بیداری اسلامی
بیشتر صاحبنظران و تحلیلگران در ایران در زمره گروهی قرار دارند که معتقدند عامل اصلی و پیشبرنده تحولات اخیر خاورمیانه، اسلامخواهی یا احیای اسلام یا بیداری اسلامی است. این دسته از صاحبنظران برآنند که علت اصلی تحولات اخیر را باید در خواستهای دینی دید که طی زمان انباشت شده و عدم پاسخگویی مناسب به آنها به تحولات اخیر انجامیده است.3
به طور مشخص، اکثریت مردم خاورمیانه (حدود 93 درصد) و کشورهایی که تحولات در آنها رخ داده است را مسلمانان تشکیل میدهند.4 فرهنگ مسلمانان این منطقه با فرهنگ غرب و اهداف غرب متفاوت است و این تعارض یکی از دلایل مهمی است که طرح خاورمیانه بزرگ را با شکست روبهرو ساخته است.5 «مسلمانان عقایدی دارند که ریشه در ماهیت دین آنان دارد. همانطور که ویژگی ماهوی آب خیس کردن است و آبی که مرطوبکننده نباشد دیگر آب نیست، مسلمان نیز عقایدی دارد که بدون آنها دیگر نمیتوان او را مسلمان خطاب کرد. این عقاید اصول رفتار مسلمانان است که در میان همه آنان مشترک است.
با این حال آنچه در جوامع اسلامی موجود است، با این اصول سازگاری ندارد و همین موضوع علت اصلی نارضایتی و خیزشهای منطقه است. به عنوان مثال، طبقه حاکمیت به لحاظ فرهنگی با توقعات مردم از اسلام و پیادهسازی آن فاصله دارد. آموزههای اسلام با فساد تناسب ندارد و فساد مالی و اداری حاکم در کشورهای اسلامی را برنمیتابد. آموزههای فرهنگی تمام مسلمانان از هر فرقهای که باشند، ظلم و تبعیض را برنمیتابد. فرهنگ مسلمانان با رفاه بیش از حد حاکمان در شرایطی که مردم در فقر به سر میبرند، همخوان نیست. استکبار داخلی و پذیرش سلطه خارجی چندان با مزاق مسلمانان جور درنمیآید.»6 با این حال، «حاکمان منطقه خاورمیانه از اسلام تنها پوستین و ظاهری را برگرفته و برخی از آنها به حفظ همین پوستین نیز اکتفا نکرده بودند.
ظلم و تبعیض داخلی، فساد اقتصادی، رفاه بیش از حد حاکمان در کنار فقر اکثریت جامعه، عدم وجود آزادیهای مبتنی بر چارچوب دین، روابط میان حاکمان کشورهای اسلامی و رژیم صهیونیستی، بیتوجهی به مظاهر اسلامی همچون حجاب، زندان و شکنجه رهبران اسلامخواه، مثل رهبران اخوانالمسلمین مصر، پروسهای از نفرت را آغاز نموده بود که بر شکاف هرچه بیشتر مردم از حاکمان میانجامید. اعتراضات مختلف صورت پذیرفته بود، ولی همه آنها به دلیل حمایت قدرتهای فرامنطقهای از حاکمان سرکوب شدند. با این حال، تاریخ این ظلمها و کفرها را از اذهان ملتها پاک نکرده و وضعیت جوامع اسلامی همانند آتش زیر خاکستر بود و خاورمیانه اسلامی مدلی برای پاسخگویی به خواستهای آنان به حساب میآمد که علاوه بر ریشهکن کردن استبداد داخلی، استعمار خارجی آمریکا و اسراییل و استعمار فرهنگی غرب را نیز به چالش میکشد.»7
حاکمان این جوامع نه اسلامی بودند، نه دموکرات و نه توانسته بودند وضعیت رفاهی مناسبی را برای شهروندان خود فراهم آورند. شاید اگر یکی از این سه فاکتور وجود داشت، تحولات به وقوع نمیپیوست. با وجود آنکه در برخی مواقع ساختارهای دموکراتیک در سیستم سیاسی وارد شده بود؛ به عنوان مثال اصلاحات سیاسی 2002 پادشاه بحرین یا اصلاحات اقتصادی مبارک برای مبارزه با فقر، اما قدرت مطلقه همچنان در دست حاکمان قرار داشت. این حاکمان یا در اثر کودتاهای نظامی به قدرت رسیده بودند یا از طریق انتخابات به ظاهر دموکراتیک و یا اینکه قدرت را در چارچوب سیستمهای سلطنتی به ارث برده بودند.
رهبرانی که از طریق کودتا به قدرت رسیده بودند، مقبولیت اولیه خود را با شعارهای اسلامی و دموکراتیک به دست آورده بودند. با این حال، پس از مدتی خود به همان روشهایی روی آوردند که در مقابل آن قیام کرده بودند.8 اما در پاسخ به چرایی تحولات، برخی صاحبنظران معتقدند علت را نباید در دموکراسی یا اقتصاد و یا مسائل دیگر جستجو کرد، بلکه علت اصلی قیامها را باید در اسلامخواهی مردم دانست. به همین دلیل این افراد برای تفسیر تحولات اخیر خاورمیانه از مفهوم «بیداری اسلامی» استفاده میکنند.9 در راس طرفداران این مفهوم علمای دینی قرار دارند. برخی از دلایل عنوان نهادن بیداری اسلامی به تحولات اخیر عبارتند از:
1. شکست طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا به معنای شکست پروژه دموکراسیسازی یا استقرار دموکراسیهای هدایت شده در کشورهای اسلامی بوده است10 و به همین دلیل غرب در مقابل تحولات اخیر خاورمیانه در برخی مناطق سکوت کرده و چراغ سبز حفظ نظامهای وابسته هرچند غیردموکراتیک در یمن، عربستان، اردن و بحرین را صادر کرده است.
2. انعکاس مضامین و ارزشهای اسلامی در شعارها، روشها و اقدامات در این قیامها؛ مثل: شعارهای «اللهاکبر»، «لاالهالاالله»، انتخاب نماز جمعه برای شروع اعتراضات، قرآن بلند کردن، حضور زنان محجبه در اعتراضات، پایگاه قرار دادن مساجد، شهید نامیدن کشتهها.
3. ویژگیهای نظامهای سیاسی و حاکمان مورد اعتراض که سکولار بودن، وابستگی به غرب، شکستن ارزشها و هنجارهای دینی و سختگیری علیه گرایشهای اسلامی و... در بین تمامی آنان مشترک است.
4. مطالبات و جهتگیریهای پس از پیروزی که تاکید بر اجرای شریعت اسلامی در قوانین و احکام حکومتی را در تمامی این قیامها و انقلابها دنبال کردهاند.
5. اقبال عمومی به شخصیتها و احزاب و گروههای اسلامی برای برپایی نهادهای حکومتی پس از پیروزی که نتایج انتخابات مجلس نمایندگان در مصر و تونس و شکلگیری فراکسیونهای اسلامگرایان در آن نشانه این اقبال مردمی به اسلامخواهان است.
اما در معنای بیداری اسلامی سه الگوی ملموس وجود دارد: الگوی اسلام مورد نظر ایران، ترکیه، و الگوی سلفی. تعاریف هر یک از این سه الگو از بیداری اسلامی، نشات گرفته از ماهیت این سه الگو است. ویژگی اصلی بیداری اسلامی ترکیه در تساهل آن حتی در اصول اعتقادی است.11 این الگو را میتوان الگوی سکولار اسلامی نامید.12 ویژگی اصلی الگوی سلفی در تحجر و تاکید بر ظواهر دین13 و اولویت دادن به جهاد است.14 در ادامه سعی بر آن است تا مفهوم بیداری اسلامی مورد نظر جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار گیرد.
الگوی ایرانی
با پیروزی انقلاب اسلامی برای اولین بار اسلام به عنوان یک الگو برای اداره امور سیاسی و اجتماعی مورد توجه قرار گرفت. از نظر بسیاری از نظریهپردازان انقلابها، انقلاب اسلامی ایران را میتوان شروع اسلامخواهی سیاسی در عرصه بینالملل دانست.15 آثار این انقلاب مستقیم و غیرمستقیم جنبشهای اسلامی را الهامبخش بوده است. این انقلاب حتی در شکلگیری یا تشدید گرایشهای اسلامخواهی در قالبهایی همچون القاعده نیز مؤثر بوده است، با این حال، قرائت آنها از اسلام چیزی متفاوت از قرائت الگوی انقلاب اسلامی ایران بوده است.
انقلاب اسلامی ایران به مسلمانان نوید داد که میتوانند از اسلام به عنوان یک الگوی تمامعیار سیاسی و اجتماعی بهره برند و لذا اسلام فراتر از ابعاد فردی مورد توجه قرار گرفت. این انقلاب به مسلمانان نشان داد مبارزه با مستکبران داخلی و خارجی امری است شدنی و موفقیت آن ممکن است. لذا بعد از انقلاب اسلامی ایران است که شاهد رشد جنبشهای اسلامی هستیم. تا قبل از انقلاب ایران، اغلب جنبشهای جهان اسلام از ایدئولوژیهای سکولار مثل سوسیالیسم و ناسیونالیسم الهام گرفته میشد و در بهترین حالت، اسلام در قالبی ترکیبی با سوسیالیسم و ناسیونالیسم مورد استفاده قرار میگرفت.16
به عنوان مثال، حزب بعث ترکیبی بود از ملیگرایی عرب، سوسیالیسم و اندکی اسلام. در این جنبشها اسلام عملا در ساختار فکری و ایدئولوژیک نقشی نداشت و صرفا گاهی رهبران احزاب برای جذب مسلمانان منطقه از اسلامخواهی خود سخن به میان میآوردند. با این حال، اعتقاد جنبشهای پیش از انقلاب اسلامی به اسلام نه از باب اعتقاد به موفق بودن الگوی اسلامی، بلکه بیشتر به خاطر جذب نیروهای مسلمان صورت میگرفت.
البته میتوان جنبشهایی اسلامی یافت که قبل از انقلاب اسلامی شکل گرفته و مبنای خود را الگوی اسلامی قرار داده بودند؛ مثل جنبش اخوانالمسلمین مصر، اما در اغلب موارد با سرکوب شدید حکومت همراه بودند و لذا به حاشیه کشیده شده و یا به صورت مخفی و غیرعلنی به فعالیتهای خود ادامه میداد. تنها بعد از انقلاب اسلامی ایران و ارایه الگوی اسلامی آن بود که این جنبشها جسارت لازم را برای ابراز وجود یافتند. الگوی ایرانی چند ویژگی دارد:
1. مصلحتاندیشی در فروع: این الگو برخلاف الگوی عربستان، جهاد و اجرای امور دینی در عرصه جامعه و سیاست را بر سنجش درست شرایط مبتنی میداند. لذا در صورتی که اجرای احکام اسلام با بازخوردی منفی همراه گردد که هدف حکم تعطیل بماند، اجرای آن به تعویق خواهد افتاد. به عنوان مثال، سوءاستفاده رسانههای غرب از اجرای علنی حدود باعث شد تنبیه مجرمان به روشهای دیگری انجام شود که در ظاهر حکم آمده بود. بنابراین، این تعریف از اسلام به نسبت مدل سلفی، مصلحتاندیشانه است. مبنا قرار گرفتن تئوری امالقری و تاکید بر ارزشهای مشترک مسلمانان در عوض ارزشهای خاص شیعیان با هدف کاهش حساسیت در منطقه17 و در نتیجه اولویت داده شدن به منافع جمهوری اسلامی ایران، حرکت عاقلانه و عدم دخالت ایران در حمایت از برخی جنبشهای اسلامی به دلایلی چون عدم اشتغال در چند جبهه و ممانعت از تضعیف قدرت مرکزی جهان اسلام یعنی ایران، مذاکره با آمریکا بر سر موضوعاتی همچون افغانستان و عراق، تاکید ایران بر صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای خود و عدم گرایش به ساخت سلاح اتمی، اجازه به بازرسان سازمان انرژی اتمی برای نظارت از تاسیسات هستهای ایران و عدم گرایش ایران به تشدید تنشهای منطقهای و ایجاد جنگ در منطقه، مواردی است که ایران به صورت عملی مصلحتاندیشی اسلامی خود را به اجرا درآورده است.
اما برخلاف الگوی ترکی، به مصلحتاندیشی مطلق نیز دچار نمیشود و مصلحتاندیشی را بر فروع دین محدود میداند نه اصول دین. لذا مصلحتاندیشی نمیتواند در مورد اجرا یا عدم اجرای اصول اساسی دین همچون مبارزه با ظلم تعیین تکلیف کند، بلکه میتواند در مورد شیوه اجرای آن تصمیمگیری کرده و با توجه به مقتضیات زمان و مکان بهترین شیوه را برگزیند.18 به همین دلیل، جمهوری اسلامی در مقابل رژیم صهیونیستی مصلحتاندیشی را جایز نمیداند.
2. اسلام سیاسی ـ اجتماعی با بهرهگیری از قدرت نرم در انتشار آن: برخلاف الگوی ترکی، الگوی اسلام ایرانی نه فقط ابعاد فردی، بلکه ابعاد اجتماعی و سیاسی را نیز مورد توجه قرار داده است. این الگو نه تنها تمام برنامههای فردی مسلمان، بلکه قواعد و اصول زندگی اجتماعی و سیاسی را نیز تحت پوشش قرار میدهد.
در این الگو فرد مسلمان نسبت به جایگاه سیاسی و اجتماعی خود نمیتواند سکولار عمل کند. او موظف است اسلام را در تمام ابعاد پیاده سازد و در جهت ترغیب دیگران به الگوی اسلامی خود کوشش کند. با این حال، برخلاف مدل سلفی، ترغیب دیگران نه از راه اجبار، بلکه از راه قدرت نرم و به طرق فرهنگی صورت میپذیرد. این اصل بوده که مانع از صدور انقلاب از طرق خشونتآمیز شده است. لذا، الگوی صدور انقلاب ایران الگویی است مبتنی بر فرهنگ، قدرت نرم و دیپلماسی عمومی، قدرت نرم این الگو مبتنی است بر ارشاد و در آن اجبار وجود ندارد.19
3. عقلانیت الهی توأم با عقلانیت بشری: برخلاف الگوی ترکی که عقلانیت اقتصادی را مبنا قرار میدهد، الگوی ایران سعادت دو جهان را توأم با یکدیگر میبیند و بنابراین، راه سعادت اخروی از دنیا میگذرد. اما برخلاف عقلانیت مادی ترکی، عقلانیت الگوی ایرانی معطوف است به عقلانیت فرابشری و الهی، لذا ممکن است در برخی موارد سود کوتاهمدت با پیگیری اسلام همراستا نباشد، ولی عقلانیت الهی سود بلندمدت جوامع بشری را میاندیشد.20 این عقلانیت سبب میشود منافع مسلمانان برخلاف الگوی ترکی به مرزهای کشور محدود نگردد و لذا شهروند مسلمان و امت مسلمان مبنا قرار میگیرد، نه شهروند ملی. با این حال، با توجه به اصل مصلحت، دستیابی به الگوی امت واحد باید با توجه به مقتضیات زمان و مکان صورت پذیرد و شتابزدگی جایز نیست.
بدین ترتیب، اهداف اولویتبندی میشوند و به عنوان مثال آرمان آزادسازی قدس و حمایت از فلسطین در اولویت نخست قرار میگیرد، به همین دلیل در برخی موارد جمهوری اسلامی نسبت به ظلم و ستم بر مسلمانان بیش از تقبیح و اعلان موضع سیاسی اقدام عملیاتی صورت نداده است. در این الگو اقدام در راستای اهداف اسلام باید با توجه به قدرت فعلی، نتایج و مقتضیات زمان و مکان محاسبه گردد. البته این به معنای کنار زدن اصول نیست؛ زیرا اصول ثابت و غیرقابل تغییرند. توأم شدن این دو نوع عقلانیت مردمسالاری دینی را به وجود میآورد که در آن نظام دینی بدون پذیرش مردم و در نتیجه عقلانیت بشری ممکن نیست.21
معتقدان به این الگو به صراحت و جسورانه در مورد نوع بازیگران و زمان شروع پروسه تحولات منطقه ابراز نظر کردهاند. البته حتی اگر این اظهارات واضح نیز بیان نمیشد، با توجه به ویژگیهای این الگو میتوانستیم پیشبینی کنیم در چارچوب آن، احزاب و گروههای مذهبی، علمای دینی بیشترین نقش را ایفا میکنند که همان رهبری فکری تحولات است و مساجد، نماز جمعهها و نمازهای جماعت از مهمترین مجامع مردم منطقه برای سازماندهی تحولات قلمداد میشوند.
همچنین، در حالی که الگوهای قبل صرفا قادر بودند تجزیهگرهای این پروسه را عنوان کنند، این الگو به صراحت اعلام میدارد گرچه انقلاب اسلامی ایران یکی از زنجیرههای حرکتهای اسلامی است، این انقلاب برای اولین بار نظریهای دینی و روشی عملی برای جنبشهای اسلامی ارایه نموده است.22 از این رو میتوان گفت شروع پروسه جدید تحولات خاورمیانه با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده است و نابودی صدام و شکست ملیگرایی عربی، به قدرت رسیدن شیعیان در عراق، موفقیتهای حزبالله در لبنان به ویژه در جنگ 33 روزه و در نهایت موفقیت حماس در انتخابات غزه و در جنگ 22 روزه، تجزیهگرهای پروسه تحولات منطقه بودهاند.
احزاب بحرین
1. جریان چپ
به صورت سنتی، جریان چپ در بحرین قوی بوده است، شاید به این دلیل که بعد از اکتشاف نفت و با افزایش روند صنعتی شدن در دهه 1930، طبقه کارگر گسترش یافت. جبهه ملی یکی از طیفهای چپ در جهان عرب است که از گرایشهای سوسیالیستی، مائوئیستی و ناسیونالیست عربی برخوردار است. این جبهه از جنبش ملیگرایی عرب در عمان منشعب و در 1974 تاسیس شده است.23
جبهه ملی اولین حزب سیاسی بود که در کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس تاسیس شد. با این حال شکست ایدئولوژی کمونیستی، فروپاشی بلوک شرق و ظهور حقوق و سیاست اسلامی حمایت فکری و معنوی پشتیبان این جبهه را تضعیف نمود. شیخ عیسی نیز با آزادی احزاب مخالف بود و رهبران آن را دستگیر کرد و حزب تعطیل شد، اما پس از اصلاحات 2001 اعضای حزب بخشیده شدند و در قالب احزاب جدید به فعالیت خود ادامه دادند.
ـ حرکت دموکراتیک ملی (جمعیه العمل الوطنی الدیمقراطی ـ وعد)
این گروه، بزرگترین حزب سیاسی جناح چپ بحرین است. پس از صورت پذیرفتن اصلاحات شیخ حمد آل خلیفه اعضای جبهه ملی و جبهه مردمی آزادی بحرین از زندان آزاد شدند و جنبش دموکراتیک ملی را بنا نهادند. حرکت دموکراتیک ملی اولین سازمان سیاسی رسمی و قانونی تاسیس شده در میان کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس بود.
فروپاشی شوروی اولین ضربه به چپها بود که در زمان جبهه ملی وارد شد. دومین ضربه معنوی به این طیف از چپها بعد از تاسیس حزب جدید وارد آمد. حزب جدید انتخابات پارلمانی 2002 بحرین را تحریم نمود، ولی در انتخابات شهرداریهای همان سال شرکت کرد، با این حال هیچ یک از نامزدهای آن رای نیاوردند.
این حزب در سال 2005 نام خود را به «وعد» تغییر داد.24 عبدالنبی الاکری، ابراهیم کمالالدین، سامی سیدی، علی صلیح و منیره فخرو از جمله اعضای دایم این حزب هستند عبدالرحمن النومی در 2005 رهبری حزب را به ابراهیم شریف السید واگذار نمود که تا به امروز رهبری آن را عهدهدار است. او در جریان تحولات شروع شده از 2011 دستگیر شد.
2. جریان لیبرال
الف. المیثاق (جمعیه میثاق العمل الوطنی)
جنبش منشور میثاق ملی(2) نام دیگر این حزب است. این جنبش یکی از احزاب لیبرال فعال در عرصه سیاسی بحرین است، با این حال نامزدهای این حزب در انتخابات 2002 و 2006 از راه یافتن به پارلمان باز ماندند. اما در سال 2002، پادشاه 16 عضو این حزب را در مجلس مشورتی به عضویت درآورد.25 این حزب به همراه سایر احزاب لیبرال در حمایت از آزادیهای فردی جمعیت فعالان المنتدا را ساماندهی نمودند.26 احمد جوما رهبر این حزب است. او سردبیر بخش فرهنگی روزنامه الایام بوده است. در جریان تحولات انقلابی 2011 و 2012، این جنبش برخلاف تقاضای علی سلمان، رهبر حزب الوفاق، انتخاب امیر بحرین از طریق برگذاری انتخابات را برخلاف قانون اساسی دانست و آن را نوعی تخطی اعلام نمود.27
ب. بلوک اقتصادی
یکی از احزاب لیبرال بحرین است که توانست در انتخابات 2002، سه کرسی پارلمان را تصاحب نماید، اما انتخابات 2006 برای آن هیچ کرسیای در پی نداشت. دفاع از حقوق بشر، دموکراسی و اقتصاد بازار موضوعات مورد علاقه در پارلمان بودند.28 با این حال، مخالفت گروههای اسلامگرا با این حزب به دلیل نزدیک شدن آن به حزب کمونیستی بلوک دموکراتیک(3) ـ این حزب نیز در انتخابات پارلمانی 2006 تمام کرسیهای خود را از دست داد ـ همراه بود.
بلوک اقتصادی معمولا حامی دولت است، ولی گاه انتقاداتی را نیز بر آن وارد میآورد. به علاوه، گرچه این حزب عضوی رسمی در پارلمان ندارد، ولی برخی از نمایندگان مجلس از مواضع لیبرال مطلوب آنها دفاع به عمل آوردهاند، به عنوان مثال، جاسم عبداله در دفاع از حقوق بشر سخن به میان آورده و فرید قاضی، یکی از اعضای اتاق فکر المنتدا، ایجاد جبههای واحد در مقابله با محافظهکاران را ضروری دانسته است.
3. جریان ملیگرایی سکولار
ـ جنبش عدالت ملی (حرکه العداله الوطنیه)
این جنبش به انجمن العداله نیز معروف است. جنبش عدالت ملی یک حزب سیاسی سکولار ملی است که در 5 مارس 2006 در محرق تاسیس گشت. عبداله هاشم، یکی از اعضای سابق حرکت دموکراتیک ملی، رهبری این حزب را در دست دارد. ملیگرایی عربی، اهداف توسعهطلبانه و نگرش جدید این جنبش، نارضایتی لیبرالها، چپها و حتی برخی از سنیها را دربرداشته است. عبداله هاشم، رهبر این جنبش، در پاسخ به چرایی نبودن کلمه اسلام در نام این حزب اذعان داشته که اهداف این حزب جذب همه افراد و گرایشهاست.
البته او رقابت با تسلط جنبش اسلامی ملی الوفاق را نیز از اهداف حزب برشمرده است. از نظر رهبران، از آنجا که حزب الاصاله منافع خود را در حمایت از جامعه سنی و حزب الوفاق منافع خود را در حمایت از جامعه شیعه اعلام نموده، این حزب در تلاش است توازن را در جامعه بحرین حفظ نماید.29 این حزب فعالیتهای احزاب سنی الاصاله و المنبر، و همچنین حزب شیعه الوفاق را افراطگرایانه میداند و بدون توجه به اعتقادات افراد، مدعی آن است که از تمام جامعه بحرین، شیعه و سنی، مسیحی و یهودی، حمایت به عمل میآورد.30
با این حال دفاع از جامعه سنی در مقابل شیعه را میتوان محور فعالیتهای این حزب به شمار آورد. احمد زمان، یکی دیگر از رهبران این جنبش، اذعان داشته که این جنبش در تلاش است با افزایش آگاهی سنیها، آنان را به جایگاه مناسب خود واصل سازد. او بیان داشت که مردم باید بدانند شیعیان و دولت تنها بازیگران بحرین نیستند.31 محیالدین محمودخان یکی دیگر از رهبران این حزب است. او نیز حمایت از سنیان را محور اصلی فعالیت این حزب اعلام نموده است. محمودخان، فردی افغانی و عضو گروههای جهادی افغانستان بوده که به اتهام تلاش برای بمبگذاری توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بحرین دستگیر شده بود. جالب اینجاست که فرید قاضی، یکی از رهبران بلوک اقتصادی، وکیل او در دادگاه بود که توانست وی را تبرئه کند. این موضوع نزدیکی میان احزاب سکولار را نشان میدهد.
برخلاف بسیاری از احزاب، این جنبش آمریکا را مهمترین خطر بینالمللی خود قلمداد نمیکند، بلکه با توجه به سابقه تاریخی، انگلستان و ایران را مهمترین دشمنان بحرین میداند. احمد زمان در اینباره اذعان داشته است که «انگلستان بحرینیها را به بردگی درآورده بود، حقوق آنها را زائل کرده بود و در طی اشغال بحرین، مردم این کشور را به سخره گرفته است، ایران نیز اغلب نسبت به کشور ما ادعا دارد، آمریکا برخلاف ایران، هیچ ادعایی بر بحرین ندارد.»32
4. جریان سلفی
ـجمعیت الاصاله (جمعیه الأصاله الإسلامیه)
این حزب که در انتخابات 2002، هفت و در انتخابات 2006، هشت کرسی پارلمان را به دست آورد، 33 بال سیاسی جامعه تعلیم و تربیت اسلامی(4) است. رهبر پیشین این حزب، عادل مؤدا بود که به خاطر نزدیکی به حزب شیعی الوفاق در 2005 برکنار شد و غنیم البوانین به جای او قرار گرفت. این حزب یکی از مشهورترین احزاب محافظهکار در شهرهای محرق و ریفاست. تا قبل از انتخابات 2002، بیشتر مردم این مناطق به احزاب چپ گرایش داشتند.34
حزبالاصاله ارتباط نزدیکی با ایدئولوژی وهابی عربستان سعودی دارد.35 ایدئولوژی این گروه با مدرنیسم و جنبش زنان مخالف است و با لشکرکشی آمریکا به عراق مخالفت شدیدی ورزید و اقدامات نظامی علیه نیروهای آمریکایی در فلوجه را رهبری نمود.
5. جریان سنی
ـ جامعه اسلامی المنبر (جمعیه المنبر الوطنی الإسلامی)
این حزب یکی از شاخههای اخوانالمسلمین است که در 1928 در مصر تاسیس شد و حسنالبنا و سیدقطب از جمله رهبران فکری آن بودند.36 المنبر بازوی سیاسی انجمن الاصلاح بحرین به شمار میرود. این حزب نیز از برنامهای محافظهکارانه برخوردار است و برادری و وحدت مسلمانان را در محوریت فعالیتهای خود قرار داده است. با این حال، تمرکز این حزب بیشتر بر امور اقتصادی است نه ایدئولوژیکی و همین امر سبب شده طبقه متوسط سنی بحرین ـ مهندسان، بازاریان و معلمان ـ از این حزب حمایت به عمل آورند.37 این حزب به صورت مستقیم دولت را به چالش نمیکشد. در جریان انتخابات پارلمان 2006، این حزب هفت کرسی را تصاحب نمود،38 در حالی که در انتخابات 2002، هشت کرسی را از آن خود کرده بود. این حزب در مقایسه با جمعیت الاصاله لیبرالتر و از آزادی مجلس دفاع به عمل آورده است.
مخالفت حزب با اشغال فلوجه توسط آمریکاییها و پخش فیلمهای غربی و برگذاری کنسرت در این کشور برخی از اقدامات آن بوده است. در حالی که کنوانسیون بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی به تصویب دولت بحرین درآمده بود، مخالفت این حزب به عدم تصویب آن در پارلمان انجامید و دکتر صلاح عبدالرحمن، یکی از نمایندگان حزب در پارلمان به مخالفت با این کنوانسیون پرداخت. از نظر او براساس این کنوانسیون مسلمانان آزاد هستند تا دین خود را تغییر دهند و این خلاف آیین اسلام است.39 با این حال، جامعه اسلامی المنبر از رگههای رفتاری سلفیه نیز برخوردار است.
مخالفت نماینده حزب در پارلمان با احداث خانههایی با بیش از یک پنجره در محرق یکی از رفتارهای تندروانه این حزب بوده است. این حزب با حق رای و انتخاب زنان در امور سیاسی موافق است و تنها زنان را از نشستن بر جایگاه امیر بحرین باز میدارد و حتی در جریان انتخابات پارلمانی 2006، یک زن به نام دکتر حیفا المحمود را در فهرست انتخابی خود معرفی نمود. با این حال، مخالفت شدید حزب الاصاله به حذف نام این خانم از فهرست آنها منتهی شد. همچنین همنوا با اسلامگرایان شیعه با تصویب قانون حقوق برابر زن و مرد مخالفت به عمل آورد. در جریان انتخابات پارلمانی 2006، این حزب به همراه سلفیستهای الاصاله به منظور حفظ رای سنیهای بحرین با یکدیگر ائتلاف تشکیل دادند، اما اختلافات آنها مانع از ایجاد اتحادی موفق به مانند شیعیان گشت.40
6. جریان شیعی
الف. الوفاق (جمعیه الوفاق الوطنی الإسلامیه)
الوفاق بزرگترین سازمان شیعیان در بحرین است که 6500 عضو دارد و توانست در دهه 1990 به جای جنبش آزادسازی بحرین، رهبری مبارزات سیاسی را برعهده گیرد.41 بیشتر رهبران الوفاق در پی عفو عمومی فعالان سیاسی انقلاب 1990 توسط امیر حمدبن عیسی به بحرین بازگشتند و در پی امضای پیمان مشروطه 1993 توسط وی که در آن تمام قدرت قانونگذاری را در اختیار مجلس منتخب میگذاشت، از او حمایت کردند. این جمعیت در 7 نوامبر 2001 رسما اعلام موجودیت کرد.
جمعیت اسلامی ملی الوفاق، یا همبستگی، هم به لحاظ تعداد اعضا42 و هم به لحاظ تعداد نمایندگان خود در پارلمان بزرگترین جمعیت سیاسی بحرین است.43 این سازمان رهبری چندین حزب شیعی از جمله حزبالدعوه را نیز برعهده دارد.44 با این حال و با وجود دارا بودن 18 کرسی از 40 کرسی مجلس بحرین؛ یعنی بزرگترین ائتلاف موجود، هنوز در رایگیریها از جانب نمایندگان حامی حکومت مورد تخاصم قرار میگیرد و حکومت نیز هیچ یک از اعضای آن را به عضویت پارلمان مشورتی در نیاورده است. سال 2006 روزنامه بحرینی گلف دیلینیوز مدعی شد این جمعیت تنها 1500 عضو فعال دارد. یکی از مقامات دیپلماتیک سفارت آمریکا نیز الوفاق را بزرگترین حزب بحرین اعلام کرده است.45 در یکی از اسناد ویکیلیکس از نشستی دیپلماتیک در سفارت آمریکا در بحرین آمده است، این جمعیت بزرگترین جمعیت بحرین از حیث تعداد اعضاست.46
گرایش الوفاق، شیعی است و توسط شیخ علی سلیمان رهبری میشود. او در دهه 1990 در قم به مطالعه علوم دینی پرداخت.47 این حزب همواره بر اجرای ارزشهای اسلامی در بحرین تاکید دارد و این مساله را از طریق نمایندگان خود در مجلس پیگیری میکند. این حزب در اکتبر 2005 در بیانیهای اعلان داشت که نه حکومت و نه نمایندگان پارلمان نمیتوانند سخن خدا را تفسیر نمایند. همچنین از دیدگاه این حزب، حقوق مردان و زنان باید با احکام فقیه منطبق باشد.48 از نظر این حزب، حکومت اسلامی با حکومت و شیوههای حکومتی غربی متفاوت است و در نتیجه حقوق زنان در اسلام با حقوق آنان در غرب متفاوت است.
این حزب در رقابت با فعالان حقوق زنان و برای نشان دادن قدرت خود در 9 نوامبر 2005 یک راهپیمایی بسیار بزرگتر از راهپیمایی برگزار شده توسط شورای عالی زنان(5) برپا نمود. این شورای رسمی، سکولار و دولتی که بعد از اصلاحات شیخ حمد تشکیل شده بود، در حمایت از حقوق فردی زنان این راهپیمایی را برگزار کرده بود.49 این حزب رابطه نزدیکی با شورای مدارس اسلامی(6) بحرین دارد.50 این شورا الوفاق را با عنوان «بلوکی از مؤمنان»(7) خطاب کرده است.51 این حزب به شدت در جهت رفع تبعیض علیه شیعیان به فعالیت میپردازد. در قضیه بندرگیت(8) عدهای به رهبری احمد بن عطیه آلخلیفه، وزیر کشور، در 2006 تصمیم داشتند با برقراری تنظیماتی خاص و افزایش نظارت بر شیعیان آنها را به حاشیه برانند. با این حال، افشاگری نمایندگان الوفاق مانع از اجرای این طرح شد. نمایندگان این حزب بر برگزاری انتخابات شفاف و سالم اصرار دارند و همواره قبل از برگزاری انتخابات تاکید آنها بر این موضوع دوچندان میشود.
رهبران الوفاق و سه جمعیت دیگر ـ جنبش مائوئیستی اقدام دموکراتیک ملی، حزب سابق بعث و حامیان صدام حسین که در قالب حزب جدید التجمع القومی الدیمقراطی فعالیت میکردند و جمعیه العمل الإسلامی (أمل) ـ در 2002 و همزمان با اصلاحیهای که در آن پادشاه در قدرت قانونگذاری سهیم میشد، انتخابات را تحریم کردند. با این حال، شیخ علی سلمان با این موضوع مخالف بود؛ چرا که خالی شدن عرصه را موقعیتی مناسب برای قدرت یافتن احزاب سنی رقیب میدید و البته همینطور هم شد.52 از نظر آنها پارلمان انتخابی نسبت به پارلمان مشورتی که اعضای آن توسط امیر بحرین انتخاب میشوند، از قدرت برخوردار نبود و از این رو تنها ابزاری بود برای مشروع نشان دادن حکومت. در نتیجه، انتخابات پارلمان تحریم شد.
با این حال، الوفاق برخلاف دو حزب دیگر در انتخابات شهرداریها در 2002 شرکت نمود. همچنین، این حزب در انتخابات پارلمانی 2006 شرکت کرد و با پشتیبانی شورای مدارس اسلامی توانست 17 کرسی از 18 کرسی ممکن را به دست آورد.53 در این انتخابات این حزب توانست 62 درصد آرا را به خود اختصاص دهد و از این سال به بعد، به بزرگترین حزب درون پارلمان مبدل شد و از احزاب چپ و لیبرال پیشی گرفت. این حزب در انتخابات پارلمانی 2010 توانست تمام کرسیهای قابل اکتساب یعنی 18 کرسی از 40 کرسی مجلس را به نمایندگان خود اختصاص دهد.54
اما 27 فوریه 2011، 18 نماینده الوفاق در اعتراض به خشونت رژیم علیه تظاهراتکنندگان عدالتخواه بحرین از سمت خود استعفا دادند.55 در پی این اقدام پارلمان بحرین مشروعیت خود را از دست داد.56 این حزب همچنین انتخاب میاندورهای مجلس را، که به منظور پر کردن کرسیهای خالی شده صورت میگرفت، تحریم کرد.57
ب. جنبش اقدام اسلامی (جمعیه العمل الإسلامی / أمل)
این حزب که به أمل مشهور است، یکی از فعالترین احزاب اسلامی بحرین به شمار میرود. این گروه شیعی مبنای حرکت خود را دستورات مرجع تقلید خود؛ یعنی آیتالله سید محمدحسینی شیرازی، قرار دادهاند.58 أمل از جمله احزابی بود که در کنار الوفاق، انجمن دموکراتیک ملی و جنبش دموکراتیک ملی، انتخابات پارلمانی 2002 بحرین را تحریم کرد.59 با این حال، در انتخابات 2006 شرکت کرد، اما هیچ کرسی به دست نیاورد. هرچند برخی معتقدند آنها تحت رهبری الوفاق به انتخابات وارد شدند.
این حزب در کنار انجمن اردوگاه دموکراتیک ملی، انجمن دموکراتیک ملی و مجمع توسعه دموکراسی، فرزند مستقیم سازمان نظامی جبهه اسلامی برای آزادسازی بحرین(9) است.60 این سازمان از جمله سازمانهایی بود که به اتهام دست داشتن در کودتای 1981 فعالیت آن غیرقانونی اعلام شده بود و اعضای آن یا در زندان و یا در تبعید به سر میبردند.61 با این حال، اصلاحات امیر جدید بحرین، شیخ حمد، به آزادی آنها منتهی شد.62 از آنجا که نام سازمان قبل غیرقانونی اعلام شده و نوع فعالیتهای نظامی نتوانسته بود اهداف حزب را مسجل سازد، اعضای این سازمان پس از آزادی در 2001 حزبی با نام جمعیه العمل الاسلامی را تاسیس نمودند.
اعضای این حزب جدید، همانند اعضای سازمان سلف خود، رهبری مذهبی را مبنای حرکات خود قرار دادند. آیتالله مدرسی فردی عراقی است که در دهه 1970 و برای نجات از صدام و حزب بعث به بحرین پناه آورد و شهروندی این کشور را کسب نمود. وی بعد از ایجاد جبهه اسلامی آزادسازی بحرین به ایران اخراج شد. در 1981 جبهه اسلامی آزادسازی بحرین به کودتای نظامی اقدام ورزید.63 در آن زمان شیخ هادی تلاش نمود به عنوان رهبر حکومت بعد از کودتا به بحرین وارد شود، اما کودتا شکست خورد.
بعد از جریان کودتا، سازمان به صورت دادن چندین عملیات تروریستی در دهه 1990 نیز متهم شد. در 1996 بمبی در هتل دیپلمات منامه منفجر شد که دولت این سازمان را مسئول دانست. در این بمبگذاری 4 نفر مجروح شدند. فردی به نمایندگی از این سازمان در خبرگزاری آسوشیتدپرس اعلام کرد که این بمب را بیست دقیقه قبل از شروع جشن در هتل منفجر نموده و بدین ترتیب مسئولیت عملیات تروریستی را پذیرفت.64
حزب جدید به اشاعه تفکرات شیعی خود اقدام میورزید و در مخالفت با اقلیت سنی حاکم اجلاس و سخنرانی برگزار مینمود. در سپتامبر 2005 این حزب در دفاع از افرادی که به اتهام کودتای 1981 دستگیر شده بودند، مراسمی برگزار نمود. این مراسم با ناخرسندی حاکمان همراه شد و مجوز فعالیت حزب را برای مدت زمانی به حالت تعلیق درآوردند.
هماکنون شیخ محمود علی المحفا رهبری این جنبش را عهدهدار است. اهداف او به آرمانهای آیتالله مدرسی قرابت زیادی دارد. صلاح الخواجه معاون او در جنبش است. این جنبش با حزب شیعی الوفاق ارتباط زیادی دارد. با این حال، شیخ محمود، علی سلمان، رییس حزب الوفاق، را متهم ساخت که در تلاش است فعالیت حزب او را به پیروی از آیتالله شیرازی محمود سازد. این جنبش همانند الوفاق و برخلاف سایر احزاب سکولار شیعی، انتخابات پارلمانی 2002 را تحریم نمود.65 وی در طی انتخابات 2006 از الوفاق تقاضا نمود در چند حوزه انتخاباتی آنها را یاری رساند. با این حال، عبداله الوهاب، سخنگوی جنبش، اذعان داشت: به علت عدم تصمیمگیری قطعی این همکاری انجام نشد. البته به باور برخی از کارشناسان، به منظور حفظ وجهه جنبش، سخنگوی آن این تقاضا را انکار نموده است.66 بحث و جدل در باب انتخابات 2006 سبب شد که صلاح الخواجه از معاونت حزب استعفا دهد و به صورت کلی، از فعالیت در دنیای سیاست کنار کشد.
با وقوع انقلاب 14 فوریه، این جنبش به حمایت از آن پرداخت و بسیاری از رهبران امل طی ماههای فوریه و مارس 2011 به جمع مخالفان در میدان لؤلؤ پیوستند. آنها نیز همانند انقلابیون اعلام نمودند تا زمانی که شیخ حمد در مسند قدرت است، هیچ مذاکراتی را با حکومت صورت نمیدهند. در نتیجه این موضعگیریها، دولت بسیاری از رهبران امل را دستگیر و دفاتر آنها را تعطیل نمود.
چرایی موفقیت احزاب شیعی
تا قبل از صورت پذیرفتن اصلاحات 2001، احزاب چپ فعالترین احزاب مجمعالجزایر بحرین بودند. با این حال، فروپاشی شوروی، عدم موفقیت آنها در اصلاح و یا تغییر نظام پادشاهی، فعالیتهای تندروانه و دستگیری اعضای آنها، رابطه نه چندان مناسب میان آنها و باورهای دینی مردم کشور و ظهور احزاب اسلامی از جمله عوامل به حاشیه رانده شدن آنهاست. احزاب آزادیخواه و ملیگرا نیز دو جناح فعال دیگر در این کشور بودند. با این حال، قرار گرفتن اعضای آنها از طرف امیر بحرین در مجلس مشورتی و سهیم شدن در امور حکومتی، آنها را محافظهکار نمود و این امر به دوری آنها از تقاضاهای دموکراتیک مردم منتهی شد.
همچنین، این احزاب نتوانستند خواستهای دینی جامعه بحرین را پوشش دهند و در مواقعی خواستهای آنها؛ همچون حمایت از تصویب کنوانسیون حقوق زنان در پارلمان، حمایت از آزادیهای فردی و حقوق زنان، عکسالعمل جدی گروههای اسلامی و مردم مسلمان بحرین را دربرداشت. به علاوه، برخی از اعضای این احزاب در دورههایی نیز مورد خشم امیر قرار گرفتند و دستگیر یا تبعید شدند.
اصلاحات 2001 فضای نسبتا آزادتری را برای فعالیت احزاب فراهم نمود. زندانیان سیاسی آزاد شدند و احزاب جدید شکل گرفتند. با این حال، برگزاری انتخابات پارلمانی 2002 نشان داد که مردم بحرین نوع دیگری از احزاب را جستجو میکنند. احزاب سنی، 8 و سلفی 7 کرسی را به دست آوردند و بدین ترتیب جناح اسلامی اکثریت را از آن خود کرد، اما احزاب شیعی در کنار برخی دیگر از احزاب این انتخابات را تحریم نمودند؛ چرا که از نظر آنها اصلاحات به درستی انجام نشده و مجلس مشورتی عملا از قدرتی بیشتر از مجلس انتخابی برخوردار شده بود. از طرف دیگر، امیر جدید بحرین، بسیاری از اعضای احزاب سنی و سلفی را در مجلس مشورتی جای نهاد و این احزاب به حامیان دولت معروف بودند.67
ترس دولت از تقویت احزاب شیعی به نزدیکی بیشتر طبقه سلطنتی با احزاب سنی و سلفی منتهی شد. البته در این بین، احزاب سلفی گهگاه برخی از قوانین و دستورات حکومتی را مخالف شرع میدیدند و بدین ترتیب با نقد آنها دولت را به چالش میکشیدند. به علاوه، ساختار پادشاهی این کشور سنی بوده و سلفیها نیز از جانب وهابیت عربستان مورد حمایت هستند. این عوامل به نزدیکی میان احزاب سنی و سلفی با حکومت،68 محافظهکاری بیش از پیش آنها و دوری آنها از جامعه بحرین منتهی شد. همچنین، الاصاله و المنبر در طی انتخابات 2010 هرگز نتوانستند اختلافات را کنار بگذارند و به اتحادی همانند احزاب شیعی دست یابند.69 مردم بحرین جناحهای مختلف را آزموده بودند و نارسایی آنها مشخص شده بود. احزاب شیعی آخرین انتخاب بودند و به تدریج به پرطرفدارترین احزاب مبدل شدند، اما اغلب به صورت مخفی و غیررسمی به فعالیت میپرداختند. آنها همچنین از حضور در پارلمان سر باز زدند، که البته، تاکتیک تحریم انتخابات نیز در افزایش محبوبیت آنها بیاثر نبود.
با این حال، احزاب شیعی به رهبری حزب الوفاق تصمیم به ورود در انتخابات پارلمانی 2006 گرفتند و در همان سال اول ورود، موفق به کسب 17 کرسی شدند. با این حال، هیچ یک از نمایندگان آنها از جانب حکومت به مجلس مشورتی راه نیافت. این امر به افزایش محبوبیت آنها در میان جامعه نه تنها شیعی، بلکه سنی مذهب بحرین منتهی شد. آنها در طول زمان محافظهکار نشدند و در مقابل حکومت از ابراز خواستههای مردم ابا نداشتند. به علاوه، با مقابله با تصویب قوانین مغایر دین، همچون الحاق به کنوانسیون حقوق زنان، راه خود را از احزاب سکولار جدا کردند و به نماینده واقعی جامعه اسلامی بحرین مبدل شدند. وحدت میان احزاب شیعی و قرار گرفتن آنها تحت رهبری حزب الوفاق عامل دیگر موفقیت آنها بود.
در نتیجه، روند روزافزون قدرت یافتن آنها ادامه داشت و در انتخابات پارلمانی 2010 تمام کرسیهای مجاز یک حزب را به خود اختصاص دادند. در این سال، حزب الوفاق به نمایندگی از سایر احزاب شیعی اکثریت پارلمان را از آن خود کرد. با این حال، شیخ حمد از 2010 روند دیکتاتوری را از سر گرفت. او که در 2001 با آزاد کردن فعالیت احزاب خود را دموکرات نشان داده بود، در 2010 با آزادی عمل آنها به مخالفت برخواست. همراهی احزاب شیعی با مردم بحرین در جریان خیزشهای مردمی 2011، عدم تحقق خواستههای دموکراتیک و دینی آنها و تنش در روابط آنها با حکومت، باعث شد که آنها با ترک پارلمان نه تنها پارلمان را منحل نمایند، بلکه عدم مشروعیت نظام سلطنتی بحرین را اعلام کنند.
این تاکتیک نه تنها با افزایش حمایت مردمی، بلکه با حمایت سایر احزاب سنی و حتی سکولارهای دموکراسیخواه از آنها همراه شد. هماکنون حزب الوفاق منسجمترین حزبی است که در جریان خیزشهای مردمی شروع شده از 2011، رهبری مخالفان را برعهده دارد. برخی از تاکتیکهای الوفاق که به افزایش محبوبیت آن منجر شد عبارتند از:
ـ ظهور تدریجی: در دورانی که فضای سیاسی به شدت بسته بود و فعالیت احزاب با سرکوب دولت مواجه میشد، الوفاق هرگز فعالیتی علنی و رسمی نداشت. اما از سال 2002 و با آزاد شدن فعالیت احزاب فعالیت خود را علنی نمود. با این حال، عدم رعایت قانون اساسی و ایجاد مجلس مشورتی باعث شد که آنها برای ابراز مخالفت و نشان دادن عدم جدیت حکومت، این انتخابات را تحریم کنند و در آن حضور نیابند. با این حال، ادامه این روند و افزایش فعالیت رقبای آنها باعث شد که آنها بیش از پیش عرصه را برای پیشی گرفتن سایر احزاب باز نکنند و با حضور خود در انتخابات 2006، به دست گرفتن تدریجی کرسیهای پارلمان را آغاز کنند. رفتار تدریجی، ذهنیت جامعه بحرین را برای پذیرش آنها و ایدههایشان مهیا نموده بود.
ـ مخالفت با اختلافافکنی میان شیعه و سنی: تا قبل از شروع تحولات بحرین، از آنجا که فشار سیاسی زیادی بر شیعیان از طرف احزاب سنی و طبقه حاکمه وارد میآمد، الوفاق از مظلومیت اکثریت شیعیان دفاع به عمل آورد. با این حال، هیچگاه این دفاع را به معنای روشی برای آغاز پانشیعیسم مورد استفاده قرار ندادند و موضع آنها در مقابل سایر اقلیتها در حد دفاعی باقی ماند. همچنین، بعد از تحولات اخیر بحرین، الوفاق تفرقهاندازی بین شیعه و سنی را یکی از توطئههای حکومت برای تضعیف انقلاب بحرین دانسته است. این حزب با انتشار بیانیه «تجمع وحدت ملی» و با شعار «لاسنیه لاشیعه وحده وحده وطنیه» انقلاب را محدود به گروه شیعیان نکرده و همه اقشار جامعه بحرین را در آن سهیم دانسته است.70 این حزب با حمایت از حقوق همه شهروندان در مقابل حکومت توانسته است به میزان زیادی محبوبیت خود را در میان غیرشیعیان نیز افزایش دهد.
ـ عدم گرایش مبارزه خشونتآمیز: سرکوب شیعیان و مقابله خشونتآمیز با آنها چه قبل و چه بعد از شروع تحولات اخیر بحرین وجود داشته است. برخی از گروههای شیعی، همچون أمل، در مقابله با این خشونتها راهکار مقابله متوازن را در پیش گرفتند و در نتیجه آنها نیز دست به سلاح بردند. با این حال، الوفاق به عنوان بزرگترین حزب و نماینده اصلی جامعه شیعیان اقدام مسلحانه و خشونت آمیز را مبنای حرکت انقلابی خود قرار نداده و همواره برای حفظ وحدت ملی و جلوگیری از خونریزی بر روشهای مسالمتآمیز اعتراض تاکید کرده است. رهبری الوفاق تاکید داشت که اعتراضات مردمی بحرین به شکل مسالمتآمیز ادامه پیدا کند و تنها وقتی از این روند خارج شد که رژیم برای سرکوب قیامها از سلاح استفاده و سرکوب شدید را آغاز نمود.
ـ حفظ وحدت میان گروههای شیعی: همانطور که دیدیم در جریان انتخابات 2010، احزاب سنی الاصاله و المنبر نتوانستند با ایجاد ائتلاف با یکدیگر، اختلافات را کنار زنند. با این حال، حزب شیعی أمل با ائتلافسازی با الوفاق تحت رهبری آن در انتخابات شرکت کرد و بدین ترتیب شیعیان اکثریت کرسیها را تصاحب نمودند.
این تاکتیکها نشان میدهد که اصول مورد تبعیت الوفاق شباهت زیادی با اصولی دارد که در تعریف بیداری اسلامی مورد نظر انقلاب اسلامی ایران عنوان نهادیم. به عبارت دیگر، الوفاق همواره از اصولی همچون مبارزه با استبداد داخلی و عدم وابستگی به قدرتهای بینالمللی، جلوگیری از تفرقه در میان مسلمانان دفاع به عمل آورده و در آنها تساهل و مصالحه نکرده است. به رغم آنکه احزاب سنی و سلفی با عضویت در شورای مشورتی و در نتیجه ائتلافسازی با دولت توانستند جایگاه خود را نزد حاکمان تقویت نمایند، الوفاق هرگز در این موضوع کوتاه نیامد و محافظهکاری در اصول را رد نمود. این امر به افزایش دشمنی دولت با آن و البته افزایش محبوبیت در میان مردم منتهی شد. مخالفت الوفاق با تصویب لایحه الحاق به کنوانسیون حقوق زنان نیز دیگر موردی است که عدم تساهل در اصول را نشان میدهد.
از این رو الگوی اسلامی مورد نظر الوفاق چیزی به غیر از الگوی ترکیه است. به علاوه، این گروه برخلاف سلفیها، مبارزه جهادی را اولویت خود قرار نداده و سعی دارد تا حد ممکن اعتراضات را به صورت غیرخشونتآمیز به پیش برد. به علاوه، برخلاف سلفیها، با دادن شعار «نه شیعه، نه سنی» سعی داشته وحدت میان گروههای مسلمان را حفظ نماید؛ این یعنی مصلحتاندیشی در فروع. بنابراین، علت اصلی محبوبیت و موفقیت الوفاق در میان مردم بحرین را باید در پیروی آنها از اصول بیداری اسلامی برخاسته از الگوی انقلاب اسلامی ایران خلاصه نمود.
نتیجهگیری
از کل جمعیت 633000 نفری بحرین، مسلمانان شیعه، 61/3 درصد و اهل سنت 20/5 درصد را تشکیل میدهند و بقیه پیرو ادیان دیگر میباشند. مطابق آمارهای دیگر، شیعیان بحرین 70 درصد میباشند که این عده جمعیت بومی بحرین را تشکیل میدهند.71 ساختار نظام سیاسی بحرین پادشاهی مشروطه است و مطابق قانون اساسی قوای سهگانه مستقل بوده و به اعمال نفوذ در وظایف و اختیارات یکدیگر مجاز نیستند، اما در عمل تمامی سه قوه زیر نظر مستقیم امیر بحرین اداره میشوند. وی همراه با ولیعهد و نخستوزیر بر کشور حکومت میکند.
در روند استقلال بحرین گروههای سیاسی مختلف نقش اساسی ایفا نمودند. با این حال، امیر این کشور، شیخ عیسی، آل خلیفه نتوانست به خواستههای آنها جامه عمل بپوشاند و قانون اساسی و پارلمان آن در کمتر از دو سال منتفی شد. بعد از آن نیز احزاب هرگز نتوانستند به صورت مطلوب و مورد نظر خود فعالیت آزادانه داشته باشند. این وضعیت تا سال 2001 به طول انجامید. اصلاحات صورت گرفته در این سال امیدواری عمومی را به دنبال آورد. امیر جدید بحرین زندانیان سیاسی را آزاد نمود، منشور اقدام ملی (قانون اساسی دوم) را تصویب و پارلمان دوم را پس از 27 سال راهاندازی کرد. با این حال و برخلاف قانون اساسی، مجلس مشورتی از قدرتی برابر و چه بسا بیشتر از مجلس منتخبان مردم برخوردار شد. این موضوع با ناراحتی احزاب همراه شد تا آنجا که بسیاری از آنها انتخابات پارلمانی 2006 و انتخابات شهرداریها را تحریم نمودند. نقطه تبلور این نارضایتیها در جریان انتخابات پارلمانی سال 2010 صورت پذیرفت.
در این مقاله سعی شده است نخست شمای کلی مهمترین احزاب جناحهای چپ، ملیگرا، سلفی، سنی و شیعی به ترسیم کشیده شود و دوم، چرایی قوت یافتن احزاب شیعه مورد بررسی قرار گیرد. البته باید توجه داشت تنها میتوان نام حزب را بر چهار گروه الاصاله، المنبر، الوفاق، أمل اطلاق نمود. سایر گروهها از ویژگیهای اساسی احزاب برخوردار نیستند. به علاوه، گروهها با اسامی مختلفی همچون ائتلاف، جبهه، جنبش و حرکت نامگذاری شدهاند. برخی از این گروهها در نتیجه انحلال گروههای قبل به وجود آمدهاند.
در این گروهها همچنان تفکر و ایدئولوژی گروه مادر از جایگاهی ویژه برخوردار است: جنبش أمل از دل جبهه آزادسازی بحرین، جماعه تجمع القومی از دل حزب بعث، جمعیه المنبر الدیموقراطی جانشین جبهه آزادیبخش ملی، جنبش حق جانشین حزب دموکرات ملی. در میان احزاب، حزب الوفاق، أمل، جبهه اسلامی آزادسازی بحرین، حزبالله، حرکت هستههای انقلابی، حرکت اسلامی انصارالشهداء، حزب الدعوه از ایدئولوژی شیعی، حزب الاصاله از ایدئولوژی سلفی، جمعیه المنبر الوطنی از ایدئولوژی سنی، و جنبش اسلامی آزادگان بحرین از ایدئولوژی اسلامی حمایت به عمل میآورند.
همچنین گروه عدالت ملی، جنبش حق ملیگرای سکولار و جبهه مردمی آزادسازی بحرین، ملیگرایی چپ مارکسیستی و جبهه آزادیبخش ملی بحرین مارکسیست ـ لنینیست هستند و حزب وعد نیز بزرگترین حزب چپ است. المیثاق، بلوک اقتصادی نیز به روشنی لیبرال بودن خود را اعلام نمودهاند.
جبهه آزادیبخش ملی بحرین، جبهه مردمی آزادسازی بحرین، جبهه اسلامی آزادسازی بحرین، حزبالله بحرین، حرکت هستههای انقلابی، حرکت اسلامی انصار الشهداء از روشهای نظامی نیز در راه مبارزه با حکومت بهره میبرند. از میان گروههای سیاسی فرماندهی دو گروه مستقیماً از خارج صورت میپذیرد: حرکت دفاع از حقوق بشر در دانمارک، حرکه أحرار البحرین الإسلامیه در لندن.
همانطور که دیدیم تا قبل از 2002، احزاب چپ و تا حدودی لیبرال بیشترین حضور در عرصههای انتخاباتی و سیاسی بحرین را به خود اختصاص داده بودند. احزاب سلفی و سنی نیز به تدریج جایگاه مناسبی پیدا کرده بودند. اسلامگرایان سنی در انتخابات پارلمانی 2002 و انتخابات محلی اکثریت را به دست آورده بودند. از طرف دیگر، احزاب سکولار و سلفی توانسته بودند نظر مثبت امیر بحرین برای حضور در مجلس مشورتی را نیز به دست آورند. تهدید ناشی از شیعیان در نزدیک شدن حکومت به این احزاب مؤثر بود. این موضوع با پیوستگی منافع آنها با حکومت همراه گشته بود و لذا آنها در برخورد با حکومت محافظهکارانهتر عمل میکردند و همین امر به افزایش شکاف میان آنها با اکثریت مسلمان و شیعی بحرین منجر شده بود. حال آنکه، بحرین و استانهای شرقی عربستان به لحاظ تاریخی با اکثریت شیعی همراه بوده است.
از نظر این احزاب حکومت آل خلیفه براساس قانون اساسی و مبتنی بر دین است و لذا نباید تغییر یابد و سایر موضوعات اقتصادی و بینالمللی نیز میتوانند به صورت سکولار مدیریت شوند. البته در این بین احزاب سلفی استثنا بودند. آنها خواهان اجرای دیدگاههای خود در عرصههای اجتماعی بودند. علی المؤدا، یکی از 7 سلفی حاضر در پارلمان 2002، به شدت بر این موضوع اصرار داشت. با این حال، هر دو جناح سنی، به رهبری المنبر، و سلفی، به رهبری الاصاله، حامی دولت هستند و تنها جناح اسلامگرای مخالف دولت یک حزب شیعی به نام الوفاق است.
این احزاب گرچه توانسته بودند در جهت حمایت از خواستههای دموکراتیک گام بردارند، اما در زمینه حمایت از خواستههای اسلامی موفقیت چندانی به دست نیاورده بودند و این موضوع مهمترین دلیل است که آنها را از منظر مردم به حاشیه کشانده است. این موضوع از سال 2006 آغاز شد و در انتخابات 2010 به اوج خود رسید. در این انتخابات حزب اسلامی شیعی الوفاق با تصاحب 18 کرسی، اکثریت پارلمان را از آن خود کرد. همراهی این حزب با خواستههای اسلامی مردم به انصراف این حزب از پارلمان در سال 2011 منتهی شد. با خروج الوفاق مجلس از اکثریت خارج و منحل گردید.
الوفاق به عنوان پرطرفدارترین حزب توانسته است در جریان خیزشهای مردمی شروع شده از سال 2011 به عنوان مهمترین و منسجمترین حزب ایفای نقش کند. حمایت اکثریت مسلمان و شیعی مردم بحرین، استفاده مناسب از تاکتیکهای حزبی، عدم حضور در مجلس مشورتی و عدم همراهی با حکومت، اصرار بر خواستههای دموکراتیک غیرمغایر با شریعت، وحدت میان احزاب شیعی، محافظهکار شدن احزاب سلفی و دخیل شدن آنها در حکومت، از جمله عواملی هستند که به نزدیکی مردم با الوفاق و موفقیت روزافزون آن در رهبری مخالفان حکومت منتهی شده است.
این تاکتیکها با اصول بیداری اسلامی مورد نظر جمهوری اسلامی ایران همسویی زیادی دارد. پایبندی به اصول و مصلحتاندیشی در فروع و تاکتیکها مهمترین ویژگی بیداری اسلامی نشأت گرفته از انقلاب است که آن را از تساهلگرایی مفرط اسلام ترکی و تحجرگرایی سلفی دور میسازد. این رفتار همان چیزی است که در الوفاق شاهد بودیم و از این رو میتوان گفت علت اصلی موفقیت الوفاق پیروی از الگویی از بیداری اسلامی است که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران ظهور نمود.