تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱۳۹۴ - ۰۲:۰۹  ، 
کد خبر : ۲۷۷۰۹۶

ريشه هاي سائقه انگيزشي آرمانخواهي ملت ايران

تأثيرات مداوم و همزمان ناشي از وجود دو عامل «انديشه ايرانشهري» و «انديشه اسلام شيعي» در باورهاي جمعي ايرانيان، موجب ايجاد گرايش هاي آرمان خواهانه و در عين حال جهادي ميان ايرانيان شده است

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ اگر تاريخ، قوانين اساسي و سخنراني هاي رهبران کشورها مورد مطالعه قرار گيرد مواردي به عنوان اهداف نهايي حکومت ها تبيين مي شود به نام آرمان هاي غايي که سعي حکومت ها اجرايي شدن آن هاست.جمهوري اسلامي ايران هم از اين قاعده مستثنا نيست.حتي از قبل از پيروزي انقلاب اسلامي آرمان هاي انقلاب در شعارهاي مردم و سخنراني هاي امام خميني(ره)و بزرگان نظام بيان شده است. در طول رهبري امام(ره) و امام خامنه اي گاها برخي افراد و محافل مغرض خواسته و ناخواسته در خارج و داخل کشور سعي کرده اند در آرمانخواهي ملت و انقلاب ايران تشکيک کنند و فلسفه وجودي حس آرمانخواهي ملت و کارگزاران نظام را ناشي از سياست ورزي ، الزامات قدرت و  ضروريات حکومتداري مسئولان نظام اسلامي براي منحرف کردن افکار عمومي مردم از معضلات داخلي  قلمداد کنند و آرمانخواهي مسئولان نظام را بمثابة افيون ملت ايران براي سرپوش گذاشتن بر نواقض داخلي تبليغ کنند. اين خط تبليغاتي مغرضانه در آستانه دور نهايي مذاکرات هسته اي بمنظور تسليم کردن ملت ايران در برابر زياده خواهي کشورهاي سلطه گر جهاني پر رنگ تر شده است. پر واضح است که با نگاه و رويکردي علمي مي توان اين انگاره را از اساس بي پايه و غير خردمندانه دانست.

امام خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند: " يکي از توطئه‌هاي دشمن در چند سال اخير اين بوده است که بتواند آدم هاي نامعتقد به آرمان اسلامي را در صفوف مسؤولان بالاي کشور نفوذ دهد؛ براي اين‌که انسجام مديران ارشد کشور به هم بخورد. اين خطر بزرگي است. البته مديران کشور هم مثل بقيه‌ي مردم در هر مسأله‌اي آراء و عقايدي دارند و عقايد آنها براي خودشان محترم است؛ ولي دو نکته وجود دارد: يکي اين‌که اگر کسي در نظام جمهوري اسلامي در مسؤوليتي مشغول کار است، ولي آرمانهاي نظام جمهوري اسلامي را آن‌گونه که امام بزرگوار ترسيم کرده است و در قانون اساسي تجسم پيدا کرده، در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست براي او حرام شرعي است. آن‌جايي که صحبت از مسائل اساسي نظام اسلامي است، آن‌جايي که وحدت دين و سياست مطرح است، آن‌جايي که اصول قانون اساسي مورد نظر است، آن‌جايي که الزام به تبعيت از دين و شريعت مطرح است، اگر يک مسؤول عقيده‌اي غير از اين دارد، مي‌تواند شهروند جمهوري اسلامي باشد - مانعي ندارد - اما نمي‌تواند مسؤول باشد؛ بخصوص در مسؤوليتهاي بالا. مديران ارشد، نمايندگان مجلس و مسؤولان عالي‌مقام قوه‌ي قضايي، درعين‌حال که مسؤوليت مهمي در نظام جمهوري اسلامي دارند، نمي‌توانند به آرمانهاي نظام جمهوري اسلامي و اصول قانون اساسي اعتقادي نداشته باشند؛ چون اعتقاد انسان در عمل و گفتار او اثر مي‌گذارد".(۱۳۸۰/۰۸/۰۸ بيانات در ديدار مردم اصفهان‌)

بنابراين يافتن پاسخي براي اين پرسش که چرا ايرانيان تمايل به سخت کوشي براي نيل به آرمان ها و اهدافي دارند، مي تواند تا حدود زيادي ماهيت، تکوين، توسعه و پويش فرهنگ سياسي ايراني ـ شيعي را تبيين کند . نوشتار پيش رو با بهره گيري از برخي آموزه هاي موجود در چارچوب نظريات جامعه شناسي معرفت، مي کوشد تا مباني نظري و ريشه هاي معرفتي آرمانخواهي را در فرهنگ سياسي ايرانيان شناسايي کند. مقاله با مفروض گرفتن اين نکته که آرمان خواهي ايرانيان در موارد متعددي آنان را در مواجهه ناگزير با نظم ظالمانه موجود جهاني قرار داده است، اين فرضيه را مورد آزمون قرار خواهد داد که تأثيرات مداوم و همزمان ناشي از وجود دو عامل« انديشه ايرانشهري» و« انديشه اسلام شيعي » در باورهاي جمعي ايرانيان، موجب ايجاد گرايش هاي آرمانخواهانه در فرهنگ و باور آنها شده است. براي آزمون اين فرضيه، نخست مفهوم آرمان خواهي و سپس تأثيرات و چگونگي عملکرد عوامل دو گانه مذکور بر پيدايش و پويش آرمانخواهي در فرهنگ سياسي ايراني بررسي خواهد شد.

 

چيستي آرمانخواهي

آرمان خواهي را بايد از واژگاني دانست که از سويي به علت ابهام در خاستگاه و از سوي ديگر به علت ابهام در نحوه کاربرد و معنا و مصاديق آن به مفهومى دشوار در علوم انساني تبديل شده است. از اينرو به نظر مي رسد پيش از هرگونه استفاده از اين واژه بايد نخست چارچوب کاربردي و حوزه معرفتي ويژه اي که قرار است اين واژه در قالب آن مورد بررسي قرار گيرد مشخص و تعريف شود. براي توضيح بيشتر بايد گفت، آرمان خواهي مفهومي است که امروزه دستکم در چهار حوزه معرفتي، «جامعه شناسي معرفت» ،« جامعه شناسي سياسي »، « جامعه شناسي تاريخي »، « تفکر سياسي » مورد استفاده قرار مي گيرد و بديهي است که اين مفهوم در هر يک از اين حوزه ها مي تواند معنايي ويژه را بازتاب دهد. از آنجا که اين نوشتار رويکرد جامعه شناسي معرفت را براي تبيين ريشه هاي آرمان خواهانه در سياست و فرهنگ ايرانيان برگزيده است، بر اين اساس آن را مانند ادبيات کارل مانهايم مترادف « يوتوپيا» و شامل مجموعه اي از عقايد مي داند که در راستاي تغيير وضع موجود قرار دارند.  از نظر اين حوزه معرفتي، آرمانخواهي بر خلاف ايدئولوژي که در راستاي «توجيه حفظ وضع موجود و تداوم سيطره» تلاش مي کند، عاملي محسوب ميشود که خواهان تغييرات بنيادين در نظام فعلي و معادلات موجود حاکم بر تصميم گيري هاست. (ايدئولوژي و يوتوپيا، مانهايم،98 -103 :1380) به عبارت بهتر و به زبان مانهايم مي توان گفت، آرمان ها (يوتوپياها) از اين منظر به علت آنکه با نظم موجود ناسازگاري نشان مي دهند، با ايدئولوژي متفاوت اند و ذهن هنگامي آرماني است که با حالت واقعيتي که در شرايط موجود ظهور مي کند، ناسازگار باشد. مانهايم با هشدار در اين مورد که آرمانها با وجود تفاوت ماهوي با ايدئولوژي ها ممکن است در خدمت ايدئولوژي قرار گيرند، توضيح مي دهد که براي درك دقيق و مشخص اين نکته که چه چيز ايدئولوژيک و چه چيزي آرماني است، فرد بايد لزوماً در احساسات و انگيزه هاي گروه ها و دسته هايي که براي تسلط بر واقعيت - تاريخي مبارزه مي کنند، مشارکت داشته باشد (مانهايم، 263 : 80) وي همچنين تاکيد مي کند که هدف نهايي يوتوپياها پريشان ساختن ايمان حريف درباره عقايد و باورهايي است که خواهان همنوايي با واقعيات موجود هستند و در نتيجه آرمانها همواره صورتي متفاوت از هستي را به عنوان واقعيت به حريف عرضه مي کنند (مانهايم، 1380،ص 314)

بر اساس آنچه که درباره مفهوم« آرمانگرايي » در شيوه تحليل مانهايم و جامعه شناسي معرفت گفته شد، چنين به نظر مي رسد که همه انقلابها به آرمان خواهي گرايش دارند و پيروزي يک انقلاب اين احساس را در پيروان آن به وجود مي آورد که مي توانند« آرمانشهر »  را نه به عنوان يک طرحواره خيالي بلکه به عنوان برنامه اي دست يافتني و تحقق پذير در ابعاد داخلي و خارجي ايجاد کنند. بر پايه آنچه که گفته شد، آرمانخواهي در اين نوشتار به صورت ذيل تعريف مي شود:

«آرمانخواهي، بي اعتبار دانستن و در نتيجه کم توجهي به ساختارهاي فکري و گفتماني ظالمانه حاکم در سطح کشور، منطقه و جهان است که به علت داشتن گفتمان و جهان بيني مغاير با شرايط موجود نظير پيروي از احساس انجام يک رسالت الهي و انساني و جهاد براي تحقق آن، حاصل مي شود. »

در ادامه مي کوشيم بخشي از ريشه هاي معرفتي و انديشه اي توليد تفکر آرمانخواه را در فرهنگ و باور ايرانيان مورد بررسي قرار دهيم.

 

عناصر حيات بخش نظام انگيزشي ايرانيان

مطابق ديدگاه هاي مرسوم درمباحث گفتماني، تکوين گرايي وجامعه شناسي معرفت، فرهنگ سياسي را مي توان به مثابه بخشي ازجهان بيني و شيوه نگرشي دانست که مردم يک کشور در تعاملات و به ويژه در نحوه مواجهه با مسائل و مشکلات ملي اتخاذ مي کنند. از اين منظر به نظر مي رسد براي فهم معقول مباني و مبادي شناختي در فرهنگ ايراني، ابتدا بايد نظام انگيزشي ايرانيان را مورد بررسي قرار داد. به عبارت بهتريافتن پاسخي براي اين پرسش مهم ملي که چراگفتمان ايرانيان شيعي برخلاف ديگرگفتمانهاي حاکم بر جهان، در پي تحقق و نيل به آرمانها و اهدافي است؛ مي تواند تا حدود زيادي ماهيت، تکوين، توسعه، پيدايش و پويش فرهنگ ايراني را تبيين کند. با اين مقدمه نظري و با در نظر داشتن اين نکته مهم که مردمي که يک جامعه را شکل داده اند و با هم زندگي مي کنند، باورها و فهم و دانشي را در فرآيند زندگي اجتماعي کسب مي کنند که خصلت و مبنايي اجتماعي دارد و همچنين با مفروض گرفتن اين موضوع که نظام گفتماني درجمهوري اسلامي به علت تلاش براي تحقق اهداف و آرمان هاي خود همواره در چالش با نظام بين الملل به سربرده است؛ پرسش اصلي که مطرح مي شود اين است که بنيان ها و ريشه هاي معرفتي فرهنگ سياسي ايراني ـ شيعي در سياستگذاري داخلي و خارجي جمهوري اسلامي ايران کدام اند؟ و چرا جمهوري اسلامي هنوز نتوانسته است با نظم حاکم موجود بر جهان اشتراك منافع پيدا کند؟ اين نوشتار در پاسخ به اين قبيل پرسش ها ضمن آنکه گزاره هايي را نظير برتري فرهنگ و تمدن ايران در طول تاريخ از عوامل مهم تأثيرگذار بر روند تکوين و شکل گيري آرمان خواهي در جمهوري اسلامي مي داند اما آنچه را که به عنوان فرضيه اصلي مورد آزمون قرار مي دهد اين است که تأثيرات مداوم و همزمان ناشي از وجود دو عامل «انديشه ايرانشهري» و «انديشه اسلام شيعي» در باورهاي جمعي ايرانيان، موجب ايجاد گرايش هاي آرمان خواهانه و در عين حال جهادي ميان ايرانيان شده است. اين فرضيه بر پايه اين مفروض تنظيم شده است که بالندگي و تداوم فرهنگ جهادي در بين ايرانيان به واسطه حاکميت باورهاي آرمان خواه در گفتمان و فرهنگ سياسي ايران است.

 

1-          فرهنگ آرمانخواهي ايرانشهري

ايران سرزمين کهنسالي است که در طول تاريخ تجارب وتعاملات بسياري را به خود ديده است. بر اين اساس اگر چه مشکل مي توان بحثي موردي را با شاخص ها و موازين يکسان بدون تحول و تطور در آن پي گرفت اما با اين وجود به نظر مي رسد باز هم برخي از گفتمانها و پارادايم هاي سياسي، اعتقادي در فرهنگ ايران به وضوح قابل تشخيص باشد. انطباق ميان جهان بيني خيمه اي و کيهان شناختي، تمرکز روي شخص فرمانروا و تقسيم جهان به اهريمن و اهورا يا زشتي و نيکي از جمله پارادايم هاي عمومي و مقبول در ايران و به ويژه پيش از اسلام بوده است .

بر اين اساس به نظر مي رسد اگر بخواهيم موضوع آرمانخواهي را در انديشه ايراني پيگيري کنيم بهترين منبع موجود در اين زمينه بررسي اندرزنامه ها، متون مقدس و کتيبه هاي به جاي مانده از آن زمان باشد؛ متوني که از سويي با رهيافت آرمان به مدخل سياست وارد شده اند و ذهن را متمايل به رسيدن به کمال مطلوب مي کنند و از سوي ديگر اقتدار سياسي را برخاسته از نور مينوي و تفضلات خاص الهي برمي شمارند. هرچند تحليل محتواي متون ايراني پيش از اسلام خود مستلزم نوشتن چندين رساله است اما آنچه که به صورت اختصار مي توان از اين نوشته ها دريافت، اين است که روح مشترك بيشتر آنان «امتزاج دين و سياست» در قالب «قطب شهرياري» و «فره ايزدي» همچنين کم توجهي به هست ها و چگونگي رويدادها و فرايندها در مقابل توجه به لزوم تحقق بايدها و هنجارها مي باشد. با نگاهي به اين متون مي توان فهميد که وجه مرسوم در بيشتر کتيبه ها و متون مقدس گفتمان ايراني اشاره به نکاتي است که تحقق آن از سويي به سادگي امکان پذير نيست و از سوي ديگر نيز نيازمند ضمانت هاي بسياري است. در اين متون توجه به صفاتي مانند عدالتخواهي، توجه به زيردستان، رعايت اصول ديني ويا سه گانه نيک انديشي، نيک گفتاري و نيک کرداري و بسياري ديگر از فضائل روحاني و معنوي توصيه مي شود. به طور کلي به نظر مي رسد آرمان خواه و کمال طلب بودن اين متون خود بدون علت نيست، چرا که بيشتر اين آرمانها از نگرشي برمي خيزند که نظم آسماني را به نظم زميني پيوند مي دهد و در مجموع با تعابير خاص از اهريمن و اهورا، موجب ايجاد انديشه يکه سالار و تقدس براي کساني است که به عنوان نجات دهندگان زمين از ظلم مطرح مي شوند. يادآوري اين نکته در اينجا ضروري است که مطالب مذکور بدان معنا نيست که آرمانخواهي را فقط بايد منحصر به ايرانيان دانست. آرمانشهرها حتي انديشه اي غالب تا زمان عصر نوزايي(رنسانس) در اروپا نيز محسوب مي شوند، اما نکته مهم اين است که، باورهاي آرماني در ايران بر خلاف غرب همواره مبناي عمل قرار گرفته اند و براي تحقق عيني آنها تامل و تلاش فراواني صورت پذيرفته است. افزون بر اين، شيوه تفکر آرمانخواه در دوره هاي بعدي انديشه ايراني وجود داشته و به اشکال مختلف از جمله به واسطه آرا و نظريات سهروردي بازتوليد شده است. هر چند توضيح جزئيات انديشه ايرانشهري و حکمت اشراق در مجال اين نوشتار نيست اما مهمترين پيامد فرهنگي اين انديشه بر فرآيند زندگي و دانش اجتماعي ايرانيان را مي توان در اين نکته خلاصه کرد که اين باورها از طريق القاي اين نکته که رهبران و ملت ايران همواره در معرض الطاف و عنايت خاص خداوند هستند و نجات مظلومان و رهايي زمين از فساد و تباهي نيز وظيفه آنان است، توانسته است نقش انکارناپذيري در تمام ابعاد و از جمله فرهنگ و سياست خارجي ايران پيدا کند و آن را در سطوح بين المللي به صورت فرهنگي آرمان گرا و خستگي ناپذير جلوه گر نمايد.

 

2-          فرهنگ و انديشه آرمانخواهي اسلامي ـ شيعي

براي پيگيري بحث آرمانخواهي در گفتمان، فرهنگ و سياستگذاري داخلي و خارجي جمهوري اسلامي ايران به نظر مي رسد توجه به ريشه هاي شيعي و اسلامي به مراتب از رگه هاي انديشه هاي ايرانشهري مهمتر باشد، چرا که در تحليل نهايي يکي از دلائل مهم پيروزي انقلاب اسلامي را مي توان واکنش به کمرنگ شدن نقش مذهب در ايران نسبت داد، ضمن اين که رهبران مذهبي نيز در مقايسه با ديگر گروه هاي ضد شاه، پيوند فرهنگي نزديکتري با توده هاي مردم ايران و دسترسي بيشتري به شبکه هاي وسيع اجتماعي براي بسيج تعداد زيادي از مردم داشتند. در همين حال پيروزي انقلاب اسلامي ايران در شرايطي که رژيم شاهنشاهي از حمايت زيادي به ويژه از سوي غرب برخوردار بود، بسياري را به اين نتيجه رساند که اين انقلاب تحت تأثير اراده خداوند و امدادهاي غيبي او قرار دارد. در اين مورد، در ابتداى وصيت نامه حضرت روح الله(ره) آمده است:

« اين انقلاب بزرگ که دست جهان خواران و ستمگران را از ايران بزرگ کوتاه کرد با تأييدات غيبي الهي پيروز گرديد، اگرنبود دست تواناي خداوند، امکان نداشت جمعيت سي وشش ميليوني با آن تبليغات ضد اسلامي و ضد روحاني بتواند قيام کند... ترديد نيست که اين انقلاب يک تحفه الهي و هديه غيبي بوده که از جانب خداوند منان بر اين ملت مظلوم غارت زده عنايت شده است». (امام خميني، 32 :1377 و 3)

بسياري از مردم مسلمان ايران نيز به هنگام وقوع انقلاب بهمن 57 ، با تطبيق آيات مختلف قرآن با وضع خود معتقد شده بودند که اين انقلاب، انقلابي متفاوت از همه انقلاب هاي پيشين دنياست و انقلاب اسلامي ايران با توجه به جلوه هاي شيعي آن در حقيقت، ميدان بسيار وسيعي است که خداوند براي آزمايش ملت ايران فراهم آورده است. در اين ميان گاهي به رواياتي استناد مي شد که به باور برخي به صورت اخص در وصف «ايرانيان» وجود داشت و انقلاب ايران را موجه و از قبل پيش بيني شده نشان مي داد. پيروزي انقلاب اسلامي همچنين اين احساس را در بين بسياري از ايرانيان ايجاد کرده بود که اين انقلاب، فرصتي نوين و بي بديل را براي انداختن « طرحي نو » فراهم کرده و اينک زمان آن فرارسيده است تا آرمان هاي گذشته با احساس و شدت بيشتري و با رنگي الهي و مقدس مطرح و پيگيري شوند. در چنين شرايطي به نظر مي رسيد حس آرمانخواهي موجود، نه يک طرح خيالي، بلکه يک برنامه دست يافتني و تحقق پذير است. از سوي ديگر، ميراث انديشه شيعي و اسلامي در ايران، با توصيه به شهادت و جهاد در راه حق و توجه دادن پيروان به الگو برداري از قيام امام حسين(ع) در حقيقت از همان ابتدا وضعي را به وجود مي آورد که شيعيان نسبت به  جذابيتهاي سياست و قدرت دنيوي بي اعتنا مي شدند. فلسفه انتظار در انديشه شيعه  و منتظر ماندن براي ظهور يک منجي که مي تواند همه دردها را تسکين دهد و به بي عدالتي ها خاتمه دهد نيز از ديگر عواملي محسوب مي شد که انديشه مسلمان شيعه را به سمت و سوي آرمانخواهي سوق مي داد و بروز و تأثير آن را در زندگي مسلمانان ايراني در قالب فرهنگ جهادي جلوه گر مي ساخت. به تعبير ديگر فرهنگ شيعه با ويژگي هايي نظير ظلم ستيزي، حمايت از مظلوم، حس گرايي، عاطفه گرايي و اعتقاد به عصمت و حقيقت مطلق در نهايت پيام اصلي خود را به گونه اي اعلام مي کرد که گويي اين امر به معناي تعهد از دل و جان براي دستيابي به اهداف والاي اجتماعي و سياسي است. البته انديشه اسلامي به طور اعم و انديشه شيعه به طور اخص به مانند هر انديشه اي، همواره به يک شيوه با مسائل برخورد نکرده اند. اگر چه تاريخ شيعه در مسير تکامل خود بدون ترديد تحولات متفاوتي را پشت سر گذاشته و دوره هايي را تجربه کرده است که به گفته برخي از صاحبنظران از تحريم و تشکيک سياست ورزي و قدرت تا تجويز و تأسيس حکومت متفاوت بوده است، اما باز هم به نظر مي رسد روح مشترك و گفتمان غالب انديشه شيعه در طول تاريخ الزاماتي را تحميل کرده باشد که نمي توان آنها را ناديده گرفت. يکي ديگر از اين الزامات که در کنارظلم ستيزي ، حمايت از مظلوم ، عاطفه گرايي به آرمانخواهي و روحيه مجاهدت در انديشه شيعي دامن زده، اعتقاد انتصاب رهبري الهي در فرهنگ شيعيان است. در نتيجه چنين تصوراتي، پيروان، صفات و ويژگيهاي استثنايي و فوق بشري  و الهي را براي رهبر قائل مي شوند و به علت تصور  و اعتقاد به چنين فيضي، داوطلبانه و با شور و شوق، از او تبعيت و در راه تحقق آرمان ها جهاد مي کنند. احساس وجود چنين صفاتي به نوبه خود همچنين موجب مي شود تا رهبر به يک قهرمان الهي تبديل شود و مردم نيز برآورده شدن آرزوهاي خود را در تمسک و تبعيت عاشقانه به وي جستجو کنند. بديهي است که با ظهور چنين رهبري حس آرمانخواهي در جامعه افزايش مي يابد و پيروان به اين نتيجه مي رسند که با فداکاري در راه منجي(آنچنان که در جريان انقلاب ،جنگ ايران وعراق، فتنه 88 و مقاومت هسته اي و اقتصادي نيز به وقوع پيوست) خواهند توانست به آرمانهاي ديرين خود دست يابند. افزون بر موارد ياد شده، رواج گرايش هاي عرفاني منبعث از انديشه هاي اسلامي که دنيا و هر چه در آن است را في نفسه فاني و بي ارزش تلقي مي کند و تلفيق آن با انديشه هاي ايراني را مي توان از ديگر مواردي برشمرد که منجر به روحيه آرمانخواهي در گفتمان ايرانيان شده و زندگي را جهاد در راه دستيابي به حقيقت معرفي کرده است.

در مجموع به نظر ميرسد، نگرش هاي ناشي از تفکر اسلامي و شيعي در ايران، که در بيشتر موارد با تأملات عرفاني  و فرهنگ ايراني همراه بوده است، همواره ذهن پيروان را در امور سياسي متوجه تربيت و يافتن انسان «خوب» مي کند، چرا که در اين نگرش سياست به مثابه تربيت افراد و اداره همگون شهر و مدينه نگريسته مي شود و از معناي رايج و ناقص دنيوي آن که به تخصيص آمرانه منابع محدود دنيايي و به تبع آن قدرت توجه دارد، به شدت فاصله گرفته مي شود. مطابق اين ديدگاه، سياست در معناي متداول، براي پيروان انديشه اسلامي و به ويژه شيعي، مقوله اي شيطاني است و در واقع با «سياست» بايد مانند «ديانت» برخورد شود. چنين باوري به علت آن که ذهن را متوجه کمال مطلوب مي کند، در مجموع به عاملي براي بازتوليد آرمان خواهي در فرهنگ سياسي ايراني بدل مي شود.

در نتيجه از اين منظر بررسي سياستگذاري فرهنگي در جمهوري اسلامي ايران به خوبي نشان مي دهد که چنين پيش زمينه هاي ذهني و داشتن چنين تعاريفي از سياست و عملکرد بر اساس برخي الزامات ناشي از فرهنگ ملي و باورهاي ديني، چگونه توانسته است نگرش و کانون تمرکز سياستگذاران و  بايدها  را به سمت و سوي دست يافتن به آرمانها سوق دهد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات