* از فضای اجتماعی ایران و عراق و برخی کشورهای منطقه در آستانه اربعین اینگونه استنباط میشود که اربعین امسال از جهت اشتیاق اجتماعی برای حضور در کربلا از سالیان گذشته متمایز شده است. دلیل این امر چیست؟
** اهتمام به زیارت قبور شهدای کربلا در اربعین از همان سالهای نخستین قرن اول هجری آغاز شد. به باور محققی فاضل، خلق مفهوم اربعین در دنیای اسلام، نشاندهنده نوعی ابراز ندامت وجدان انسانهایی است که ندای مظلوم را شنیدند ولی پاسخش را در زمان ندادند و برای جبران اشتباه سعی کردند به زیارت کربلا بروند. این سنت صدها سال است که ادامه دارد و حتی در دوران صدام که سفر به کربلا خیلی دشوار بود، این سنت از طریق حرکت شبانه از داخل نخلستانها به سمت عتبات و فقط رویت قبر و بازگشتن، امتداد داشت.
آنچه امسال میبینیم، این است که این امر از فرهنگ شیعی، فراتر رفته، به طوری که برخی از عشایر سنی عراق از مناطق فرات میانی و مناطق شرقی و همچنین کردها در حال رساندن خودشان به کربلا برای اربعین هستند. این مساله بازتاب و واکنشی است به انتشار تصاویر گسترده از رسانهها از ذبح انسانهای بیگناه توسط «داعش»؛ مظلومیتی که این احساس را در شعور و وجدان عمومی دوباره به غلیان درآورده است. در واقع برای کسانی که به سمت کربلا حرکت میکنند دیگر صرفا فقط ادبیات دینی مطرح نیست بلکه نفس مظلومیت و نفس شنیعبودن اینگونه رفتار از عهد امام حسین(ع) تاکنون است که مورد توجه قرار گرفته است.
آنها فارغ از دین و مذهبشان به دنبال این هستند که آن وجدان غبارگرفته انسانی را بِروبند و ارزشهای انسانی را دوباره زنده کنند. بنابراین اربعین امسال به مفهومی فراتر از فرهنگ شیعی تبدیل شده است. پروفسور «امیر دومینیکی» که نماینده پاپ در امور مسیحیان عراق است و کتابی هم در رابطه با عاشورا نوشته، در رابطه با این مفهوم از این زاویه صحبت میکند که ما در پدیده عاشورا در عراق، تمثیل هزار و اندی سال فرهنگ مشترکی را میبینیم و آن «فرهنگ حمایت از مظلوم» است. بنابراین کشیش مسیحی هم خودش را در همبستگی با این فرهنگ میبیند.
پس آن چیزی که در اربعین 2014 اتفاق میافتد از این جهت متمایز است و به اعتقاد من باید مورد توجه و مطالعه قرار گیرد. وقتی تصاویر همراهی با جمعیت را در صفحات مجازی خانوادههای عشایری در عراق میبینیم، متوجه میشویم که امسال برخلاف ادوار گذشته جمعیتهای زیادی از اهل سنت، کردها و مندایی که قلبشان از اتفاقات عراق به درد آمده، به حرکت درآمدهاند و این تجمع میتواند یک پیام عمیق انسانی و اجتماعی را برای کل منطقه داشته باشد.
* با این اوصاف مشکلات امنیتی هم قاعدتا بیشتر میشود.
** وقتی چنین تجمعات بزرگی شکل میگیرد، برای حفاظت و... مشکلات بیشتر میشود اما امید دارم که دولت عراق نهایت تلاش خود را برای این مراسم انجام میدهد. کما اینکه مردم شهر کربلا و سایر شهرهای در مسیر، عموما از کمک دریغ نکردند.
* امنیت همسایه، امنیت اطرافیان هم است. با به خطر افتادن امنیت عراق، مشکلاتی هم میتوانست برای ایران به وجود بیاید. سطح این مخاطرات الان در چه حدی است؟
** تحولات یکماهونیم اخیر پس از رویکارآمدن دولت جدید و با توجه به تعهداتی که «حیدر العبادی» نخست وزیر، نسبت به سایر اقلیتهای اجتماعی مثل کردها و اهل سنت برعهده گرفت و اجرا کرد، سبب شد روند مواجهه با «داعش» به میزان قابلتوجهی پیشرفت کند. روند پاکسازی مناطق آزادشده، شرایط را به سمتی برد که نیروهای «داعش» که تهدید بودند، امروز به موضع دفاع افتادهاند. پس به لحاظ امنیتی شرایط به مراتب مطلوبتر از یکی، دو ماه گذشته شده است.
اگر روزی «داعش» در منطقه «جلولا» و «دیالی»، 40کیلومتری مرز ایران بود، امروز در آنجا دیگر حضوری ندارد. فضای امنیتی نهتنها برای عراق آرام شد، بلکه برای همسایگان عراق از جمله ایران، کویت و عربستان هم در حال تسکین است فقط مرزهای غربی عراق با سوریه که محل تجمع آنهاست، هنوز نگرانکننده است، پس از اینجهت شرایط بهسمت فضای مثبت میرود.
* ایران برای آرامکردن فضای عراق چه کرده است؟ طی مدت اخیر رسانههای غربی بهشدت نقش ایران را در عراق برجسته کردهاند. نمونهاش ادعای حمله هوایی ایران به «داعش» است که در چندروز اخیر سروصدا به پا کرده بود.
** از حدود یکماه و نیم پیش یعنی حدودا پیش از مذاکرات مسقط روندی به وجود آمده که نشان میدهد ««داعش» همانگونه که تهدیدی برای غرب است، تهدیدی برای ایران هم است». آنها اینگونه القا میکنند که ایران هم بهعنوان یک قوه عملکننده در حال حرکت است؛ همانطور که ائتلاف ضد«داعش» درحال حرکت است. این درواقع یک پیام نهفته در بطن خود دارد. اصولا باید بپذیریم عملیاتی که غربیها و آمریکاییها به کمک برخی کشورها آغاز کردهاند، مشروعیت بینالمللی ندارد. هیچ مجوز بینالمللی برای این عملیات صادر نشده است. از فضای کشورهایی مثل سوریه بدون هماهنگی و فقط با ارسال یک یادداشت استفاده شد که به نوعی تجاوز محسوب میشود.
* اما کمکگرفتن از آمریکا به درخواست عراق بوده است.
** درخواست عراق، کمکهای مشورتی و اطلاعاتی برای استفاده از تواناییهای آمریکاییها باتوجه به اشراف آنها بر عراق پس از اشغال بوده است، اما این کمکها شکل حملات هوایی و اعزام نیرو گرفت. حتی ترکیه که در این سالها نقش متفاوتی هم داشته، حاضر نیست به این ائتلاف بپیوندد. پس این ائتلاف در بطن خودش یک فقدان مشروعیت بینالمللی با اثرات حقوقی احتمالی دارد. برای اینکه از این «بار» فرار کنند باید بگردند و شریکهای متفاوتی پیدا کنند. آمریکاییها فقط در دور اول حملات از حضور هواپیماهای قطری، اماراتی و سعودی حرف زدند، چون میخواستند بگویند کاری که ما میکنیم با ائتلاف درون منطقه است.
موضع ایران ضد ایفای نقش مداخلهجویانه ائتلاف یکی از نکاتی است که آنها را به شدت آزار داد بنابراین باید به نوعی این فضا را ترتیب دهند تا بگویند «ایران در جهتی که ما حرکت میکنیم، اقدام میکند.» نگرانی ما، از جنس نگرانی آنها نیست. امنیت و ثبات عراق و سوریه و بقیه همسایگان بهعنوان یک اصل همیشه مورد توجه ایران بوده است. مثالی روشن از عراق میزنم. در این مثال به شرایط سیاسی، اجتماعی و... توجهی نمیکنم. امروز برای ایران، تثبیت سنگریزهها و دانههای شن صحراهای عراق یک وظیفه مقدس است.
اگر نتوانیم آنها را درجای خود نگهداریم، یعنی نتوانیم چارچوب عراق را حفظ کنیم، فرداروز آنها وارد حلقوم ما میشوند و یک عارضه زیستمحیطی در منطقه به وجود میآورند. پس ایران به همان اندازه که در مساله محیطزیست در رابطه با صحراهای عراق باید اعمال نقش کند، همان مسوولیتها به ایران تکلیف میکند که برای مسالههای امنیتی و اجتماعی و برای ثبات و تمامیت ارضی کشور در کنار همسایگان قرار بگیرد. ایران با این دید به منطقه نگاه میکند. ایران مثل آن کشورهایی نیست که از هزارانکیلومتر آنسوتر به قصد ضربهزدن به برخی نقاط بیایند و نقشآفرینی کنند.
آمریکا نقاطی را میزند که اصلا عملیاتی نیستند و فضایی را باز میکند تا ضعف امنیتی و بحران اجتماعی ایجاد شود و مناطق سالم هم آلوده شوند. آنها باید اجازه میدادند نیروهای عراقی و سوری با دراختیارگرفتن مشورتها و خریدهای نظامیشان از قدرتها، به قضیه فیصله دهند ولی نه تنها این کار را نکردند بلکه شکل دخالت نظامی گرفت. عملیات هوایی مساله مطلوبی نیست و مشکلی را حل نمیکند. مسالهای که تاثیرگذار بود، نیروی زمینی بود. این نیروی نظامی در ذات خود عراقیهاست که بهصورت خودجوش پس از فتوای مرجعیت امروز در کنار ارتش میجنگند.
این نیروی نظامی داوطلبانی هستند که در سوریه آموزش دیدهاند و کنار ارتش مشغول مبارزه هستند. آمریکاییها با این تبلیغات میخواهند نوع تازهای از «ایرانهراسی» را در منطقه ترویج دهند. یعنی به محیط عربی، اهل سنت و همسایگان بگویند که ایران هم بهعنوان یک «قدرت مداخلهجو» در حال ایفای نقش است تا عمل خود را مشروع و تصویر ما را مخدوش کنند. این درست است که ایران در بطن خودش یک قدرت است اما قدرت ایران، پیش از اینکه نظامی، اقتصادی و... باشد، قدرت نرم با خاستگاههای فرهنگی است. چیزی که آنها میخواهند القا کنند، فقط وجه نظامی و سیاسی و امنیتی است تا ایرانهراسی را جا بیاندازند.
* با توجه به عوضشدن فضا، ترویج «ایرانهراسی» چه سودی دارد؟
** سادهترین پاسخ برای این سوال این است که آمریکاییها میخواهند از تعهداتی که در روند گفتوگوهای «1+5» پذیرفتهاند، یا شانه خالی کنند یا به میزان قابلملاحظهای از این تعهدات بکاهند و گریز بزنند. برای این منظور نیاز دارند که ایرانهراسی مدرنتری را ترویج دهند. تا اینجا ایران خردمندانه نشان داده که وارد این بازی نمیشود و نخواهد شد. امنیت و ثبات عراق و سوریه، به اندازه امنیت و ثبات کویت و عربستان برای ایران مهم است.
تغییر در توازن جغرافیایی منطقهای به هر شکلی، به دلیل اینکه زیرساختهای اجتماعی منطقه قابلیت فرهنگسازی را برای چنین شرایطی پیدا نکرده است، میتواند بحرانهای تازه را بهدنبال داشته باشد. ایران هم برای جلوگیری از این شرایط باید از صلح پایدار، تداوم مسوولیت دولتها در قبال اتباعشان، رعایت حقوق اقلیت توسط اکثریت و پذیرش حق تصمیمگیری اکثریت از سوی اقلیت در چارچوب دموکراتیک مثل انتخابات آوریل گذشته در عراق حمایت کند. کمتوجهی به این مساله باعث میشود بحران از شکل طایفهای هم عبور کند و شکل عشیرهای به خود بگیرد.
* حال با توجه به اینکه غرب کمکهای ایران به عراق را در وجه نظامی و امنیتی برجسته میکند، عملکرد ایران چگونه میتواند باشد تا از این تبلیغات جلوگیری کند؟
** قدرت ایران، قدرت نرم است که پس از انقلاب اسلامی کسب شد و به ایران این اجازه را داد که از تنازع و رقابت قومی با پیرامون خودش فاصله بگیرد. پیش از انقلاباسلامیایران، کشوری بود با تاریخی که احساس میکرد، ترک، عرب، هندو و... نیست و فقط ایرانی است، در نتیجه در جدایی با منطقه خودش زندگی میکرد. پس از انقلاب این مفهوم تنازع نژادی کنار گذاشته شد و ایران جزیی از دنیای اسلام شد، دنیایی که در پیرامون ایران قرار داشت. اگر بپذیریم قدرت ایران در مفهومی است که انقلاب اسلامی آن را ایجاد کرد، پس در تنازع با دیگران قرار نخواهیم گرفت. حتی جنگی که صدام آغاز کرد و سعی داشت این مفهوم را از بین ببرد، ناکام ماند.
صدام شکل شیعه و سنی به جنگ نداد بلکه خواست جنگ را عربی- عجمی بکند. اما پیداشدن عناصری در دنیای عرب مانند سوریه، الجزایر و... اسباب شکست این سیاست شد. ذات قدرت ایران آن بود و تاریخ، فرهنگ، ظرفیتهای اقتصادی و توان نظامی بازوان این قدرت هستند. دلیل اینکه میخواهند فقط یک شاخه از قدرت ایران را برجسته کنند این است که از پذیرفتن واقعیت ایران ترس دارند. به هر شکل رابطه ایران با عراق مانند یک مجتمع است. ما با کرد عراقی نه هممذهب هستیم و نه همزبان ولی همنژادیم.
با شیعیان عراق همنژاد و همزبان نیستیم ولی هممذهبیم. با بسیاری از همسایگان ایران هم به همین شکل هستیم. این ظرفیتهای تمدنی ایران است. پس سرنوشت ایران در عراق، نهفقط به سیاست، تاریخ و اقوام عراق پیوسته شده بلکه با سنگریزههای عراق هم مرتبط هستیم، چون همانطور که یک دانه «شن» میتواند از عراق به ایران بیاید و مانع حیات ما شود، مسایل دیگرش هم میتواند باعث این امر بشود.
* منظورم این است که ایرانهراسیای که میفرمایید چرا با توجه به نقش ایران در سوریه شکل نمیگیرد؟ چون مساله سوریه هم یکی از مهمترین چالشهای ایران با برخی کشورهای منطقه است و زودتر هم شروع شد.
** اول بهخاطر ثروتهایی که عراق دارد و سوریه ندارد. دوم؛ عراق پیوستگی مرزی با ایران دارد.
از لحاظ اجتماعی، سوریه این ظرفیت را نداشت. سوریه کشوری است که تنوع اجتماعیاش بسیار بیشتر از عراق بود. یکپارچگی اجتماعیای که در عراق وجود دارد در سوریه وجود نداشت. پس این سیاست در سوریه نمیتواند جواب دهد. مورد بعد اینکه ایران برای سوریه «ناشناستر» بود. روابط ایران با سوریه، روابط استراتژیک است. ایران سهدهه در سوریه همه نوع همکاریای داشته است.