* زمزمههایی در مورد مذاکره ملی در فضای سیاسی کنونی کشور شنیده میشود. شما چه تعریفی از گزاره «مذاکره ملی» دارید؟
** در تجربه تاریخی کشورمان اثبات شده که مردمی آگاه داریم و اکنون نیز به راحتی میتوان از آنان انتظار داشت که بحث مذاکره ملی را محقق کنند. اما مساله مهم این است که باید مقصود از مذاکره ملی را دانست و برای آن تعریف مشخصی ارائه داد، چون مذاکره ملی و آشتی ملی پدیدهای است که هر گروه و دسته میتوانند از آن برداشتهای منفعتطلبانه خود را داشته باشند و با این دستاویز در پی دستیابی به اهداف خود باشند. در مذاکره ملی قرار بر این نیست که تمامی افراد دارای نظر واحد شوند و به یک نتیجه خاص برسند. اگر بنا باشد تمام مردم در مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارای نظر واحدی باشند جامعه مطلوبی نخواهیم داشت. هر جامعهای دارای تکثر دیدگاهها و نظرهاست و باید آن دیدگاههای متنوع حاکم باشند و هر طیفی بتواند نظرها وانتقادات خود را بیان کند.
* با این مقدمه شما چه تعریفی از مذاکره ملی دارید؟
** منظور از مذاکره ملی این است که تفاوت دیدگاهها منتهی به اختلاف بین گروهها و احزاب کشور نشود و به وحدت ملی آسیب نزند. باید گروههای مختلف توان و آستانه تحمل نظرات مختلف را داشته باشند نه آنکه اگر گروهی به قدرت رسید در پی ایجاد تکصدایی و به کرسی نشاندن ایدههای خود باشد. برای مثال در همین چند وقت اخیر شاهد اتفاقاتی بودیم که مطلوب جامعه آگاه و فرهیخته ما نیست. در مراسم افطاری رئیسجمهوری با احزاب مختلف که هدفی جز وفاق ملی نداشت برخی افراد جلسه را برهم زدند و محیط را ترک کردند.
در این گردهماییها هدفی جز اتحاد ملی بین گروههای مختلف نیست اما افرادی هستند که تاب شنیدن نظر مخالف را ندارند چون عادت به شنیدن صدای آنها ندارند و در این چند ساله جز صدای خود نظری دیگر نشنیدهاند. علاوه بر مراسمهای افطاری شاهد بودیم که گروههایی تجمعات غیرقانونی داشتهاند. دستاورد تجمعات غیرقانونی و برهم زدن جلسات چیزی جز ضربه زدن به وحدت ملی نیست. رفتارهایی مانند ترک مراسم افطار و اجتماعات غیرقانونی نشان از عدم رشدیافتگی سیاسی است که در این روزها بسیار زیاد شده است.
* مسلما شرایط آن هم پس از چند سال تکصدایی به طور ناگهانی تغییر نخواهد کرد و با توجه به این شرایط و وجود برخی افراد و گروههایی که بهدنبال خودمحوری هستند، مذاکره ملی امکانپذیر است؟
** باید گفت که در کشور مذاکره ملی امری امکانپذیر است. مذاکره ملی در پی این امر است تا جناحهای سیاسی و طیفهای مختلف را متقاعد کند که در قالب قانون، منطق و استقلال و با حفظ وحدت ملی مسائل خود را بدون اینکه با همدیگر دشمنی کنند و در پی حذف یکدیگر برآیند مطرح کنند. باید به این نکته توجه داشت که انتخابات و سیستم رایگیری تعیینکننده است. رقابتهای انتخاباتی و در نهایت پیروزی یک گروه فضایی را بهوجود میآورد که گروهی بتوانند انتخاب شوند و قدرت را در دست بگیرند. دموکراسی این فضا را ایجاد میکند و فرصت را به گروههای مختلف برای حضور در سیاست میدهد. زمانی که انتخاباتی معقول و با حضور گروههای محتلف برگزار شود بیشک به مذاکره ملی نزدیک میشویم.
اما رویکرد گروههای پیروز نیز پس از انتخابات اهمیت فراوان دارد. نباید هیچ گروهی اجازه کنار زدن گروهی دیگر در عرصههای گوناگون را به خود بدهد و فضا را برای کار کردن گروههای مخالف و منتقد خود سخت کند. با شکل گرفتن مذاکره ملی امکان ورود تمام گروههایی که مجوز قانونی برای فعالیت دارند، مهیا میشود تا بتوانند در عرصههای مختلف فعالیتهای خود را داشته باشند. زمانی که تمامی گروهها بتوانند در عرصه سیاسی حضور داشته باشند آنگاه حق تصمیمگیری به مردم داده میشود که آیا میخواهند به گروهی رای بدهند یا رای ندهند.
در ادامه گروههایی که توسط مردم انتخاب نشوند باید بتوانند انتقادات خود را بدون اینکه به وحدت ملی آسیب بزند، بیان کنند. انتقاد باید وجود داشته باشد و دولت مکلف است از منتقدان حمایت کند اما منتقدان باید منتقد باشند نه آنکه تلاش کنند که فضای امنی را برهم بزنند و در پی ضربه زدن به دولت و منافع ملی باشند.
* برای مذاکره و وحدت ملی باید زمینههای مشترکی برای گفتوگو و حل مناقشات فراهم شود. آیا این زمینهها در فضای کنونی کشور به وجود آمده است؟
** یکی از زمینهها که این فرصت را فراهم میکند خانه احزاب است. خانه احزاب در دوره اصلاحات شکل گرفت که احزاب به نمایندههای خود رای میدادند و هر گروهی که رای میآورد وارد شورای مرکزی خانه احزاب میشد و فعالیت میکرد. آنوقت فضای گفتوگویی فراهم شده بود. اما در ادامه بهگونهای پیش رفت که اصولگراها در خانه احزاب مشارکت خود را بسیار کم کردند. در حدی که نمایندههای آنان به حد نصاب نرسیدند، برای حضور در شورای مرکزی آرایی کسب نکردند و خودبهخود فضا در اختیار جریان اصلاحطلب قرار گرفت. اما اکنون با اصلاح قانون خانه احزاب از این مورد جلوگیری شده است.
اساسنامه تغییر پیدا کرده و قرار شده که سه جریان اصولگرا، اصلاحطلب و میانهرو هر سه در خانه احزاب حضور داشته باشند و به نمایندگان خود رای بدهند. طبق قانون جدید هفت کرسی به اصلاحطلبان، هفت کرسی به اصولگرایان و هفت کرسی به میانهروها تعلق خواهد گرفت. بنابراین اعضای شورای مرکزی 21 نفر خواهند بود که از جریانهای مختلف شکل گرفته است و در آن همه گروهها نماینده خود را خواهند داشت. به وجود آمدن چنین فضایی فرصتی را به گروهها میدهد که تلاش کنند و مذاکره ملی و گفتوگو بین جریانها را شکل دهند.
* از سرگیری فعالیت دوباره خانه احزاب و اعلام موجودیت تعدادی از احزاب جدید، چه تاثیری بر انتخابات آتی مجلس خواهد گذاشت؟
** حزبهای کوچک نیز مانند احزاب بزرگ این فرصت را پیدا خواهند کرد که در انتخابات شرکت کنند و هفت نماینده خود را در خانه احزاب انتخاب کنند. اما خود خانه احزاب که تا یکی دو ماه آینده شروع به کار میکند بیتردید وارد رقابت انتخابات مجلس خواهد شد. باید توجه داشت که وحدت ملی برای جامعه کنونی ما ضرورت دارد و خانه احزاب میتواند نقش بهسزایی در ایجاد گفتوگو و تعامل ملی بازی کند.
* با بررسی موضع گیریهای طیفهای مختلف در این مدت شاید بتوان این نتیجه را گرفت که اصولگرایان نسبت به اصلاحطلبان رغبت کمتری به ایجاد فضای گفتوگویی که همگان بتوانند نظر خود را بیان کنند، دارند. به نظر شما این ادعا میتواند درست باشد؟
** اصولگراها اگر در ادعایشان بر اصولگرایی معتقدند باید به سفارشات بزرگان نظام که بر وحدت و منفعت ملی تاکید دارند، گوش دهند و نباید خلاف آن اقدامی کنند. یکی از این اصول رعایت قانون است. یکی دیگر از این اصول وحدت ملی است. کسانی که خود را اصولگرا مینامند باید به قانون، وحدت ملی و منافع ملی پایبند باشند و نمیتوانند قانون را به رای خود تفسیر کنند. یکی از ارکان قانون اساسی آزدیهای اجتماعی است و همگان در بیان نظر خود آزادند.
اصولگرایی بهمعنای تکروی و به کرسی نشاندن حرف خود نیست. البته نمیتوان تمامی اصولگرایان را با یک برچسب معرفی کرد؛ زیرا طیف آنان گسترده است و بسیاری از آنان برخوردهای منطقی و معقولی دارند و پایبند به قانون اساسی و معتقد به آشتی ملی هستند. بازهم تاکید میکنم که یکی از راههای به تعادل رسیدن وجود طیفهای گوناگون خانه احزاب است که با ایجاد فرصت گفتوگو میتواند دستاوردهای خوبی داشته باشد.
* چند وقتی است که کنشهای سیاسی گروههای مختلف را نمیتوان بدون در نظر گرفتن انتخابات آتی مجلس تحلیل کرد. با توجه به جایگاه اصلاحطلبان به نظر شما آنها در کارزار انتخاباتی بهارستان مستقل وارد خواهند شد یا اینکه با گروههای مختلف یا دولت ائتلاف تشکیل خواهند داد؟
** من نمیتوانم از جایگاه نماینده اصلاحطلبان این موضوع را بیان کنم اما با بررسی فعالیتها و تصمیمگیریهای اصلاحطلبان میتوان این نتیجه را گرفت که این طیف در راستای تقویت دولت عمل میکنند و در آینده عمل خواهند کرد. دید کلی و منش رفتاری اصلاحطلبان این است که به تقویت دولت و همچنین وحدت ملی کمک کنند و به آنچه به تقویت دولت میانجامد، توجه کنند. بنابراین اگر مستقل هم وارد انتخابات شوند در نهایت عملکردشان به تقویت دولت خواهد انجامید. تنها حزبی که اکنون مربوط به دولت یازدهم است، اعتدال و توسعه است که منتسب به آقای نوبخت است. اما بیشک اصلاحطلبان در جهت تقویت دولت حرکت خواهند کرد تا دولت به اهدافی که به مردم وعده داده عمل کند و بتواند موفق شود؛ زیرا مردم اولویت اول در هر جامعهای هستند.
* انتخابات آتی مجلس را با حضور گروههای اصولگرا و احمدینژادیها چگونه پیشبینی میکنید؟
** احمدینژاد و اطرافیانش در ابتدا تابع اصولگرایان بودند اما اگر الان میخواهند هویت مستقل داشته باشند بهتر است در محدوده قوانین یک تشکیلات سیاسی ایجاد کنند و البته در کنار آن خطاها و اشتباهاتشان را هم بپذیرند. آنها خدمتهایی هم کردند و این قابل انکار نیست. ولی اگر میخواهند بمانند خودشان بیایند اول از مردم عذرخواهی کنند و بعد شروع به تصحیح رفتارشان کنند. بنابراین آنها اگر میخواهند مستقل و دور از سایه اصولگرایان حرکت کنند میتوانند یک جریان اجتماعی و نهاد سیاسی را پدید آورند.
دولت یازدهم قول داده به همه آزادی مشروع بدهد. این جریان هم میتواند قانونی و با مجوز در قالب تشکیلات سیاسی فعالیت رسمی داشته باشد. او اگر توانست افکار عمومی را جذب کند میتواند بیاید و صندلی به دست آورد و مانند بقیه جریانات سیاسی عمل کند. نمیدانم اصولگرایان چه خواهند کرد اما طی چند سالی که قدرت در دست آنها بوده، کارهای خوبی کردند و البته اشتباهاتی هم داشتهاند. حالا که کنار رفتهاند اگر بخواهند حزب و گروهی داشته باشند و سازماندهی آن طبق قوانین کشور باشد، نباید منعی داشته باشد مگر اینکه مشکلات دیگری سر راه باشد.