اصلاحات
حزب اعتماد ملی در تبیینی که از اصلاحات دارد، از آن به جریان اصلاحات ناب و خط نورانی امام خمینی(ره) یاد میکند. از دید آنها، جریان اصلاحات نزدیکترین جریان به انقلاب و امام(ره) و شهدا و آرمانهای ملت محسوب میشود.(۱)
قائم مقام حزب اظهار میدارد: «ما بارها گفتهایم جریان اصلاحات ناب و خالص که همان خط نورانی حضرت امام (ره) است، ریشه در زندگی پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) و سیدالشهدا(ع) دارد.»(۲)
این حزب اصلاحطلب، مقصود از اصلاحات را، اصلاح در درون نظام و تقویت جمهوریت و اسلامیت، همچنین تحکیم و تثبیت قانون اساسی به عنوان میراث امام و شهدا میداند، نه ساختارشکنی و حرکت خارج از نظام.(۳)
حزب معتقد است، در بین اصلاحطلبان تنها عده معدودی هستند که دل به خارج بسته و به نظام و قانون اساسی تعهد و التزام ندارند که حزب با این افراد پیوندی ندارد.(۴) از اینرو اصلاحطلبان نباید اجازه دهند که از افراد شکستخورده و تحمیلکنندگان شکست به اصلاحات، مجدداً ضربه بخورند و این عده زمام امور را به دست بگیرند.
منتجبنیا در این باره میگوید: «در جریان اصلاحات و به ویژه انتخابات نهم، عدهای به نام اصلاحطلب حرکتی را ایجاد کردند که به پیکره اصلاحات ضربه زد... شاید این دسته عدهای معدود باشند، معالأسف اینان موفق شدند نفس جریان را در دست بگیرند و متأسفانه عده زیادی از افراد و گروهها را هم به دنبال خود بکشانند که همین قضیه در اصلاحات شکاف ایجاد کرد.»(۵)
در تبیین بیشتر موضوع، «دوستی» از اعضای حزب اعتماد ملی چنین اظهار میدارد: «در سالهای آخر دوره دوم ریاستجمهوری شما[خاتمی] جریانی در بین اصلاحطلبان به وجود آمد که اصلاحطلبان را از استراتژی اول دور ساخت. این جریان تا حدی پیش رفت که عبور از خاتمی، خط امام، حکومت و یا تغییر قانون اساسی را مطرح کرد و تلاشهای دولت هشتم را با سیاهنمایی معرفی ساخت و این جریان دولت شما را ناکارآمد مطرح کرد. جریانی که دولت اصلاحات را تخریب میکرد از داخل جریان خودمان بود.»(۶)
رضا حجتی، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی نیز میگوید: «جریان اصلاحات در عین ناباوری در سال 76 به پیروزی رسید، ولی رفتهرفته این جریان تبدیل به فرقهای شد که سعی در کنار زدن دیگران داشت، نقدی که زمانی در دفتر تحکیم نسبت به آقای هاشمی مطرح میکردیم مبنی بر تشکیل دولتی مبتنی بر الیگارشی خانوادگی در دولت شما[خاتمی] هم همین روند شکل گرفت و این جریان هیچ کس را به بازی نمیگرفت و خود را عقل کل میدانست.»(۷)
قائم مقام حزب اعتماد ملی درباره موضوع خروج از حاکمیت که توسط برخی اصلاحطلبان مطرح میشد، ضمن متمایز دانستن خروج از حاکمیت با خروج از نظام، اینگونه اظهارنظر میکند: «من دقیقاً قائل به تفکیک هستم و سالهاست بر آن پافشاری میکنم. فرق است بین مدیران و نظام. بین مسئولان حکومت و اساس ساختاری که تحت عنوان نظام موجودیت یافته است. ارکان نظام در قانون اساسی و در سخنان امام تعریف شده است و مدیران و مسئولان نظام در این ارکان مستقر شدهاند و نظام را میچرخانند. مشکلی که بعضی از دوستان ما[برخی اصلاحطلبان] داشتند با افراد بود، اما آن را تسری میدادند به اصل نظام. یعنی خروج از حاکمیت که میگفتند در واقع قائل به خروج از ساختار نظام بودند. میگفتند اساساً قانون اساسی ظرفیت اصلاح را ندارد و ما بایدقانون اساسی را تغییر بدهیم به صراحت این مسئله را مطرح میکردند.»(۸)
قائم مقام دبیر کل حزب، ضمن مترادف دانستن لفظ اصلاحطلبی با واژه خط امام، اصل اصلاحات و اصلاحگری را برای تعالی و پیشرفت لازم و پذیرفتنی میداند. در عین حال معتقد است میبایست تعریف واضحی از ماهیت و شرح جامعی از اهداف، ابعاد و مصادیق آن انجام پذیرد که مدعیان اصلاحات آن را ارائه نکردند. یعنی مردم نمیدانستند اصلاحطلبی به چه معناست و اصلاحطلبان چه ویژگیهای دارند. مناسب بود که آنان میآمدند و مانیفیست، مرامنامه و تعریف شفافی، از خود ارائه میکردند تا همه بدانند مرز اینها با سایر گروهها و جبههها چیست؟ در دوران اصلاحات این مهم اتفاق نیفتاد و رهبران اصلاحات، عملاً نخواستند این کار را انجام دهند.
در نتیجه جریان اصلاحات به صورتی جریانی متناقض و دارای گرایشهای متفاوت و متضاد درآمد. در درون اصلاحات، هم شعارهای تند که چه بسا مغایر با چارچوب نظام بود به گوش میرسید و هم شعارهایی در راستای تثبیت نظام که همه هم مدعی اصلاحطلبی بودند.(۹)
در نتیجه حزب اعتماد ملی، اصلاحطلبان را به دو دسته تقسیم میکند؛ عدهای از آنان که مخالف سیستمند و بحث خروج از حاکمیت را مطرح میکردند و ع��های دیگر که به برخی سیاستها و مدیریت نظام اشکال وارد میکنند و حزب اعتماد ملی خود را در جرگه دسته دوم جای میدهد.(۱۰)
سران و بنیانگذاران حزب اعتماد ملی در عکسالعمل به جریان اصلاحات و اصلاحطلبان، سه دوره را پشت سر گذاشتهاند؛ اول سالهای ابتدایی دوم خرداد که در این دوره طیفی از اصلاحطلبان مانند مجمع روحانیون و اشخاصی همچون خاتمی و کروبی با تسامح و اغماض برای فعالیت و جولان طیفی دیگر از اصلاحطلبان که مشی آنان تندروی و ساختارشکنی بود مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب مشارکتها، حلقه کیانیها، ملی مذهبیها، روشنفکران دگراندیش، رسانههای زنجیرهای و... صحنه را باز گذاشتند و قضیه به جایی رسید که این عناصر حتی ساز عبور از خاتمی و گروههای موسوم به خط امامیها را سر دادند. در این دوره همراهی دو طیف در دو سه سال ابتدایی در بسیاری از مسائل دیده میشود که تحت عنوان حمایت از جریان دوم خرداد و دولت خاتمی رقم میخورد.
دوره دوم، با بروز اختلافات و برخورد گروههای تندرو دوم خردادی که بیشترین مناصب حکومتی اعم از مجلس و دولت را در دست دارند با نظام و دوستان هم جبهه خود، شناخته میشود، در همین دوره تقابل کروبی با عناصر تندرو در مجلس بهخصوص در طرح لوایح دوقلو، تحصن و... را شاهد هستیم. با برگزاری انتخابات ریاستجمهوری سال 1384 و نزدیکی مجدد مجمع روحانیون با عناصر تندرو و پشت کردن به دبیرکل خود، کروبی با دلخوری و رنجش حزب اعتماد ملی را تأسیس میکند، دیدگاه انتقادی وی به اصلاحطلبان ادامه دارد و این دیدگاه در حزب نیز جاری و ساری است.
مقطع سوم، انتخابات و فتنه سال 1388 است که مجدداً شاهد نزدیک شدن مواضع (حداقل از سوی دبیرکل حزب) و کاسته شدن از انتقادات نسبت به جریان اصلاحات هستیم، هماهنگی با جنبش سبز و اصلاحطلبان تندرو در برخورد ساختارشکنانه با نظام در این دوره اتفاق میافتد.
در این سه دوره با وجود غلبه دیدگاههای منتقدانه که خواهان تعریف از اصلاحات مطابق با خط امام و مرزبندی شفاف با جریانات تجدید نظرطلب است، اما در عمل و به خصوص در مقاطع حساس، (حداقل از سوی برخی اعضای حزب و دبیرکل آن) شاهد عملکرد و مواضع خلاف دیدگاه فوق هستیم.
* پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.