وی همچنین درمصاحبه‌ای که با آقای دکتر صادق زیباکلام داشته‌، در پاسخ به سؤالی در رابطه با رژیم صهیونیستی بیان می‌کند: «اگر ما بخواهیم، اسرائیلی‌ها هم کمک می‌کنند. برای اینکه می‌دانند که اگر یک رابطه معمولی باشد، امریکا می‌تواند روی کم کردن خصومت ما تاثیر بگذارد. اسرائیلی‌ها هم آینده‌نگر هستند.»

در نمونه‌ای دیگر همین فرد در موضعی جنجالی نسبت به وضعیت فرهنگ می‌گوید: «‌من می‌دانم رهبری راضی نیستند از اینکه ایشان بگویند سال فرهنگ، ولی عساکری پیدا شوند که فقط دنبال این باشند که مثلاً یک کسی که خوب می‌خواند، او را از میدان به در کنند. یا کسی _ خانمی_ که قیافه زیبایی دارد او را نگذارند پیدا شود و امثال اینطور چیزها، این حالت پیش می‌آید. مناظر خوب را از دست مردم بیرون بکنند.»

این در حالی است که این چهره مشهور سال‌های ابتدایی انقلاب در روز اردیبهشت ماه 1365 با واکاوی از آسیب‌های ناشی از بدحجابی در جامعه، به انتقاد از رواج این پدیده اجتماعی پرداخته و می‌گوید: «‌... خانم‌هایی متأسفانه پس از هفت سال از انقلاب هنوز به این راضی‌اند که مقداری از مویشان بیرون باشد. تا به حال با اینطور افراد خیلی با نصیحت و موعظه برخورد کرده‌ایم و... اینها خطرناک است و فکر می‌کنم که پس از هفت سال تحمل ما هم تمام بشود... باز می‌بینیم که مثل اینکه اینها یک مقدار احتیاج به خشونت دارند.»

دوم خردادی‌ها همچنان در مسیر دگردیسی

در کنار برخی شخصیت‌های شهیر انقلاب می‌توان از جریان دوم خرداد که در دهه نخست انقلاب در صف انقلابیون رادیکال قرار داشته، خود را «خط امامی» معرفی می‌کردند نام برد. جریانی که بعد از گذشت تنها یک دهه از رحلت حضرت امام غائله 18 تیر78 را پیاده‌سازی کرده، 10 سال پس از آن فتنه 88 را سازماندهی کردند و پس از آن هم هماره در جهت براندازی نرم حاکمیت قدم برداشته‌اند. واکاوی فعالیت‌های منسوبان به این جریان در طول سال‌های گذشته ما را به دگردیسی‌های چند بعدی این جماعت راهنمایی می‌کند که به عنوان نمونه می‌توان از موضوع تسخیر لانه جاسوسی امریکا توسط دانشجویان خط امام نام برد.

در توضیح این مصداق تاریخی باید گفت؛ یکی از مهمترین وقایع تأثیرگذار بر تحولات جاری منطقه خاورمیانه و حتی جهان غرب تسخیر لانه جاسوسی امریکا در تهران به دست دانشجویان بود که دیباچه چالشی بزرگ در روابط دو کشور شد.

از همان روز - 13 آبان سال 1358- تا خرداد سال 92 روابط بین‌المللی ایران و امریکا هیچ‌گاه به حالت عادی و ماسبق برنگشت بلکه قوام و گستره دشمنی‌های امریکایی‌ها و متحدانش نسبت به کشورمان هم بیشتر شد و طی یک‌سال اخیر با تغییر نگرش‌ها نسبت به طرف غربی علاقه‌مندان به همین جریان با طرحی مدون «تطهیر چهره دولتمردان امریکایی» را در پیش گرفته و روند «قبح زدایی» از سیاست‌های غربی‌ها را به جلو می‌بردند.

در پس این موضوع رویگردانی از رویکرد انقلابی با « عذرخواهی رسمی » برخی از تسخیر‌کنندگان از مقامات امریکایی ابراهیم اصغرزاده اعلام می‌کند: « به هر حال روابط ایران و امریکا نمی‌تواند تا ابد گروگان گذشته باشد... تأکید می‌کنم که روابط ایران و امریکا نمی‌تواند تا ابد در بن‌بست باقی بماند و باید گره‌گشایی شود. مسائلی در روابط دو کشور وجود دارد که اگر گره‌گشایی نشود به صورت مزمن سایه بر حوادث بعدی خواهد انداخت.» اصغرزاده با رویکردی انفعالی در قبال مانع‌تراشی امریکا در قبال نماینده پیشنهادی ایران در سازمان ملل تأکید می‌کند: «ابوطالبی استعفا دهد تا این غائله خاتمه یابد.»

محسن آرمین یکی از اعضای اصلی سازمان مجاهدین انقلاب، کنار نهاده شدن جناح چپ از قدرت سیاسی در سال‌های حاکمیت دولت سازندگی را مجالی دانسته تا آنها درباره گذشته ایدئولوژیک خود، به بازاندیشی و تجدیدنظر روی آورند:  «این نسل [اصلاح‌طلبان] با تجربه دهه دوم انقلاب، به  تدریج، ضعف‌ها و کاستی‌های نوع نگاه خود به مقوله قدرت و سیاست را درک می‌کرد... . این شرایط، تقریباً مصادف شده بود با کنار گذاشتن بخش مهمی از نسل انقلاب از ساختار قدرت یعنی تقریباً در اوایل دهه هفتاد بود که به طور مشخص، جریان چپ با خط امام... از عرصه قدرت نظام کنار گذاشته شدند. طبعاً این تقارن، فرصت بسیار خوبی را برای این جریان فراهم کرد که بتواند در فضا و شرایط مناسب‌تری به بازنگری و بازسازی دیدگاه‌های خود دست بزند... . شرایط ذهنی و تئوریک جریان اصلاح‌طلبی، بر اساس این روند، به تدریج شکل گرفت.»

عبدالکریم سروش، شخصیت مرکزی حلقه تئوریک «کیان» از جمله افرادی است که مانند دیگر همفکرانش به صراحت، به عدم‌اعتقاد خود به «ولایت فقیه» اعتراف می‌کند: «شما سرتاسر زندگی سیاسی مرا در این 20 سال نگاه کنید؛ در کتاب‌های من، در سخنرانی‌های من، هیچ‌گاه توجیهی از ولایت فقیه [ارائه] نکرده‌ام، چون به آن عقیده نداشتم. از اولش هم اعتقاد نداشتم، هیچ وقت هم چنین لفظی را بر زبان نیاورده‌ام. پیش امام هم می‌‌رفتیم، ولی هیچ‌وقت من این تئوری را قبول نداشتم. یک بار هم نگفته‌ام راه نجات کشور در التزام به این نظریه است. من از ابتدا اندیشه دموکراتیک داشتم، حالا هم نظراً و عملاً به آن پایبندم.»

سعید حجاریان، مغز متفکر جریان دگراندیش هم پس از دستگیری در فتنه 88 در دفاعیه خود از دگردیسی منسوبین به جریان دوم خرداد اینگونه می‌گوید: «طی 10، 15 سال اخیر، مقالاتی از من به چاپ رسیده که حاوی بعضی از نظریات نامربوط به شرایط کشورمان بوده است... من هم بدون دیدگاه انتقادی، به دام چاله این علوم انحرافی در غلتیدم... . فوق‌لیسانس و دکترای خود را در علوم سیاسی اخذ کردم و انبوه نظریات و ایدئولوژی‌‌های سیاسی نادرست در ذهنم تلنبار شد؛ بدون آنکه فرصت بازنگری و نقد آنها را داشته باشم... . نظریات ماکس‌ وبر در ایران کنونی هیچ کاربردی ندارد و من از سر غفلت بدون نگاه انتقادی به این نظرات آنها را به شرایط کشورمان تعمیم دادم.»

اگر چه می‌توان می‌توان نمونه‌های بسیاری از این دست تناقضات گفتاری و رفتاری برخی از شخصیت‌های سیاسی که نشاندهنده دگردیسی فکری- سیاسی آنهاست برشمرد اما نکته اساسی آن است که افراد معطوف به این گفتمان در تلاشند تا با جاگذاری اصول تصنعی به جای‌مبانی اصلی گفتمان انقلاب اسلامی بتوانند به صورت عملیاتی در «راهبرد استحاله حاکمیت» حرکت کنند و انقلاب اسلامی را از ماهیت اصلی خود جدا سازند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات