توحید شوطی
سفر رئیسجمهور کشورمان به جمهوری آذربایجان فرصت مغتنمیاست تا طرحهای غیراصولی گذشته که در سایه فضا و نگاههای غیرسازنده بر کشورهای منطقه حاکم شده و امروزه تاثیر آن ابعاد فرا منطقهای پیدا کرده است مجدداً در بوته نقد قرار گیرد. یکی از موارد عینی این موضوع امنیت فروش منابع نفتوگاز، دسترسی به آن و مسیرهای انتقال امن و کم هزینه فرآوردههای آن از منابع تولیدی در منطقه به بازارهای مصرف اروپا و جهان است.
این موضوع اکنون امنیت اقتصادی و بواسطه آن در سطحی بالاتر امنیت ملی هر دو گروه از کشورهای مصرفکننده و صادرکننده نهادههای انرژی در این سطح منطقه و اروپا را از خود متاثر میکند. برای این که اهمیت این موضوع روشن شود کافی است در نظر بگیریم که به نظر برخی از صاحبنظران، منطقة دریای خزر بعد از خلیجفارس و سیبری سومین منطقۀ نفتی جهان لقب گرفته (1) به طوری که حتی به آن لقب کویت جدید دادهاند و در گزارش دیگری از کشورهای حاشیه خزر با نام اوپک کوچک یاد شده است (2) و گزارش دیگری توسط اداره اطلاعات آمریکا (kemp 1993 ) سطح تولید این منطقه تا سال 2015 را تا 4 میلیون بشکه در روز پیشبینی کرده و جمع بندی تحقیقات مختلف، ذخایر اثبات و منتشر شده نفت خزر را چیزی در حدود 2/203 تا 7/235 میلیارد بشکه نشان میدهد.
البته میزان آمار و ارقام تخمین منابع نفت و گاز خزر پراکندگیها را بیشتر از این مقدار هم نشان میدهد که خود این موضوع در کنار رقابتهای روزافزون و مشهود قدرتهای بزرگ جهانی برای حضور در این منطقه، قبل از هر چیز بیانگر و موید اهمیت این منطقه در داشتن ذخایر غنی نفت و گاز است.
این اهمیت امروز نقش مهمیدر افزایش رقابتهای قدرتهای بزرگ جهانی همچون روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا بر سر دسترسی به تامین، تضمین و تثبیت این منافع یافته است، این رقابتها که در پی تجزیه اتحاد جماهیر شوروی در اواخر قرن بیستم و استقلال ترکمنستان و قزاقستان در شرق دریای خزر و گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، از روسیه در منطقه قفقاز پای قدرتهای بزرگ جهانی را به منطقه باز کرده است تغییرات قابل توجهی را در نقشههای شریان حیاتی انرژی اروپا و در سطحی بالاتر به مسیرهای انرژی دنیا اعمال کرده است اما اکنون امنیت این مسیرها در شرایط کنونی و بعد از احیای دوباره رقابتهای جنگ سرد با به قدرت رسیدن پوتین در روسیه و تضعیف جریان غربگرای ساکاشویلی در گرجستان و بحران اوکراین با چالشهای جدی تری مواجه شده است، و اکنون با مطرح شدن طرح پیمان اتحادیه گمرکی روسیه در مقابل همکاری شرقی دنیای غرب برای کشورهای بلاروس، اوکراین، مولداوی، گرجستان، آذربایجان و ارمنستان که در حد فاصل روسیه با غرب، جایی که روسیه در مقابل ناتو به آنجا نگاه امنیتی دارد حساسیت ویژهای یافته است.
این نگاه امنیتی که در گذشته نیز خطوط خود را در جریان اشغال شهر قره باغ و هفت شهر پیرامونی آن در دل آذربایجان که با همکاری علنی و دوشادوش سربازان روسی و ارمنی زیر پرچم ارمنستان در جنگ با آذربایجان نشان داده است و به نوعی پای روسیه را بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در هر دو کشور ارمنستان و آذربایجان باز نگه داشت بعدها بر بحران انشقاق تمامیت ارضی گرجستان نیز اثرگذاشت نگاهی که این روزها در پشت پرده تشدید بحران اوکراین و اجرای مدل گرجی در آنجا نیز خود نمایی میکند و روسیه بعد از پوتین را به بر هم ریختن معادلات امنیتی اروپایی که بعد از فروپاشی شوروی سابق حاکم شد تشویق میکند.
هر چند به نظر میرسد انگیزه اصلی روسیه برای حضور در همه این بحرانهای بعضاً خود ساخته مدیریت نگرانیهای امنیتی تشدید یافته در آینده است و در اصل روسیه برای افزایش کنترل خود بر عوامل بازدارنده این تهدیدهای امنیتی با منشاء ماجراجویان غربی است که تلاش میکند سیطره خود بر امنیت انرژی اروپا را حفظ کند و در نقطه مقابل علاقه اروپا به کسب استقلال انرژی مورد نیاز خود از وابستگی به منابع نفت و گاز روسیه را انگیزه اصلی تقابلات خود با برنامههای روسیه در منطقه قفقاز، حوزه دریای سیاه و اوکراین میبیند و این کشور را در شرایط جدید دیگر تهدید امنیتی برای خود نمیبیند حال اگر در این تقابلات موضوع تداخل خواسته اروپا در ترکیب با انگیزههای قوی آمریکا در مهار روسیه با حضور در منطقه که مورد مناقشه بوده و انگیزههای روسیه در ادامه به حیات حضور قدرتمند خود در این منطقه به عنوان حیاط خلوت امنیتی خود را به همراه دارد را در معادلات کلی وارد کنیم در خواهیم یافت برای اروپایی که انگیزههای قوی دو رقیب سنتی و ابرقدرت نظامیرا در شعله ور کردن ناامنیها در صورت به خطر افتادن منافع آنها در مرزهای شرقی خود میبیند و به سادگی درک میکند در صورت بحرانی تر شدن تنشهای موجود در این منطقه ترکشهای آن بیشتر خود اروپا را آزار خواهد داد، با نظر داشت تهدیدهای این موضوع در تحلیلهای منطقی معادلات امنیتی منطقه، تلاش اروپا به گل آلود کردن آب برای صید ماهی اوزون برون با تاسی از تحریک شکارچیان نهنگ اقدامیاست که بیشتر از ارزش مالی صید، تهدید جان صیاد ماهی را برجسته میکند.
اگر از این پنجره به موضوع نگاه شود در آن صورت دعوت نامه فرستادن اروپای مستقل برای جریانات ماجراجو و تجار سلاحهای آمریکایی که از انگیزهای قوی برای حضور قدرتمند و بلند مدت در منطقه حائل در میان سه قدرت منطقه مورد مناقشه در اوکراین و کریمه در دریای سیاه یعنی روسیه، اروپا و ترکیه به عنوان خط مقدم مرزهای کشورهای اسلامیدر کرانههای جنوبی دریای سیاه برخوردار هستند منطقی و گره گشا به نظر نمیرسد.
در این نگاه حتی خود این موضوع که اخیراً ترکیه تحت تاثیر عوامل خارجی متشنج شده است و اکنون در سیطره حاکمیتی است که حامیجریان اخوانالمسلمینی بوده و در کنار مصر و قطر بر سر این جریان، با متحدان منطقهای و اسلامیماجراجویان آمریکایی و اسرائیلی به تضاد برخورد کردهاند بر پیچیدگی موضوع میافزاید.
حال در بستر موجود منطقیترین و مناسبترین راهحل مناقشات موجود در بحرانهای منطقهای که عموماً ریشههای واحدی دارند چیست؟ آیا تشدید نگرانیهای اروپا از امنیت انرژی مصرفی خود میتواند کمکی به حل موضوع بکند؟ یا اینکه تلاش برای پیمودن مسیری که روسیه را برای تامین امنیت خود در مقابل انتخابهای سخت قرار دهد میتواند راهکار مناسب و پایدار برای این گونه بحرانها باشد؟ آیا تلاشهای روسیه در تهدید اروپا با سلاح انرژی میتواند اقدامیسازنده تلقی شود؟ شکی نیست که امروز گسترش دامنه بحرانهای اوکراین و قفقاز جنوبی شامل تنش بین آذربایجان و ارمنستان و اقدامات موذیانه قدرتهای غربی در تحریک احساسات قومگرایی در سطح منطقه از جمله کردها، به نفع هیچ یک از کشورهای منطقه نخواهد بود و اولین قدمهای کنترل بحران یاد شده برای برون رفت از بحران یاد شده تمرکز بر روی کاهش فشارهای سنگین امنیتی بر روی مسیرهای امن ترانزیت انرژی به اروپا است.
حال اگر بر روی این دو اصل اتفاق نظر منطقهای حاصل شود بایستی در اقدامات عملیاتی همه راه حلهای منطقی و پایدار را در مسیرهای برد- برد منطقهای جستجو کرد. لذا امروز اگر کشورهای منطقه و اروپا دنبال مدیریت منطقی و کم عارضه بحرانهای فوقالذکر هستند، بایستی در فکر یافتن معادلات برد- برد منطقهای باشند معادلاتی که بتواند در روسیه اطمینان لازم را از تامین امنیت مرزهای خود با ناتو ایجاد کند، تهدیدهای امنیتی تامین انرژی اروپا را در کاهش وابستگی به روسیه و مسیرهای متمرکز انتقال آن را تعدیل کند، و چالشهای اقتصادی ترکیه واقع شده در مرزهای جنوبی دریای سیاه و نشسته در پشت درهای بسته اتحادیه اروپا را پاسخگو باشد.
در این راهکار از آنجایی که تلطیف احساس نا امنی اروپا از دسترسی به نفت و گاز حوزه دریای خزر بویژه بعد از تضعیف جریان ساکاشویلی نزدیک به غرب در گرجستان و تقویت سایه روسیه بر روی این کشوری که امروز همه مسیرهای انتقال نفت و گاز خزر به اروپا از جمله باکو- سوسپا، باکو- تفلیس- جیحون، ترانس گاز و ناباکو در قفقاز جنوبی از تک مسیر پرهزینه و غیر امنیتی کرده است موضوعی که در ریشهها به چالشهای موجود در منطقه دامن زده و به مفهوم کمک به هدایت اروپا به دامن قدرتهای خارج از منطقه تعبیر میشود، و این همان هدفی است که ماجراجویان جهان غرب سالها قبل به صورت عینی ریشههای عوامل آن را در منطقه کاشتهاند.
با این توضیحات حل مشکل تامین امنیت انرژی اروپا با راهحلهای منطقهای محور راهحلی اصولی مینمایاند. اگر این مشکل حل شود علاوه بر آنکه اروپا میتواند به کاهش بار تنشهای موجود در منطقه کمک کند حتی در قدم بعدی میتواند در کمک به کاهش تحریکات چالش برانگیز امنیتی در مرزهای روسیه با ناتو نیز انگیزههای قوی پیدا کند موضوعی که همچنانکه گفته شد امروز در پشت انگیزههای اصلی روسیه برای حضور در چالشهای اوکراین و سایر چالشهای مشابه در کشورهای منطقه قرار گرفته است.
اگر نگاه صادقانه و مسئولانه ای توسط قدرتهای منطقه به موضوع شود، این موضوع میتواند به حضور راه حلهای سازنده تری نیز کمک کند که اساس آن استفاده از ظرفیتهای حضور قدرتمند ایران در منطقه خزر، اشتراک ایران در حوزههای مختلف با کشورهای حاشیه خزر، اشراف به مناقشات امنیتی موجود بین ارمنستان و آذربایجان در قفقاز جنوبی، داشتن ظرفیتهای بالا در تعریف مسیرهای جدید امن و کم هزینه برای ترانزیت نفت و گاز خزر به اروپا از کانال ترکیه برای تعدیل نگرانیهای اروپا از امنیت مسیرهای موجود، داشتن منافع مشترک در حوزههای مختلف با ترکیه و روسیه، دسترسی به منابع عظیم نفت و گاز قابل انتقال به اروپا برای کمک به تعدیل وابستگی انرژی اروپا به روسیه است.
از نگاهی دیگر از آنجایی که این پتانسیلها در چارچوب مدلهای سازنده منطقهای به ایران قدرت بازیگری ویژهای در جهت کمک به تنش زدایی از بحرانهای منطقهای میبخشد میتواند بر کاهش تنشها در سایر حوزهها نیز تاثیر مثبتی داشته باشد کانون ظهور این ظرفیتها نیز حضور مستقل ایران در حاشیه دریای خزر است. برای اینکه اهمیت این موضوع روشن شود کافی است اختصاراً به ظرفیتهای موجود ایران در دو حوزه تامین امنیت و انتقال نفت و گاز دریای خزر اشاره شود.
در خصوص اهمیت نقش ایران در امنیت دریای خزر در تقارن با اشتراکات فرهنگی و تاریخی آن با سایر کشورهای حاشیه دریای خزر کافی است به گنجاندن شرط کمک ایران تضعیف شده در تامین امنیت دریای خزر، در متن قرارداد بین ایران و روسیه در سال 1940 در قبال امتیاز به رسمیت شناختن حق 50 درصدی ایران در رژیم حقوقی دریای خزر اشاره شود که در شرایط قابل مقایسه آن روز روسیه در مناقشه با فرانسه و امروز روسیه با اروپا قابل مقایسه است، البته امروز دامنه اهمیت تامین امنیت خزر با برجسته شدن اهمیت امنیت منابع نفت و گاز مخازن حاشیه خزر قابل مقایسه با 1940 نبوده و علاوه بر روسیه برای سایر قدرتهای بزرگ جهانی همچون، آمریکا و اتحادیه اروپا نیز که در آنجا دارای منافع مشترک سیاسی و اقتصادی هستند نیز اهمیت پیدا کرده است به طوری که در نتیجه آن همه این قدرتها با یک اجماع کلی سعی در ممانعت از تبدیل حوزه خزر به یک منطقه بحران خیز دارند، و در خصوص اهمیت ژئوپلیتیکی ایران در مسیر انتقال امن انرژی به اروپا نیز کافی است که یک ارزیابی درست اصولی، منطقی و غیر سیاسی از مسیرهای استراتژیکی شریانهای اصلی انرژی جهانی داشته باشیم.
این ارزیابی مشخص خواهد کرد ایرانی که در مرکز ثقل سه اتحادیه جغرافیایی مطرح جهان یعنی اتحادیه آسیا و اقیانوسیه (APEC) در شرق، اتحادیه اوراسیا در شمال شرق و اتحادیه اروپا در شمالغرب واقع شده است میتواند به عنوان یک پل ارتباطی امن در انتقال و ترانزیت ذخایر عمده ای از انرژیهای فسیلی جهان که در مخازن نفت و گاز کشورهای حاشیه دریای خزر که همگی به اتفاق ایران و ترکیه در گروه کشورهای اکو گرد آمده اند مطرح شود.
حال اگر در این تحلیل جغرافیایی تحلیلهای تامین و تضمین امنیت اقتصادی، اقتصادهای وابسته به صادرات نفت کشورهای حاشیه دریای خزر و ثبات و حیات اقتصادی آنها بواسطه تاثیر متقابل بر امنیت انرژی اروپا در رفع شدن وابستگی آنها به مسیرهای امن ارتباط با بازارهای جهانی نیز مد نظر قرار گیرد در آنصورت اهمیت ژئوپلیتیکی ایران برای گرهگشایی از مناقشات منطقهای در میدان انرژی بیشتر نمایان خواهد شد. لذا امروز به نفع همه طرفهای درگیر در مناقشات منطقه از جمله روسیه و اروپاست که ظرفیتهای مثبت ایران را در حل مناقشات مختلف منطقهای به رسمیت بشناسند.
در این ارزیابی برای روسیه تضعیف شده و گرفتار در دایره تهدیدهای مختلف امنیتی از دریای مدیترانه تا حیاط خلوت خود در دریای سیاه و مرزهای مشترک با ناتو روبرو بوده و با عوارض تضعیف شدن پایگاههای خود در آمریکای جنوبی و رانده شدن از پایگاههای خود در آفریقا مواجه است و در عین حال با مشکلات داخلی نیز درگیر است، کارایی یک ایران قوی و حاضر در صحنههایی که دارای منافع مشترک با روسیه باشد بیشتر از ایرانی است که احتمالاً روسیه آن را تماشاگر صحنههای مختلف در دفاع از منافع خود فرض کند و تصور کند همچون گذشته میتواند در عین امضای تحریمهای رنگارنگ علیه ایران روی حمایتهای پایدار ایران حساب باز کند.
برای اروپای مستقل نیز کارایی یک ایران با مواضع مستقل در حفظ امنیت انرژی مصرفی خود بیشتر از ایرانی است که به بهانههای مختلف از جمله مباحث هستهای در مسیر کمک به ماجراجویان، در تحقق منافعش مانع تراشی شود و حتی در این تحلیل برای ترکیه صید منافع پل ارتباط ترانزیتی شدن در بین کشورهای گروه اکو و اروپای درگیر با مشکلات اقتصادی بهتر از منت کشی در پشت دروازههای اتحادیه اروپا خواهد بود.