مجلس نمایندگان آمریکا به تازگی دو قطعنامه ضد ترکیهای تصویب کرده است که نشان میدهد روابط ترکیه و آمریکا تا چه اندازه از روال طبیعی خود خارج شده و ماهیت «تنشزا» یافته است. در این باره کنگره آمریکا چهارشنبه گذشته (۸ آبان) با ۴۰۵ رأی مثبت و ۱۱ رأی منفی قطعنامهای را به تصویب رساند که «قتل عام ارامنه به دست دولت عثمانی در سال ۱۹۱۵» را به رسمیت میشناسد. همچنین کنگره آمریکا با ۴۰۶ رأی مثبت و ۱۶ رأی منفی به قانونی رأی داد که طی آن با اعمال تحریم علیه ترکیه به دلیل حمله به شمال سوریه موافقت کرد.
این دو قطعنامه در حالی تصویب شد که ترکیه یکی از بازیگران مهم منطقهای است که همواره مورد توجه آمریکا بوده است. در طول ۶۰ سال گذشته نیز ترکیه جایگاه خاصی در سیاست خارجی منطقهای آمریکا داشته است؛ ضمن اینکه تنها بازیگر منطقهای است که عضو ناتو بوده و توانسته به طور مؤثر و مطابق میل آمریکا با سایر کشورهای منطقه همکاری کند.
با وجود ابعاد راهبردی که در روابط دوجانبه آمریکا و ترکیه وجود دارد، این روابط عاری از تنش و تهدید نیست. به ویژه در دوران ریاستجمهوری ترامپ بنا به دلایل عدیدهای از جمله اختلاف بر سر خرید اسـ۴۰۰ از روسها، حضور در شمال سوریه، مسئله کُردی و... دچار تنش و درگیریهای شدید سیاسی شده و در برخی موارد به تحریم اقتصادی ترکیه و حتی از طرف دولت آمریکا به نابودی اقتصادی تهدید شده است؛ آن هم در شرایطی که از نظر بسیاری از کارشناسان، ترکیه همواره به عنوان شریک راهبردی واشنگتن مطرح بوده است! البته باید توجه داشت اختلاف و تنش در روابط ترکیه و آمریکا تنها مربوط به مسائل ماههای اخیر نبوده، بلکه این موضوع به دنبال انباشت اختلافاتی روی داده است که هماینک سر باز کرده و در موضوعات دیگری خود را نشان میدهد.
مجموعه مسائل موجود در روابط آنکاراـ واشنگتن نشان میدهد تنش بر روابط دو طرف سایه انداخته است؛ سایهای که بعید به نظر میرسد به این زودی و به آسانی از روابط دو طرف برچیده شود. پرسش این است که با وجود تنشهای موجود که به تدریج و به مرور زمان شکل گرفته است، چه چشماندازی میتوان برای آینده روابط آمریکا و ترکیه متصور بود؟
باید تأکید کرد که آمریکا هیچگونه تعهدی به روابطخارجی در سیاستخارجیاش ندارد. دوست واقعی، راهبردی و دائمی آمریکا، منافع آن است. دوستان و شرکا تا زمانی محترمند که منافع آمریکا تأمین شود؛ بعد از این به زبان سادهتر دیگر محلی از اعراب نخواهند داشت. تاریخ معاصر آمریکا مملو از پشت کردنهای صریح و بی چون و چرای آمریکا به کشورها و گروههایی است که زمانی خود را در زمره دوستان و متحدان آمریکا میپنداشتند. ترکیه نیز برای آمریکا از این قاعده مستثنا نیست. اگرچه بسیاری از کارشناسان و حتی ترکیه خود را شریک راهبردی واشنگتن میدانند؛ اما این شراکت برای واشنگتن نه «راهبردی» بلکه «تاکتیکی» است؛ به این معنا که ترکیه تنها تا زمانی برای آمریکا اعتبار دارد که به پیشبرد و تحقق اهداف و تمایلات راهبردی آن در منطقه کمک کند.
به نظر میرسد تنشهای موجود کم و بیش در مناسبات آنکاراـ واشنگتن استمرار خواهند داشت. ترکیه تقریباً به این اصل واقف شده است که آمریکا دیگر نمیتواند شریک مطمئنی باشد؛ بنابراین باید به بازتعریفی جدی در روابط خارجی با آمریکا روی آورد. تعادل بخشی در انگارههای غربگرایی که به عنوان رهیافت عملی برای سالهای متمادی بر سیاست خارجی ترکیه حاکم بوده است، همچنین تعریف متحدان جدید غیرغربی، از گزینههای مطلوب پیشرو برای ترکیه در سیاستخارجیاش است. در این باره روسیه، چین و به ویژه ایران به عنوان سه قدرت مهم بینالمللی و منطقهای همانگونه که نشان دادهاند، میتوانند شرکای قابل اعتمادی برای ترکیه باشند. ترکیه چارهای جز بازنگری در روابط خارجیاش با آمریکا ندارد. این روابط قبل از آنکه بهرهای برای ترکیه داشته باشد، برای آمریکا سودمند است.