ماجرای ترور سردار رشید سپاه اسلام سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی، حمله موشکی به پایگاه نظامی عینالاسد، ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی و هدف قرار گرفتن هواپیمای نظامی آمریکا در افغانستان تنها بخشی از رخدادهای مهم و پر حاشیهای بود که جهان در سال نو میلادی و در طول هفتههای گذشته شاهد آنها بوده و اینگونه که به نظر میرسد سال ۲۰۲۰ همچنان با حوادث تاریخساز و غافلگیرکنندهای همراه خواهد بود که جدیدترین آن هم شیوع ویروس کشنده «کرونا» در چین و بسیاری از کشورهاست؛ به گونهای سازمان بهداشت جهانی زنگ خطر آمادهباش جهانی را برای مقابله با این ویروس مرگبار به صدا در آورده است.
اما آنچه در اینجا بررسی خواهیم کرد، بحران مرجعیت رسانههای رسمی است؛ زیرا در آغازین روزهای اعلام شیوع این بیماری در شهر «ووهان» چین و پیش از فراگیری آن در دیگر کشورهای جهان، رسانههای ضد انقلاب و معاند در بستر رسانههای اجتماعی و کانالهای تلگرامی روند خبرسازی درباره شیوع این ویروس در ایران را با هدف تشویش اذهان عمومی آغاز کردند تا از این طریق زمینه ایجاد بیثباتی روانی کشور در آستانه جشن انقلاب و همچنین برپایی مراسم ملی چهلمین روز شهادت سردار سلیمانی را مهیا کنند.
قطعاً با خواندن سطور فوق برای شما این سؤال ایجاد شده که چه عاملی سبب شده است امروز کانالها و صفحات مجازی گروههای معاند احساس کنند توان هجمه علیه امنیت روانی ملت ایران را دارند؟
پاسخ این پرسش را میتوان به مثابه یکی از پیامدهای سبک و سیاق اطلاعرسانیهای رسمی درباره ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی دانست؛ زیرا در این ماجرا آنچه بیش از همه ضربه خورد، اعتبار و اعتماد افکار عمومی به رسانههای رسمی کشور بود که زمینه تداوم هجمههای روانی دشمن علیه نظام و امنیت ملی را بیش از پیش مهیا کرد.
به عبارت بهتر، در ماجرای یاد شده ضعف در مدیریت بحران رسانهای موجب شد رسانههای غیر رسمی و تلگرامی شایعهساز در منظر کاربران فضای مجازی کشور اعتبار گرفته و در حوادث آتی به مراجع رسانهای آنها بدل شوند، دشمن نیز با درک این مهم امروز از بستر همین رسانههای شایعهساز بیشترین تزریق شایعه را در زمینه ویروس کرونا به جامعه ایرانی انجام میدهد.
حال آنکه اگر در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی نهادهای مسئول به اطلاعرسانی شفاف و اقناع عمومی دست میزدند یا حتی هرگونه گمانهزنی را تا تعیین تکلیف تحقیقات رسمی ممنوع اعلام میکردند و برای اطلاعرسانی اخبار حادثه یک سخنگوی رسمی اعلام میکردند، قطعاً امروز شاهد موجسواری رسانههای معاند نبودیم.
البته باید امیدوار بود که این تجربه تلخ موجب تصحیح رویکرد مسئولان کشورمان نسبت به حوزه مدیریت افکار عمومی در عصر جدید شود.
در واقع همهگیری فضای مجازی موجب تغییر در چرخه اطلاعرسانی و تحدید تأثیرگذاری رسانههای سنتی شده است؛ به گونهای که خواهی نخواهی امروز نبض رخدادها در شبکههای اجتماعی، از جمله توئیتر و کانالهای مجازی و به ویژه تلگرامی میتپد، چه ما بخواهیم و چه نخواهیم.
مرجعیتیابی رسانههای غیر رسمی پس از آن شروع شد که برخی جریانها با بهرهبرداری سیاسی از تلگرام زمینه رشد توسعه و افزایش نفوذ تلگرام را در کشور ما مهیا کردند و حتی در دوران مسدودسازی آن با انواع سیاستها، از جمله ارائه تلگرامهای طلایی و پروکسیهای فیلترشکن مانع حذف این پیامرسان از رژیم مصرفی کاربران ایرانی شدند و به پیامدهای آتی این سیاست که یکی از نتایج آن پیدایش رویه آمدنیوزی در فضای رسانهای غیر رسمی بود، فکر نکردند.
از این رو اگر امروز خواهان احیای مرجعیت رسانههای رسمی کشور هستیم، در اولین گام باید در رویکردها و سیاستگذاریهای کلان خود نسبت به حوزه مدیریت افکار عمومی تجدید نظر کرده و با پذیرش عبور از تریبونهای یکسویه به سوی ارتباط با افکار عمومی از درون اتاقهای شیشهای و از طریق کانالهای ارتباطی چند سویه حرکت کنیم.