وطن امروز
از فانتزی رفراندوم تا فکتشیت محرمانه! مجتبی اصغری
هر چه به زمان عقد توافق نهایی میان ایران و کشورهای 1+5 نزدیکتر میشویم، اظهارات مدیران ارشد دولت اوباما درباره مفاد توافق، رسمیت بیشتری یافته و وخامتآفرین میشود. جدیدترین روایت آمریکاییها از شیوه بازرسیها، محدوده و زمان بازرسی و راستیآزمایی، نحوه ارائه «تخفیف تحریمی» و آنچه در ایران «لغو یکباره همه تحریمها» ترجمه شده؛ هیچ نسبتی با خواستههای طرف ایرانی و قولهای ارائه شده به مردم و منتقدان ندارد. احتمالا مدیران دولت یازدهم در پاسخ به گزارههای جدی و رسمی مطرح شده توسط جان کری و وزرای انرژی و خزانهداری آمریکا باز هم خواهند گفت: «این عبارات تکاندهنده تنها مصرف داخلی دارد و برای راضی نگه داشتن صهیونیستها و جمهوریخواهان مطرح شده است».
در پاسخ به این تحلیل یک سوال مهم ایجاد میشود؛ آیا در انتهای همه ادوار مذاکرات و پس از عقد توافق نهایی، دولت آمریکا نباید به خواستههای طرف ایرانی جامه عمل بپوشاند و تحریمها به «یکباره» لغو شود و راستیآزمایی برنامه هستهای ایران به شکلی معلوم و محدود براساس چارچوب زمانی، اجرایی شود؟ قطعا پاسخ به این سوال مثبت است! پس علت پنهانکاری و دروغبافی درباره اصلیترین مفاد توافق پیش رو توسط تیم آمریکایی چیست؟! چرا دولت اوباما در شرایط فعلی به «تحریک تقاضا»ی مخالفان توافق با ایران روی آورده است و مرتب گزارههای جدید و محدودکننده بیشتری از توافق نهایی را رو میکند؟!
بیتعارف اینکه دولت آمریکا نمیتواند تحریمها را به صورت «یواشکی» و «بدون اطلاع کنگره» و «جامعه سیاسی آمریکا» لغو کند! پس اگر حقیقتا بنا بر عقد چنین توافقی با ایران در فرصت باقیمانده باشد اصولا باید لابیگران کاخ سفید به جای تهدید ایران به جنگ و صحبت از «بازرسی ابدی و نامحدود» و «عدم لغو تحریمها» با رایزنی و ارائه اسناد و مدارک درباره قابل اطمینان بودن دولت یازدهم و تیم مذاکرهکننده ایرانی، جامعه سیاسی آمریکا را برای عقد توافقی
«برد- برد» آماده کنند. اینکه چرا چنین نمیکنند و شرایط به سمت و سویی پیش میرود که هر روز زوایای منفی و تکاندهندهتری از در پیش بودن یک «توافق بد» برای طرف ایرانی و «توافقی عالی» برای آمریکا و صهیونیستها افشا میشود، نشان از تعامل آمریکاییها با متحدان خود دارد. اغلب شرطگذاریهای جدید آمریکا، مسیر توافق را به سمتی پیش میبرد که عقبنشینی تیم مذاکرهکننده آمریکا به علت بالا بردن سطح توقعات داخلی را عملا ناممکن میسازد.
علاوه بر همه این موارد با ورود بموقع کنگره آمریکا به مذاکرات هستهای، معین شد توافق نهایی میان ایران و 1+5 تنها در صورت تایید کنگره مورد پذیرش آمریکا قرار گیرد. پس در موعد اجرای مفاد توافق نهایی، دولت اوباما هیچ مسیری برای پنهان کردن مفاد و جزئیات توافق همچون «لغو یکباره تحریمهای ایران» و «محدوده و زمان بازرسیها و دوره راستیآزمایی» نخواهد داشت. بنابراین قطعا اوباما و اعضای دولتش باید «دیوانه» باشند که با بالا بردن سطح انتظارات داخلی از توافق نهایی، در بازه زمانی کوتاه 3 ماهه باقیمانده، کار خود را با کنگره سختتر نیز کنند!
آنچه در این مدت از تیم مذاکرهکننده و دولت آمریکا مشاهده شد ـ شامل افشای مرحله به مرحله جزئیات مذاکرات اعم از مدت، میزان و سطح بازرسی از تاسیسات محرمانه هستهای و نظامی ایران، سطح و زمان ارائه تخفیفات تحریمی و بازه نامحدود و ابدی پروسه راستیآزمایی برای اثبات صلحآمیز بودن برنامه هستهای کشورمان ـ حکایت از آن دارد که دولت اوباما از دیپلماسی محرمانه بشدت پرهیز کرده تا به واسطه کنجکاویهای روزافزون کنگره و صهیونیستها، در میانه مراحل مذاکره و عقد توافق، با مشکل داخلی مواجه نشود. در مقابل دولت و تیم مذاکرهکننده کشورمان بهرغم توصیه بزرگان، کماکان به ادامه مسیر خطرناک «محرمانگی مذاکرات و تفاهمات» ادامه میدهند.
مسیری که به واسطه بیانگیزگی طرف مقابل به حفظ چارچوبهای محرمانگی تا همین بخش از کار نیز صدماتی جدی به اعتماد ملی به دولتمردان کشورمان وارد ساخته است. هر چند منتقدان تاکنون بسیار کوشیدهاند تیم مذاکرهکننده ایرانی را به پاسخ دادن به ادعاهای حریف درباره «عدم لغو تحریمها» و «بازرسی از مراکز نظامی» و «نامحدود بودن پروسه راستیآزمایی»، مجاب کنند با انتشار گزارهبرگ ایرانی، روایت خود را از توافق لوزان منتشر کنند اما متاسفانه به نظر میرسد دولت هنوز به اصل قدیمی «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» پایبند است.
نکته جالب توجه پایمردی عجیب دولت بر نامحرم نگاه داشتن مردم و نمایندگان مجلس در مسیر مذاکرات است در حالی که پیش از این خود رئیسجمهور روحانی به صراحت اعلام کرده بود در صورت لزوم، برای ادامه مسیر به «رفراندوم» و رای و نظر مردم متوسل خواهد شد! اما نکته اصلی این است که همان تیمی که مانور رسانهای بر «رفراندوم هستهای» را بهعنوان نمادی تزئینی از موافقت مردم با نظر خود مجاز برمیشمرد هماکنون از ارائه پاسخ به مردم با تکیه بر اصل مشکوک «محرمانگی مفاد توافقات»، خودداری میکند. آیا از ابتدا هم دولت، به فرض اختیار برگزاری رفراندوم، قرار بود بستهای
مهر و مومشده را به رای و نظر مردم بگذارد؟! مردم بناست با چه مفهوم هستهای موافقت کنند؟ میان «تعطیلی برنامه هستهای» و «نرمش قهرمانانه به منظور به رسمیت شناخته شدن حقوق و برنامه هستهای ایران» تفاوت بسیار زیادی وجود دارد!
اصل ماجرا این است که این بار خرج کردن دولت و موافقان «توافق بد هستهای» از کیسه تحریمها میسر نیست. فراموش نکنیم توافق ژنو به واسطه بدعهدی طرف مقابل با چه سرعت حیرتانگیزی رنگ باخت و حتی 10 استاد دانشگاه نیز حاضر نشدند درخواست رئیسجمهور روحانی برای دفاع از این توافق ضعیف و نقضشده را اجابت کنند. این بار پای قول شخص رئیس دولت یازدهم برای «رفع یکباره تحریمها»، «عدم صدور اجازه بازرسیهای ویژه»، «حفظ ساختار برنامه هستهای کشور» و «ادامه تحقیق و توسعه هستهای» در میان است. آیا تیم مذاکرهکننده کشورمان به فاصله بسیار زیاد قولهای اعلام شده از سوی دولت ایران و ادعاهای دولت آمریکا درباره مفاد توافق نهایی واقف است؟ آیا تیم ایرانی گمان میکند مجلس شورای اسلامی مفاد «توافق هستهای بد» را به رسمیت خواهد شناخت؟
مروری کوتاه بر جو عمومی جامعه سیاسی آمریکا نشان از آن دارد که هیچ آمادگی و عزمی برای عقد توافقی با مفاد مورد علاقه طرف ایرانی وجود ندارد و به همین جهت است که اوباما و تیم وی به صورت مکرر با افشای زوایای جدیدی از عقود توافق نهایی، درصدد پاسخگویی به مطالبات جامعه خود هستند. در چنین شرایطی ادامه سیاست طرف مذاکرهکننده ایرانی با تاکید بر وجود «ابهامات جزئی در پرانتزها و کروشههای توافق نهایی» و یافتن «راهحلها»، تنها به سنگینتر شدن توقعات مردم از دولت یازدهم منجر میشود. تن دادن به صبر استراتژیک همراه با اعتماد به وعدههای شیرین دولت یازدهم درخصوص رفع یکباره همه تحریمها و ایجاد رونق اقتصادی و به رسمیت شناخته شدن تمام حقوق هستهای کشورمان در فضای جهانی، حقیقتا آسان است. خصوصا که رئیسجمهور محترم قول دادهاند پس از رفع تحریمها مشاغل بیشتری برای همه اقشار جامعه فراهم خواهد شد و کسب و کار به صورت ناگهانی رونقی روزافزون خواهد یافت. باید منتظر ماند و دید.
روزنامه خراسان
تهدید نظامی آمریکا ؛جملات تکراری با کدام هدف ؟
رهبر انقلاب روز گذشته صریحا به تهدیدهای نظامی آمریکا علیه ایران واکنش نشان داده و مثل همیشه قاطعانه مقابل لفاظی های مقامات ارشد این کشور ایستادند. ایشان چندی پیش نیز در دیدار جمعى از فرماندهان ارتش، که بازهم همزمان با تهدید نظامی یکی دیگر از مقامات آمریکا علیه ایران بود، در دستورالعمل رسمی خطاب به قوای نظامی کشور تاکید کردند که در 3 حوزه «تسلیحات»، «سازماندهی» و «آمادگی روحی» توانمندی های خود را روز به روز افزایش دهند. گرچه در 37 سال گذشته مشابه چنین تهدیدهایی علیه ایران کم نبوده اما آن چه مهم است اول هدف آمریکایی ها از بیان این تهدید و دوم نوع واکنش ها به این چنین تهدیدهایی است. به نظر می رسد آمریکایی ها با چاشنی کردن تحریم های اقتصادی با تهدیدهای نظامی به دنبال ارتقای کارکرد تحریم های خود علیه ملت ایران هستند؛ اتفاقی که خود آمریکایی ها از جمله اوباما و جان کری، مدتی است می گویند رخ نخواهد داد و به قول اوباما «کشوری که در برابر یک جنگ 8 ساله مقاومت کرده و یک میلیون کشته و زخمی داده، به خاطر غرور ملی و بقای ملی خود سختی ها را تحمل می کند» و به گفته توماس فریدمن، خبرنگار نیویورک تایمز، آغاز جنگی دیگر در منطقه برای آمریکایی ها مثل پرتاب نارنجکی است که همه ترکش هایش به خود آمریکا اصابت می کند؛ مانند آن چه در عراق رخ داد.
بنابراین باید به سراغ هدف دوم آمریکا از تکرار چنین تهدیدی رفت. به نظر می رسد همین ایجاد رعب در میان کسانی که تصمیم گیران اجرایی کشور در حوزه های مختلف به خصوص سیاست خارجی هستند و قرار است آرمان های انقلاب اسلامی مردم را دنبال کنند یکی از اهداف مهم دشمن از تکرار تهدیدهاست.
جایی که بیان چنین تهدیدهایی اگر با ایجاد رعب همراه شود، قوای محاسباتی را در داخل از کار می اندازد و نمی توان آن چنان که باید و شاید مقابل این لفاظی ها و گستاخی های زبانی ایستاد و مقابله به مثل کرد.
البته واکنش جدی مقامات نظامی ایران در مقابل تهدیدهایی که از سوی مقامات نظامی آمریکا مطرح می شود همواره کوبنده بوده است، مانند همین تمثیل «سرب داغ» که اخیرا سردار سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه درباره بازدید از مراکز نظامی مطرح کرد و ... با این حال انتظار مهم و به جا این است که وقتی رئیس جمهور آمریکا، معاون اول او یا وزیرخارجه این کشور گستاخانه از تهدید نظامی، در حین مذاکرات حرف می زنند، مقامات هم رده ایرانی نیز کوبنده به این تهدیدها واکنش تهاجمی در همان سطح نشان دهند. اگر چنین نباشد و قرار باشد با آمریکا مذاکره کنیم و مقامات این کشور در حین مذاکره مدام ما را تهدید کنند، آیا افکار عمومی دنیا، به خصوص آن هایی که دل در گرو انقلاب اسلامی و ایران دارند انفعال و دوگانگی ما در برخورد با آمریکا را برداشت نخواهند کرد؟ این برداشت آیا به نفع ماست یا به ضرر ما؟
البته اینجا ممکن است یک سوال ایجاد شود و آن این که آیا مواضع تند مسئولین سیاست خارجی ما لطمه به مذاکرات نمی زند؟ پاسخ کاملاً روشن است. اتفاقاً در مذاکراتی چنین سخت اگر در برابر تهدید و تحقیر، مقابله صریح نکنیم، برای طرف مقابل برداشت ضعف و عقب نشینی شده و باعث می شود او دست به زیاده خواهی بیشتر زده و مقدمه شکست مذاکرات شود.
البته بیان این تهدیدها و هشدارهایی که برای ایران در پی دارد، به یک نکته مهم دیگر نیز اشاره می کند و آن این که این تهدیدها، هرچند غیر واقعی و با اهداف سیاسی، نشان می دهد که باید در ارتقای توان دفاعی مان هیچ شک و شبهه ای به خود راه ندهیم. حتی از این نکته مهم تر لزوم توجه جدی به حراست از سامانه های دفاعی است. جایی که این روزها بحث های جدی برسر امکان ورود بازرسان آژانس به آن، در پی توافق احتمالی هسته ای، مطرح است.
واقعیت این است که اگر آمریکایی ها می دانند تهدید نظامی ایران راه به جایی نمی برد، ناشی از توان مثال زدنی قوای دفاعی ماست که ظرف بیست و چند سال پس از جنگ تحمیلی به آن دست یافته ایم. امروز اگر تهدیدهای آمریکا را «غلط زیادی» می دانیم و این کشور توان اقدام نظامی علیه ایران را ندارد به پشتوانه ساختارهای نظامی و دفاعی ایران است و یکی از مهمترین دلایلی که آمریکایی ها را پای میز مذاکره آورده است، ناامید شدن آن ها از اقدام نظامی علیه ایران است. پس باید هم توان دفاعی خود را بیشتر و بیشتر کرد و هم پاسخ تهدید و تحقیر را با تهدید و تحقیر داد تا شرایط برای توافقی خوب آماده شود.
روزنامه کیهان
راز بیعرضگی سعودیها / جعفر بلوری
1- تعلقخاطر به وطن، داشتن عرق ملی و احترام به پرچم و... مسئلهای است که در بسیاری از کشورها، «ارزشمند» تلقی شده و حکومتها نیز از آن به نحو احسنت و با هدف ایجاد وحدت و همدلی استفاده میکنند. چه بسا حتی برخی کشورها هزینههای سنگینی را نیز صرف ایجاد یا تقویت چنین روحیاتی بکنند.
فقدان این مهم اما، میتواند به اندازه فایده آن، مضر و حتی خطرناک باشد. وقتی مردم نیویورک در جریان تظاهرات ضد وال استریت، پرچم کشور خود را آتش میزنند، یعنی این عرق و تعلق خاطر در آنها وجود ندارد. «پرچمِ خودسوزی» پدیدهای است که غالبا در کشورهایی مثل آمریکا رخ میدهد. کشورهایی که میلیونها نفر از ساکنانش بنا بر انگیزههای مختلف؛ مثلا مالی به آنجا مهاجرت کردهاند اما با وجود آنکه رسما شهروند آن کشور شدهاند، نه تنها حاضر نیستند آن طور که برای وطنشان جانفشانی میکنند، برای این کشور مایه بگذارند بلکه حتی، ممکن است علیه کشوری که در آن زندگی میکنند نیز به سختی بشورند. یهودیان اتیوپیاییتبار ساکن تل آویو مثال تازه و زندهای است. آنها طی یکی دو روز گذشته، تل آویو را تا مرز یک جنگ داخلی تمام عیار هم بردند، چرا که میدانستند رفتار بردهواری که با آنها میشود، به خاطر این است که متولد سرزمینهای اشغالی و یا کشورهای غربی نیستند! پس آنها نیز تا سر حد جنگ خیابانی شوریدند و...
2- در یکی از تعاریف عبارت دولت-ملت(Nation State) آمده «از منظر فنی، به معنای یک دولت مستقل است (موجودیتی سیاسی در یک سرزمین) که توسط یک ملت (موجودیت فرهنگی) هدایت میشود و مشروعیت خود را از خدمترسانی موفق به شهروندان کسب میکند.» و یا «دولتی مستقل که غالب شهروندانش در چارچوب عواملی که یک ملت را شکل میدهد، با هم متحدند؛ از قبیل زبان یا قومیت.»
دولتها و ملتها طبق این تعاریف با یکدیگر نوعی همپوشانی دارند؛ دولت مسئول رفاه و امنیت میشود و ملت هم به دولت مشروعیت میبخشد.
3- جهان در طول تاریخ دیکتاتورهای زیادی به خود دیده است. هیتلر، صدام، موسیلینی و... همه این دیکتاتورها با بحران مشروعیت مواجه بودند اما با همه خباثتشان، هرگز اقدام به وارد کردن ملت یا نیروهای مسلح و ... برای مشروعیتزایی نکردند، کردند؟
عربستان اما در این بین یک استثناست. کشور ثروتمندی که تقریبا، تمام داشتههایش به دلارهای بادآورده نفتی متکی است. طبق گزارشهای متعدد، این کشور با استفاده از ثروت خود اقدام به خرید یا اجاره کردن ملت و ارتش هم میکند! اکثر مهندسان و کارشناسان فرودگاهها، پادگانها، پالایشگاهها، تاسیسات و بطور کلی تمام زیرساختهای اقتصادی و غیراقتصادی عربستان تحت اداره مردمی، غیر از مردم خود عربستان است. میلیاردها دلاری که وزیر دفاع این کشور با پرداخت آن، شاهزادگان و سرکردگان وهابی را برای رسیدن به پست جانشینی ولیعهد «خرید»، دلارهایی که با آن مقامات کشورهای غربی را یکی یکی «میخرد» تا از جنایات رنگارنگ این کشور عصر حجری چشمپوشی کنند یا حتی قطعنامه عجیب سازمان ملل که در بحبوحه حملات وحشیانه سعودیها به یمن علیه انصارالله و به نفع سعودیها صادر شد، همه و همه نشان میدهد، این کشور حتی در سیاست نیز هیچ سیاستی ندارد و ترجیح میدهد فقط بخرد! سعودیهای مست از بوی نفت و پول، دچار این توهمند که، همه چیز خریدنی است، حتی مقام و جایگاه «خادمین حرمین شریفین!».
ارتشی که این کشور برای جنگ در یمن اجیر کرده مثال گویایی است. سنگال کجا عربستان کجا؟! واقعا علت اینکه برخی کشورهای آفریقایی یا آسیایی که هیچگونه سنخیتی هم، با عربستان ندارند (چه به لحاظ جغرافیایی چه به لحاظ سیاسی) برای نبرد با پابرهنگان یمنی به سعودیها ملحق میشوند چیست؟ «فقر» یا «وابستگی مالی»، وجه مشترک همه این کشورهاست. مصر، پاکستان، افغانستان و اخیرا سنگال، از جمله کشورهایی هستند که یا وارد جنگ یمن شدهاند، یا تصمیم به ورود داشتهاند اما بنا به دلایلی ورود نکردهاند. سنگال دو روز پیش اعلام کرد، 2100 نظامی برای جنگ با یمن به عربستان اعزام میکند!
4- روز سهشنبه 15 اردیبهشت، شماری از اعضای یک قبیله مرزنشین یمنی پس از اینکه مشاهده میکنند، ارتش اجارهای سعودی، دو کامیون حامل مواد غذایی آنها را هدف قرار دادند، بدون نقشه و برنامه خاصی، سلاحهای ساده خود را برداشته به مقر ارتش سعودی در شهر نجران عربستان یورش بردند. نظامیان وارداتی سعودی که به انواع سلاحهای سبک و سنگین مجهز بودند، یا پا به فرار گذاشتند یا کشته و اسیر شدند. مقادیر نسبتا زیادی سلاح سبک و سنگین به دست یمنیها افتاد. یک روز پیش از آن نیز خبری در رسانهها منتشر شد مبنی بر اینکه، ارتش ساده اما با غیرت یمن، کشتیهای جنگی عربستان را در دریای سرخ مجبور به عقبنشینی کرده و یکی از آنها را نیز با تمام سرنشینانش به غنیمت گرفتند. تقریبا در تمام رویاروییهای جدی که در طول تاریخ بین مردم یمن با سعودیها رخ داده، عربستان شکست خورده است. اما دلیل این همه بیعرضگی چیست؟
یکی از پاسخهای این سوال همان است که در سه بند بالا برشمردیم. ارتش اجارهای، دولتمردان خریداری شده، ملت بیانگیزه و بعضا وارداتی و در یک کلام نبود عرق ملی و تعلقخاطر به کشور. چگونه میتوان از ارتشی که فقط و فقط با انگیزه پول به این کشور آمده است انتظار داشت جان خود را برای جایی که هیچ تعلقخاطر و تعصبی نسبت به آن ندارد فدا کند؟ راز بیمصرفی ارتش عربستان در همینجاست. هیچ جای دنیا نمیتوان ارتشی یافت که با وجود مسلح بودن به پیشرفتهترین سلاحها، جرات رویارویی با چند عضو یک قبیله مرزنشین را نداشته باشد الا عربستان.
تنها هنر چنین ارتشی میشود، قتل عام زنان و کودکان آن هم از راه دور! البته محاصره صهیونیستگونه یمن، برای جلوگیری از رسیدن دارو و غذا، هنر دیگر سعودیها است چرا که به قول حضرت آقا «ملت مبارز و انقلابی یمن نیازی به سلاح ندارد زیرا همه مراکز نظامی و پادگانها را در اختیار دارد، آنها به دلیل محاصره دارویی و غذایی و انرژی که شما ایجاد کردید نیازمند کمکهای انسانی هستند ولی شما حتی اجازه ورود هلال احمر را نیز نمیدهید.» (16 اردیبهشت 94/دیدار با معلمان)
به اعتراف دوست و دشمن، سعودیها با وجود داشتن پیشرفتهترین سلاحها از نوع ممنوعه و غیرممنوعه، حمایتهای قدرتهای غربی و حتی سازمان ملل، نتوانستند حتی به یکی از اهداف خود در یمن برسند. بنا بر این در این جنگ شکست خوردند. سعودیها بدانند علت این شکست علاوه بر شجاعت یمنیها، بحران مشروعیت آنهاست و مشروعیت هم خریدنی نیست.
آرامش جامعه را تدبیر کنیم
رؤسای جمهور به اقتضای شغل و سمت خود مجبورند روزی بیش از یک سخنرانی یا مصاحبه و یا پیام داشته باشند. این سخنان و پیام ها هر کدام ممکن است در حوزه ای خاص باشد، مثلاً سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، حتی ادبی و فلسفی! واقعاً سطح دانش یک رئیس جمهور چه قدر باید باشد که خود به تنهایی این پیام ها و سخنان را طراحی کند؟ طبیعی است که این امکان پذیر نیست. در هر دوره از ریاست جمهوری، عده ای دست اندرکار تهیه متن سخنرانی یا پیشنهاد چند محور سخنرانی به رئیس جمهور هستند که اصطلاحاً می توان آن را «اتاق فکر» ریاست جمهوری نامید. اگر طراحی پیام ها درست باشد، موجب اقتدار رئیس جمهور و اتقان موضع گیری های وی و نهایتاً تقویت اتحاد و انسجام ملی و گره گشایی در مشکلات کشور می شود و اگر خدای ناکرده مشاوران و مصاحبان رئیس جمهور در کسوت اتاق فکر این نهاد بخواهند در مناسبات قوا با رئیس جمهور و مناسبات رئیس جمهور با مردم و نخبگان، اخلال به وجود آورند، محصولی جز شکاف قوا و آسیب زدن به وحدت ملی نخواهد داشت.
رئیس جمهور باید به طور صریح و شفاف، مخاطب خود را معلوم کند و از چندپهلوگویی و ابهام آفرینی در طراحی پیام های خود بپرهیزد تا تکلیف دوست و دشمن معلوم شود و هر مخاطبی پاسخ خود را به روشنی بگیرد. به این جملات دقت کنید و ببینید مخاطب
رئیس جمهور در این سخنان کیست؟
- چند نفر در این کشور، خودشان را متولی اخلاق نپندارند. (1)
- سوء ظن ها را کنار بگذاریم، هر کسی را به بهانه ای کنار نگذاریم. (2)
- ما به همه سوء ظن داریم، یک قانون عام درست کردیم به نام سوء ظن. چه قدر بد است که می نویسند این آقا نماز هم نمی خواند. (3)
- تجمیع قدرت در یک جا، فساد است. (4)
- ما آبروی مردم را معامله می کنیم، اسمش را می گذاریم دقت نظر. این دقت نظر نیست، این از بین بردن آبروی مردم است. (5)
- چه طور همه را کنار می زنیم، یکی را به دلیل قومیت، یکی را به دلیل مذهب، یکی را به دلیل اعتقاد سیاسی. نمی شود به هر بهانه ای نخبه ها را کنار بگذاریم. (6)
- صاحبان فرهنگ ما نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند. (7)
- چرا عده ای حضور زن را تهدید احساس می کنند؟ (8)
- اگر در جامعه ای دهان ها بسته و قلم ها شکسته شود، اعتماد عمومی از بین می رود. (9)
- برخی ناراحت هستند تحریم ها برداشته شود. (10)
- برخی دانشگاه و دانشجو را تهدید می دانند. (11)
ده ها سئوال در ذهن مردم در مواجهه با این سخنان پدید می آید و از هم می پرسند مرجع ضمایر بیانات ابهام گونه و دوپهلوی ریاست محترم جمهور چیست؛
1- چه کسانی خود را متولی اخلاق در جامعه می دانند؟ هر چه در رسانه های
دیداری و شنیداری جستجو می کنند کسی را پیدا نمی کنند.
2- چه کسانی سوء ظن دارند و هر کسی را به بهانه ای کنار می گذارند؟ این روزها اگر کسی از کار برکنار می شود توسط دولت است. دولت تدبیر هزاران مدیر و نخبه را به دلیل اینکه در جناح خود نیست، از کار برکنار کرده است. آیا رئیس جمهور به خودانتقادی روی آورده است؟ این حرف، خوب است، اما چرا دیگری را متهم می کند؟
3- چه کسی یک قانون عام درست کرده به نام سوء ظن؟ مخاطب این سخن رئیس جمهور، مجلس است. قانون را مجلس وضع
می کند. مجلس، کی و کجا قانون سوء ظن را تصویب کرده است؟
4- می فرماید تجمیع قدرت در یک جا، فساد است. اکنون قدرت اصلی در کشور با اختیارات وسیعی که دارد، رئیس جمهور است. آیا این باعث فساد وی می شود؟
5- چه کسی روی آبروی مردم، معامله می کند؟
6- چه کسی نخبه ها را کنار گذاشته، چه کسی همه را کنار زده است؟ آدرسش را بدهید تا مردم تکلیف خود را با او بدانند.
7- چه کسی گفته است صاحبان فرهنگ نیاز به ارشاد و گشت ارشاد دارند؟ که مورد مذمت رئیس جمهور قرار گرفته است.
8- چه کسی یا کسانی حضور زن را در جامعه تهدید می دانند؟ حتی در عربستان قبل از ظهور اسلام که دختران را زنده به گور می کردند، نمی گفتند حضور زن تهدید است. چرا نسبتی به کسی می دهیم که مصداق خارجی ندارد؟
9- چه کسی می خواهد قلم ها را بشکند و دهان ها را ببندد؟ این اصلاً ممکن است؟ حتی یک نفر را در این کشور سراغ نداریم که به این سخن، تفوه کرده باشد.
10- آیا برخی ناراحت هستند تحریم ها برداشته شود؟ کدام انسان علاقه مند به کشور است که به این ظلم رضایت دهد جز منافقین و...؟
11- رئیس جمهور می گوید برخی دانشگاه و دانشجو را تهدید می دانند. امروز یکی از افتخارات کشور، تعداد دانشجویان و مراکز آموزش عالی است. پیشرفت های کشور مربوط به این قشر فرهیخته است. دانشجو و دانشگاه فرصت عظیمی برای انقلاب و اقتدار نظام پدید آورده است. کیست که آنان را تهدید می داند؟! چه قدر باید جستجو کنیم تا این فرد یا افراد را کشف کنیم و...؟
طراحان پیام های سخنرانی آقای رئیس جمهور باید به این سئوالات پاسخ دهند. آنها باید بگویند چه فایده ای برای طراحی این پیام های دوپهلو و مبهم، مترتب است که هر از چندی مردم از زبان رئیس جمهور، آن را می شنوند؟ سئوال جدی تر اینکه آیا با این بیانات، حل چه مشکلی را می خواهیم تدبیر کنیم و چه امید و آرامشی را در جامعه پدید آوریم؟ جامعه ما بیش از هر چیز، امروز به آرامش نیاز دارد. هر نوع حاشیه سازی، آرامش جامعه را به هم
می زند. رفاه مردم و پیشرفت کشور در بستر آرامش جامعه شکل
می گیرد. اگر رئیس جمهور محترم در طراحی پیام های خود در حوزه اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی، فرهنگی و... به این مهم اهتمام داشته باشد، بهانه را از کسانی که می خواهند آرامش جامعه را از بین ببرند، می گیرد. بی شک پدیداری آرامش روانی جامعه، تدبیر می خواهد. این تدبیر باید در طراحی پیام های رئیس جمهور دیده شود و در جامعه، امیدآفرین باشد. هیچ چیز نباید در سال همدلی وهمزبانی دولت و ملت، آرامش جامعه را به مخاطره افکند.
پی نوشت ها:
1 . سخنرانی رئیس جمهور در اجتماع بزرگ مردم زنجان - 30 مهر 93
2 . در مراسم کتاب سال - 19 بهمن 93
. 3 در جشنواره بین المللی فارابی - 11 بهمن 93
4. در همایش ملی ارتقاء سلامت اداری - 7 آذر 93
5 . در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه ها - 15 مهر 93
. 6 در مراسم تجلیل از استادان - 28 اردیبهشت 93
. 7 در نمایشگاه بین المللی کتاب - 9 اردیبهشت 93
. 8 در همایش ملی زنان - 31 فروردین 93
9 . در اختتامیه جشنواره مطبوعات - 17 اسفند 92
. 10در دیدار اعضای هیئت مدیره کانون وکلای دادگستری - 13 اسفند 92
. 11 در دانشگاه شهید بهشتی - 15 بهمن 92
روزنامه جوان
رؤیای بازرسیهای ابدی از هر مکان در هر زمان
نویسنده : دکتر یدالله جوانی
به موضوع هستهای و مذاکرات میان ایران و گروه 1+5 درباره مسائل هستهای ایران، باید به عنوان یک موضوع مهم ملی نگریست و از هر نوع نگرش و قضاوت و داوری در این خصوص با نگاه حزبی و جناحی پرهیز نمود. متأسفانه در پارهای موارد مشاهده میشود که برخی از افراد یا گروههای سیاسی، با نگاهی کاملاً جناحی و منفعتطلبانه به تجزیه و تحلیل مسائل هستهای و مذاکرات مرتبط با آن پرداخته و نهایت تلاش آنان، نه تامین منافع ملی بلکه تامین منافع باندی و گروهی است. ملت ایران بیش از یک دهه روی حقوق هستهای خود پافشاری کرده و تحت شدیدترین تحریمهای اقتصادی تاریخ به اعتراف خود غربیها قرار گرفته؛ لکن با عزت و افتخار به پیش رفته و تسلیم زورگوییها و باجخواهیهای زورگویان عالم نشده است. بدیهی است که انتظار ملت از مسئولان و دولتمردان این است که پای میز مذاکره، تحت هیچ شرایطی حقوق، منافع، استقلال و عزتشان ضایع نشود. روشن است که در مذاکره، نوعی بده و بستان انجام میشود و بر اساس همین منطق توافق حاصل میشود. نکته مهم و اساسی این است که در این مسیر، اولاً باید میان دادهها و ستاندهها توازن وجود داشته باشد و ثانیاً هیچیک از امتیازات داده شده، نباید مغایر استقلال، عزت و امنیت ملی باشد. با چنین نگاهی، توافق خوب یا توافق بد معنا پیدا میکند. به عبارت دیگر شاخص اصلی برای تشخیص توافق خوب از توافق بد، همانا منافع ملی و امنیت ملی است و این شاخص اصلی را نباید با رویکردهای منفعتطلبانه حزبی و جناحی مخدوش ساخت. اگر تمامی چهرههای شاخص سیاسی، احزاب و گروههای سیاسی با شاخص منافع ملی به موضوع هستهای و مذاکرات بنگرند و از همین زاویه نسبت به کلیات و جزئیات مذاکرات اتخاذ موضع نمایند، آنگاه خواهیم دید که تمامی ملت ایران با توافق هستهای موافق خواهند بود و آن توافقی است که «خوب» باشد، و بالعکس، تمامی ملت ایران با توافق هستهای مخالف خواهند بود و آن توافقی است که «بد» باشد. اما اگر خدایی ناکرده به جای شاخص منافع ملی، منافع حزبی و گروهی و جناحی شاخص ارزیابی مذاکرات و توافق احتمالی شد، آنگاه در صفوف منسجم ملت خلل وارد شده و بیگانگان امیدوار میشوند از همین مسیر به خواستههای خود دست یابند. شعار سال مبنی بر «دولت، ملت، همدلی و همزبانی» را همگان باید جدی بگیرند و باید در موضوعات مهم و سرنوشتسازی چون موضوع هستهای، این همدلی و همزبانی آشکار شود. تمرکز بر منافع ملی و دوری جستن از منافع جناحی و گروهی در موضوع هستهای، آحاد مردم و ملت و دولت را همدل و همزبان میکند. در موضوع مذاکرات هستهای، شش موضوع کلیدی و اساسی وجود دارد که برای طرفین مذاکرات، چگونگی توافق بر سر هر یک، بسیار مهم است. این شش موضوع عبارت است از: 1- تحریمها و چگونگی برداشتن آنها؛ 2- بازرسیها و چگونگی راستیآزمایی فعالیتهای ایران؛ 3- تحقیق و توسعه؛ 4- غنیسازی به لحاظ حجم، دوره محدودیت و میزان ذخایر؛ 5- وضعیت آب سنگین اراک و 6- وضعیت فردو.
طرف مقابل و خصوصاً امریکاییها بارها و بارها تأکید کردهاند که پای توافق بد با ایران را هرگز امضا نخواهند کرد. مقاممعظم رهبری هم با اشاره به این نظر امریکاییها، میفرمایند: این حرف درستی است و ما هم عدم توافق را بر توافق بد ترجیح میدهیم.
سؤال این است که آیا یک توافق خوب برای طرف مقابل و خصوصاً امریکاییها، برای ما هم یک توافق خوب خواهد بود یا الزاماً یک توافق بد ارزیابی میشود.
به طور قطع امریکاییها با یکسری شاخصها و معیارهایی توافق خوب و توافق بد را برای خودشان تعریف کردهاند. برای تعریف یک توافق خوب که تأمینکننده منافع و امنیت ملت ایران باشد، باید اولاً برای هر یک از موارد ششگانه مذکور، شاخصها را مشخص کرد و ثانیاً به معیارها و شاخصهای طرف مقابل که تلاش میکند بر اساس آن توافق صورت پذیرد، دست یافت. یکی از موارد ششگانه، موضوع بازرسیها است.
دامنه و حدود این بازرسیها و چگونگی انجام آن نباید مغایرت با منافع ملی و امنیت ملی داشته باشد. شواهد و قرائن نشان میدهد که غربیها و خصوصاً امریکاییها، به دنبال آن هستند که به بهانه بازرسیها از مراکز هستهای ایران، به حریم دفاعی و امنیتی کشور راه یافته و به اسرار نظامی و هر آنچه میتواند عامل و تضمینکننده امنیت ایرانیان باشد، دست یابند. بدون تردید، هر نوع توافقی که چنین امکانی را برای بیگانگان و خصوصاً دشمنان ملت ایران، همانند امریکاییها، فراهم سازد، یک توافق کاملاً خوب برای آنها و یک توافق صددرصد بد برای ملت ایران خواهد بود.
اظهارنظرهای مقامات امریکایی پس از انتشار بیانیه لوزان، به گونهای بوده است که گویا تیم مذاکرهکننده هستهای ایران با چنین بازرسیهایی با ویژگی «هر مکان و هر زمان» موافقت کرده است. آقای اوباما، رئیسجمهور ایالات متحده پس از انتشار بیانیه لوزان در مصاحبه با روزنامه تایمز میگوید: «باید ساز و کاری ایجاد کنیم که بازرسان آژانس بتوانند هر جایی بروند.»
وی در بخشی از این مصاحبه تأکید میکند: «صورت مسئله تنها پروتکل الحاقی که آژانس بر کشورهایی که مظنون به اقدامات مشکوک در برنامه هستهای است، نیست، بلکه از آن هم فراتر رفتهایم و ایران، تحت نوعی ساز و کار بازرسی و راستیآزمایی خواهد بود که پیش از این هرگز اجرا نشده است.»
از اظهارات آقای اوباما و دیگر مقامات امریکایی، به خوبی دریافت میشود که «مراکز نظامی ایران»، از مصادیق «هر جایی» و «هر مکانی» است که مدام بر آن تأکید دارند. در فکتشیت انتشار یافته از سوی امریکاییها، از بازرسیهای مورد توافق قرار گرفته، با عنوان پیشرفتهترین، مدرنترین و بیسابقهترین نوع بازرسیها یاد میشود. آقای «جان هاتسون»، عبارت «تأسیسات نظامی ایران در کانون تمرکز توافق هستهای قرار دارند»، را به عنوان تیتر مقاله خود برای سیانان انتخاب کرده و آقای اشتین کارتر، وزیر دفاع امریکا طی مصاحبهای با سیانان، با صراحت اعلام میکند که امریکا خواستار دسترسی به مراکز نظامی ایران است. بسیار جالب است که رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا در یادداشت خود برای سیانان مینویسد: «آژانس باید بتواند در هر زمان و هر مکان از تأسیسات نظامی ایران بازدید کند.»
موضوع کاملاً روشن است و جای استدلال نیست، چرا که نیازی به استدلال ندارد و هر کسی که دارای عقل اندک باشد، به خوبی میفهمد که چنین توافقی برای ملت ایران، نه تنها یک توافق «بد» بلکه یک توافق خسارت بار است و میتواند چنین توافقی پایههای امنیت ملی و ارکان قدرت دفاعی کشور را متزلزل سازد.
بر همین اساس است که رهبر معظم انقلاب اسلامی، در اولین واکنش نسبت به اظهارات غربیها پس از بیانیه لوزان با اشاره به قصد دشمنان برای نفوذ به حریم دفاعی و امنیتی کشور به بهانه نظارت و بازرسی فرمودند: «به مسئولین محترم تذکر دادیم و به شما هم عرض میکنیم، به هیچ وجه اجازه داده نشود که به بهانه نظارت، اینها به حریم امنیتی و دفاعی کشور نفوذ کنند؛ مطلقاً مسئولین نظامی کشور به هیچ وجه مأذون نیستند که به بهانه نظارت و به بهانه بازرسی و مانند این حرفها، بیگانگان را به حریم و حصار امنیتی و دفاعی کشور راه بدهند، یا توسعه دفاعی کشور را متوقف کنند، توسعه دفاعی کشور، توانایی دفاعی کشور، مشت محکم ملت در عرصه نظامی، این بایستی همچنان محکم بماند و محکمتر بشود.»
البته آقای عباس عراقچی، عضو ارشد تیم مذاکرهکننده، ادعای طرف غربی مبنی بر موافقت ایران با بازرسیهای ویژه و فراپروتکلی و از جمله بازرسی از مراکز نظامی را رد کرده و میگوید: «هیچ نظارت و دسترسیای را به مراکز نظامی نخواهیم پذیرفت. تأسیسات نظامی ما تحت نظر و نظارت طرفهایمان نخواهد رفت.»
آنچه مسلم و قطعی است و در این نوشتار میتوان بر آن تأکید داشت، آن است که بازرسیهای ابدی از هر مکان و هر زمان در ایران از آرزوهای رؤیاگونه امریکاییهاست و هرگز چنین رؤیاهایی تعبیر نخواهد شد. امریکاییها حسرت نفوذ در حریم دفاعی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران را به گور خواهند برد. همگان باید بدانند که ملت ایران، به صورت یکپارچه حفظ اسرار نظامی کشور را واجب دانسته و همه گروهها و جریانهای سیاسی، بر ضرورت حفظ این اسرار اتفاق نظر دارند.
سرمقاله حمایت/ مذاکره تحمیلی!
حمایت/ «مذاکره تحمیلی!» عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر محمدحسن قدیری ابیانه است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
مذاکرات هستهای در حالی به گامهای نهایی خود نزدیک میشود که «جان کری» وزیر خارجه آمریکا و «جو بایدن» معاون رئیسجمهور این کشور طی روزهای اخیر با لحن توهینآمیزی جمهوری اسلامی ایران را تهدید نظامی کردند تا در دقیقه 90 زیاده خواهی های خود در مذاکرات را به پیش بکشند و تحت تاثیر فضای فشار و تهدید سناریوی امتیازگیری از کشورمان را عملی نمایند ولی از این ترفند و دسیسه، طرفی نخواهند بست.بکارگیری ادبیات تهدیدآمیز، ناشی از خودبرتربینی مقامات ایالات متحده در مواجهه با مقامات کشورمان است. این ادبیات تهدیدآمیز حتی از سوی اوباما رئیس جمهور آمریکا، سه روز پس از مکالمه تلفنی با رئیس جمهور کشورمان، تکرار شد.در قاموس آمریکا، مذاکره یعنی به تسلیم کشاندن طرف مقابل و تحمیل نظرات خویش به کشورها. آنچه برای آنها مهم نیست، حق، حقیقت و حقوق ملتهاست. اما به طور طبیعی یک کشور از حقوق خود نمی گذرد و از آن دفاع میکند. لذا برای تحمیل نظرات ضرورت پیدا میکند که آمریکا حربه تحریم و تهدید نظامی را به کار گرفته و با ایجاد رعب و وحشت در طرف مقابل، خسارت عدم تسلیم را بالاتر از ضرر تسلیم جلوه دهد. لذا همیشه در طول تاریخ، آمریکاییها از این حربه استفاده کرده و گاه، برای ترغیب طرفهای خارجی به تطمیع مذاکرهکنندگان می پردازد. نفوذ در کشورها و حاکم کردن دستنشاندگان خویش نیز از راههای مهمی است که استکبار همیشه از آن بهره جسته است. با پیروزی انقلاب اسلامی، تمام اهرمهای فشار علیه ایران برداشته شد. البته آنان همواره سعی کردند که تهدید و تحریم را در کشور، اِعمال و مردم و مسئولین را بترسانند. همه این قدرتها از صدام در جنگ تحمیلی حمایت کردند اما نتوانستند ترس را بر ملت ما تحمیل کنند. در زمانی که جاسوسان آمریکا در سفارت این کشور دستگیر شدند، آمریکا بالاترین حجم تهدید علیه ایران را مطرح نمود اما با بیان عبارت «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» از زبان حضرت امام(ره)، آرامش بر ملت ما حاکم شد. در جریان عملیات طبس نیز که تمام توان نظامی و تکنولوژیک آمریکا پشتوانه آن بود، طوفان شن، این توطئه را نیز در هم شکست. در حال حاضر نیز آمریکا بر اساس مشی مرسوم خود در مذاکرات، کماکان از حربه تهدید استفاده می کند.
در دور قبلی مذاکرات هستهای در لوزان، آمریکا اعلام کرد یک بمب قوی سنگرشکن را که قادر است تاسیسات فردو را منهدم کند، آزمایش نموده است؛ هر چند که مستندات این آزمایش اصلاً به نمایش درنیامد. هدف از اعلام چنین خبری، ایجاد رعب در دل مذاکره کنندگان ایرانی بود. همچنین وزیر دفاع آمریکا چندی پیش اعلام کرده بود که آمادگی کامل برای تهاجم نظامی به ایران و انهدام تاسیسات هستهای را دارد تا به زعم خود بر این ترس بیافزاید. اما، چنین ترفندهایی نتوانسته است مردم و رهبری نظام را بترساند. نکته قابل تامل در این میان این است که پذیرش پروتکل الحاقی دست غرب را در ورود به مراکز نظامی ما باز میگذارد تا اطلاعات مورد نیاز برای جنگ احتمالی آینده، جمعآوری گردد. بنابراین پذیرش پروتکل الحاقی بدترین بخش توافق احتمالی است. البته موضوع پروتکل الحاقی طبق قوانین بینالمللی باید به تایید مجلس شورای اسلامی برسد و طبیعی است که مجلس با چنین تصمیمی موافقت نخواهد کرد. آنگاه غرب تلاش خواهد نمود تا با افزایش تهدید نظامی و تطمیع، نمایندگان ما را مرعوب و یا به طمع بیندازد تا چنین پروتکلی به تصویب آنان برسد. یعنی باز هم تشدید تحریم و مانور برحمله نظامی. ممکن است عدهای بگویند، تصویب پروتکل الحاقی به رفراندوم و انتخاب عمومی گذاشته شود. در آن صورت، تهدیدات نظامی و اقتصادی بازهم شدیدتر خواهد شد تا مردم را از عاقبت آن بترسانند و نمایندگان را وادار کنند تا به تصویب آن رای بدهند.ناگفته پیداست در مرحلهای از مذاکرات، تهدید به تحریم و فشار اقتصادی، سیاسی و بین المللی و از جمله تهدید به اقدام نظامی، بخشی از سیاست آمریکا است. هر چند اینگونه تهدیدات قادر است بسیاری از دولتها را ترسانده و به تسلیم وادار کند، اما گرفتاری آمریکا این است که در کشور ما، نظام ولایی حاکم است و توانمندی جمهوری اسلامی بیرون از محاسبات دشمن است.
بر اساس بررسی های یک مرکز پژوهشی در آمریکا، مردم ایران به رهبرشان اعتماد توأم با اعتقاد دارند. به قول «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه اسبق ایالات متحده، «رهبر ایران می تواند نقشه هایی را که بهترین ذهن ها با صرف بیشترین بودجه ها در زمانی بسیار طولانی کشیده و مجریانی ماهر اجرای آن را به عهده گرفته اند را با یک سخنرانی یک ساعته خنثی کند.» آمریکاییها باید لحن خود را در مقابل ملت ایران تغییر دهند. زیرا این تهدیدات نمیتواند موجب عقبگرد ملت ایران شود. مسئولین ما نیز باید مراقب باشند و بدانند که آمریکایی ها دیگر آن ابرقدرت سابق نیستند و ما کشوری هستیم که مراحل سخت را در طول 36 سال پس از پیروزی انقلاب با توکل به خدا گذراندهایم. بنابراین، لازم است مذاکرهکنندگان فرمایشات روز گذشته رهبر انقلاب در جمع معلمان را نصبالعین خود قرار دهند و «خطوط قرمز و اصلی را به دقت رعایت کرده، از عظمت و هیبت ملت ایران دفاع کنند و زیر بار هیچ تحمیل، زور، تحقیر و تهدیدی نروند.» چراکه اساسا ملت بزرگ ایران هیچ گونه مذاکره تحمیلی را تحمل نمیکند و در یک دهه گذشته این ادعا را در صحنه عمل و مقاومت به اثبات رسانده است.
دنیای اقتصاد
پیام سیاست پولی جدید/ دکتر حمید زمانزاده
سرانجام تکلیف نرخ سود بانکی روشن شد و براساس مصوبه شورای پول و اعتبار نرخ سود سپرده یکساله به 20 درصد، نرخ سود تسهیلات عقود مبادلهای به 21 درصد و نرخ سود مورد انتظار تسهیلات در قالب عقود مشارکتی به 24 درصد کاهش یافت. یکی از نگرانیهای کارشناسی این بود که شورای پول و اعتبار صرفا به کاهش نرخ سود به صورت دستوری اکتفا کند.
در نتیجه آن نهتنها گشایش اعتباری حاصل نمیشد، بلکه از مسیر کاهش عرضه منابع مالی و تشدید مازاد تقاضا در سیستم بانکی، دسترسی تولیدکنندگان به منابع مالی سختتر و تنگنای اعتباری موجود تشدید نیز میشد؛ اما از مهمترین محورهای این بسته منهای کاهش نرخهای سود، تقویت عرضه منابع نظام بانکی در راستای پاسخگویی به تقاضا است. براساس ماده 3 مصوبه شورا، بانک مرکزی از طریق اعطای خطوط اعتباری به بانکها و سپردهگذاری در بازار بینبانکی در نرخهایی متناسب با سقف تعیین شده، در جهت کاهش تنگناهای اعتباری بازار پول و ایجاد تعادل در نرخ سود، اقدام خواهد کرد. همچنین براساس ماده 4، نسبت سپرده قانونی برای انواع سپردهها در بانکها و موسسات اعتباری با نیم درصد کاهش، معادل 13درصد تعیین شده است. اجرای مواد 3و4مصوبه تضمین میکند که دسترسی تولیدکنندگان به منابع مالی همراه با کاهش نرخ سود، افزایش یابد. بنابراین مصوبه اخیر شورای پول و اعتبار یک بسته تسهیل اعتباری سازگار و تمام عیار است که انتظار میرود در سایه این بسته اعتباری آهنگ رشد اقتصادی از مسیر کاهش هزینههای تامین مالی تولید و تسهیل دسترسی تولیدکنندگان به منابع مالی تقویت شود و چرخ تولید تندتر بچرخد.
اما تحریک رشد اقتصادی با تسهیل اعتباری، مخاطرات مربوط به خود را نیز دارد که باید مورد توجه ویژه مقامات پولی قرار گیرد. تسهیل اعتباری نهتنها میتواند روند جاری انقباض ملایم پولی را متوقف کند، بلکه میتواند این روند را معکوس کرده و به انبساط پولی منتهی شود که نتیجه نهایی آن در تناقض با اهداف تورمی دولت قرار گرفته و تحریک رشد را با هزینه تحریک تورم محقق میسازد. بنابراین مساله بسیار مهم رصد مداوم بازار پول و کنترل رشد نقدینگی به نحوی است که این اطمینان حاصل شود که تسهیل اعتباری به انبساط پولی منجر نخواهد شد. تداوم کنترل نقدینگی همزمان با تسهیل اعتباری اگرچه ماموریت دشوار سیاستگذار پولی است، اما برای دستیابی به اهداف تورمی ضرورتی انکارناپذیر است.
نکته مهم دیگر بسته اعتباری، انعطافپذیری بیشتر تعیین نرخ سود بانکی است. این مصوبه راه تجدیدنظر در نرخ سود بانکی را در بازههای زمانی سه ماهه هموار میکند؛ در حالی که پیش از این نرخهای سود در بازههای زمانی یکساله مورد تجدیدنظر قرار میگرفت. کوتاهتر شدن بازه زمانی تجدیدنظر در نرخ سود بانکی نهتنها این امکان را برای سیاستگذار پولی فراهم میکند تا با انعطاف بیشتری نسبت به تغییر نرخ سود متناسب با تحولات اقتصادی – سیاسی آتی اقدام کند، بلکه درصورت بروز خطا در تعیین نرخ سود، هزینههای آن را کاهش میدهد و فرصت تجدیدنظر سریعتر را فراهم میآورد.
*عضو هیات علمی پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی