تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱۳۹۴ - ۲۰:۰۰  ، 
کد خبر : ۲۷۳۹۴۴
گزارش اختصاصی بصیرت از مذاکرات لوزان

مفاد مذاکرات را توافقنامه 24 نوامبر تعیین می کند نه دیدگاه شخصی غربی ها/ فخرالدین اسدی

جان کری به خوبی می داند که در مذاکرات سوم آذرماه سال 1393 در شهر وین، اساسا سخنی از تعیین 31 مارس به عنوان یک ضرب الاجل قطعی به میان نیامده بود. در آن دور از مذاکرات صرفا مقرر شد تا طرفین تا پایان ژوئیه سال 2015 میلادی یعنی تا تیرماه سال 1394 به مذاکرات هسته ای ادامه دهند

پایگاه بصیرت؛ گروه بین الملل: به گزارش اختصاصی گروه بین الملل بصیرت از لوزان سوئیس، مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 در لوزان به ساعات پایانی خود نزدیک شده است، اما رفتار تخریبی رسانه های غربی به ویژه آسوشیتد پرس، شبکه سی ان ان، رویترز، نیویورک تایمز و... در کنار مواضع متناقض غرب همچنان به عنوان یک عامل اخلال گر در مذاکرات باقی مانده است.

 مذاکرات هسته ای جاری بین ایران و اعضای 5+1 در خود محورهای تحلیلی قابل توجهی دارد که به برخی از آن ها در ذیل می پردازیم:

 

وقتی کری طلبکار می شود !

وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا در اکثر مصاحبه ها و گفت و گوهای صورت گرفته در طول یک هفته اخیر در لوزان همواره بر لزوم اتخاذ تصمیم های سخت و تعیین کننده از سوی جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده است. با این حال  در یکی از مهم ترین این موارد، کری ضمن اذعان به باقی ماندن برخی موارد اختلافی مهم در مذاکرات تاکید داشته است که مقامات کشورمان (ایران) باید اهمیت روز پایانی مذاکرات ( به عنوان روز ضرب الاجل نهایی) را درک کنند! نکته مهم تر اینکه وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا عنوان کرده است که رسیدن به توافق نهایی تا زمانی که بر سر محورهای کلی توافقی حاصل نشود، امکان پذیر نخواهد بود. این اظهارات کری درست در حالی صورت می گیرد که جمهوری اسلامی ایران بارها عنوان کرده است که برچیده شدن همه تحریم ها و امضای توافقنامه جامع ( توافقنامه ای که در برگیرنده کلیات و جزئیات به صورت توأمان باشد) موضوعات و خواسته هایی هستند که عقب نشینی از آنها امکان پذیر نیست.

موضوع اصلی اما در اظهارات کری، به مراتب فراتر از موارد ادعایی وی علیه فعالیت های صلح آمیز هسته ای کشورمان است. جان کری در حالی از اهمیت روز ضرب الاجل سخن به میان می آورد که اصل ادعای وی در خصوص تعیین امروز (31 مارس) به عنوان ضرب الاجل توافق هسته ای مخدوش است. وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا خود نیز به خوبی می داند که در مذاکرات سوم آذرماه سال 1393 ( 24 نوامبر 2014) در شهر وین، اساسا سخنی از تعیین 31 مارس به عنوان یک ضرب الاجل قطعی به میان نیامده بود. در آن دور از مذاکرات صرفا مقرر شد تا طرفین تا پایان ژوئیه سال 2015 میلادی یعنی تا تیرماه سال 1394 به مذاکرات هسته ای ادامه داده و تواقنامه موقت ژنو نیز در این بازه زمانی هفت ماهه  حکم یک مبنای عملی مشترک را داشته باشد.

با این حال پس از اختلافی که میان کاخ سفید و کنگره ایالات متحده آمریکا بر سر نحوه مواجهه با فعالیت های هسته ای ایران رخ داد، سناتورهای حزب جمهوریخواه و حتی برخی سناتورهای حزب دموکرات اعلام کردند که پس از پایان ماه مارس تحریم های تازه ای علیه ایران وضع خواهند کرد! در همان نقطه بود که ماه مارس از یک "نقطه احتمالی تفاهم اولیه" به یک "ضرب الاجل قطعی" از سوی ایالات متحده تبدیل شد. این ضرب الاجل مبنای قانونی ندارد، زیرا طرف مذاکره کننده ایران، کنگره ایالات متحده آمریکا و عده ای سناتور افراطی نبوده و نیستند! از این رو ضرب الاجلی که محصول توافق کنگره و کاخ سفید بوده کمترین اصالتی به لحاظ قانونی و حقوقی ندارد. در این میان کری ناچار است مذاکرات را تا ژوئیه سال 2015 ادامه دهد و در غیر این صورت، مسئولیت بر هم زدن میز مذاکره را بر عهده بگیرد. وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا و دیگر وزرای امور خارجه کشورهای اروپایی در این خصوص حق طرح کمترین ادعایی ( به لحاظ حقوقی ) را ندارند. کری خود نیز نسبت به این نکته آگاه است.

ماجرا اما به این نقطه نیز ختم نمی شود! در جریان مذاکرات هسته ای وین در آذرماه سال 1393 نیز موضوع ضرب الاجل تعیین شده در آخر ماه نوامبر بسیار جدی بود، اما وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا پس از حضور در فرودگاه شهر وین و دیدار با سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان سعودی، به هتل کوبورگ ( محل برگزاری مذاکرات ) بازگشت و همه معادلات و پازل های طراحی شده را بر هم زد. از این رو جان کری سابقه بسیار مخدوشی در این زمینه دارد. در چنین شرایطی ادعای کری مبنی بر اهمیتی که روز ضرب الاجل پایانی مذاکرات هسته ای دارد در نوع خود مضحکانه است!

از این رو نه تنها سابقه جان کری، بلکه کلیت ادعای وی در خصوص ضرب الاجل 31 مارس مخدوش به نظر می رسد. نباید فراموش کرد که کارشکنی ها و مانورهای غیر قانونی و غیر حقوقی مقامات وزارت امور خارجه آمریکا در قبال همه مسائل و بحران های جاری در نظام بین الملل موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. هریک از این موارد در قاموس حقوق بین الملل، دارای عواقب و تبعات خاص خود می باشد. اگرچه طی سال های متمادی و به سبب نفوذ لابی های سلطه گر در سازمان های بین الملل، بازخواستی از واشنگتن و تروئیکای اروپایی در قبال نقض این موارد صورت نمی گیرد، اما این انفعال تأسف بار در سازمان های بین المللی ناقض اقدامات غیر حقوقی آمریکا نیست.

 

زیاده خواهی ناپلئون های مصنوعی در لوزان

کارشکنی های فرانسه و زیاده خواهی های این کشور در تقابل با حقوق حقه هسته ای ملت ایران تمامی ندارد. این کارشکنی ها در حالی صورت می گیرد که در جریان سلسله مذاکرات هسته ای طی سال های اخیر نیز این کارشکنی ها استمرار داشته است. فارغ از آنچه این روزها در لوزان می گذرد، لازم است در رفتار شناسی طرف فرانسوی بر روی یک سلسله فاکتورها و مؤلفه های خاص تمرکز داشته باشیم؛ مولفه هایی که از جمع و ترکیب آن ها می توان رفتار و گفتار سلبی و متناقض و در مجموع بازدارنده طرف فرانسوی در مذاکرات را به صورتی دقیق مورد ارزیابی قرار داد.

"خودنمایی در نظام بین الملل"، اصلی ترین حلقه مفقوده و کلید واژه ای است که رفتار فرانسوی ها در مذاکرات هسته ای را می توان در قالب و چارچوب آن مورد تحلیل قرار داد. پس از پایان یافتن دوران ریاست جمهوری ژاک شیراک و خروج وی از کاخ الیزه، شاهد بروز نوعی آنارشیسم مزمن در سیاست خارجی پاریس بوده ایم. این رویکرد در دوران ریاست جمهوری نیکولا سارکوزی نیز نمود ویژه ای داشت. انتخاب "برنارد کوشنه" به عنوان وزیر امور خارجه کابینه سارکوزی به خوبی نشان داد که جریان راست میانه در فرانسه نیز دقیقا به مانند سوسیالست هایی که امروز در رأس قدرت قرار دارند، درک صحیح و جامعی از مناسبات جاری در نظام بین الملل نداشته اند. در دوران ریاست جمهوری سارکوزی، پاریس در سیاست خارجی خود رفتار نامتوازنی را در پیش گرفت و در عمل به اصلی ترین شریک اروپایی دولت جرج واکر بوش، طی سال های 2007 تا 2012 تبدیل شد. پس از شکست سارکوزی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 میلادی، بسیاری از شهروندان فرانسوی انتظار داشتند که در حوزه سیاست خارجی پاریس نوعی عقل گرایی حاکم شود، اما این آرزو در مدت زمانی اندک به یأس تبدیل شد!

از سال 2012میلادی تا کنون شاهد استمرار بازی نامتوازن، غیر قابل پیش بینی و زیگزاگی فرانسوی ها در نظام بین الملل بوده ایم. در جریان بحران اوکراین، مقابله با بحران یورو، بحران سوریه و سلسله مسائل جاری در خاورمیانه، شاهد محاسبات نادرست فرانسوی ها و در نهایت تحمیل هزینه های سنگین بر پیکره فرانسوی ها بوده ایم. حمایت دستگاه های امنیتی و سیاسی فرانسه از گروه های تکفیری در خاورمیانه و تشدید بحران های امنیتی در فرانسه، تنها یکی از این موارد محسوب می شود.

 به نظر می رسد چینش پازل های سیاست خارجی، امنیتی و اقتصادی فرانسه در بستری لغزنده و متغیر سبب شده است تا پاریس بر خلاف ادعای فابیوس و اولاند به بازیگری مخرّب و سردرگم در معادلات بین المللی تبدیل شود. حتی در جریان مقابله با بحران های جمعی اروپا، فرانسه نقش خود را به عنوان قدرت اقتصادی دوم منطقه یورو از دست داده و هدایت و مدیریت بحران یورو در عمل بر دوش آلمان افتاده است. در منطقه یورو، عملا فرانسه به یکی از اعضای معمولی این مجموعه تبدیل شده و در زمره کشورهای ضعیف تر اتحادیه اروپا قرار گرفته است.

مخرب بودن فرانسه در معادلات سیاست خارجی این کشور نیز موضوعی قابل مشاهده است. پس از افزایش 43 درصدی صادرات تسلیحاتی فرانسه به کشورهای عربی خاورمیانه در سال 2013 میلادی، شاهد استمرار این روند افزایشی در سال 2014 میلادی نیز بوده ایم. استقبال فرانسوی ها از هرگونه جنگ و درگیری در خاورمیانه و شمال آفریقا سبب شده است تا پاریس به عنوان یک عامل تسریع کننده بحران های امنیتی و نظامی در نظام بین الملل مورد شناسایی افکار عمومی دنیا قرار گیرد. فرانسوا اولاند، رئیس جمهور فرانسه همچنان به لوران فابیوس نگاهی اعتماد آمیز دارد! این در حالیست که عملکرد ناشیانه وزیر امور خارجه فرانسه منجر به خشم و نارضایتی اکثر هواداران حزب سوسیالیست در این کشور شده است.

محبوبیت 13 درصدی فرانسوا اولاند (مطابق آخرین نظرسنجی صورت گرفته ) خود بیانگر عدم موفقت همزمان اولاند در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی است. اولاند امیدوار بود که فابیوس بتواند با روحیات خاص و متکبرانه خود احیاگر نوعی "بناپارتیسم مدرن" در سیاست خارجی پاریس باشد، اما نه تنها این آرزو تحقق نیافت، بلکه وزیر امور خارجه فرانسه به عامل تسریع کننده ای در مسیر کاهش محبوبیت عمومی اولاند و حزب سوسیالیست تبدیل شد.

لوران فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه این بار نیز در مذاکرات هسته ای لوزان بر سر برخی مواضع تند، افراطی و بازدارنده خود در مسیر رسیدن به توافق نهایی تاکید کرده است. همین مسئله نقش به سزایی در استمرار برخی اختلافات میان طرفین داشته است. آنچه مسلم است اینکه  مواضع سلبی فرانسوی ها در مذاکرات هسته ای اخیر همچنان به قدرت و قوت خود باقیست. وزیر امور خارجه فرانسه تلاش می کند تا در این معادله چند مجهولی در کسوت یک فرد تعیین کننده ظاهر شود، اما درست بر خلاف آنچه خود می پندارد، کسی از این ناپلئون بناپارت مصنوعی استقبال نمی کند!

فابیوس میان ایده آل های ذهنی و واقعیات پیرامونی خود به شدت سرگردان است. او به شدت نسبت به کاهش صادرات تسلیحاتی خود به کشورهای دیکتاتور عربی مانند عربستان سعودی و استمرار روند کاهشی قدرت مانور پاریس در مصاف با بحران های بین المللی نگران است، اما این نگرانی ها منجر به تولید یک "فکر منطقی" در سیاست خارجی فرانسه  نشده و بالعکس، مصادیق و نشانه های تخریب و بازدارندگی را در این حوزه  افزایش داده است.

در نهایت اینکه حتی شرکای غربی پاریس نیز  زیر پای ناپلئون های مصنوعی فرش قرمز پهن نمی کنند؛ موضوعی که خود اولاند و فابیوس نیز دیگر نسبت به آن آگاه  هستند.

 

رمزگشایی از یک بازی پیچیده رسانه ای در مذاکرات هسته ای

مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 در لوزان به ساعات پایانی خود نزدیک شده است. فارغ از هر نتیجه ای که قرار است طی ساعات آتی و در مذاکرات هسته ای حاصل شود، نوع بازی پیچیده رسانه ای غرب در جریان یک هفته اخیر باید به صورتی جدی مورد نقد و بررسی قرار گیرد. از نخستین روز آغاز مذاکرات هسته ای میان ایران و اعضای 1+5 ، اخبار و ادعاهای خاصی از سوی رسانه های غربی در خصوص توافقات صورت گرفته میان طرفین منتشر شد؛ اخباری که به صورتی هدفمند و درست در زمانی که ذهن مخاطبان در انتظار دریافت اخبار مربوط به این ماراتن دیپلماتیک مهم بود، بر روی سایت ها و خبرگزاری های مشهور غربی منتشر شد.

خبرگزاری آسوشیتد پرس، شبکه سی ان ان، رویترز، نیویورک تایمز و ...هر یک تکمیل کنندگان پازلی بودند که تصویر نهایی آن را ایجاد انحراف رسانه ای در مسیر مذاکرات هسته ای تشکیل می داد. طرح ادعای دروغین خبرگزاری رویترز در خصوص تنظیم سند دو تا 3 صفحه ای در روز سوم مذاکرات  و همچنین شیطنت رسانه ای خاص شبکه سی ان ان، هر یک از ابعاد و جوانب مختلفی اهمیت داشته است. این جوآفرینی ها در روز آخر مذاکرات هسته ای و از سوی خبرگزاری آسوشیتد پرس نیز ادامه یافت. بدیهی است که تنوع و تکثر اخبار دروغین تولید شده و همچنین انتشار آن ها توسط رسانه های مختلف غربی ( به صورت متناوب ) نشان دهنده هدفمند بودن این اقدام است. انتشار این اخبار سبب می شود تا به طور طبیعی بخشی از فرصت و زمانی که در اختیار اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان قرار دارد، صرف تکذیب موارد مطروحه گردد. به عنوان مثال در بازی روانی شبکه خبری رویترز در روز سوم مذاکرات ، شاهد همین سیر طبیعی بودیم.

خبرگزاری رویترز در این خصوص   مدعی شد که ایران و اعضای 1+5 برای دستیابی به یک پیمان 2  تا  3صفحه‌ای با ارقام خاص که احتمالاً پایه و اساس یک توافق بلندمدت برای حل و فصل مسئله هسته‌ای خواهد بود، نزدیک شده‌اند.

این خبر به سرعت از سوی اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان تکذیب شد. با توجه به اینکه دروغ پردازی ها و جوسازی های رسانه ای خبرگزاری رویترز در مذاکرات هسته ای مسبوق به سابقه بوده است، تجزیه و تحلیل این فضاسازی های مستمر از سوی تحلیلگران مسائل هسته ای و رسانه ای یک الزام محسوب می شود. هنوز خبرسازی رویترز بر فضای مذاکرات سایه اندخته بود که شبکه سی ان ان، با انتخاب تیتری شیطنت آمیز مدعی شد که رخدادی غیر منتظره در مذاکرات هسته ای رخ داده  و آن را به بن بست کشانده است! با این حال سی ان ان در توضیح آن "اتفاق غیر منتظره"، به کدها و نکات خاصی اشاره می کند که نشان از شیطنت خاص این شبکه بدسابقه دارد.

شبکه سی ان ان اعلام کرده است که اصرار جمهوری اسلامی ایران بر حفظ حقوق خود در حوزه تحقیقات و توسعه و همچنین تاکید دیپلماتهای ایرانی بر برچیده شدن تحریم های وضع شده، منجر به توقف مذاکرات و ایجاد بن بست در آن شده است! به عبارت بهتر، سی ان ان از اصرار کشورمان بر رعایت کردن  خطوط قرمز ترسیم شده در مذاکرات هسته ای  که یک اصل دائمی و بدیهی است، به عنوان موضوعی غیر منتظره و یک بن بست مهم در مسیر رسیدن به توافق نهایی یاد کرده است!

با این حال بازی تبلیغاتی غرب در مذاکرات هسته ای به موارد فوق نیز محدود و معطوف نشد! انتشار هدفمند اخبار دروغین مربوط به موافقت ایران با انتقال مواد غنی سازی شده به خارج از کشور، موضوعی بود که منجر به واکنش دوباره اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای  کشورمان شد.

 در اینجا دیپلمات های غربی و مقامات رسمی وزارت امور خارجه آمریکا نیز به صورت همگام و همراه با رسانه های خود و در ارتباطی تنگاتنگ و مستقیم با آنها ایفای نقش کردند تا بر همگان اثبات گردید که میان دیپلماسی عمومی و دیپلماسی عمومی رسانه ای در ایالات متحده آمریکا و کشورهای غری ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ وجود دارد. بی دلیل نبود که ماری هارف سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا 6 روز! پس از انتشار اخبار دروغین رسانه های غربی در خصوص انتقال اورانیوم غنی شده به خارج از ایران این گونه لب به سخن گشود:

" خبر برخی رسانه‌ها درباره موافقت ایران با انتقال ذخایر اورانیوم این کشور به خارج صحیح نیست! ایران هرگز از این موضوع حمایت نکرده که ذخایر اورانیوم خود را به خارج از این کشور منتقل کند چون ایران از همان نخستنین با این موضوع اعلام موافقت نکرده است. متاسفانه، جزئیات در این باره دقیق نیستند. آشکار است که ذخایر اورانیوم و چیزی که برای آنها اتفاق خواهد افتاد و چگونگی خلاص شدن ایران از آن ها بخش کلیدی از توافق احتمالی است که ما در تلاش برای رسیدن به آن هستیم. هرگز توافقی در این باره وجود نداشته است. ...."

با این حال سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا هیچ گاه پاسخ نداد که چرا در طول شش روز نخست مذاکرات در خصوص این ادعا و دیگر ادعاهای دروغین رسانه های غربی سکوت کرده است....

 

رفتار شناسی اشتاین مایر در مذاکرات هسته ای لوزان

مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 در شهر لوزان سوئیس به  روز و حتی  ساعات پایانی خود نزدیک شده است. در این میان، کماکان شاهد زیاده خواهی طرف های غربی بر سر مسائلی مهم و اساسی مانند "نحوه رفع تحریم ها" و "موضوع تحقیقات و توسعه" و "مکانیزم حقوقی حل اختلافات " هستیم. هر یک از مقامات آمریکایی و اروپایی به نوعی بر روی مواضع بازدارنده خود در قبال حوزه های اختلافی با ایران مهر تایید نواخته و خواستار اتخاذ تصمیم های کافی از سوی جمهوری اسلامی ایران در راستای رسیدن به توافق هسته ای جامع شده اند! این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران بارها عنوان کرده است که نهایت تعدیل های ممکن را در مسیر رسیدن به توافق نهایی صورت داده و هم اکنون نوبت طرف مقابل است که ارائه سیاسی خود را در راستای امضای توافق نهایی به منصه ظهور برساند.

یکی از افرادی که در جریان مذاکرات هسته ای لوزان سعی در ارسال سیگنال های منفی  بازدارنده داشته است، وزیر امور خارجه آلمان است. نام فرانک والتر اشتاین مایر برای بسیاری از کسانی که مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 را رصد می کنند نامی آشناست! وی یک سوسیال دموکرات است و در دولت ائتلافی آنگلا مرکل در رأس معادلات سیاست خارجی برلین قرار گرفته است. با این حال اشتاین مایر در جریان مداکرات اخیر لوزان در کسوت یک سوسیال دموکرات صلح طلب ایفای نقش نکرده است. او دو بار در جریان مذاکرات هسته ای از وجود بحران در مذاکرات هسته ای با ایران خبر داد و از ایران خواست تا در راستای حل و فصل اختلافات باقیمانده از مواضع خود عقب نشینی کند. اشتاین مایر در سفر اخیر خود به لوزان نقش پیش برنده مذاکرات را ایفا نکرد و صرفا روایتگر اختلافاتی بود که در حوزه های مهم مانند نحوه رفع تحریم ها، بحث تحقیق و توسعه میان طرفین وجود داشته است.

نقطه اوج سخنان وزیر امور خارجه آلمان در مذاکرات هسته ای لوزان زمانی بود که وی برداشته شدن تحریم ها به صورت یکجا را ناممکن دانسته و صرفا مرحله ای برداشته شدن تحریم ها علیه کشورمان را ممکن و معقول! دانسته بود. به عبارت بهتر، اشتاین مایر بدون آنکه اشاره ای نسبت به تحریم های وضعی ظالمانه آمریکا و اروپا داشته باشد و "وضع "این تحریم ها را غیر معقول بداند، برداشته شدن آنها را نامعقول دانسته است!

وزیر خارجه آلمان در پایان روز ششم مذاکرات هسته ای به شبکه بی‌بی‌سی اعلام کرد که مذاکرات هسته‌ای کمی در بحران قرار دارد و رویکرد تازه‌ای در پیش گرفته شده است اما باید دید نهایتا چه حاصل می‌شود!

 وزیر امور خارجه آلمان در روز چهارم مذاکرات هسته ای لوزان نیز اعلام کرده بود که احتمال بروز بحران بیشتر در مذاکرات هسته ای با ایران منتفی نیست!

استفاده مکرر اشتاین مایر از کلید واژه بحران، نشان دهنده رویکرد هدفمندی است که برلین با هدف اعمال فشار بر تیم مذاکره کننده هسته ای و ایجاد ترس و واهمه در میان ملت ایران در پیش گرفته است. بدون شک این رویکرد آلمان نمی تواند نقطه مثبتی در کارنامه سیاست خارجی اشتاین مایر، آن هم به عنوان یک سوسیال دموکرات محسوب شود!

زمانی که اشتاین مایر به عنوان وزیر امور خارجه آلمان برگزیده شد، بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند که وی بر خلاف مشی حاکم بر حزب دموکرات مسیحی ( به رهبری آنگلا مرکل)، به عنوان فردی معقول در صدد حل و فصل واقعی بحران های جاری در مذاکرات هسته ای با ایران و حتی حل و فصل مسائل جاری در سیاست خارجی برلین برخواهد آمد، اما باید اذعان کرد که اشتاین مایر حداقل در مواجهه با پرونده هسته ای ایران تا کنون کارنامه مثبتی نداشته است. انفعال در برابر زیاده خواهی های ایالات متحده آمریکا و حتی همراهی با این موارد ، نشان می دهد که وزیر امور خارجه آلمان همان رویکرد نادرست فابیوس و اولاند را در مذاکرات هسته ای با ایران در پیش گرفته است. بدون شک ارسال سیگنال های تهدید آمیز در خصوص بحرانی تر شدن وضعیت پرونده هسته ای ایران نمی تواند منجر به دادن امتیازهای ناعادلانه و بیشتر به طرف غربی در مذاکرات هسته ای شود. این موضوع  حداقل تا کنون 2 بار و در جریان مذاکرات تیرماه و آذرماه سال 1393 (که هر دو منجر به تمدید توافقنامه ژنو گردید) به اثبات رسیده است. بدون شک اشتاین مایر زمان اندکی تا اصلاح رویکرد نادرست و سلبی خود در مذاکرات هسته ای پیش رو دارد، زیرا در غیر این صورت کسی از وی به عنوان یک دیپلمات واقعی و  موثر در ماراتن لوزان یاد نخواهد کرد!/

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات