تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۵:۳۲  ، 
کد خبر : ۲۷۷۵۳۹

یادداشت روزنامه‌ها 6 مرداد


روزنامه کیهان **

نقشه راهی که به چشم نیامده! / حسین شمسیان

ساعتی پیش از اعلام توافق هسته‌ای وین و قرائت بیانیه مشترک ایران و 1+5،تفاهم‌نامه‌ای بین کشورمان و آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای منعقد شد که به اعتبار بند 7 آن،به «نقشه راه»معروف شد.آن زمان بلافاصله این تردید پدید آمد که این نقشه راه 10بندی،چگونه و با چه ساز و کاری خواهد توانست مناقشه دوازده ساله ایران و آژانس را حل کند!؟ ملاحظه متن و همزمانی تقریبی آن با انتشار خبر توافق هسته‌ای و هیاهوی رسانه‌ای بعد از آن، نشان می‌داد که احتمالا اولا قرار نیست این نقشه راه خیلی به چشم بیاید و این رخداد تنها در سایه یک هیاهوی تبلیغاتی ممکن خواهد شد و ثانیا به جز این متن کم محتوا،باید متن یا متون دیگری هم بین ایران و آژانس رد و بدل شده باشد تا توان حل موضوع مهم پی ام دی را داشته باشد. تا چند روز قبل کسی تمایل چندانی به پرداختن به این توافق نشان نمی‌داد ،اما اعلام وجود ضمائم محرمانه و برخی واکنش‌های خارجی و داخلی، بار دیگر عطف توجه از برجام به این سند چند ماده‌ای را ضرورت بخشید.

متن مذکور همانگونه که از اسمش پیداست، نقشه راهی است برای رسیدن به یک «هدف». راه مورد اشاره عبارت است از یک برنامه زمانبندی شامل ارائه گزارش و اسناد توسط ایران(تا24مرداد)،بررسی اولیه گزارش توسط آژانس(تا24شهریور)،اعلام ابهامات آژانس به ایران و برگزاری جلسات فنی فی‌مابین به منظور رسیدن به جمع‌بندی مشترک (تا23مهر) و سر انجام اعلام نظر نهایی دبیر کل آژانس (24 آذر)خواهد بود. اما این راه‌ها برای چه طی می‌شود!؟ظاهرا این همان نکته خاص و ناگفته است. همه این راهها طی می‌شود تا آژانس بتواند مسائل باقیمانده فی مابین را «آنگونه که در ضمیمه گزارش 2011 مدیرکل آژانس درج شده است» بررسی کرده و اعلام نظر نماید. گزارش نوامبر 2011،(GOV/2011/69) شورای حکام و ضمیمه آن ،مشتمل بر موارد مختلف و متعددی است که می‌توان ماحصل و خلاصه آن را (که در گزارش 2013 نیز عینا تکرار شده) اینگونه نقل کرد:

« قطعنامه GOV/2011/69 شورای حکام تاکید کرده است که ایران و آژانس باید گفت‌وگوها برای حل تمامی موضوعات اساسی باقی مانده را افزایش دهند. این مذاکرات باید با هدف ارائه توضیحاتی درباره موضوعاتی نظیر «دسترسی به تمامی اطلاعات مربوطه، اسناد، سایت‌ها، ‌مواد و افراد» در ایران باشد. شورای حکام ایران را فراخوانده است تا بطور جدی و بدون پیش شرط در گفت‌گوها وارد شده تا اطمینان بین‌المللی درباره ماهیت منحصرا صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران حاصل شود.» 

در نخستین نگاه و بصورتی واضح از این متن در می‌یابیم که آژانس از ایران خواسته بی‌قید وشرط درباره ماهیت صلح آمیز هسته‌ای کشورش وارد گفت‌وگو شود و برای نیل به این هدف،امکان دسترسی به 5 عرصه را فراهم کند؛1- اطلاعات مربوط به فعالیت هسته‌ای،2- اسناد مربوطه3- سایت‌های هسته‌ای4- مواد مورد استفاده و آزمایش5- افراد فعال در موضوع هسته‌ای

تا اینجا معلوم شد نقشه راه یاد شده،قرار است چگونه و با چه دسترسی‌هایی،موضوع پی ام دی را حل کند و شاید علاقمندی برای عدم عطف توجه به این متن ،با هدف جلوگیری از همین شفاف‌سازی بوده باشد. فعلا به این موضوع هم نمی‌پردازیم که این تعهد ،تا چه اندازه با خطوط قرمز کشورمان ناسازگار است اما خوب است فرجام آن را با اتکاء به گزارش آژانس، آن هم بعد از دو سال همکاری ایران در راستای اجرای گزارش 2011  مرور کنیم:« از ژانویه تا اوایل سپتامبر 2012، مقامات آژانس و ایران 6 دور گفت‌وگو در وین و تهران از جمله سفر مدیر کل به تهران در ماه مه 2012 داشته‌اند که هیچگونه نتایج ملموسی حاصل نشده است...» می‌بینید که پس از هرگونه همکاری،آژانس به سادگی اعلام کرده نتیجه ملموسی حاصل نشده و ما با فراموشی آن روزگار و خیانت آژانس دوباره و بدون هرگونه تصویب قانونی، به همان تعهدات تن داده‌ایم!

اکنون یکبار دیگر متن را مرور کنیم،ما متعهد به اجرای ضمیمه گزارش 2011 آژانس شده‌ایم. یعنی متعهد به همکاری همه جانبه و در اختیار قرار دادن اسناد و مواد و بازرسی و دسترسی (مصاحبه، گفت‌وگو، بازجویی و...)با افراد و دانشمندان هسته‌ای! تا شاید و صد البته شاید بتوانیم این بار کار را به نتیجه‌ای ملموس برسانیم! اینها تعهدات بسیار مهم و حیاتی و بزرگی است که طبیعتا و براساس قانون اساسی، بدون تصویب مجلس شورای اسلامی ،به هیچ وجه قابلیت اجرایی نداشته و بار حقوقی برای کشورمان ندارد. اما صرفنظر از اینکه نمایندگان محترم مجلس، چقدر با همین متن مختصر ده‌بندی یا ضمیمه مهم و نسبتا مفصل گزارش نوامبر 2011 آژانس آشنایی دارند و براساس آن می‌خواهند به تکلیف قانونی و شرعی خود در پیشگاه خلق و خالق عمل کنند، اینگونه به نظر می‌رسد که عده‌ای، پذیرش و قطعیت این تفاهم را مفروض و مسلم دانسته و هیچ سخنی درباره آن مطرح نمی‌کنند! و اگر احیانا توجهی را هم لازم بدانند، متمرکز به اصل برجام می‌دانند نه این متن بسیار مهم! حتی سوگمندانه ملاحظه می‌شود که عده‌ای دیگر، این متن را مخل و موثر در توافق وین ندانسته و مدعی هستند که برای نخستین بار(این هم از همان نخستین بار‌های مشهور است)موضوع پی ام دی و اصل مسئله هسته‌ای از هم تفکیک شده و مقرر شد هریک در بستری مجزا به نهایت و نتیجه برسد! پی ام دی در قالب نقشه راه و اصل مسئله هسته‌ای در قالب توافق وین و توقف یا کندی هیچیک،موجب اخلال در دیگری نیست! متاسفانه باید گفت این دست استدلالات، به جهت بی‌اطلاعی از متن (حتی متن فارسی) می‌شود و الا کسی که کمترین آشنایی با مبانی حقوقی داشته باشد و متن را مورد مروری سطحی قرار دهد، درخواهد یافت که تحقق برجام و انجام تعهدات دشمن به نفع ایران، صرفا و صرفا پس از گزارش مدیر کل آژانس بر پایه نقشه راه مذکور(و البته راستی‌آزمایی دیگر تعهدات ما) امکانپذیر است و اساسا ادعای تفکیک این دو موضوع، ادعایی خالی از وجه است که اگر جز این بود و این دو سند هیچگونه ارتباط و تاثیری بر یکدیگر نداشتند، چه دلیلی داشت که چندین بار در متن برجام، بر ضرورت ایفای تعهدات ایران  در نقشه راه تاکید شود!؟ به عنوان نمونه در ماده 66 ضمیمه شماره یک برجام، ذیل عنوان «موضوعات مورد نگرانی گذشته و حال»  تاکید شده :« ایران تمام فعالیتهای تعیین شده در پاراگراف‌های 2، 4، 5 و 6  «نقشه راه روشن نمودن موضوعات باقیمانده از گذشته و حال» را آنگونه که توسط  گزارش‌های منظم مدیر کل آژانس بر روی اجرای این نقشه راه راستی آزمایی شود، تکمیل خواهد کرد.»  و موارد دیگری همچون  ماده 14 برجام و ماده 4 ضمیمه شماره یک که همگی اثبات می‌کند توافق ایران وآژانس،بسیار مهم و تعیین‌کننده در اجرای برجام بوده و ادعای حل مسئله پی ام دی یا تفکیک آن از پرونده هسته‌ای ،سخنی غیرقابل پذیرش است. موید دیگری بر این سخن ،تاکید بر اجرای همین نقشه راه در قطعنامه 2231 است که از شرح آن می‌گذریم.

اکنون بار دیگر تعهدات ایران براساس نقشه راه را مرور کنید. یکبار هم به تعهدات ما در برجام و قطعنامه 2231 نظری بیفکنید و این سه متن را در پیوست با یکدیگر(آنگونه که در عالم واقع نیز چنین است) مورد بررسی قرار دهید. بازهم صرفنظر از همه خط قرمزها،به لحاظ منطق قرارداد نویسی،می‌توان بین آنچه می‌دهیم و آنچه «احتمالا» خواهند داد، به قضاوت نشست.آنها از مراکز نظامی ما بازدید خواهند کرد هرچند به گفته آقای صالحی:«بازرس‌ها «به این راحتی» نمی‌توانند به اماکن نظامی ما بروند»! تعهد ما درباره مواد غنی شده و نیز آب سنگین موجود برگشت‌پذیر نخواهد بود. تعهد ما درباره آب سنگین اراک هم برگشت پذیر نبوده و ما باید محل آن را با بتن پر کنیم هرچند به گفته جناب صالحی:«این حرف کری اشتباه است و ما آن محل را پر نمی‌کنیم بلکه مخزن فولادی آب سنگین را با بتن پر می‌کنیم» محدودیت‌های ما در باره تحقیق و توسعه بسیار جدی است هرچند به گفته جناب صالحی اگر چنین تحریمی هم بر ما تحمیل نمی‌شد، ما امکان و توان چندانی برای توسعه و تولید بیش از این نداشتیم!ما مکلف به اجرای همه تعهداتمان هستیم در حالیکه آنها ما را تماشا می‌کنند و در خوشبینانه‌ترین وضع‌، تصویب می‌کنند که تحریم‌های ایران را متوقف «خواهیم کرد»علت آن هم روشن است چون به گفته جناب صالحی: جنس کارهای ما کارهای روی زمین است اما جنس کارهای آمریکا، کارهای روی کاغذ است و...

این داده‌های عینی  وملموس و غیرقابل بازگشت یا بسیار دیر بازگشت در مقابل ستانده‌هایی که حتی یک مورد آن عینی و ملموس نبوده و صرفا چند جمله و حرف بظاهر دلنشین و فریبنده - و البته توام با تکبر و فخر فروشی است- اقتضا می‌کند که کار بررسی متن در مجلس شورای اسلامی با دقت و هوشمندی بیشتری انجام شود تا راه بر هرگونه سوءاستفاده حریف  بسته شود. کاری که لازمه آن دو چیز است، نخست اشراف کامل به موضوع توسط نمایندگان مجلس و در اختیار داشتن متنی که ظاهرا هنوز در اختیار ایشان نیست! و سپس عزم و اراده جدی برای پاسداری از  دستاوردهای انقلاب. تنها در سایه این دو مقدمه می‌توان تکلیف را به گونه‌ای انجام داد  که در پیشگاه خداوند سربلند و رو سپید ایستاد وگرنه احاله تکلیف الهی و قانونی به این و آن و شانه خالی کردن از زیر بار این مسئولیت خطیر و تاریخی، به بهانه اینکه «نظام» چنین و چنان تصمیمی گرفته، غیرقابل توجیه است،  قطعا اگر قرار چنین بود، نه به مجلس و نه به قانون اساسی و نه به هیچ ساز وکار دیگری نیاز نداشتیم و می‌دانیم که چنین نیست و قانون اساسی بعنوان میثاق ملی، در اصل 77 تصریح می‌کند:« عهدنامه‏ها، مقاوله‏نامه‏ها، قراردادها و موافقت‏نامه‏‏های بین‏المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.»و در اصل 125 نیز تاکید می‌کند: «امضای عهدنامه‏ها، مقاوله‏نامه‏ها، موافقت‏نامه‏ها و قراردادهای دولت ایران با سایر دولت‌ها و همچنین امضای پیمان‏های مربوط به اتحادیه‏های بین‏المللی «پس از تصویب مجلس شورای اسلامی» با رئیس جمهور یا نماینده قانونی او است.»واضح است که چنین تاکیدات اکیدی بیهوده نبوده و نباید آن را نادیده گرفت. ذکر این نکته نیز ضروریست که براساس تفاسیر متعدد شورای محترم نگهبان - بعنوان یگانه مفسر قانون اساسی- کوچکترین تغییر در قراردادهای بین‌المللی که کمترین تعهدی را برای کشورمان ایجاد کند،نیازمند طرح وتصویب دوباره موضوع در مجلس شورای اسلامی است. بدیهی است در چنین شرایطی و با وجود صراحت اصول مذکور،اجرای تعهدات سنگین بین‌المللی، تحت عناوینی چون«اجرای داوطلبانه»!و... آن هم برای سالیان متمادی و طولانی،چیزی نیست جز دورزدن قانون اساسی !که با هیچ منطقی قابل تطبیق با میثاق ملی نیست و اگر باب چنین سنت سیئه و خطرناکی باز شود،ممکن است روزگاری کسی هوس کند بدون تصویب مجلس و بصورت داوطلبانه! اقدام به اجاره یک استان مرزی به کشور همسایه نماید! و مدعی شود اگر این چند سال اجاره خوب بود،آنوقت برای اجرای رسمی ،موضوع را در مجلس شورای اسلامی مطرح خواهیم کرد!

************************************

روزنامه قدس **

راه را بر نقض عهد ببندیم / دکتر مسعود اخوان فرد

بر اساس اصول مختلف قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی حق تحلیل، تبیین و پذیرش یا رد کل و جزء  ...

معاهدات و قراردادهای بین المللی تعهد آور برای کشور از جمله این توافق را دارد. این همان تأکید مقام معظم رهبری درباره طی شدن مسیر قانونی پیش بینی شده برای این توافق و قرار گرفتن آن در مسیر اجراست.

مقام معظم رهبری با درایت و با نگاه به پیشینه
بد عهدی‌های طرف مقابل در تعهدات و توافقهای پیشین خود، در پاسخ به نامه ریاست محترم جمهوری، تأکید فرمودند که لازم است متنی که فراهم آمده، با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیش‌بینی شده قرار گیرد و آن گاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود.

تفاوتها و تعارضهای موجود در برداشت‌ مقامهای آمریکایی و مقامهای مسؤول کشورمان از توافق جامع هسته‌ای و قطعنامه 2231 که در گزارش آقای ظریف به مجلس شورای اسلامی و گزارش آقای کری به سنای آمریکا مشهود است، نیز ضرورت اجرایی کردن توصیه مقام معظم رهبری بر لزوم بسته شدن راه‌های نقض تعهدات طرف را دو چندان می‌کند و در این میان، مجلس شورای اسلامی مناسبترین جایگاهی است که می‌تواند راه را بر نقض عهد طرف مقابل ببندد.

بدعهدی‌های دولت آمریکا البته چیز پنهانی نیست. موارد متعدد این بدعهدی‌ها را، دست کم درباره ایران، شاهد بوده‌‌ایم؛ از آن جمله زیر پا گذاشتن «معاهده مودت» در رژیم سابق و زمانی که حکومت پادشاهی ایران زیر سلطه خود آنها بود، نقض معاهده «الجزایر» و مداخله در امور داخلی ایران که خلاف نص صریح این معاهده بود، بدعهدی در عرصه حقوق بین‌الملل که بر خلاف تمامی موازین حقوق بین‌الملل از سال 1996 میلادی تحریمهای ظالمانه اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران را وضع کردند و در مورد توافق اخیر هسته‌ای، نقض مکرر «توافق ژنو» و اعمال تحریمهای متعدد جدید که دور از ذهن خوانندگان این مقاله نیست، بنابراین ما با یک دشمن بدعهد طرف هستیم و نشانه‌های این بدعهدی در توافق حاضر نیز از هم اکنون مشهود و ملموس است. بدیهی است بررسی و تصویب یک توافق بین‌المللی با این ابعاد در مجلس یک کشور طرف قرارداد، جای یک پاسخ بله یا خیر نبوده و نیست. این یک قرارداد اجرایی ساده میان دو کشور نیست، بلکه یک توافق بین‌المللی است که تعهدات بین‌المللی ایجاد می‌کند و هر جا که تعهد بین‌المللی مطرح باشد، موضوع حق حاکمیت هم مطرح است.

از این رو توافق جامع هسته‌ای مانند دیگر معاهدات بین‌المللی مثل قرارداد الجزایر که به صورت جامع در کمیسیون ویژه‌ای در مجلس ایران جزء به جزء آن بررسی و تصویب شد، طبق اصل 77 و ماده 9 قانون مدنی که عقود بین ایران و سایر دولتها را در حکم قانون می‌داند، باید در مجلس شورای اسلامی بررسی و تصویب شود. حتی اصل 176 قانون اساسی نافی حق مجلس در تأیید یا رد یک عهدنامه بین‌المللی نیست، زیرا شورای عالی امنیت ملی در جایگاهی نیست که بخواهد قانونگذاری کند. ارزیابی قطعنامه 2231 و متن برجام مؤید آن است که اصولاً توازنی بین آنها وجود ندارد و همین امر اجازه تفسیر و برداشتی متفاوت را به مقامهای آمریکایی می‌دهد. دیدیم که سخنان آقای کری در سنای آمریکا با گریز از همین مفر، موجب خلط تعهدات قطعنامه و برجام شد که این مسأله مورد اعتراض آقای ظریف، وزیر خارجه کشورمان نیز قرار گرفت.

محدودیتهای مختلفی با بازه‌های متفاوت در این توافق دیده شده که از پنج تا 15 سال و بعضی دایم هستند و ضمانت اجرای آنها، قطعنامه‌ای است که در شورای امنیت به تصویب رسیده، حال آن که به گفته جناب آقای دکتر ظریف، در توافق ایران و 1+5، مفاد قطعنامه موضوعیت ندارد و نباید خلط شوند. این مسأله حساسیت تدوین سازوکاری که تفسیر پذیری این تعهدات را غیر ممکن سازد، کاملاً اجتناب ناپذیر می‌کند. اساسا پذیرش قطعنامه شورای امنیت به عنوان پشتوانه اجرای توافق هسته‌ای، می‌باید بعد از نظرخواهی از مجالس کشورهای طرف توافق صورت می‌گرفت. در قطعنامه 2231، با زیرکی تمام، قطعنامه‌های تحریمی سازمان ملل تجمیع شده، اما تنها اجرای آن «تعلیق» و نه «لغو»، شده است. در این میان، اینکه برای فرار از انتقادها به این ساختارگفته شده لزومی به اجرای قطعنامه‌های شورای امنیت نیست، به نظر یک بازی سیاسی و یادآور همان دیدگاهی است که قطعنامه‌های شورای امنیت را کاغذ پاره می‌نامید و موجب گرفتاری‌ها و فشارهای زیادی به کشور شد.  بدیهی است آقای کری به دنبال پیشبرد اهداف سیاسی دولت آمریکا و حزب دموکرات است و سخنان وی در سنای آمریکا کاملاً همسو و مطابق با اظهارات وی در اسفند ماه گذشته بود که اعلام کرد، قرار نیست در توافق جامع، آمریکا تعهدی به ایران بدهد. از منظر وزیر خارجه آمریکا، هم اکنون نیز هیچ تعهدی برای طرف آمریکایی به وجود نیامده و برعکس با این توافق و آن گونه که از هم اکنون مشهود است، زمینه برای آغاز نزاعهای فنی و سیاسی و حقوقی و تند شدن فضای دیپلماتیک و حتی اقدامهای نظامی و سخت در آینده فراهم شده است.

**********************************

روزنامه خراسان*****

پاداشي براي آدم کشي هاي شاه سلمان!/کورش شجاعي

شاه سلمان و حدود ۱۰۰۰ نفر از درباريان آل سعود اين روزها براي تجديد قوا و رفع خستگي هاي ناشي از به خاک و خون کشيدن و کشتار حدود ۳ هزار زن و مرد و کودک بي گناه يمني، اتراقي ۳ هفته اي در فرانسه و بخشي از سواحل مارسي را آغاز کردند. شاه جديد که چند ماهي بيش نيست که پس از مرگ ملک عبدا... با رويکردهاي سياسي ناپخته و خاص منطقه اي و بين المللي بر تخت سلطنت و خودکامگي تکيه زده است به خاطر فعاليت هاي فراوان جنايتکارانه و صدور فرمان بمباران هاي پي درپي مردم مظلوم، فقير و بي پناه يمن و خسته از اين همه تلاش و جديت در جنايت و خدمت به ارتقاء جايگاه مسلمانان و وحدت جهان اسلام!! اين روزها براي خود و درباريانش، جايزه و پاداشي در سواحل فرانسه اختصاص داده! آن هم با پول مردم مسلماني که بسياري از آنان حتي در خود عربستان و بيشتر کشورهاي مسلمان جهان در فقر مطلق به سر مي برند و البته که اين جايزه و پاداش براي پادشاه و برخي از دربار فعلي و قبلي آل سعود که سال هاست تربيت تکفيري ها در مدارس وهابيت سعودي و برخي کشورهاي اسلامي، آموزش تروريست و حمايت هاي مالي فراوان از دست پرورده هاي خود در سوريه و عراق، ليبي، يمن و... را وجهه همت خود قرار داده اند، «پاداش و جايزه» قابلي نيست آن هم براي هفت هزار شاهزاده سعودي که به نوشته روزنامه انگليسي گاردين 1.4 تريليون دلار سرمايه خالص دارند. خوش گذراني ۳ هفته اي آن هم با حضور هزار نفر از درباريان آل سعود براي اين خادمان به اسلام و مسلمانان! که از قبل فروش نفت، صادرات خرما و حضور ده ها ميليون زائر حج و عمره به يکي از ثروتمندترين و پردرآمدترين کشورهاي جهان تبديل شده، پاداش زيادي نيست!

 بلکه بايد پاداش به جان هم انداختن مسلمانان جهان و روشن کردن آتش فتنه و دميدن در اين تنور جانگداز و فرصت سوز آن هم با پول و سرمايه مسلمانان و واريز کردن ميلياردها دلار به کيسه کارخانه هاي اسلحه سازي جهاني، نابود کردن زيرساخت هاي حياتي برخي کشورهاي اسلامي، شکستن وحدت مسلمانان، همکاري، حمايت و مباشرت در به خاک و خون کشيدن هزاران مرد و زن و کودک بي گناه در سوريه، عراق، يمن و... و به تبع اين مسائل، فراموش شدن مردم مظلوم فلسطين و غزه و در حاشيه امن قرار گرفتن رژيم صهيونيستي به عنوان دشمن درجه يک انسانيت و اسلام بسيار بيشتر از اين ها باشد! چه کسي مثل اين به اصطلاح خادم الحرمين شريفين مي توانست از قلب جهان اسلام اينچنين ناجوانمردانه قلب و جان جهان اسلام را به خنجر کين، جهل و نفاق و تفرقه بدرد؟ آن هم با سرمايه و توان خود مسلمانان چه خدمتي بالاتر از خدمت برخي شاهان و درباريان آل سعود به رژيم صهيونيستي، آمريکا، برخي کشورهاي غربي و شرقي و خلاصه به مجموعه اسلام ستيزان و بدخواهان مسلمانان و چه خيانتي بالاتر از اين به جهان اسلام و مسلمانان؟ آري شاه سلمان و برخي درباريان آل سعود و برخي از اسلافشان مستحق جزاهاي اساسي در اين دنيا و در عقبي هستند قدر مسلم در آن دنيا که به مثقال و ذره ذره اعمال و نيات همه افراد خصوصاً حاکمان، جزاي متناسب از سوي پروردگار عالميان تعلق مي گيرد اينان و همه ظالمان و حق کشان جهان و همه ديکتاتورها مطمئن باشند در همين دنيا نيز اگر مردم خسته از ظلم و بيداد و استبداد کشورشان کوچکترين روزنه و فضاي باز سياسي براي آزادي بيان و ابراز مطالبات خود پيدا کنند، اين ديکتاتورهاي «از خدا بي خبر» و به روز جزا «ناباور» و خيانتکار در حق اسلام و مسلمين را به چالش هايي جدي مي کشند و آنان را از اريکه قدرت و خودکامگي به زير خواهند کشيد و اين جدا از آن جزاي اخروي، جزايي مناسب براي تربيت کنندگان تکفيري ها و تروريست ها و حاميان آنان و خائنان به جهان اسلام و مسلمانان خواهد بود که تحقق آن نيز با به وجود آمدن شرايطي، چندان دير نخواهد بود.

************************************

روزنامه ایران******

توافق؛ سرآغاز شکوفایی مناسبات منطقه‌ای/  ابراهیم رحیم‌پور

 پیرو تفاهم هسته‌ای ایران با کشورهای 1+5 اکنون در محافل سیاسی و مطبوعاتی این سؤال زیاد به چشم می‌خورد که چه تغییراتی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران رخ خواهد داد و ایران چه رویکردی نسبت به کشورها در پیش خواهد گرفت؟ متأسفانه حوزه امنیتی  پیرامون کشورمان دچار آشوب و آشفتگی است. دخالت‌های اشتباه فرامنطقه‌ای  و خطاهای محاسباتی بعضی رهبران منطقه‌ای، فضایی را فراهم آورده است که تروریسم در آن رشد یافته و صلح و امنیت منطقه را به خطر انداخته است، هرچند که ایران به مثابه یک جزیره ثبات در این میان از امنیت مثال‌زدنی برخوردار است ولی از آنجایی که در دنیای بهم پیوسته امروز تحولات آنچنان بهم آمیخته شده‌اند که هیچ کشوری به تنهایی منابع و قدرت لازم و کافی برای تأمین و تثبیت صلح و ثبات  و توسعه رفاه مردم را در اختیار ندارد، لذا همکاری و همبستگی منطقه‌ای برای مدیریت تحولات و هدایت آنها در جهت توسعه منطقه‌ای، امری اجتناب‌ناپذیر است. گذشته از نظر سیاسی- تحلیلی به تحولات منطقه‌ای، جمهوری اسلامی ایران همواره با پیروی از آموزه اسلامی دخت گرامی پیامبر رحمت اسلام(ص) برابر حدیث الجار ثم الدار (اول همسایه و سپس خانه)  بر اهمیت جایگاه همسایگان و کشورهای هم‌دین و فرهنگ خود واقف بوده و همیشه اهتمام به برقراری مناسبات عالی با آنان داشته است. اما متأسفانه به دلیل تبلیغات غرض‌ورزانه و هراس‌آلود رسانه‌های صهیونیستی علیه کشورمان و تولید بحران‌های ساختگی، این فرصت به قدر کافی پدید نیامده بود که همه ظرفیت‌های ایران و منطقه در جهت دلخواه تقویت دوستی و توسعه رفاه منطقه‌ای به کار گرفته شود، اما اکنون که با حل و فصل موضوع هسته‌ای کشورمان این غبارها زدوده شده و پوچی تبلیغات ایران‌هراسی به روشنی آشکار شده است، فضای مناسبی برای تقویت همکاری و تحکیم صلح و ثبات منطقه‌ای بین ایران و کشورهای حوزه پیرامونی پدید آمده است.

جمهوری اسلامی ایران با پشتوانه ملی، همبستگی  داخلی، مدیریت ریاست محترم جمهوری و راهبری داهیانه رهبر معظم انقلاب از مذاکرات هسته‌ای سربلند و موفق بیرون آمد. زمان آن است که این موفقیت خود را با منطقه و همسایگان تقسیم کرده و میوه این همدلی و همزبانی داخلی به برون مرزها نیز صادر شود. نتیجه این همگرایی در منطقه همان بمبی است که چاشنی آن در وین گذاشته شد. این صحیح است که وزن و قدرت جمهوری اسلامی ایران بعد از مذاکرات و تفاهم افزایش یافته است لیکن از این نیرو و انرژی جدید قرار است در جهت تحکیم دوستی، امنیت و رفاه در منطقه بهره‌برداری شود.

در حالی که مقامات و شرکت‌های بزرگ کشورهای اروپایی در صف ورود به ایران قرار گرفته‌اند، دکتر ظریف وزیر خارجه کشورمان با هدف تحکیم مناسبات منطقه‌ای، توسعه رفاه و امنیت و زدودن زمینه‌های افراط و تروریسم شروع به انجام سفر به چند کشور منطقه‌ای کرده است. این سفرها ادامه خواهند داشت و پیام دوستی ملت با فرهنگ و تاریخی ایران را به دولت‌ها و ملت‌های منطقه ابلاغ خواهند کرد.

در سفرهای دکتر ظریف به منطقه، جمهوری اسلامی ایران به دنبال تشکیل و تحکیم ائتلاف برای دوستی و تقابل با ناامنی و افراط‌گری است و بدون حصول به این هدف، کشورها قادر به چشاندن طعم شیرین این تفاهم بین‌المللی با 1+5 نخواهند بود. این پیام اصلی دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران بعد از توافق هسته‌ای است. دکتر ظریف در ملاقات‌های خود با مقامات کشورهای منطقه به جهان خواهد گفت که روی میز ایران تنها گزینه موجود گزینه دوستی و برادری است و اگر دیگر قدرت‌های جهان نیز دغدغه صلح و امنیت جهانی را دارند، باید از این رفتار کشورمان الگو بگیرند و روی میز خود را کاملاً پاک کرده و تنها گزینه تشویق دوستی و تعامل را باقی بگذارند.

البته در این میان نباید از ترفندهای جدید دشمنان صلح و همکاری منطقه‌ای غافل بود. آنها نیز به موازات تلاش‌های ایران و کشورهای منطقه برای توسعه مناسبات به تلاش‌های مذبوحانه خود برای تفرقه‌افکنی و فاصله‌اندازی بین کشورها خواهند افزود، چرا که آنها ظرفیت و توفیق عبرت گرفتن از گذشته را ندارند و همچنان به تکرار اشتباهات خود خواهند پرداخت با این تفاوت که دیگر، دولت‌ها و ملت‌های منطقه، بخوبی به ترفندهای آنان آگاه شده و فریب دروغ‌پردازی‌های آنان را نخواهند خورد. دوران، دوران تحکیم دوستی‌ها و تعمیق همکاری‌هاست.

ما بر این باوریم که با اتحاد و دست در دست هم دادن کشورهای منطقه از عهده ناهنجاری‌ها برخواهیم آمد و با هم‌افزایی قدرت ایران و منطقه به پاکسازی پیرامون خود برای فراهم آوردن سکوهای پرش رفاه و اقتصاد موفق خواهیم شد. استراتژی همکاری‌های جمعی و تحکیم پیوندهای منطقه‌ای سیاست گزینشی جمهوری اسلامی ایران است و بدیلی برای آن نمی‌شناسد.

************************************

روزنامه جام جم *******

رسانه ملی و برخی منتقدانش/ داوود نعمتی انارکی

استقلال عملکرد رسانه ملی، گاهی به بهانه‌های مختلف و به دلیل همسو نبودن با اهداف و سیاست‌های برخی افراد ‌و جناح‌ها‌ اعتراض‌ها و انتقادهایی را به دنبال داشته که در برخی موارد متأسفانه به جریان‌سازی‌های تخریبی علیه صداوسیما تبدیل شده است. جریان تخریبی که این روزها تلاش خالصانه همکاران حوزه‌های مختلف رسانه ملی را نشانه رفته و در تلاش است به اعتبار رسانه در جامعه لطمه وارد کند. اما در این میان، آنچه خلاف انتظار و قابل تأمل است، رویکرد راهبرد غیرمنصفانه‌ای است که برخی مسئولان دستگاه‌های اجرایی در قبال رسانه پیش گرفته‌اند؛ رویکردی که می‌توان آن را در سه بخش ذیل برشمرد و مورد تأمل قرار داد:

 

1-انتظار بهره‌برداری حداکثری و غیرمنطقی از ظرفیت رسانه

گاهی، برخی‌ها فراموش می‌کنند رسانه ملی، نقش هماهنگ‌کننده و تعادلی در میان قوای سه‌گانه و جریانات و جناح‌های فکری کشور دارد و در خدمت صرفاً یک قوه یا دستگاه خاص نیست. این افراد با اتخاذ رویکردی متوقعانه، رسانه ملی را رسانه‌ای در خدمت دیدگاه‌ها، مواضع و ابزاری برای انتقال اخبار صرفاً مورد نظر خود تصور می‌کنند و انتظار دارند در هر زمان و به هر میزان که خواستند، کنداکتور رادیو و تلویزیون در خدمت آنها باشد. بدیهی است چنین توقع غیر‌معقولی هیچ‌گاه در چارچوب تعهدات و سیاست‌های رسانه ملی نمی‌گنجد، هر چند آنها را خوش نیاید و انتقاد و اعتراض‌شان را نسبت به عملکرد رسانه ملی به دنبال داشته باشد. جالب اینجاست این افراد که بعضاً بیشترین حضور را نیز در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی دارند و از ظرفیت رسانه بیشترین بهره را برای پوشش اخبار رویدادهای مرتبط با خود می‌برند، به جای حداقل حمایت از این رسانه، انتقاد گسترده از رسانه را پیشه می‌کنند. چنین واکنش‌هایی ریشه در همان رویکرد و نگاه ابزاری به رسانه که تمام ظرفیت رسانه‌ای را از آن خود می‌دانند، دارد.

 

2-تخریب رسانه بدون در نظرگرفتن واقعیت‌های موجود

این روزها که کارکنان حوزه‌های مختلف خبری، تولیدی و فنی رسانه ملی با انگیزه و عزمی مثال‌زدنی در تکاپوی مقابله با هجمه‌های رسانه‌ای و جریان‌سازی‌های خبری غرب در حوزه رویدادهای منطقه‌اند و طی ماه‌های گذشته به‌ صورت شبانه‌روزی به پوشش لحظه به لحظه مذاکرات پرداخته و خواهند پرداخت، گاه و بیگاه با حملات و انتقادهای تخریبی برخی از همین افراد مواجه می‌شوند که به‌‌رغم توصیه‌های مؤکد مسئولان نظام به دوری از تنش و تفرقه، با درج و انتشار مطالب تند و غیرمنصفانه (فاقد هر‌گونه روح انتقاد علمی) علیه رسانه ملی در روزنامه‌ها و سایت‌های مختلف و در صورت نداشتن سوژه، با تهمت‌های ناروا و نقدهای بی‌پایه و اساس، دانسته یا ندانسته زمینه سناریو‌سازی‌های شبکه‌های ماهواره‌ای را فراهم می‌کنند که متأسفانه این روند همچنان ادامه دارد.

به‌عنوان مثال صدور بخشنامه‌هایی را به رسانه نسبت می‌دهند که هیچ پایه عقلانی ندارد. روزی به دروغ بر طبل تفکیک جنسیتی در صداوسیما کوبیده می‌شود، روزی دیگر به این بهانه که نقش رسانه ملی را در پوشش خبری مذاکرات هسته‌ای کمرنگ نشان دهند، شایعه می‌کنند که صداوسیما پرداختن به موضوع صلح امام حسن(ع) را ممنوع کرده است! انتشار چنین مطالبی جز تخریب چه نامیده می‌شود؟

 

3- تحت فشار قراردادن صداو سیما از نظر مالی

سازمان صداوسیما در آغاز دور جدید فعالیت خود، با وجود مشکلات فراوان مالی ناشی از تحریم‌ها، تورم و کاهش بودجه، نیازمند حمایت و افزایش اعتبارات از سوی دولت محترم است.

این در حالی است که دولت به رغم اطلاع از مشکلات مالی این سازمان، سهم خود را - که هر سال نیز نسبت به کل بودجه صداوسیما کاهش پیدا می‌کند- هنوز به‌طور کامل پرداخت نکرده است. سهمی که در صورت پرداخت کامل، بخشی از حقوق کارکنان را پوشش می‌دهد و دیگر هزینه‌ها باید از طریق درآمدهای سازمان تامین شود. از سوی دیگر، دولت تاکنون حتی یک ریال از بودجه عمرانی صداوسیما را نیز پرداخت نکرده و پاسخ مثبتی به تامین مخارج برنامه‌های پنج ماهه ضروری این سازمان برای حوزه مجوزها‌، ماهواره‌ها، هزینه‌های ارزی، دفاتر، خبرنگاران و... نداده است. این در حالی است که صداوسیما با کاهش سهم دریافتی از دولت و افزایش درآمدهای خود از طریق تقویت ساختار بازرگانی، توزیع و تنوع باکس‌های آگهی در کنداکتور شبکه‌ها، ساماندهی قراردادهای تولید برنامه، صرفه‌جویی و مدیریت بر داشته‌ها وبا عقد قراردادهای مشارکتی و ... در واقع به دولت کمک نیز کرده است. به بیانی دیگر در دوره جدید فعالیت‌های سازمان، جلوی بسیاری از هزینه‌های غیرضرور گرفته شده است و تلاش شد از داشته‌های سازمان بهترین بهره‌برداری انجام شود تا بتوان این دوران را با موفقیت سپری کرد. اما باید پذیرفت موفقیت رسانه ملی در ابعاد مختلف نیازمند توجه ویژه دولت به این دستگاه عظیم فرهنگی است.

این یادداشت حسب حالی از مشکلات فعلی سازمان صداوسیما و در واقع گله‌ای دوستانه و تلنگری است به همه افراد و اشخاصی که در مقطع حساس کنونی با دامن زدن به حواشی مخرب و هجمه به رسانه ملی، خواسته یا ناخواسته محملی را برای شبکه‌ها و رسانه‌های تفرقه‌افکن استکباری مهیا می‌سازند. در پایان، از این تاکید ریاست محترم سازمان صداوسیما بهره می‌گیرم که رسانه ملی همچون گذشته ضمن دعوت از همه مسئولان، کارشناسان و صاحب‌نظران رسانه به همراهی و همفکری، اعلام می‌دارد که با عزمی راسخ وظیفه و تعهد اسلامی و انقلابی خود را در جهت همدلی مردم و مسئولان و حفظ اتحاد و اقتدار ملی دنبال خواهد کرد و در مسیر تحقق منویات رهبر معظم انقلاب تمام توان خود را به خدمت خواهد گرفت.

 ************************************

روزنامه وطن امروز***

سخن شلوغ ممنوع!/حسین قدیانی

صرف‌نظر از مباحث موجود، پیش‌بینی من این است؛ بدعهدی یانکی‌ها در مقام اجرا، خود به خود ناقض توافق خواهد شد. هم ‌الان شاهد بدعهدی مکرر آمریکا ناظر بر تفسیر توافق هستیم و دوفردای دیگر، حتم‌ دارم شاهد دبه درآوردن طرف در «روز‌‌عمل». شیطان بزرگ، نزد همه جهانیان، آبروی نداشته‌اش را خواهد برد! فعلا اندکی صبر! تقدیر خدا، دست در دست تدبیر خلف شایسته روح خدا، نقشه‌ها کشیده‌اند برای حیثیت نیم‌بند کدخدا! ضد‌حمله‌ای سخت در راه است ان‌شاءالله! منتهای مراتب، چه سر خرمن بخوانیم و چه نه، عاقبت در توافق هسته‌ای، وعده‌هایی به این مردمان مذاکرات داده شده، لیکن بعید می‌دانم حتی به همین‌ وعده‌ها هم متعهد باشد کاخ سفید. (وعده‌هایی هم البته مردمان مذاکره‌کننده به داخل دادند که هرچه در متن تهیه شده دنبال آن می‌گردیم پیدا نمی‌کنیم.) القصه! سران کاخ سفید شده‌اند حکایت آن گدایی که نرخ هم معین می‌کند! اولا خودشان متمنی مذاکره با ایران بوده‌اند، ثانیا این منت‌کشی، دامنه‌دار بوده و به قولی داستانش دراز، ثالثا با توجه به گیر و گورهای فراوانی که در داخل دارند، ایضا انتخابات ریاست‌جمهوری نزدیک‌، صرف احتیاج‌شان به توافق، بسی بیشتر از ما بوده، باز می‌بینی خر و خرما را با هم می‌خواهند! اخیرا جان‌کری مگر صریحا نگفت؛ «اگر توافق نمی‌کردیم، رژیم تحریم‌ها دوامش را در آینده نه چندان دور از دست می‌داد و فرومی‌پاشید»؟! با توجه به این اعتراف بسیار مهم، ضمن آنکه معتقدیم خیلی بهتر از این حرف‌ها می‌شد مفاد توافق را تنظیم کرد، ناچار باید صحه بگذاریم بر وقاحت بی‌حد آمریکا، آنجا که از ما، امتیاز را ممتاز، متمایز و نقد می‌خواهد، لیکن وعده‌های داده شده را منوط می‌کند به هزار اما، مشروط می‌کند به هزار اگر. سوای این مهم، اهداف دیگری هم دارد دشمن، من‌جمله آنکه «انرژی هسته‌ای» را بدل کند به محل نزاع ملت ایران. «انرژی هسته‌ای» اما نه تنها به محل دعوای ملت تبدیل نشده، بلکه حتی «مذاکرات هسته‌ای» هم با همه فراز و نشیب‌هایش نتوانسته صف واحده ملت را 2 تکه کند. چه بسا دشمن، مترصد این توطئه بود که بعد از اعلام خبر توافق، مثلا نزاع خیابانی در یکی ـ دو جا رخ دهد؛ گروهی خواهان جشن باشند و جماعتی دنبال عزا، اما درود باید فرستاد به وقار، متانت، درایت، معرفت و بصیرت ملت ایران، از هر تیره و طایفه.

صدالبته بعله! آحاد ملت هم، اگر چه حالا نه مثل تند و تیزی این گروه‌های سیاسی، ممکن است نظرات متفاوت بعضا متضادی درباره توافق داشته باشند، لیکن این مساله را هرگز بهانه «اختلاف» به معنای «دودستگی» نمی‌کنند. از همین زاویه، فرض است بر دار و دسته‌های سیاسی که با الگو قرار دادن ملت، «حد حرف» را نگه دارند، چه حالا در بیان مخالفت با توافق، چه حالا در بیان موافقت. دگر بار دقت مجدد شود در نامه کوتاه و قابل تامل بزرگان در جواب یکی از این مسؤولان. مادام که «قانون» وجود دارد و هزار و یک مجرای میسر و ممکن، بشدت باید پرهیز کرد از «سخن شلوغ» بر وزن «سخن دروغ»! چیست مصداق سخن شلوغ‌؟ بگذار به یک نمونه اشاره کنم! همین که بردارند و کاتولیک‌تر از پاپ‌های دیپلمات، در بی‌منطق‌ترین سخن ممکن، توافق هسته‌ای را مافوق «حماسه خرمشهر» بخوانند! این قیاس، همانقدر بی‌وجه است که یکی دیگر مدعی شود «برجام» حکایت «جام زهر» است! انشایی که مردمان مذاکرات آوردند، موضع «بحث کارشناسانه» است، نه موضع «جشن»، نه احیانا موضع «عزا». این مهم را هم از دست‌فرمان «ملت» می‌توان استخراج کرد، هم از دست فرمان «ولایت». با این همه، دگر بار در این جمله جان‌کری دقت کنید؛ «اگر توافق نمی‌کردیم، رژیم تحریم‌ها دوامش را در آینده نه چندان دور از دست می‌داد و فرومی‌پاشید». همین! گفتم بلکه مگر دوباره دقت کرده باشید در این جمله وزیر خارجه آمریکا. هم برای دوست، هم برای دشمن، صد سخن در دل خود نهفته دارد! فلذا هنوز هم بر این باوریم؛ توافق اگر اتکا روی نقد اهل فن می‌کرد و ملاحظات منتقد خیرخواه را با متانت بیشتری مورد مداقه قرار می‌داد، دیگر اینقدر «تفسیرپذیر» بسته نمی‌شد. 

************************************

روزنامه رسالت**

توافق خوب يا توافق بد/ سيدمسعود شهيدي

قراردادها و توافقنامه‌هاي مهمي كه بين قدرت‌هاي بزرگ و كشورهاي ديگر منعقد مي‌شود تركيبي پيچيده، متنوع و چندلايه از داده‌ها و ستانده‌هاست كه بسياري از موارد مهم آن به علت ارائه شدن در قالب واژه‌هاي چندمنظوره و تفسيرپذير در هاله‌اي از ابهام قرار مي‌گيرد. در مرحله تصويب هر طرف آن را به ميل خود تفسير مي‌كند ولي تنها در مرحله اجراست كه پرده‌ها كنار مي‌رود و چهره واقعي توافقنامه آشكار مي‌شود. به علت همين پيچيدگي مفاهيم، تعدد موضوعات و ابهام‌آلود بودن كلمات و جملات، قضاوت در مورد اينگونه توافقنامه‌ها و تشخيص خوب بودن يا بد بودن آنها كار بسيار دشواري است و نياز به دقت زياد، صرف وقت و حضور كارشناسان و خبرگان اين فن دارد. اكتفا به نكات مثبت و ستانده‌ها و قضاوت سطحي و خوش‌بينانه اگرچه شادي‌آفرين است اما گاه، خسارات بزرگي به بار مي‌آورد كه قابل جبران نيست. شايد مراجعه به توافقنامه‌هاي مهم در تاريخ معاصر كشورمان بتواند راهنماي خوبي براي افزايش حساسيت‌ها و دقت‌ها باشد.

دكتر علي اميني نوه دكتر محمد مصدق، عضو جبهه ملي و وزير دارايي او بود و دكتر مصدق را معلم سياسي خود مي‌دانست. پس از كودتاي 28 مرداد او در دولت سپهبد زاهدي مجددا در همان سمت وزارت دارايي قرار گرفت و يك سال بعد از كودتا يعني در سال 1333 پس از يك‌ سال مذاكره سخت و دشوار، قرارداد كنسرسيوم بين‌المللي نفت را كه عمدتاً متشكل از شركت‌هاي نفتي آمريكا و انگليس بود امضا كرد.

دولت و وزير دارايي، اين توافقنامه را يك توافقنامه خوب و يك پيروزي درخور جشن و شادي دانستند و بخشي از مردم نيز كه از مشكلات اقتصادي ناشي از تحريم‌ها و بحران‌هاي سياسي خسته شده بودند احساس شادماني و نشاط كردند. امتيازاتي كه در اين توافقنامه به دست آمده بود و مورد تاكيد دولت قرار داشت عبارت بودند از:

1- به رسميت شناخته شدن حق مسلم ملت ايران در مالكيت نفت و پذيرفته‌ شدن قانون ملي شدن نفت پس از چهارسال مخالفت، كارشكني و بحران‌آفريني قدرت‌هاي جهاني

2- برداشته ‌شدن تحريم‌ها و فروش مجدد نفت و ورود مجدد ارز به كشور پس از چهار سال توقف

3- افزايش سهم سود ايران از 16 درصد به 50 درصد از فروش نفت

4- عادي شدن و برقراري مجدد روابط سياسي ايران با انگلستان كه تا مرحله تهديد نظامي و محاصره اقتصادي پيش رفته بود.

5- خارج شدن پرونده ملي شدن نفت ايران از حالت بحران به وضعيت عادي.

دستاوردهاي‌ فوق در آن شرايط سخت و دشوار به عنوان يك پيروزي بزرگ و حتي يك فتح‌الفتوح معرفي شد و از سوي طرفين مذاكره و رسانه‌ها و محافل جهاني به عنوان يك توافقنامه برد ـ برد مورد تحسين قرار گرفت. آنها با شادماني ابراز مي‌كردند حقوق مسلم ملت ايران به رسميت شناخته شده، خطر از او رفع شده و حالا با فروش نفت و ورود دلارهاي نفتي اقتصاد كشور سر و سامان مي‌گيرد. آيا اين توافقنامه با اين امتيازات مهم يك توافقنامه خوب بود يا يك توافقنامه بد؟

لازمه پاسخ دادن به اين سئوال آگاهي يافتن از نيمه تاريك توافقنامه است كه كمتر و كمرنگ‌تر بيان مي‌شد. اگر در توافقنامه كنسرسيوم، داده‌ها هم مثل ستانده‌ها تبيين و تبليغ مي‌شد هر انسان دلسوزي را حداقل به ترديد و نگراني وامي‌داشت. آيت‌الله كاشاني به محض اطلاع از متن قرارداد طي اعلاميه‌اي آن را محكوم كرد. جبهه ملي كه دكتر اميني عضو آن بود رسماً قرارداد را محكوم و دكتر اميني را از آن جبهه اخراج كرد. فدائيان اسلام، سپهبد زاهدي و دكتر اميني را از امضا كردن قرارداد برحذر داشتند. هنگام طرح شدن قرارداد در صحن علني مجلس، محمد درخشش نماينده تهران، كه فردي ملي‌گرا و ليبرال بود طي نطقي هفت ساعته اين قرارداد را مغاير منافع و مصالح ملي معرفي كرد.

چرا قرارداد كنسرسيوم با آن همه امتيازات مثبت و در حالي‌كه در رسانه‌هاي جهاني به عنوان يك قرارداد خوب مورد تحسين بود از طرف همه گروه‌هاي سياسي و مذهبي ايران به عنوان يك قرارداد بد معرفي شد؟ آيا مخالفين قرارداد، افرادي افراطي و تندرو و يا كاسب تحريم بودند يا نيمه تاريك قرارداد را ديده و احساس خطر مي‌كردند؟

استدلال مخالفين اين بود كه نه تنها امتيازات داده شده با امتيازات گرفته شده هم‌وزن نيستند بلكه از خطوط قرمز ملت عبور داده شده است. خط قرمز ملت ايران و همه گروه‌هاي سياسي و مذهبي در آن مقطع، قانون ملي شدن نفت بود. ايران در سال 1329 پس از پنجاه سال حاكميت انگلستان بر نفت، موفق شد با قبول همه خطرات و همه مشكلات و رودررو شدن با يك ابرقدرت جهاني و تحمل مشقات فراوان نفت خود را ملي كند و براي اولين بار دست غارتگر شركت نفت انگليس را از ايران كوتاه نمايد. طبق اين قانون حاكميت بر نفت، مالكيت نفت، حق اكتشاف نفت، حق استخراج نفت، حق فروش نفت و حق استفاده از صددرصد درآمد نفت متعلق به ايران بود. اگرچه قبل از ايران مكزيك نفت خود را ملي كرده بود و هند و اندونزي نيز سلطه استعمار را در هم شكسته بودند اما نهضت نفت ايران با اتحاد همه نيروهاي متعهد و دلسوز كشور پرچمي را در خاورميانه و در كل جهان برافراشت كه جبهه نهضت‌هاي استقلال‌طلب را تقويت و كشورهاي ديگري مثل مصر و غنا را بر استعمارگران چيره كرد. ملي شدن نفت افتخار بزرگي بر افتخارات ملت ايران افزود و موجب عزت و سربلندي مردم شد. قانون ملي شدن نفت براي ملت ايران فقط يك قانون اقتصادي براي كسب سود بيشتر نبود كه با سود بيشتر بتوان بر سر آن معامله كرد، بلكه سندي بود معرف ايمان، عزت و افتخار ملت ايران در سطح جهان.

وقتي خط قرمز ترسيم مي‌شود هر دولتي و هر شخصيت خوشنام و خوش‌سابقه‌اي آن را زير پا گذارد، اعتبار و آبروي خود را زير پا گذاشته است. نيمه پنهان قرارداد كنسرسيوم كه عموما از آن بي‌اطلاع بودند اين بود كه حاكميت بر نفت، مالكيت بر نفت و اختيار همه مراحل اكتشاف و استخراج و فروش كه با آن همه تلاش و مبارزه از انگلستان گرفته شده بود، دوباره طبق اين قرارداد براي مدت 25 سال به قدرت‌هاي غربي واگذار شد تا در عوض آنها اجازه دهند ما از نصف پول نفت خودمان استفاده كنيم. نكته بسيار عبرت‌آموز اينكه آنها با به كار بردن واژه‌هاي چندمنظوره و تفسيرپذير در متن قرارداد، حتي به دولت دست‌نشانده خود هم رحم نكرده و كلاه بزرگي بر سر او گذاشتند و بعداً در مرحله اجرا معلوم شد سهم ايران را در عمل از 50 درصد به 36 درصد كاهش داده‌اند.

بيان اين مثال براي آن است كه اهميت نيمه تاريك قراردادها و اهميت واژه‌هاي تفسيرپذير و چندپهلو و اهميت خطوط قرمز كه مي‌توانند امتيازات گرفته شده را تحت‌الشعاع خود قرار دهند، روشن شود.

خطوط قرمز اصلي‌ترين معيار براي تشخيص خوب بودن يا بد بودن يك توافقنامه است. خطوط قرمز مفهومي فراتر از سود و زيان مادي دارند و حافظ سرمايه‌هاي معنوي يك ملت‌اند، حافظ عزت و افتخار و اقتدار يك ملت‌اند و با امتيازهاي مادي نمي‌توان آنها را در معرض بده‌بستان‌هاي معمول قرار داد.

وزير محترم امور خارجه كه همه تلاش خود را براي رسيدن به يك توافق خوب صرف كرده و ان‌شاءالله مأجور در پيشگاه خداوند است، در گزارش خود با صراحت گفت اين توافقنامه آن چيزي نيست كه خواست ما بوده باشد، بلكه حاصل بده‌بستان است. ملت ايران معناي سخن وزير خارجه را درك مي‌كنند و مي‌دانند كه در هر مذاكره و توافقي بايد امتيازاتي داد و امتيازاتي گرفت، ولي تمام سخن اين است كه آيا امتيازات داده شده از خطوط قرمز فراتر رفته است يا نه؟

هرگز نبايد امتيازات گرفته شده يا نارضايتي نتانياهو آنقدر ما را خوشحال كند كه از امتيازات داده شده و رضايت شين بت (سازمان امنيت داخلي رژيم اشغالگر قدس) غفلت كنيم. بايد همه ابعاد مثبت و منفي بادقت ديده و محاسبه شود.

اكنون مسئوليت بررسي توافقنامه هسته‌اي بر عهده مجلس شوراي اسلامي و شوراي عالي امنيت ملي است و انتظار مي‌رود آنها نيمه روشن و تاريك توافقنامه و تمامي متن و ضميمه‌ها و كليه بندها و جملات و حتي كلمه‌ها را بادقت و ريزبيني بررسي و با خطوط قرمز نظام مقايسه و در صورت مشاهده كوچك‌ترين تخطي و حتي كوچك‌ترين ابهام بدون هيچ‌گونه پرده‌پوشي و ملاحظه و مسامحه رسماً آن را اعلان و از تصويب موافقتنامه خودداري نمايند تا در مرحله بعدي مذاكرات، اين اشكالات مرتفع شود. تصويب قطعنامه 2231 شوراي امنيت كه مورد اعتراض وزير محترم امور خارجه قرار گرفته نبايد بدان معنا تلقي شود كه كار توافقنامه تمام شده و ديگر با تصويب قوانين داخلي راهي براي اصلاح آن وجود ندارد. عدم تصويب توافقنامه در مجلس و تلاش براي اصلاح آن جزء حقوق كشورهاست و تاثيري بر روند كار شوراي امنيت ندارد، كما اينكه كنگره آمريكا نيز بررسي توافقنامه هسته‌اي را در دستور كار خود قرار داده است.

شايد مرحله كنوني مذاكرات هسته‌اي را بتوان مرحله جنگ كنگره‌هاي دو كشور ايران و آمريكا ناميد. اين مرحله اگر از مراحل قبل مهم‌تر نباشد، كم‌اهميت‌تر نيست. نبايد نقش مجلس و شوراي عالي امنيت ملي را كمرنگ كنيم تا ابتكار عمل در دست كنگره آمريكا قرار گيرد. هرگز نبايد تصور كرد كار توافقنامه به اتمام رسيده و ديگر جايي براي رد و قبول و اصلاح و تغيير وجود ندارد. اصلي‌ترين مراحل مذاكرات هنوز در پيش است. كنگره آمريكا طي مصوبه‌اي رئيس جمهور را موظف كرده توافقنامه را براي رد يا قبول به مدت 60 روز در اختيار نمايندگان بگذارد. در صورت رد توافقنامه رئيس جمهور 15 روز فرصت دارد آن را وتو كند و پس از آن كنگره در صورت جلب  نظر دوسوم نمايندگان مي‌تواند وتوي رئيس جمهور را بي‌اثر كند و در اين صورت دولت آمريكا مجبور خواهد بود دور تازه‌اي از مذاكره با ايران را آغاز كند و زياده‌خواهي كنگره را در يك توافقنامه جديد به ايران تحميل نمايد.

روز پنج شنبه باب كوركر رئيس كميته روابط خارجي مجلس سنا در جلسه مشترك با وزير خارجه آمريكا گفت: غير از قبول يا رد توافقنامه، گزينه سومي هم براي سنا وجود دارد و آن رسيدن به يك توافق بهتر با ايران است. اين حرف بدان معناست كه سناي آمريكا به هيچ وجه كار را

 تمام شده نمي‌داند و ممكن است به جاي رد يا قبول توافقنامه، به طور رسمي يا غيررسمي وارد تغيير دادن متن توافقنامه شود. در اين صورت توافقنامه كنوني يك پيش‌نويس محسوب مي‌گردد و قرار است امتيازات جديدي به نفع آمريكا به آن اضافه و امتيازاتي از ايران كسر شود.

وقتي مي‌بينيم دولت و كنگره آمريكا در يك برنامه هماهنگ يا غيرهماهنگ چنين ترفندي را براي امتياز گرفتن از ايران آغاز كرده‌اند چرا بايد دولت و مجلس و شوراي عالي امنيت ملي به خاطر ملاحظات و رعايت حال يكديگر، دست روي دست بگذارند تا ابتكار عمل به دست كنگره آمريكا بيفتد؟ اگر مجلس شوراي اسلامي و شوراي عالي امنيت ملي هماهنگ با دولت يا غيرهماهنگ با دولت در اين مرحله سرنوشت‌ساز فعال‌تر، دقيق‌تر، مسئولانه‌تر و تهاجمي‌تر از كنگره آمريكا، توافقنامه را با استفاده از تمام ظرفيت‌ كارشناسي و تخصصي كشور بررسي و كوچك‌ترين ابهام‌ها و تخطي‌ها از منافع ملي و كوچك‌ترين عبور كردن‌ها از خطوط قرمز را شناسايي و پيشنهادهاي روشن خود براي اصلاح آن موارد را ارائه كنند، اولاً رسالت تاريخي خويش را در قبال يك توافقنامه جهاني به انجام رسانده و در پيشگاه خداوند و در پيشگاه ملت ايران روسفيد و سربلند خواهند بود، ثانياً دست دولت و تيم مذاكره‌كننده را در مذاكرات بعدي قوي‌تر خواهند كرد و ثالثاً ترفند كنگره آمريكا براي امتياز گرفتن را به خودش بازخواهند گرداند تا در بده بستان مرحله بعد موازنه برقرار باشد.

همه موافقين و مخالفين توافقنامه بايد براي خنثي كردن ترفند كنگره آمريكا يكصدا و متفق از مجلس شوراي اسلامي بخواهند فعال‌تر و جدي‌تر از گذشته رسالتي را كه در قبال اين توطئه دارد، به انجام رساند.

********************************************

هفته نامه 9 دی **

 

دشمن، «ابهت» و «ابهام» نظامی ما را نشانه رفته است؛ قطعنامه برای جنگ، عاقبت توافق بد/ مهدی صادقی

شیطان یک عنصر خبیث و در عین حال بسیار برنامه ریز است. نیروهای شیطانی نیز طبعا چنین خصوصیتی دارند. بازبینی سند موسوم به "برجام" و قطع نامه نشان می دهد آمریکایی ها دورنمای بسیار خطرناکی برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران ابداع کرده اند. بازرسی های گسترده هسته ای که متاسفانه حریم غیرقابل نفوذ مسائل نظامی ایران را نیز نشانه رفته است نشان از دورخیز آمریکایی ها برای ایجاد یک نسل جدید از «جاسوسی مدرن» بر علیه ایران است. آمریکایی ها می خواهند برآوردهای استراتژیک خود در مورد مسائل نظامی ایران را از مدخل ترتیبات جدید برجام، بهینه سازند. گویی قرار است خلا سفارت آمریکا و انگلیس در ایران با توافق جدید جبران شود و این امکان فراهم شود تا آنها بتوانند از اطلاعات دریافتی از این کانال جدید، "داده های کیفی" و "اطلاعات استراتژیک" از وضعیت نظامی ایران تولید نمایند. فرایند تطبیق و مقابله داده ها و پایش فیدبک اطلاعات به منظور رفع ابهام سازی به صراحت توسط سوزان رایس مشاور امنیت ملی آمریکا ابراز شده است. هم چنین ارنست سخن گوی کاخ سفید گفته است: «نکته کلیدی این است که (پس از توافق) گزینه نظامی تقویت هم می‌شود، چراکه طی این سال‌ها ما جزئیات بیشتری از برنامه هسته‌ای ایران جمع‌آوری خواهیم کرد…بنابراین، زمانی که وقت تصمیم‌گیری فرماندهان نظامی آمریکا و اسرائیل در مورد هدف‌گیری می‌رسد، به دلیل اطلاعاتی که طی این سال‌ها به لطف رژیم بازرسی‌ها جمع‌آوری کرده‌ایم، آن تصمیمات به طرز چشم‌گیری مبتنی بر اطلاعات بوده و توانمندی‌های ما ارتقا یافته‌اند.» با عنایت به این اظهار نظرها می توان رژیم بازرسی های مورد اشاره که نسل جدیدی از جاسوسی محسوب می شود را "جاسوسی سیستماتیک قانونی" نامید. استمرار ترتیبات برجام و تضمین قانونی آن نکته خطرناکی است که به آمریکایی ها امکان ایجاد سامانه اطلاعاتی و حتی شبکه سازی می دهد. با ایده گرفتن از سیستم های کنترل خطی می توان گفت نظام سلطه تا به حال مشکلاتی از جنس وقفه( interrupt )برای نظام جمهوری اسلامی به وجود می آورد. اما متاسفانه با مدخلی که توافق هسته ای گشوده، یک نظام سرکشی و نمونه برداری مستمر (polling) برای دسترسی به اطلاعات حساس ایران به وجود خواهد آمد. آنگونه که دیپلمات های مذاکره کننده اعلام کرده اند آمریکایی ها به اطلاعات حساس نظامی ایران دسترسی نخواهند داشت. البته این گزاره مورد تاکید آقایان دیپلمات، گزاره ای سطحی و غیرفنی است. چرا که حداقل آن است که از کانال رژیم های بازرسی، امکان رفع ابهام برای آمریکایی ها به وجود می آید و اصولا روشن شدن اطلاعات غیرحساس برای دشمن، او را یک قدم به اطلاعات حساس نزدیک می سازد. آگاهی و اطلاع از توانمندی های نظامی ایران به معنی دسترسی به جغرافیای نظامی ایران نیست بلکه همین که آمریکایی ها مطمئن شوند فلان سایت درجه اهمیت بالایی ندارد، فی نفسه برای آنها حایز اهمیت است. یکی از مهم ترین مزیت های نظامی ایران در مقابله راهبردی با نظام سلطه، درجه بالای " ابهام" مسائل ایران بوده است. متاسفانه مسیری که برجام پیش بینی کرده است حتی اگر حریم حوزه دفاعی و نظامی را نیز شامل نشود به طور جانبی به شفاف سازی توانمندی های ایران منجر خواهد شد. مسلم است که هرچه درجه ابهام توانمندی های ما برای دشمن کاهش یابد قابلیت پیش بینی دشمن بالا می رود و تبعا بازدارندگی دفاعی ما کم خواهد شد و احتمال تهدید نظامی افزایش می یابد. خدشه دار شدن ابهام نظامی ایران، ابهت نظامی ما را خدشه دار خواهد کرد. اتکای آمریکایی ها به نیروی نظامی و توان جاسوسی شان است و چنان این مسئله اهمیت دارد که به طور مرتب هم پیمانان اروپایی خود را نیز شنود می کنند تا نقاط ابهام در برآوردهای آنها از توانمندی دوستانشان نیز رفع شود.

 

محروم سازی کشور از اقتصادنظامی

 در پاراگراف‌های  5 ضمیمه B متن جمع بندی مذاکرات (برجام)، یک تحریم کامل تسلیحات متعارف علیه ایران به مدت 5 سال - چه برای صادرات و چه برای واردات- را برقرار می‌سازد. متاسفانه این موضوع علاوه بر تغییر معادلات منطقه ای به ضرر ایران ، از لحاظ صنعتی و اقتصادی نیز تبعات سویی در پی دارد. با توجه به وضعیت و توانمندی های صنایع دفاعی ما، کشور در یک نقطه عطف قرار داشت که می توانست در بازار پرسود تسلیحاتی با عنایت به ملاحظات اخلاقی و بشردوستانه عایدی مالی مناسبی را کسب کند. صنایع دفاعی ما با اتکاء به دانش بومی و شیوه های بدیع خاص خود می تواند سرریز محصولات خود را به بازار جهانی عرضه کند و از لحاظ اقتصادی به پیشرفت صنعتی کشور نیز کمک شایانی کند. در طول تاریخ همواره  پیشرفته ترین تکنولوژی ها ابتدا در صنایع نظامی به کارگرفته می شوند و این حوزه می تواند چرخ تولید صنعتی را برای سایر بخش ها به حرکت درآورد. همچنان که دشمنان مستکبر ما همین مسیر را رفته اند و با اتکا به مزیت های مالی و عملی صنایع نظامی، بسیاری از تکنولوژی ها و فنون را در کشور خود رواج داده و موانع عملی صنایع غیرتسلیحاتی خود را از این مسیر مرتفع کرده اند. به طور کلی تجارت تسلیحاتی یک حوزه بسیار پرسود با تبعات سیاسی و استراتژیک خاص است. به نظر می رسد آمریکایی ها با عنایت به مزایای درونزای کشور در این بخش می خواهند ما در این حوزه محروم و حق طبیعی ما را سرکوب نمایند. ما می توانیم در سراسر جهان به مقاصد حقیقتا صلح آمیز و به منظور حفظ آرامش انسان ها، با دولت ها و حکومت های مستقل قراردادهای نظامی داشته باشیم . تضمینی وجود ندارد در پی محروم کردن ایران از "اقتصادنظامی"،  شرایط آینده نیز اجازه خودنمایی به ما در این بخش را بدهد. حضور فعال در بازار تجارت تسلیحاتی جهانی حق طبیعی و قانونی ماست و کشور در این زمینه در یک نقطه پرش قرار دارد.

 

مواظب باشیم استدلال داعشی ها تقویت نشود

 یکی دیگر از اهداف پنهان آمریکا در پی تحولات اخیر، تغییر جهت پیکان تهاجمی ایران است. از لحاظ راهبردی مبارزه با رژیم کثیف صهیونیستی هدف اعلانی و اعمالی جمهوری اسلامی ایران بوده است و در راستای این استراتژی، هسته ها و کانون های مقاومت اسلامی در منطقه تقویت شده اند. اکنون زمان باردهی سیاست منطقه ای ماست و یک به یک دولت ها و حکومت ها توسط هم پیمانان ایران فتح می شود. اعلام توافق ایران با آمریکا اگر با بازنمایی "تغییر رویکرد ایران" و اعلام "نقطه عطف در روابط با آمریکا" صورت گیرد خسارت های منطقه ای فراوانی به ما وارد خواهد آورد. آمریکا تمایل دارد خودش را به ایران نزدیک نشان دهد تا اولا ادعاهای تکفیری های اهل سنت بر علیه ایران تقویت شود و ثانیا هسته های مبارزین همسو با ایران دلسرد و سرخورده شوند. مهم ترین استدلال سیاسی جریاناتی نظیر داعش بر علیه ایران این است که ادعا می شود دست ایران و آمریکا در حوادث منطقه در یک کاسه است . داعشی ها می گویند آمریکا با دو جنگ افغانستان و عراق، منطقه را از دست اهل سنت بیرون آورد و به ایران تقدیم کرد. تلاش تکفیری های منطقه این است که از انرژی عظیم ضدآمریکایی در افکارعمومی منطقه در جهت ضربه زدن به ایران اسلامی استفاده کنند. متاسفانه اگر دولتمردان و برخی جریانات داخلی به این ملاحظات توجه نکنند استدلال تکفیری ها در جهان اهل سنت تقویت خواهد شد و دامنه تعارض و درگیری با آنها به مرزهای ایران و چه بسا در در داخل کشور کشیده خواهد شد. ایران شیعی متمایل به آمریکا خواسته قلبی صهیونیست هاست نه از آن جهت که برخی کج فهم های داخلی می پندارند که ما در به اصطلاح "جامعه جهانی"(همان دهکده آمریکایی) پذیرفته خواهیم شد بلکه از آن جهت که آنها تمایل دارند این خبط بزرگ از طرف ایران رخ دهد و سونامی تکفیری ها با شدت بسیار بسیار بیشتری بر علیه ما عمل کند. از طرف دیگر کاستن از صبغه انقلابی ایران، سمپات های انقلابی ایران را سرخورده خواهد کرد و ممکن است جریان افراطی گری با تابلوی شیعی شکل بگیرد. اگر ایران اسلامی از محوریت مبارزه ضداستکباری و آزادی خواهی خارج شود برخی جریانات همراه کنونی بر علیه خود ما عمل خواهند کرد و مبارزه منطقی و معقول  را به افراطی گری و تهور کور خواهند کشاند.

کاهش قابلیت مدیریت بحران ها

 از لحاظ شکلی ، سند برجام مطابق با اقتضائات زمانه و شرایط منطقه ای نیست. شرایط جهان و علی الخصوص منطقه ما به شدت پیچیده و لغزنده است و کمتر می توان بر توافق ها و قرار مدارهای بلندمدت تکیه کرد. تحولات اوکراین، سوریه و حوادث بیداری اسلامی نشان داد محیط پیرامونی ثابت نیست و کمتر از گذشته قابل پیش بینی هستند. دنیای جدید ماهیتا دارای خصلتی است که روندهای از قبل پیش بینی شده را مختل می نماید. در اثر تنش های منطقه ای ، عنصر «زمان» علاوه بر فشرده تر شدن ، ارزشمندتر شده و اهمیت «رخدادها»  و «رویداد ها» و «تک اتفاقات» و چه بسا «لحظه ها» را افزایش داده است. در حالی که می دانیم جنس سازمان ها و نهادهای سیاسی بر پایه برنامه ریزی و حرکت مستمر و با طمانینه بنا می شود. بسیاری از بحران ها و حوادث سیاسی جهان امروز خاصیت «تصادفی» دارند اما "برجام" اصولا حرکتی است که بنایش بر قطعیت و برنامه مندی ثابت ، نهاده شده است و دست ایران را در مدیریت تحولات نظامی  و انعطاف پذیری حکیمانه خواهد بست. از این رو با همکاری در چارچوب برجام نباید قابلیت «مدیریت بحران» خود را از دست دهیم چون کوهی از قوانین و مقررات درهم تنیده ما را احاطه  خواهند کرد. وقتی بحران پیش آید تصمیم گیری سریع و چابک را می طلبد.

 

تأملی در «سالت» یک و دو

 از لحاظ اندیشه ای و راهبردی، آمریکایی ها همواره میان الگوی رفتاری با نظام جمهوری اسلامی و نظام شوروی سابق به مشابهت سازی و تطابق تاریخی دست می زنند. سوای نکات افتراق فراوان میان ایران و شوروی سابق برخی نکات و درس های تاریخی قابل توجه است. آمریکایی ها به توافق برجام مشابه توافق های سالت یک و دو و تبعات بعدی آن بر نظام شوروی می نگرند. سالت یک و دو اختلافات داخلی در شوروی به وجود آورد و مهم تر از همه هویت ایدئولوژیک آن کشور را تضعیف نمود و مبارزه با امپریالیسم به حاشیه رفت. جالب است توجه نماییم وقتی نظام شوروی فروپاشید که هویت اصلی خود را از دست داد. در این شرایط بود که مشکلات اقتصادی و سیاسی نیز از طرف فضای داخلی تحمل و هضم نشد و گلاسونت و پروستاریکای گرباچف هم به سرانجامی نرسید. تاثیر و تبعات اجتماعی و سیاسی پیمان هایی که عمدتا ماهیت نظامی دارند مسئله بسیار مهمی است که باید مورد اهتمام قرار گیرد. درست زمانی که با افکار گورباچف در شوروی تبلیغ شد که بگذاریم ملت های اروپای شرقی مسیر و سرنوشت خود را طی کنند و ما روس ها به امور خودمان برسیم و خودمان را سامان دهیم، این کشور فروپاشید. اما عیار هویت ایدئولوژیک ملت مسلمان ایران با آرمانگرایی ماتریالیستی شوروی سابق بسیار متفاوت است. تاکید رهبر انقلاب بر ادامه مبارزه با آمریکا به عنوان مصداق اتم استکبار، خط بطلانی بر این پنداشت بود که هویت انقلابی و ایدئولوژیک ایران با توافق اخیر به حاشیه خواهد رفت. تجربه پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق که دروازه ورود ایران به مناسبات سیاسی منطقه ای را گشود نشان می دهد اگر تحولات اخیر یک نقطه عطف باشد جهت آن به سمت تضعیف هویت انقلابی ایران نیست بلکه ساحات جدید و میدان های نوینی برای مبارزه با استکبار آمریکا گشوده خواهد شد. تجربه جنگ تحمیلی و حوادث پس از آن نشان داد حفظ استقلال کشور بدون حضور فعال و موثر در مناطق پیرامونی ممکن نیست. شاید نتیجه مواجهه پیچیده و چندجانبه کنونی با آمریکا نیز ثابت نماید استیفای حقوق طبیعی ملت در التزام بیشتر به هویت اسلامی و درجه خلوص انقلابی گری بالاتری است. سازمان های بین المللی و مناسبات عموما ظالمانه نظام بین المللی، امکان قدرتمند شدن مستقلانه به یک ملت را نمی دهند و اساسا بسیاری از آنها برای اعمال تبعیض حادث شده اند و نه استیفای حق . بی اعتمادی به ابزارهای نظام سلطه، همزاد بی اعتمادی به شیطان بزرگ، آمریکا، است. مبنای برجام بر اعتماد به ساز و کارهای آژانس بین المللی انرژی اتمی و برخی مراجع سازمان ملل شکل گرفته است که متاسفانه مبنای غلطی است. احتمالا بعدها همگی به این نتیجه می رسند که چاقو دسته خودش را نمی برد. تعمیق هویت انقلابی نتیجه نبرد نامتقارن کنونی با شیطان بزرگ آمریکا خواهد بود ان شاءالله. احتمالا به این نتیجه خواهیم رسید که باید با همه مظاهر و ابزارهای آمریکایی مبارزه نماییم. مجاهد جمارانی ما فرموده بودند:« من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می کنم که اگر جهانخوران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد.» (حضرت امام خمینی(ره)؛صحیفه امام، 1385 ، ج 15 ، ص 329 )

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات