مجتبی حسینی ـ داستان دوستی موتلفهایها با هاشمیرفسنجانی قصه عجیب و غریب و پرفراز و نشیبی است. از آن قسم داستانهایی است که چگونگی پایانش به این راحتیها نیست. هر چه باشد بیش از نیم قرن است که از عقد اخوت بازاریان سیاستمداربا هاشمیرفسنجانی میگذرد. اما به نظر میآید که این قصه دیگر در حال تمام شدن است و حالا میشود فهمید که داستان ٥٠ سال رفاقت موتلفهایها با هاشمیرفسنجانی چگونه تمام میشود. یکی از نشانههای این گمانهزنی را میشود در لابهلای گفتوگوی دیروز اسدالله بادامچیان، عضو ارشد حزب موتلفه و به نوعی موثرترین چهره این حزب سیاسی دید. اسدالله بادامچیان از معدود حامیان و رفقای باقیمانده هاشمی در حزب موتلفه اسلامی است. او از جمله اصولگرایانی است که برخلاف محافظهکاران که در انتخابات ریاستجمهوری سال ٨٤ تمام قد به حمایت از علی لاریجانی ایستادند، وقتی با این سوال هواداران اصولگرا مواجه میشد که چه کسی اصلح است، بیهیچ مکثی و با صدایی بلند میگفت: «آیتالله هاشمیرفسنجانی.»
همین حمایت بادامچیان و مرحوم حبیبالله عسگراولادی از هاشمیرفسنجانی کافی بود تا با واکنشهای تند و تیزی از سوی هم حزبیها و هم کیشان اصولگرای خود مواجه شوند اما حالا به نظر میرسد که با رحلت حبیب اصولگرایان، اسدالله بادامچیان هم حاضر نیست برای دفاع از هاشمی خود را در مخمصه بیندازد و برای دفاع از هاشمی هزینه دهد و این چیزی نیست جز برنده شدن تفکرجریان هاشمیستیز در موتلفه. اسدالله بادامچیان دیروز درباره علت دور شدن یا نزدیک شدن اصلاحطلبان و اصولگرایان به آیتالله هاشمی گفت: من ایشان را بیش از ٥٠ سال است که میشناسم و با هم دوستیم. وی سابقه خدمات زیادی داشته البته دیدگاههای خاص خود را دارد که برخی با این دیدگاه مخالف و برخی موافقند. هیچگاه هیچ فردی ثابت نمانده و همه در حال تکاملند ما هم نباید کسی را سیاه و سفید ببینیم. آقای هاشمی هم مواضع خود را دارند اما مواضع رهبری برای ما حجت شرعی است.
معمولا اصولگرایان مواضع خود را در چارچوب ولایت تعریف میکنند و بر همین اساس با دیگران ارتباط برقرار میکنند اما اصلاحطلبان بر اساس منافع خود عمل میکنند. آنها وقتی به نفعشان نبود با آیتالله هاشمی مخالفت کرده و عالیجناب سرخ پوش را نوشتند و به وی توهین کردند اما وقتی منافع شان ایجاب کرد به وی نزدیک شدند. همین اظهارات اسدالله بادامچیان کافی است تا یک بار دیگر داستان رفاقت ٥٠ ساله موتلفه با هاشمیرفسنجانی بازخوانی شود و فهمید که نقاط کانونی این قصه مفصل چه فراز و فرودهایی داشته و چه اتفاقاتی افتاده که موتلفه را به این تصمیم رسانده تا رابطهاش با هاشمی را قطع کند. موتلفهای که موتلفه نشد مگر با اسلحهای که هاشمیرفسنجانی برای اعدام انقلابی حسنعلی منصور در اختیارشان گذاشت:
1ـ موتلفه اسلامی را باید فرزند تمام قد دو نهاد اصلی جناح راست سنتی یعنی روحانیت و بازار دانست. فرزندی که تا به امروز و در تمام فراز و نشیبهای سیاسی ایران طی ٥٠ سال گذشته توانسته حیات سیاسی خود را حفظ کند و دم وبازدم یک تشکیلات سیاسی سنتی را در جامعه در حال گذار به نمایش دوستان، منتقدان و مخالفان خود بگذارد. موتلفهایها چه آنگاه که با حکم امام، یکی شدن هیاتهایشان را در دستور کار خود قرار دادند تا بتوانند بخشی از سپهر مبارزه با رژیم خودکامه و توتالیتر پهلوی دوم رابا تشکیلاتی نظامی/عقیدتی از آن بازاریان مذهبی کنند و چه آنگاه که اقدام به ترور حسنعلی منصور کردند تا یاد فداییان اسلام را زنده کنند همواره به دنبال احکام فقهی بودهاند تا نشان دهند که تشکیلات سیاسی /نظامی موتلفه، بدون احکام فقیهان، گام از گام بر نمیدارد. به واقع احکام فقاهتی و شرعی برای موتلفهایها همواره یک مولفه بیبدیل تلقی شده است. اینان از بدو تولد هیاتهای موتلفه از امام خمینی میخواهند که نه تنها یک نفر فقیه و روحانی را که جمعی از فقها را به آنها معرفی کرده تا اگر مشکلی در رابطه موتلفه با امام پیش آمد، سراغی از این فقها بگیرند.
آیتالله مرتضی مطهری، آیتالله محمد حسین بهشتی، آیتالله انواری، حجتالاسلام شیخ احمد مولایی، با نقش آفرینی شیخ علی اکبر هاشمیرفسنجانی و حجتالاسلام باهنر به عنوان شورای فقهی از سوی امام به موتلفهایها معرفی میشوند تا در صورت رخ دادن اتفاقی نظیر حبس یا هر اتفاق دیگری، بازاریان مبارز از این روحانیون انقلابی کسب تکلیف کنند. اینان با چنین مانیفستی تلاش میکنند تا پس از داستان کاپیتولاسیون از امام حکم قتل شاه و حسنعلی منصور را بگیرند اما امام با رویکرد مسلحانه موتلفه مخالفت میکند تا موتلفهایها در نهایت از آیتالله میلانی حکم ترور منصور را تنها بگیرند. محمد بخارایی ٢١ ساله از اعضای هیاتهای موتلفه روز پنجشنبه اول بهمن حسنعلی منصوررا در حالی که تنها ١٠ ماه از صدارت او میگذشت با شلیک چند گلوله از اسلحه کوچک کمری مقابل در ورودی مجلس در میدان بهارستان نقش بر زمین میکند. اسلحهای که محمدرضا پهلوی خود به تولیت آستان حضرت معصومه هدیه داده بود و آستان تولیت نیز این کلت کمری را به هاشمیرفسنجانی داده بود و هاشمیرفسنجانی با توجه به رفاقتی که با مهدی عراقی داشت این کلت را به این عضو هیاتهای موتلفه داده بود. آری، منصور با گلولههایی کشته میشود که از سلاح اهدایی شاه شلیک شده بود.
شاخه نظامی موتلفه با ترور حسنعلی منصور موجبات نخستوزیری امیرعباس هویدا را فراهم میسازد تا این نخستوزیر بهایی به عنوان اولین نخست وزیر محمدرضا پهلوی بیش از ١٣ سال زمام دولت ایران را برعهده داشته باشد. از دیگر سو شاه به سرعت دستور دگرگونی شدیدی را در تشکیلات امنیتی و پلیس کشور صادر کرد و سپهبد نعمتالله نصیری را به جای سرلشکر حسن پاکروان به ریاست ساواک برگزید تا برخورد با نیروهای مخالف با رژیم پهلوی روزهای سختی را پیش روی خود داشته باشد. روزهایی که با دستگیری بسیاری از چهرههای سرشناس موتلفه و دیگر گروههای مبارز از سوی ساواک همراه میشود. موتلفهایها پس از اتمام تمامی این ماجراها، همواره در برابر این شبهه که چرا از امام خمینی برای ترور منصور حکم شرعی نگرفتهاند، چنین پاسخ دادهاند: «دسترسی به امام نداشتهاند و از آیتالله میلانی حکم داشتهاند.»
2ـ در ماجرای ترور حسنعلی منصور، میان موتلفهایها و هاشمیرفسنجانی رفاقتی ٥٠ساله شکل میگیرد، چرا که موتلفهایها با سلاحی منصور را ترور کردند که از هاشمیرفسنجانی گرفته بودند تا این رفاقت را در روزهای ٢٦ خرداد که روز شهادت شهیدان شاخه نظامی موتلفه اسلامی است، دوباره تازه کنند. اگرچه پس از اتفاقات سال ٨٨ و مواضع اکبر هاشمیرفسنجانی، موتلفه از درون دچار نوعی تضاد در قبال ژنرال امام شد. نسل اول موتلفه و رفقای قدیمی هاشمیرفسنجانی در برابر موج هاشمیستیزی به دفاع و حمایت از او پرداختند و نیروهای استقراضی موتلفه که از سال ٦٧ به بعد به این تشکیلات سیاسی پیوسته بودند تندترین مواضع را علیه هاشمیرفسنجانی گرفتند تا جلسات شورای مرکزی موتلفه در خیابان خردمند حامل نوعی تقابل نسل اولیها و نسل دومیهای این حزب باشد. روزهای خوش روابط موتلفه و هاشمی آنگاه ناخوش شد که هاشمیرفسنجانی در انتخابات و در حمایت از میرحسین موسوی سخن گفت.
موتلفهایها که روزگاری از دولت میرحسین موسوی خارج شده بودند با بازگشت اوبه سیاست فرصت را برای زنده کردن برخی انتقادها و گلایه ها مناسب دیدند.همین بود که در رقابت انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ و با اختلافی تاریخی با نخست وزیر دوران جنگ از محمود احمدی نژاد حمایت کردند. آنها چهار سال پیش از این هم که هاشمیرفسنجانی برای انتخابات ریاستجمهوری کاندیدای انتخابات شده بود از علی لاریجانی حمایت کردند. اگرچه چهرههایی نظیر اسدالله بادامچیان در همان ایام انتخابات سال ٨٤ و از آنانی که از او میپرسیدند به چه کسی رای میدهد با صدای بلند نام اکبر هاشمیرفسنجانی را برزبان میآورد اما گذر زمان نشان داد که حوادث و اتفاقات پیش بینی نشده می تواند کاری کند تا میان دوستان فاصله بیفتد و این اتفاقی است که میان حزب موتلفه و هاشمی رفسنجانی رخ داده است.
3ـ هاشمیرفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ با حمایت از نخستوزیر دوران جنگ، باعث دلخوری بسیاری از اصولگرایان و نو اصولگرایان شد.
موتلفهای که هر سال ٢٦ خرداد به دیدار هاشمی میرفت به ناگهان دیدار با هاشمی را متوقف کرد. چهرههایی از حزب موتلفه با مخالفان هاشمی همگام و همصدا شدند اما مرحوم حبیبالله عسگراولادی در اوج هاشمیستیزی و تلاش برای حذف وی از صحنه سیاسی ایران او را سردار فداکار جمهوری اسلامی و انقلاب خطاب کرد و گفت: «در سرداری، فداکاری و انقلابی بودن هاشمیرفسنجانی هیچ شکی نیست و ایشان همواره سردار قبل از انقلاب، حین انقلاب و سردار در جمهوری اسلامی میماند.» مرحوم حبیبالله عسگراولادی به عنوان پدر معنوی حزب موتلفه در همان ایام بدون توجه به اظهارات ضد هاشمی هم حزبیهای خود به دفاع تمامقد از هاشمیرفسنجانی برخاست تا شاید موتلفهایها را به یاد رفاقتشان با او بیندازد: «برخی سختگیریهایی در مورد آیتالله هاشمیرفسنجانی انجام میدهند و میخواهند ایشان را شهروندی بی شناسنامه کنند که نباید اینطور باشد. آیتالله هاشمیرفسنجانی یک مجتهد سیاسی و یک شهروند با شناسنامه کامل است.»
اسدالله بادامچیان یکی دیگر از چهرههای اصیل موتلفه پیش از داستان ریاست مجلس خبرگان از دیدار خصوصیاش با هاشمیرفسنجانی خبر داد و همچون عسگراولادی از هاشمی حمایت کرد و گفت: «برخی شعارهای تند و برخی بی ادبیها نسبت به آقای هاشمی مورد رضایت رهبری نیست و جلوتر از رهبری حرکت کردن است.»اما محمدنبی حبیبی که پس از پایان فعالیت حزب جمهوری و احیای دوباره موتلفه به این تشکیلات سیاسی پیوسته بود و پس از عسگراولادی و موافقت وی و بادامچیان توانسته بود جامه دبیرکلی این حزب را بر تن کند بر خلاف دو عضو ارشد و پرسابقه موتلفه به انتقاد از هاشمیرفسنجانی پرداخت و خطبههای نماز جمعه وی را سخنگویی جریان شکستخورده انتخابات دانست: «هاشمیرفسنجانی نباید سخنگوی یک جریانی باشد که نتوانسته اکثریت آرا را به خود اختصاص دهد و خطبههای نماز جمعه ایشان این حقیقت را که آقای احمدینژاد در مناظره گفته بود که برخی از نامزدها در انتخابات با محوریت آقای هاشمی با من رقابت میکنند به اثبات رساند.»چنین بود که دیدار با هاشمی، همسخن شدن و نشست و برخاست با او به ناگهان به یکی از موضوعات اختلافی درون حزب موتلفه شد.
برخی چهرههای موتلفه نظیر حمیدرضا ترقی، کاظم انبارلویی، جعفر شجونی و فاطمه رهبر همصدا با طرفداران احمدینژاد ،القاب و اصفاتی را به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام دادند که تا پیش از آن بی سابقه بود.این مساله نشان داد که شکاف بین اعضای شورای مرکزی موتلفه بر سر هاشمی بسیار جدی است.
4ـ هاشمی در اواخر سال ٨٩ و پس از جریانسازیهای بسیار از ریاست خبرگان رهبری انصراف داد تا آیتالله مهدویکنی جانشین او شود. با خداحافظی هاشمی از ریاست خبرگان داستان رابطه راست سنتی و موتلفه با او دوباره وارونه شد. با آغاز سال جدید و تولد جریان انحرافی راستگرایان پیکان حملات خود را نه تنها از هاشمی برداشتند که او را استوانه نظام و سیاستمداری کارکشته خواندند. بر همین اساس موتلفه دوباره دیدار با هاشمی را کلید زد؛ دیداری که حرف و حدیثهای بسیاری را برای موتلفهایها از درون و بیرون به همراه داشت. در همان ایام حمیدرضا ترقی که عضو شورای مرکزی حزب موتلفه و معاون بینالملل این حزب است وارد میدان شد و از هاشمی انتقاد کرد و با تاکید بر اینکه «ما قصد تایید مواضع آقای هاشمی را نداشتیم»، گفت: «در دیدار با آقای هاشمیرفسنجانی نظرات، دیدگاهها و انتقادات خود را به صورت صریح با وی مطرح کردیم و البته آقای هاشمی نیز در این دیدار به ما انتقاداتی داشت و گفت چرا موتلفه از رییسجمهور حمایت کرده است. بنابراین در موتلفه هیچگونه تغییر گفتمانی از اصولگرایی به سازندگی صورت نگرفته است.» اما همین هم از سوی مجمع تشخیص تکذیب و اعلام شد که ترقی در این دیدار حضور نداشته است.
در خبر روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام آمده بود: «اینکه چرا یک رسانه از بین اعضای حاضر در این دیدار تنها با عضو غایب حزب موتلفه مصاحبه و مطالبی خلاف واقع از جزییات این دیدار را به نقل از ایشان بیان میکند، سوالی است که باید پاسخ دهد.» شیخ جعفر شجونی یکی دیگر از اعضای قدیمی موتلفه نیز که غایب دیدار همحزبیهای خود با هاشمی بود به این دیدار اعتراض کرد و گفت: «موتلفه خود را فدای هاشمیرفسنجانی میکند، این حزب موتلفه آن موتلفه سالهای اول نیست و یک دستهایی پشت پرده آنها را اداره میکند. شجونی با بیان اینکه قبل از دیدار اعضای حزب موتلفه با هاشمیرفسنجانی از طرف حزب به من زنگ زدند و گفتند شما هم در دیدار با آقای هاشمی که قرار است در خیابان ولیعصر و در دفتر وی برگزار شود، حضور پیدا کنید گفته بود که اگر هاشمی ۱۰ میلیارد تومان هم به من بدهد من به دیدار او نخواهم رفت و کسانی که از طرف حزب موتلفه به دیدار او رفتند کار بسیار اشتباهی میکنند. دوستان موتلفه که امروز باید در راس اصولگرایان باشند، از سوی مردم مورد انتقاد و اتهام هستند، چرا که آنها با دیدار خود با هاشمی به نوعی مواضع او را تایید کردهاند. موتلفه خیال میکند که کشتی بزرگ غرق نمیشود، بنابراین روی این کشتی میرود اما در نهایت خود نیز با آن کشتی بزرگ غرق خواهد شد.»
بعد از آن بود که نواصولگرایان دیگری مانند محمدحسن صفارهرندی و غلامحسین الهام به انتقاد از موتلفه پرداختند که چرا به دیدار هاشمیرفسنجانی رفته است. صفارهرندی در تحلیل منتقدانهاش گفت: «(موتلفه) با این دیدارها میخواهند گفتمان راست سنتی را مقابل گفتمان نوین اصولگرایی محک بزنند و از برخی سنتها دفاع کنند، درحالی که آن سنتها با واقعه سوم تیر به نوعی مدفون شد و به تاریخ پیوست. بعضیها وسط راه از اصولگرایی خود حوصلهشان سر رفته و دو مرتبه یاد گذشتههای خود کردهاند و این گفتمان را میخواهند نادیده بگیرند که ممکن است یکی از آنها آقای احمدینژاد یا دوستانش باشد.»اما دفاع افراد باسابقهتر در میانه اصولگرایان از این دیدارها و نزدیک شدنها به هاشمی شاید نشان از تصمیم جدیتر این طیف برای نزدیکی به هاشمی داشت که اسدالله بادامچیان در واکنش به انتقاد از دیدار موتلفه و هاشمی گفت: «از دیدار با آقای احمدینژاد یک عده و از دیدار با آقای هاشمی هم عده دیگری خوششان نمیآید. خب نیاید، ما نمیتوانیم به خوشامد کسی رفتار کنیم.»
به تعبیر بادامچیان «دیدار موتلفه با هاشمیرفسنجانی، نمونهای از عقلانیت، معنویت و عدالت بود. ما وظیفه خودمان را انجام میدهیم و در چارچوب نظام و رهکردهای مقام معظم رهبری پیش میرویم، حالا بعضی دوستان هم اظهارنظر میکنند؛ یک کسی رد میکند و فرد دیگر تعریف میکند، اظهارنظر آزاد است، اما مشی موتلفه همان اعتدال و انجام وظیفه شرعی و مصلحت نظام است. استنباط ما این است که ولی امر مسلمین مایل نیستند کسی آقای هاشمی را در خط فتنه تعریف کند. وقتی تمایل ایشان برای ما حجت میشود ما به وظیفه خود عمل میکنیم. حالا اگر وظیفه ما هزینههای سیاسی هم داشته باشد مهم نیست. وقتی انسان تکلیفش را انجام میدهد، دیگر برایش هزینه مطرح نخواهد بود. برخی میگویند چرا دیدار کردید. ما به آنها میگوییم چرا دیدار نکنیم.» محمدنبی حبیبی که پیش ازخداحافظی هاشمی از ریاست خبرگان انتقادهای تندی را علیه هاشمی داشت پس از دیدار خصوصی بادامچیان با هاشمیرفسنجانی تغییر موضع داد و برای پایان دادن دامنه حملات منتقدان موتلفه در گفتوگویی دلایل دیدار موتلفه با هاشمیرفسنجانی را بیان کرد.
حبیبی سالروز شهادت شهدای حزب موتلفه در روز ٢٦ خرداد را دلیل دیدار رسمی اعضای این حزب با هاشمیرفسنجانی عنوان کرد و گفت: ارتباط رسمی حزب موتلفه با هاشمیرفسنجانی عمدتا مربوط میشود به مراسم ٢٦ خرداد که این مراسم در واقع سالگرد شهادت آن چهار شهید اولیه حزب موتلفه است. ما در این تاریخ معمولا به چند نفر از مسوولان کشور که میتواند شخصیت حقوقی باشد برای ملاقات با خانواده شهدا نامه مینویسیم که یکی از آنها رییس مجلس است، یکی رییسجمهور که حتی در زمان آقای خاتمی هم مینوشتیم و یکی رییس قوه قضاییه است و دیگری هم رییس مجلس خبرگان رهبری است، موضوع ملاقات هم در واقع این است که خانوادههای شهدای سال ١٣٤٤ حزب موتلفه به علاوه برخی اعضای شورای مرکزی به دیدار این چهار شخصیت حقوقی میروند و منظور اصلی ما هم در واقع بزرگداشت خاطره این شهیدان است.» محمدنبی حبیبی در خصوص روشن کردن مواضع موتلفه در قبال هاشمیرفسنجانی گفت: «حزب موتلفه به عنوان یکی از احزاب شاخص در جریان اصولگرایی براین اعتقاد است که حضور هاشمیرفسنجانی در داخل خیمه انقلاب و پشت سر مقام معظم رهبری الزامی است.»
5ـ داستان موتلفه و هاشمی، داستان عجیبی است که فصلهای آخرش خوانده میشود. موتلفهای که روزهای بسیاری بر سر دوراهی ماندن یا عبور از هاشمی گرفتار شده بود حالا به نظر میآید تکلیف خود در این رفاقت و رابطه ٥٠ ساله را میداند. اسدالله بادامچیان با گفتن این جمله که «هیچ کسی ثابت نمانده و ولایت فقیه، حجت شرعی موتلفه است» نشان داد که در نهایت عقد ٥٠ ساله موتلفه با هاشمی، فسخ شده است که اگر اینگونه نبود کادر رهبری حزب موتلفه باز هم در سالروز شهدای نامدار خود در روز ٢٦ خرداد به دیدار هاشمی میرفتند.
اگر روزگاری در حزب موتلفه مرحوم حبیب الله عسگراولادی ،هاشمی رفسنجانی را سردار انقلاب و شناسنامه انقلاب می نامید این روزها کمتر چهره سیاسیای در حزب مقتدر جناح راست و حزب موتلفه پیدا میشود که نگاهی همچون حبیب اصولگرایان به هاشمی رفسنجانی داشته باشد.این یعنی آنکه حزب موتلفه درباره هاشمی رفسنجانی به تصمیم رسیده است؛ تصمیمی که از یک اتفاق مهم خبر می دهد؛پایان یک رفاقت ٥٠ ساله.