نخستوزير ژاپن هم مانند وزير خارجه آلمان بدون آنكه پيامآور برداشتن گامي مثبت از سوي آمريكا براي بازگشت به تعهدات خود و احترام به حقوق ملت ايران باشد، تهران را ترك كرد! اما آيا بيان حرفهاي تكراري و فرستادههايي با دستان خالي در كنار تلاش مضاعف براي فشار حداكثري بر ملت ايران سبب خواهد شد كه شاهد چرخش مواضع حاميان سازش با غرب به سمت مقاومت باشيم؟ يا همچنان در بر روي همان پاشنه اصرار بر سازش و حركت به سوي مذاكره خواهد چرخيد! رسانههايي كه حتي پس از اعلام صريح رهبر معظم انقلاب و رئيسجمهور اسلامي ايران كه مقاومت تنها گزينه ما در برابر دشمنيهاي روزافزون آمريكا است، همچنان در ستونها و يادداشتهايشان بر پذيرش شروط آمريكاييها اصرار ميورزند!
چنانكه «علويتبار» در اين باره مينويسد: «پايان واقعه تصرف سفارت آمريكا، پايان جنگ هشت ساله و تحريمها و فشارهاي بينالمللي پيش از برجام، درسهاي مهمي براي امروز ما دارند. در همه اين مقاطع ما شعارها و خواستههايي را مطرح ميكرديم كه ظاهراً در چارچوب ايدئولوژي و نگاه ما به روابط جهاني قابل دفاع و موجه بودند؛ اما تناسبي با امكانات و ظرفيتهاي ملي ما نداشتند. خوب است واقعبينانه و منصفانه از خود بپرسيم: نتيجه چه بود؟ آيا احترام و منزلت جهاني ما افزايش يافت؟ در صحنه زندگي واقعي بايد «آرمانگراي واقعبين» بود. نه تسليم واقعيتهاي تلخ شويم و نه در خيال و رؤيا از روي همه واقعيتها بپريم. تجربه 40 سال گذشته نشان ميدهد كه هرگاه مذاكره مستقيم را رد كردهايم، براي تأمين امنيت و منافع ملي خود به دامن ميانجيگريهاي غير اثربخش افتادهايم.»
«جاويد قرباناوغلي» نيز در روزنامه «شرق» به طور رسمي خواستار مذاكرات موشكي با آمريكاييها شده و مينويسد: «موضوع موشكي و اقدامات منطقهاي ايران موضوع بعد از برجام نيست. نبايد فريب اين سخنان برخي رسانههاي تندرو را خورد، همواره گفته و نوشتهام ايران در اين حوزه در هر مذاكرهاي، دست پر را خواهد داشت... مذاكره هرگز به معناي قبول نظرات طرفهاي مقابل نيست؛ بلكه دو سو دارد و ايران ميتواند به تمام دغدغههاي طرفهاي ديگر، پاسخ مستدل بدهد به شرط آنكه اعتمادبهنفس به دستگاه ديپلماسي برگردانده شود.» قرباناوغلي در ادامه، در اقدامي تأملبرانگيز اظهارات قاطعانه و مقتدرانه ظريف در دفاع از توان موشكي و قدرت منطقهاي كشورمان را زيرسؤال برده و مينويسد: «سياسيون با توجه به آموزشها و تجربيات چهار دهه پس از انقلاب ميدانند زبان دنياپسند به يك شكل از منافع كشور صيانت ميكند و فعاليتهاي ميداني و آمادگي بالاي نيروهاي مسلح نيز به شكلي ديگر نشست خبري روز گذشته وزراي خارجه ايران و آلمان، به نظر نگارنده همراه با اين ظرافتها از سوي طرف ايراني نبود. ميدانيم اروپا در موقعيت ويژهاي قرار دارد. بر كارشناسان اقتصادي و سياست خارجي واضح و مبرهن است كه قاره سبز امكان ناديدهگرفتن پيوندهاي خود با ايالات متحده را ندارد، با اينحال به دليل منافع، امنيت و اعتباري كه براي توافقنامه برجام با ايران دارد، همچنان به اشكال مختلف درصدد اثبات پايبندي به تعهدات است... اين يك اشتباه مهلك است كه تصور شود با تنديكردن و ناديدهگرفتن ظرايف ديپلماتيك و ادبيات مذاكره، ميتوان اروپا را وادار به ايستادن مقابل ايالات متحده كرد؛ بلكه برعكس باعث آن خواهد شد كه اتحاديه اروپا به سمت آمريكا هل داده شود... نبايد اسير ادبيات غيرديپلماتيك برخي محافل شد.»
اما عجيبتر از همه اينها موضوعي است كه «فريدون مجلسي» ديپلمات پيشين و از فعالان اصلاحطلب در مصاحبه با روزنامه «آرمان» مطرح كرده و ميگويد: «علت اصلي تقابل ايران و آمريكا در منطقه خاورميانه تقابل دو شعار متضاد با همديگر است؛ نخست تهديد ماهيت اسرائيل توسط ايران و دوم تضمين آمريكا براي حفظ اسرائيل و بقاي اين كشور. بدون شك تا زماني كه اين دو شعار متضاد وجود داشته باشد و هر دو كشور روي شعارهاي خود پافشاري كنند، مذاكره به جايي نخواهد رسيد. با ادامه اين وضعيت آمريكا سياست خود را حتي با جنگ نظامي ادامه خواهد داد و در عين حال به خيال خود به تضعيف ايران ميانديشد.»
اين مواضع ضد آرمانهاي انقلاب اسلامي، ضد خواست ملت ايران و بالاتر از همه ضد منافع ملي كشورمان چرا در اين رسانهها منتشر ميشود؟! چرا برخي افراد و رسانهها در تلاش هستند سم مهلك و مضاعف را به مثابه دارويي شفابخش براي كشور جا بزنند! آيا اين تنها يك خطاي محاسباتي است يا علل ديگري در پس اين مواضع وجود دارد؟! چطور ميشود تجربه شفاف و عيان برجام و خباثت سران كاخ سفيد در مقابل جمهوري اسلامي ايران و البته عقبنشيني تدريجي ترامپ در ماههاي اخير به واسطه مقاومت و مواضع مقتدرانه نظام اسلامي را نديد؟ اين پرسشها و پرسشهاي فراوان ديگري از اين دست گرههايي است كه امروز عمل اين رسانهها در ذهن و فكر جامعه به وجود آورده است كه اي كاش براي آنها پاسخي شنيده شود.