علی افشار / استاد دانشگاه
فروپاشی فراگفتمان پهلویسم و برکشیدن گفتمان جدیدی که به نام خدا اعلام موجودیت کرد، ضربهای کاری بر پیکره نظم مدرنیستی حاکم بر پهنه نظام بین الملل وارد نمود و بارقههای امید را در دل مستضعفان و محرومان عالم پدیدار نمود.
یکی از اثرات مهم پیروزی انقلاب اسلامی، تغییرات و تحولات جدی در حوزه فرهنگ و به طریق اولی سبک زندگی ایرانیان بود. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، سران فاسد و خائن نظام طاغوتی تمامی تلاش خویش را به کار میبستند تا به واسطه توشه گیری از مبانی فکری و فرهنگی مغرب زمین، اقشار فرهیخته و نخبه کشور را که به مثابه موتور محرک پیشرفت و رشد کشور نقش ایفا میکردند به سمت غربگرایی و گسست از ارزشها و مبانی وثیق اسلامی کشور سوق دهند و از این رهگذر طوق سرسپردگی به بیگانگان را بر گردن مردم ایران بیندازند.
کارگزاران رژیم طاغوتی به خوبی میدانستند که یگانه نهاد حساس و اثرگذار در جهت دهی به سیاستهای فرهنگی و سبک زندگی ایرانیان، دانشگاه میباشد و درست از این روی بود که رژیم وقت خود را به آب و آتش میزد تا به لطایف الحیلی ردای غربگرایی و غرب طلبی را بر قامت دانشگاهیان بپوشاند و سبک زندگی ایرانیان را که مشحون از گزارهها و آموزههای شیعی بود به سمت و سویی اباحه گرانه و ولنگارانه سوق دهد.
به خدمت گرفتن روشنفکران غربزده و از خود باخته یکی از اقدامات عملیاتی مهم رژیم پهلوی در راستای پیاده نمودن سبک زندگی غربی در سپهر علم و فرهنگ ایران زمین بود. اساتید و روشنفکران غربگرای عصر پهلوی سعی مینمودند از طریق تقریر و تحریرکتابها و مقالاتی که رنگ و لعابی غرب طلبانه و اسلام ستیزانه داشت، مروج و مبلغ ارزشها و الگوهای مترتب بر سبک زندگی غربی باشند.
حقیقت امر این است که سبک زندگی غربی، مقوله و مفهومی است که امکان ارائه تعریف و تفسیری جامع و کامل از آن میسور و مقدور نمیباشد چراکه سبک زندگی، مفهومی است که تمامی ساحات و عرصههای حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در مینوردد.
به بیان دیگر هیچ ساحتی از ساحات انسانی را نمیتوان یافت که از گستره و شمولیت مفهوم سبک زندگی خارج باشد و درست از این روست که سردمداران نظام سلطه تمامی ابزار و یراق خویش را به کار گرفتهاند تا به واسطه اشاعه و ترویج سبک زندگی غربی خاصتاً در محیطهای دانشگاهی، ارزشها و مقومات دینی کشور را سست و لرزان کنند و آرام آرام دانشگاههای کشور را به چاه ویل غربگرایی و غرب طلبی سوق دهند.
اتخاذ سیاست ترویج و گسترش سبک زندگی غربی از بدو پیروزی انقلاب اسلامی در دستور کار غربیها قرار گرفت و گروهکهای الحادی و التقاطی نیز به نیابت از اربابان انگلیسی و آمریکایی خویش وارد جنگ تمام عیار فرهنگی و سیاسی با نظام اسلامی شدند.
در دهه اول انقلاب اسلامی گروهک تروریستی منافقین همراه با دیگرگروهکهای ورشکسته سیاسی بر آن شدند به واسطه نشر و چاپ مقالات و کتب توهین آمیز علیه ارزشهای اسلامی و همچنین اعمال سیاست اسکات و اسقاط اساتید و دانشجویان ارزشی و انقلابی، فضای فرهنگی و آموزشی دانشگاه را مشوش و ملتهب کنند تا بدین وسیله بسترها و شرایط لازم جهت ترویج سبک زندگی غربی در دانشگاههای کشور را هموار سازند.
در آن دوره تاریخی مارکسیستها و منافقین سعی میکردند چنین وانمود کنندکه گویی اکثریت قریب به اتفاق جامعه دانشگاهی حامی و همراه غربگرایان هستند و طرفه اینکه در راستای قبولاندن و حقنه نمودن این باور پوچ و بیاساس خویش به افکار عمومی دانشگاهیان، به شگردها و ترفندهای رذیلانهای نیز متوسل میشدندکه از جمله آنها میتوان به تلاش جهت جمع آوری امضاهای کذایی علیه اساتید ارزشی و تلاش جهت برپایی تجمعات غوغاسالار و پر سر و صدای سیاسی اشاره نمود.
جریانات و دستجات ریز و درشت ضد انقلاب به خوبی میدانستند که در صورت حاکم شدن فضای علمی و فرهنگی در دانشگاهها آنها قادر نخواهند بود در برابر ادله و براهین اساتید و دانشجویان حزب اللهی عرض اندام کنند و درست از این روی بود که تلاش میکردند از طریق متشبث شدن به هوچیگری و ترویج خشونت گفتمانی و غیرگفتمانی، صدای عالمان و فرزانگان بسیجی و بیادعا را در هیاهوی بیسوادان پرمدعا خاموش کنند.
البته گفتنی است که با وجود انواع و اقسام تهمتها و تخریبهایی که به صورتی جنون آمیز و سیل آسا از جانب عناصر ضد انقلاب متوجه اساتید و دانشجویان انقلابی میشد، عموم دانشگاهیان با متابعت تام و تمام از فرامین و رهنمودهای امام امت، دست رد بر سینه کینه جویان و منافقان کوردل زدند و به جهانیان ثابت نمودند که اقشار دانشگاهی کشور ذرهای حاضر به عقب نشینی و دست شستن از آرمانها و ارزشهای بلند امام راحل(ره) و انقلاب اسلامی نیستند و تا پای جان آماده دفاع از حریم ولایت و دستاوردهای عظیم و خیرهکننده انقلاب اسلامی هستند.
اتمام جنگ تحمیلی و به دنبال آن رحلت جانسوز امام راحل، سرآغاز تغییرات و تحولاتی چند در نوع نگاه و جهت گیریهای مسؤولین دولتی در خصوص نحوه مواجهه با سبک زندگی غربی بود. در دوران شانزده ساله حاکمیت دو جریان سازندگی و اصلاحات بر مصدر امور اجرایی و مدیریتی کشور، آرام آرام پای شماری از عناصر ورشکسته سیاسی و فرهنگی به عرصههای فرهنگی و دانشگاهی کشور باز شد و نقطه اوج رسوخ این عناصر مسألهدار به عرصههای علمی و فرهنگی کشور در دوره اصلاحات بود.
در دوره اصلاحات بود که سبک زندگی اسلامی به وقیحترین و سخیفترین وجه ممکن از جانب نیروهای مفسد و منحرف سیاسی مورد هتاکی و تمسخر قرار گرفت. در آن دوره بود که ساحت شامخ و رفیع روحانیت شیعه از جانب شماری از عناصرگروهکی مورد هجمههای سنگین و بیشرمانه قرار گرفت.
وقاحت و خباثت عناصر منحط و فاسق سیاسی و فرهنگی کار را به جایی رساند که یکی از نشریات دانشجویی آن دوره به ساحت مقدس حضرت ولی عصر(عج) جسارت نمود و دل دردمندان و معتقدان به حریم ولایت را خون کرد. وزارت علوم وقت به جای آنکه به مقابله با منحرفین و خائنین به کشور مبادرت نماید، عملاً و محققاً دست نوازش بر سر فتنه گران کشید و قدمی در راستای کور نمودن چشم نفاق و فتنه بر نداشت.
حادثه نفرتانگیز و البته عبرت آموز کوی دانشگاه در سال 1378، پرده مهمی از اقدامات فتنه گرانه و ساختار شکنانه جریانی بود که سعی مینمود منافقانه ماهیت پلید و وابسته خویش را در پس شعارهای اصیلی چون «خط امامی» پنهان کند. در دوران اصلاحات، برخی از مسؤولین آموزش عالی کشور به جای آنکه مروج فرهنگ عفاف و حجاب در پهنه دانشگاهی کشور باشند دانشگاه را به جولانگاه گروههای موسیقی غربزده و منحطی نمودند که هدفی جز ایجاد تشکیک و تخریب در روح و روان دانشجویان کشور نداشتند.
بعد از اتمام دوران هشت ساله حاکمیت اصلاح طلبان بر حیات سیاسی کشور، جریانی در ایران پا به عرصه سیاست گذاشت که شعار بازگشت به آرمانهای اصیل امام و رهبری و ترویج سبک زندگی اسلامی را مطرح نمود. این جریان سیاسی در طول حاکمیت هشت ساله خویش بر امور فرهنگی و علمی کشور منشأ تحولات عظیم و شگرفی بود ولی دست آخر این جریان سیاسی نیز به دلیل بیمبالاتی نسبت به اعمال و رفتارهای هنجارشکنانه شماری از عناصر منحرف و مسئله داری که در عالیترین سطوح اجرایی و مدیریتی کشور رخنه کرده بودند، نتوانست رسالت خویش مبنی بر رواج سبک زندگی اسلامی در نهادهای علمی و فرهنگی کشور را به صورتی شایسته و بایسته به سرمنزل مقصود برساند.
برکشیدن گفتمان اعتدال در سپهر سیاست ایران زمین که یک سال و اندی از عمر آن میگذرد، دیگر رخداد مهمی است که میتواند تأثیر شگرفی بر کم و کیف و روند ترویج و گسترش سبک زندگی اسلامی در مراکز علمی و فرهنگی کشور بگذارد.
با وجود تأکیدات مکرر و متواتر مسؤولین علمی و فرهنگی دولت تدبیر و امید مبنی بر تلاش در راستای ترویج و اشاعه سبک زندگی اسلامی در دانشگاهها و مراکز فرهنگی کشور به نظر میرسد نقایص و قصورهای جدی در خصوص انجام این رسالت خطیر مشاهده میشود که در صورت تداوم بیمسؤولیتی و اهمال کاری شماری از مسؤولین در قبال وضعیت لجام گسیخته فرهنگی پارهای از مراکز علمی و آموزشی کشور، در آینده نزدیک میباید شاهد بحرانهای دامنه داری در عرصه فرهنگی کشور باشیم.
لازمه تداوم حیات سبک زندگی اسلامی در بند بند سلولهای فرهنگی و سیاسی کشور، اعتقاد و التزام علمی مسؤولین به مقوله سبک زندگی اسلامی و تلاش در راستای دوام و حیات آن میباشد. امروز در پارهای از دانشگاههای کشور شاهد این امر هستیم که فتنه گران فضا را جهت مانور و یکه تازی خویش مناسب دیدهاند و با برپایی کارناوالهای تبلیغاتی و تحرکات هنجارشکنانه درصددند فضای فرهنگی دانشگاهها را با رواج فرهنگ مبتذل و منحط غربی مسموم کنند و دانشجویان را به سمت انحطاط فرهنگی و سیاسی سوق دهند.
بر مسؤولین بلندپایه دانشگاهی و دیگر نهادهای متولی فرهنگی دانشگاههای کشور فرض است با تأسی به رهنمودهای راهگشای امام خامنهای و با عمل به سیره امام راحل، مجال عرض اندام و یکه تازی را از عناصر و جریانات فرصت طلب و فاسدگرفته و قاطعانه در برابر اقدامات ایذایی و اخلالگرانه فتنه گران بایستند.
طبق فرموده امام خامنه ای، خط قرمز مسؤولین دولتی میباید دوری گزیدن از عناصر و نیروهای حامی فتنه باشد و بدیهی است در صورت تخطی از این خط قرمز، نیروهای انقلابی و ارزشی ساکت نخواهند نشست و نخواهند گذاشت دانشگاه بار دیگر به اتاق جنگ و ماجراجویی جریانی بدل شود که تا مغز استخوان وابسته به مستکبرین غربی میباشد و هدفی جز ضربه زدن به کیان نظام و تشکیک در مبانی اصل مترقی ولایت فقیه ندارد.