تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۵:۲۶  ، 
کد خبر : ۲۷۷۹۴۶

یادداشت روزنامه‌ها 18مرداد


روزنامه کیهان **

این ردپاها دنبال کردنی است!/ سیدمحمدعماد اعرابی

اواخر تیرماه 1394 درست پس از جمع‌بندی مذاکرات وین، از جانب یک مقام رسمی اروپایی که اتفاقا یک طرف میز مذاکره نشسته بود پیش‌شرطی مطرح شد که شاید بتوان آن را یکی از مختصات دوران پسا توافق از جانب غرب برشمرد. معاون صدراعظم و وزیر اقتصاد آلمان در سفر به تهران گفت: «ایران برای بهبود روابط اقتصادی‌اش با غرب؛ مسئله رابطه‌اش با اسرائيل را حل کند.»1 اظهار نظراتی این چنین تا وقتی در محدوده کلام و حرف باشد چندان قابل اعتنا نخواهد بود و با اخذ موضع از جانب مسئولان ایرانی پاسخ داده خواهد شد. اما «قصه دلواپسی» از آنجایی آغاز خواهد شد که شواهدی عملی برای این اظهارات بیابیم.

به همین منظور شاید بد نباشد نگاهی به برخی رفت و آمدهای به اصطلاح تجاری بیندازیم. جایی که گروهی آمریکایی تحت عنوان‌«تجار و بازرگان» به ایران آمدند و با تیترهای درشت نشریات زنجیره‌ای استقبال شدند.2 اما اساسا تاجر و بازرگانی در کار بود؟

اواخر فروردین 1394 گروهی 24 نفره از اتباع آمریکایی به ایران سفر کردند، گروهی که سعی می‌شد در اخبار نشریات زنجیره‌ای و رسانه‌های غربی از آنان به‌عنوان سرمایه‌گذاران و تاجران آمریکایی یاد شود؛ 3 اما این توصیف چندان با سوابق افراد حاضر در این گروه سازگار نبود. به‌عنوان مثال بابی ساگر که یک سرمایه‌دار آمریکایی است بیشتر به علت فعالیت‌های به اصطلاح خیرخواهانه‌اش برای کشورهای جهان سوم نظیر پاکستان، افغانستان، فلسطین و... شناخته می‌شود4 و یا دیک‌سیمون رئيس مؤسسه غیرانتفاعیPAN شخصیتی تجاری نیست؛5 همچنین لیندا میسون که در مؤسسات به اصطلاح خیریه و حقوق بشری متنوعی نظیرMercy Corps و یا Bright Horizons فعالیت دارد و با میشل اوباما در طرح «بیایید حرکت کنیم» همکاری کرد،6 شخصیتی اقتصادی نیست؛ او همچنین از اعضای هیئت امنای بنیاد کارنگی است، 7 بنیادی آمریکایی که با هدف فراگیر کردن اصول و ارزش‌های آمریکایی و کنترل فرهنگی کشورهای در حال توسعه فعالیت می‌کند. 8 سوابق و عملکرد بنیاد کارنگی برای محققین و اهل مطالعه کاملا روشن است. به این فهرست اضافه کنید ند لامونت سیاستمدار دموکرات آمریکایی را که بارها نامزد سنا و کنگره آمریکا بوده و دستی هم در تاسیس مؤسسات به اصطلاح خیریه نظیر Mercy Corps دارد. 9 در واقع ترکیب افراد حاضر در این گروه هیچ شباهتی به گروه بازرگانان و یا هر تیم اقتصادی دیگر نداشت. در خوشبینانه‌ترین حالت این 24 نفر بیشتر به فعالان نهادهای اجتماعی و کنشگران مدنی شباهت داشتند تا تاجر! شاید به همین دلیل بود که در یک رستوران فرانسوی جلسه مشترکی با نصرالله جهانگرد معاون وزیر ارتباطات تشکیل دادند و آقای معاون با سخاوت هر چه تمام به ارائه توضیحاتی وافی و کافی درباره زیرساخت‌های اینترنتی ایران به خصوص در حوزه تلفن‌های همراه پرداخت،10 مسلما امروزه شبکه‌سازی‌های اجتماعی در فضای مجازی از طریق  تلفن‌های همراه در راه‌اندازی به اصطلاح جنبش‌های مدنی بسیار مهم خواهد بود. اما نکته مهم دیگری نیز در این سفر وجود دارد.

دو طرف آمریکایی و ایرانی در برپایی سفر تاجران آمریکایی(!) به ایران نقش داشتند. از یک طرف امیر سیروس رزاقی اصل کسی که ارتباطات نزدیکی با برخی افراد و نهادهای ایرانی و آمریکایی به صورت توأمان دارد11 و سوژه خبری جیسون رضاییان (روزنامه‌نگار متهم به جاسوسی) در روزنامه واشنگتن پست بود و رضاییان در برخی گزارش‌های خود ضمن مصاحبه با رزاقی اصل نظرات وی را پوشش می‌داد. 12 از طرف دیگر سازمانی غیرانتفاعی در آمریکا به نام PAN که سازماندهی این سفر را بر عهده داشت.13 این نام در واقع مخفف عبارت Peace Action Network به معنی شبکه اقدام صلح است. سازمانی که به صورت رسمی اهداف خود را نه اهدافی تجاری و اقتصادی بلکه برقراری صلح در جهان عنوان می‌کند. (نگاهی به عملکرد این سازمان در تسهیل روابط کوبا و کره‌شمالی با آمریکا خالی از لطف نیست).14 این سازمان در معرفی‌نامه خود می‌نویسد: PAN به طور مستمر به دنبال برطرف کردن موانع با ترویج گفت‌وگو است و در این راستا انجمنی با تمرکز بر اسرائیل، فلسطین، اعراب، مسلمانان، یهودیان و... ایجاد کرده است.15 اگر با نگاهی خوش‌بینانه ادعای رسانه‌های غربی و نشریات زنجیره‌ای در معرفی این اشخاص به عنوان هیئتی تجاری را بپذیریم آیا به نظر نمی‌رسد برقراری چنین مناسباتی با هدف عادی‌سازی روابط نه با ایالات متحده بلکه با رژیم اشغالگر قدس باشد؟

شاید بهتر باشد تنها به یک نمونه اکتفا نکنیم و سراغ موارد دیگری از این دست نیز برویم، بنابراین مناسب به نظر می‌رسد اگر این بار سفر هیئتی تجاری از فرانسه را بررسی کنیم. اردیبهشت 1393 بود که سایت انتخاب (نزدیک به خانواده آقای هاشمی) خبر از حضور هیئت صد نفره فرانسوی در تهران داد اما پس از مدتی از خروجی این سایت حذف گردید، 16 خبری که تقریبا یک سال بعد در 31 تیر ماه 1394 توسط روزنامه آرمان با تیتری درشت این‌گونه منتشر شد. «هیئت 100 نفره فرانسه در راه ایران»17 تا حاکی از سفر مجدد این هیئت فرانسوی در طول یک سال باشد. وب‌سایت خبرگزاری فرانسه در 19 اردیبهشت 1393 به نقل از نشریه ابسسیون از یک زن ایرانی به نام شاه‌پری زنگنه در جریان برقراری این ارتباطات تجاری یاد می‌کند و او را الهه تجارت می‌نامد، «کسی که اکثریت قریب به اتفاق مدیران [فرانسوی] قبل از پرواز به ایران از مشورت‌های وی برخوردار شده بودند. زیرا شاه‌پری جزو نادر چهره‌های سرشناس فرانسه است که در ایران زاده شده و همچنان روابط نزدیکی با محافل ایرانی دارد.»18

شاه‌پری زنگنه فرزند پری‌رخ شاه‌یالانی و امیرحسین اعظم زنگنه است که در سال 1989 با عدنان خاشوقی، میلیاردر سعودی ازدواج کرد.19 خاشوقی ارتباطات صمیمانه‌ای با تجار و دولتمردان رژیم صهیونیستی دارد. (از جمله رونالد فوربر تاجر اسرائیلی و دیوید کیمخی (1928-2010) نماینده اسبق موساد در اروپا و رئيس سابق شورای روابط خارجی اسرائيل»20 خاشوقی در جریان سفر مک‌فارلین، منوچهر قربانی‌فر (مسئول شاخه تدارکات کودتای نقاب) را به‌عنوان دلال اسلحه به یعقوب نیمرودی (مسئول دفتر موساد در تهران پیش از انقلاب اسلامی) معرفی کرد. 21 عدنان خاشوقی و همسرش شاه‌پری زنگنه حتی در حوزه نفت و انرژی نیز فعالند تا جایی که «شاه پری» در سال‌های دهه 2000 میلادی به کریستوف دومارژوری مدیر عامل شرکت توتال در رسیدن به قراردادهای کلان نفتی و گرفتن سهم در ذخایر نفت و گاز پارس جنوبی کمک کرد.»22

با این اوصاف چندان عجیب به نظر نمی‌رسد اگر شاهد اجاره دکل‌های نفتی آبان از شرکتی صهیونیستی باشیم! 23 علاوه بر موارد فوق باید به این خبر حیرت‌انگیز توجه کنیم که رئيس شاخه زیتون موساد دست کم از سال 1386 در پروژه‌های نفتی ایران حضور مستقیم داشته است.24 مسعود عالیخانی که در اسناد متعدد ساواک از او به‌عنوان رئيس شاخه زیتون و مشاور مقامات اطلاعاتی و امنیتی اسرائيل یاد می‌شود، در قالب شرکت Dominion Energy معاملات و قراردادهای گسترده‌ای با برخی شرکت‌های تابع وزارت نفت به امضا رسانده است.25 فرض وجود شبکه‌ای منسجم برای مسعود عالیخانی در حوزه‌های مختلف چندان دور از ذهن نیست، به ویژه وقتی در حوزه فرهنگ، تصویر برادرش علینقی عالیخانی (وزیر اقتصاد فاسد دوران پهلوی) بر صفحات نشریات زنجیره‌ای نقش می‌بندد، نشریاتی که برخی دولتمردان از اعضای شورای سیاستگذاری آن هستند و ضمن تطهیر چهره علینقی عالیخانی، از او به نیکی یاد می‌کنند. 26 از همین خانواده که بخش قابل توجهی از آنان در سرزمین‌های اشغالی زندگی می کنند، 27محمدباقر عالیخانی رهبری شاخه سیاسی کودتای نقاب را بر عهده داشت. 28 و مهرداد عالیخانی در جریان قتل‌های زنجیره‌ای بازداشت و به حبس ابد محکوم شد.29 و البته ما هنوز هم شاهد مقالات و یا مصاحبه‌های برخی «مسافران اسرائیل» با نشریات زنجیره‌ای هستیم.30

با مرور شواهدی اینچنین به نظر می‌رسد سخنان وزیر اقتصاد آلمان در سفر به تهران دست‌کم در برخی حوزه‌ها اظهاراتی خالی از عمل نبوده است. اکنون وقت آن است که نگاهی به سرمقاله فارسی روزنامه گاردین پس از پایان مذاکرات ایران و 1+5 بیندازیم و به این بخش از آن توجه بیشتری کنیم: «این نشانه‌ای کوچک بود اما شاید دلگرم کننده که حسن روحانی در سخنانش هنگام استقبال از توافق، اسرائيل را به جای «رژیم صهیونیستی» با نام «اسرائیل» خطاب کرد.»31

به همین دلیل است که لازم به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور محترم و مسئولان دولتی یک بار دیگر این کلام حضرت امام(ره) را که «اسرائيل باید از صفحه روزگار محو شود»32 با صدایی رسا در گفتار و رفتار خود فریاد بزنند تا خواب آشفته خیال‌پردازان غربی تعبیر نشود.

 

* منابع در آرشیو مؤسسه کیهان موجود است.

******************************************************

روزنامه قدس ***

سوریه و پایان یک بحران/ حسن هانی زاده

رخدادهای اخیر سوریه و تحرکات دیپلماتیک منطقه‌ای پیرامون آن در هفته‌های اخیر اگرچه در سکوت خبری و گاهی پشت درهای بسته رقم خورده‌اند، ...

 

 اما از وجود یک اراده بین‌المللی برای پایان دادن به بحران 53 ماهه این کشور حکایت دارند.

سفر ولید معلم، وزیر خارجه سوریه و میخائیل بوگدانف، معاون وزیر خارجه روسیه به تهران و سفرهای دکتر محمد جواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران به عراق، کویت و قطر نشان می‌دهد که تهران به محور دیپلماسی جهانی برای حل بحران سوریه تبدیل شده است.

در جریان سفر وزیر خارجه سوریه و معاون وزیر خارجه روسیه به تهران، طرح چهار ماده‌ای ایران برای حل بحران سوریه مورد بحث قرار گرفت.

به موازات آن، تشکیل نشست اخیر وزیران خارجه آمریکا، روسیه وشورای همکاری خلیج فارس در دوحه به جمع بندی بازیگران منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای بحران سوریه برای دستیابی به یک راه حل سیاسی منجر شد. مجموعه تحولات میدانی سوریه و پیروزی ارتش این کشور در مناطق راهبردی زبدانی، داریا، مضایا وجسر الشغور وشکست گروهکهای تروریستی تغییر نگاه قدرتهای فرا منطقه‌ای در مورد بحران سوریه  را به دنبال داشته است.

مهمترین سر فصل این تحولات، سفر محرمانه اخیر سرلشکر علی مملوک، رئیس پرنفوذ سازمان اطلاعات سوریه به ریاض و دیدار یک هیأت آمریکایی با نمایندگان دولت سوریه در واشنگتن است. ظاهراً سر لشکر علی مملوک در سفر محرمانه به ریاض تضمینهایی از دولت عربستان مبنی بر قطع کمکهای مالی ولجستیکی به گروهکهای تروریستی سوریه دریافت کرد.

همچنین در جریان دیدار سری هیأت آمریکایی با نمایندگان دولت سوریه تأکید شد که باراک اوباما تمایل دارد تا بحران سوریه را بر اساس راهکارهای ارایه شده از سوی ایران و روسیه پایان دهد.

به نظر می‌رسد توافق هسته‌ای ایران و کشورهای 1+5 که یک دستاورد سیاسی و تاریخی برای باراک اوباما به همراه داشت، رئیس جمهوری آمریکا را به اتخاذ گام دیگری برای پایان دادن به بحرانهای خاورمیانه تشویق کرده است.

 باراک اوباما تمایل دارد تا پس از توافق هسته‌ای با ایران، یک اقدام جدی برای مقابله با گروهکهای تروریستی انجام دهد تا از آن به عنوان دستمایه‌ای برای پیروزی دوباره حزب دموکرات استفاده کند.

از این رو آمریکا اخیراً عربستان و قطر را تحت فشار قرار داده تا  مواضع خود را نسبت به بحران سوریه تغییر دهند و راهکارهای سیاسی را در دستور کارخود قرار دهند. علت این امر آن است که گروهکهای تروریستی که توسط ترکیه، عربستان و قطر تشکیل شده‌اند پس از چهار سال از کنترل بازیگران منطقه‌ای بحران سوریه خارج شده‌اند.

 از سوی دیگر سفر ولید معلم، وزیر خارجه سوریه به مسقط دستاوردهای مهمی به همراه داشت، زیرا پادشاهی عمان آمادگی خود را برای میانجی گری میان ریاض و دمشق اعلام کرد.

مجموعه این رخدادها از وجود یک سناریوی جامع برای پایان دادن به بحران سوریه حکایت دارد که محور این سناریو طرح جامع چهار ماده‌ای ایران است.

اگر چه جزییات این طرح تاکنون فاش نشده، اما گمانه زنی‌ها نشان می‌دهد که این طرح بر گرفته از طرحهای سابق ایران برای حل بحران سوریه است.

گفته می‌شود، این طرح متضمن برقراری آتش بس، بازگشت آوارگان، تشکیل یک دولت انتقالی با شرکت همه طیفهای سیاسی، تغییر قانون اساسی و برگزاری انتخابات آزاد زیر نظر ناظران بین‌المللی است.

نکته مهم آن که بشار اسد، رئیس جمهور سوریه تأکید کرده است تا زمانی که متحدانش و به‌عبارت بهتر ایران و روسیه در قلب راه‌حلهای مطرح شده برای بحران کشورش جا داشته باشند، به این راه‌حلها پاسخ می‌دهد، زیرا دمشق به ناتو و آمریکا
 اعتمادی ندارد.

بنابراین اگر تلاش روسیه و ایران ونیز جامعه جهانی برای حل بحران سوریه به نتیجه برسد، قطعاً بحران سوریه در ماه‌های پایان سال میلادی جاری حل خواهد شد.

******************************************************

روزنامه جمهوری اسلامی ****

توطئه جدید آمریکا علیه سوریه

بسم‌الله الرحمن الرحیم

بیش از چهار سال است که سوریه در آتش بحرانی که توسط قدرت‌های استکباری و متحدین منطقه‌ای آنها شعله‌ور شده می‌سوزد. هر روز که از این بحران ویرانگر می‌گذرد درخواست‌های جهانی برای خاموش ساختن این آتش و حل عادلانه بحران شدت می‌گیرد، با این حال، دولت آمریکا روز جمعه قطعنامه‌ای را با استفاده از نفوذ خود در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رساند که هدفی جز تشدید فشار علیه حکومت سوریه وعمیق‌تر ساختن بحران ندارد.

براساس گزارش‌ها، آمریکا که از چند ماه قبل برای تصویب این قطعنامه تلاش کرده بود، توانست در نهایت حمایت روسیه را نیز جلب کند و این قطعنامه با اجماع اعضا به تصویب رسید.

براساس قطعنامه شماره 2235، دولت سوریه مکلف است با کمیته تحقیقاتی که از سوی سازمان ملل و سازمان منع گسترش و استفاده از سلاح‌های شیمیایی تشکیل می‌شود «همکاری کامل» داشته باشد.

ظاهر این قطعنامه بگونه‌ای تنظیم شده است که مورد پسند افکار عمومی بین‌المللی باشد. در طول چهار سال گذشته، گزارش چندین مورد استفاده از سلاح‌های شیمیایی، به خصوص گاز کلر منتشر شده که به مرگ صدها نفر منجر گردیده و طبیعی است که مردم سوریه و ملت‌های جهان خواستار قطع اینگونه حملات و مجازات مسببین استفاده از سلاح‌های مرگبار شیمیایی باشند ولی واقعیت قضیه چیز دیگری است.

آمریکا به همراه متحدین غربی و منطقه‌ای خود در پوشش این قطعنامه درصدد محقق ساختن اهداف خود در سوریه هستند. این دولت‌ها بارها حکومت سوریه را به دست داشتن در حملات شیمیایی علیه مخالفان متهم کرده‌اند بدون اینکه هیچ مدرک و سند موثقی برای ادعای خود ارائه داده باشند.

آمریکا در سال 1392 نیز دستاویز سلاح شیمیایی را پیش کشید و با این بهانه و با متهم ساختن حکومت سوریه به استفاده از سلاح شیمیایی، تا مرز لشکرکشی و دخالت مستقیم نظامی در سوریه پیش رفت ولی در آن شرایط، عواملی باعث شد آمریکا موقتاً از تصمیم خود برای حمله نظامی به سوریه صرفنظر کند.

بهانه آمریکا، وقوع حمله شیمیایی در منطقه «غوطه» در حومه دمشق بود که در مرداد 1392 رخ داد آنچنانکه گفته شده در آن حمله حدود 1500 نفر کشته شدند. قابل تامل اینکه باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا چند ماه قبل از آن حادثه، بکارگیری تسلیحات شیمیایی در سوریه را خط قرمز آمریکا برای مداخله نظامی اعلام کرده بود! دولت آمریکا در آن زمان، بدون اینکه حتی فرصت تحقیق به مراکز مربوط بین‌المللی بدهد بلافاصله حکومت سوریه را عامل حمله شیمیایی به غوطه اعلام کرد و طبل جنگ علیه سوریه را به صدا در آورد.

با اینحال، دولتمردان آمریکایی به دلیل ترس از تبعات این لشکرکشی، و اینکه، چه بسا گروه‌های افراطی ابتکار عمل و قدرت را به دست بگیرند از اقدام نظامی خودداری کرد لکن با استفاده از ابزارهای بین‌المللی و مجامع جهانی تحت نفوذ خود، نظامی را با طرح عادلانه «خلع سلاح شیمیایی کامل سوریه» جایگزین آن نمود. نکته جالب اینست که در همان زمان بسیاری از محافل سیاسی، ناظران مستقل و اکثر رسانه‌های بین‌المللی، با استناد به دلایل روشن، اتهام علیه سوریه را رد کردند. از جمله، شبکه سی ان ان گزارش داد: غیرعاقلانه به نظر می‌رسد که ارتش سوریه در چند کیلومتری هتل اقامت بازرسان دست به حمله شیمیایی بزند. دیلی تلگراف نیز نوشت: دلیلی وجود ندارد ارتش سوریه دست به آن حمله شیمیایی زده باشد به خصوص اینکه در آن زمان، نیروهای دولتی سوریه پیشروی‌های چشمگیری داشتند و شورشیان را در حومه دمشق و در منطقه غوطه کاملاً سرکوب کرده بودند.

در عین حال، آمریکا از آن مستمسک استفاده کرد و زرادخانه سلاح‌های شیمیایی سوریه را کاملاً از بین برد. در همان زمان کاملاً روشن بود که هدف از این اقدام کسب آسودگی خیال رژیم صهیونیستی و رفع نگرانی این رژیم از تهدیدهای احتمالی از جانب سوریه بود.

اکنون نیز پس از گذشت 2 سال بار دیگر، واشنگتن، دستاویز سلاح شیمیایی در سوریه را پیش کشیده است تا هدف‌های خود در مقطع فعلی را پیگیری کند.

یکی از دلایلی که آمریکا در شرایط کنونی این قضیه را مطرح کرده، شکست کلیه طرح و برنامه‌هایی است که برای ساقط کردن حکومت سوریه تدارک دیده بود. اکنون دولت سوریه با گذشت بیش از چهار سال و رویارویی با سنگین‌ترین توطئه‌ها، همچنان پایداری می‌کند و ثبات خود را حفظ کرده است و به اذعان اکثر ناظران، نشانه‌ای از اینکه حکومت سوریه در معرض تهدید جدی باشد وجود ندارد.

شکست تازه‌ترین طرح آمریکا در آموزش نظامی مخالفان سوریه، نیز بر نگرانی و خشم آمریکا از علنی شدن رسوایی سیاست‌هایش در سوریه افزوده است. برطبق تازه‌ترین گزارش‌ها، نیمی از لشکری که آمریکا اخیراً بیش از 500 میلیون دلار برای آموزش آنها صرف کرد تا با حکومت سوریه بجنگند، ناپدید شده‌اند! به اذعان منابعی در پنتاگون، اکثر این ناپدید شدگان به گروه‌های تکفیری پیوسته‌اند و بدین ترتیب، این ترفند آمریکا نیز ناکام مانده است. با توجه به شرایط موجود است که توسل آمریکا به بهانه استفاده از سلاح شیمیایی قابل درک و ارزیابی است. دولتمردان آمریکائی و متحدان غربی و منطقه‌ای آنها به این خیال واهی امید بسته‌اند که از قطعنامه جدید بتوانند مستمسکی برای تحقق هدف خود در ساقط کردن حکومت سوریه به دست آورند. این امید برای جبهه ضد سوریه از آنجا قوت می‌گیرد که ترکیب هیات بازرسان را می‌توانند با نفوذ خود تعیین کنند و نتیجه باب میل و خواست خود را از تحقیقات به دست آورند.

******************************************************

روزنامه خراسان*****

خبر فوري، فوري... وظيفه من چيست؟!/کورش شجاعي

اول - «... خبر فوري، فوري مزارشريف به دست طالبان سقوط کرد... هفدهم مرداد ماه ۱۳۷۷ اينجا محل کنسولگري ايران در مزارشريف است. من محمود صارمي خبرنگار جمهوري اسلامي ايران هستم... عده اي از افراد طالبان در محوطه کنسولگري ديده مي شوند به من بگوييد که چه وظيفه اي...» اين جملات آخرين پيام و خبري است که شهيد صارمي مخابره کرده است، تعهد، شجاعت، تکليف مداري و وظيفه شناسي تا چه حد، تروريست هاي جنايتکار را از پشت پنجره در محوطه ببيني و باز هم خبر مخابره کني و تا آخرين ثانيه ها به دنبال کسب تکليف از مرکز و انجام وظيفه باشي.

 

سرآغاز اين مقال و نوشتار را متبرک و مزين مي کنم به نام همه شهيدان و خصوصاً خبرنگار شهيد محمود صارمي، آن بزرگواري که در يکي از روستاهاي شهرستان بروجرد در استان لرستان متولد و پس از طي مدارج تحصيلي و قبولي در کنکور سراسري وارد دانشگاه تهران و پس از مدتي از طريق بسيج دانشجويي راهي جبهه هاي حق عليه باطل شد و ۱۷ ماه در کسوت مقدس پاسداري از دين و قرآن و ميهن، مخلصانه جهاد کرد. محمود عزيز در سال ۱۳۷۰ همکاري خود را با خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران آغاز کرد، در سال ۷۱ همزمان با ادامه تحصيل در مقطع کارشناسي ارشد ازدواج کرد، در سال ۷۵ به عنوان مسئول دفتر خبرگزاري جمهوري اسلامي در مزار شريف افغانستان انتخاب شد و در ۱۷ مرداد سال ۷۷ که سي امين بهار زندگي اش را تجربه مي کرد به همراه هشت نفر از کارکنان سرکنسولگري ايران در مزار شريف به دست تروريست هاي جنايتکار طالبان به شهادت رسيد. پيکر مطهر شهيد صارمي و آن ۸ شهيد بزرگوار، پس از مدتي در يک گور جمعي در خرابه هاي پشت کنسولگري ايران در مزار شريف پيدا شد. گر چه شهادت محمود صارمي و ۸ کارمند سرکنسولگري، تلخ و ناگوار و سنگين بود اما پرواز اين خبرنگار خونين بال متعهد، ارزش مدار و شجاع از ديار غربت و دور از وطن و پر کشيدنش به آسمان، چراغ راهي شد براي صاحبان قلم و خصوصاً خبرنگاران و حالا خبرنگاران ايران زمين مفتخرند و به خود مي بالند که ميراث دار صارمي ها و پاسدار خون شهيدان و حريم بانان عرصه اي هستند که امثال صارمي در آن پروريده اند. اين وروديه را هم از باب احترام به شهداي خبرنگار نوشتم هم از باب اين که گاه در مراسمي که در اين روز برگزار مي شود متأسفانه يادي از صارمي عزيز و ديگر خبرنگاران شهيد نمي شود. ياد و مرام مبارکشان هميشه پرفروغ باد و چراغ راه.

 

دوم - اما ۱۷ مرداد سالروز به خون نشستن قلم صارمي عزيز بهانه اي است براي تشکر و قدرداني از همه فعالان رسانه و خبرنگاراني که با غيرت ديني و ملي خود براي پيشرفت و توسعه و سرافرازي هر چه بيشتر ايران عزيز، صادقانه خدمت مي کنند. نگارنده به سهم خود و به عنوان عضو کوچکي از جامعه خبرنگاران و روزنامه نگاران ايران عزيز به تمامي فعالان خدوم اين عرصه، فروتنانه و از صميم دل «خداقوت» مي گويم، اجر زحمات و تلاش هاي اين عزيزان با خداي بلندمرتبه باشد و اميد که هر روز بيش از روز گذشته با انگيزه قوي تر، مطالعه بيشتر و انجام کار حرفه اي براي خدمت به مردم و کشور و نظام اسلامي توفيق فراوان تري داشته باشند.

 

از سختي هاي کار خبرنگاري

بي گمان تنها کساني که در اين عرصه خدمت کرده باشند مي دانند که حرفه خبرنگاري چقدر سخت است و خبرنگاران با چه مشکلاتي مواجه اند. شايد اين حقير در آينده فرصتي بيابد و کتابچه اي در اين زمينه بنگارد اما در اين نوشتار چند جمله اي درباره دشواري هاي حرفه خبرنگاري تقديم مي کنم.

 

۱ - پيدا کردن شغل در اين عرصه مانند ديگر فعاليت ها بسيار مشکل است. طرفه اين که تازه اگر کاري با عنوان حق التحرير، خبرنگار پاره وقت و... پيدا شود کمبود و بلکه نبود امنيت شغلي براي فعالان اين عرصه، معضلي جدي و تاکنون حل نشده است.

 

۲ - حقوق اندک و غيرمتناسب با استرس ها، فشارها و حساسيت هاي اين حرفه مشکل جدي فعالان رسانه خصوصاً خبرنگاران است.

 

۳ - برخوردهاي سليقه اي و گاه غيرمسئولانه برخي مسئولان با خبرنگاران و فعالان رسانه مشکل ديگر اهل رسانه است.

 

۴ - سخت گيري هاي بيش از حد قانوني و گاه «فراقانوني» از سوي برخي سازمان ها و نهادها يکي از دردسرهاي جدي فعالان رسانه ها است.

 

۵ - شکستن کاسه و کوزه بر سر رسانه ها و برخي مشکلات را به گردن رسانه ها و خبرنگاران انداختن نيز از ديگر گرفتاري هاي فعالان رسانه هاست.

 

۶ - کم و کوچک ديده شدن کارهاي خوب رسانه ها و خبرنگاران و زياد و بزرگ ديده شدن برخي اشتباهات و کشانيدن اهل رسانه ها به مراجع قضايي دغدغه ديگر اين قشر است که نقش نمايندگان افکار عمومي و چشمان تيزبين و نکته سنج جامعه را بر عهده دارند.

 

۷ - فشارهاي آشکار و پنهان گروه هاي فشار سياسي و اقتصادي، گرفتاري ديگر اهل رسانه است.

 

۸ - سخت گيري هاي به جا و گاه نابه جاي برخي مديران رسانه ها نسبت به خبرنگاران بر مشکلات و سختي ها و استرس هاي کار خبرنگاران مي افزايد.

 

۹ - استرس و فشار رواني کار خبرنگاري براي تهيه، تنظيم و نگارش دقيق و صحيح خبرها در بازه زماني محدود سختي اين حرفه را مضاعف کرده است. به قول يکي از همکاران عزيزم، فعالان در عرصه رسانه و خصوصاً خبرنگاران خيلي از اوقات خود را زير تيغ گيوتين زمان حس مي کنند.

 

۱۰ - خبرنگاري در برخي عرصه هاي حوادث، بين المللي و... گاه حتي سلامت و جان خبرنگاران فعال در اين حوزه ها را تهديد مي کند.

 

۱۱ - رعايت نکردن شأن خبرنگاران توسط برخي مسئولان سختي کار در اين عرصه را بيشتر مي کند.

 

۱۲ - اين که سازمان، نهاد، اتحاديه، صنف و تشکيلاتي منسجم، موثر و کارآمد براي دفاع از حقوق معنوي و مادي فعالان رسانه ها در کشور وجود ندارد، مشکل جدي فعالان رسانه است. دفاع حقوقي از اهل رسانه در دادگاه ها هم گويا اساساً هيچ جايگاهي در اراده بسياري از مسئولان کشور ندارد.

 

۱۳ - در عصر انفجار اطلاعات و اخبار درک نکردن حساسيت و اثربخشي کار رسانه ها و فعالان اين عرصه در حل مسائل و مشکلات مختلف و گوناگون کشور از سوي برخي دست اندر کاران و مسئولان، مشکل ديگر فعالان رسانه است.

 

۱۴ - انتظار روابط عمومي بودن خبرنگاران و رسانه ها و حتي «ملابنويسي» آنان براي برخي دواير و سازمان ها نه تنها مشکلي جدي، انتظاري غير منطقي و غيراصولي بلکه توهيني آشکار به اهل رسانه است.

 

۱۵ - اين که برخي مسئولان ارائه اطلاعات و اخبار حوزه مسئوليتي خود را وظيفه نمي دانند معضلي ديگر براي اهل رسانه است.

 

برخي از وظايف رسانه ها و خبرنگاران

۱ - به راستي که قلم و آنچه نوشته مي شود و نويسندگان بنا بر آيه شريفه «ن والقلم و ما يسطرون» حرمت و قداست دارند، اما نه هر قلمي و نه هر نوشته اي و نه هر که دست به قلم ببرد. کاملاً روشن و انتظاري به جاست که بر اين باور باشيم که هر کسي که دست به قلم مي برد بايد خود او اولين پاسدار و نگاه دارنده حرمت قلم باشد. درباره آنچه مي نويسد حداقل به قدر ضرورت اطلاعات، آگاهي و بينش داشته باشد و مهم تر اين که بر خامه قلم او نبايد منکر و قبيح، دروغ، تهمت و افترا جاري شود و قطعاً قلم نويسنده صاحب حرمت، نمي تواند چيزي برخلاف دين، مقدسات، باورها و ارزش هاي ايراني - اسلامي بنويسد. ۲ - نويسندگان و فعالان در عرصه رسانه از آن رو که مي خواهند روشني بخش افکار عمومي و به نوعي «چراغ راه» باشند پيش از هر چيز بايد خود را به ايمان و توکل به خدا و تلاش حداکثري براي جلب رضايت الهي، کسب دانش، اطلاعات، ارتقاء قدرت تحليل و توانايي لايه برداري از سطوح پديده ها و واقعيت هاي جامعه و دست يابي به عمق وقايع مجهز کنند.

 

۳ - نويسنده، روزنامه نگار و خبرنگار متعهد مسلمان متخلق به اخلاق حرفه اي، اعتماد و اطمينان مردم را بعد از رضايت الهي بزرگترين سرمايه خود مي داند. او باور دارد که قلم «امانتي» است که به نمايندگي از افکار عمومي در دستان او به وديعت گذارده شده است. پس نهايت تلاش را براي اين امانتداري خطير انجام مي دهد.

 

۴ - نويسنده و روزنامه نگار و خبرنگار متعهد و وظيفه شناس مي داند و باور دارد که منافع ملي، وحدت ملي، هويت ايراني - اسلامي از جمله مهمترين اصول و ارزش هايي است که بايد در هر شرايطي با فکر و قلم او به بهترين شکل پاس داشته شود.

 

۵ - نويسندگان و اهل رسانه مي دانند که به لحاظ اهميت و جايگاه، در جهان امروز آن قدر تعيين کننده و تأثيرگذار هستند که رکن چهارم دموکراسي محسوب مي شوند. بر اين اساس «ديده باني»، «نظارت»، «شناخت و پيگيري مشکلات و مطالبات واقعي مردم»، «اطلاع رساني»، «ارتقاء دانش و سطح بينش مردم»، «ارتقاء سواد رسانه اي»، «فراهم آوردن بستر تبادل افکار و تضارب آرا» از جمله مهمترين وظايف رسانه ها و فعالان اين عرصه است.

 

۶ - قطعاً ديدن و پيدا کردن کاستي ها، پلشتي ها، ناهنجاري ها، قانون شکني ها، کم کاري ها، اشتباهات و تمامي نقاط ضعف موجود در جامعه در سطوح مختلف و در عرصه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... و تلاش براي حل آن ها از جمله مهمترين وظايف رسانه ها و فعالان اين عرصه است.

 

۷ - پر واضح است که نقد آگاهانه، دلسوزانه و سازنده از آنجا که يکي از ابزار مهم اصلاح برنامه ريزي ها و تصميم گيري ها است از جمله مهمترين وظايف اهل رسانه است.

 

۸ - ارائه تفسيرها و تحليل هاي عميق و مبتني بر واقعيت ها وظيفه ديگر اهل رسانه است که اين مهم نيازمند اطلاعات، بينش، همه جانبه نگري، عمق نگري، قدرت تحليل و قلم توانمند و تأثيرگذار است.

 

۹ - ايجاد فضاي اميدواري، اميد به آينده، فردايي بهتر البته با ارائه تحليل هاي واقعي و مبتني بر واقعيت وظيفه ديگر اهل رسانه است.

 

۱۰ - يقه چاک دادن و سينه سپر کردن براي دفاع از آزادي بيان و حقوق و مطالبات واقعي مردم، رشد و توسعه پايدار و همه جانبه کشور وظيفه مهم اهل رسانه است.

 

۱۱ - پاسخگو کردن و به چالش کشيدن مسئولان در سطوح مختلف و در عرصه هاي گوناگون وظيفه خطير اهل رسانه است.

 

۱۲ - مسلماً مشکلات خرد و کلان بسياري در کشور و در جهان به خاطر پيگيري هاي رسانه ها حل شده است که به راحتي مي توان چند جلد کتاب درباره مشکلاتي که به واسطه پيگيري رسانه ها در کشورمان حل شده است نوشت.

 

۱۳ - ايجاد پل ارتباطي مستحکم و مطمئن بين مردم و مسئولان نيزاز وظايف مهم اهل رسانه است. حال که بخشي از کارکردها و وظايف رسانه ها و شاغلان اين عرصه شماره شد به جرأت هر چه تمام تر مي توان نوشت که نويسنده و قلم صاحب حرمت، براي «خوش آمد» اين و آن نمي نويسد و هيچ نويسنده و صاحب قلم مومن، متعهد و صاحب وجداني «قلم فروشي» نمي کند.

 

«خبر فوري، فوري، مزار شريف به دست طالبان سقوط کرد. عده اي از افراد طالبان در محوطه کنسولگري ديده مي شوند. به من بگوييد چه وظيفه اي...».

******************************************************

روزنامه ایران******

خبرنگار پرسشگر، دولت پاسخگو/ سیدرضا صالحی امیری

روز خبرنگار، گرامیداشت یک ارزش و فضیلت انسانی یعنی«دانایی و آگاهی» است. فضیلتی که بشر از دیرباز در پی آن بوده تا از گمراهی و انحراف در امان بماند و به سوی حقیقت گام بردارد. این ارزش‌های والا رسالت پیامبران و اوصیای الهی هم بوده و فلسفه ظهور انبیا و یکی از مهمترین رسالت‌های ایشان نجات آدمیان از گمراهی و آگاهی بخشی آحاد جامعه و ارتقای سطح دانایی مردم بوده است. اگرچه در این مسیر سختی‌های فراوانی را هم متحمل شده‌اند.

در عصر حاضر هم تفاوت بارز انسان امروز با گذشتگان خود میزان آگاهی و دانایی است. چرا که با پیشرفت‌هایی که جهان امروز بویژه در عرصه ارتباطات و اطلاع‌رسانی به دست آورده، آگاهی بیشتر و دانایی افزون‌تر امری بدیهی به شمار می‌رود و حاملان و پیام آوران این آگاهی، انسان‌های شایسته‌ای هستند که متحمل مرارت‌ها و سختی‌های حرفه خبرنگاری و اطلاع‌رسانی اند. ارزش و اهمیت تلاش خبرنگاران در انتشار اخبار و آگاهی بخشی جامعه بر کسی پوشیده نیست و واضح است که اگر خبرنگار در فضایی آزاد و سالم به وظیفه خود عمل کند برکات و ثمرات کار او جامعه‌ای را بهره‌مند می‌کند. به همین دلیل است که فضای اطلاع‌رسانی همواره از سوی کسانی که مخالف آگاهی مردم هستند در معرض تهدید است. در واقع عده‌ای حیات و منفعتشان در بی‌اطلاعی و ناآگاهی جامعه است و سعی می‌کنند با تحدید و تهدید، فضای سالم خبررسانی را آلوده کنند. مهمترین تهدیدهایی که فضای اطلاع‌رسانی را با مخاطره جدی مواجه می‌کند گرفتن «استقلال» خبرنگار و محدود کردن روحیه «پرسشگری» اوست. مادامی که خبرنگار از استقلال کافی برخوردار باشد و هیچ نوع وابستگی به دولت یا نهادی نداشته باشد می‌تواند براحتی به وظیفه خود عمل کند و در انعکاس واقعیت‌ها هیچ ملاحظه‌ای او را از انتشار خبر موثق باز نمی‌دارد. از سوی دیگر اگر پرسشگری او با پاسخگویی مسئولان همراه شود و بداند که پرسش او برایش تبعاتی در پی نخواهد داشت آنگاه می‌تواند سؤالات و دغدغه ‌های جامعه را براحتی طرح و پاسخ لازم را اخذ کند و با باز نشر آن در جامعه به افزایش دانایی و آگاهی عمومی یاری رساند. امری که در ظاهر ساده و بدیهی به نظر می‌رسد اما در مقام عمل با دشواری‌های بسیاری روبه روست و این دشواری‌ها را هیچ کس به اندازه خبرنگاران لمس نکرده است.

واقعیت آن است که در سال‌های گذشته به انحای مختلف تلاش‌هایی صورت گرفت تا خبرنگاران با محدودیت‌های بسیاری در انجام وظیفه خویش مواجه شوند و جامعه در فضای بی‌خبری زیست کند. محدود کردن خبرنگاران و تنگ کردن عرصه فعالیت‌های‌شان از یک سو و تهدید آنان در قبال افشاگری و انعکاس واقعیت‌ها زمینه ساز انحراف و فسادهای عظیمی شد که امروز بتدریج خبرهای آن در جامعه پخش می‌شود و موجی از ناخشنودی حاصل از سوء مدیریت و از بین رفتن سرمایه‌های ملی را به همراه آورده است. بی‌تردید اگر در سال‌های گذشته مجالی برای طرح پرسش‌ها و ابهامات زیادی که پیرامون برخی انحرافات و سوء عملکردها وجود داشت فراهم می‌شد، امروز شاهد آوار اخبار ناگوار اختلاس‌ها و فسادهای مالی نبودیم. رسالت خبرنگار نورافکنی به زوایای پنهان و تاریک وقایع است تا همگان نسبت به تحولات آگاه شوند و با دانایی قضاوت کنند. امر مسلمی که از خبرنگار متعهد سلب شده بود. مشکلاتی که گریبانگیر کشور شد حاصل عوامل متعددی است که یکی از آنها ایجاد محدودیت در عرصه خبر و اطلاع‌رسانی بود. امروز که از آن روزهای دشوار عبور کرده ایم، دولت تدبیر و امید و رئیس جمهوری محترم برای ارتقای سطح آگاهی عمومی و آشنایی مردم با حقوق اساسی خود از پرسشگری خبرنگاران استقبال و تلاش می‌کند با تقویت این روحیه اصل پاسخگویی مسئولان را نهادینه کند. باید بدانیم که در عصر پیشرفته ارتباطات، کجی‌ها و انحراف‌ها پنهان نخواهد ماند. پرواضح است که اگر در شرایط نامطلوب گذشته خبرنگاران از امنیت کافی برای شفافیت و آگاه‌سازی جامعه برخوردار بودند، امروز شاهد این همه معضلات نبودیم. این نکته را هم نباید فراموش کنیم که خردورزی، آگاهی به مصالح ملی، قانون مداری، اخلاق محوری و رعایت حریم خصوصی دیگران اصولی بدیهی است که خبرنگاران حرفه‌ای بدان پایبند هستند.

******************************************************

روزنامه وطن امروز**

چرا می‌گوییم جنگ زرگری؟/ معصومه مرادجانی

 دولت آمریکا به‌عنوان اصلی‌ترین عضو شورای امنیت سازمان ملل که نقش بسزایی در مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 دارد، توانست طی مذاکرات تا سرحد امکان برنامه جامع اقدام مشترک را در راستای منافع ملی خود پیش ببرد اما آنچه قابل تامل است آن است که  هنوز جوهر جمع‌بندی مذاکرات خشک نشده، شاهد رفتارهای متفاوتی از سوی کاخ سفید در صحنه بین‌الملل و در درون آمریکا هستیم. خوی زیاده‌خواهانه آمریکا تاب نیاورد و اندکی پس از تهیه برجام شاهد جار و جنجال سیاسی در میان سیاستمردان آمریکا و برداشت‌های متفاوت از متن جمع‌بندی مذاکرات وین بودیم. از اقدامات زیاده‌خواهانه اخیر آمریکا پس از جمع‌بندی مذاکرات می‌توان به فریبکاری برای سوءاستفاده از متن برجام  و قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل و افزایش اختیارات 1+5 اشاره کرد که نمونه آن را در طرح افزایش زمان انقضای دخالت شورای امنیت از 10 سال به 15 سال و درخواست زیاده‌خواهانه مبنی بر ملزم بودن آژانس به تحویل تمام اسناد مربوط به توافق احتمالی به کنگره آمریکا می‌توان دید که بار دیگر ماهیت بی‌طرف بودن آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را زیر سوال می‌برد. از سوی دیگر دیری نپایید که شاهد فضا‌سازی آمریکا درباره نقش منفی ایران در تحولات منطقه و جهان بودیم که بر موج ایران‌هراسی بیش از پیش افزود. باز کردن زخم‌های کهنه اتهامات علیه ایران در آن سوی آب‌ها در آرژانتین درباره پرونده آمیا و حمله ساختگی صهیونیست‌ها به مرکز همیاری یهودیان در بوئنوس‌آیرس از آن جمله بود تا بار دیگر فشارهای بین‌المللی علیه ایران افزایش یابد و امتیازات بیشتری از ایران گرفته شود.

از سوی دیگر مواضع کاخ سفید، کنگره و دیگر مراکز تاثیرگذار در سیاست خارجی آمریکا قابل بررسی است. امروز در کنگره آمریکا شاهد هستیم بسیاری از اعضای 2 حزب دموکرات و جمهوری‌خواه با هم همنوا شده و مخالفت خود را با جمع‌بندی مذاکرات اعلام می‌دارند و بر خلاف عادت مرسوم نگاه حزبی را کنار زده و پرونده هسته‌ای ایران را شدیدا مرتبط با منافع ملی خود قلمداد کرده و بدان به عنوان فصل مشترک 2 حزب جمهوری‌خواه و دموکرات  می‌نگرند. از سوی دیگر دولت اوباما طی چند سال گذشته بویژه طی 2 سال اخیر بسیار تلاش کرده است مذاکرات هسته‌ای را به سرمنزل مقصود برساند و برای این امر به موافقت کنگره با برنامه جامع اقدام مشترک نیاز دارد. آنچه ما امروز شاهد هستیم تناقضاتی محاسبه شده است که میان کنگره آمریکا و کاخ سفید وجود دارد که این امر در فلسفه سیاست خارجی آمریکا معنای ویژه‌ای دارد.

برای بررسی این تضاد باید اندکی عمیق‌تر و از بالا به صحنه نگریست. نخبگان سیاسی و مسؤولان آمریکایی از 2 منظر به ایران و مذاکرات هسته‌ای می‌نگرند؛ دسته اول سیاسیون نومحافظه‌کاری هستند که متمایل به لابی صهیونیستی هستند؛ به اعتقاد آنان جمهوری اسلامی ایران دشمن آمریکاست و باید سرنگون شود و روش سرنگونی جمهوری اسلامی را تحریم‌های گسترده و شکننده می‌دانند فلذا همواره بر طبل تحریم‌های شدید علیه ایران می‌کوبند و طی سال‌های گذشته از هر نوع اقدامی ولو تحریم‌های شدید دارویی علیه ایران دریغ نکرده‌اند. گروه تاثیرگذار دیگری نیز در آمریکا وجود دارد که آنان نیز در سرنگونی حکومت ایران تردیدی ندارند و اصولا اهتمام خود را برای این مهم به کار گرفته‌اند اما با شکل و تاکتیکی متفاوت؛ از نظر آنان تحریم‌ها نه تنها جمهوری اسلامی را سرنگون نکرده است بلکه در عرصه عمل ایران را قدرتمندتر کرده است لذا باید راهکار دیگری را برگزید که بهترین و کم‌هزینه‌ترین آن کنترل و در نهایت تضعیف قدرت فزاینده ایران از طریق مذاکره است.

برای درک بهتر صحنه باید عملکرد کنگره آمریکا را بررسی کرد. در نامه‌ای که چندی پیش اعضای کنگره آمریکا به کاخ سفید فرستادند، آمده بود اگر مذاکرات را ترک کنند دیگر به هیچ وجه نمی‌توانند برنامه اتمی ایران در مراکز هسته‌ای و نظامی را متوقف کنند و ثانیا اگر توافق نشود، رژیم تحریم چندجانبه‌ای که ایران را پای میز مذاکره آورده بود، فرو می‌پاشد. فلذا دولت و کنگره آمریکا نسبت به موفقیت‌های خود در جمع‌بندی هسته‌ای شبهه‌ای ندارند و این اختلافات جار و جنجالی سیاسی بیش نیست که ریشه عمیقی در اقتصاد این کشور دارد.

از نکا�� برجسته‌ای که درباره نمایندگان آمریکا می‌توان بدان دقت کرد آن است که هر کدام از این نمایندگان از قدرت بالایی برخوردارند و به نوعی هر کدام رئیس‌جمهور بالقوه‌ای هستند که دارای قدرت اقتصادی بالایی هستند و رئیس‌جمهور شدن نماینده‌ای از جمهوری‌خواهان یا دموکرات‌ها موضوعیتی ندارد و خطوط اصلی یکسان است، زیرا نظام امپریالیستی که پرچم‌دار آن آمریکاست، به استیلای قدرت اقتصادی خود می‌نگرد و اصولا بر خلاف کشورهای جهان سوم «اقتصاد» با «سیاست» در ایالات متحده عجین شده است و...تمام تلاش رئیس‌جمهور باید در راستای جلب نظر یک‌درصد ثروتمند جامعه آمریکا باشد که چرخ اقتصاد آمریکا با سرمایه آنان می‌چرخد و به همین دلیل است که با بررسی دقیقی خواهیم دید رؤسای جمهوری با پول سرمایه‌داران آمریکایی انتخاب می‌شوند لذا نماینده دموکرات یا جمهوری‌خواهی که به قدرت می‌رسد، باید برنامه‌های کلان خود را در راستای اهداف اقتصادی آنان قرار دهد و در سیاست کلان خود در تصویب قراردادهای اقتصادی بین‌المللی آنان را دخیل کند. در نگاهی جامع می‌توان دریافت در آمریکا تقسیم کار یکی از اصلی‌ترین مسائلی است که دیده می‌شود و دولت‌ها و نخبگان سیاسی و اقتصادی سود حاصله را با هم تقسیم کرده و منافع کوچک‌تر برای آنان موضوعیتی ندارد و مخالفت‌های سیاسی را چیزی جز دعوای زرگری نمی‌توان قلمداد کرد.

****************************************************

روزنامه جام جم *******

سرم را بشکن قیمتم را نه / اردشیر اروجی

صنعت گردشگری یا صادرات نامرئی گرچه در یک نگاه مربوط به سفر و تفریح است، اما مدت‌هاست با توجه به اهمیت و جایگاه اقتصادی آن در دهکده جهانی، تبدیل به علم و تخصص شده است که اگر کشوری قصد توسعه و پیشرفت در این زمینه داشته باشد، نمی‌تواند خارج از این چارچوب و اصول عمل کند. در غیر این صورت نیز بدون تردید نمی‌تواند آینده‌ای برای درآمد از محل صادرات نامرئی خود متصور باشد؛ اتفاقی که به‌رغم اهمیت و جایگاه گردشگری در درآمدهای غیرنفتی و ظرفیت عظیم ایران در این خصوص، به آن توجه نداریم.

در این راستا، یکی از بزرگ‌ترین معضلات صنعت گردشگری ایران این است که هنوز در ذهن بسیاری از مدیران این صنعت چه دولتی و چه بخش خصوصی، این ضرب‌المثل که می‌گوید: «سرم را بشکن، اما قیمتم را نشکن» زنده است؛ ضرب‌المثل و فرهنگی که باعث شده صنعت گردشگری ایران بخصوص هتلداری با اصول بین‌المللی و مدیریت علمی فاصله‌ای بسیار داشته باشد.

 

همان‌طور که می‌دانیم امروز براساس اصول علمی در صادرات نامرئی، قیمت و کیفیت می‌تواند تعیین‌کننده مقصد گردشگران باشد؛ دو عاملی که در صنعت گردشگری ایران به آن توجه نشده است و دست‌اندرکاران این صنعت نمی‌توانند برایش برنامه‌ریزی داشته باشند، چون مدیریت اقتصادی در گردشگری ایران چندان معنی و مفهوم پررنگی نداشته و به آن توجه نشده است. هنگامی که سخن از کیفیت به میان می‌آید، همه دقیقا به افزایش قیمت توجه دارند؛ تصوری که گرچه در نگاه اول صحیح است، اما نباید فراموش کنیم که افزایش کیفیت، لزوما جهش قیمت به همراه ندارد؛ چون همان‌طور که اشاره شد، می‌توانیم با اصول مدیریت علمی راهکارهایی را در نظر بگیریم تا در عین حال که کیفیت بالا می‌رود و با سطح استانداردهای بین‌المللی رقابت می‌کند

 

هزینه‌ یا ثابت مانده یا با استفاده از راهکارهای جایگزین مثل تخفیف‌های هوشمندانه و حرفه‌ای، کاهش هزینه‌های انرژی، استفاده از منابع تجدیدپذیر یا ده‌ها مورد دیگر تامین شده و نیازی به افزایش قیمت‌ها نباشد. بنابراین اگر صنعت گردشگری و هتلداری ایران قصد جهانی شدن و رقابت با دیگر کشورها را دارد، باید ابتدا دید سنتی را از فرهنگ مدیریتی خود دور کرده و با استفاده از اصول و قوانین بین‌المللی برای اقتصادی شدن گام بردارد. در غیر این صورت نیز باید گفت هرچه پیش می‌رویم، بازار گردشگری داخلی‌مان را بیشتر به طرف‌های خارجی بخصوص همسایگانمان واگذار خواهیم کرد. پس باید یاد بگیریم شاید نیاز باشد «سرم نشکند، اما قیمتم بشکند»!...

******************************************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات