تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۵۴  ، 
کد خبر : ۲۷۲۸۲۴

تهذیب فرهنگ سیاسی


دکتر حامد حاجی‌حیدری از دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران / hajiheidari@PhiloSociology.ir

قضیه

خب؛ یه قدری اخلاق ما به قول امام سید روح ا... موسوی خمینی (ره)، به «تهذیب» نیازمند شده است. هفته قبل، دولتمردان، در نخستین همایش «اقتصاد ایران؛ راهکارهای دستیابی به رشد پایدار و اشتغال زا»، مجدداً و مکرراً وارد حاشیه گردیدند، و در شرایطی که همه نیاز به امید و تدبیر داریم، ایشان سعی کردند تا ملت را دو دسته کنند. مطبوعات هوادار هم همین بخش از سخنان ایشان را گرفتند. در نشستی که باید اصل سخن دولتی ها در مورد اقتصاد ایران، و راهکارهای دستیابی به رشد پایدار و اشتغال زا، و تدابیر اقتصادی ناظر بر بودجه را خطاب به فعالان اقتصادی گوشزد می کرد، جو سیاسی جدیدی دامن زده شد تا باز هم اقتصاد و مردم به سیاست یارانه بدهند، و سیاست هم از مسئولیت «تدبیر» خود شانه خالی کند.

البته پیش از این، عالی جناب سید محمد خاتمی هم از «رفراندوم» سخن گفته بود، و آن موقع هم گفتیم که حرفی و باکی نیست، این گوی و این میدان.

همه پرسی کنید تا برای چندمین بار ثابت شود که مردم در همه مسائل، پشت سر فقیه جامع الشرایط خود قرار می گیرند. امروز هم همین را گفته و می گوییم؛ حرفی و باکی نیست. اگر قرار است راجع به هدفمندی یارانه ها رفراندومی انجام شود که شد؛ اگر قرار است در باره ماجرای حصر اتمی نظرخواهی شود که بارها انجام شده است و مردم نظر خود را به رساترین وجه گفته‌اند؛ اگر قرار است راجع به فتنه «سبز سیاه» رفراندومی برگزار شود، که شد و نهم دی‌های دیگری هم مهیای خلق شدن است. حال، اگر با خزانه خالی می خواهید رفراندوم هم برگزار کنید، خب، برگزار کنید.

ولی گویا این عالی مقام مانند آن عالی جناب، از این بیانات منظور دیگری دارند؛ در سکوت، راجع به راه حل های مثبت درباره اقتصاد ایران و راهکارهای دستیابی به رشد پایدار و اشتغال زا، که مشحون از مسیر یابی های سازنده درباره اقتصاد مقاومتی باشد، و پس از آنکه ضربات اقتصادی بعد از آغاز تحریم ها در سال نود و یک را محصول بی تدبیری دولت پیشین، قلمداد می کردند، اکنون، آنها تمام چشم خود را به مذاکرات دوخته‌اند، و در وانفسایی که امید به مذاکرات رنگ باخته، برای کشور حاشیه می سازند تا شاید کسی در نیابد که مدعیان تدبیر و «ژنرالیتی»، تدبیری اندک تر از «مردی که رفت» دارند.

و ما توقع داریم که دولتمردان به جای قطبی کردن بیهوده جامعه، و بالا بردن هزینه انتقادهای مثبت، در شرایطی که «ژنرالیتی» دولت برای حل مسائل قد نمی دهد؛ بله، در این شرایط، توقع داریم که دولتیان فضا را بگشایند تا تمام «ظرفیت»های مثبت کشور به میدان بیایند و بتوانند به دولت کمک برسانند تا سکان کشور را به پیش ببرد.

این روزها، باید کسانی بیایند و به مردم بگویند که ما در شرایطی دشوارتر از این، کشور را با جنگ اداره کردیم؛ اگر سیاستمدارانی به کمک دولت بیایند که با تأکید بر «ظرفیت»ها به مردم امید ببخشند، مردم هم «ظرفیت»های مثبت خویش را نمود و بروز خواهند داد، و این، «ظرفیت»های مثبت یک جامعه مؤمن و انقلابی است که هر مشکلی را از پیش پا بر می‌دارد. در این شرایط، مردم نشاط می خواهند، نه جدال.

ما نیاز به دولتمردانی داریم که با تأکید به «ظرفیت»های ملت خود، به دور از نگاه به دست اجانب، آرامش خود را به مردم منتقل نمایند، تا مردم با تصمیم درست مانند یک «تفنگ سرپر»، به سمت دشمنی که توپ و تانکش هم قلابی است، شلیک کنند و اراده خود را به رخ او بکشند.

ولی اگر دولتمردان، به قدر کافی «خسرو» و «شکیبا» نباشند، و به «ظرفیت»های مردم خود واقف نگردند، تفنگ را به زمین می اندازند و برای خود و مردم خود، خفت و خواری و ضعف و مرگ به ارمغان می آورند، و از آن بدتر، «خسرو» و «شکیبا»های ملت خود را تسلیم اجنبی می کنند تا به دار آویزند. اول از همه، خودشان دست و پایشان را گم می کنند، و بعد، به صورت دوست مقاوم پنجه می افکنند، تا در مقابل خصم تنها بمانند؛ و از آن موقع است که خفت و هتک «غیرت»، دامنشان را خواهد گرفت.

یک فرهنگ سیاسی بهتر، بدون «حب نفس»

ما به قول امام، به یک «تهذیب» نیاز داریم. و باز، به قول امام، «حب نفس»، اصل و ریشه خطایاست.

در اغلب موقعیتهای اجتماعی در دنیای امروز، به انگیزه های فردی اصرار می شود، و قواعد و ضوابط، از «فرهنگ مسئول و بخشایشگر» حمایت نمی کنند. این ارزش ها، مردم را وا می دارند تا برای آن که سرشان بی کلاه نماند، همیشه طلبکار و حق به جانب باشند، نه بخشایشگر و مسئولیت پذیر.

فراگیری ارزش رفتاری «مسئول و بخشایشگر بودن»، اثربخشی زیست اجتماعی و سیاسی را به وضوح، بالا می برد.

ارزش رفتاری «مسئول و بخشایشگر بودن»، به مردم کمک می کند تا:

1. در حل مشکلات با ابزار «همکاری»، توانمندتر و توانمندتر شوند؛

2. پیوستگی و هماهنگی اجتماع بالا رود، تضمین می کند که مهارت ها از نسل با تجربه به نسل تازه منتقل شود؛

3. افراد می توانند از یکدیگر پشتیبانی کنند و در شرایطی که برای برخی اعضای اجتماع مشکلی ایجاد می شود دیگران عملکردهای آنان را کامل می کنند؛

4. قابلیت انطباق جامعه را با شرایط دشوار بالا و بالاتر می برد؛

5. و در نهایت محیط اجتماعی برقرار می شود که در آن مردم احساس می کنند که نیازهای هر یک از آن ها بالاترین اولویت ملت است و در این شرایط حس خوشبختی نزد مردم بیشتر و بیشتر می شود.

با این حال، ارزش رفتاری «مسئول و بخشایشگر بودن»، کمرنگ و کم رنگ تر می شود. این، یکی از موانع بزرگ در فرهنگ اجتماعی و سیاسی کشورهاست، و در کشور ما هم، همچنین.

بگیرید، معامله کنید، یا ببخشایید؟

در یک فرهنگ «حق به جانب و طلبکار» کلان شهری، قاعده به این صورت است که تا آن جا که ممکن است از دیگران کمک گرفته شود حال آن که در عوض، کمترین مشارکت صورت می گیرد. مردم تنها هنگامی کمک می کنند که انتظار داشته باشند سود شخصی آن ها از هزینه هایی که برای آن ها ایجاد می کند، بیشتر باشد، در ضدیت با زمانی که نفع زیست اجتماعی و سیاسی مهم تر از هزینه های شخصی است.

وضع در یک فرهنگ «حق به جانب و طلبکار» «غیر» کلان شهری، قدری تعدیل می شود؛ در یک اجتماع کوچک تر یا در شرایطی که آدم به آدم می رسد، افراد سعی می کنند تا به افرادی که به آن ها کمک کردهاند، کمک نمایند، تا بعداً که آدم به آدم رسید، باز هم بتوانند انتظار کمک از هم داشته باشند. هر چند افراد در فرهنگ «حق به جانب و طلبکار» غیر کلان شهری، نسبت به فرهنگ کلان شهری، منافع بیشتری از همکاری به دست می آورند، اما، برای مبادله موثر نیستند، چون مردم در حلقه های بسته‌ای، کمکهایشان را مبادله می کنند.

ولی، در یک فرهنگ «مسئول و بخشایشگر»، مردم مانند واحدهای فرهیخته هماهنگ با عملکرد عالی فعالیت می کنند؛ کمک به دیگران، به اشتراک گذاری دانش، ارائه آموزش و برقراری ارتباطات بدون این که در قبال بخشایش انتظار و توقع فلج کننده‌ای داشته باشند. در فرهنگ «مسئول و بخشایشگر»، جایی که مردم در پی اضافه کردن ارزش بدون کسب امتیاز هستند، شما احتمالاً، بیشتر ارتباط برقرار می کنید و روی کمک شایسته ترین افراد حساب باز می کنید، نه فقط کسانی که با آنان بده بستان دارید.

فرهنگ اجتماع ما به صورت «برنده همه چیز را می برد» درآمده و به ارزش «مسئول و بخشایشگر بودن» پاداشی نمی دهد. هنگامی که مدیران جامعه برای پاداش به عملکرد فردی، سیستمهای رده بندی معین را اجرا می کنند، آن ها عملاً بر ضد فرهنگ مسئولیت شناسی و بخشندگی اقدام می نمایند.

به رقابت واداشتن مردم علیه یکدیگر، باعث می شود تا ارزش «مسئول و بخشایشگر بودن» غیر عاقلانه به نظر برسد، مگر این که در ازای «کمک به دیگران»، حداقل به همان اندازه چیزی دریافت شود. در این وضع و حال، مردمی که مسئولیت پذیر هستند، بخشایشگر هستند، و به دیگران کمک می کنند، به سرعت به هزینه های این کار خود پی می برند؛ بهره وری آن ها در اثر سوء استفاده گیرندگان کاهش پیدا می کند.

در دراز مدت، مردم انتظار این رفتار «حق به جانب و طلبکار» را از یکدیگر خواهند داشت، و برای حفاظت از خودشان، هم چون گیرندگان عمل کرده یا معامله گر می شوند، به طوری که در ازای انجام کمک، انتظار لطف متقابلی را خواهند داشت. این روحیه چرخش چرخ اجتماع را کند می کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات