هضم در اراده خدا
نکته آخرى که من مىخواهم عرض کنم، این است که همه اینها را امام از عمل به دین، از پایبندى به دین، از تقوا و از مطیع امر خدا بودن داشت. خود او هم بارها این مضمون را در گونهگونه کلمات خود بر زبان مىآورد و بیان مىکرد: هرچه هست، از خداست. او همه چیز را از خدا مىدانست؛ هضم در اراده خدا بود؛ حل در حکم الهى بود: انقلاب را خدا پیروز کرد؛ خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ دلهاى مردم را خدا جمع کرد. او همه چیز را از منظر الهى مىدید و عامل به احکام بود؛ خداى متعال هم درهاى رحمت را به روى او باز کرد. (آیتاللّه سیدعلى خامنهاى، بیانات، سال1378، ص46\ خطبههاى نماز جمعه تهران، 14/ 03/ 1378)
قدرت تـأثیرگذاری بالا
در میان پرورشیافتگان این استان و این شهر، علماى بزرگى بودند که در رأس آنها شخصیتى است که ایران بزرگِ کهنِ ریشهدارِ تاریخى ما به عظمت او، به بزرگى و نفوذ او، به تأثیرگذارى او کمتر کسى را در تاریخ خود سراغ دارد؛ و او امام بزرگوار ما، امام روحاللّه الموسوىالخمینى است. استخوانبندى علمى امام عزیز ما در همین شهر شما به وجود آمد. (آیتاللّه سیدعلى خامنهاى، بیانات، سال1379، ص123-124\ بیانات در اجتماع بزرگ مردم اراک، 24/ 08/ 1379)
مراقبه و محاسبه
او با عمرى که روزها و ساعتها و لحظههایش با مراقبه و محاسبه سپرى مىشد، صدها آیه قرآن را که در توصیف مخلصین و متقین و صالحین است، مجسم و عینى ساخت. او قرآن را نه فقط در محیط زندگى جامعه و با تشکیل جامعه اسلامى، بلکه در نفس خود و زندگى خود تحقق بخشید. (آیتالله سیدعلى خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص49\ پیام به ملت شریف ایران، در پایان چهلمین روز ارتحال حضرت امام خمینى(ره)،23/ 04/ 1368
علیوار زیستن
او بتها را شکست و باورهاى شرکآلود را زدود. او به همه فهماند که انسان کامل شدن، علىوار زیستن و تا نزدیکى مرزهاى عصمت پیش رفتن، افسانه نیست. او به ملتها نیز فهماند که قوى شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجه سلطهگران انداختن، ممکن است. لمعات قرب حق را صاحبان بصیرت در چهره منور او دیدند و طعم بِرّ الهى را که در حیات و ممات بر او مىبارید، همه چشیدند. دعاى او مستجاب شد که مىگفت: «الهى لم یزل برّک علیّ ایام حیاتى، فلا تقطع برّک عنّى فی مماتى» (ابن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنه، ج3، ص296) (آیتالله سیدعلى خامنهاى، مکتوبات، سال1368، ص49\ پیام به ملت شریف ایران، در پایان چهلمین روز ارتحال حضرت امام خمینى (ره)،23/ 04/ 1368)
اظهار کوچکى و تواضع و خاکسارى امام(ره) در برابر معصومین(ع)
شخصیت عظیم رهبر کبیر و امام عزیز ما، حقاً و انصافاً پس از پیامبران خدا و اولیاى معصومین، با هیچ شخصیت دیگرى قابل مقایسه نبود. او ودیعه خدا در دست ما، حجت خدا بر ما، و نشانه عظمت الهى بود. وقتى انسان او را مىدید، عظمت بزرگان دین را باور مىکرد. ما نمىتوانیم عظمت پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، سیّدالشهداء(ع)، امام صادق(ع) و بقیه اولیا را حتّى درست تصور کنیم؛ ذهن ما کوچکتر از آن است که بتواند عظمت شخصیت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور کند؛ اما وقتى انسان مىدید شخصیتى با عظمت امام عزیزمان و با آن همه ابعاد گوناگون: ایمان قوى، عقل کامل، داراى حکمت، هوشمندى، صبر و حلم و متانت، صدق و صفا، زهد و بىاعتنایى به زخارف دنیا، تقوا و ورع و خداترسى و عبودیت مخلصانه براى خدا، دستنیافتنى است، و مشاهده مىکرد که همین شخصیت عظیم، چگونه در برابر آن خورشیدهاى فروزان آسمان ولایت، اظهار کوچکى و تواضع و خاکسارى مىکند و خودش را در مقابل آنها ذرهاى به حساب مىآورد، آنوقت انسان مىفهمید که پیامبران و اولیاى معصومین(ع) چقدر بزرگ بودند. (آیتالله سیدعلى خامنهاى، بیانات، سال1368، ص6-7\ سخنرانى در مراسم بیعت گروه کثیرى از فرماندهان و اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و وزارت سپاه، 17/ 03/ 1368)
مشخصه دیگر عصرى که امام موجد آن بودند، عبارت است از گرایش و احترام به ارزشهاى انسانى و عدالت و حریت و آراى مردم. همان شخصیت با عظمت که امروز مردم دنیا و دشمنان او نیز به عظمتش اعتراف مىکنند، مىگفت: اگر به من خدمتگزار بگویند، بهتر است از اینکه به من رهبر بگویند. راست مىگفت و تعارف و تظاهر نمىکرد. او تا آن اندازه براى مردم احترام قائل بود که خود را خدمتگزار آنها بداند. ما مثل این نمونه را در دنیا و تاریخ سراغ نداریم. (آیتالله سیدعلى خامنهاى، بیانات، سال1368، ص59\ سخنرانى در مراسم بیعت فرماندهان، نمایندگان ولیفقیه و مسئولان عقیدتى، سیاسى ژاندارمرى و شهربانى، و رئیس و پرسنل سازمان پلیس قضائی کشور، 28/ 03/ 1368)
فرهنگی ـ اجتماعی امامِ هدایت
امروز در دوازدهمین سالگرد غروب خورشید درخشان امامت و ولایت در دوران معاصر- یعنى رهبر عظیمالشّأن و بزرگوار ما، امام خمینى- وقتى در سیره و عملکرد این مرد بزرگ و جانشین پیامبران دقّت مىکنیم، خصوصیات امامِ هدایت را در زندگى و سیره و تعالیم او بهوضوح مىیابیم. آنچه که امروز براى همه ما بسیار اهمیت دارد، این است که با راه و رسم و تعالیم امام- که در واقع تشکیلدهنده حقیقى شخصیت اوست- آشنا شویم؛ اگرچه ملت ما بحمد اللّه این سرمایه معنوى را براى خود حفظ کرده است. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1380، ص51\ بیانات در اجتماع زائران مرقد مطهّر امام خمینى(ره)، 14/ 03/ 1380)
حساس بودن به سرنوشت مسلمانان عالم
محور دیگر، علاقه و حساس بودن به سرنوشت مسلمانان عالم است. مسلمانان عالم، عقل استراتژیک نظام اسلامى به حساب مىآیند. الآن ملتها در آسیا، در آفریقا و در همین منطقهى خود ما طرفدار نظام اسلامى هستند. این اظهار ارادتى که به امام و به انقلاب مىکنند، سابقه ندارد؛ نه امروز نسبت به هیچ کشورى در دنیا وجود دارد و معمول است و نه در گذشته چنین چیزى بوده است. این بهخاطر اسلام است. امام روى سرنوشت برادران مسلمان، حساس بود. و بالاخره تعالى علمى و سازندگى کشور. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص47\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
امام پشتوانه معنوى و روحى و مایه امید بود
امام(ره) فقط یک رهبر سیاسى و یک مقام در سلسله مراتب تشکیلاتى کشور نبود؛ او پشتوانه معنوى و روحى و مایه امید ما بود؛ وزنه بزرگ و قله عظیمى بود که دائم مىجوشید و هرکس را به قدر ظرفیتش سیراب و بهرهمند مىکرد. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1368، ص25\ بیانات در مراسم بیعت وزیر کشور به همراه معاونان، مشاوران و استانداران سراسر کشور، 19/ 03/ 1368)
احیای معنویت و ارزشهاى منزوى شده
عامل موفقیت رهبر عظیمالشّأن ما- آن امام استثنایى و بىنظیر- این بود که توانست اقیانوس عظیمى را اینطور به حرکت درآورد و میلیونها انسان را خدایى کند و راه اسلام را، راه زندگى قرار دهد و اسلامى را که همه قدرتهاى دنیا علیه او بسیج شده بودند، عزیز کند و معنویت و ارزشهاى منزوىشده معنوى را دوباره احیا نماید. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1368، ص90\ سخنرانى در مراسم بیعت جمع کثیرى از مردم استان همدان و شهرهاى سارى و ساوه، 05/ 04/ 1368)
مدرّس و استاد بزرگ
من از سال 37 شروع مىکنم؛ سالى که خودم به قم رفتم و اوّلبار امام را از نزدیک دیدم؛ البته قبل از آن در مشهد شنیده بودیم که در قم یک مدرّس و استاد بزرگى هست که جوانپسند و برجسته است. طلبه جوانى که به قم وارد مىشود، دنبال استاد مىگردد. در حوزههاى علمیه، انتخاب استاد، اجبارى نیست و هرکس طبق پسند و سلیقه خود، استاد را انتخاب مىکند.
استادى که طلّاب جوان و مشتاق را در وهله اوّل به خود جلب مىکرد، همین مردى بود که آن روز در میان شاگردانش به عنوان «حاج آقا روح اللّه» شناخته مىشد. مجموعه جوانان فاضل و درسخوان و پُرشوق در محفل درس او جمع بودند. ما در چنین فضایى وارد قم شدیم. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص42\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
معلّم اخلاق
یواشیواش از قدیمىترها شنیدیم که این مرد، فیلسوف بزرگى هم هست و در قم درس فلسفه او، درس اوّل فلسفه بوده است؛ لیکن حالا ترجیح مىدهد که فقه تدریس کند. شنیدیم که این مرد، معلّم اخلاق هم بوده است و کسانى در درس اخلاق او شرکت مىکردند و او به تقویت فضایل اخلاقى در جوانان همّت مىگماشته است. در خلال درس در طول سالها، این را ما از نزدیک هم مشاهده کردیم. اما تا اینجا شخصیت این مرد بزرگ که باطن او سرشار از خصوصیات ناشناخته بود براى اکثر مردم در آن روز فقط به عنوان یک استاد عالم و شاگردپرور و یک تهذیبکننده اخلاق طلّاب و شاگردان شناخته مىشد. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص42\ خطبههاى نماز جمعه تهران، 14/ 03/ 1378)
هوشیاری و تیزفهمی توأم با غیرت دینى
بعد از گذشت حدود یک سال و نیم از فوت مرحوم آیتاللّه بروجردى، نهضت اسلامى شروع شد. در نیمه دوم سال 1341، بُعد دیگرى از ابعاد این شخصیت آشکار شد و آن، هوشیارى و تیزفهمى و توجّه به نکاتى که غالباً به آن توجّه نمىکردند، از یک طرف، و غیرت دینى از طرف دیگر بود. خیلىها شنیدند که تصویب نامه دولت در آن زمان، قید مسلمان بودن و سوگند به قرآن براى فرد منتخب را حذف کرده است؛ اما خیلى توجّه نکردند که این چقدر اهمیت دارد! درعینحال خیلى اهمیت داشت؛ دلیل هم این بود که با آنکه مجلس شوراى ملىِ آن زمان، مجلس فرمایشى بود خودشان آن را تشکیل مىدادند و فقط نامزدهاى مورد قبول خودشان به آنجا مىرفتند؛ در واقع انتخاب مردم وجود نداشت و انتصاب بود با وجود این، آن رژیم جرئت نکرد آن مقرّرات مربوط به انجمنها و این مسئله اسلام را در وقتىکه مجلس سرِپا بود، مطرح کند.
ترسیدند منعکس شود؛ گذاشتند در غیاب مجلس! مجلس را در آن وقت منحل کرده بودند؛ مجلس نبود؛ در محیط دربستهاى آن را تصویب کردند! این نشان مىداد که پشت سرِ این قضیه، حرفهاى فراوان و مقاصد زیادى هست. این را کسى نمىفهمید؛ اما امام این را فهمید و ایستاد. غیرت دینى او، او را وادار کرد که در این مسئله پیشقدم شود و مبارزه براى این زاویه علىالظّاهر کوچکِ ضدّ اسلامى را شروع کند و این کار را هم کرد.
در همینجا یک نکته مهم وجود دارد: امام بزرگوار حتّى در میدان مبارزه هم نخواست جلو بیفتد. خود ایشان براى ما نقل کرد که در اوّل شروع نهضت، در منزل مرحوم آیتاللّه حائرى، با یک نفر از مراجع معروفِ وقت آن زمان، و از همدورههاى خودشان صحبت مىکرد و به ایشان گفته بود شما جلو بیفتید، ما هم دنبال شما حرکت مىکنیم. امام مقصودش این بود که تکلیف انجام بگیرد؛ آن فریضهاى را که بر دوش خود احساس مىکرد، انجام دهد؛ جلو افتادن مطرح نبود. البته دیگران آنقدر توانایى و جرئت ورود در این میدان را نداشتند و به امام نمىرسیدند.
امام بطور طبیعى رهبرى و سررشتهدارى این حرکت را بر عهده داشت؛ این مبارزه را شروع کرد و به مردم تکیه نمود. (آیتاللّه سید على خامنهاى، بیانات، سال1378، ص42\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)
طرّاح فکرى
در دوران تبعید امام، ابعاد تازهاى از شخصیت این مرد کمنظیر و حقیقتاً استثنایى در زمان ما بروز کرد؛ چیزهایى که انسان در زندگى شخصیتهاى بزرگ، بعضى از آنها را بهندرت مشاهده مىکند. اوّلًا او در موضع یک طرّاح فکرى و به قول معروفِ مذاکراتِ سیاسى، یک تئوریسین قرار مىگیرد که طرح یک حکومت را، طرح یک نظام را، طرح یک بنا و دستگاه جدید را مىریزد؛ آن هم طرحى که هیچگونه سابقه موجود و محسوسى در مقابل چشم ندارد.
بناى اسلامى، با توجّه به نیازهاى دنیاى جدید و مسائلى که در دنیا مطرح است؛ ترکیب این مسائل، مىشود طرّاحى یک نظام. ثانیاً این مرد بااینکه در ایران نبود، اما از راه دور، مدت چهارده سال قضایاى مبارزات اسلامى و نهضت اسلامى در ایران را به معناى واقعى کلمه رهبرى کرد. در طول این مدت چهارده سال و بخصوص چند سال اخیر یعنى از سالهاى 50 و 49 تا 54 و 55 شدّت اختناق و فشار زیاد بود. گروهها، گروهکها، احزاب سیاسى گوناگون، مخفى، مبارز، سیاسى، غیر سیاسى به وجود مىآمدند و همه در زیر فشارهاى رژیم مضمحل مىشدند و از بین مىرفتند و یا بىخاصیت مىشدند.
با اینکه بعضى از آنها پشتیبانهاى سیاسى بینالمللى هم داشتند؛ به بلوک شرق و غرب بخصوص به شرق متّصل بودند و از آنجا هدایت و کمک مىشدند، اما نهضت امام متّکى به تشکیلات حزبى نبود. امام هیچ تشکیلات حزبى در داخل کشور نداشت؛ عدّهاى شاگردان و دوستان و آشنایان به فکر او و متن مردم بودند. امام هم وقتى در اعلامیهها پیام مىداد، مخاطب او، آن عده دوستان و آشنایان مخصوص او نبودند؛ مخاطب او، متن مردم بودند.
او با متن مردم و توده مردم حرف مىزد و آنها را هدایت مىکرد و توانست در طول چهارده، پانزده سال، از راه دور این مایه فکر اسلامى و نهضت اسلامى را اوّلًا در ذهنها عمیق کند، ثانیاً در سطح جامعه توسعه دهد؛ دلهاى جوانان و ذهنها و ایمانها را به آن متوجّه کند، تا زمینه براى آن انقلاب عظیم آماده شود. خیلىها در داخل کشور کارهاى بزرگ و مخلصانه و فداکارانهاى انجام مىدادند، اما اگر مرکزیّت امام نبود، هیچکدام از این کارها نبود؛ همه این تلاشها شکست مىخورد و همه این انسانها از نفس مىافتادند. آن کسى که از نفس نمىافتاد، او بود و دیگران هم به نیروى او قوّت و نیرو مىگرفتند.
بعد هم هدایت حقیقى یک حرکت انقلابى و یک نهضت بزرگ در طول مدت چهارده سال و عبور دادن آن از آن همه عقبات گوناگون توسط آن بزرگوار بود. طورى شد که افکار غیر اسلامى و ضدّ اسلامى به انزوا گراییدند و به حاشیه رانده شدند؛ روز به روز فکر اسلامى و این تفکّر منطقى و مستحکم و قوى، غلبه خود را بر افکار دیگر ثابت و آشکار کرد. در همهى قضایاى مهم، حضور امام محسوس بود. در سال 1347، امام در نجف مرکز فقاهت فکر «ولایت فقیه» را با اتّکاء به مایههاى محکم فقهى از آب درآورد. البته «ولایت فقیه» جزو مسلّمات فقه شیعه است.
اینکه حالا بعضى نیمهسوادها مىگویند امام «ولایت فقیه» را ابتکار کرد و دیگر علما آن را قبول نداشتند، ناشى از بىاطّلاعى است. کسى که با کلمات فقها آشناست، مىداند که مسئله «ولایت فقیه» جزو مسائل روشن و واضح در فقه شیعه است. کارى که امام کرد این بود که توانست این فکر را با توجّه به آفاق جدید و عظیمى که دنیاى امروز و سیاستهاى امروز و مکتبهاى امروز دارند، مدوّن کند و آن را ریشهدار و مستحکم و مستدل و باکیفیت سازد؛ یعنى به شکلى درآورد که براى هر انسان صاحبنظرى که با مسائل سیاسى روز و مکاتب سیاسى روز هم آشناست، قابل فهم و قابل قبول باشد. (آیتاللّه سید على خامنه اى، بیانات، سال1378، ص43\ خطبههاى نماز جمعهى تهران، 14/ 03/ 1378)