روزنامه کیهان **
ترامپ، بنبست تهدید ایران
سخنان اخیر «دونالد ترامپ» درباره ایران، واکنش تند مقامات عراقی را در پی داشته است. رئیسجمهور آمریکا چند روز پیش با نادیده گرفتن توانایی آمریکا در اقدامی که از آن سخن میگوید و نیز با نادیده گرفتن حاکمیت ملی عراق گفت «نیروهای نظامی کشورش برای زیرنظر داشتن ایران در عراق میمانند. تمام آن چیزی که من میخواهم این است که نظارت کنم. ما یک پایگاه غیرقابل باور و گران قیمت در عراق ساختهایم. این پایگاه به خوبی برای کنترل و نظارت بر نقاط مختلف منطقه پر از مشکل خاورمیانه تعبیه شده است. ایران کشوری شرور است که افراد زیادی را میکشد. میخواهیم حواسمان به ایران باشد چون ایران مشکل واقعی است بنابراین در عراق میمانیم تا آنها را زیرنظر داشته باشیم».
واکنش فوری و پرحجمی که طی دو روز گذشته از سوی مقامات، احزاب و شخصیتهای عراقی به این سخنان ابراز شد، به تنهایی از میزان قدرتی که ترامپ از آن سخن میگوید پرده برداشت و در ضمن نشان داد که مخاطب تهدید آمریکا یعنی ایران از چه ظرفیت واکنشی در درون حاکمیت و ملت عراق برخوردار است. در عین حال این سخنان یک بار دیگر بلاهت مقامات ارشد آمریکا را برملا کرد. اما درباره چرایی این اظهارات و وضع آینده حضور نظامی آمریکا در عراق و وضعیتی که نیروهای نظامی آمریکا در حد فاصل امروز تا آینده طی خواهند کرد، نکاتی وجود دارد:
1- با مرور پرونده یک سال اخیر آمریکا در عراق، میتوانیم جنبههای مختلف شکست آنان را نشان دهیم؛ شکست اطلاعاتی به دلیل اینکه نتوانستند تحولات شمال و سرانجام تغییرات سیاسی دولت عراق را پیشبینی کنند، شکست سیاسی به دلیل اینکه نتوانستند حرکت مهمترین معارضشان یعنی جمهوری اسلامی در عراق را مهار نمایند، شکست استراتژیک به دلیل اینکه در این دو سال اخیر نتوانستند وضع داخلی عراق را به نفع خود دگرگون نمایند و شکست نظامی به این دلیل که علیرغم تلاش فراوان، نتوانستند نتیجهای امنیتی از حضور نظامیان خود در عراق بگیرند.
آمریکا در عراق در حدود 33 نقطه حضور لکهای، متوسط و پررنگ دارد و جمعاً از حدود ده هزار نیروی نظامی برخوردار است. پایگاه «عینالاسد» واقع در استان الانبار بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در عراق به حساب میآید که بین 3 تا 4 هزار نیروی نظامی این کشور را در خود جای داده است. بعد از آن پایگاه «قیاره» واقع در جنوب غربی استان صلاحالدین قرار دارد که یکی از مراکز اصلی هدایت عملیاتهای نظامی آمریکا در عراق و سوریه است. علاوه بر آن آمریکاییها در این استان، پایگاه «تاجی» را هم در اختیار دارد. پایگاه بعدی آمریکاییها (پایگاه K1) در استان کرکوک است آمریکا در مناطق کردی و بخصوص در استان اربیل نیز چند پایگاه نظامی دارد که پایگاه «سبیران» با حدود 400 نیروی نظامی و «حریر» با همین حدود از جمله این پایگاهها به حساب میآیند. آمریکا در بقیه استانهای عراق هم بطور پراکنده نیروی نظامی دارد که عدد نیروهای مستقر در آن بین 10 تا 50 نفر در نوسان هستند. براین اساس میتوان گفت از 33 نقطهای که نظامیان آمریکایی در آن قرار دارند، کمتر از ده نقطه قابلیت عملیاتی دارند.
چند روز پیش از اظهارات اخیر دونالد ترامپ، مقامات آمریکایی درباره یافتن یک موشک عمل نکرده ایرانی در نزدیکی پایگاه آمریکایی عینالاسد داستان سرایی کردند و این در حالی است که اگر قرار بود موشکی به پایگاه عینالاسد شلیک شود، بزرگی این پادگان مانع به مقصد نرسیدن آن میشد کما اینکه در جریان حمله موشکی ایران به یک موقعیت داعش در استان دیرالزور سوریه، موشکی خارج از نقطه هدف فرود نیامد.
آمریکاییها با جنجال اخیر درصدد برآمدند به طرف ایرانی بگویند اوضاع را کاملاً زیر نظر دارند تا ایران سیاست آمریکا مبنی بر گسترش بیشتر نظامیان خود در عراق را نادیده بگیرد. این در حالی است که آمریکا باید پیش از آنکه از ایران و مهار آن سخن بگوید فکری برای دهها گروه مسلح ضد آمریکایی عراق در دو طیف سنی و شیعه این کشور بکند و این احمقانه است که آمریکا تهدید نزدیکتر را که مشکل اصلی اوست، نادیده گرفته و آدرس تهدیدات ایرانی میدهد.
2- اظهارات دونالدترامپ علیه نیروهای ایرانی در عراق از یک سو نقض حاکمیت عراق بود چرا که او کشوری مستقل را با یکی از ایالتهای آمریکا اشتباه گرفت و از سوی دیگر نقض توافقنامه امنیتی است که 12 سال پیش بین بغداد و واشنگتن امضا شده است. ماده سوم این توافقنامه ذیل عنوان «احترام به قوانین» میگوید آمریکا باید تمام تدابیر لازم را بکار گیرد تا نیروهای نظامی و غیر نظامی آن عرف و قوانین داخلی عراق را محترم بشمرند». دونالد ترامپ در مورد عراق دچار سوءتفاهم است! او گمان میکند دولت عراق توسط نظامیان این کشور سر کار آمدهاند و هم اینک عراق بطور غیر رسمی تحت قیمومت آمریکا است! از این رو ادبیات ترامپ در مورد عراق به ضرر او تمام شد چرا که عراقیها این را تحقیری علیه خود ارزیابی کردند.
اظهارات ضدایرانی و ضدعراقی ترامپ سبب تضعیف ارتباطاتی شد که آمریکاییها و عوامل آن طی سه چهار سال گذشته با بعضی از احزاب شیعی برقرار کرده بودند. پیش از این، این گروههای شیعی با این داعیه که نباید به آمریکا و نباید به ایران وابسته بود، مواضع نادرست خود را مخفی میکردند اما با اظهارات اخیر ترامپ آنان از یک سو مایوس و از سوی دیگر مورد سرزنش هواداران حزبی خود نیز واقع شدند. پیش از این سیاست باراک اوباما در مورد عراق، تقویت ملیگرایی و قرار دادن آن در مقابل اسلامگرایی بود بعضی از اتفاقات یک سال گذشته داخل طیف شیعی عراق ناشی از این سیاست بود. ملیگرایی میتواند وجوه مثبتی هم در پی داشته باشد اما آنچه که آمریکاییها و عوامل عربی آن در عراق دنبال کردند دور کردن احزاب شیعی از علایق شیعیشان و به عبارتی دور کردن آنان از فضاهای بینالمللی بود اظهارات تند دونالد ترامپ در واقع یک تلنگر به این دسته از گروههای شیعی بود و از این رو از قضا آن دسته از احزاب شیعی که در دو سال گذشته در مواردی ملعبه آمریکاییها واقع شده بودند، بیش و تندتر از دیگران به سخنان ترامپ واکنش نشان دادند.
3. برخلاف ظاهر اظهارات ترامپ، بیان او آکنده از نگرانی از جمهوری اسلامی بود. حدود دو هفته پیش از این، رئیسجمهور آمریکا در توئیتی در واکنش به اظهارات چند مقام اطلاعاتی آمریکا، گفته بود ایران نفوذ روزافزونی در خاورمیانه پیدا کرده و سیاستهای آمریکا در مهار آن پاسخ نداده است. اظهارات ترامپ که یکی دو هفته پس از پاسخ صریح منفی مقامات عراقی به درخواست او برای پیوستن به اعمال محدودیتهای تجاری آمریکا علیه ایران صورت گرفته است، به نوعی تهدید عراق و حکومت آن نیز به حساب میآید. اما واقعیت این است که آمریکا با یک عراق یکپارچه مواجه نیست که پیام یکپارچهای برای آن ارسال مینماید. عراق از نظر طیفبندیهای داخلی حتی در بین شیعیان از تنوع زیادی برخوردار است و این چیزی است که سیاست آمریکا در عراق را با دشواری زیاد مواجه میکند. تلاش شکستخورده آمریکا در هتل بابل بغداد در جریان انتخاب روسای قوای عراق نشان داد که گاهی ساعتها وقت واشنگتن صرف رسیدن به توافق با یک گروه میشود و حال آنکه در همان زمان یک گروه دیگر در حال گفتوگو با چند گروه دیگر برای همراهی بیشتر با ایران هستند.
4- برخلاف ظاهر قضیه، آمریکا ارادهای برای مهار نظامی ایران ندارد چرا که براساس تجربه حضور در «تنف» و «شمال رقه»، ایران در دفاع قاطع از خود تردیدی ندارد و به سرعت عمل میکند. واقعیت این است که ایران نیازی به استفاده از حتی همه نیروهای هوادار خود در عراق ندارد و با بخشی از آن هم میتواند نیروهای کمشمار آمریکا را در 33 نقطه عراق در زمانی کمتر از یک ماه وادار به خروج از عراق کند. اما به فرض اینکه ایران ناگزیر به استفاده از نیروها و امکانات خود باشد این کار برای او سخت نیست همین اظهارات ترامپ به ما کمک میکند که به نام حفظ امنیت خود به پایگاههای آمریکایی در کشوری که رسما قرار است سکوی مهار و تضعیف امنیتی ایران باشد، حمله کنیم بدون آنکه آنان به دلیل ترس از آسیبهای بزرگتر در منطقه خلیج فارس و اقیانوس هند و دریای سرخ، جرأت حمله به نقطهای دیگر داشته باشند. بنابراین اظهارات ترامپ در واقع مصرف ایرانی ندارد و از قضا به محکمتر شدن موضع ایران منجر میشود. ترامپ برای مصرف طرف عراقی از ادبیات تهدید علیه ایران استفاده کرد تا طرف عراقی از ترس افتادن در باتلاق جدید امنیتی، روابط با ایران به خصوص در حوزه امنیتی را کاهش دهد که این شدنی نیست چرا که امنیت امروز عراق همین اقدام ایران و آینده امنیتی آن نیز با امنیت ایران گره خورده است.
سعدالله زارعی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
آمریکا باید نظارت شود نه ایران
بسمالله الرحمن الرحیم
سخنان مداخله جویانه و موهن ترامپ درباره ابقای نظامیان آمریکائی در عراق با هدف نظارت بر ایران با خشم و اعتراض فراوانی در منطقه مواجه شده است. تقریباً بدون استثناء دولتمردان، نمایندگان مجلس، احزاب و فعالان سیاسی عراق نسبت به این مواضع گستاخانه ترامپ واکنش نشان داده و آنرا محکوم کردهاند. گروههای مقاومت به آمریکا اخطار کردهاند که دست متجاوزان به خاک همسایگان را قطع میکنیم. ظاهراً بازخورد همین تهدید جدی بوده که باعث شده ترامپ به سرعت واکنش نشان دهد و بگوید هدفش تعرض نظامی علیه ایران نبوده است ولی انگیزه دارودسته ترامپ برای اهداف واشنگتن از تصمیم اخیر ترامپ هرچه باشد، واقعیت این است که تخریب روابط کشورهای منطقه با همسایگان هم قابل کتمان نیست. آمریکای ترامپ، عراق را در حد یک مستعمره تلقی میکند و در چارچوب همین دیدگاه نیز خود را در عراق «فعال مایشاء» میداند که نیازی به هماهنگی، اطلاع رسانی و کسب مجوز ندارد. ماه گذشته نیز ترامپ در جریان سفر به عراق از دولتمردان این کشور خواست به دیدار وی بروند و اجازه دهند نظامیان بازگشته از سوریه وارد عراق شوند و مجاز به انجام عملیات علیه سوریه باشند و در عین حال ارتش عراق هم در چنان عملیاتی با نظامیان آمریکائی همکاری کند. عراق تمامی خواستههای ترامپ را رد کرد ولی نظامیان آمریکائی بدون اعتنا به حاکمیت عراق وارد این کشور شدند و اکنون هوس کردهاند برایران هم نظارت داشته باشند درحالی که با توجه به کارنامه سیاه آمریکا در عراق و سوریه و مداخلات جنایتکارانه آمریکا در ایجاد، تجهیز، سازماندهی و هدایت همه جانبه تروریستها در منطقه، این آمریکاست که باید تحت نظارت قرار گیرد و مهار شود، نه ایران که به دعوت رسمی دولتهای سوریه و عراق به کمک ارتش، دولت و مردم آنها شتافته و پرونده تروریستهای اجارهای در سوریه و عراق را بسته است. اقدامات غیرقانونی و شرم آور آمریکا در عراق و سوریه از موضع یک ارتش اشغالگر هم غیرقابل قبول است و هنوز هم قویاً مورد اعتراض قرار میگیرد.»
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که آمریکا علیرغم حضور گسترده نظامی – اطلاعاتی در عراق در روزهای اشغال موصل و بخشهای وسیعی از خاک عراق توسط داعش و سایر تروریستها نه تنها حاضر به همکاری با ارتش و دولت عراق برای سرکوب تروریستها نشد بلکه با تحقیر نظامیان و مردم عراق ادعا کرد آنها انگیزه و توان مقابله با تروریستها را ندارند و آمریکا حاضر نیست نظامیانش به جای عراقیها در سرکوب داعش کشته شوند.
آمریکا در 33 پایگاه نظامی در عراق حضوری اشغالگرانه دارد و مقر اصلی نظامیان و نیروهای اطلاعاتی آمریکا در اردوگاه نظامی عین الاسد واقع در استان الانبار واقع شده که به دلخواه و تصمیم خود و بیاعتنا به مقامات عراقی عمل میکند. اگرچه واشنگتن به وجود توافقنامه امنیتی فیمابین استناد میکند ولی بسیاری از مفاد آنرا عملاً به صورت یکطرفه نقض کرده و اساس توافقنامه را زیر پا گذاشته است.
رفتار آمریکا اعم از سیاسیون و نظامیانش تحقیر و توهین به دولت، ارتش و ملت عراق است و با ادعای مبارزه علیه تروریستها سرگرم تجهیز، سازماندهی و هدایت همه جانبه تروریستهاست. این پدیده در گذشته هم به صورتهای دیگری سابقه داشت. اعزام تروریستها و سازماندهی آنها در قالب عناصر وابسته به کمپانی «بلک واتر» و عضوگیری و شناسائی عناصر بعثی و ایجاد تشکلهای به اصطلاح امنیتی تحت عنوان «شوراهای بیداری» هسته اولیه شبکههای تروریستی فعال در مراحل بعدی را تشکیل دادند.
ناگفته پیداست که چنین مسائلی از دیدگاه مقامات مسئول و مراکز تصمیم گیرنده عراق مخفی نمانده و آنها با خشم و اعتراض نسبت به عملکرد اشغالگرانه و توهین آمیز آمریکا واکنش نشان میدهند. این روزها دولت، مجلس ملی، گروههای مقاومت و فعالان سیاسی عراق همسو با مردم این کشور خواستار خروج کامل و همیشگی نظامیان، عناصر اطلاعاتی و جاسوسان آمریکائی از عراق هستند و معتقدند اگر آمریکا ادعا میکند که نظم و امنیت و ثبات را با حضور نظامی در عراق ایجاد کرده، واقعیت عینی دقیقاً عکس این ادعا را ثابت میکند و نشان میدهد که حضور اشغالگرانه آمریکا بزرگترین عامل بیثباتی و ناامنی در عراق است و تا آمریکا در عراق حضور دارد، این بیثباتی و ناامنی ادامه خواهد داشت. نظامیان آمریکائی مدعی اجرای توافقنامه امنیتی، در جریان اشغال موصل و سایر مناطق شمالی عراق توسط داعش و سایر تروریستها فقط نظاره گر بودندو نه تنها کمترین اقدامی در جهت مقابله با داعش صورت ندادند بلکه به عکس به تقویت آنها میپرداختند. اما پس از ورود مستشاران ایرانی به سوریه و عراق، در یک چرخش 180 درجهای در این باره ناگهان آمریکا ادعا کرد که رهبری مبارزه با داعش در عراق و سوریه را برعهده گرفته است!
آمریکا در پوشش جابجائی نظامیان آمریکائی سرگرم انتقال تروریستهای شکست خورده در سوریه به عراق است و از این طریق تلاش میکند بدون نظارت و موافقت دولت، ارتش و نیروهای امنیتی عراق، زمینههای حوادث بعدی در این کشور را فراهم سازد. با توجه به کارنامه سیاه آمریکا در سوریه و عراق، این آمریکاست که باید نظارت و مهار شود نه ایران.
بعلاوه دولتمردان آمریکائی میدانند اگر مرتکب خطائی در مورد ایران شوند، آنچنان تودهنی محکمی خواهند خورد که هیچگاه فراموش نکنند و عبرت بگیرند.
***************************************
روزنامه خراسان**
4 لایه آشفتگی در ارائه خدمات دولتی و رفاهی
نویسنده : محمد حقگو
آشفتگی توزیع گوشت یارانه ای در روزهای اخیر نشان داد که کُمیت خدمات دولتی و رفاهی به مردم همچنان از بعد کیفی و سیاست گذاری مناسب لنگ می زند. هر چند گفته می شود که راه چاره در این گونه موارد، پیاده سازی دولت الکترونیک است و برای آن هم صدها یا شاید هزاران میلیارد منابع لازم است اما به نظر می رسد در این زمینه، کارهای نکرده و تدابیر مغفولی که بودجه زیادی را طلب نکرده و در عین حال می تواند موجب ارتقای رضایتمندی مردم از خدمات دولتی شود، روی زمین مانده است.
در اولین سطح موضوع، باید به کم توجهی دولت به فناوری اطلاعات به عنوان ضمیمه سیاست های حمایتی اشاره کردکه نمونه آن را در توزیع گوشت شاهد بودیم. به طوری که دیروز و پس از انتشار تصاویر زشت صف های طولانی در جلوی فروشگاه ها، مسئولان وزارت جهاد از راه اندازی سیستم فروش اینترنتی برای توزیع گوشت و محدود کردن آن به دهک های پایین خبر دادند. پیشتر و هنگام توزیع بسته حمایتی نیز مسئولان سازمان تامین اجتماعی در واکنش به انتقادات از سامانه های ناکارای ستاره- مربعی اعلام شده برای اعتراض، از آماده نبودن این سازمان در هنگام اجرای بسته حمایتی خبر دادند! پیش از آن و هنگام توزیع بسته های کالایی در زمان وزارت ربیعی وزیر سابق رفاه نیز شاهد صف های طولانی بودیم که می شد با شناسایی مخاطبان و استفاده از سازوکارهای فناوری اطلاعات در اطلاع رسانی و زمان بندی این صف ها را به حداقل رساند.
اما در دومین سطح موضوع، می توان به عقیم ماندن برخی تجربیات موفق در تسری به دیگر سیاست های حمایتی اشاره کرد که نمونه آن، در هفته های گذشته، پیاده سازی کارت سوخت در کارت های بانکی بود. هر چند این سیستم هنوز به اجرا در نیامده است اما با فرض صحت کارکرد، باید گفت که منجر به صرفه جویی قابل توجهی در هزینه های عمومی و دولت برای تامین کارت های سوخت المثنی شد. سوال اصلی این جاست حال که می توان سازوکار سهمیه بندی کارت سوخت را در کارت های بانکی پیاده سازی کرد، چرا دولت برای تخصیص انواع و اقسام کالاهای حمایتی از این امکانات استفاده نمی کند؟ می توان متصور بود که با این ابزار، ضمن شکسته شدن صف های خرید کالای حمایتی، به راحتی دست دلالان و واسطه ها از آن کوتاه می شود و می توان تا حد زیادی از تامین کالاها به میزان نیاز مردم اطمینان حاصل کرد.
در لایه سوم باید به شناسایی دقیق مخاطبان طرح های حمایتی اشاره کرد. جایی که پرهیز از مراجعه به اطلاعات دقیق مانند حساب های بانکی مردم، به انحراف طرح های حمایتی و گسترش احساس تبعیض و ناکارآمدی دولت در بین مردم منجر می شود.
اما اگر از حوزه سیاست های حمایتی کمی فاصله بگیریم و به لایه های عمیق تر خدمات دولتی سربزنیم، باید از بی توجهی به برخی مقدمات فناوری اطلاعات یاد کنیم که در عین کم هزینه بودن، در صورت تحقق می تواند رضایتمندی مردم را از ارائه خدمات دولتی افزایش دهد. باید توجه داشت که گام اول استقرار دولت الکترونیک، شفافیت فرایندهای ارائه خدمات از جمله فرایندهای اداری است. موضوعی که در ادارات دولتی مغفول است. به تبع این نقصان هم اینک مردم، از حقوق خود و وظایف ارائه کنندگان خدمات دولتی آگاهی ندارند یا بعضاً مشاهده می شود که بعد از انتظار طولانی متوجه می شوند که چه مدارکی را باید برای دریافت خدمات همراه داشته باشند. نمونه این موضوع را می توان در اطلاع رسانی برخی بیمه ها به بیمه گذاران برای دریافت خدمات بیمه تکمیلی مشاهده کرد. به طوری که گویا بیمه گذار باید یک بار حتماً چوب نقص اطلاعات و مدارک و نیز موضوع مضحک کم رنگ بودن نسخه پزشک و ... را بخورد. در حالی که با الکترونیکی شدن دفترچه ها واطلاع رسانی درست حقوق بیمه گذار و وظایف بیمه گر، می شد از خیلی از نارضایتی های مردم در این زمینه کاست. در وهله بعدی نیز اهمیت دادن به رضایت سنجی مردم در خصوص تک تک فرایندهای اداری و دخالت دادن آن در تامین بودجه دستگاه ها، می تواند تحرک بهتری در دستگاه ها برای رضایتمندی مردم ایجاد کند.
در مجموع و با گذشت چهار دهه از انقلاب، به نظر می رسد دولت باید انقلابی نیز در نظام دیوان سالارانه خود برای بهبود خدمت رسانی به مردم صورت دهد. این مهم نه با سیاست کورکورانه تعدیل نیرو، بلکه در ابتدا با کارهای نرم افزاری نظیر آن چه در بالا گفته شد و نیز تدابیر خرد برای توسعه به کارگیری فناوری اطلاعات میسر می شود. اقداماتی که کمترین رابطه را با تنگناهای بودجه ای دولت و نیز فشارهای تحریمی دارند.
***************************************
روزنامه ایران**
بازگشت به اندیشه امام(ره) در 40 سالگی انقلاب
رضا صالحیامیری
استاد دانشگاه
هر پدیدهای برای بازتولید و تداوم حیات، نیازمند رجعت به اصل و ریشههای خود است. انقلاب اسلامی نیز از این قاعده اساسی مستثنا نیست. انقلاب اسلامی بدون هیچ تردیدی، مولود اندیشه، نگرش، نظریه و گفتمان حضرت امام خمینی (ره) است؛ گفتمانی فراگیر که همه اندیشهها و نحلههای فکری را در زیر چتر بزرگ خود سامان میدهد چنانکه تمامی گفتمانهای پس از انقلاب یعنی گفتمان ارزشها، سازندگی، اصلاحات، عدالت و اعتدال در ذیل فراگفتمان انقلاب اسلامی تفسیر و تحلیل میشود. بنابراین تداوم حیات انقلاب در گرو تداوم گفتمان امام در عین درک واقعیتهای جامعه امروز ایران، منطقه و جهان میباشد. عناصر «زمان» و «مکان» بهعنوان دو عنصر اساسی تعیینکننده در تحلیل و تبیین اندیشه فقهی امام حائز اهمیت فراوان است و «اجتهاد پویا» از درون همین گفتمان رویش مییابد.
گفتمان غالب امام (ره) فرهنگی بود و در نظریه فرهنگی ایشان، ساخت انسان فرهنگی مقدم بر سایر حوزههاست و توسعه در اندیشه امام به مفهوم توسعه فرهنگی است. این گفتمان، گفتمانی پویا و حیاتبخش است و در تداوم زمان و مکان در مسیر تکاملی قرار میگیرد.
در همین راستا، یکی از عناصر کلیدی منظومه فکری امام (ره) اخلاق است. تجربه چهاردهه گذشته نشان میدهد که گمشده انقلاب اسلامی، اخلاق است و اخلاق نیاز اساسی امروز و فردای جامعه ایران است. یکی از دقایق گفتمانی امام، اصالت قدرت مردم است. از نگاه امام، منشأ قدرت، وحی و خداوند تبارک و تعالی است ولی مرجع قدرت مردم هستند. این گفتمان باور دارد که «میزان رأی، ملت است» و این یک شعار نیست: «ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هرطور رأی داد، ما هم از آنها تبعیت میکنیم، ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان چیزی را تحمیل کنیم.» (صحیفه امام، جلد ۱۱، صفحه ۳۴)
دیگر عنصر اساسی گفتمان حضرت امام، تحجرستیزی، مبارزه با جهل و خرافهگرایی، تأکید بر عقلانیت، شفافیت و روشنگری است: «اگر چهره اسلام با آن جمال جمیل که قرآن و سنت درهمه ابعاد به آن دعوت کرده از زیر نقاب مخالفان اسلام و کجفهمیهای دوستان خودنمایی نماید، اسلام جهانگیر خواهد شد و پرچم پرافتخار آن در همهجا به اهتزاز درخواهد آمد.» (وصیتنامه سیاسی – الهی). «مبارزه با متحجرین واپسگرا قربانی میخواهد و دعا کنید من اولین قربانی آن باشم.» (صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۲۷۸)
پاسخگویی یکی دیگر از نقاط کانونی گفتمان حضرت امام به حساب میآید. باور درونی و عمیق ایشان به نظارت مردمی و غیرقابل انتقاد نبودن حاکمان چنان در اندیشه ایشان جلوه دارد که در برخی موارد باورنکردنی به نظر میرسد: «اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟» (صحیفه امام، جلد ۸، ص ۴۸۷)
حساسیت فوقالعاده امام به مقوله انسجام، وفاق، همگرایی ملی، قومی و مذهبی و پرهیز ازاختلافافکنی، از دیگر عناصر گفتمانی ایشان محسوب میشود. حضرت امام (ره) به صلح، مدارا و گفتوگو، باوری عمیق و درونی داشتند و از این منظر، در عین صلابت و ثباتقدم، منافع ملی و مصالح جهان اسلام را هیچگاه از نظر دور نمیداشتند؛ نمونه اعلای چنین دیدگاه و رویکردی را میتوان در جریان پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل بازجست؛ کاری که به گواهی صاحبنظران و آگاهان، هیچکس جز امام شهامت و توان انجام آن را نداشت. اکنون رسالت اصلی نخبگان، روشنفکران و حوزههای علمیه، تلاش حداکثری برای نوسازی گفتمان امام منطبق با نیازهای زمان و مکان است. نباید اصل رویش و زایش انقلاب را در جامعه خصوصاً در مورد نسل جوان به فراموشی بسپاریم. باید جامعه و نسل جوان را باور داشته باشیم و اندیشه متعالی و فراگیر امام را در ظرف زمان و مکان برای آنان تفسیر و تبیین نماییم و همگان به این گفتمان وفادار بمانیم چراکه تداوم حیات انقلاب اسلامی مرهون تداوم گفتمان امام و رهبری است.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
رمزگشایی از بازی «کینگکنگ» در کاراکاس
رضا دوستی: رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا صراحتا از کودتاگران در کاراکاس حمایت میکند! «دونالد ترامپ» رئیسجمهور و «مایک پمپئو» وزیر خارجه آمریکا از «خوان گوایدو» به عنوان رئیسجمهور ونزوئلا یاد میکنند و صراحتا از شهروندان ونزوئلایی خواستهاند «نیکلاس مادورو» را سرنگون کنند! شاید هضم بازی ایالاتمتحده در کاراکاس برای کسانی که این بازی را بهمثابه یک «پدیده مستقل» در نظام بینالملل مورد ارزیابی و تحلیل قرار میدهند، صعب و دشوار باشد! با این حال اگر این بازی را مانند قطعهای از پازل رفتاری- راهبردی ترامپ و مقامات آمریکایی در جهان امروز مورد رصد قرار دهیم، صورتبندی ماجرا و متعاقبا تحلیل آن آسان خواهد شد.
با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری سال 2016، تئوری مرد دیوانه [Madman Theory] به یک «چارچوب رفتاری» در کاخ سفید تبدیل شد. اگرچه این تئوری در دوران جنگ سرد و به صورت مشخص در دوران «ریچارد نیکسون» جنبه اجرایی پیدا کرده بود اما ترامپ ترجیح داد در دوران فعلی آن را احیا کند. در دوران نیکسون، وی در صدد انتقال پیامهایی کاملا «تردیدزا» و «غیرقابل پیشبینی» به مقامات شوروی سابق بود. نیکسون درصدد آن بود تا پیام مشخصی را به کاخ کرملین مخابره کند؛ اینکه رفتارهای آمریکا بشدت غیرمنطقی و متغیر خواهد بود! از این رو کشور شوراها باید قدرت ریسکپذیری خود در مقابل واشنگتن را کاهش داده و دست به تحریک واشنگتن نزند!
حامیان فعلی این تئوری معتقدند در صورت پیادهسازی آن، دیگر بازیگران نظام بینالملل از واهمه مواجهه با آثار و تبعات رفتارهای غیرقابل پیشبینی آمریکا، به سمت کاخ سفید و همراهی مطلق با آن گرایش پیدا خواهند کرد. ترامپ در 2 سال ابتدایی حضور خود در کاخ سفید تابع و مجری همین تئوری بود.
«نیکی هیلی» نماینده مستعفی ایالاتمتحده آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد در اینباره میگوید: «من همواره ترامپ را به عنوان فردی تندمزاج، و در مذاکرات غیرقابل پیشبینی به تصویر میکشیدم تا موجب ترس طرف دیگر شوم. این کار من در چارچوب سیاست و تئوری «مرد دیوانه در دیپلماسی» انجام میشد. این تئوری را قبلا «ریچارد نیکسون» تعریف کرده است».
با گذشت 2 سال از حضور ترامپ در کاخ سفید، رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا نسبت به ناکارآمدی این تئوری در قیاس با دوران ریاستجمهوری نیکسون آگاه شده است. روزنامه واشنگتنپست در اینباره مینویسد: «زمانی به نظر میرسید ترامپ میتواند تئوری مرد دیوانه ریچارد نیکسون را حتی موفقتر از خود او در روابط بینالملل اجرا کرده و با هراساندن سایر کشورها باعث شود آنها نرمش نشان دهند اما رویکرد ترامپ با کرهشمالی شکست خورد و هیچ دلیلی وجود ندارد که بتوان تصور کرد درباره ایران کارساز شود».
متعاقب برگزاری انتخابات میاندورهای کنگره و شکست جمهوریخواهان در انتخابات مجلس نمایندگان (در عین حفظ اکثریت آنها در مجلس سنا)، ترامپ تصمیم گرفت از تئوری مرد دیوانه فاصله بگیرد و در صدد افزایش اقبال مردمی نسبت به خود برآید. ترامپ به صورت مشخص از شکست جمهوریخواهان در انتخابات میاندورهای سنا در ایالات میشیگان، پنسیلوانیا و ویسکانسین- که کسب آرای الکترال این 3 ایالت نقش مهمی در پیروزی سال 2016 وی ایفا کرد- احساس واهمه کرد. او تصمیم گرفت با «خلق بحرانهای بینالمللی» در راستای «ایجاد احساس نیاز کاذب امنیتی در داخل آمریکا»، رفتار سیاسی- انتخاباتی شهروندان آمریکایی را در سال 2020 هدایت و مدیریت کند. از این رو بخش مهمی از بحرانسازی ترامپ در ونزوئلا، ریشه در خواستهها و نیازهای داخلی وی و حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاستجمهوری آتی دارد.
اگر چه مطابق دکترین اعلامی «جرج بوش» کوچک، تقسیمبندی کشورها به 2 دسته «بازیگران شر» و «بازیگران خیر» و تکیه بر فاکتورها و مولفههایی مانند «حفظ و تامین برتری نظامی آمریکا در جهان» اصالت و موضوعیت داشت اما در ماورای این دکترین اعلامی، وی به روشی به نام «خلق بحرانهای خارجی با هدف کسب اقبال داخلی» استناد میکرد. هماکنون ترامپ در صدد است ضمن ایجاد تصاویر کاذب درباره آنچه در آمریکای مرکزی و جنوبی میگذرد، وجود مادورو و افراد دیگری مانند او و «اوو مورالس» رئیسجمهور بولیوی را مغایر تامین امنیت داخلی آمریکا جلوه دهد! از این رو ترامپ سعی دارد بحرانسازی در آمریکای لاتین (به عنوان منطقهای که بهخاطر نزدیکی جغرافیایی بیشتر در تیررس رصد شهروندان آمریکایی قرار دارد) را حداقل تا سال 2020 یعنی زمان برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آتی ادامه دهد. از آنجا که مواجهه با چپگرایان آمریکای لاتین و در هم شکستن زنجیره سوسیالیستی تشکیل شده در این منطقه، از اهداف مشترک 2 حزب دموکرات و جمهوریخواه محسوب میشود، رقبای انتخاباتی ترامپ نیز بهرغم آگاهی نسبت به چرایی رفتار ترامپ در قبال کاراکاس، موضعی در اینباره اتخاذ نمیکنند. این قاعده درباره رسانههای آمریکایی که ادعای استقلال از دولت آمریکا را دارند نیز صدق میکند. در هر حال تحلیل رفتار ترامپ در قبال کاراکاس، در گرو چینش عوامل و رخدادهای داخلی و بینالمللی ایالات متحده در کنار یکدیگر خواهد بود، هر چند ترامپ تلاش میکند ضمن مشغول کردن ذهن شهروندان آمریکایی به تحولات روبنایی جاری در کاراکاس، مانع دستیابی آنها به ریشههای حقیقی رفتار خود در ونزوئلا و آمریکای لاتین شود.
***************************************